لیبراسیون/لیبرالیسم
7.41K subscribers
2.68K photos
813 videos
89 files
516 links
🕊 گسترش گفتمان لیبرالیسم-محوریت آزادی فردی و اجتماعی-فردگرایی و شهروندی-اندیشۀ انتقادی و خردگرایی-حاکمیت قانون سکولار-دموکراسی-مدرنیتۀ سیاسی-جامعه مدنی-مالکیت خصوصی 🌌
#بازگشت_به_مشروطه
#ملی_گرایی
#لیبرالیسم_محافظه‌کار
#ناسیونالیسم_لیبرال
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
موزیک ویدئوی بسیار زیبا به نام روزگار شاهکاری از امید طوطیان!
این موزیک روزگاری که بر ما گذشت را روایت میکند!
تقدیم به همه مبارزین راه آزادی و میهن پرستان
@cafe_andishe95
🚩در جستجوی اشباح: تاملاتی پیرامون شیزوفرنیای لاعلاج چپ

1️⃣. همان‌گونه که اریک فوگلین می‌گوید:

مارکسیسم مذهب است نه طریقه‌ای فلسفی. لاجرم تحلیل‌های ایشان نیز نه برمبنای فکت‌ها که به‌سان آیه‌های فرازمینی دچار رمزآلودگی، زبان‌پریشی و قطعیت جزمی است. به عبارت دیگر، شما با گزاره‌‌های علمی طرف نیستید که درصدد اثبات یا ابطال آن برآیید، بلکه با شعبده و جادویی طرف هستید که باید با آیین‌های مناسکی آن را بپذیرید. چیزی که چپ‌ها می‌گویند نه‌تنها درست نیست بلکه حتی غلط هم نیست، چون بالاخره غلط هم باید برمبنایی علمی استوار باشد. به زبان ویتگنشتاین: برای پاسخی که بیان‌شدنی نباشد، هیچ پرسشی هم نمی‌شود مطرح کرد. وجود معما منتفی است. اگر پرسشی اساساً مطرح کردنی باشد پس به آن پاسخ هم می‌توان داد. (ویتگنشتاین، تراکتاتوس. 6.5). شک‌گرایی ردکردنی نیست، بلکه مطلقاً بی‌معنی است. زیرا در جایی تلاش می‌کند شک برانگیزد که اساساً نمی‌توان پرسشی مطرح کرد. چون شک تنها جایی وجود دارد که پرسشی وجود دارد و یک پرسش تنها جایی وجود دارد که پاسخی وجود دارد و یک پاسخ تنها جایی وجود دارد که چیزی می‌توان گفت. (ویتگنشتاین، تراکتاتوس. 6.5)

2️⃣. مقدمه‌ی اشتباه ناگزیر به نتیجه‌ی اشتباه ختم می‌شود. بعلاوه باید این نقل قول قدیمی و خسته‌کننده را بازگو کنیم که «آن‌هایی که تاریخ نمی‌دانند، باید آن را تکرار کنند.» درک ماهیت و مکانیزم‌های ایدئولوژی مارکس و لنین که به فجایع بی‌شمار انسانی در قرن بیستم منتهی شد، باارزش است؛ مخصوصاً با فرض این‌که، به قول هولاندر بسیاری از مردم هنوز این مسئله را بسیار دور از انتظار می‌دانند که «انسان‌هایی که با ایده‌آل‌های عالی تحریک می‌شوند، قابلیت آن را دارند که با وجدانی پاک ضربه‌های مهلکی وارد کنند.»

3️⃣. مشکل چپ‌ها در هیچ حوزه‌ای به‌اندازه‌ی تاریخ حاد نیست. به عبارت دیگر، چنان دچار شیزوفرنی هستند که تا تمام روندهای تاریخی را در یک ظرف نریزند و سیر صاف ‌و مستقیم و البته بی‌ربطی به آن ندهند، دست بردار نیستند. غالباً هم نه تحصیلات آکادمیک دارند و نه حتی زبان درستی بلدند که سراغ منابع دست اول بروند. دار و ندار تئوریک‌شان هم نوشته‌جات طبری، کیانوری و یا حتی رفیق مجاهد خوش‌تیپشان مسعود رجوی است. درنتیجه با آسمان ریسمان کردن و ترمینولوژی از مدافتاده‌‌ی کلیشه‌ای چون: امپریالیست، صهیونیست، نوکر اجنبی، فراماسون، بیگانه پرست، صدای دشمن، خائن، ستون پنجم، دست نشانده، جاسوس، حقوق بگیر، مزدور، ورشکسته و مانند آن‌ها کارشان را به پیش می‌برند. این واژه‌ها را برای خوشامد دوستان مذهبی‌شان بومی هم کردند: منافق، کافر، مرتد، ، فتنه گر، منحرف، بی دین، زانی، حرام لقمه، حرام زاده، بی نماز، شرابخوار. این ادبیات تنها با حذف و امحای هرگونه مخالفت ساکت می‌شود. برای‌شان فرقی نمی‌کند که که این کار را رفقای‌شان در آشویتس، گولاک، پکن و کامبوج انجام دهند یا برادران و خواهران‌ طالبان یا داعشی شان در کابل یا کوبانی و شنگال. مهم این است که هر کسی که مخالف بود اول به‌سان مرغ نیم بسمل با فحش و انگ بیفتند دنبالش و اگر متنبه نشد روش‌های آدم‌کشی بی‌شماری سراغ دارند. گزینش ایدئولوژیک، تصفیه، سانسور و همه‌ی بلایای حکومت‌های دیکتاتوری ریشه در بنیادهای چپ دارند
@cafe_andishe95.
لیبراسیون/لیبرالیسم
🚩در جستجوی اشباح: تاملاتی پیرامون شیزوفرنیای لاعلاج چپ 1️⃣. همان‌گونه که اریک فوگلین می‌گوید: مارکسیسم مذهب است نه طریقه‌ای فلسفی. لاجرم تحلیل‌های ایشان نیز نه برمبنای فکت‌ها که به‌سان آیه‌های فرازمینی دچار رمزآلودگی، زبان‌پریشی و قطعیت جزمی است. به عبارت…
4️⃣. چیزی به اسم سرمایه‌داری وجود ندارد. در واقع سرمایه‌داری عنوان شیطان در مذهب چپ است. ما بازار آزاد یا لیبرتاریانیسم داریم و اسم سرمایه‌داری فحشی است که جماعت عارف و ساحر و شاعر و پیامبر روی چیزی گذاشته‌اند که نمی‌فهمند. نبرد سوسیالیسم با لیبرتاریانیسم نبرد غرایز بی‌مهار و پیشاتاریخی حیوانی با تمدن است. موجوداتی که از اعصار ماضی که فردیت، حقوق، اقتصاد سیاسی و سایر اردرهای مدرن را نمی‌فهمیدند چون علم هستند. آن‌ها با زبان پریشان و بی‌معنی خود برانند که اسمی برای این نظم های پیچیده و دیریاب و اصولاًنفهمیدنی برای موجودات فرار کرده از آنتیکوییتی بگذارند. ما چیزی به اسم سرمایه‌داری نداریم، درنتیجه چون بدین‌شکل راه مصادره به مطلوب برای‌شان باز است به هرکسی که پول و سرمایه اندوخته، سرمایه‌دار می‌گویند، ولی بازار آزاد سرمایه‌داری نیست. رقابت آزاد در یک نظام آزاد بدون برنامه‌ریزی و تکثرگراست. نظارت دولتی و برنامه‌ریزی دولتی در آن تعریف نشده است. این‌ها مولفه‌های اقتصاد سوسیالیستی است پس عبارت سرمایه‌داری دولتی اگه فرض کنیم منظورش بازار آزاد دولتی باشد، از اصل اُکسومورون (oxymoron) و متناقض است. به عبارت بهتر، این اسم به آن صفت نمی‌خورد. در بازار آزاد چیزی به اسم مونوپولی وجود ندارد. مونوپولی متعلق به اقتصاد سوسیالستی است، به همین رو، نمی‌شود به مائو یا هیتلر گفت طرفدار بازار آزاد. این‌ها چیزی جز سوسیالیسم ناب نیستند.
5️⃣. داعش نیز به‌سان سوسیالیسم همان غرایزِ رمیده از اعماق تاریخ است که اکنون درمقابل تمدن که بر اصول لیبرتارین بنا شده می‌جنگد:
🔻فردیت، حق و آزادی. این مولفه‌ها را ما از تاریخ و غرایز و طبیعت به ارث نبردیم بلکه ابداعات فلسفه‌ی لیبرتارین است. ناراحتی رفتن دوست کاپشن‌پوشِ چگوارا طورشان را چه چیزی جز برآمدن ابوبکر بغدادیِ کاسترو طور، می‌توانست تسکین دهد؟

