🔷«نخستین مهمان انقلاب»🔷
تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در واپسین روزهای بهمن ماه، نخستین مهمان خارجیِ انقلاب از راه رسید. او سخت مشتاق بود به ایران بیاید. شوق دیدار در لحظه لحظۀ سفر او در ایران در چهرهاش موج میزد. انگار پیروزی انقلاب ایران را پیروزی خود میدانست یا دستکم او را به پیروزیاش در آینده بسیار دلگرم میکرد. این مهمان کسی نبود مگر «یاسر عرفات»، رهبر جنبش آزادیبخش فلسطین.
این دیدار هرگز تصادفی نبود، هم از پیشتر روابط نزدیکی میان انقلابیها با جنبش فلسطینی وجود داشت و هم از آن مهمتر شعار آزادی فلسطین و مبارزه با اسرائیل از همان ابتدا از ایدههای اصلی انقلاب بود. اما به لحاظ نمادین اگر بخواهیم بنگریم، سفر عرفات به ایران درست چند روز پس از پیروزی انقلاب بسیار معنادار بود و هست. شخص عرفات و سازمان تحت امرش هم با ایران روابط خوبی داشت و هم با صدام. وقتی ایران و عراق وارد جنگ شدند عرفات این نزاع را به ضرر فلسطین میدانست، زیرا نیرویی که باید علیه اسرائیل متحد میشد، به گمان او در درگیری درون جبهۀ ضداسرائیل صرف میشد. برای همین او حتا پیشنهاد کرد میان ایران و عراق میانجیگری کند. در پی جنگ ایران و عراق روابط ایران و سوریه افزایش یافت و از آنجا که سوریه با تشکیلات عرفات روابط چندان خوبی نداشت، روابط ایران و عرفات هم مخدوش شد. عرفات حامی صدام ماند و حتا بعدها روابطش را با کسی چون رجوی که زیر پرچم صدام علیه ایران میجنگید گسترش داد.
🔻اما آنچه از شخص عرفات مهمتر بود، «آرمان فلسطین» بود که انقلاب ایران از ابتدا آن را بخشی عدولناپذیر از آرمانهای خود میدانست. چندی پیش در نوشتهای اشاره کردم، انقلاب ایران از معدود انقلابهایی بود که هیچگاه منحرف نشد و همۀ ایدههای آغازین خود را نهادینه کرد، یعنی به تئوری حکومتی، نهاد و سازمان و تشکیلات اداری و سیاسی تبدیل کرد. به همین دلیل هم از آنچه در ابتدا بود فاصله نگرفت. یکی از نشانههای این عدم انحراف همین است که موضع امروز ایران نسبت به فلسطین همانی است که روز اول انقلاب بوده است و فراز و فرود روابط ایران با شخصیتها و گروههای فلسطینی نیز تأثیری بر آن نگذاشته است.
عرفات وقتی به تهران رسید، بیدرنگ به مدرسۀ علوی شتافت تا امام را ببیند. او سپس به بهشتزهرا رفت و سخنرانی کوتاهی کرد، پس از آن نیز با دولت موقت دیدار کرد. او چند روزی در ایران بود و به مشهد و خوزستان نیز سفر کرد. و البته در همهجا هم با استقبال پرشور و بینظیری روبرو میشد. یکی دیگر از برنامههای سفر او این بود که ساختمان دیپلماتیک اسرائیل در خیابان جنب دانشگاه تهران به سازمان آزادیبخش فلسطین واگذار شد.
عرفات وقتی در بهشت زهرا سخنرانی میکرد، جملۀ جالبی گفت. او خطاب به موشه دایان، وزیر امور خارجۀ اسرائیل، گفت: «اگر تو آمریکا را داری، من مردم ایران را دارم!» این جمله بیش از آنچه خود عرفات گمان میکرد درست بود! آرمان فلسطین در ایران چنان نهادینه شده بود که چند سال بعد حتا خود عرفات یارای همراهی با این آرمانخواهی تزلزلناپذیر را نداشت. عرفات سازشکار شد، اما ایران به آرمان انقلابی و اولیۀ خود پایبند ماند.
م. تدینی
@cafe_andishe95
تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در واپسین روزهای بهمن ماه، نخستین مهمان خارجیِ انقلاب از راه رسید. او سخت مشتاق بود به ایران بیاید. شوق دیدار در لحظه لحظۀ سفر او در ایران در چهرهاش موج میزد. انگار پیروزی انقلاب ایران را پیروزی خود میدانست یا دستکم او را به پیروزیاش در آینده بسیار دلگرم میکرد. این مهمان کسی نبود مگر «یاسر عرفات»، رهبر جنبش آزادیبخش فلسطین.
این دیدار هرگز تصادفی نبود، هم از پیشتر روابط نزدیکی میان انقلابیها با جنبش فلسطینی وجود داشت و هم از آن مهمتر شعار آزادی فلسطین و مبارزه با اسرائیل از همان ابتدا از ایدههای اصلی انقلاب بود. اما به لحاظ نمادین اگر بخواهیم بنگریم، سفر عرفات به ایران درست چند روز پس از پیروزی انقلاب بسیار معنادار بود و هست. شخص عرفات و سازمان تحت امرش هم با ایران روابط خوبی داشت و هم با صدام. وقتی ایران و عراق وارد جنگ شدند عرفات این نزاع را به ضرر فلسطین میدانست، زیرا نیرویی که باید علیه اسرائیل متحد میشد، به گمان او در درگیری درون جبهۀ ضداسرائیل صرف میشد. برای همین او حتا پیشنهاد کرد میان ایران و عراق میانجیگری کند. در پی جنگ ایران و عراق روابط ایران و سوریه افزایش یافت و از آنجا که سوریه با تشکیلات عرفات روابط چندان خوبی نداشت، روابط ایران و عرفات هم مخدوش شد. عرفات حامی صدام ماند و حتا بعدها روابطش را با کسی چون رجوی که زیر پرچم صدام علیه ایران میجنگید گسترش داد.
🔻اما آنچه از شخص عرفات مهمتر بود، «آرمان فلسطین» بود که انقلاب ایران از ابتدا آن را بخشی عدولناپذیر از آرمانهای خود میدانست. چندی پیش در نوشتهای اشاره کردم، انقلاب ایران از معدود انقلابهایی بود که هیچگاه منحرف نشد و همۀ ایدههای آغازین خود را نهادینه کرد، یعنی به تئوری حکومتی، نهاد و سازمان و تشکیلات اداری و سیاسی تبدیل کرد. به همین دلیل هم از آنچه در ابتدا بود فاصله نگرفت. یکی از نشانههای این عدم انحراف همین است که موضع امروز ایران نسبت به فلسطین همانی است که روز اول انقلاب بوده است و فراز و فرود روابط ایران با شخصیتها و گروههای فلسطینی نیز تأثیری بر آن نگذاشته است.
عرفات وقتی به تهران رسید، بیدرنگ به مدرسۀ علوی شتافت تا امام را ببیند. او سپس به بهشتزهرا رفت و سخنرانی کوتاهی کرد، پس از آن نیز با دولت موقت دیدار کرد. او چند روزی در ایران بود و به مشهد و خوزستان نیز سفر کرد. و البته در همهجا هم با استقبال پرشور و بینظیری روبرو میشد. یکی دیگر از برنامههای سفر او این بود که ساختمان دیپلماتیک اسرائیل در خیابان جنب دانشگاه تهران به سازمان آزادیبخش فلسطین واگذار شد.
عرفات وقتی در بهشت زهرا سخنرانی میکرد، جملۀ جالبی گفت. او خطاب به موشه دایان، وزیر امور خارجۀ اسرائیل، گفت: «اگر تو آمریکا را داری، من مردم ایران را دارم!» این جمله بیش از آنچه خود عرفات گمان میکرد درست بود! آرمان فلسطین در ایران چنان نهادینه شده بود که چند سال بعد حتا خود عرفات یارای همراهی با این آرمانخواهی تزلزلناپذیر را نداشت. عرفات سازشکار شد، اما ایران به آرمان انقلابی و اولیۀ خود پایبند ماند.
م. تدینی
@cafe_andishe95
سی سال پیش در چنین روزهایی ارتش سرخ کمونیستی شوروی، افغانستان را ترک کرد و پس از آن نیز با وجود تمام تلاشها و جانفشانیهای وطن خواهان افغان این سرزمین به اشغال قوم گرایان و اسلامیست ها درآمد.
به امید آنکه استعمار سرخ و سیاه در هر شکل آن ایرانزمین را برای همیشه ترک کند و ملت بزرگ ایران بار دیگر رنگ یگانگی و آرامش را ببیند.
@cafe_andishe95
به امید آنکه استعمار سرخ و سیاه در هر شکل آن ایرانزمین را برای همیشه ترک کند و ملت بزرگ ایران بار دیگر رنگ یگانگی و آرامش را ببیند.
@cafe_andishe95
#معرفی_کتاب
اكثر ما با نام "خالد حسینی” نویسنده ی رمان بادبادک باز" اشنایی داریم. در بادبادک باز، نویسنده دوره های مختلف تاریخی در افغانستان، قومیت گرایی و کمرنگ بودن نقش زنان در این سرزمین را با مهارت برای مان نقل می کند.
"هزار خورشید تابان دومین اثر این نویسنده است. او عنوان کتاب را از شعری از صائب تبریزی برگزیده است:
حساب مه جبینان لب بامش که می داند؟
دو صد خورشید رو افتاده درهر پای دیوارش
خود خالد حسینی درباره ی کتاب گفته است: " زنانی را در کشورم دیدم که همراه با کودکانشان از کنار دیوارها با شتاب عبور می کردند. زنان برقع پوشی که درست مثل خورشید در پس ابر می ماندند. دوست داشتم بدانم در این سی سال، در مسیر تندباد سرنوشت افغانستان چه بر آنها گذشته است. همانی بود که تصمیم گرفتم داستانی دربارهی زنان سرزمینم بنویسم؛ خورشیدهای تابانی که در پس برقعها پنهان هستند. "هزار خورشید تابان” ادای دینی به زنان سرزمینم است.
خالد حسینی در این کتاب، درد زنان بی پناه و رنج دیده ی افغانستان را در ذهن مخاطب به تصویر می کشد. شخصیت ها در این رمان، نماینده ی نوع هستند و فردیت چندانی ندارند. زنانی که باید یک تنه در برابر تمام سختی ها و مشکلات زندگی مبارزه کنند و دم نزنند. زنانی که در بسیاری موارد بخاطر زن بودنشان محاکمه می شوند. زنانی که در پس حوادث روزگار زنانگی شان را به طور کامل از یاد برده اند و آموخته اند که زندگی مبارزه با سختی ها و سکوت در برابر ستم و تاریکی هاست .
@cafe_andishe95
اكثر ما با نام "خالد حسینی” نویسنده ی رمان بادبادک باز" اشنایی داریم. در بادبادک باز، نویسنده دوره های مختلف تاریخی در افغانستان، قومیت گرایی و کمرنگ بودن نقش زنان در این سرزمین را با مهارت برای مان نقل می کند.
"هزار خورشید تابان دومین اثر این نویسنده است. او عنوان کتاب را از شعری از صائب تبریزی برگزیده است:
حساب مه جبینان لب بامش که می داند؟
دو صد خورشید رو افتاده درهر پای دیوارش
خود خالد حسینی درباره ی کتاب گفته است: " زنانی را در کشورم دیدم که همراه با کودکانشان از کنار دیوارها با شتاب عبور می کردند. زنان برقع پوشی که درست مثل خورشید در پس ابر می ماندند. دوست داشتم بدانم در این سی سال، در مسیر تندباد سرنوشت افغانستان چه بر آنها گذشته است. همانی بود که تصمیم گرفتم داستانی دربارهی زنان سرزمینم بنویسم؛ خورشیدهای تابانی که در پس برقعها پنهان هستند. "هزار خورشید تابان” ادای دینی به زنان سرزمینم است.
خالد حسینی در این کتاب، درد زنان بی پناه و رنج دیده ی افغانستان را در ذهن مخاطب به تصویر می کشد. شخصیت ها در این رمان، نماینده ی نوع هستند و فردیت چندانی ندارند. زنانی که باید یک تنه در برابر تمام سختی ها و مشکلات زندگی مبارزه کنند و دم نزنند. زنانی که در بسیاری موارد بخاطر زن بودنشان محاکمه می شوند. زنانی که در پس حوادث روزگار زنانگی شان را به طور کامل از یاد برده اند و آموخته اند که زندگی مبارزه با سختی ها و سکوت در برابر ستم و تاریکی هاست .
@cafe_andishe95
در این کتاب در خلال اتفاقاتی که برای شخصیت های داستان می افتد می خوانیم که حتی زمانی که یک زن قربانی تجاوز مردی می شود باز این زن است که مورد انتقاد قرار گرفته و محکوم به اغواگری می شود:
“دخترم، این را الان یاد بگیر و خوب هم یاد بگیر. انگشت اتهام مردها همیشه به سوی زن هاست. همیشه...
همان طور که قطب نما همیشه شمال را نشان می دهد. این را همیشه به یاد داشته باش، همیشه..."
هزار خورشید تابان، داستان ازدواج های اجباری، نکاح دختران خردسال با مردهای مسن، به اجبار تن به هم خوابگی دادن و نگاه تحقیر آمیز و ابزاری مرد به زن در آن سال ها را برای ما روایت می کند؛ اما در کنار آن از عشق می گوید. عشقی که در آسودگی سالهای پیش از جنگ ریشه می یابد و میان جنگ و صدای راکت و تفنگ به ثمر می رسد و تأکید می کند که در این سرزمین یک زن حتی حق ندارد کسی را دوست بدارد.
@cafe_andishe95
“دخترم، این را الان یاد بگیر و خوب هم یاد بگیر. انگشت اتهام مردها همیشه به سوی زن هاست. همیشه...
همان طور که قطب نما همیشه شمال را نشان می دهد. این را همیشه به یاد داشته باش، همیشه..."
هزار خورشید تابان، داستان ازدواج های اجباری، نکاح دختران خردسال با مردهای مسن، به اجبار تن به هم خوابگی دادن و نگاه تحقیر آمیز و ابزاری مرد به زن در آن سال ها را برای ما روایت می کند؛ اما در کنار آن از عشق می گوید. عشقی که در آسودگی سالهای پیش از جنگ ریشه می یابد و میان جنگ و صدای راکت و تفنگ به ثمر می رسد و تأکید می کند که در این سرزمین یک زن حتی حق ندارد کسی را دوست بدارد.
