شاه امکان
حاج حسن خلج
ثَنا گویم امامی را که فرمودهست در قرآن؛
خدا مَدح و ثنایش را،
ولی با لحنِ پیغـمبر…
خدا مَدح و ثنایش را،
ولی با لحنِ پیغـمبر…
استادغلامی در بابِ تکبّر میگفت:
میزانِ تکبّر و خودخفنپنداریهایِ ما ارتباطِ مستقیمی داره با صدای تَق تَقِ کفشهای پشت سرِ ما. باید از این ترسید. هرچی پامنبریها و مخاطب بیشتر؛ احتمال تکبّره هم بیشتر. [نقل به مضمون]
اگه در مقیاسِ کانال تلگرامی درنظر بگیری؛ هرچی اون عددِ بالا ببشتر، احتمالاِ تکبّر بیشتر. هرچی بیشتر منتظرِ ویو و اون عددِ بالا باشی؛ احتمال افتادنت تو این چاله بیشتره. اینجوری «بهبه نگاه کن در کسری از ثانیه انقدر نفر منو دیدن. منو به اشتراک گذاشتن. تحویلم گرفتن! واردِ کانالِ من شدن!» با همین فرمون پیش بری، از «از دست دادن» بیشتر میترسی. تا انفالو میشی و اون عدده کم میشه؛ دلسرد میشی، عصبی میشی، چون جنسِ دلبستگیت رو اینشکلـی تعیین کردی؛ به خودت میای میبینی محوِ تماشاگرها شدی و یادت رفته برای چهکاری اومدی…
همین رو در مقیاسهای دیگه تصور کن؛ پیج و منبر و محیطِ کار و تریبون و اداره و خانواده و … هرچی صدای تقتقِ کفشهای پشتسرت بیشتر باشه، هرچی پامنبریهات بیشتر میشن و یه مخاطبی برای خودت دست و پا میکنی؛ مراقبت بیشتری میطلبه نسبت به تاثیرِ حرفهات رو مخاطب، تاثیری که میتونه یه مسیر و تصمیمی رو به کل تغییر بده، و یه ارادهای رو به کل سُست کنه.
هرچی «من» رو جدی نگیرم؛ برام بهتره.
«هدف» مهمه.
میزانِ تکبّر و خودخفنپنداریهایِ ما ارتباطِ مستقیمی داره با صدای تَق تَقِ کفشهای پشت سرِ ما. باید از این ترسید. هرچی پامنبریها و مخاطب بیشتر؛ احتمال تکبّره هم بیشتر. [نقل به مضمون]
اگه در مقیاسِ کانال تلگرامی درنظر بگیری؛ هرچی اون عددِ بالا ببشتر، احتمالاِ تکبّر بیشتر. هرچی بیشتر منتظرِ ویو و اون عددِ بالا باشی؛ احتمال افتادنت تو این چاله بیشتره. اینجوری «بهبه نگاه کن در کسری از ثانیه انقدر نفر منو دیدن. منو به اشتراک گذاشتن. تحویلم گرفتن! واردِ کانالِ من شدن!» با همین فرمون پیش بری، از «از دست دادن» بیشتر میترسی. تا انفالو میشی و اون عدده کم میشه؛ دلسرد میشی، عصبی میشی، چون جنسِ دلبستگیت رو اینشکلـی تعیین کردی؛ به خودت میای میبینی محوِ تماشاگرها شدی و یادت رفته برای چهکاری اومدی…
همین رو در مقیاسهای دیگه تصور کن؛ پیج و منبر و محیطِ کار و تریبون و اداره و خانواده و … هرچی صدای تقتقِ کفشهای پشتسرت بیشتر باشه، هرچی پامنبریهات بیشتر میشن و یه مخاطبی برای خودت دست و پا میکنی؛ مراقبت بیشتری میطلبه نسبت به تاثیرِ حرفهات رو مخاطب، تاثیری که میتونه یه مسیر و تصمیمی رو به کل تغییر بده، و یه ارادهای رو به کل سُست کنه.
هرچی «من» رو جدی نگیرم؛ برام بهتره.
«هدف» مهمه.