🖋 از فیسبوک محسن محمودی
@cafe_andishe95.
🔷فردریش هگل به مثابه ایده آلیست ضد لیبرال عصر رمانتیک🔷

🔻آیزایا برلین فیلسوف شهیر لیبرال میگوید:
"خطای بزرگ هگل این بود که گمان داشت کل عالم نوعی اثر هنریست و که خود آفریننده خویش است و بنابراین بهترین وسیلۀ توصیف آن ،اینگونه مصطلحات برگرفتته نیمی از زیست شناسی و نیمی از موسیقی است.در نتیجه او بسیار نظرهای غلط و ناصواب به بشر تحمیل کرد،از این قبیل که ارزش عین واقعیت است و خوب آن چیزیست که به موفقیت بینجامد:قضیه ایی که همۀ اشخاص برخوردار از احساس اخلاقی ،چه مدتها قبل هگل چه بعد او آن را به حق مردود شمرده اند.جُرم بزرگ او منظومه ایی اسطوره اییِ پرعرض و طولی بود که هم دولت در آن یک شخص انگاشته می شود و هم تاریخ ،وتنها یک الگو وجود دارد که فقط با بینش مابعدالطبیعی می توان به تشخیص آن کامیاب شدوهگل مکتبِ تاریخِ مستقل از تجربه ایی بوجود آورد که امور واقع عادی در آن نادیده گرفته شده زیرا بر خلاف مورخ عادی که باید به شیوه غم انگیز و وسواسی و ناقص تجربی پیش برود،فیلسوفِ مسلح به بینش برتر،به نیروی گونه ایی دوبینیِ عقلانی،یعنی قسمت نهان بینی که به او امکان می دهد از هر آنچه روی داده با یقین ریاضی خبر بدهد،قادر به استنتاج هر رویدادی است."
📚شش دشمن آزادی بشر -بخش هگل
————————
وی همچنین در تضاد با لیبرالها که خواستتار دولت کوچک بوده و به دولت بدبینند به تقدیس و ستایش مطلق دولت اهتمام می ورزد:
📍هگل معتقد است حقوق فردی که در گستره خصوصی جای می‌گیرد، باید همراه حقوق سیاسی عمومی تکمیل شود؛ زیرا منافع خصوصی شهروندان بخشی از منافع عمومی و کلی است. به عبارت دیگر، آزادی مدنی شهروندان تنها در نهاد کلی #دولت شکل نهایی خود را می‌یابد. از نظر هگل این تنها راه دستیابی به وحدت همگانی و گستره خصوصی است
📍تنها نهاد دولت، تجلی واقعی یکسانی میان جزء و کل است؛ زیرا دولت به شکل مطلق تحقق می‌یابد و دارای غایتی مطلقاً کلی است. دولت از دیدگاه هگل تبلور آزادی تحقق یافته و زندگی اخلاقی کامل است، پس دولت روح اخلاقی‌ای است که با کسب شفافیت خود به شکل اراده‌ای جوهری تبلور می‌یابد. از این رو، دولت چیزی نیست جز کنش روح در جهان که به شکل خودآگاه تحقق یافته است، ولی از آن‌جا که روح در فلسفه هگل از جوهری مطلق و حتی می‌توان گفت الهی برخوردار است، دولت بنا به این تعریف، اراده خداوند در جهان است.هگل می‌گوید: دولت برترین تجلی روح عینی است. به بیان دیگر تجسم الهی در عالم خاکی است؛ اگر دولت نباشد هرگز نمی‌توانیم آزادی یا معنویت خود را تحقق عینی بخشیم. بنا بر این دولت به معنای تجلی عقل یا روح، خود نمونه‌ای از اراده الهی و خداوندی است، ولی دولتی که هگل از آن صحبت به میان می‌آورد، دولت آرمانی آکوییناس قدیس نیست، بلکه ماهیتی کاملاً تاریخی و مدرن دارد
📍؛ زیرا به گفته او اگر دولت تنها بر مبنای حاکمیت حقوق فردی بنا شود، به‌دلیل انتزاعی بودن اراده فردی، ناتوان و ناپایدار خواهد بود. پس غایت دولت چیزی جز یکسان کردن آزادی فرد و جامعه نیست. از این رو، دولت مدرن دولتی است که تجلی واقعی و نهایی آزادی مدرن باشد
📍، عقل تنها در قالب دولت است که به خودآگاهی می‌رسد. به عبارت دیگر تنها در دولت است که کنش‌های انسان با اهداف و مقاصد او یکی می‌شوند. انسان می‌داند که چه می‌خواهد و مطابق آن عمل می‌کند. دولت تبلور عملی و واقعی اندیشه اخلاقی است.
بنا بر این، دولت نمایانگر عینیت عقل بشر است. از نظر هگل وجود دولت برای ارتقای آزادی انسانی امری لازم است؛ زیرا دولت در این اندیشه به‌هیچ‌وجه ابزار نیست، بلکه هدفی در خود است. دولت محل تحقق آزادی عقلانی بشر است
و....
@cafe_andishe95
💢در میان اجتماعات اولیه انسانی نیز رجوع به جادو پس از ناامیدی از روشهای عقلانی تر درمان بود. پریشانی اجتماع انسانی که نتیجه غیاب خرد است یاس از نهادها و شیوه های معمولا عقلانی را سبب می شود و به جادو و رازآلودگی رسمیت می بخشد. جادو، اسطوره را صورت بندی میکند چنانکه بروز فاشیسم خود نتیجه یاس تدریجی از کارآمدی نهادها وگذار از خرد به سمت جادو و صورتبندی اسطوره است.