@cafe_andishe95
Forwarded from Deleted Account
هزار خورشید تابان.pdf
5.7 MB
▫️#صادق_هدایت_زاده_۲۸_بهمن_۱۲۸۱
💢صادق هدایت از پیشگامان داستاننویسی نوین و روشنفکر برجسته ایرانی..، #یادش_جاودان
قسمتهایی از نامه ی نیما به صادق هدایت
دوستِ عزیزم ...
چند تا کتابی را که
توسط علوی فرستاده بودید ، خواندم .
شما فقط یک اشتباه ، خطای بزرگ
مرتکب شده اید .
این قبیل کتاب ها مثل ( چمدان )
و ( وغ وغ ساهاب )
به اندازه ی فهم و شعورِ ملتِ ما نیست .
این دوره که به ما می گویند ابنای آن هستیم
از خیلی جهات که اساسِ آن
مربوط به شرایط اقتصادی و مادی است ،
فاقدِ این مزیت است .
در صنعت
نمی توان آن را یک دوره ی موافق تشخیص داد .
شما با نوولها که انسان
میل می کند تمام آنها را بخواند ،
برای مُرده ها ، بی همه چیزها روی قبرستان
چیزهایی راجع به زندگی و همه چیز ساخته اید ... .
من خودم در طهران که هستم می بینم کدام امیدها
به فاصله ی کم باید محدود شده باشند .
روز به روز یک چیز خاموش می شود
و به این جهت
اظهار نظر در خصوص نوولهای شما می کنم .
این کار ، خیلی زود است .
فقط برای خودِ ما می تواند بی معنی نباشد .
دوست عزیزم !
در مورد آثار شما ،
مخصوصا موضوعِ افکارِ آثارِ شما
گفتنی زیاد است .
اما من آن را می گذارم برای بعد .
کاری را که تو در نثر انجام دادی
من در نظم کلمات خشن انجام داده ام که به نتیجه ی زحمت ، آنها را رام کرده ام .
اما در این کارِ من ، مخالفت زیاد است ،
زیرا دیوارِ پوسیده ، هنوز جلوی راه است
و سوسکها بالا می روند و ضجه می کشند
و مَثَلِ ( واشریعتا ) و ( واوَزنا ) می زنند .
بالاخره کاِر من هنوز نمودی نخواهد داشت
و تا مرگِ من هم ، نمودی نخواهد داشت .
این ، کاری است که برای آن ، تمامِ عمرم را
گذاشته ام
بی خبر از اینکه دیگران ، چند ساعت را به
مصرف رسانیده
دیواری که من در تمامِ عمرم ساخته ام ،
در یک ساعت بهم زده
و معلوم نیست چه جور باید ساخت
و روزی ساخته ی نحسِ آنها
باید خراب شده به همین دیوار برگردند .
من مطلب را در همین جا تمام می کنم
و آرزوی موفقیتِ آن دوست عزیز را دارم .
دوستِ شما ...
نیما یوشیج
( زمستان ۱۳۱۵ )
از کتاب "نامههای نیما"
نسخهبردار: شراگیم یوشیج
"موسسه انتشارات نگاه"
چاپ نخست :سال ۱۳۷۶
با مطابقت با نسخهی " نامههای نیما"
به کوشش سیروس طاهباز
نشر آبی
سال ۱۳۶۳
@cafe_andishe95
💢صادق هدایت از پیشگامان داستاننویسی نوین و روشنفکر برجسته ایرانی..، #یادش_جاودان
قسمتهایی از نامه ی نیما به صادق هدایت
دوستِ عزیزم ...
چند تا کتابی را که
توسط علوی فرستاده بودید ، خواندم .
شما فقط یک اشتباه ، خطای بزرگ
مرتکب شده اید .
این قبیل کتاب ها مثل ( چمدان )
و ( وغ وغ ساهاب )
به اندازه ی فهم و شعورِ ملتِ ما نیست .
این دوره که به ما می گویند ابنای آن هستیم
از خیلی جهات که اساسِ آن
مربوط به شرایط اقتصادی و مادی است ،
فاقدِ این مزیت است .
در صنعت
نمی توان آن را یک دوره ی موافق تشخیص داد .
شما با نوولها که انسان
میل می کند تمام آنها را بخواند ،
برای مُرده ها ، بی همه چیزها روی قبرستان
چیزهایی راجع به زندگی و همه چیز ساخته اید ... .
من خودم در طهران که هستم می بینم کدام امیدها
به فاصله ی کم باید محدود شده باشند .
روز به روز یک چیز خاموش می شود
و به این جهت
اظهار نظر در خصوص نوولهای شما می کنم .
این کار ، خیلی زود است .
فقط برای خودِ ما می تواند بی معنی نباشد .
دوست عزیزم !
در مورد آثار شما ،
مخصوصا موضوعِ افکارِ آثارِ شما
گفتنی زیاد است .
اما من آن را می گذارم برای بعد .
کاری را که تو در نثر انجام دادی
من در نظم کلمات خشن انجام داده ام که به نتیجه ی زحمت ، آنها را رام کرده ام .
اما در این کارِ من ، مخالفت زیاد است ،
زیرا دیوارِ پوسیده ، هنوز جلوی راه است
و سوسکها بالا می روند و ضجه می کشند
و مَثَلِ ( واشریعتا ) و ( واوَزنا ) می زنند .
بالاخره کاِر من هنوز نمودی نخواهد داشت
و تا مرگِ من هم ، نمودی نخواهد داشت .
این ، کاری است که برای آن ، تمامِ عمرم را
گذاشته ام
بی خبر از اینکه دیگران ، چند ساعت را به
مصرف رسانیده
دیواری که من در تمامِ عمرم ساخته ام ،
در یک ساعت بهم زده
و معلوم نیست چه جور باید ساخت
و روزی ساخته ی نحسِ آنها
باید خراب شده به همین دیوار برگردند .
من مطلب را در همین جا تمام می کنم
و آرزوی موفقیتِ آن دوست عزیز را دارم .
دوستِ شما ...
نیما یوشیج
( زمستان ۱۳۱۵ )
از کتاب "نامههای نیما"
نسخهبردار: شراگیم یوشیج
"موسسه انتشارات نگاه"
چاپ نخست :سال ۱۳۷۶
با مطابقت با نسخهی " نامههای نیما"
به کوشش سیروس طاهباز
نشر آبی
سال ۱۳۶۳
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
▫️#صادق_هدایت_زاده_۲۸_بهمن_۱۲۸۱ 💢صادق هدایت از پیشگامان داستاننویسی نوین و روشنفکر برجسته ایرانی..، #یادش_جاودان قسمتهایی از نامه ی نیما به صادق هدایت دوستِ عزیزم ... چند تا کتابی را که توسط علوی فرستاده بودید ، خواندم . شما فقط یک اشتباه ، خطای بزرگ…
🔸هیچ کس به اسرار ازل پی نبرده ونخواهد برد و یا اصلاً اسراری نیست و اگر هست در زندگی ما تأثیری ندارد، مثلاً جهان چه محدث و چه قدیم باشد به چه درد ما خواهد خورد؟
چون من رفتم، جهان محدث چه قدیم
تا کی ز حدیث پنج و چار ای ساقی ؟
به ما چه که وقت خودمان را سر پنج حواس و چهار عنصر بگذرانیم ؟
پس به امید و هراس موهوم و بحث چرند وقت خودمان را تلف نکنیم، آنچه گفته اند و به هم بافته اند افسانه ی محض می باشد، معمای کائنات نه بوسیله ی علم و نه به دستیاری دین هرگز حل نخواهد شد و به هیچ حقیقتی نرسیده ایم.
در وراءِ این زمینی که رویش زندگی می کنیم نه سعادتی هست و نه عقوبتی. گذشته و آینده دو عدم است و مابین دو نیستی که سرحد دو دنیاست دمی را که زنده ایم دریابیم.
📔ترانه های خیام
#صادق_هدایت
@cafe_andishe95
چون من رفتم، جهان محدث چه قدیم
تا کی ز حدیث پنج و چار ای ساقی ؟
به ما چه که وقت خودمان را سر پنج حواس و چهار عنصر بگذرانیم ؟
پس به امید و هراس موهوم و بحث چرند وقت خودمان را تلف نکنیم، آنچه گفته اند و به هم بافته اند افسانه ی محض می باشد، معمای کائنات نه بوسیله ی علم و نه به دستیاری دین هرگز حل نخواهد شد و به هیچ حقیقتی نرسیده ایم.
در وراءِ این زمینی که رویش زندگی می کنیم نه سعادتی هست و نه عقوبتی. گذشته و آینده دو عدم است و مابین دو نیستی که سرحد دو دنیاست دمی را که زنده ایم دریابیم.
📔ترانه های خیام
#صادق_هدایت
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
اثر نورمن راکول-نقاش و تصویرگر بزرگ آمریکایی @cafe_andishe95
🔘آزادیهای چهارگانه :
🕊آزادیهای چهارگانه یا چهار آزادی لازم انسانی ( Four Freedoms) یک مجموعه چهارتایی از نقاشیهای رنگ و روغن اثر نورمن راکول هنرمند آمریکایی میباشد .این چهار اثر تقریباً از نظر ابعاد با یکدیگر برابرند (۱۱۶٫۲×۹۰سانتیمتر). این آثار هنری برای اولین بار در سال ۱۹۴۳ برای انتشار در مجله Saturday Evening Post به تصویر درآمد و به مدت ۴ هفته متوالی در کنار مقاله متفکران برجسته امروز به چاپ رسید .
این آثار از سخنرانی رئیس جمهور وقت آمریکا فرانکلین روزولت در سخنرانی وضعیت کشور آمریکا در ششم ژانویه ۱۹۴۱ الهام گرفته شد که در آن وی آزادیهای چهارگانه و چهار حق لازم و اساسی از حقوق بشر را اینگونه تعریف کرد (آزادی بیان ، آزادی از قید احتیاج ، آزادی مذهب و آزادی از قید ترس ) و همه دنیا را به رعایت آن فراخواند و آنرا انگیزه ای برای شرکت ایالات متحده آمریکا در جنگ جهانی دوم دانست .این آثار از شناخته شده ترین آثار هنری راکول است و هم اکنون در موزه نورمن راکول واقع در استوکبریج ماساچوست آمریکا نگهداری میشود .
@cafe_andishe95
🕊آزادیهای چهارگانه یا چهار آزادی لازم انسانی ( Four Freedoms) یک مجموعه چهارتایی از نقاشیهای رنگ و روغن اثر نورمن راکول هنرمند آمریکایی میباشد .این چهار اثر تقریباً از نظر ابعاد با یکدیگر برابرند (۱۱۶٫۲×۹۰سانتیمتر). این آثار هنری برای اولین بار در سال ۱۹۴۳ برای انتشار در مجله Saturday Evening Post به تصویر درآمد و به مدت ۴ هفته متوالی در کنار مقاله متفکران برجسته امروز به چاپ رسید .
این آثار از سخنرانی رئیس جمهور وقت آمریکا فرانکلین روزولت در سخنرانی وضعیت کشور آمریکا در ششم ژانویه ۱۹۴۱ الهام گرفته شد که در آن وی آزادیهای چهارگانه و چهار حق لازم و اساسی از حقوق بشر را اینگونه تعریف کرد (آزادی بیان ، آزادی از قید احتیاج ، آزادی مذهب و آزادی از قید ترس ) و همه دنیا را به رعایت آن فراخواند و آنرا انگیزه ای برای شرکت ایالات متحده آمریکا در جنگ جهانی دوم دانست .این آثار از شناخته شده ترین آثار هنری راکول است و هم اکنون در موزه نورمن راکول واقع در استوکبریج ماساچوست آمریکا نگهداری میشود .
@cafe_andishe95
🔍فرهنگ غرب در خطوط اصلی آن ،دموکراسی ،لیبرالیسم،فردگرایی ،حقوق بشر،سکسوئالیسم،گریز از پایبندی های آیینی -خانوادگی،تعادل سوژه -شهروند ...فرهنگ غرب نیست،فرهنگیست که هر جامعه ایی بسته یا باز،دیر یا زود به آن خواهد رسید؛چرا که باز شدن طومار آدمی مرکب از طبع خواهنده و عقل ابزار ساز علی الاصول به همین چشم اندازها می رسد.
غرب از قضا زودتر به این وضعیت رسیده است.هر فرهنگ و قوم دیگری نیز می توانست(اگر بعضی از علل مُعّده چون آموزش،زودتر برایش مهیا میشد)پیشاهنگ این راه باشد.
به تعبیر دیگر ریشه های هر فرهنگی،از جمله فرهنگ غرب ،بسیار بیشتر از اینکه در عمق تاریخ و جغرافیای آن فرهنگ قرار داشته باشد،در طبیعت انسان قرار دارد.
منتها به موازاتی که انسانها و جوامع در مسیر آموزش و افسون زدایی پیش می روند ،بی ریشگی آنان در تاریخ و جغرافیا ،در زمین و زمانی که اشغال کرده اند و نیز ریشه داری مشترک و عمیق آنان در ساخت طبیعی شان و مقتضیات آن ،خود آگاه تر می شود.
به همین دلیل انسانها و جوامع آموخته و افسون زدوده بیش از دیگر جوامع به هم شبیه هستند
📚دفاع از عقلانیت-مرتضی مردیها-متفکر و نویسندۀ لیبرال
@cafe_andishe95
غرب از قضا زودتر به این وضعیت رسیده است.هر فرهنگ و قوم دیگری نیز می توانست(اگر بعضی از علل مُعّده چون آموزش،زودتر برایش مهیا میشد)پیشاهنگ این راه باشد.
به تعبیر دیگر ریشه های هر فرهنگی،از جمله فرهنگ غرب ،بسیار بیشتر از اینکه در عمق تاریخ و جغرافیای آن فرهنگ قرار داشته باشد،در طبیعت انسان قرار دارد.
منتها به موازاتی که انسانها و جوامع در مسیر آموزش و افسون زدایی پیش می روند ،بی ریشگی آنان در تاریخ و جغرافیا ،در زمین و زمانی که اشغال کرده اند و نیز ریشه داری مشترک و عمیق آنان در ساخت طبیعی شان و مقتضیات آن ،خود آگاه تر می شود.
