📚📚خلاصه بخش دو تا پنج كتاب بيشعوري :
2️⃣بخش دوم کتاب بیشعوری: انواع بیشعورها
انواع بیشعورها را به هشت دسته تقسيم ميكنند از جمله :
بیشعور اجتماعی
بیشعور تجاری
بیشعور مدنی
بیشعور مقدس مآب
بیشعور عرفان باز
بیشعور دیوان سالار
بیشعور بیچاره
بیشعور شاکی
تقسیم کرده و برای هر کدام از آنها میزان تأثیرات و نتایج حاصل از بیشعور بودن را بیان کرده است.
به طور مثال بیشعورهای تجاری، آدمهایی هستند با مدرک دهن پر کن از موسسات علمی جهان که برای هر مسئلهای پاسخ ( و نه راه حلی) در آستین دارند. و یا اعتراض مدنی مد روز است و به افرادی گفته میشود که حواشی بیکوکاری برای آنها جذابتر از خود نیکی کردن است.
تقریبا در انتهای هر فصل این کتاب این است که نمونههایی از انواع بیشعورهای نام برده شده را در خانواده، دوست، سرکار و موقعیتهای دیگر شناسایی کنید.
🌸♻️🌸♻️🌸♻️
3️⃣بخش سوم کتاب بیشعوری: وقتی جامعه بیشعور میشود.
در این بخش از کتاب بیشعوری، به نمونههای بیشعوری در جامعه، مانند تجارت، دولت، خواندن و نوشتن و رسانه ملی صحبت کرده است.
برخی از بیشعورها تشنه قدرتند. مخصوصا قدرتی که با آن بتوان به دیگران گفت که چکار باید بکنند و چگونه و چه وقت؟!
🌸♻️🌸♻️🌸♻️🌸
4️⃣بخش چهارم کتاب بیشعوری: زندگی با بیشعورها
در بخش سوم کتاب بیشعوری به انواع روابطی که میتوان با افراد بیشعور داشت اشاره شده است و در زیر هر کدام از آنها یکی از بهترین راهکارهایی که میتوان در مواقع حضور در چنین شرایطی، انجام داد را بیان نمودیم.
کارکردن با بیشعورها
نخستین قاعده کار با بیشعورها به یاد داشتن این نکته است که ظواهر برای آنها در حکم همه چیز است. تظاهر به علاقه، مهربانی، همکاری، احترام و ترس از آنها، معمولا برای راضی نگه داشتنشان و اینکه فکر کنند فوق العادهاند کافی است.
وقتی دوست بیشعور است.
قبول کنید که با وجود چنین دوستی نیازی به دشمن ندارید.
ازدواج با آدم بیشعور
اولین کلماتی که به همسرتان میگویید: معذرت میخواهم، به خاطر هر جیزی که بخاطرش ناراحتی، معذرت میخواهم.
بیشعور مادرزاد
راهکار مفیدی برای پدر و مادرهای باشعور تا بتوانند بچههای بیشعورشان را کنترل کنند فقط این جمله است: “همینه که هست!“.
فرزندان والدین بیشعور
به صفاتی که از والدینتان گرفتهاید خوب و دقیق فکر کنید. همه آنهایی را که مشکوک به بیشعوری است را دور بیندازید و جایشان را با صفات آدمی زادگان عوض کنید.
🌸♻️🌸♻️🌸♻️🌸
5️⃣بخش پنجم کتاب بیشعوری: راه نجات
سختترین مرحله در درمان و ترک بیشعوری همان مرحله نخست آن یعنی پذیرفتن بیشعور بودن است و اگر بیشعور بتواند این مرحله سخت را با موفقیت پشت سر بگذارد، میتواند به مرحله بعدی درمان، یعنی مرحله پشیمانی، برود. این موقعیت خطرترین موقعیت برای بیشعور است، زیرا در لبه آدم شدن قرار گرفته است! زمان وحشت و دودلی فرا میرسد.
مرحله آخر این درمان این است که فرد مورد نظر باید صفات پسندیدهای که با آنها تا کنون بیگانه بوده را بیاموزد و این مرحله پایانی هیچگاه پایان نمیپذیرد.
@Changeschool
2️⃣بخش دوم کتاب بیشعوری: انواع بیشعورها
انواع بیشعورها را به هشت دسته تقسيم ميكنند از جمله :
بیشعور اجتماعی
بیشعور تجاری
بیشعور مدنی
بیشعور مقدس مآب
بیشعور عرفان باز
بیشعور دیوان سالار
بیشعور بیچاره
بیشعور شاکی
تقسیم کرده و برای هر کدام از آنها میزان تأثیرات و نتایج حاصل از بیشعور بودن را بیان کرده است.
