امروززز
صب قرار بود با اکیپمون بریم صبحونه توی دل طبیعت
که من برام کار پیش اومد
بعدشم ترجیح میدادم برم کافه (تحت هر شرایط اولویته به هرجا و هرکی 🦦)
درنتیجه گفتم نمیام
فرهاد هم گف منم نمیام
حسین هم همچنین
مرتضی و وحید رو اطلاعی ندارم قرار بود برن اماکن...اینکه بعدش رفتن یا نه رو نمیدانم
خلاصه من کارم تموم شد اسما زنگ زد گف موون بازه بیا اینجا
رفتیم موون
بعدم رفتیم شلبی
به فرهاد هم گفتم اومد
با متین و امین و صالح یه کوچولو نشستیم و برگشتیم منزل 🦦
صب قرار بود با اکیپمون بریم صبحونه توی دل طبیعت
که من برام کار پیش اومد
بعدشم ترجیح میدادم برم کافه (تحت هر شرایط اولویته به هرجا و هرکی 🦦)
درنتیجه گفتم نمیام
فرهاد هم گف منم نمیام
حسین هم همچنین
مرتضی و وحید رو اطلاعی ندارم قرار بود برن اماکن...اینکه بعدش رفتن یا نه رو نمیدانم
خلاصه من کارم تموم شد اسما زنگ زد گف موون بازه بیا اینجا
رفتیم موون
بعدم رفتیم شلبی
به فرهاد هم گفتم اومد
با متین و امین و صالح یه کوچولو نشستیم و برگشتیم منزل 🦦
یکی بهم گفت تو از اونایی هستی که وقتی هستی، نیستی ولی وقتی نیستی، هستی
گفتم ینی چی
گفت وقتی هستی انقد فکر دغدغههای آدمی که حضور خودت گم میشه لای همه چی، نمیذاری آب توی دل آدم تکون بخوره، برای خوشحال کردن آدم هرکاری میکنی حتی به قیمت اذیت شدن خودت، احساست واقعیه نقش بازی نمیکنی سیاست نداری، فکر همه چیز هستی جز خودت، ولی نمیذاری کسی حواسش به تو باشه، دغدغههاتو نمیدی دست کسی ولی دغدغه بقیه رو میگیری دستت... وقتی آدم ازت فاصله میگیره تازه جای خالی بودنت حس میشه... انقد قوی حس میشه که آدم طاقت نمیاره نبودنتو!
حق بود (:
گفتم ینی چی
گفت وقتی هستی انقد فکر دغدغههای آدمی که حضور خودت گم میشه لای همه چی، نمیذاری آب توی دل آدم تکون بخوره، برای خوشحال کردن آدم هرکاری میکنی حتی به قیمت اذیت شدن خودت، احساست واقعیه نقش بازی نمیکنی سیاست نداری، فکر همه چیز هستی جز خودت، ولی نمیذاری کسی حواسش به تو باشه، دغدغههاتو نمیدی دست کسی ولی دغدغه بقیه رو میگیری دستت... وقتی آدم ازت فاصله میگیره تازه جای خالی بودنت حس میشه... انقد قوی حس میشه که آدم طاقت نمیاره نبودنتو!
حق بود (:
امروزم با وحید و فرهاد و ریحان و سحر و مبین و مرتضی و احسان در خنثیترین حالت ممکن گذشت 🦦
و اینکهههههه
فردا صب ساعت 10 کافهمون باز میشهههه 🥹😭✨
تا ظهر نظافت میکنیم
ریحان برامون ناهار درست میکنه میاره (مرتضی دستور استانبولی داد ولی حسن گف من دوس ندارم! گردو میخرم میارم فسنجون درست کن)
و بعد از ناهار فعالیت کافه رو استارت میزنیم 🫠
و اینکهههههه
فردا صب ساعت 10 کافهمون باز میشهههه 🥹😭✨
تا ظهر نظافت میکنیم
ریحان برامون ناهار درست میکنه میاره (مرتضی دستور استانبولی داد ولی حسن گف من دوس ندارم! گردو میخرم میارم فسنجون درست کن)
و بعد از ناهار فعالیت کافه رو استارت میزنیم 🫠
یکی واسم استون بخره بیاره من این لاکای بنده خدا رو پاک کنم درست حسابی از اول بزنم
ناخنام دارن جیغ میکشن
ناخنام دارن جیغ میکشن
آخ دلم برا این دور دور و آهنگ گوش کردن انقد 🤏 شده بود.