به همین دلیل انسانها و جوامع آموخته و افسون زدوده بیش از دیگر جوامع به هم شبیه هستند
📚دفاع از عقلانیت-مرتضی مردیها-متفکر و نویسندۀ لیبرال
@cafe_andishe95
🔲دیکتاتوری که به خود آمد و محبوب شد 🔲
#دیکتاتوری_کمونیستی
پردۀ اول:
ژنرال یاروزلسکی آخرین رهبر کمونیست لهستان بود که در دههٔ هشتاد میلادی رهبری حکومتی را بر عهده داشت که بسیار بدنام و منفور بود، او در شب ۱۳ دسامبر ۱۹۸۱ حوادث را به نحوی مدیریت کرد که بسیاری یقین داشتند جایگاهی پست و خفیف را برای خود در تاریخ رقم زده است، در آن شب هنگامی که بسیاری از مردم لهستان در خواب بودند، ژنرال اعلام حکومت نظامی کرد و به ارتش دستور داد تا به نام حزب کمونیست لهستان تمام جنبشهای دموکراسیخواه موسوم به "اتحادیه همبستگی لهستان" را سرکوب کنند،
در ساعت ۶ صبح یکشنبه در حالی که سربازها به خیابان ریخته بودند، ژنرال ملت را خطاب قرار داد که : اراذل و اوباش لیبرال غربی با مطرح ساختن دروغ دموکراسی به دنبال نابودی حکومت کمونیستی سوسیالیستی لهستان هستند ولی من هرگز این اجازه را به آنها نخواهم داد ...تحت حکومت او تمام صداهای مخالف ساکت و صاحبانش دستگیر شدند، تجمعات ممنوع و کتابها سانسور شدند، دانشجویان و اساتید زندانی شدند, مرزهای لهستان بسته شد و ساعت ١٠ در تمام این کشور خاموشی شبانه اعلام شد و ارتش هر از چندگاهی به اعتصاب کنندگان کارگری شلیک می کرد و تعداد زیادی را می کشت ...
پردۀ دوم :
در سال 1984 یاروزلسکی در سمینار حزب کمونیست شوروی شرکت کرده بود و پس از پایان جلسه، وقتی در حال سوار شدن به هواپیما برای بازگشت بود، خبرنگاری از او پرسید : بزرگترین آرزوی شما چیست؟ در کمال صداقت پاسخ داد : برای اینکه مردم لهستان دوستم داشته باشند یک معجزه لازم است، امیدوارم شاهد آن باشم !!
پردۀ سوم :
اتحاد جماهیر شوروی از یک خلاء بیسابقه در رهبری حزب رنج میبرد که میخائیل گورباچف در سال ۱۹۸۵ در مسکو به قدرت رسید و سیاستهای اصلاحطلبانه در پیش گرفت ، هم وضع بد اقتصادی و هم روی کار آمدن گورباچف، یاروزلسکی را با او همفکر و همراه کرد به طوری که خود او به تدریج به یکی از مدافعان اصلی دیالوگ با مخالفان در این کشور بدل شد، تمام زندانیان سیاسی آزاد شدند که با وجود اعتراض تندروهای حزب ، یاروزلسکی با ایستادگی در برابر آنان تصمیم میگیرد با رهبران اتحادیه همبستگی که خودش آنها را به زندان انداخته بود مذاکره کند و در نهایت در سال ۱۹۸۹ با تلاشهای او برای نخستین بار انتخاباتی آزاد و دموکراتیک در یک کشور کمونیستی شکل میگیرد و نتیجه آنکه تمام کاندیداهای کمونیست که وارد رقابت شده بودند شکست خوردند و دولتی با اکثریت حزب همبستگی تشکیل می شود ولی آنان در کمال شگفتگی یاروزلسکی، یعنی همان کسی که آنان را زندانی کرده بود برای یک دورۀ ۶ سال به ریاست جمهوری لهستان برمی گزینند ، ژنرال اما پس از پایان یکسال از دورهٔ شش ساله، ناگهان استعفا داد تا راه برای انتخابات ریاست جمهوری جدید در کشور باز شود، انتخاباتی که در آن رهبر اتحاد همبستگی پیروز شد و زمینۀ گذار آرام به سوی دموکراسی را در لهستان فراهم آورد .
پردۀ چهارم :
همان دیکتاتوری که با خشونت و خودرایی در یک شب لهستان را درهم کوبیده بود، به کمک لهستان شتافت و بدون جنگ و خونریزی شاخهای را که مدتها خود بر آن ایستاده بود، کاملا قطع کرد و انحصار کمونیسم را از این کشور بیرون راند تا امروز همان لهستان، دومین اقتصاد اروپای مرکزی و البته بزرگترین اقتصاد درمیان کشورهای استقلال یافته از شوروی سابق باشد
پردۀ آخر :
یاروزلسکی در سال 1994 گفت : من کاملا اطمینان دارم که بهترین اظهارنظرها بعد از مرگ افراد صورت می گیرد و از آنجایی که بیش از هفتاد سال سن دارم در آیندهای نزدیک از من بهتر سخن خواهند گفت؛ همان هنگامی که در قبرستان آرمیدهام .. اما او زنده ماند و معجزهای که آرزوی آن را داشت به چشم خود دید که همان چهرۀ منفور در سال 2012 توسط مردم لهستان به عنوان مهمترین شخصیت سیاسی این کشور در قرن اخیر انتخاب شد و در سال 2015 با وجدانی آسوده در ٩٠ سالگی درگذشت و در گور آرمید ...
آری؛ دیکتاتورها هم می توانند عاقبت به خیر شوند.
@cafe_andishe95
#دیکتاتوری_کمونیستی
پردۀ اول:
ژنرال یاروزلسکی آخرین رهبر کمونیست لهستان بود که در دههٔ هشتاد میلادی رهبری حکومتی را بر عهده داشت که بسیار بدنام و منفور بود، او در شب ۱۳ دسامبر ۱۹۸۱ حوادث را به نحوی مدیریت کرد که بسیاری یقین داشتند جایگاهی پست و خفیف را برای خود در تاریخ رقم زده است، در آن شب هنگامی که بسیاری از مردم لهستان در خواب بودند، ژنرال اعلام حکومت نظامی کرد و به ارتش دستور داد تا به نام حزب کمونیست لهستان تمام جنبشهای دموکراسیخواه موسوم به "اتحادیه همبستگی لهستان" را سرکوب کنند،
در ساعت ۶ صبح یکشنبه در حالی که سربازها به خیابان ریخته بودند، ژنرال ملت را خطاب قرار داد که : اراذل و اوباش لیبرال غربی با مطرح ساختن دروغ دموکراسی به دنبال نابودی حکومت کمونیستی سوسیالیستی لهستان هستند ولی من هرگز این اجازه را به آنها نخواهم داد ...تحت حکومت او تمام صداهای مخالف ساکت و صاحبانش دستگیر شدند، تجمعات ممنوع و کتابها سانسور شدند، دانشجویان و اساتید زندانی شدند, مرزهای لهستان بسته شد و ساعت ١٠ در تمام این کشور خاموشی شبانه اعلام شد و ارتش هر از چندگاهی به اعتصاب کنندگان کارگری شلیک می کرد و تعداد زیادی را می کشت ...
پردۀ دوم :
در سال 1984 یاروزلسکی در سمینار حزب کمونیست شوروی شرکت کرده بود و پس از پایان جلسه، وقتی در حال سوار شدن به هواپیما برای بازگشت بود، خبرنگاری از او پرسید : بزرگترین آرزوی شما چیست؟ در کمال صداقت پاسخ داد : برای اینکه مردم لهستان دوستم داشته باشند یک معجزه لازم است، امیدوارم شاهد آن باشم !!
پردۀ سوم :
اتحاد جماهیر شوروی از یک خلاء بیسابقه در رهبری حزب رنج میبرد که میخائیل گورباچف در سال ۱۹۸۵ در مسکو به قدرت رسید و سیاستهای اصلاحطلبانه در پیش گرفت ، هم وضع بد اقتصادی و هم روی کار آمدن گورباچف، یاروزلسکی را با او همفکر و همراه کرد به طوری که خود او به تدریج به یکی از مدافعان اصلی دیالوگ با مخالفان در این کشور بدل شد، تمام زندانیان سیاسی آزاد شدند که با وجود اعتراض تندروهای حزب ، یاروزلسکی با ایستادگی در برابر آنان تصمیم میگیرد با رهبران اتحادیه همبستگی که خودش آنها را به زندان انداخته بود مذاکره کند و در نهایت در سال ۱۹۸۹ با تلاشهای او برای نخستین بار انتخاباتی آزاد و دموکراتیک در یک کشور کمونیستی شکل میگیرد و نتیجه آنکه تمام کاندیداهای کمونیست که وارد رقابت شده بودند شکست خوردند و دولتی با اکثریت حزب همبستگی تشکیل می شود ولی آنان در کمال شگفتگی یاروزلسکی، یعنی همان کسی که آنان را زندانی کرده بود برای یک دورۀ ۶ سال به ریاست جمهوری لهستان برمی گزینند ، ژنرال اما پس از پایان یکسال از دورهٔ شش ساله، ناگهان استعفا داد تا راه برای انتخابات ریاست جمهوری جدید در کشور باز شود، انتخاباتی که در آن رهبر اتحاد همبستگی پیروز شد و زمینۀ گذار آرام به سوی دموکراسی را در لهستان فراهم آورد .
پردۀ چهارم :
همان دیکتاتوری که با خشونت و خودرایی در یک شب لهستان را درهم کوبیده بود، به کمک لهستان شتافت و بدون جنگ و خونریزی شاخهای را که مدتها خود بر آن ایستاده بود، کاملا قطع کرد و انحصار کمونیسم را از این کشور بیرون راند تا امروز همان لهستان، دومین اقتصاد اروپای مرکزی و البته بزرگترین اقتصاد درمیان کشورهای استقلال یافته از شوروی سابق باشد
پردۀ آخر :
یاروزلسکی در سال 1994 گفت : من کاملا اطمینان دارم که بهترین اظهارنظرها بعد از مرگ افراد صورت می گیرد و از آنجایی که بیش از هفتاد سال سن دارم در آیندهای نزدیک از من بهتر سخن خواهند گفت؛ همان هنگامی که در قبرستان آرمیدهام .. اما او زنده ماند و معجزهای که آرزوی آن را داشت به چشم خود دید که همان چهرۀ منفور در سال 2012 توسط مردم لهستان به عنوان مهمترین شخصیت سیاسی این کشور در قرن اخیر انتخاب شد و در سال 2015 با وجدانی آسوده در ٩٠ سالگی درگذشت و در گور آرمید ...
آری؛ دیکتاتورها هم می توانند عاقبت به خیر شوند.
@cafe_andishe95
🔸هرچیز تا وقتی به تجربه ثابت نشود جز یک تئوری پادرهوا و تجریدی نیست. حال وقت آن رسیده است که آن را با عمل محک بزنیم. اگر واقعا بخواهید، رنج نمی برید، تا وقتی رنج می کشید که از رنج کشیدن خوشتان می آید؛ همین که خواستید، خودتان می توانید آن را قطع کنید. بگذارید بقایای یک تربیت غلط از وجودشان پاک شود. آه که افکار اکتسابی چه قدر سرسخت و لجوج اند! وقتی از پیشداوری های زشت خود خلاص شدید، تقریبا آزاد خواهید بود، یا بهتر بگویم برای آزادی آماده خواهید بود.
#اوژن_یونسکو / تشنگی و گشنگی
@cafe_andishe95
#اوژن_یونسکو / تشنگی و گشنگی
@cafe_andishe95
💠طبقه متوسط، نقطه تعادل جامعه
الکسی دو توکویل-تاریخدان، حقوقدان، فیلسوف، سیاستمدار و یکی از مؤسسین جامعهشناسی و علم سیاست امروزی لیبرال- اعتقاد داشت دمکراسی آمریکا یک بار و برای همیشه نشان داده است که طبقه متوسط می تواند با شعور عملی بر کشور خود حکومت کند.
نزد ارسطو، همین طبقه متوسط شایسته ترین گروه برای حکومت کردن اند چون هم بیش از همه میل به قانون دارند و هم از افراط و تفریط سیاسی گریزانند. حکومت مطلوب ارسطو، حکومت طبقه متوسط بود که به نظر او معتدل و میانه رو هستند.
طبقه متوسط در ايران نيز روايت پر فراز و نشيبي دارد. به باور بسياري از صاحبنظران، نقش اين طبقه در جنبش مشروطه و جنبش ملی کردن صنعت نفت و انقلاب اسلامي، هر كدام به شكلي تعيين كننده بوده است. آنقدر تعيين كننده، كه اين تحولات بدون طبقه متوسط ناقص و يا حتي به سرانجام نمي رسيد اما امروزه طبقه متوسط در ايران، حال و روز خوبي ندارد اگر چه دولت اصلاحات به لحاظ مدني و بسترهاي فكري و حتي اقتصادي توانست طبقه متوسط را در متن جامعه مورد توجه قرار دهد اما در دوره احمدی نژاد طبقه متوسط تضعیف شد و دولت بیشتر مواقع تلاش کرد تا مطالبات طبقات فرودست را محور خواستههای عمومي در ایران معرفی کند. اكنون طبقه متوسط ايران با چالش هاي عميقي مواجه است.
يكم: طبقه متوسط در ایران امروز عاملیت ندارد و هر روز انزواي جديدي به خود مي گيرد. طبقه متوسط در ايران امروز اگر چه در معرض آگاهي هاي فزون تري نسبت به قبل است اما سياست ورزي نمي كند. گويي اين طبقه براي تغيير و اصلاح ديگر انگيزه اي ندارد.
دوم: شكل هاي اجتماعی و مدني كه عمدتاً مي توانند به تقویت بنیه طبقه متوسط كمک كنند در ضعيف ترين موقعيت خود قرار دارند و مشاركت هاي عمومي در آنها با هيچ فراخواني مطلوب نظر نخواهد بود.
طبقه متوسط فقيرتر شده است و مانند فقرا آنقدر درگیر مسائل روزمره خود هستند که انگیزه تغییر مستمر نداشته و برای بهبود وضعیت خود مشارکتی در نهادهای مدنی نمی کند. اگر هم جايي نشاني از تحول خواهي و مدرنيزاسيون ديده مي شود نسبتي با طبقه متوسط ندارد و عموما توسط طبقه سرمايه دار روشنفكري اداره مي شود كه رفتار طبقه متوسط را دارند وخود در اين طبقه نيستند.