به طور مثال بیشعورهای تجاری، آدمهایی هستند با مدرک دهن پر کن از موسسات علمی جهان که برای هر مسئلهای پاسخ ( و نه راه حلی) در آستین دارند. و یا اعتراض مدنی مد روز است و به افرادی گفته میشود که حواشی بیکوکاری برای آنها جذابتر از خود نیکی کردن است.
تقریبا در انتهای هر فصل این کتاب این است که نمونههایی از انواع بیشعورهای نام برده شده را در خانواده، دوست، سرکار و موقعیتهای دیگر شناسایی کنید.
🌸♻️🌸♻️🌸♻️
3️⃣بخش سوم کتاب بیشعوری: وقتی جامعه بیشعور میشود.
در این بخش از کتاب بیشعوری، به نمونههای بیشعوری در جامعه، مانند تجارت، دولت، خواندن و نوشتن و رسانه ملی صحبت کرده است.
برخی از بیشعورها تشنه قدرتند. مخصوصا قدرتی که با آن بتوان به دیگران گفت که چکار باید بکنند و چگونه و چه وقت؟!
🌸♻️🌸♻️🌸♻️🌸
4️⃣بخش چهارم کتاب بیشعوری: زندگی با بیشعورها
در بخش سوم کتاب بیشعوری به انواع روابطی که میتوان با افراد بیشعور داشت اشاره شده است و در زیر هر کدام از آنها یکی از بهترین راهکارهایی که میتوان در مواقع حضور در چنین شرایطی، انجام داد را بیان نمودیم.
کارکردن با بیشعورها
نخستین قاعده کار با بیشعورها به یاد داشتن این نکته است که ظواهر برای آنها در حکم همه چیز است. تظاهر به علاقه، مهربانی، همکاری، احترام و ترس از آنها، معمولا برای راضی نگه داشتنشان و اینکه فکر کنند فوق العادهاند کافی است.
وقتی دوست بیشعور است.
قبول کنید که با وجود چنین دوستی نیازی به دشمن ندارید.
ازدواج با آدم بیشعور
اولین کلماتی که به همسرتان میگویید: معذرت میخواهم، به خاطر هر جیزی که بخاطرش ناراحتی، معذرت میخواهم.
بیشعور مادرزاد
راهکار مفیدی برای پدر و مادرهای باشعور تا بتوانند بچههای بیشعورشان را کنترل کنند فقط این جمله است: “همینه که هست!“.
فرزندان والدین بیشعور
به صفاتی که از والدینتان گرفتهاید خوب و دقیق فکر کنید. همه آنهایی را که مشکوک به بیشعوری است را دور بیندازید و جایشان را با صفات آدمی زادگان عوض کنید.
🌸♻️🌸♻️🌸♻️🌸
5️⃣بخش پنجم کتاب بیشعوری: راه نجات
سختترین مرحله در درمان و ترک بیشعوری همان مرحله نخست آن یعنی پذیرفتن بیشعور بودن است و اگر بیشعور بتواند این مرحله سخت را با موفقیت پشت سر بگذارد، میتواند به مرحله بعدی درمان، یعنی مرحله پشیمانی، برود. این موقعیت خطرترین موقعیت برای بیشعور است، زیرا در لبه آدم شدن قرار گرفته است! زمان وحشت و دودلی فرا میرسد.
مرحله آخر این درمان این است که فرد مورد نظر باید صفات پسندیدهای که با آنها تا کنون بیگانه بوده را بیاموزد و این مرحله پایانی هیچگاه پایان نمیپذیرد.
@Changeschool
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
@ChangeSchool
#مقاله
#شاگرد #مکتب_تغییر
#رشد_فردی
یکی از روزهای سرد زمستان در حالی که عطر قهوه اتاقم را پر کرده بود در اینترنت در حال جستجو بودم.
سالها برای یافتن رسالت زندگیام درگیر بودم و سوال هر روزم این بود، دلیل حضورم در این جهان چیست؟
البته یک شعار کلیشهای داشتم: آمدهام تا جهان را جای بهتری برای زندگی کنم، احساس خوشایندی داشتم، اما انگار تمامیت من نبود.
از طرفی باید پروژه استراتژی درس MBA را هم پاس میکردم و من در این فکر بودم اگر من نتوانم برای زندگی خودم یک برنامه استراتژیک بنویسم چگونه شرکتها را ترغیب به داشتن استراتژی بکنم.