🇵🇸•كآفِه رَحيـــٓــمی•🇮🇷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و شاید کمـترین اثرِ «هیاهو برایِ مکتب» همین باشه، که “شخصِ غافـل از وعـده و میثاق” از خودش بپرسه: چهخبره؟ چه فرقی هست بینِ اینروز با ایامِ دیگهٔ سال؟ در این جمعِ همدلانه و مؤمنانهٔ نفوس چه سِرّ و دلیلی نهفته؟ اون محورِ مشترکی که این جمعیت رو مشتاقانه، داوطلبانه، خانوادگی و جمعی حولِ خودش جمع کرده و پایِ کار آورده چیه؟ من چهجوری میتونم در دستهٔ اینها جایی داشته باشم؟ چهجوری میتونم برایِ این «حُبِّ حیّ و حاضر» یار باشم و بار نباشم؟
باید تقـویت کرد پایههارو، ارادههارو. باید صـدها کیلومتر کرد این «ده کیلومتری»هارو.
هر مکتبی هیاهو میخواهد..
«وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِالله ۚ»
باید تقـویت کرد پایههارو، ارادههارو. باید صـدها کیلومتر کرد این «ده کیلومتری»هارو.
هر مکتبی هیاهو میخواهد..
«وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِالله ۚ»
بعد حالا میدونی قشنگیش کجاست؟
یه آینه رو بشکن و خُردش کن، یه تیکهشو بردار و بگیر سمتِ یه کوهِ باعظمت و بزرگ و تلاش کن همهٔ جزئیات و ظرافت و زیباییِ اون کوه رو تویِ این تیکهٔ کوچیک آینه نشون بدی، اما نمیشه. تو نمیتونی تمامِ اون کوهِ باشکوه رو توی یه تیکهٔ کوچیک جا بدی. قشنگیش اونجاییه که بند بندِ وجودت اقرار میکنه که عظمتِ آفرینشِ امیرالمومنین(ع) اونقدر باشکوه و پرابهته که توی ذهن و قلبِ کوچیکت فهم نمیشه. هرچی بیشتر عاشقش میشی، باز نمیتونی به فهمِ علی(ع) برسی. هرچی جلو میری عطشِ شناختش درونت بیداد میکنه اما با وجودِ کوچیک بودنت؛ محبّتی رو تویِ دلت داری که قلبت رو به تپش میندازه، اشک میشه میریزه رو گونههات. سراسـر زیباییه. الحمدلله.
یه آینه رو بشکن و خُردش کن، یه تیکهشو بردار و بگیر سمتِ یه کوهِ باعظمت و بزرگ و تلاش کن همهٔ جزئیات و ظرافت و زیباییِ اون کوه رو تویِ این تیکهٔ کوچیک آینه نشون بدی، اما نمیشه. تو نمیتونی تمامِ اون کوهِ باشکوه رو توی یه تیکهٔ کوچیک جا بدی. قشنگیش اونجاییه که بند بندِ وجودت اقرار میکنه که عظمتِ آفرینشِ امیرالمومنین(ع) اونقدر باشکوه و پرابهته که توی ذهن و قلبِ کوچیکت فهم نمیشه. هرچی بیشتر عاشقش میشی، باز نمیتونی به فهمِ علی(ع) برسی. هرچی جلو میری عطشِ شناختش درونت بیداد میکنه اما با وجودِ کوچیک بودنت؛ محبّتی رو تویِ دلت داری که قلبت رو به تپش میندازه، اشک میشه میریزه رو گونههات. سراسـر زیباییه. الحمدلله.
سردار سلامی، سرلشکر باقری و سردار رشید؛ از فرماندهانِ سپاه به همراهِ دکتر طهرانچی و دکتر عباسی به شهادت رسیدند. نمیدونم اسمِ این فرماندهان شما رو یادِ چی میندازه، اما منو یادِ نامردی و بیمعرفتیهای جماعتِ مدعی با دهانهایِ همیشهباز میندازه. جماعتی که تا دوتا مخاطب برای خودشون دست و پا میکنن؛ گمان میکنن هر حرف و اراجیفی رو میتونن به زبان بیارن و بنویسن و «خدا نمیبینه!»