سوم: مشكلات اقتصادي چنان سنگيني مي كند كه ديگر طبقه متوسط دغدغه اصلی خود را مانند کسب حقوق مدنی، عدالت اجتماعی، برابری فرصت ها، کرامت شهروندی و آزادی، به شیوه مشارکت های اجتماعی و مسالمتآمیز فرياد نمي زند. اكنون طبقه متوسط در ائتلافي ناخواسته با طبقه فقير جامعه قرار دارد. اگر چه همانگونه که " دافونسکا" نیز طبقه متوسط را توصیف می کند این طبقه هرگز تسلیم زندگی فقیرانه نمي شود و برای فداکاری به منظور دستیابی به زندگی بهتر تلاش مي كند.
توکویل اعتقاد داشت دمکراسی آمریکا یک بار و برای همیشه نشان داده است که طبقه متوسط می تواند با شعور عملی بر کشور خود حکومت کند.
🔸 طبق نظریه دیگری که دوتوکویل بعنوان نقش طبقه متوسط در جامعه مورد بررسی قرار می دهد نظریه ای است که در آن از طبقه متوسط به عنوان نقطه ی تعادل بخش جامعه یاد شده و وجود طبقه ی متوسط را موجب ثبات در جامعه می داند.می بايست به اين نقطه تعادل بخش بيشتر تمركز شود وبا اعتناء به طبقه متوسط اين نقطه را تقويت كرد. تقويت اين طبقه به معناي چيرگي آن در معادلات سياسي اجتماعي جامعه نيست ، بلكه به ثبات جامعه كمك مي کند.
س. بهزادی
@cafe_andishe95
الکسی دو توکویل-تاریخدان، حقوقدان، فیلسوف، سیاستمدار و یکی از مؤسسین جامعهشناسی و علم سیاست امروزی لیبرال- اعتقاد داشت دمکراسی آمریکا یک بار و برای همیشه نشان داده است که طبقه متوسط می تواند با شعور عملی بر کشور خود حکومت کند.
نزد ارسطو، همین طبقه متوسط شایسته ترین گروه برای حکومت کردن اند چون هم بیش از همه میل به قانون دارند و هم از افراط و تفریط سیاسی گریزانند. حکومت مطلوب ارسطو، حکومت طبقه متوسط بود که به نظر او معتدل و میانه رو هستند.
طبقه متوسط در ايران نيز روايت پر فراز و نشيبي دارد. به باور بسياري از صاحبنظران، نقش اين طبقه در جنبش مشروطه و جنبش ملی کردن صنعت نفت و انقلاب اسلامي، هر كدام به شكلي تعيين كننده بوده است. آنقدر تعيين كننده، كه اين تحولات بدون طبقه متوسط ناقص و يا حتي به سرانجام نمي رسيد اما امروزه طبقه متوسط در ايران، حال و روز خوبي ندارد اگر چه دولت اصلاحات به لحاظ مدني و بسترهاي فكري و حتي اقتصادي توانست طبقه متوسط را در متن جامعه مورد توجه قرار دهد اما در دوره احمدی نژاد طبقه متوسط تضعیف شد و دولت بیشتر مواقع تلاش کرد تا مطالبات طبقات فرودست را محور خواستههای عمومي در ایران معرفی کند. اكنون طبقه متوسط ايران با چالش هاي عميقي مواجه است.
يكم: طبقه متوسط در ایران امروز عاملیت ندارد و هر روز انزواي جديدي به خود مي گيرد. طبقه متوسط در ايران امروز اگر چه در معرض آگاهي هاي فزون تري نسبت به قبل است اما سياست ورزي نمي كند. گويي اين طبقه براي تغيير و اصلاح ديگر انگيزه اي ندارد.
دوم: شكل هاي اجتماعی و مدني كه عمدتاً مي توانند به تقویت بنیه طبقه متوسط كمک كنند در ضعيف ترين موقعيت خود قرار دارند و مشاركت هاي عمومي در آنها با هيچ فراخواني مطلوب نظر نخواهد بود.
طبقه متوسط فقيرتر شده است و مانند فقرا آنقدر درگیر مسائل روزمره خود هستند که انگیزه تغییر مستمر نداشته و برای بهبود وضعیت خود مشارکتی در نهادهای مدنی نمی کند. اگر هم جايي نشاني از تحول خواهي و مدرنيزاسيون ديده مي شود نسبتي با طبقه متوسط ندارد و عموما توسط طبقه سرمايه دار روشنفكري اداره مي شود كه رفتار طبقه متوسط را دارند وخود در اين طبقه نيستند.
سوم: مشكلات اقتصادي چنان سنگيني مي كند كه ديگر طبقه متوسط دغدغه اصلی خود را مانند کسب حقوق مدنی، عدالت اجتماعی، برابری فرصت ها، کرامت شهروندی و آزادی، به شیوه مشارکت های اجتماعی و مسالمتآمیز فرياد نمي زند. اكنون طبقه متوسط در ائتلافي ناخواسته با طبقه فقير جامعه قرار دارد. اگر چه همانگونه که " دافونسکا" نیز طبقه متوسط را توصیف می کند این طبقه هرگز تسلیم زندگی فقیرانه نمي شود و برای فداکاری به منظور دستیابی به زندگی بهتر تلاش مي كند.
توکویل اعتقاد داشت دمکراسی آمریکا یک بار و برای همیشه نشان داده است که طبقه متوسط می تواند با شعور عملی بر کشور خود حکومت کند.
🔸 طبق نظریه دیگری که دوتوکویل بعنوان نقش طبقه متوسط در جامعه مورد بررسی قرار می دهد نظریه ای است که در آن از طبقه متوسط به عنوان نقطه ی تعادل بخش جامعه یاد شده و وجود طبقه ی متوسط را موجب ثبات در جامعه می داند.می بايست به اين نقطه تعادل بخش بيشتر تمركز شود وبا اعتناء به طبقه متوسط اين نقطه را تقويت كرد. تقويت اين طبقه به معناي چيرگي آن در معادلات سياسي اجتماعي جامعه نيست ، بلكه به ثبات جامعه كمك مي کند.
س. بهزادی
@cafe_andishe95
#کنش_انسانی
تئوري مدرن ارزش، افق علمی مطالعات اقتصادي را گسترده تر کرد به طوری که از دل اقتصاد سیاسی کلاسیک تئوري عمومی کنش انساني یا پراگزولوژی بیرون آمد. میزس کنش یا عمل انسانی را در برابر عکس العمل حیوانی تعریف میکند. کنش رفتاری ارادی یعنی آگاهانه و هدفمند است و در تمایز آشکار با رفتار ناخودآگاه یا عکس العملهای غیر ارادی سلولها و عصبها به محرکهای بیرونی است. (میزس، ۱۹۴۹، ۱۱) کنش را با صرف انجام کار فیزیکی نباید اشتباه گرفت. کنش استفاده از وسایل برای رسیدن به هدفها است. کار فیزیکی یکی از وسایل مورد انسان کنشگر است. بعضی وقتها یک کلمه کاملا کفایت میکند. فرماندهی که دستور میدهد کنشگری است کار فیزیکی الزاما انجام نمیدهد. کنش در شرایطی ممکن است سخن گفتن یا سکوت کردن، لبخند زدن یا قیافه گرفتن باشد. کنش را میتوان تجلی اراده انسان دانست. منظور از اراده توانایی انتخاب میان وضعیتهای مختلف یعنی یکی از آنها بر دیگری است. (میزس، ۱۹۴۹، ۱۳) کنش زمانی صورت میگیرد که انسان از وضعی که در آن قرار داد ناخشنود است و میخواهد این وضعیت را تغییر دهد و به خشنودی بیشتری برسد. میزس به نقل از لاک و لایبنیتس مینویسد انگیزه ای که انسان را به کنش وامیدارد همیشه نوعی احساس ناخشنودی است. انسانی که کاملا از وضعيت خود رضایت دارد انگیزه ای برای تغییر دادن آن نخواهد داشت و در نتیجه عملی انجام نخواهد داد. اما ناخشنودی و میل به برطرف ساخته آن به تنهایی برای وادار ساختن انسان به کنش کافی نیستند و شرط سومی هم لازم است و آن این تصور است که با رفتار مناسبی میتوان ناخشنودی را برطرف ساخت یا آن را کاهش داد. اگر این شرط احراز نشود انسان عملی انجام نمیدهد و خود را تسلیم عکس العمل غریزی یا سرنوشت میکند. میزس معتقد است اینها شرایط کلی کنش انسانی هستند و انسان تحت این شرایط زندگی میکند. از این رو میگوید انسان صرفا موجود اندیشه ورز homo sapiens نیست بلکه موجود کنشگر Homo agens هم هست(میزس، ۱۹۴۹، ۱۴)
🔺(موسی غنی نژاد-سیاست نامه ۷)
@cafe_andishe95
تئوري مدرن ارزش، افق علمی مطالعات اقتصادي را گسترده تر کرد به طوری که از دل اقتصاد سیاسی کلاسیک تئوري عمومی کنش انساني یا پراگزولوژی بیرون آمد. میزس کنش یا عمل انسانی را در برابر عکس العمل حیوانی تعریف میکند. کنش رفتاری ارادی یعنی آگاهانه و هدفمند است و در تمایز آشکار با رفتار ناخودآگاه یا عکس العملهای غیر ارادی سلولها و عصبها به محرکهای بیرونی است. (میزس، ۱۹۴۹، ۱۱) کنش را با صرف انجام کار فیزیکی نباید اشتباه گرفت. کنش استفاده از وسایل برای رسیدن به هدفها است. کار فیزیکی یکی از وسایل مورد انسان کنشگر است. بعضی وقتها یک کلمه کاملا کفایت میکند. فرماندهی که دستور میدهد کنشگری است کار فیزیکی الزاما انجام نمیدهد. کنش در شرایطی ممکن است سخن گفتن یا سکوت کردن، لبخند زدن یا قیافه گرفتن باشد. کنش را میتوان تجلی اراده انسان دانست. منظور از اراده توانایی انتخاب میان وضعیتهای مختلف یعنی یکی از آنها بر دیگری است. (میزس، ۱۹۴۹، ۱۳) کنش زمانی صورت میگیرد که انسان از وضعی که در آن قرار داد ناخشنود است و میخواهد این وضعیت را تغییر دهد و به خشنودی بیشتری برسد. میزس به نقل از لاک و لایبنیتس مینویسد انگیزه ای که انسان را به کنش وامیدارد همیشه نوعی احساس ناخشنودی است. انسانی که کاملا از وضعيت خود رضایت دارد انگیزه ای برای تغییر دادن آن نخواهد داشت و در نتیجه عملی انجام نخواهد داد. اما ناخشنودی و میل به برطرف ساخته آن به تنهایی برای وادار ساختن انسان به کنش کافی نیستند و شرط سومی هم لازم است و آن این تصور است که با رفتار مناسبی میتوان ناخشنودی را برطرف ساخت یا آن را کاهش داد. اگر این شرط احراز نشود انسان عملی انجام نمیدهد و خود را تسلیم عکس العمل غریزی یا سرنوشت میکند. میزس معتقد است اینها شرایط کلی کنش انسانی هستند و انسان تحت این شرایط زندگی میکند. از این رو میگوید انسان صرفا موجود اندیشه ورز homo sapiens نیست بلکه موجود کنشگر Homo agens هم هست(میزس، ۱۹۴۹، ۱۴)
🔺(موسی غنی نژاد-سیاست نامه ۷)
@cafe_andishe95
🚩در نوشابه باز کردن برای خود به روش چپولانه!!
(خوشبختانه مارکسیست ها امروزه تنها افرادی نیستند که میخواهند حقیقت را درباره ی واقعیت کشف کنند و بر زبان بیاورند.
بسیاری از مردم با تجربه های عملی و آگاه از اولویت تجربه بر آگاهی محض ، بی آنکه خود بدانند چقدر به مارکسیسم نزدیک اند، در این جستجوی حقیقت به راه مارکسیست ها گام نهاده اند
مصاحبه 1981-بحران مارکسیسم#لویی_آلتوسر)
—————————————————
🔺آلتوسر به نوعی میگوید که تنها مارکسیستها جویای حقیقت نیستند ...که مخاطب ممکن است فکر کند بالاخره کمونیستها از ادعای مالکیت حقیقت دست برداشته اند اما دریغ و صد افسوس که در ادمه می گوید همانها هم ناخواسته به راه حقیقت مارکسیستی رفته اند و مارکسیستهایی هستند که خودشان خبر ندارند!
ایده توتالیتر و ضد پلورالیستی تملک حقیقت همیشه آفت تفکرات جزمگرای کمونیستی بوده است.
"حقیقت تنها نزد ماست" شعار آغازین هر جزمگرایی و توتالیتاریسمی است.
@cafe_andishe95
(خوشبختانه مارکسیست ها امروزه تنها افرادی نیستند که میخواهند حقیقت را درباره ی واقعیت کشف کنند و بر زبان بیاورند.
بسیاری از مردم با تجربه های عملی و آگاه از اولویت تجربه بر آگاهی محض ، بی آنکه خود بدانند چقدر به مارکسیسم نزدیک اند، در این جستجوی حقیقت به راه مارکسیست ها گام نهاده اند
مصاحبه 1981-بحران مارکسیسم#لویی_آلتوسر)
—————————————————
🔺آلتوسر به نوعی میگوید که تنها مارکسیستها جویای حقیقت نیستند ...که مخاطب ممکن است فکر کند بالاخره کمونیستها از ادعای مالکیت حقیقت دست برداشته اند اما دریغ و صد افسوس که در ادمه می گوید همانها هم ناخواسته به راه حقیقت مارکسیستی رفته اند و مارکسیستهایی هستند که خودشان خبر ندارند!
ایده توتالیتر و ضد پلورالیستی تملک حقیقت همیشه آفت تفکرات جزمگرای کمونیستی بوده است.
"حقیقت تنها نزد ماست" شعار آغازین هر جزمگرایی و توتالیتاریسمی است.
@cafe_andishe95
🚩اتحاد سرخ و سیاه⚫️
چپ دوگانه سوزی مارکسیستی
نورالدین کیانوری نوه ی شیخ فضل الله نوری در نشست پرسش و پاسخ در 20 شهریور 1361 شعری را نقل قول کرد بدین مضمون :
توده ای هستم و همراه امام !