ادامهی مطلب در لینک زیر👇👇
https://chitgarha.com/داستان-من-و-برف/
✌️✌️✌️✌️✌️
@ChangeSchool
#مقاله
#شاگرد #مکتب_تغییر
#رشد_فردی
یکی از روزهای سرد زمستان در حالی که عطر قهوه اتاقم را پر کرده بود در اینترنت در حال جستجو بودم.
سالها برای یافتن رسالت زندگیام درگیر بودم و سوال هر روزم این بود، دلیل حضورم در این جهان چیست؟
البته یک شعار کلیشهای داشتم: آمدهام تا جهان را جای بهتری برای زندگی کنم، احساس خوشایندی داشتم، اما انگار تمامیت من نبود.
از طرفی باید پروژه استراتژی درس MBA را هم پاس میکردم و من در این فکر بودم اگر من نتوانم برای زندگی خودم یک برنامه استراتژیک بنویسم چگونه شرکتها را ترغیب به داشتن استراتژی بکنم.
ادامهی مطلب در لینک زیر👇👇
https://chitgarha.com/داستان-من-و-برف/
✌️✌️✌️✌️✌️
مکتب تغییر چیتگرها | یادگیری و مربیگری
داستان من و برف | مکتب تغییر چیتگرها | یادگیری و مربیگری
یکی از روزهای سرد زمستان در حالی که عطر قهوه اتاقم را پر کرده بود در اینترنت در حال جستجو بودم. سالهابرای یافتن رسالت زندگی ام درگیر بودم و سوال هرروزم این بود،دلیل حضورم در این جهان چیست؟ البته یک شعار کلیشه ای داشتم :آمده ام تا جهان را جای بهتری برای…
باسوادی از نظر یونسکو، تواناییِ «تغییر» (Change) میباشد.
یعنی دیگر تنها توانایی خواندن و نوشتن و یا تسلط بر دو زبان و یا حتی توانایی استفاده از کامپیوتر مدنظر نیست، بلکه تعریف اخیر بیانگر این است که:
باسواد کسی است که بتواند از خواندهها و آموختههای خود، تغییری مثبت در زندگی خود ایجاد کند.
@Changeschool
یعنی دیگر تنها توانایی خواندن و نوشتن و یا تسلط بر دو زبان و یا حتی توانایی استفاده از کامپیوتر مدنظر نیست، بلکه تعریف اخیر بیانگر این است که:
باسواد کسی است که بتواند از خواندهها و آموختههای خود، تغییری مثبت در زندگی خود ایجاد کند.
@Changeschool
💥اراده باشد ، هميشه اميد هست.💥
شیخ محمد حاکم دوبی، خاطره ای جالب را در کتاب خود نقل کرده است:
در دهه هشتاد ميلادي، اجلاسی متشکل از برخی مقامات عربی برگزار شده بود. همه درباره جنگ ایران و عراق و بحران فلسطین صحبت می کردند و من خواستم فضا را عوض کنم.
بنابراین رو به مقامات حاضر در اجلاس کردم و گفتم که چرا به جای این بحث ها، فکری به حال توسعه منطقه نمی کنیم و مثلاً چرا سعی نمی کنیم دوبی را به شهری توریستی تبدیل کنیم که از سراسر دنیا به سویش بیایند؟
واکنش مقامات عربی جالب بود؛ یکی شان که وزیر بود، پاسخ داد:
آخر دوبی چه دارد که بتوان آن را به جاذبه توریستی تبدیل کرد؟ چیزی جز صحرای برهوت و خورشید سوزان و شرجی دریا و شن های داغ؟ »
شاید هر کس دیگری جز شیخ محمد بود، با خود می اندیشید که عجب سخن یاوه ای گفتم!
راست می گویند، شهر و کشور من چه جاذبه ای برای گردشگران دارد؟
اما شیخ، آن کنایه را نادیده گرفت و حتی به موتور محرکی برای خودش تبدیل کرد تا با عمل به گفته اش، جواب آن وزیر طعنه گو را بدهد.
او به کشورش بازگشت و در حالی که صدای وزیر در گوشش می پیچید که دوبی چه جاذبه ای دارد، با خود گفت: «جاذبه را باید ساخت!» و بدین ترتیب، گام های زیربنایی را برداشت.
بهترین مشاوران را فراخواند.
شرکت هواپیمایی امارات را تأسیس کرد.
دوبی را به بهشت سرمایه گذاران تبدیل کرد.