ارنست کاسیرر -فیلسوف نوکانتی
@cafe_andishe95
◾️حیوانات دو جناح را تشکیل داده بودند، تحت دو شعار:
١- رای به اسنوبال و سه روز کار در هفته.
٢- رای به ناپلئون و آخور پر.

بنجامین تنها حیوانی بود که طرفدار هیچ‌یک از این دو جناح نبود. نه باورش می‌شد که غذا بیش‌تر می‌شود و نه زیر بار این می‌رفت که با آسیاب بادی در کار صرفه‌جویی می‌شود. می‌گفت با آسیاب یا بی‌آسیاب فرقی نمی‌کند و عمر مثل همیشه به تلخی می‌گذرد.


مزرعه حیوانات- جورج اورول
@cafe_andishe95
📝این‌جا ولایتِ کشیش‌های شورشی است که مذهب را وسیله کرده‌اند تا مُشتی خر را فریب بدهند و مثل دزدهای دریایی هر کار که می‌خواهند بکنند.


📚#نبرد
#کارلوس_فوئنتس
عبدالله کوثری
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جواب دندان شکن مجری یکی از شبکه های آمریکا به سخنان ابلهانه اصغرفرهادی در مورد آقای ترامپ و دولت آمریکا در زمانی که اسکار گرفته بود. (با زیر نویس فارسی)

🔗 Korush Pakzad (@korushpakzad)


@cafe_andishe95
♦️#حقایق_جهان – جغرافیای ترامپ و آنتی ترامپ🇺🇸

واقعی ترین فکت در باره ترامپ و موقعیت سیاسی او. پراکنش جغرافیایی رای دهندگان آمریکایی در انتخابات پیشین این کشور را میبینید. قرمزها به ترامپ رای داده اند و آبی ها به رقیب او، کلینتون. میبینیم که هر چه از نواحی مرزی و دو ساحل شرق و غرب، محل سکونت بیشترین مهاجران، به سمت داخل آمریکا و ایالت های مرکزی می رویم، سکونتگاه اصطلاحا سفیدها و آمریکاییان قدیمی تر، غلظت رای به ترامپ بیشتر می شود.
🔸نکته این است که رسانه های آمریکا عمدتا برتابنده بخش مدرنتر این کشور، شهرهای بزرگ ساحلی، هستند. موج تنفری که در رسانه های آمریکایی علیه ترامپ میبینیم به صورت طبیعی برتابنده غلیظترین رنگ آبی در این نقشه است. بخش های قرمز چندان متاثر از آن رسانه ها نیستند. به همین خاطر است که نباید غافلگیر شد اگر با این حجم عظیم دشمنی رسانه ها باز هم ترامپ رای بیاورد. رسانه جامعه نیست. جامعه واقعی آنجاست، پراکنده در جغرافیای واقعی.
ن.کرمی
@cafe_andishe95
⬛️محمد خاتمی، که زمانی محبوب دل برخی از روشن‌فکران و بسیاری از مردم بود جمله‌ای داشت که نقل محافل بود و آن این‌که منظور ما از آزادی، ولنگاری نیست:

«انقلاب ما خواستار آزادی‌های اساسی مورد نظر جهان سکولار منهای بداخلاقی و ولنگاری است که دشمن عقل و امنیت و کرامت انسانی است.»

در فرهنگ دهخدا برای واژه‌ی «ولنگاری» معنای «سهل‌انگاری» و«بی‌قیدی» آمده است. هر کس که در غرب زندگی کرده باشد - از جمله آقای خاتمی- می‌داند که در این کشورها مردم به شکل حیرت‌انگیزی کار می‌کنند و دقیق هستند و در امور زندگی کم‌تر اهل سهل‌انگاری‌اند. پس مراد خاتمی از این واژه این معانی نیست و بی‌شک منظور از آن همان آزادی‌های اجتماعی مانند رقص، مِی‌نوشی، کنار دریای آزاد، آزادی پوشش و روابط آزاد زن و مرد، همجنس‌گرایی و مانند این است.