ماندگارم که زمان است به گام !
اما استالین جنایتکار هم که فوت کرد در میدان فوزیه آیت الله برقعی برایش مجلس ختم گرفت و حجله هم برایش به پا کرد و خون گریه نمود!!! و صاحب عزا شد و سیاه پوش . در مناظره تلویزیونی کیانوری هر وقت نام پیامبر اکرم می آمد نورالدین صلوات می فرستادتا جایی که خبرنگار گفت آقا مارکسیسم - لنینیسم چه ربطی به صلوات و پیامبر اکرم سلام الله دارد . کیانوری گفت ما به انبیا و اولیاالله احترام می گذاریم . حتا در دفتر حزب نماز خانه هم داریم . خود شیخ فضل الله همراه روس ها در به توپ بستن مجلس شورای ملی دست داشت و حتا فتوای نابودی آنجا را صادر کرده بود .
در جایی خواندم که وقتی آیت الله اصفهانی فوت کرد کسانی که در سفارت شوروی در درس گفتارهای مارکسیسم و لنینیسم شرکت می کردند با شنیدن این خبر همه به یکباره سیاه پو شیدند کلاس درس را رها کردند و به سرو صورت خود گل مالیدند و در خیابان ها راه افتادند و شاهدان عینی می گویند به سر وسینه ی خود می زدند و گریه می کردند و می گفتند ما عزاداریم و تا ابد عزادار خواهیم ماند و این لباس عزا را از تنمان در نخواهیم آورد تا صاحب الزمان عجل االه الشریف ظهو ر کند.
🔴در انقلاب ایران توده ای ها از اعدام های انقلابی !! خلخالی حمایت می کردند و حتا معتقد بودند که خلخالی زمینه را برای ظهور حضرت حق فراهم می کند.و حتا به دست و پایش افتادند که بر سرشان منت گذارد یا نماینده ی مجلس شود یا رییس جمهور . همین موجودات هنوز هم که هنوز است به دوران ناب خلخالی ارجاع می دهند .اما وقتی خود خلخالی عرصه را برآنها تنگ کرد همه دست جمعی به امریکا پناهنده شدند و به سمت کاخ سفید نماز خواندند در کنار کاخ کرملین فبله ی اولشان بود کاخ سفید شد قبله ی دومشان .. . یعنی در عرصه ی بین المللی هم دوگانه سوزی شان را به اثبات رساندند اما این مساله باز ریشه تاریخی در چپ ایران دارد کیانوری رییس جزب بله قربان گوی حتا نماز جمعه هم می رفت و کریم سنجابی مسلمان پا به نماز جمعه نمی گذاشت اما کیانوری را آیت الله کیانوری لقب داده بود .و کیانوری کمونیست سنجابی و بازرگان مسلمان را بی دین خطاب می کرد و از این که آنها مخالف خلخالی بودند بسیار ناراحت بود و معتقد بود این دشمنان واقعی خلق به اسلام ضربه می زنند .
🔴ماجرای دو گانه سوزی و روی دو صندلی نشستن این افراد سال هاست که در سینمای ایران هم جلوه می کند . مصاحبه های کارگردانان به اصطلاح مطرح را بررسی کنید . من تفاوتی بیت حاتمی کیا و فرهادی ندیدم و نمی بینم . کشور ما پر است از این دوگانه سوز ها ... !
هاشم بناپور
@cafe_andishe95
چپ دوگانه سوزی مارکسیستی
نورالدین کیانوری نوه ی شیخ فضل الله نوری در نشست پرسش و پاسخ در 20 شهریور 1361 شعری را نقل قول کرد بدین مضمون :
توده ای هستم و همراه امام !
ماندگارم که زمان است به گام !
اما استالین جنایتکار هم که فوت کرد در میدان فوزیه آیت الله برقعی برایش مجلس ختم گرفت و حجله هم برایش به پا کرد و خون گریه نمود!!! و صاحب عزا شد و سیاه پوش . در مناظره تلویزیونی کیانوری هر وقت نام پیامبر اکرم می آمد نورالدین صلوات می فرستادتا جایی که خبرنگار گفت آقا مارکسیسم - لنینیسم چه ربطی به صلوات و پیامبر اکرم سلام الله دارد . کیانوری گفت ما به انبیا و اولیاالله احترام می گذاریم . حتا در دفتر حزب نماز خانه هم داریم . خود شیخ فضل الله همراه روس ها در به توپ بستن مجلس شورای ملی دست داشت و حتا فتوای نابودی آنجا را صادر کرده بود .
در جایی خواندم که وقتی آیت الله اصفهانی فوت کرد کسانی که در سفارت شوروی در درس گفتارهای مارکسیسم و لنینیسم شرکت می کردند با شنیدن این خبر همه به یکباره سیاه پو شیدند کلاس درس را رها کردند و به سرو صورت خود گل مالیدند و در خیابان ها راه افتادند و شاهدان عینی می گویند به سر وسینه ی خود می زدند و گریه می کردند و می گفتند ما عزاداریم و تا ابد عزادار خواهیم ماند و این لباس عزا را از تنمان در نخواهیم آورد تا صاحب الزمان عجل االه الشریف ظهو ر کند.
🔴در انقلاب ایران توده ای ها از اعدام های انقلابی !! خلخالی حمایت می کردند و حتا معتقد بودند که خلخالی زمینه را برای ظهور حضرت حق فراهم می کند.و حتا به دست و پایش افتادند که بر سرشان منت گذارد یا نماینده ی مجلس شود یا رییس جمهور . همین موجودات هنوز هم که هنوز است به دوران ناب خلخالی ارجاع می دهند .اما وقتی خود خلخالی عرصه را برآنها تنگ کرد همه دست جمعی به امریکا پناهنده شدند و به سمت کاخ سفید نماز خواندند در کنار کاخ کرملین فبله ی اولشان بود کاخ سفید شد قبله ی دومشان .. . یعنی در عرصه ی بین المللی هم دوگانه سوزی شان را به اثبات رساندند اما این مساله باز ریشه تاریخی در چپ ایران دارد کیانوری رییس جزب بله قربان گوی حتا نماز جمعه هم می رفت و کریم سنجابی مسلمان پا به نماز جمعه نمی گذاشت اما کیانوری را آیت الله کیانوری لقب داده بود .و کیانوری کمونیست سنجابی و بازرگان مسلمان را بی دین خطاب می کرد و از این که آنها مخالف خلخالی بودند بسیار ناراحت بود و معتقد بود این دشمنان واقعی خلق به اسلام ضربه می زنند .
🔴ماجرای دو گانه سوزی و روی دو صندلی نشستن این افراد سال هاست که در سینمای ایران هم جلوه می کند . مصاحبه های کارگردانان به اصطلاح مطرح را بررسی کنید . من تفاوتی بیت حاتمی کیا و فرهادی ندیدم و نمی بینم . کشور ما پر است از این دوگانه سوز ها ... !
هاشم بناپور
@cafe_andishe95
💎انقلاب مخملی: پایان مسالمت آمیز کمونیسم در چکسلواکی💎
🎯دانشجویان چکسلواک که از سرکوب سیاسی و شرایط بد زندگی خسته شده بودند، مجموعهای از اعتراضات را علیه حکومت کمونیستی در سال ۱۹۸۹ به راه انداختند. این حرکت به رهبری واسلاو هاول، نمایشنامه نویس و فعال دموکراسی، با میلیونها حامی، امور جاری کشور را از طریق تظاهرات و اعتصاب مختل کرد. مردم چکسلواکی پس از شش هفته بسیج مدنی گسترده که با یک اعتراض دانشجویی آغاز شده بود، دههها سرکوب کمونیستی را در هم شکستند تا یک کشور تازه و دموکرات را شکل دهند.
⚫️بینش و انگیزه:
فضای سیاسی اتحاد شوروی و دولتهای اقماری آن تا نیمه دوم دهه ۱۹۸۰، آرامتر از دهههای پیشین بود. علت این امر طرح دو سیاست تازه حکومتی، به نام گلاسنوست یا تلاش حکومت برای شفافیت و بحث آزاد و پرستوریکا یا بازسازی نظام سیاسی و اقتصادی در اتحاد شوروی بود. بسیاری از مورخان، این دو سیاست را کاتالیزوری برای بروز بسیاری از انقلابهای دموکراتیک غیرخشونتآمیز در کشورهای بلوک شرق میدانند.1
حزب کمونیست چکسلواکی، تلاشهایی برای جلوگیری از اعمال اصلاحات گورباچف در این کشور صورت داد. در این کشور یک نظام سیاسی یکهتاز حاکم بود که مخالفت را تحمل نمیکرد. در این نظام، فعالان سیاسی تا نیمه دوم دهه هشتاد به سختی مورد مجازات واقع میشدند.2
حکومت کمونیستی از طریق تصفیه افراد مظنون به مخالفت و اعضای خانواده آنها، کنترل شدیدی بر شهروندان ایجاد کرده بود. حزب کمونیست چکسلواکی، این سیاستها را پس از سقوط دیوار برلین و گذار دموکراتیک در دیگر کشورهای بلوک شوروی مثل لهستان و مجارستان نیز ادامه داد. این شرایط سیاسی سرکوبگرانه همراه با سقوط اتحاد شوروی، چکسلواکها را به تقاضای تغییر حکومت ترغیب کرد. فعالان مخالف در شش هفته پایانی سال ۱۹۸۹، اقداماتی را انجام دادند که به «انقلاب مخملی» برای براندازی حکومت کمونیستی در چکسلواکی مشهور شد.
♦️وجه ارتباط عنوان مخملی با انقلاب دموکراتیک در چکسلواکی، آن است که این حرکت یک جنبش صلحآمیز بوده و به مصالحه و نه خشونت منجر شد. هاول و جنبش سیاسی وی به لحاظ راهبردی، کنش بدون خشونت را ترجیح میدادند. این امر موفقیت جنبش را تسهیل کرد. اعضای اسلوواک جنبش سیاسی، به این انقلاب دموکراتیک به عنوان یک انقلاب آرام اشاره داشتند، اما هاول و رفقای چک وی، نام آن را انقلاب مخملی میگذاشتند. برخی معتقدند که جنبش زیرزمینی مخملی «لو رید» اتخاذ عنوان مخملی توسط فعالان مدنی چک را پس از ارائه اولین آهنگ نادر این گروه در پراگ در سال ۱۹۶۸ تسهیل کرد. گروه زیرزمینی مخملی بعدا بر گروهی نزدیک به واسلاو هاول به نام «مردم پلاستیکی دنیا»- یک گروه راک زیرزمینی که جنبش مخالفان چک را از ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۹ از لحاظ موسیقیایی نمایندگی میکرد- تاثیر گذاشت.
🔮 @cafe_andishe95
🎯دانشجویان چکسلواک که از سرکوب سیاسی و شرایط بد زندگی خسته شده بودند، مجموعهای از اعتراضات را علیه حکومت کمونیستی در سال ۱۹۸۹ به راه انداختند. این حرکت به رهبری واسلاو هاول، نمایشنامه نویس و فعال دموکراسی، با میلیونها حامی، امور جاری کشور را از طریق تظاهرات و اعتصاب مختل کرد. مردم چکسلواکی پس از شش هفته بسیج مدنی گسترده که با یک اعتراض دانشجویی آغاز شده بود، دههها سرکوب کمونیستی را در هم شکستند تا یک کشور تازه و دموکرات را شکل دهند.
⚫️بینش و انگیزه:
فضای سیاسی اتحاد شوروی و دولتهای اقماری آن تا نیمه دوم دهه ۱۹۸۰، آرامتر از دهههای پیشین بود. علت این امر طرح دو سیاست تازه حکومتی، به نام گلاسنوست یا تلاش حکومت برای شفافیت و بحث آزاد و پرستوریکا یا بازسازی نظام سیاسی و اقتصادی در اتحاد شوروی بود. بسیاری از مورخان، این دو سیاست را کاتالیزوری برای بروز بسیاری از انقلابهای دموکراتیک غیرخشونتآمیز در کشورهای بلوک شرق میدانند.1
حزب کمونیست چکسلواکی، تلاشهایی برای جلوگیری از اعمال اصلاحات گورباچف در این کشور صورت داد. در این کشور یک نظام سیاسی یکهتاز حاکم بود که مخالفت را تحمل نمیکرد. در این نظام، فعالان سیاسی تا نیمه دوم دهه هشتاد به سختی مورد مجازات واقع میشدند.2
حکومت کمونیستی از طریق تصفیه افراد مظنون به مخالفت و اعضای خانواده آنها، کنترل شدیدی بر شهروندان ایجاد کرده بود. حزب کمونیست چکسلواکی، این سیاستها را پس از سقوط دیوار برلین و گذار دموکراتیک در دیگر کشورهای بلوک شوروی مثل لهستان و مجارستان نیز ادامه داد. این شرایط سیاسی سرکوبگرانه همراه با سقوط اتحاد شوروی، چکسلواکها را به تقاضای تغییر حکومت ترغیب کرد. فعالان مخالف در شش هفته پایانی سال ۱۹۸۹، اقداماتی را انجام دادند که به «انقلاب مخملی» برای براندازی حکومت کمونیستی در چکسلواکی مشهور شد.
♦️وجه ارتباط عنوان مخملی با انقلاب دموکراتیک در چکسلواکی، آن است که این حرکت یک جنبش صلحآمیز بوده و به مصالحه و نه خشونت منجر شد. هاول و جنبش سیاسی وی به لحاظ راهبردی، کنش بدون خشونت را ترجیح میدادند. این امر موفقیت جنبش را تسهیل کرد. اعضای اسلوواک جنبش سیاسی، به این انقلاب دموکراتیک به عنوان یک انقلاب آرام اشاره داشتند، اما هاول و رفقای چک وی، نام آن را انقلاب مخملی میگذاشتند. برخی معتقدند که جنبش زیرزمینی مخملی «لو رید» اتخاذ عنوان مخملی توسط فعالان مدنی چک را پس از ارائه اولین آهنگ نادر این گروه در پراگ در سال ۱۹۶۸ تسهیل کرد. گروه زیرزمینی مخملی بعدا بر گروهی نزدیک به واسلاو هاول به نام «مردم پلاستیکی دنیا»- یک گروه راک زیرزمینی که جنبش مخالفان چک را از ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۹ از لحاظ موسیقیایی نمایندگی میکرد- تاثیر گذاشت.