هتل ها یکی پس از دیگری ساخته شدند
و آن صحرای برهوت، به زمینی گران قیمت تبدیل شد که تاجران برای متر مترش ، با یکدیگر چانه می زدند، مراکز خرید را به مدرن ترین شکل ممکن ساخت، کوشید تفریحاتی که توریست ها به دنبال آن هستند را در بهترین کیفیت فراهم کند و ... سال ها بعد، آن وزیر عربی که سخنان شیخ محمد را مسخره کرده بود، برای گذراندن ایام تعطیلات خود به همراه خانواده به دوبی رفت."
حاکم دوبی در صفحه لینکدین خود نوشت:
ما امروز بزرگترین نیروگاه خورشیدی جهان را با سرمایه گذاری 500 میلیارد درهمی (150 میلیارد دلاری) راه اندازی کردیم که قرار است تا پایان سال 2030 تکمیل شده و 5000 مگاوات برق تولید کند.
25% از برق دوبی در سال 2030، محصول انرژی پاک خواهد بود و تا سال 2050 این میزان به 75% افزایش خواهد یافت.
ما در سال 2050 شهری با کمترین میزان تولید کربن خواهیم بود.
ما صندوق 500 میلیون درهمی (150 میلیون دلاری) تحقیقات را برای انرژی پاک و صندوق سبز دوبی با سرمایه 100 میلیارد درهم (30 میلیارد دلار) را برای سرمایه گذاری در انرژی پاک راه اندازی کردیم.
=============================
@Changeschool
شیخ محمد حاکم دوبی، خاطره ای جالب را در کتاب خود نقل کرده است:
در دهه هشتاد ميلادي، اجلاسی متشکل از برخی مقامات عربی برگزار شده بود. همه درباره جنگ ایران و عراق و بحران فلسطین صحبت می کردند و من خواستم فضا را عوض کنم.
بنابراین رو به مقامات حاضر در اجلاس کردم و گفتم که چرا به جای این بحث ها، فکری به حال توسعه منطقه نمی کنیم و مثلاً چرا سعی نمی کنیم دوبی را به شهری توریستی تبدیل کنیم که از سراسر دنیا به سویش بیایند؟
واکنش مقامات عربی جالب بود؛ یکی شان که وزیر بود، پاسخ داد:
آخر دوبی چه دارد که بتوان آن را به جاذبه توریستی تبدیل کرد؟ چیزی جز صحرای برهوت و خورشید سوزان و شرجی دریا و شن های داغ؟ »
شاید هر کس دیگری جز شیخ محمد بود، با خود می اندیشید که عجب سخن یاوه ای گفتم!
راست می گویند، شهر و کشور من چه جاذبه ای برای گردشگران دارد؟
اما شیخ، آن کنایه را نادیده گرفت و حتی به موتور محرکی برای خودش تبدیل کرد تا با عمل به گفته اش، جواب آن وزیر طعنه گو را بدهد.
او به کشورش بازگشت و در حالی که صدای وزیر در گوشش می پیچید که دوبی چه جاذبه ای دارد، با خود گفت: «جاذبه را باید ساخت!» و بدین ترتیب، گام های زیربنایی را برداشت.
بهترین مشاوران را فراخواند.
شرکت هواپیمایی امارات را تأسیس کرد.
دوبی را به بهشت سرمایه گذاران تبدیل کرد.
هتل ها یکی پس از دیگری ساخته شدند
و آن صحرای برهوت، به زمینی گران قیمت تبدیل شد که تاجران برای متر مترش ، با یکدیگر چانه می زدند، مراکز خرید را به مدرن ترین شکل ممکن ساخت، کوشید تفریحاتی که توریست ها به دنبال آن هستند را در بهترین کیفیت فراهم کند و ... سال ها بعد، آن وزیر عربی که سخنان شیخ محمد را مسخره کرده بود، برای گذراندن ایام تعطیلات خود به همراه خانواده به دوبی رفت."
حاکم دوبی در صفحه لینکدین خود نوشت:
ما امروز بزرگترین نیروگاه خورشیدی جهان را با سرمایه گذاری 500 میلیارد درهمی (150 میلیارد دلاری) راه اندازی کردیم که قرار است تا پایان سال 2030 تکمیل شده و 5000 مگاوات برق تولید کند.
25% از برق دوبی در سال 2030، محصول انرژی پاک خواهد بود و تا سال 2050 این میزان به 75% افزایش خواهد یافت.
ما در سال 2050 شهری با کمترین میزان تولید کربن خواهیم بود.
ما صندوق 500 میلیون درهمی (150 میلیون دلاری) تحقیقات را برای انرژی پاک و صندوق سبز دوبی با سرمایه 100 میلیارد درهم (30 میلیارد دلار) را برای سرمایه گذاری در انرژی پاک راه اندازی کردیم.