این جماعتی که با زبانِ زخمزبانشون قیدِ انصاف رو میزنن. جماعتی که به همین «سبزپوشها» اونقدر انگِ خیانت و زخمزبان میزدن که از خوندنِ مطالبشون هم شرمم میومد، جماعتی که از زیرِ پتو و با انگشت رویِ صفحهٔ گوشی به هیچچیز رحم نمیکنن و خواسته و ناخواسته؛ میشن عاملِ «ترورِ شخصیت»ِ عزیزانِ ما، قبل از شهادت. جماعتی که فردایِ «شهادت»ِ همین سبزپوشها و فرماندهها و سربازها و جاننثارها؛ دونه دونه عکسِ پروفایلشون میشه عکسِ همینهایی که تا قبلِ شهادت آماجِ طعنه بودن و بعدِ شهادت…
نابودیِ اسرائیل به دستِ ما رقم خواهد خورد به فضلِ خدا. این وعدهٔ خداست و خدا در وعدهش تخلف نمیکنه! ما خشم داریم، اما یدِ واحدهایم، چون تکلیف داریم. اما شما جماعت؛ فکری به حالِ انصاف و وجدانِ خودتون بکنید که هورایِ یه عده پایینِ پایِ طعنههاتون، داره بدجور بدمَستی میاره براتون…
این جماعتی که با زبانِ زخمزبانشون قیدِ انصاف رو میزنن. جماعتی که به همین «سبزپوشها» اونقدر انگِ خیانت و زخمزبان میزدن که از خوندنِ مطالبشون هم شرمم میومد، جماعتی که از زیرِ پتو و با انگشت رویِ صفحهٔ گوشی به هیچچیز رحم نمیکنن و خواسته و ناخواسته؛ میشن عاملِ «ترورِ شخصیت»ِ عزیزانِ ما، قبل از شهادت. جماعتی که فردایِ «شهادت»ِ همین سبزپوشها و فرماندهها و سربازها و جاننثارها؛ دونه دونه عکسِ پروفایلشون میشه عکسِ همینهایی که تا قبلِ شهادت آماجِ طعنه بودن و بعدِ شهادت…
نابودیِ اسرائیل به دستِ ما رقم خواهد خورد به فضلِ خدا. این وعدهٔ خداست و خدا در وعدهش تخلف نمیکنه! ما خشم داریم، اما یدِ واحدهایم، چون تکلیف داریم. اما شما جماعت؛ فکری به حالِ انصاف و وجدانِ خودتون بکنید که هورایِ یه عده پایینِ پایِ طعنههاتون، داره بدجور بدمَستی میاره براتون…
چه جایِ تسلیت؟ که غمات مَباد که دنیا زِ هم جدا نکند؛ رفیقهایِ در آغوشِ هم گریسته را. که منتهیٰالیه دلتنگی، وصاله و آخرِ جهاد، سعادت. تکلیف که روشنه، راه روشنه و هدف روشن.
اما دلِ ما میسوزه از طعنهها و زخمِزبانها. دلِ ما میسوزه که جانفداها یکییکی جان، فدایِ ما میکنن. و فدایِ خنّاسانی که قلم به طعنه میچرخونن. این دل میسوزه و هرچقدر بگم؛ باز حقش ادا نمیشه، حتی با ساعتها بیداری و مُشت گرهکرده از خشم، نه ترس!
اما؛
اَلهَدفُ وَاضِح وَ محددٌ وَ دقیِق؛ إِزَالةِ إِسرائیل فِی الْوُجُود!
هدف واضح و روشن و دقیق است! پاککردنِ اسرائیل از صفحهٔ روزگار! همین.
اما دلِ ما میسوزه از طعنهها و زخمِزبانها. دلِ ما میسوزه که جانفداها یکییکی جان، فدایِ ما میکنن. و فدایِ خنّاسانی که قلم به طعنه میچرخونن. این دل میسوزه و هرچقدر بگم؛ باز حقش ادا نمیشه، حتی با ساعتها بیداری و مُشت گرهکرده از خشم، نه ترس!
اما؛
اَلهَدفُ وَاضِح وَ محددٌ وَ دقیِق؛ إِزَالةِ إِسرائیل فِی الْوُجُود!
هدف واضح و روشن و دقیق است! پاککردنِ اسرائیل از صفحهٔ روزگار! همین.