🔮 @cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
💎انقلاب مخملی: پایان مسالمت آمیز کمونیسم در چکسلواکی💎 🎯دانشجویان چکسلواک که از سرکوب سیاسی و شرایط بد زندگی خسته شده بودند، مجموعهای از اعتراضات را علیه حکومت کمونیستی در سال ۱۹۸۹ به راه انداختند. این حرکت به رهبری واسلاو هاول، نمایشنامه نویس و فعال دموکراسی،…
ادامه:
🔵 اهداف و مقاصد
انقلاب مخملی بدون برنامهریزی قبلی در ۱۷ نوامبر ۱۹۸۹، با یک تظاهرات دانشجویی برای بزرگداشت پنجاهمین سالمرگ یک تظاهرکننده در تظاهرات دانشجویی علیه اشغال نازیها آغاز شد. اما این تظاهرات به سرعت به یک تظاهرات ضد حکومتی تبدیل شد و دانشجویان به حمل پلاکاردها و سر دادن شعارهای ضد کمونیستی پرداختند.4اعتراضات دانشجویی صلحآمیز بود اما ۱۶۷ دانشجو به خاطر ضرب و شتم پلیس به بیمارستان منتقل شدند.5 این تظاهرات و خشونت ناشی از آن، الهامبخش اتحادیههای کارگری و دیگر گروههای مدنی برای سازماندهی اعتراضات به سوی یک چکسلواکی آزاد و دموکراتیک بود.
پس از تظاهرات دانشجویی، اعتراضات انبوه در چند شهر چکسلواکی برگزار شد. بازیگران و نمایشنامهنویسان در جنبش اعتراضی، نقشی برجسته داشتند و به همین لحاظ سالنهای تئاتر به محل گردهمایی تبدیل شدند. در این سالنها فعالان سیاسی به شکل دادن راهبردهای سیاسی و بحث آزاد میپرداختند. در طی یکی از این مباحث در یکی از سالنهای تئاتر پراگ در ۱۹ نوامبر ۱۹۸۹، گروهی به نام «تریبون مدنی» شکل گرفت. این گروه، مجموعهای از سخنگویان جنبش دمکراتیک را در خود جای میداد. خواستههای این گروه «استعفای دولت کمونیستی، آزادی زندانیان سیاسی و تحقیق در مورد رفتار پلیس در ۱۷ نوامبر» بود
✊ رهبری:
واسلاو هاول «تریبون مدنی» را بهعنوان قلب جنبش دموکراتیک چکسلواکی رهبری میکرد. او یک نویسنده، نمایشنامهنویس و شاعر بود که از استعداد خود برای شکل دادن پیام جنبش و چالش حکومت به صورتی که اعتماد و تصور مردم را تسخیر کند، بهره گرفت. هاول گفته است: «من حقیقتا در نظامی زندگی میکنم که کلمات توانایی به لرزه درآوردن ساختار حکومت را دارند، جایی که واژهها قدرتی ده برابر تصمیمات نظامی را از خود نشان میدهند.»
هاول در نمایشنامههایی چون: «مهمانی در باغ»، «یادداشت» و «مصاحبه»، تاثیرات دیوانسالاری حکومت سرکوبگر را بر مردم عادی و زندگی و روابط خصوصی آنها به تصویر کشید. او در دوران «بهار پراگ» یعنی دوره آزادسازی چکسلواکی در سال ۱۹۶۸، فعال بوده است. در آن دوره، الکساندر دوبچک، رهبر کشور، محدودیت بر آزادی بیان و کنترل دولتی بر صنعت را رفع کرد. چکسلواکها در یک دوره چند ماهه میتوانستند آزادانه به انتقاد از حکومت شوروی بپردازند، آزادانهتر در کشور مسافرت کنند و باشگاههای سیاسی غیرمرتبط با حزب کمونیست را تشکیل دهند. اما در آن تابستان، تانکهای شوروی برای توقف اصلاحات به کشور وارد شدند و هاول را بدانجا کشاندند که علیه تجاوز در رادیو آزاد چکسلواکی، سخن بگوید. نمایشنامههای او به خاطر فعالیت حقوق بشریاش از اجرا در تئاترهای چکسلواکی منع شد و خودش در سال ۱۹۷۷، به چهار و نیم سال کار مشقتبار محکوم شد.
🔻واسلاو هاول باور عمیقی به دموکراسی لیبرال و اعتراض غیرخشونتآمیز داشت. وی به عنوان یکی از بنیانگذاران منشور ۷۷ شناخته شده است. این منشور یک برنامه اقدام مدنی است که در سال ۱۹۷۷ تهیه شد. گروه منشور ۷۷ بیانیهای نوشت و از رژیم خواست تا به تعهدات حقوق بشری بینالمللی خود عمل کند. این اقدام باعث شد که حکومت، اعضای گروه را زندانی کرده و انتشار سند ۷۷ را ممنوع سازد. هاول در نوامبر ۱۹۸۹، تریبون مدنی را پایهگذاری کرد. اعضای شاخص منشور ۷۷، تحت رهبری وی در کنار گروههای مخالف دیگر قرار گرفته و تریبون مدنی را شکل دادند. هدف از این تریبون متحد کردن مخالفان چکسلواک، برای براندازی رژیم کمونیستی بود. هاول با هماهنگ کردن موفقیتآمیز سلسلهای از تظاهرات عمومی و اعتصابات در یک دورۀ سه هفتهای، به چهره اصلی مخالفان چک مبدل شده و این گروه را در مذاکرات با دولت در اوایل دسامبر ۱۹۸۹ هدایت کرد.
واسلاو هاول پس از مذاکرات موفقیتآمیز با دولت کمونیست در سال ۱۹۸۹، به عنوان رئیسجمهور منصوب شد و سپس در ژوئن ۱۹۹۰، به این مقام انتخاب شد و تا سال ۲۰۰۳ این مقام را حفظ کرد. او به خاطر فعالیت مدنی و رهبری سیاسیاش جوایز بیشماری شامل جایزه بنیاد بینالملل لیبرالیسم برای آزادی، مدال آزادی ریاست جمهوری، مدال فیلادلفیا، جایزه سامان کانادا و جایزه بینالمللی گاندی را دریافت کرده است. هاول علاوه بر جوایز و نشانهای بیشمار، به منبعی الهامبخش برای جنبشهای دموکراتیک در سرتاسر دنیا تبدیل شده است.
🔮 @cafe_andishe95
🔵 اهداف و مقاصد
انقلاب مخملی بدون برنامهریزی قبلی در ۱۷ نوامبر ۱۹۸۹، با یک تظاهرات دانشجویی برای بزرگداشت پنجاهمین سالمرگ یک تظاهرکننده در تظاهرات دانشجویی علیه اشغال نازیها آغاز شد. اما این تظاهرات به سرعت به یک تظاهرات ضد حکومتی تبدیل شد و دانشجویان به حمل پلاکاردها و سر دادن شعارهای ضد کمونیستی پرداختند.4اعتراضات دانشجویی صلحآمیز بود اما ۱۶۷ دانشجو به خاطر ضرب و شتم پلیس به بیمارستان منتقل شدند.5 این تظاهرات و خشونت ناشی از آن، الهامبخش اتحادیههای کارگری و دیگر گروههای مدنی برای سازماندهی اعتراضات به سوی یک چکسلواکی آزاد و دموکراتیک بود.
پس از تظاهرات دانشجویی، اعتراضات انبوه در چند شهر چکسلواکی برگزار شد. بازیگران و نمایشنامهنویسان در جنبش اعتراضی، نقشی برجسته داشتند و به همین لحاظ سالنهای تئاتر به محل گردهمایی تبدیل شدند. در این سالنها فعالان سیاسی به شکل دادن راهبردهای سیاسی و بحث آزاد میپرداختند. در طی یکی از این مباحث در یکی از سالنهای تئاتر پراگ در ۱۹ نوامبر ۱۹۸۹، گروهی به نام «تریبون مدنی» شکل گرفت. این گروه، مجموعهای از سخنگویان جنبش دمکراتیک را در خود جای میداد. خواستههای این گروه «استعفای دولت کمونیستی، آزادی زندانیان سیاسی و تحقیق در مورد رفتار پلیس در ۱۷ نوامبر» بود
✊ رهبری:
واسلاو هاول «تریبون مدنی» را بهعنوان قلب جنبش دموکراتیک چکسلواکی رهبری میکرد. او یک نویسنده، نمایشنامهنویس و شاعر بود که از استعداد خود برای شکل دادن پیام جنبش و چالش حکومت به صورتی که اعتماد و تصور مردم را تسخیر کند، بهره گرفت. هاول گفته است: «من حقیقتا در نظامی زندگی میکنم که کلمات توانایی به لرزه درآوردن ساختار حکومت را دارند، جایی که واژهها قدرتی ده برابر تصمیمات نظامی را از خود نشان میدهند.»
هاول در نمایشنامههایی چون: «مهمانی در باغ»، «یادداشت» و «مصاحبه»، تاثیرات دیوانسالاری حکومت سرکوبگر را بر مردم عادی و زندگی و روابط خصوصی آنها به تصویر کشید. او در دوران «بهار پراگ» یعنی دوره آزادسازی چکسلواکی در سال ۱۹۶۸، فعال بوده است. در آن دوره، الکساندر دوبچک، رهبر کشور، محدودیت بر آزادی بیان و کنترل دولتی بر صنعت را رفع کرد. چکسلواکها در یک دوره چند ماهه میتوانستند آزادانه به انتقاد از حکومت شوروی بپردازند، آزادانهتر در کشور مسافرت کنند و باشگاههای سیاسی غیرمرتبط با حزب کمونیست را تشکیل دهند. اما در آن تابستان، تانکهای شوروی برای توقف اصلاحات به کشور وارد شدند و هاول را بدانجا کشاندند که علیه تجاوز در رادیو آزاد چکسلواکی، سخن بگوید. نمایشنامههای او به خاطر فعالیت حقوق بشریاش از اجرا در تئاترهای چکسلواکی منع شد و خودش در سال ۱۹۷۷، به چهار و نیم سال کار مشقتبار محکوم شد.
🔻واسلاو هاول باور عمیقی به دموکراسی لیبرال و اعتراض غیرخشونتآمیز داشت. وی به عنوان یکی از بنیانگذاران منشور ۷۷ شناخته شده است. این منشور یک برنامه اقدام مدنی است که در سال ۱۹۷۷ تهیه شد. گروه منشور ۷۷ بیانیهای نوشت و از رژیم خواست تا به تعهدات حقوق بشری بینالمللی خود عمل کند. این اقدام باعث شد که حکومت، اعضای گروه را زندانی کرده و انتشار سند ۷۷ را ممنوع سازد. هاول در نوامبر ۱۹۸۹، تریبون مدنی را پایهگذاری کرد. اعضای شاخص منشور ۷۷، تحت رهبری وی در کنار گروههای مخالف دیگر قرار گرفته و تریبون مدنی را شکل دادند. هدف از این تریبون متحد کردن مخالفان چکسلواک، برای براندازی رژیم کمونیستی بود. هاول با هماهنگ کردن موفقیتآمیز سلسلهای از تظاهرات عمومی و اعتصابات در یک دورۀ سه هفتهای، به چهره اصلی مخالفان چک مبدل شده و این گروه را در مذاکرات با دولت در اوایل دسامبر ۱۹۸۹ هدایت کرد.
واسلاو هاول پس از مذاکرات موفقیتآمیز با دولت کمونیست در سال ۱۹۸۹، به عنوان رئیسجمهور منصوب شد و سپس در ژوئن ۱۹۹۰، به این مقام انتخاب شد و تا سال ۲۰۰۳ این مقام را حفظ کرد. او به خاطر فعالیت مدنی و رهبری سیاسیاش جوایز بیشماری شامل جایزه بنیاد بینالملل لیبرالیسم برای آزادی، مدال آزادی ریاست جمهوری، مدال فیلادلفیا، جایزه سامان کانادا و جایزه بینالمللی گاندی را دریافت کرده است. هاول علاوه بر جوایز و نشانهای بیشمار، به منبعی الهامبخش برای جنبشهای دموکراتیک در سرتاسر دنیا تبدیل شده است.
🔮 @cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
ادامه: 🔵 اهداف و مقاصد انقلاب مخملی بدون برنامهریزی قبلی در ۱۷ نوامبر ۱۹۸۹، با یک تظاهرات دانشجویی برای بزرگداشت پنجاهمین سالمرگ یک تظاهرکننده در تظاهرات دانشجویی علیه اشغال نازیها آغاز شد. اما این تظاهرات به سرعت به یک تظاهرات ضد حکومتی تبدیل شد و دانشجویان…
ادامه:
🔴 فضای مدنی:
چکسلواکها زیر سلطه رژیم کمونیست، فضای اندکی برای بیان مخالفت سیاسی خویش در اختیار داشتند. حزب کمونیست، مخالفان سیاسی را پیش از انقلاب مخملی به نحو موفقیتآمیزی تحت تعقیب قرار میداد. این کار به نحوی بسیار وحشتناک پس از بهار پراگ در سال ۱۹۶۸، پس از تجاوز صدها هزار نیروی نظامی شوروی برای پایان دادن به اصلاحات سیاسی و تقویت اقتدار حزب کمونیست دنبال شد. حتی نشانههای کوچک عدم پیروی، جدی گرفته میشد؛ آن چنان که مردی به یاد میآورد پدربزرگ وی که استاد دانشگاه بود، به خاطر اشاره به دانشجویان خود به عنوان «مردان و زنان» به جای «رفقا» به مقامات مسئول ارجاع شد.
تلاشهای رژیم برای اعمال محدودیت بر آزادی بیان، که علیه گروههای مخالف چک در گذشته مورد استفاده واقع شده بود نتوانست استقامت هاول و تریبون مدنی را درهم شکند. در جریان تظاهرات اولیه ۱۷ نوامبر، فعالان دانشجویی به پلیس گل هدیه میکردند و در برابر با قساوت مورد ضرب و شتم واقع میشدند؛ اما راهپیماییها، اعتراضات و اعتصابات بعدی در هفتههای آینده قابل توقف توسط قساوت پلیس نبود. رشتهای از فعالیتهای غیرخشونتآمیز تاثیر عمیقی بر مردم چکسلواکی از جمله پلیس و اعضای نهادهای امنیت داخلی گذاشت تا آنجا که اعتراضات و اعتصابات، به نحو فزایندهای بزرگتر و بزرگتر شده و کمتر با سرکوب حکومت مواجه شدند. معترضان بدون خشونت، تحت رهبری هاول و تریبون مدنی، تغییر جالب توجهی را در محیط مدنی چکسلواکی ایجاد کردند.
