#پارت_70
عرفان پر استهزا خندید.
_تا دیروز که تشنهی خونش بودی، حالا نمیخوای به چشم هیولا ببیندت؟
دندان به روی هم سایید. ادامهی این بحث را نمیخواست.
_عصبی عرفان. داری منو هم عصبی میکنی پس برو.
_کجا برم؟ پام گیره هاووش! دنبال دردسر نیستم. تا اون مدارک پیدا بشه میدونی چقدر باید استرس بکشم؟ ترس اینکه دیر یا زود، دَم در خونهام آدم به صف بشه، میترسونه آدمو.
_کسی قرار نیست بیاد دنبالت!
خندید. خندهای که تنها واکنشش بود. آن مدارک یک شبه زندگی خیلیها را تباه میکرد.
_جک نگو هاووش. خودِ تو، نگو نمیترسی که خندهام میگیره! دختره جای مدارک رو بلده، پس بگیر ازش. حتیٰ به زور.
انگشت سبابهاش را زیر چانه میکشید.
_اگه میدونست، میگفت.
عرفان به تأسف سر تکان داده و برای کنترل خشمش هم که شده، چندباری پشت سر هم نفس عمیق کشید.
_به همین خیال سر کن. زندگیتو روی مظلومیت یه بچه قمار نکن هاووش.
از جا بلند شد. هنوز خیلی حرفها برای گفتن داشت که کتمان کرده بود.
_روی زندگیم شرط بستم. زنم، زندگی تازه پا گرفتهام! نمیخوام همه چی توی چشم بهم زدن از هم بپاشه، پس پیدا کن مدارک رو.
پیشانیاش را محکم بین دو انگشت گرفته و فشار میداد. میگرن انگار قصد ول گردنش را نداشت که دَم به دقیقه به سراغش میآمد.
_بی اعتماد!
خنده دار بود این کلمه برایش. آن هم مقابل آن دو تیلهی یشمی که به هنگام خیس شدن عجیب در نظر مظلوم مینشست.
پلک زد و بوی زیتون تنها چیزی بود که مشامش خورد. بوی زیتون!
_قرار نیست تاوان کارِ نکرده رو کسی پس بده که هیچ دخلی توش نداشته. خودت سر از زندگیم در آوردی دختر!
✨بنا به درخواست شما عزیزان، ویآیپی رمان (هاووش) افتتاح شد.✨
🍓در کانال vip هاووش هفته ای ۱۲ الی ۱۴ پارت داریم(دوبرابرچنلاصلی)
🫐داستان داخل ویآیپی زودتر از چنل اصلی به پایان میرسه❤
🍓 وانشات داریم(دقت کنید پارتهای ممنوعه به هیچ عنوان داخل چنل اصلی آپ نمیشه)🔞💋
جهت عضویت مبلغِ 42.000 تومان به شماره کارت زیر واریز کنید.
💳 6037998167453843
(سمیعی)
و فیش رو به ادمین ارسال کنید🌻👇
@HavoushVip
❌دقت کنید که با افزایش تعداد پارت ها افزایش قیمت خواهیم داشت❌💜
عرفان پر استهزا خندید.
_تا دیروز که تشنهی خونش بودی، حالا نمیخوای به چشم هیولا ببیندت؟
دندان به روی هم سایید. ادامهی این بحث را نمیخواست.
_عصبی عرفان. داری منو هم عصبی میکنی پس برو.
_کجا برم؟ پام گیره هاووش! دنبال دردسر نیستم. تا اون مدارک پیدا بشه میدونی چقدر باید استرس بکشم؟ ترس اینکه دیر یا زود، دَم در خونهام آدم به صف بشه، میترسونه آدمو.
_کسی قرار نیست بیاد دنبالت!
خندید. خندهای که تنها واکنشش بود. آن مدارک یک شبه زندگی خیلیها را تباه میکرد.
_جک نگو هاووش. خودِ تو، نگو نمیترسی که خندهام میگیره! دختره جای مدارک رو بلده، پس بگیر ازش. حتیٰ به زور.
انگشت سبابهاش را زیر چانه میکشید.
_اگه میدونست، میگفت.
عرفان به تأسف سر تکان داده و برای کنترل خشمش هم که شده، چندباری پشت سر هم نفس عمیق کشید.
_به همین خیال سر کن. زندگیتو روی مظلومیت یه بچه قمار نکن هاووش.
از جا بلند شد. هنوز خیلی حرفها برای گفتن داشت که کتمان کرده بود.
_روی زندگیم شرط بستم. زنم، زندگی تازه پا گرفتهام! نمیخوام همه چی توی چشم بهم زدن از هم بپاشه، پس پیدا کن مدارک رو.
پیشانیاش را محکم بین دو انگشت گرفته و فشار میداد. میگرن انگار قصد ول گردنش را نداشت که دَم به دقیقه به سراغش میآمد.
_بی اعتماد!
خنده دار بود این کلمه برایش. آن هم مقابل آن دو تیلهی یشمی که به هنگام خیس شدن عجیب در نظر مظلوم مینشست.
پلک زد و بوی زیتون تنها چیزی بود که مشامش خورد. بوی زیتون!
_قرار نیست تاوان کارِ نکرده رو کسی پس بده که هیچ دخلی توش نداشته. خودت سر از زندگیم در آوردی دختر!
✨بنا به درخواست شما عزیزان، ویآیپی رمان (هاووش) افتتاح شد.✨
🍓در کانال vip هاووش هفته ای ۱۲ الی ۱۴ پارت داریم(دوبرابرچنلاصلی)
🫐داستان داخل ویآیپی زودتر از چنل اصلی به پایان میرسه❤
🍓 وانشات داریم(دقت کنید پارتهای ممنوعه به هیچ عنوان داخل چنل اصلی آپ نمیشه)🔞💋
جهت عضویت مبلغِ 42.000 تومان به شماره کارت زیر واریز کنید.
💳 6037998167453843
(سمیعی)
و فیش رو به ادمین ارسال کنید🌻👇
@HavoushVip
❌دقت کنید که با افزایش تعداد پارت ها افزایش قیمت خواهیم داشت❌💜