آیت‌الله خمینی هم پیش‌تر به آزادی‌هایی از این دست تاخته بود:

«اسلام نمی‌گذارد که لخت بروند توی این دریاها شنا کنند. پوستشان را می‌کند! با زن‌ها لخت بروند آنجا، و بعد زن‌ها لخت بیایند توی شهرها! مثل کارهایی که در زمان طاغوت می‌شد. همچو کاری اگر بشود، پوستشان را مردم می‌کنند. مسلمانند مردم. نمی‌گذارند زنها و مردها با هم داخل هم بشوند و توی دریا بریزند و به جان هم بیفتند. «تمدن» این‌ها این است! این‌ها از تمدن این را می‌خواهند. اینها از آزادی این را می‌خواهند! آزادی غربی می‌خواهند.»
ـ صحیفه نور ، جلد هشتم، ص۳۳۹

اقبال لاهوری، شاعر و فلسفه‌دان مسلمان هم یکی از کسانی است که به شکلی دیگر در این آزادی‌ها طعن زده بود:

قوت مغرب نه از چنگ و رباب
نی ز رقص دختران بی‌حجاب
نی ز سحر ساحران لاله‌روست
نی ز عریان ساق و نی از قطع موست
قوت افرنگ از علم و فن است
از همین آتش چراغش روشن است

ـ اقبال لاهوری، جاویدنامه

لاهوری هم در آزادی اجتماعی قوُت و قوَتی نمی‌بیند و معتقد است نسبتی بین این آزادی‌ها و قوی‌شدن جوامع در علم و فن وجود ندارد.

🔻برخی از اعضای «نهضت آزادی ایران» که حزب‌شان را در اتهام لیبرال‌بودن می‌دیدند تاکید می‌کردند که منظور ما از لیبرالیسم، آزادی‌های سیاسی است و لیبرالیسم فرهنگی مورد نظرمان نیست که لابد منظورْ همان آزادی‌های اجتماعی است.

در میان روشن‌فکران دینی نیز قریب به اتفاق‌شان برای آزادی‌های اجتماعی نظریه‌پردازی‌ای نکردند و در نهایت تا استحباب پوشاندن سر و گردن در زنان پیش رفته‌اند آن هم به شرطی که از فتوای روحانی‌ای چون احمد قابل استفاده کنند تا مبادا کمیت دین‌داری‌شان بلنگد.

عموم این باورمندان به مذهب در قالب شاعر، نویسنده، پژوهشگر و روشن‌فکر، در سبک زندگی خود هیچ اختلافی با سبک زندگی‌ای که جمهوری‌اسلامی با مشت آهنین مروج آن است ندارند؛ لذا درک درستی از رنج و ستمی که بر مردمان متفاوت می‌رود ندارند.

آن‌ها هیچ‌گاه به دلیل نوشیدن یک آبجوی الکلی کارشان به شلاق کشیده نشده و هیچ‌گاه به خاطر حجاب گیر گشت ارشاد نیفتاده‌اند و کنار هیچ دریایی زنان‌شان قصد شنا نداشته‌اند - دست‌کم در آشکار- و در هیچ مهمانی حتا عروسی‌های‌شان دون شان خود دیده‌اند که رقصی بکنند.
برخی از مردان‌شان هنوز ریش از ته نمی‌تراشند تا حرمت شریعت پاس داشته باشند.هم‌جنس‌گرایی را هم هنوز عموم‌شان بیماری‌ای می‌دانند که با کمک دانش پزشکی و روان‌پزشکی باید درمان بشود.

عموم‌شان - آن‌هایی که سن‌شان قد می‌دهد- در دهه‌ی زمام‌داری خمینی پست‌های سیاسی داشتند و نابسامانی‌ها و کژرفتاری‌های آن دوره را نه ذاتی که عرضی جمهوری‌اسلامی می‌دانند.
می‌ماند همین سه دهه‌ی مملکت‌داری خامنه‌ای که بر سرش اختلاف دارند و البته هنوز هم سبک زندگی‌شان همان سبک دوران پیشین است.

از این‌رو برای این جماعت، آزادی سبک زندگی و سبک‌های دیگر زندگی جز شیوه‌ی شریعت‌محور، ولنگاری محسوب می‌شود و لیبرالیسم فرهنگی که جامعه‌ی ما نیازی به آن‌ها ندارد.

به همین جهت است که این‌ها عموم‌شان نه از حقوق همجنس‌گرایان می‌گویند و نه از حق آزادی پوشش و آزادبودن کنار دریا و گشوده‌شدن می‌خانه‌ها. این‌که سالانه صدها انسان به خاطر آزادنبودن مشروبات الکلی از مسمومیت الکلی بمیرند ذره‌ای آن‌ها را غمگین نمی‌کند آن‌چنان که ممنوعیت برقع در فرانسه ملول‌شان می‌کند.
بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
📑بدفهمی مکتب فرانکفورت در ایران


🎲در ایران مد شده است که جامعه شناسی انتقادی یعنی فحاشی به طبقات و فرهنگ عامه . که شما در طبقه بورژوا هستی پس بالذات کثافتی بعد چند تا اسم از #لوکاچ، آدرنو ، #مارکوزه، هورکایمر، بنیامین ردیف کنیم بعد فکر کنیم این یعنی جامعه شناسی انتقادی و #فلسفه سیاسی.
نهایتا هم توهم روشن فکری برمان دارد که خیلی روشنفکر هستیم!
من نئو مارکسیست و یا پیرو مکتب انتقادی فرانکفورت نیستم حتی مارکسیست هم نیستم ، فقط خواستم نشان بدهم استدلال های جامعه شناسانه و فلسفی ایشان جوری نیست که از دلش فحش و ناسزا بیرون بیاد .

