🌈🍀چکامه سبز🤍💚
218 subscribers
3.18K photos
370 videos
59 files
237 links
Download Telegram
#عکسواره

شعله ای کوچکیم
اما می‌سوزانیم
گاهی
به قصد عاشقی


وخاکستر
فرزند بی هویتی ست....

#مهناز_رضازاده

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

خاکستر می کند
عشقی که نا بهنگام
شعله‌ور گردد...

#محمدرضا_م

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

تنهایی
در چشم عشق
چون خاری می خلد!
دستهای جدا مانده اما،
در حافظه ی پنهانشان
داغی اولین بوسه را
از یاد نمی برند
هیچگاه....

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

سرانجام
هردو
خواهیم سوخت
خواهیم مرد
بازگرد..
تا اکنون
در آغوش هم بسوزیم
پیش چشمان دریده مرگ

#افشین_د

@chekamehsabz🍀
هرچند که دیدارش
دری شد که هرگز برویم گشوده نشد؛
من
در جنگل وحشی چشمانش گم شدم
در اتاق خودم!!
وبوسه ام بر عکس او
در نیمه شبی که گذشت
همچون حس بوسه بر مرگ
که نفسهای آخر بیگناهی را به تقدس کشید
که به گناه دیروزش به دار آویخته شد....
و او همان دردی که با او یکبار
و بی او صدبار خواهم مُرد؛
دردی که از آن من شد وهیچ اهریمنی نتواندش باز ستاند!

#شکوفه_پورصفری


@chekamehsabz🍀
عشق که تویی!
آنهنگام که در بودنم,
می خندی!
آنهنگام که در رفتنم,
می گریی!
عشق !
نگاه توست
به همه چیز!
و دیدن تصویر من
در هر چیز!
...

#مرجانه_جعفریان


@chekamehsabz🍀
گویی همزاد خفته در درونت را بیدار
می‌کند

که از نامش همچون بختک نیمه شب هراسانی

با صدای خیس نی‌لبکی ترسناک

به رقصت می‌کشاند
در آغوشت می‌کشد
اراده‌ات را می‌مکد ..
و تا ابد
سر به سینه اش خواهی خفت ..

شیرین و گیج و ترسان ..

در تلالو واپسین نور پنجره چشمانم


#افشین_د


@chekamehsabz🍀
دروغ !
از دندانهایت
می چکد
چون زهر
از نیش مار...
و تو !
در قعر فریب
تلخ آبه های قهقهه ات را
خود
خواهی نوشید !
بی تردید...

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
Roozegareh Sakht
Farzaneh Faghihi
"روزگار سخت"

#فرزانه_فقیهی

@chekamehsabz🍀
آرامستان پرلاشز مزار صادق هدایت که در 19 فروردین 1330.خودش جانش را تسلیم نمود.... روحش شاد🖤

@chekamehsabz🍀
Forwarded from 🌈🍀چکامه سبز🤍💚 (م ج)
سه قطره خون ...
در گرگ میش غروبی سخت دلگیر
با لاشه کفتری به دهان میگذشت
سگی ولگرد و چرکین.
سه قطره خون ...
در کوچه میپیچید
سوز و زوزه بادی چونان کارد بر استخوان
و جیغ کشدار گربه ماده آبستن خرابه آنسوتر.
سه قطره خون ...
کو کوی بوف کور شوم در شبی بر لب دیفال،
نگاهش به کتابهای سوخته و سقف دود گرفته
دوخته شد،
شیشه شکسته از دستش افتاد.

#فرزاد_سنایی
#دستخط
#رد_پای_قلم

@chekamehsabz🍀
با رویایش
پروانه های شعرم
به رقص در آمدند
در حریر خیال
پیچیده بودمشان !
تو با عطر باران آمدی
و این عطر بوسیدنی ست !

#مهناز_رضازاده

@chekamehsabz🍀
فرو می ریزم
به ناگاه
در جهانی که
به تمامی
عصرهای بی پایان و دلزده ی
جمعه های طولانی تابستان است
...
قرن به پایان رسید
دلیارم....
نیامدی....

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
سهراب بیا و ببین
درخت سایه اش را به خاک فروخته است
و خاک جان ریشه اش را در خود حبس کرده و دریا با ماهی ، آسمان با پرنده !
سهراب ماهی سیاه کوچولو این روزها همدست رودخانه شده و برای صمد خط و نشان میکشد
سهراب غمگین ترین جغد جنگل بوف کور آتش میزند و به صادق فحش میدهد .
سهراب ما گمشدگان این جهان تو در تو کجای این زمان بی مکث خود را در بی راهه ها می یابیم ؟
سهراب در من پرنده یی پرپر میزند که نه آسمانی برای پرواز دارد و نه زمینی برای نشستن
همچون غباری در خلأ
سهراب یکبار هم تو به دیدارم بیا
میخواهم صدای پایت تمام چینی های نازک آرامشم را بشکند .

#بلال_اصغری

@chekamehsabz🍀
در تَهِ یک کوچه بن بست،
دریست
می کوبمش،
می کوبمش،
و پاسخی نیست این کوبه را.

نگاهم دوخته شد
آغاز این کوچه را،
سگیست
از چشمهایش خون می بارد،
چشم به راه منست.

آسمان را می نگرم،
آبی نیست دیگر در حلقه اشکم.

می روم،
نمی روم،
می روم...

و سالهاست،
بسته اند مرا
به تختِ بی خوابی
به جُرمِ هاری...

#فرزادسنایی
#فروردین۱۴۰۰

@chekamehsabz🍀
Çàêëèíàíèå
Ñåðãåé è Òàòüÿíà Íèêèòèíû
شب‌های بهاری به من بیاندیش...
اجرا: سرگی نیکیتین
شعر: یِوگنی یِوتوشنکو

Весенней ночью думай обо мне
Исполнитель: Сергей Никитин
Поэма: Евгений Евтушенко


@chekamehsabz🍀
بهار
گره خورده در نی نی چشمانت
در صدای زخمی و خسته ات
در لبخند پر شورت
پیش از تو
بهار که نه
یگانه فصل سرزمین قلبم
تنهایی بود....

#مرجانه_جعفریان

@chekamehsabz🍀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زخمی به او بزن
عمیق تر از انزوا....

#پل_الوار

@chekamehsabz🍀
#شبانامه

جهان لذت ساده ی درد است و ما با تمام وجود در لحظه هایمان دردی عظیم را نشخوار می کنیم مثل درد لذت بخش کندن روی زخمی قدیمی با ناخن
ما با تمام وجود به دنبال تسکینیم و دقیقا در لحظه ی آرامش؛خمار و بیقرار آن درد لذت بخش به تیرگی زخم های دَلَمه بسته ی انزوا پناه می بریم و خود را در نشئه ی دردهایمان می پیچیم
و می زاییم
شعرهایمان را
اشکهایمان را
رنگ های نشسته بر بوم نقاشی را
و نت های نشسته بر تن ساز
ما در نقش درد فرو می رویم و جهان را می گریانیم
و سپس بیقرار لحظه ای آرامش
به دنبال لحظه ای تسکین به دنبال عشق می گردیم
بی خبر از این که آن چه بر تنمان نشسته
زخم های عمیق انزواست که ما را دوباره به سوی خود می خواند

#مریم_ک

@chekamehsabz🍀