=============================
@Changeschool
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محرم رسید
یادمان باشد:
اول نمازحسین،بعدعزای حسین
اول شعور حسینی، بعدشورحسینی
محرم وصفرزمان بالیدن است نه فقط نالیدن،
بساطش آموزه است نه موزه.
تمرین خوب نگریستن است نه فقط گریستن.
@Changeschool
یادمان باشد:
اول نمازحسین،بعدعزای حسین
اول شعور حسینی، بعدشورحسینی
محرم وصفرزمان بالیدن است نه فقط نالیدن،
بساطش آموزه است نه موزه.
تمرین خوب نگریستن است نه فقط گریستن.
@Changeschool
💫 امپاتی (empathy ) چیست؟
"امپاتی" به معنی خود را به جای دیگران قرار دادن است. مادری کودکش را به گردش می برد. او خیلی خوشحال است اما کودک زار زار گریه می کند.
مادر ابتدا دلیل گریه کودک را نمی فهمد اما وقتی خود را جای کودک می گذارد و از دید کودک به جهان می نگرد ، تازه متوجه می شود کودک فقط پاهای آدمها را می بیند ، و در این شلوغی چیز دیگری نمی بیند. از این پایین دنیا خیلی خسته کننده است.
هرچه توانایی امپاتی در شما افزایش پیدا کند ، ارتباطهای صمیمانه تری با دیگران خواهید داشت...
امپاتی می تواند تا حد زیادی مشکلات خانوادگی را که عموما از عدم درک متقابل ناشی می شود ، حل و فصل کند... اگر پدر و یا مادر هستید خودتان را جای فرزندتان بگذارید ، آیا چنین والدینی را دوست دارید؟ خودتان را جای همسر ، معلم ، شاگرد ، فروشنده ، خریدار و یا دوستتان... بگذارید؛
آیا طرف مقابلتان را دوست دارید؟
توانایی امپاتی را تمرین کنید و در خود افزایش دهید.
🌺🍃 تغییر را آغاز کنید
@Changeschool
"امپاتی" به معنی خود را به جای دیگران قرار دادن است. مادری کودکش را به گردش می برد. او خیلی خوشحال است اما کودک زار زار گریه می کند.
مادر ابتدا دلیل گریه کودک را نمی فهمد اما وقتی خود را جای کودک می گذارد و از دید کودک به جهان می نگرد ، تازه متوجه می شود کودک فقط پاهای آدمها را می بیند ، و در این شلوغی چیز دیگری نمی بیند. از این پایین دنیا خیلی خسته کننده است.
هرچه توانایی امپاتی در شما افزایش پیدا کند ، ارتباطهای صمیمانه تری با دیگران خواهید داشت...
امپاتی می تواند تا حد زیادی مشکلات خانوادگی را که عموما از عدم درک متقابل ناشی می شود ، حل و فصل کند... اگر پدر و یا مادر هستید خودتان را جای فرزندتان بگذارید ، آیا چنین والدینی را دوست دارید؟ خودتان را جای همسر ، معلم ، شاگرد ، فروشنده ، خریدار و یا دوستتان... بگذارید؛
آیا طرف مقابلتان را دوست دارید؟
توانایی امپاتی را تمرین کنید و در خود افزایش دهید.
🌺🍃 تغییر را آغاز کنید
@Changeschool
🔟 فرد سمی که باید به هر قیمتی از آنها دوری کنید
☠️آدمهای سمّی چه نشانههای دارند؟ از کجا بدانید که با یک فرد سمّی معاشرت میکنید؟ و اگر اینطور است، بایدها و نبایدها در این خصوص کدامند؟ سروکار داشتن با افراد سمّی اجتنابناپذیر است.
☠️آدمهای سمّی همه جا حضور دارند. آنها نه تنها زندگیتان را نابود میکنند و جلوی پیشرفت شما را میگیرند، بلکه میتوانند شما را تا سطح خودشان پایین بیاورند و شما را نیز به یک فرد سمّی تبدیل کنند.
1️⃣ شایعهپردازها
شایعهپردازها از بدبختی دیگران لذت میبرند. شاید در ابتدا سرک کشیدن به لغزشهای شخصی و حرفهای دیگران مایهی سرگرمی باشد، اما با گذشت زمان خستهکننده میشود و به شما احساس شرم میدهد و دیگران را نیز میرنجاند.
2️⃣دمدمیمزاجها
برخی افراد هیچ کنترلی روی احساساتشان ندارند. آنها شما را به باد فحش خواهند گرفت، احساساتشان را به شما فرافکنی خواهند کرد و در تمام مدت تصور میکنند شما باعث بیقراری آنها شدهاید.