چند نمونه از دیدگاه های مکتب فرانکفورت شرح می دهم که بدانید این جامعه شناس ها و فیلسوفانی که از نظر پارادائم فکری باشون در تضاد هستم کلا با رویکرد مکتب فرانکفورت در داخل کشور ما متفاوت هستند . از نظر اینها سرمایه داری یک نیاز کاذب تولید می کند که براساس این نیاز کاذب عموم به خرید کالا ها تشویق می شوند. از نظر اقتصادی هم رفاه بیشتری برای عموم فراهم شده که انقلاب نکنند تا این رفاه نسبی هست از #انقلاب سوسیالیستی هیچ خبری نیست .
آدرنو: "راز واقعی موقعیت...صرفا چیزی است که فرد در مقابل پرداخت پول برای کالا ، دریافت می کند .مصرف کننده در واقع پولی را برای بیلیت کنسرت تو سکائی پرداخته است، می پرستد "(دومینیک استرینایی، مقدمه‌ای برنظریه های فرهنگ عامه، ۱۳۹۲).چناچه دیدید آدرنو هیچ توهینی به عموم نکرد بلکه در مورد نیاز کاذب حرف می زند که چی طوری کالا هایی برای ما بت شدن یک سری فیلم هایی را تولید می شوند که نیازی برای خریدار و مصرف کننده ایجاد کند و طرف آنها را بخرد " بحث مارکس در باره بت وارگی کالا برای #آدرنو و مکتب فرانکفورت اساس نظریه ای است که می گوید اشکال فرهنگی از قبیل موسیقی پاپ می تواند تسلط اقتصادی، سیاسی، ایدئولوژیکی سرمایه را تضمین کند " (همان ) . یعنی یک سری مناسبات برای تولید کالای فرهنگی وجود دارد که براساس منطق سرمایه داری عمل می کند . انسان به ماشین تبدیل می شود ، که باید کار کند. و خلاف آن عمل کنند سرکوب می شوند . در دموکراسی های جدید انسان ها مسخ شده اند ، افراد براساس کار و رفاه بیشتر پول بیشتری در می آورند. این رفاه بیشتر باعث شد که سرزمین های بسیاری نابود شوند . در ویتنام بسیاری از انسان ها قربانی تمامیت خواهی سرمایه دار ها شدند .آمریکایی ها جنگل ها ، سایر زیست بوم های ویتنام را فدای شهوت ها و خواسته های خود کردند. انسانهای زیادی نابود شدند. خشونت ، در عصر استعمار نئو لیبرال ها به بالاترین حد خود رسیده است . در جنگ های مختلف خشونت افسار گسیخته سرمایه داری مشاهده کردیم. خشونت در زندگی روزمره شهروندان جوامع سرمایه داری بسیار مشهود است.
انسان به ماشین تبدیل می شود ، که باید کار کند. و خلاف آن عمل کنند سرکوب می شوند . در دموکراسی های جدید انسان ها مسخ شده اند ، افراد براساس کار و رفاه بیشتر پول بیشتری در می آورند. این رفاه بیشتر باعث شد که سرزمین های بسیاری نابود شوند . در ویتنام بسیاری از انسان ها قربانی تمامیت خواهی سرمایه دار ها شدند .
آمریکایی ها جنگل ها ، سایر زیست بوم های ویتنام را فدای شهوت ها و خواسته های خود کرند. انسانهای زیادی نابود شدند. خشونت ، در عصر استعمار نئو لیبرال ها به بالاترین حد خود رسیده است . در جنگ های مختلف خشونت افسار گسیخته سرمایه داری مشهاده کردیم.
خشونت در زندگی روزمره شهروندان جوامع سرمایه داری بسیار مشهود است. هنگام رانندگی ،راندگان خیلی بی ادب هستند ، بد دهنی و فحاشی هنگام رانندگی یکی از علائم خشونت های شهری است که جوامعه سرمایه داری شایع شده است.
این گفته هایی که مارکوزه در کتاب های اروس و تمدن و انسان تک ساحتی مطرح می کند شباهت های زیادی به کتاب، دیالکتیک روشنگری آدرونو و هورکایمر دارد که فاشیسم را در راستای تکامل روشنگری می دانستند که منجرب به خشونت شد جنگ جهانی اول و دوم پدید آورد.
حتی استفاده از بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی یا حتی قتل عام یک از روستاهای آلمان را می تواند نتیجه عقلانیت ابزاری دانست که با یک حساب دو دو تا چهار تا نتیجه می گیرند اگر عده ای کشته شوند باعث می شود جنگ تمام شود .
ادامه دارد
سعید جلوخانی
@cafe_andishe95
🌐برای قدرتهای نهایی جامعه هیچ تکیه گاهی مناسب تر از خود مردم نمی شناسم
و اگر فکر میکنید آنقدر آگاه نیستند که قدرت تصمیم گیری شان را به خوبی کنترل کنند،راه چاره این نیست که این حق را از آنان بستانید،بلکه باید با آموزش قدرت تصمیم گیری شان را بپرورید.این نمونۀ بارز اصلاح سو استفاده از قدرت قانونی است

✉️توماس جفرسون -نامه به جارویس 1820
@cafe_andishe95
💰‼️وقتی جمهوری اسلامی اقتصاد ایران را سازماندهی شده نابود می‌کند: بازصادرات کالای وارداتی!