⚫️ پیام و مخاطب
سازماندهندگان دانشجو در طی اولین اعتراض انقلاب مخملی در ۱۷ نوامبر، پیام خود به مردم چکسلواکی و حکومت را در پلاکاردها و پوسترها متوجه خواست استعفای حکومت کردند. با شکلگیری تریبون مدنی در کمتر از ۴۸ ساعت بعد از اولین اعتراضات، اکثر دانشجویان، کارکنان و بازیگران تئاتر بلافاصله اعتصاب کردند اما هاول میدانست که افراد بسیار بیشتری باید به اعتصاب بپیوندند تا جنبش رشد کرده و میوه دهد. واسلاو هاول و همراهان وی به تداوم فشار به دولت جهت استعفا توافق داشتند؛ اما برای افزایش پشتیبانی ملی برای جنبش، پیام تازهای به مردم چک باید شکل میگرفت. هاول که معتقد بود عدم همکاری اجتماعی و اقتصادی به شکل اعتصاب میتواند کاراترین عمل علیه حکومت باشد، به دنبال سازماندهی یک اعتصاب در ۲۷ نوامبر ۱۹۸۹، در سرتاسر چکسلواکی بود.
در طی چند روز بعد، هاول و تریبون مدنی، تظاهرات انبوهی را در سراسر کشور به راه انداختند. این کار با استفاده از برنامه تریبون جهت بیان آزاد عدم رضایت از حکومت و سخن گفتن در مورد اعتصابات عمومی ۲۷ نوامبر انجام شد. دهها هزار نفر در اعتراضات شرکت کرده و فریاد میزدند، «در نهایت دارد رخ میدهد.»
جنبش دموکراتیک چکسلواکی، بنیاد گستردهای از آگاهی دموکراتیک را به وجود آورد؛ تظاهرات در ۲۵ و ۲۶ نوامبر، جمعیتی حدود ۷۵۰ هزار نفر را به خیابانها کشاند.
تظاهرات روزانه به ملاقاتهایی میان تریبون مدنی و نخست وزیر، لادیسلاو آدامِچ، انجامید. در این ملاقاتها، نخستوزیر شخصا تضمین داد که هیچ خشونتی علیه شهروندان چک اعمال نخواهد شد.
سپس در ۲۷ نوامبر ۱۹۸۹ بنا به گزارشها، ۷۵ درصد جمعیت چک در دو اعتصاب عمومی دو ساعته شرکت کرده و حمایت عمومی از تریبون مدنی را به نمایش گذاردند. اعتصاب که تقاضاهای عرضه شده توسط جنبش مخالف را تقویت میکرد، به مرحله حضور مردمی انقلاب مخملی پایان داد و هاول و تریبون مدنی با موفقیت به رژیم کمونیست نشان دادند که مردم چک دیگر از آن اطاعت نمیکنند.
🔲 فعالیتهای فراگستر
حزب کمونیست که در برابر تقاضاهای معترضان، بیاعتبار و ناتوان شده بود به مذاکره با هاول و تریبون مدنی مجبور شد و این امر به فضای سیاسی تازهای دامن زد. در ۲۸ نوامبر سال ۱۹۸۹، یک روز پس از اعتصاب عمومی شهروندان، حزب کمونیست رسما از انحصار قدرت سیاسی در چکسلواکی دست کشید تا به حکومت چند حزبی امکان بروز دهد. در ۱۰ دسامبر، رئیسجمهور کمونیست، گوستاو هوزاک، استعفا داد و در ۲۹ دسامبر، پارلمان چک، واسلاو هاول را به ریاست جمهوری چکسلواکی آزاد منصوب کرد. هاول به عنوان آخرین رئیسجمهور کشور چکسلواکی و اولین رئیسجمهور چک پس از تقسیم چکسلواکی به دو کشور چک و اسلواکی، گذار تاریخی دولت به دموکراسی را تسهیل کرده و اولین انتخابات آزاد و منصفانه را در ژوئن ۱۹۹۰ برگزار کرد. دولت جدید، قوانینی مبنی بر آزادی در حوزه سیاست و اقتصاد تصویب کرد و جامعهای باز و آزاد را ایجاد کرد.
🔮 @cafe_andishe95
🔴 فضای مدنی:
چکسلواکها زیر سلطه رژیم کمونیست، فضای اندکی برای بیان مخالفت سیاسی خویش در اختیار داشتند. حزب کمونیست، مخالفان سیاسی را پیش از انقلاب مخملی به نحو موفقیتآمیزی تحت تعقیب قرار میداد. این کار به نحوی بسیار وحشتناک پس از بهار پراگ در سال ۱۹۶۸، پس از تجاوز صدها هزار نیروی نظامی شوروی برای پایان دادن به اصلاحات سیاسی و تقویت اقتدار حزب کمونیست دنبال شد. حتی نشانههای کوچک عدم پیروی، جدی گرفته میشد؛ آن چنان که مردی به یاد میآورد پدربزرگ وی که استاد دانشگاه بود، به خاطر اشاره به دانشجویان خود به عنوان «مردان و زنان» به جای «رفقا» به مقامات مسئول ارجاع شد.
تلاشهای رژیم برای اعمال محدودیت بر آزادی بیان، که علیه گروههای مخالف چک در گذشته مورد استفاده واقع شده بود نتوانست استقامت هاول و تریبون مدنی را درهم شکند. در جریان تظاهرات اولیه ۱۷ نوامبر، فعالان دانشجویی به پلیس گل هدیه میکردند و در برابر با قساوت مورد ضرب و شتم واقع میشدند؛ اما راهپیماییها، اعتراضات و اعتصابات بعدی در هفتههای آینده قابل توقف توسط قساوت پلیس نبود. رشتهای از فعالیتهای غیرخشونتآمیز تاثیر عمیقی بر مردم چکسلواکی از جمله پلیس و اعضای نهادهای امنیت داخلی گذاشت تا آنجا که اعتراضات و اعتصابات، به نحو فزایندهای بزرگتر و بزرگتر شده و کمتر با سرکوب حکومت مواجه شدند. معترضان بدون خشونت، تحت رهبری هاول و تریبون مدنی، تغییر جالب توجهی را در محیط مدنی چکسلواکی ایجاد کردند.
⚫️ پیام و مخاطب
سازماندهندگان دانشجو در طی اولین اعتراض انقلاب مخملی در ۱۷ نوامبر، پیام خود به مردم چکسلواکی و حکومت را در پلاکاردها و پوسترها متوجه خواست استعفای حکومت کردند. با شکلگیری تریبون مدنی در کمتر از ۴۸ ساعت بعد از اولین اعتراضات، اکثر دانشجویان، کارکنان و بازیگران تئاتر بلافاصله اعتصاب کردند اما هاول میدانست که افراد بسیار بیشتری باید به اعتصاب بپیوندند تا جنبش رشد کرده و میوه دهد. واسلاو هاول و همراهان وی به تداوم فشار به دولت جهت استعفا توافق داشتند؛ اما برای افزایش پشتیبانی ملی برای جنبش، پیام تازهای به مردم چک باید شکل میگرفت. هاول که معتقد بود عدم همکاری اجتماعی و اقتصادی به شکل اعتصاب میتواند کاراترین عمل علیه حکومت باشد، به دنبال سازماندهی یک اعتصاب در ۲۷ نوامبر ۱۹۸۹، در سرتاسر چکسلواکی بود.
در طی چند روز بعد، هاول و تریبون مدنی، تظاهرات انبوهی را در سراسر کشور به راه انداختند. این کار با استفاده از برنامه تریبون جهت بیان آزاد عدم رضایت از حکومت و سخن گفتن در مورد اعتصابات عمومی ۲۷ نوامبر انجام شد. دهها هزار نفر در اعتراضات شرکت کرده و فریاد میزدند، «در نهایت دارد رخ میدهد.»
جنبش دموکراتیک چکسلواکی، بنیاد گستردهای از آگاهی دموکراتیک را به وجود آورد؛ تظاهرات در ۲۵ و ۲۶ نوامبر، جمعیتی حدود ۷۵۰ هزار نفر را به خیابانها کشاند.
تظاهرات روزانه به ملاقاتهایی میان تریبون مدنی و نخست وزیر، لادیسلاو آدامِچ، انجامید. در این ملاقاتها، نخستوزیر شخصا تضمین داد که هیچ خشونتی علیه شهروندان چک اعمال نخواهد شد.
سپس در ۲۷ نوامبر ۱۹۸۹ بنا به گزارشها، ۷۵ درصد جمعیت چک در دو اعتصاب عمومی دو ساعته شرکت کرده و حمایت عمومی از تریبون مدنی را به نمایش گذاردند. اعتصاب که تقاضاهای عرضه شده توسط جنبش مخالف را تقویت میکرد، به مرحله حضور مردمی انقلاب مخملی پایان داد و هاول و تریبون مدنی با موفقیت به رژیم کمونیست نشان دادند که مردم چک دیگر از آن اطاعت نمیکنند.
🔲 فعالیتهای فراگستر
حزب کمونیست که در برابر تقاضاهای معترضان، بیاعتبار و ناتوان شده بود به مذاکره با هاول و تریبون مدنی مجبور شد و این امر به فضای سیاسی تازهای دامن زد. در ۲۸ نوامبر سال ۱۹۸۹، یک روز پس از اعتصاب عمومی شهروندان، حزب کمونیست رسما از انحصار قدرت سیاسی در چکسلواکی دست کشید تا به حکومت چند حزبی امکان بروز دهد. در ۱۰ دسامبر، رئیسجمهور کمونیست، گوستاو هوزاک، استعفا داد و در ۲۹ دسامبر، پارلمان چک، واسلاو هاول را به ریاست جمهوری چکسلواکی آزاد منصوب کرد. هاول به عنوان آخرین رئیسجمهور کشور چکسلواکی و اولین رئیسجمهور چک پس از تقسیم چکسلواکی به دو کشور چک و اسلواکی، گذار تاریخی دولت به دموکراسی را تسهیل کرده و اولین انتخابات آزاد و منصفانه را در ژوئن ۱۹۹۰ برگزار کرد. دولت جدید، قوانینی مبنی بر آزادی در حوزه سیاست و اقتصاد تصویب کرد و جامعهای باز و آزاد را ایجاد کرد.
🔮 @cafe_andishe95
🔰دیکتاتوری «شخص خوب»!🔰
قبلا جایی نوشتم که دفاع من از رضاشاه و محمدرضاشاه یک دفاع تاریخی است؛ به آن مفهوم که من حکمرانی رضاشاه و محمدرضاشاه را در ظرف زمانی خود در مجموع به حال ایران و مردم آن سودمند میدانم و این دفاع به آن معنا نیست که از همهی بخشهای آن نوع زمامداری دفاع میکنم و یا همهی بخشهای آن را برای امروز ایران سودمند میدانم.
اگر در آن دوره به هر دلیلی برای آزادی احزاب و رسانهها و آزادی نشر موانع ایجاد شد و اگر کتابهایی به هر دلیل توقیف میشدند؛ یا احزاب نمیتوانستند آزادانه فعالیت کنند به هیچوجه مورد پسند من نیست.
دفاع تاریخی، یعنی امروز و با توجه به اینکه در این ۴۰ سال بیش از ۶۰درصد حکومتهای خودکامه در جهان دموکراتیک شدهاند هیچگونه دیکتاتوری مصلحی به کار نمیآید.
محمدرضاشاه فردی عاشق ایران بود و از قریب به اتفاق مخالفان انقلابیاش درک بهتری از جهان و سعادت مردم ایران داشت اما این به آن معنا نیست که خطاهای فاحش در زمامداریاش وجود نداشت خطاهایی که فرزندش، شاهزاده رضا پهلوی هم آن را در کتابش «زمان انتخاب» آورده است:
«ترازنامه اجتماعی پدرم، بسیار مثبت بود، اما نبود آزادیهای سیاسی همهی آن را به هدر داد .از میان اشتباهات بزرگ، به تشکیل نظام تکحزبی رستاخیز، در سال ۱۹۷۵اشاره میکنم. به اعتقاد من این اشتباهی بنیادین بود و از این بابت او و کسانی را که این فکر را به پدرم پیشنهاد کرده بودند، سزاوار انتقاد میدانم.»
آنهایی که به فکر دیکتاتوری مصلح! هستند و معتقدند مردم ایران هنوز مستحق دموکراسی نیستند در جهان امروز خواسته یا ناخواسته در تلاش رساندن ایران به قهقهرایی بیشتر هستند.
فردریش فون هایک، اقتصاددان و فیلسوف سیاسی معاصر مقالهای دارد با عنوان "Why the Worst Get oT top" که عزتالله فولادوند آن را با عنوان «چرا فرومایهترین عناصر در صدر مینشینند» ترجمه کرده است.
هایک در این مقاله خواندنی به دیکتاتوری «اشخاص خوب» اشاره میکند و میگوید که این دیکتاتورها وقتی با اختیارات دیکتاتوری وارد عمل میشوند، دیری نمیگذرد که یا باید اخلاق متعارف را نادیده بگیرند و یا شکست را انتخاب کنند. او معتقد است به همین دلیل در جامعهای که به سمت توتالیتاریسم میرود در نهایت «افراد غیراخلاقی و بیوجدانی که از هیچ کاری ابا ندارند، احتمالا موفقترند».
هایک در ادامه میگوید که «کسی که متوجه این امر نشده باشد، هنوز پهنای شکاف بین توتالیتاریسم و رژیمهای لیبرال، یا فرق اساسی میان جوّ اخلاقی نظامهای جمعگرا و تمدن ذاتا فردگرای غرب را درست درک نکرده است.» (در سنگر آزادی، ترجمه: عزتالله فولادوند، نشر ماهی، ص ۶۱)
آری! دفاع از حکومتی توسعهگرا و مدرن که برای جامعه برکات فراوانی داشته است به هیچوجه نباید ما را به آنجا بکشاند که با دموکراسی و حقوق بشر به مخالفت برخیزیم.