3️⃣ قربانیها
شناسایی قربانیها دشوار است، چون شما نخست با مشکلات آنها همدردی میکنید، اما با گذشت زمان، متوجه میشوید «زمان احتیاج» آنها، همهی وقت شماست. قربانیها در عمل هرگونه مسؤلیتی را کنار میزنند و هر سرعتگیر پیش رویشان را یک کوه غیرقابل صعود جلوه میدهند.
4️⃣ خودبینها
خودبینها با حفظ فاصلهی شدید از دیگران، شما را از پای درمیآورند. هر زمان که کاملا احساس تنهایی میکنید میتوانید حدس بزنید که دور و بر خودبینها میپلکید. داشتن رابطهی واقعی میان آنها و دیگران هیچ فایدهای ندارد. شما صرفا ابزاری هستید که به خودبینی آنها پر و بال بدهید.
5️⃣حسودها
برای حسودها، همیشه مرغ همسایه غاز است. حتی وقتی اتفاق خوبی برای حسودها میافتد، هیچ لذتی از آن نمیبرند. دلیلش این است که آنها بخت و اقبال خود را با بخت و اقبال تمام دنیا مقایسه میکنند. آنها به شما یاد میدهند موفقیتهای خودتان را بیاهمیت بدانید.
6️⃣ فریبکارها
آنها با شما مثل یک دوست رفتار میکنند. میدانند شما چه چیزهایی را دوست دارید، چه چیزهایی خوشحالتان میکند و اینکه از نظر شما چه چیزی مضحک است. فریبکارها همیشه از شما چیزی میخواهند و اگر به رابطهتان با آنها رجوع کنید، تماما از شما گرفتهاند و چیزی به شما نیفزودهاند.
7️⃣دیوانهسازها (دمنتورها)
آنها همیشه نیمهی خالی لیوان را میبینند و میتوانند ترس و نگرانی را حتی به بیخطرترین موقعیتها تزریق کنند. در تحقیقی از سوی دانشگاه نوتردام مشخص شد دانشجویانی که هماتاقیهای منفینگر داشتند احتمال منفینگر شدن و حتی افسرده شدن خودشان بسیار بیشتر بود.
8️⃣ غیرعادیها
افراد سمّیِ خاصی هستند که نیتهای بد دارند و از درد و بدبختی دیگران لذت وافر میبرند. هدفشان در زندگی این است که یا به شما آزار برسانند، یا کاری کنند احساس بدی پیدا کنید و یا چیزی از شما بگیرند، در غیر این صورت علاقهای به شما ندارند.
9️⃣ عیبجوها
عیبجوها همیشه آمادهاند به شما بگویند دقیقا چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. آنها کاری میکنند که نسبت به بهترین چیز مورد علاقهتان، بدترین احساس را پیدا کنید. عیبجوها تمایل شما به پرشور بودن و ابراز آن را خفه میکنند.
🔟 مغرورها
مغرورها زمان شما را هدر میدهند، چون به هر کاری که شما انجام میدهید به چشم یک چالش شخصی نگاه میکنند. افراد مغرور معمولا عملکردی ضعیف دارند، بیشتر ناسازگار هستند و بیش از افراد معمولی، دشواریهای شناختی دارند./عصرایران
@Changeschool
☠️آدمهای سمّی چه نشانههای دارند؟ از کجا بدانید که با یک فرد سمّی معاشرت میکنید؟ و اگر اینطور است، بایدها و نبایدها در این خصوص کدامند؟ سروکار داشتن با افراد سمّی اجتنابناپذیر است.
☠️آدمهای سمّی همه جا حضور دارند. آنها نه تنها زندگیتان را نابود میکنند و جلوی پیشرفت شما را میگیرند، بلکه میتوانند شما را تا سطح خودشان پایین بیاورند و شما را نیز به یک فرد سمّی تبدیل کنند.
1️⃣ شایعهپردازها
شایعهپردازها از بدبختی دیگران لذت میبرند. شاید در ابتدا سرک کشیدن به لغزشهای شخصی و حرفهای دیگران مایهی سرگرمی باشد، اما با گذشت زمان خستهکننده میشود و به شما احساس شرم میدهد و دیگران را نیز میرنجاند.
2️⃣دمدمیمزاجها
برخی افراد هیچ کنترلی روی احساساتشان ندارند. آنها شما را به باد فحش خواهند گرفت، احساساتشان را به شما فرافکنی خواهند کرد و در تمام مدت تصور میکنند شما باعث بیقراری آنها شدهاید.