⁉️حضور گسترده و ویرانگر مافیاها و رانتخواران در اقتصاد ایران موجب بروز پدیده‌هایی نادر در اقتصاد ایران شده است؛ پدیده‌هایی نوظهور که از یکسو بیانگر فاجعه عمیقی است که به برکت سیاست‌های ویرانگر جمهوری اسلامی در حال گسترش است و از سوی دیگر اضمحلال اقتصاد کشور را نشان می‌دهد.یک کارشناس اقتصادی به تازگی خبر از «بازصادرات» محصولاتی داده که پیشتر با ارز دولتی به کشور وارد شده‌اند!
موضوع بازنگشتن ارز ناشی از صادرات کالاهای غیرنفتی مدتی است که نظر کارشناسان را به خود جلب کرده است. نخستین بار مهرماه ۱۳۹۷ معاون سازمان توسعه تجارت ایران خبر داده که ۱۶ میلیارد از بیش از ۲۳ میلیارد دلار صادرات غیر نفتی شش ماهه نخست امسال به کشور بازنگشته است.
فرهاد دژپسند وزیر امور اقتصادی و دارایی نیز به تازگی اعلام کرده که از ۴۰ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی فقط ۱۰ میلیارد دلار آن به کشور بازگشته است.
با وجود اینکه عدم بازگشت ارز ناشی از صادرات یکی از عوامل مهم در ایجاد تورم به شمار می‌رود اما دولت همچنان به این موضوع بی‌تفاوت بوده و اکنون ابعاد ناگوارتری از روند واردات کالا با ارز دولتی و صادرات کالاهایی که ارز ناشی از آن به کشور بازنمی‌گردد مطرح شده است.
وحید شقاقی شهری عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی تهران نیز در گفتگو با ایسنا پیرامون بازنگشتن ارز ناشی از صادرات گفته است «تراز ارزی کشور در سال ۱۳۹۷ حدود ۳۳ میلیارد دلار کسری داشته است؛ این یعنی اینکه بسیار کمتر از هزینه‌کرد ارزی کشور ارز وارد شده است.»
وحید شقاقی شهری اما نکته قابل توجهی را نیز مطرح کرده و گفته است که «حدود ۷۰ درصد از این صادرکنندگان که ارزهای خود را برنمی‌گردانند وابسته به شرکت‌های خصولتی هستند که به نحوی مدیریت‌شان به دولت می‌رسد.»
«خصولتی» ترکیبی از دو کلمه «خصوصی» و «دولتی» است که پس از آغاز خصوصی‌سازی‌ها وارد زبان اقتصادی کشور شده. اصطلاح «خصولتی» در واقع به تسلط دولت یا سازمان‌های وابسته به دولت یا نهادهای حکومتی بر شرکت‌ها، کارخانه‌ها و در کل بنگاه‌های بزرگ اقتصادی اشاره دارد که ظاهراً خصوصی‌سازی شده‌اند.
‼️از سوی دیگر امیرحسین خالقی با اشاره به بازنگشتن ارزهای حاصل از صادرات به کشور در این‌باره اظهار کرده: «همانطور که از قبل هم پیش‌بینی می‌شد برگرداندن ارزهای صادراتی با مشکل مواجه شد، علت هم این است که در اقتصاد چیزی به نام خوش‌نیتی یا منافع همگانی وجود ندارد. آنچه اقتصاد را پیش می‌برد صرفاً محاسبه هزینه و فایده است.»
این اقتصاددان می‌گوید بازی واردکنندگان با نرخ ارز هنوز تمام نشده و برخی کالاهای وارداتی با ارز دولتی دوباره به کشورهای دیگر صادر می‌شوند!
او معتقد است: «زمانی که یارانه‌ای از سوی دولت به اقتصاد تزریق می‌شود هیچ تضمینی وجود ندارد که این یارانه به حوزه‌های برنامه‌ریزی شده اصابت کند.»

مخالفان دخالت دولت در اقتصاد معتقدند که بازار دستورپذیر نیست و باید اجازه داد از طریق ساز و کارهای مستقل خودش به تعادل برسد. اتفاقات یک سال گذشته در ایران و دخالت پررنگ دولت در بازارهای کالایی و مالی مختلف و بدتر کردن اوضاع نشان داد که دخالت دولت در اقتصاد نتیجه خوبی ندارد و تنها به نفع رانتخواران است که با رشوه و پارتی‌بازی از وضعیت ایجاد شده در اقتصاد و نفوذ دولت سوء استفاده می‌کنند و بهره‌های کلان مالی می‌برند.
@cafe_andishe95
◻️پیشتازان اندیشه دموکراسی◻️
🌿جان لاک-John Locke

لاک از بنیانگذاران اصلی دموکراسی لیبرال است.عناصر اصلی لیبرالیسم لاک،تاکید بر آزادی و برابری طبیعی انسانها،حق حیات و ماکیت آدمیان،حکومت محدود و مشروط به قانون طبیعی و #رضایت_مردم تساهل دینی،تفکیک قوای حکومتی،اصالت جامعه در مقابل دولت و حق شورش بر ضد حکام خودکامه بود.

🔻او حق الهی شاهان را رد کرد و منطق پدرسالارانه و مبتنی بر کتاب مقدس پادشاهان را به نقد می کشد.
📍او اصول حکومت را از عقل آدمی استنتاج میکند و انسان را در انتخاب اشکال مختلف حکومت آزاد می داند.
📍قدرتِ سیاسی ملک و مالی نیست که متعلق به دارندۀ آن باشد و برای کسب سود به کار گرفته شود.همچنین مثل خانواده معطوف به افراد نابالغ و نامعقول نیز نیست و افراد را رشید و عاقل در نظر می گیرد.

🔻قرارداد و رضایت افراد است که آنان را عضو دائمی جامعۀ مدنی می سازد و به حکومت مشروعیت می دهد.رضایت نیاکان نیز کافی نیست و هر نسلی برای خود باید این رضایتت را به ظهور برساند.حکومتی که مبتنی بر پذیرش رضایت آمیز حکومت شوندگان نباشد شایستۀ فرمانبرداری نیست.
✉️حکومت بر خلاف تصور قدما کاری به تامین رستگاری روحانی و ارشاد فکری و ابلاغ و تبلیغ حقیقت به مردم ندارد.
او در نامه ایی درباره تساهل ابراز می دارد که حکومت نسبت به همه عقاید و مذاهب باید تساهل ورزد مگر جایی که به حقوق مدنی افراد صدمه وارد کنند.
جامعه و مردم از نظر لاک بر حکومت تقدم دارند اما مانند ضد لیبرال ضد دموکراتی(دموکراسی مدرن) چون روسو از حاکمیت مردم به عنوان منبع قدرت مطلقه سخن نمیگوید.کانون نظریه لاک مثل دموکراسی مدرن نه مردم که بر حق و قانون طبیعی استوار است.

📍لاک پس همچون دموکراسی امروزی قانونگراست نه مردم گرا.
مردم با تصمیم اکثریت و رضایت خودشان شکلی از حکومت را تاسیس میکند که لاک آن را"قانون یا حکومت نخستین" می نامد.

قوه مجریه و قانونگذاری هم نباید در دست یک گروه باشد همچنانکه میبینیم همه عناصر پیش رسی از لیبرال دموکراسی هستند.لاک اصرار دارد که قدرت نهایی در دست مردم باشد.یک حکومت مشروع تنها بر اساس اعتماد مردم دارای قدرت استو قدرت سیاسی بنیادین از مردم ناشی میشود.اونه متناسب و نه لازم می دید که طبقات بالا برای آنها درباره مشروعیت حکومت تصمیم بگیرند.