🔺بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
قبلا جایی نوشتم که دفاع من از رضاشاه و محمدرضاشاه یک دفاع تاریخی است؛ به آن مفهوم که من حکمرانی رضاشاه و محمدرضاشاه را در ظرف زمانی خود در مجموع به حال ایران و مردم آن سودمند میدانم و این دفاع به آن معنا نیست که از همهی بخشهای آن نوع زمامداری دفاع میکنم و یا همهی بخشهای آن را برای امروز ایران سودمند میدانم.
اگر در آن دوره به هر دلیلی برای آزادی احزاب و رسانهها و آزادی نشر موانع ایجاد شد و اگر کتابهایی به هر دلیل توقیف میشدند؛ یا احزاب نمیتوانستند آزادانه فعالیت کنند به هیچوجه مورد پسند من نیست.
دفاع تاریخی، یعنی امروز و با توجه به اینکه در این ۴۰ سال بیش از ۶۰درصد حکومتهای خودکامه در جهان دموکراتیک شدهاند هیچگونه دیکتاتوری مصلحی به کار نمیآید.
محمدرضاشاه فردی عاشق ایران بود و از قریب به اتفاق مخالفان انقلابیاش درک بهتری از جهان و سعادت مردم ایران داشت اما این به آن معنا نیست که خطاهای فاحش در زمامداریاش وجود نداشت خطاهایی که فرزندش، شاهزاده رضا پهلوی هم آن را در کتابش «زمان انتخاب» آورده است:
«ترازنامه اجتماعی پدرم، بسیار مثبت بود، اما نبود آزادیهای سیاسی همهی آن را به هدر داد .از میان اشتباهات بزرگ، به تشکیل نظام تکحزبی رستاخیز، در سال ۱۹۷۵اشاره میکنم. به اعتقاد من این اشتباهی بنیادین بود و از این بابت او و کسانی را که این فکر را به پدرم پیشنهاد کرده بودند، سزاوار انتقاد میدانم.»
آنهایی که به فکر دیکتاتوری مصلح! هستند و معتقدند مردم ایران هنوز مستحق دموکراسی نیستند در جهان امروز خواسته یا ناخواسته در تلاش رساندن ایران به قهقهرایی بیشتر هستند.
فردریش فون هایک، اقتصاددان و فیلسوف سیاسی معاصر مقالهای دارد با عنوان "Why the Worst Get oT top" که عزتالله فولادوند آن را با عنوان «چرا فرومایهترین عناصر در صدر مینشینند» ترجمه کرده است.
هایک در این مقاله خواندنی به دیکتاتوری «اشخاص خوب» اشاره میکند و میگوید که این دیکتاتورها وقتی با اختیارات دیکتاتوری وارد عمل میشوند، دیری نمیگذرد که یا باید اخلاق متعارف را نادیده بگیرند و یا شکست را انتخاب کنند. او معتقد است به همین دلیل در جامعهای که به سمت توتالیتاریسم میرود در نهایت «افراد غیراخلاقی و بیوجدانی که از هیچ کاری ابا ندارند، احتمالا موفقترند».
هایک در ادامه میگوید که «کسی که متوجه این امر نشده باشد، هنوز پهنای شکاف بین توتالیتاریسم و رژیمهای لیبرال، یا فرق اساسی میان جوّ اخلاقی نظامهای جمعگرا و تمدن ذاتا فردگرای غرب را درست درک نکرده است.» (در سنگر آزادی، ترجمه: عزتالله فولادوند، نشر ماهی، ص ۶۱)
آری! دفاع از حکومتی توسعهگرا و مدرن که برای جامعه برکات فراوانی داشته است به هیچوجه نباید ما را به آنجا بکشاند که با دموکراسی و حقوق بشر به مخالفت برخیزیم.
🔺بهزاد مهرانی
@cafe_andishe95
🌎 چرا ایران عامل بیثباتی منطقه تلقی میشود؟
بگذارید بحث را با چند سؤال شروع کنیم.
1️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که اقلیتهای مذهبی و قومی ایران را بر علیه حاکمیت تحریک نموده و به شورش و قیام فرا بخوانند؟
2️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که در خاک ایران دست به اقدامات تروریستی بزنند؟
3️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که به ما اهانت کنند و پرچم و نماد ملی کشورمان را به آتش بکشند؟
4️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که مراکز دیپلماتیک ما را اشغال نموده و کارکنان آن را گروگان بگیرند؟
5️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که به مراکز دیپلماتیک ما حمله نموده و آنها را به آتش بکشند؟
6️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که ما را تهدید به حمله نظامی و نابودی کنند؟
7️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که در کشور ما گروه شبه نظامی تشکیل دهند و آنها را با ادوات نظامی پیشرفته مجهز نمایند و این گروه شبه نظامی مستقل از دولت مرکزی عمل کند؟
8️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که در انتخابات ایران دخالت نموده و با ارسال پول و امکانات بر له یا علیه نامزد خاصی تبلیغ نمایند؟
9️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که افرادی با گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیک خاص تربیت نموده برای تبلیغ و ترویج این افکار به ایران گسیل نمایند؟
🔟 آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که از مخالفین سیاسی ایران حمایت کنند و خیابانهایشان را با نامهای مخالفین جمهوری اسلامی نامگذاری کنند؟
🌿 با ضرس قاطع میتوان گفت که پاسخ مورد انتظار به سؤالات بالا منفی است. معالأسف اینها اقداماتی است که جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تاکنون به بهانه صدور انقلاب یا گسترش عمق استراتژیک در کشورهای منطقه و جهان به کرات انجام داده و هنوز هم به برخی از این اقدامات ادامه میدهد!
🌿 هر یک از این اقدامات برای اینکه رابطه این کشورها را با ایران تیره و تار نماید و آنها را به عکس العمل متقابل وادار نماید کافی است.
🌿 چگونه ما به خود اجازه میدهیم که اقداماتی که برخلاف عرف و قوانین بینالمللی است را انجام دهیم و سپس هیچ واکنش منفی هم از سوی جامعه جهانی دریافت نکنیم؟
🌿 در واقع دشمنی کشورهای غربی و عربی با جمهوری اسلامی چیزی نیست جز عکس العمل متقابل آنها. چرا باید ایران در عرصه جهان به این بزرگی این همه دشمن داشته باشد؟ جمهوری اسلامی با کشورهای همسایه و مسلمان چگونه رفتار کرده است که آنها برای سرنگونی جمهوری اسلامی با اسرائیل متحد شدهاند؟ تکرار میکنم با اسرائیل متحد شدهاند!!!
🌿 چرا پاکستان دارنده سلاح هستهای و در عین حال کشوری مسلمان است تحریم نمیشود ولی ایران بخاطر تولید موشکهای متعارف تحت فشارها و تحریمهای بین المللی قرار میگیرد؟ پاسخ این سؤال روشن است. هنگامی که موشک بالستیک دوربرد شلیک میکنیم و با نوشتن شعار روی بدنه موشک یک عضو سازمان ملل را تهدید به نابودی میکنیم نباید انتظار داشته باشیم که جامعه جهانی در مقابل این رفتار خصمانه و مغایر با عرف بینالمللی سکوت اختیار کند و ایران را بخاطر تولید موشک بالستیک تحت فشار قرار ندهد. چگونه میتوانیم ادعا کنیم که صنعت موشکی ما جنبه دفاعی دارد در حالی علناً و مکرراً با شلیک موشک دیگران را تهدید به نابودی میکنیم؟
🌿 رویهای که جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی در پیش گرفته است آنقدر غیرعاقلانه است که حتی در اوج جنگ سرد بین دو ابرقدرت شرق و غرب هم چنین رفتارهای خصمانهای را از طرفین شاهد نبودیم. شوروی سابق و امریکا در اوج رقابت تسلیحاتی و اطلاعاتی هرگز به صورت برهنه و آشکار یکدیگر را تهدید به نابودی نکردند.
🌿 استراتژی جمهوری اسلامی در سیاست خارجی عامل اصلی انزوای ایران در عرصه بین المللی است. کشوری که تا این حد در عرضه جهانی دچار انزوا شده باشد نه تنها الگوی مناسبی برای دیگر کشورها نیست بلکه درس عبرتی است برای سایر ملل. به همین دلیل کشورهای عربی بعد از قیام موسوم به بهار عربی اقبالی به جمهوری اسلامی نشان ندادند.
🌿 یکی از دلایل شکست برجام و خروج یک جانبه امریکا از آن همین اقدامات جمهوری اسلامی در منطقه بود. پر واضح است که امریکا اجازه نمیدهد که جمهوری اسلامی با تکیه بر برجام، تولید و فروش نفت خود را افزایش دهد و درآمد حاصل از آن را صرف اهداف توسعه طلبانه خود در منطقه نموده و منافع امریکا را تهدید نماید. در واقع خروج یک جانبه امریکا در پاسخ به اقدامات ایران در منطقه صورت گرفت.
🌿 قسمت تلخ داستان آن است که اتاق فکر و تصمیمگیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی خارج از کنترل و اراده نهادهای انتخابی و مردم است ولی تاوان این اقدامات را مردمی میدهند که کوچکترین سهم و نقشی در این تصمیمات و اقدامات ندارند.
جلال پورالعجل
@cafe_andishe95
بگذارید بحث را با چند سؤال شروع کنیم.
1️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که اقلیتهای مذهبی و قومی ایران را بر علیه حاکمیت تحریک نموده و به شورش و قیام فرا بخوانند؟
2️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که در خاک ایران دست به اقدامات تروریستی بزنند؟
3️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که به ما اهانت کنند و پرچم و نماد ملی کشورمان را به آتش بکشند؟
4️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که مراکز دیپلماتیک ما را اشغال نموده و کارکنان آن را گروگان بگیرند؟
5️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که به مراکز دیپلماتیک ما حمله نموده و آنها را به آتش بکشند؟
6️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که ما را تهدید به حمله نظامی و نابودی کنند؟
7️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که در کشور ما گروه شبه نظامی تشکیل دهند و آنها را با ادوات نظامی پیشرفته مجهز نمایند و این گروه شبه نظامی مستقل از دولت مرکزی عمل کند؟
8️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که در انتخابات ایران دخالت نموده و با ارسال پول و امکانات بر له یا علیه نامزد خاصی تبلیغ نمایند؟
9️⃣ آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که افرادی با گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیک خاص تربیت نموده برای تبلیغ و ترویج این افکار به ایران گسیل نمایند؟
🔟 آیا ما به کشورهای دیگر اجازه میدهیم که از مخالفین سیاسی ایران حمایت کنند و خیابانهایشان را با نامهای مخالفین جمهوری اسلامی نامگذاری کنند؟
🌿 با ضرس قاطع میتوان گفت که پاسخ مورد انتظار به سؤالات بالا منفی است. معالأسف اینها اقداماتی است که جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تاکنون به بهانه صدور انقلاب یا گسترش عمق استراتژیک در کشورهای منطقه و جهان به کرات انجام داده و هنوز هم به برخی از این اقدامات ادامه میدهد!
🌿 هر یک از این اقدامات برای اینکه رابطه این کشورها را با ایران تیره و تار نماید و آنها را به عکس العمل متقابل وادار نماید کافی است.
🌿 چگونه ما به خود اجازه میدهیم که اقداماتی که برخلاف عرف و قوانین بینالمللی است را انجام دهیم و سپس هیچ واکنش منفی هم از سوی جامعه جهانی دریافت نکنیم؟
🌿 در واقع دشمنی کشورهای غربی و عربی با جمهوری اسلامی چیزی نیست جز عکس العمل متقابل آنها. چرا باید ایران در عرصه جهان به این بزرگی این همه دشمن داشته باشد؟ جمهوری اسلامی با کشورهای همسایه و مسلمان چگونه رفتار کرده است که آنها برای سرنگونی جمهوری اسلامی با اسرائیل متحد شدهاند؟ تکرار میکنم با اسرائیل متحد شدهاند!!!
🌿 چرا پاکستان دارنده سلاح هستهای و در عین حال کشوری مسلمان است تحریم نمیشود ولی ایران بخاطر تولید موشکهای متعارف تحت فشارها و تحریمهای بین المللی قرار میگیرد؟ پاسخ این سؤال روشن است. هنگامی که موشک بالستیک دوربرد شلیک میکنیم و با نوشتن شعار روی بدنه موشک یک عضو سازمان ملل را تهدید به نابودی میکنیم نباید انتظار داشته باشیم که جامعه جهانی در مقابل این رفتار خصمانه و مغایر با عرف بینالمللی سکوت اختیار کند و ایران را بخاطر تولید موشک بالستیک تحت فشار قرار ندهد. چگونه میتوانیم ادعا کنیم که صنعت موشکی ما جنبه دفاعی دارد در حالی علناً و مکرراً با شلیک موشک دیگران را تهدید به نابودی میکنیم؟
🌿 رویهای که جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی در پیش گرفته است آنقدر غیرعاقلانه است که حتی در اوج جنگ سرد بین دو ابرقدرت شرق و غرب هم چنین رفتارهای خصمانهای را از طرفین شاهد نبودیم. شوروی سابق و امریکا در اوج رقابت تسلیحاتی و اطلاعاتی هرگز به صورت برهنه و آشکار یکدیگر را تهدید به نابودی نکردند.
🌿 استراتژی جمهوری اسلامی در سیاست خارجی عامل اصلی انزوای ایران در عرصه بین المللی است. کشوری که تا این حد در عرضه جهانی دچار انزوا شده باشد نه تنها الگوی مناسبی برای دیگر کشورها نیست بلکه درس عبرتی است برای سایر ملل. به همین دلیل کشورهای عربی بعد از قیام موسوم به بهار عربی اقبالی به جمهوری اسلامی نشان ندادند.
🌿 یکی از دلایل شکست برجام و خروج یک جانبه امریکا از آن همین اقدامات جمهوری اسلامی در منطقه بود. پر واضح است که امریکا اجازه نمیدهد که جمهوری اسلامی با تکیه بر برجام، تولید و فروش نفت خود را افزایش دهد و درآمد حاصل از آن را صرف اهداف توسعه طلبانه خود در منطقه نموده و منافع امریکا را تهدید نماید. در واقع خروج یک جانبه امریکا در پاسخ به اقدامات ایران در منطقه صورت گرفت.
🌿 قسمت تلخ داستان آن است که اتاق فکر و تصمیمگیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی خارج از کنترل و اراده نهادهای انتخابی و مردم است ولی تاوان این اقدامات را مردمی میدهند که کوچکترین سهم و نقشی در این تصمیمات و اقدامات ندارند.
جلال پورالعجل
@cafe_andishe95