3️⃣ قربانیها
شناسایی قربانیها دشوار است، چون شما نخست با مشکلات آنها همدردی میکنید، اما با گذشت زمان، متوجه میشوید «زمان احتیاج» آنها، همهی وقت شماست. قربانیها در عمل هرگونه مسؤلیتی را کنار میزنند و هر سرعتگیر پیش رویشان را یک کوه غیرقابل صعود جلوه میدهند.
4️⃣ خودبینها
خودبینها با حفظ فاصلهی شدید از دیگران، شما را از پای درمیآورند. هر زمان که کاملا احساس تنهایی میکنید میتوانید حدس بزنید که دور و بر خودبینها میپلکید. داشتن رابطهی واقعی میان آنها و دیگران هیچ فایدهای ندارد. شما صرفا ابزاری هستید که به خودبینی آنها پر و بال بدهید.
5️⃣حسودها
برای حسودها، همیشه مرغ همسایه غاز است. حتی وقتی اتفاق خوبی برای حسودها میافتد، هیچ لذتی از آن نمیبرند. دلیلش این است که آنها بخت و اقبال خود را با بخت و اقبال تمام دنیا مقایسه میکنند. آنها به شما یاد میدهند موفقیتهای خودتان را بیاهمیت بدانید.
6️⃣ فریبکارها
آنها با شما مثل یک دوست رفتار میکنند. میدانند شما چه چیزهایی را دوست دارید، چه چیزهایی خوشحالتان میکند و اینکه از نظر شما چه چیزی مضحک است. فریبکارها همیشه از شما چیزی میخواهند و اگر به رابطهتان با آنها رجوع کنید، تماما از شما گرفتهاند و چیزی به شما نیفزودهاند.
7️⃣دیوانهسازها (دمنتورها)
آنها همیشه نیمهی خالی لیوان را میبینند و میتوانند ترس و نگرانی را حتی به بیخطرترین موقعیتها تزریق کنند. در تحقیقی از سوی دانشگاه نوتردام مشخص شد دانشجویانی که هماتاقیهای منفینگر داشتند احتمال منفینگر شدن و حتی افسرده شدن خودشان بسیار بیشتر بود.
8️⃣ غیرعادیها
افراد سمّیِ خاصی هستند که نیتهای بد دارند و از درد و بدبختی دیگران لذت وافر میبرند. هدفشان در زندگی این است که یا به شما آزار برسانند، یا کاری کنند احساس بدی پیدا کنید و یا چیزی از شما بگیرند، در غیر این صورت علاقهای به شما ندارند.
9️⃣ عیبجوها
عیبجوها همیشه آمادهاند به شما بگویند دقیقا چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. آنها کاری میکنند که نسبت به بهترین چیز مورد علاقهتان، بدترین احساس را پیدا کنید. عیبجوها تمایل شما به پرشور بودن و ابراز آن را خفه میکنند.
🔟 مغرورها
مغرورها زمان شما را هدر میدهند، چون به هر کاری که شما انجام میدهید به چشم یک چالش شخصی نگاه میکنند. افراد مغرور معمولا عملکردی ضعیف دارند، بیشتر ناسازگار هستند و بیش از افراد معمولی، دشواریهای شناختی دارند./عصرایران
@Changeschool
Forwarded from مدرسه آب و آينه؛ تصویر مدرسه آینده (Ameneh Salimi)
امام حسین (ع) : چیزی را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد !
فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی تسلیت باد ⚫️
@Changeschool
فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی تسلیت باد ⚫️
@Changeschool
به نام نامــــــی ســـر، بسمه تعالی ســـر
بلنـــد مـــــرتبه پیــــکر بلنـــد بالا ســـر
فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد
که بندهی تو نخواهد گذاشت هر جا سر
قسـم به معنـی "لا یمـکن الفرار از عشق"
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کــن به زمیـــن! ما رایـــت الا تــــن
به آســــمان بنـــگر! ما رایـــت الا ســــــر
ســــری که گفت من از اشتیــاق لبـــریزم
به ســرســـرای خــداوند مـیروم با ســـر
هــــر آنــچه رنـــگ تعلق، مباد بـــر بدنـــم
مــباد جامـــه، مــبادا کفـــن، مـبادا ســــر
ســـری کـه با خــودش آورد بهتـــرینها را
که یک به یک همه بودند ســروران را سـر
زهیــــر گفت حسیـــنا! بخــــواه از ما جان
حبیــب گفت حبیــــبا! بگیــر از ما ســـــر
سپـس به معـــرکه عابس "اجــننی" گویان
دریــد پیرهـــن از شـوق و زد به صحرا سر
بــنازم ام وهـــب را، بــه پارهء تــــن گـفت
بــــرو به معـــرکه با ســـر، ولی میا با ســر
خوشا بحال غلامــش، به آرزوش رسیــــد
گـذاشت آخــــر ســر روی پای مـولا ســر
چنان کـه یک تــن دیگر به آرزوش رسیـد
به روی چـادر زهـــــرا گذاشت سـقا ســر
پسر به کـوری چشـمان فتنه کــــاری کرد
پـر از عـلی شود آغوش دشت، سرتاسـر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت
بـه پیشگـــاه تــو آوردهام خـــــدایا ســـــر
میــان خــــاک کـــلام خـــدا مقطــعه شـــد
میان خــاک الف لام میــم طـا هـا ســر
حــروف اطـهر قــــرآن و نعل تازهء اســـب
چه خــوب شد که نبوده است بر بدنـها سـر
میان معــرکه ســرگرم فضـل و بخشش بود
به هر که هر چه دلش خواست داد حتی سر
و جنــگ تـــن به تـــن آفــتاب و پیــکر او
ادامه داشـــت، ادامــه، ســـه روز، اما ســـر
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جــدا شده است و نیافتاده است از پا ســـر
بســوزد آن همه مسجد، بمیــرد آن اســلام
کـــه آفتــــــــاب درآورده از کلیــسا ســـر
عقیــله غــصه و درد و گلایــه را به که گفت
به چـــوب، چــــوبـهء محمل نه با زبان با سر
دلــم هـــــــــوای حـــرم کرده است مــیدانی
دلــم هــــــــوای دو رکعت نـــــماز بالا ســــر
سید حمیدرضا برقعی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
التماس دعا
بلنـــد مـــــرتبه پیــــکر بلنـــد بالا ســـر
فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد
که بندهی تو نخواهد گذاشت هر جا سر
قسـم به معنـی "لا یمـکن الفرار از عشق"
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کــن به زمیـــن! ما رایـــت الا تــــن
به آســــمان بنـــگر! ما رایـــت الا ســــــر
ســــری که گفت من از اشتیــاق لبـــریزم
به ســرســـرای خــداوند مـیروم با ســـر
هــــر آنــچه رنـــگ تعلق، مباد بـــر بدنـــم
مــباد جامـــه، مــبادا کفـــن، مـبادا ســــر
ســـری کـه با خــودش آورد بهتـــرینها را
که یک به یک همه بودند ســروران را سـر
زهیــــر گفت حسیـــنا! بخــــواه از ما جان
حبیــب گفت حبیــــبا! بگیــر از ما ســـــر
سپـس به معـــرکه عابس "اجــننی" گویان
دریــد پیرهـــن از شـوق و زد به صحرا سر
بــنازم ام وهـــب را، بــه پارهء تــــن گـفت
بــــرو به معـــرکه با ســـر، ولی میا با ســر
خوشا بحال غلامــش، به آرزوش رسیــــد
گـذاشت آخــــر ســر روی پای مـولا ســر
چنان کـه یک تــن دیگر به آرزوش رسیـد
به روی چـادر زهـــــرا گذاشت سـقا ســر
پسر به کـوری چشـمان فتنه کــــاری کرد
پـر از عـلی شود آغوش دشت، سرتاسـر
امام غرق به خون بود و زیر لب میگفت
بـه پیشگـــاه تــو آوردهام خـــــدایا ســـــر
میــان خــــاک کـــلام خـــدا مقطــعه شـــد
میان خــاک الف لام میــم طـا هـا ســر
حــروف اطـهر قــــرآن و نعل تازهء اســـب
چه خــوب شد که نبوده است بر بدنـها سـر
میان معــرکه ســرگرم فضـل و بخشش بود
به هر که هر چه دلش خواست داد حتی سر
و جنــگ تـــن به تـــن آفــتاب و پیــکر او
ادامه داشـــت، ادامــه، ســـه روز، اما ســـر
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جــدا شده است و نیافتاده است از پا ســـر
بســوزد آن همه مسجد، بمیــرد آن اســلام
کـــه آفتــــــــاب درآورده از کلیــسا ســـر
عقیــله غــصه و درد و گلایــه را به که گفت
به چـــوب، چــــوبـهء محمل نه با زبان با سر
دلــم هـــــــــوای حـــرم کرده است مــیدانی
دلــم هــــــــوای دو رکعت نـــــماز بالا ســــر
سید حمیدرضا برقعی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
التماس دعا