🔴جان لاک در کنار مونتسکیو و اسپینوزا از بزرگترین مژده رسانان مدرنیتۀ سیاسی و لیبرال دموکراسی امروزی بوده اند.
@cafe_andishe95
📘آنچه كمونيسم به‌ما القا كرده ‌بوددقيقا همان سـكون و بى حركتى بود.. اين بى آيندگى، بى رويايى ناتوانى از تصور زندگی‌ به شكل
ديگر.تقريبا امكان‌نداشت بتوانى به خود دلگرمى بدهى اين دوران گذراست، خـواهد گذشت، و بـايد
بگذرد.. برعكس، يـاد گرفته بوديم فكر كنيم كه هركاری‌هم كه بكنيم وضع هميشـه همين جور می‌ماند نميتوانيم تغييرش بدهيم. بـه نظر
می ‌رسيد «كمونيسم» «ابدى» است،ما به زندگى در آن محكوم شده‌ايم،خواهيم مرد و فروپاشى
آن را نخواهيم ديد..

📕 اسلاونكا دراكوليچ
كمونيسم رفت و ما مانديم
@cafe_andishe95
📚معرفی کتاب:کلاه پوستی برای رفیق یفیم سمیونوویچ راخلین
🖌ولادیمیر واینوویچ

حکومت‌های تمامت‌خواه و سرکوب‌گر ویژگی‌های مشترک بسیاری دارند. خواندن تاریخ می‌تواند این وجوه مشترک را نشان‌مان بدهد.
برخی رُمان‌ها هم چنین می‌کنند. زمانی که شما «قلعه حیوانات» یا «۱۹۸۴» جورج اورول را می‌خوانید، «ظلمت در نیمروز» آرتور کوستلر را می‌خوانید یا «دل سگ» میخاییل بولگاکف، گاهی متحیر می‌مانید. برای مثال مگر می‌شود این‌همه شباهت بین جمهوری‌اسلامی و قلعه حیوانات.

برای شناخت خلق و خوی مردمی که در سایه‌ی نظام‌های سرکوب‌گر زندگی می‌کنند نیز خواندن این رمان‌ها جالب است. این‌که حکومت خودکامه با اخلاقیات شهروندان چه می‌کند موضوع قابل توجهی است.

یکی از این رمان‌های خواندنی «کلاه پوستی» نوشته‌ی «ولادیمیر واینوویچ» است.

ولادیمیر واینوویچ، نویسنده، شاعر و نمایش‌نامه‌نویس روس این رمان را در سال ۱۹۸۹ نوشته است. این رمان که با زبانی طنز، زندگی در شوروی و در ظل یک نظام دیکتاتوری را نقد و هجو می‌کند، کتابی است که می‌شود آن را یک نفس خواند.

واینوویچ در سال ۱۳۹۷ خورشیدی در سن ۸۵ سالگی درگذشت. او از منتقدان جدی پوتین هم بود.

در قسمتی از رمان «کلاه پوستی» یکی از وفاداران به حکومت در خانه‌اش مست می‌کند و در مستی به حکومت انتقاداتی می‌کند.
او اما درمورد حزب و علاقه‌اش به حکومت می‌گوید:
«... من این حرف‌ها را فقط در خانه‌ام می‌زنم، زیرا حزب خواهان وفاداری ما است، نه عشق ما. من مجازم که از حزب بدم بیاید اما موقعی که لازم باشد من سرباز حزب خواهم بود.»

داستان برخی منتقدان! جمهوری‌اسلامی نیز مانند همین سخنان شخصیت رمان «کلاه پوستی»، کارتنیکوف، است.
انتقاداتی می‌کنند اما در نهایت «سرباز حزب» هستند و شعارشان این است که متجاوز داخلی هر چه باشد خودی است و در صورت لزوم باید هشتگ «من سپاهی‌ام» زد.

در جایی دیگر از داستان همین شخصیت که در سیستم، پست حکومتی دارد توضیح می‌دهد که چگونه وقتی به خارج از کشور می‌رود تلاش می‌کند مقابل دوربین‌ها کارهای حکومت شوروی را توجیه کند:

«می‌پرسند که نظرم درباره‌ی زندانیان سیاسی شوروی چیست؟ و جواب می‌دهم که در همه جای دنیا، از آفریقای جنوبی تا شیلی و هائیتی زندانی سیاسی وجود دارد، اما ما در زندان‌های شوروی فقط جنایتکاران و دیوانه‌های خطرناک را نگه می‌داریم و در کشورمان هیچ زندانی سیاسی‌ای وجود ندارد.»
درست است! یاد محمدجواد ظریف افتادید.

داستان انسان و نحوه تعاملش در نظام‌های دیکتاتوری و تمامت‌خواه، داستان واحدی است که به زبان‌های مختلف بیان می‌شود.
ب.مهرانی
@cafe_andishe95
◾️تنهایی، به عنوان زمینه عمومی ارعاب و گوهر حکومت توتالیتر و نیز زمینه نوعی ایدئولوژی یا منطقی که انسان‎ها را برای ایفای نقش قربانی یا دژخیم آماده می‎سازد، با بی‎ریشگی و زاید بودن انسان‎ها بستگی نزدیک دارد... بی‎ریشه شدن، به معنای از دست دادن هرگونه جایی در جهان است، جایی که از سوی دیگران به رسمیت شناخته و تضمین شده باشد؛ و زاید بودن به معنای از دست دادن هرگونه تعلق به جهان است.

💢توتالیتاریسم
#هانا_آرنت
@cafe_andishe95
■ ویلیام والاس: اگه بجنگین ممکنه بمیرین، فرار کنین زنده میمونین، دست کم مدتی... ولی چند وقت بعد توی رخت خوابتون می میرید. کدومو انتخاب میکنین؟! حاضرین همه ی روزا رو از امروز تا لحظه ی مرگ افسوس بخورین که چرا اینجا نموندین و این جمله رو نگفتین «که میتونن جان ما رو بگیرن، ولی آزادی ما رو هرگز...»

🎬 شجاع دل 1995
👤 کارگردان #مل_گیبسون
@cafe_andishe95
Forwarded from مجله اقتصاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بانفوذترین اقتصاددان ایران(۲)

اگر مارکس را با تسامح اقتصاددان بدانیم باید گفت که ایده‌های وی در کنار ایده‌های کینز بیشترین تأثیر را در سیاستگذاری برای اقتصاد ایران داشته است و ذهنیت اکثر بوروکرات‌های ایرانی در ۱۰۰ سال اخیر با تخیلات مارکس شکل گرفته است.