یه پیشنهاد. اگر انسانِ کمصبری هستید و یا زود تحتِتاثیرِ القائات قرار میگیرید، از فضای مجازی فاصله بگیرید؛ خصوصاً از صفحاتی که توسط افراد کمشعوری اداره میشه و شما نمیدونید که پشت اون صفحه؛ یه همچین ادمیه. افرادی که در شرایطیکه همدلی مهمترین وظیفهٔ ماست؛ اولین واکنششون تف و لعنت و توهین و مزخرفبافی نسبت به ماهیتی بنامِ «وطن» و خالیکردن پشت این پرچمه و در بهترین حالت؛ بلد نیستن به اونچه که میگن مسلط باشن! اجازه ندید هویتِ شما رو با این اراجیف ازتون بگیرن، اسرائیل به وضوح همینو میخواد. میدونم که میدونید همراه شدن با بیشعورهایی که در کمالِ تعجب از شهادتِ زن و بچه و سردار و دانشمندِ ایرانی خوشحالی میکنن؛ کاملا به دور از عقل، آدمیّت، شعور و شرافته. تصویرِ پرچمِ مقدس ایران رو حتـماً به اشتراک بذارید. مگه میشه بیموضـع بودن؟
این عکس رو گرفتم بغلم، در بُهت و بیکلمهای. اقای امیرعلی! اقای حاجیزاده… اقای «ما هم خدایی داریم» و اقای لبخندهای معنادار. اقای نشان فتح. قرار بود هربار حرفِ شما شد، کلمهها ردیف کنیم و کِیف کنیم، قرار نبود ساعتها بیکلمه باشیم و با تکانی، به خودمون بیایم و بغضِ بُهت بشکنیم و تبدیل بشیم به ساعتها اشک و خشم و مُشت، نه ترس! نترسیدن از نه فقط انتقامِ شما؛ انتقامِ سالها حیوانیّت و توحّش و درّندهخویی از کثافتی بنام اسرائیل…
اقای حاجیزاده…اقای حاجیزاده…
اقای حاجیزاده…
این عکس رو گرفتم بغلم و با اشک و خشم و قلب لرزان و دستهایِ یخزده اما گره کرده؛ مثلِ شما رگ به رگ، سلول به سلول، بند به بندِ وجود، فدایی و جاننثارِ سیدعلیام…
اقای حاجیزاده…اقای حاجیزاده…
اقای حاجیزاده…
این عکس رو گرفتم بغلم و با اشک و خشم و قلب لرزان و دستهایِ یخزده اما گره کرده؛ مثلِ شما رگ به رگ، سلول به سلول، بند به بندِ وجود، فدایی و جاننثارِ سیدعلیام…
عمرم رو عمرت آقا سیدعلی! جانِ من به فدای صلابت و ایمان و حضور و وجودت سید، عمرم رو عمرت یابنالحسین…
فدای این اللهاکبرهایی که کف خیابونهایِ ایران داره به آسمون میرسه. فدای موشکهایی که قراره یهودکُشی راه بندازه شبِ عیدِ ولایتِ مولایِ خیبرشکن! آقای سلامی، آقای حاجیزاده، آقای باقری، آقای رشید، کاش بودید و باز رمزِ عملیات رو میگفتید «یا رسولالله…»
اللهاکبر. اللهاکبر. اللهاکبر.
فدای این اللهاکبرهایی که کف خیابونهایِ ایران داره به آسمون میرسه. فدای موشکهایی که قراره یهودکُشی راه بندازه شبِ عیدِ ولایتِ مولایِ خیبرشکن! آقای سلامی، آقای حاجیزاده، آقای باقری، آقای رشید، کاش بودید و باز رمزِ عملیات رو میگفتید «یا رسولالله…»
اللهاکبر. اللهاکبر. اللهاکبر.
دلیل اینکه از صبح نه میتونم چیزی بخونم و نه مکرراً چیزی بنویسم، اینه که حقیقتاً عفتِ کلامم رو از دست دادم! به امید زدودنِ لکهٔ نجاست و کثافتی بنام اسرائیل، ولدِ نامشروعِ شیطانی بنام امریکا.
اللهاکبر!
اللهاکبر!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از آبروىِ عزیزت
قَسَـم گرفتی تو!
چه خوب بعدِ علمدار؛
عَلَم گرفتی تو…
فرماندهی کن از آسمان…
قَسَـم گرفتی تو!
چه خوب بعدِ علمدار؛
عَلَم گرفتی تو…
فرماندهی کن از آسمان…