هرجا که ایده‌های مارکس عملی شده زندگی هم بدتر شده است اعم از: شوروی، اروپای شرقی، کره‌شمالی، کوبا، ونزوئلا و زیمباوه. هر جا که مارکسیسم وارد میشود، اقتصاد از هم می‌پاشد و قحطی به دنبالش می‌آید.

اما سوال: پس چرا تعداد زیادی از مردم بخصوص جوانان از مارکسیسم دفاع می‌کنند؟! رایج ترین جواب این است که لنین، استالین، کاسترو یا چاوز هیچکدام هیچوقت «مارکسیسم واقعی» را اجرا نکرده‌اند و هرکدام به نحوی مارکسیسم را اشتباه اجرا کرده‌اند. اما فیلم پیوست نشان می‌دهد که این پاسخ دروغی بیش نیست.

اگر شما همچنان هوادار مارکسیسم هستید علی‌رغم تمام مرگ و رنجی که باعث شده است، این انتخاب و حق شماست؛ ولی تمام آنرا قبول کنید. پشت این دروغ که مارکسیسم واقعی تا به حال اجرا نشده است پنهان نشوید. مارکسیسم واقعی اجرا شده است.
@eghtesadmag
♦️کینز؛ خدایِ اقتصاد ایران

آیا تاکنون از خود پرسیده‌اید وضعیت اقتصادی نیم قرن اخیر ایران نتیجه تفکرات کدام اقتصاددان است؟ شاید جالب باشد بدانید که این اقتصاددان نه تنها ایرانی نیست بلکه اصلا زنده هم نیست و در نیمه اول قرن بیستم تاثیرگذارترین نظریه پولی را ارایه کرد که اگرچه ظاهرا در ابتدا کارآمد به نظر می‌رسید اما پس از پنجاه سال یعنی تا سال ۱۹۸۰ اکثر اقتصادهای توسعه‌یافته حتی آمریکا را از نفس انداخت و پس از کنار گذاشتن نظرات وی بود که جهش اقتصادی جهان آغاز شد؛ اما شوربختانه اینکه تفکرات وی تا همین امروز بر اقتصاد ایران حاکم ماند و به همین دلیل اقتصاد ایران نتوانست همپای اقتصاد جهانی حرکت کند. بله درست حدس زدید اسم این اقتصاددان جان مینارد کینز است.

دغدغه اصلی کینز ظاهرا بیکاری بود و راه‌حل او خلق پول بی‌پشتوانه. ایده او این بود که با این کار چند اتفاق می‌افتد اولا نرخ بهره به سمت صفر میل می‌کند ثانیا ارزش پول کاهش یافته و به این طریق، دستمزد واقعی کارگران کاهش می‌یابد که نتیجه این دو اتفاق، افزایش سرمایه‌گذاری کارفرمایان و افزایش اشتغال خواهد بود. کینز معتقد بود اگر این کار انجام شود کارگران اینقدر باهوش نیستند که متوجه شوند دستمزد واقعی‌ آنها کاهش یافته و مادام که دستمزد اسمی آنها به شکل سابق پرداخت شود در مقابل کاهش دستمزد واقعی مقاومت نخواهند کرد! بعدها این نظر توسط طرفدارانش تکمیل شد که حتی اگر مقداری هم به دستمزد اسمی کارگران اضافه شود آنها دچار توهم پولی شده و خوشحال هم خواهند بود(طنز تلخ اینکه کینز در ایران به عنوان اقتصاددان عدالتخواه معرفی می‌شود و طرفدارانش توهین به او را در حد ‌توهین پیامبر می‌دانند).

اما تجربه همه کشورهایی که نظریات کینز را به کار بستند این شد که در این کشورها نه تنها نرخ بهره صفر نشد بلکه هم نرخ بهره و هم تورم دو رقمی شد و بیکاری هم نه تنها از بین نرفت بلکه گسترش یافت. مرحله پایانی بکارگیری نظریات کینز، به صورت رکود تورمی در برخی از اقتصادهای توسعه یافته از جمله آمریکا در دهه ۷۰ میلادی نمود یافت که ناکارآمدی این نظریات را بر عموم اقتصاددانان عیان کرد. از دهه ۸۰ با کنار نهادن نظریات کینز، استفاده از تورم برای رشد اقتصادی زیر سوال رفت و نظریه رشد غیرتورمی به محور اصلی سیاستگذاری تبدیل شد که نتیجه آن کاهش تورم و نرخ بهره به زیر پنج درصد در اکثر کشورها همراه با رشد پایدار اقتصادی بوده است. اما متأسفانه هنوز اکثر سیاستگذاران ایرانی و حتی بسیاری از اقتصادخوانده‌ها تصور می‌کنند که بین تورم و رکود باید یکی را انتخاب کرد. تنها مخالفان نظرات کینز، برخی از اقتصاددانان طرفدار اقتصاد آزاد هستند اما به دلیل تعداد کم این اقتصاددانان صدایشان شنیده نمی‌شود. این روزها نظریات کینز در قالب عبارات دهن‌پرکنی چون «تئوری مدرن پولی» در حال بازسازی است که در این باره مطالب بعدی را دنبال کنید.

چرا ملتها شکست می خورند
@cafe_andishe95
◾️زندگی طبیعی پیش از مدرنیت بشر، سرشار از خوشی و عطوفت بود اما وقتی که اختراعات بزرگ بشری و مالکیت خصوصی به جوامع انسانی راه یافت، همه چیز در سراشیبی سقوط قرار گرفت


ژان ژاک روسو
#پدر_کمونیسم
———————
روسو بزرگترین مبارز عامی و بی فرهنگ تاریخ و بچه ولگردی نابغه است که کسانی مثل کارلایل و تا حدی نیچه و یقینن دی.اچ.لارنس و دانوتسیو و همچنین دیکتاتورهایی خرده بورژوا و شورشگری مثل هیتلر و موسیلینی وارثان او بوده اند.
آیزایا برلین فیلسوف لیبرال
@cafe_andishe95