Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💰مالکیت خصوصی چگونه صدها میلیون چینی را از فقر مطلق نجات داد؟
📆از سال ۱۹۷۸ تحول بزرگی در چین شروع شد که در نهایت تبدیل به بزرگترین برنامه مقابله با فقر تاریخ شد و در طول ۶ سال ۱۷۰میلیون نفر از فقرای روستاهای چین کاسته شد.
💳اما ریشه این برنامه نه پول پاشی های دولتی بلکه احترام دولت به حقوق مالکیت بود!
💎داستان از این قرار بود که جرقهای کوچک آتش اصلاحاتی فراگیر را شعلهور کرد: جلسه محرمانه سرپرستان خانوار در روستایی کوچک!
( برنامه ريزی توسعه)
@cafe_andishe95
📆از سال ۱۹۷۸ تحول بزرگی در چین شروع شد که در نهایت تبدیل به بزرگترین برنامه مقابله با فقر تاریخ شد و در طول ۶ سال ۱۷۰میلیون نفر از فقرای روستاهای چین کاسته شد.
💳اما ریشه این برنامه نه پول پاشی های دولتی بلکه احترام دولت به حقوق مالکیت بود!
💎داستان از این قرار بود که جرقهای کوچک آتش اصلاحاتی فراگیر را شعلهور کرد: جلسه محرمانه سرپرستان خانوار در روستایی کوچک!
( برنامه ريزی توسعه)
@cafe_andishe95
📝در دموکراسی مدرن (لیبرال)نمایندگی از وجوه تمایز آن با دموکراسی باستان و روسویی است
علاوه بر پدر جان استوارت میل، جیمز میل که بر ابزار نمایندگی در دموکراسی تاکید داشت از اولین کسانی که با اصل نمایندگی خط فارقی بین دموکراسی ناب باستان و دموکراسی مدرن کشید
توماس پین که انقلابی لیبرال دموکرات ملی گرا بود، و در کتاب حقوق بشر میگوید:
"آنگاه اگر به دموکراسی سادۀ اولیه رجوع کنیم اطلاعات حقیقی خواهیم داشت که که بر مبنای آن دولتها می توانند در مقیاس وسیعی پا بگیرند.
دموکراسی ناتوان از گسترش است،نه به دلیل اصل حاکم بر آن بلکه به این دلیل که شکلی دردسر آفرین است..
دموکراسی ساده جامعه ای بود که بدون کمک ابزاری ثانوی بر خود حکومت می کرد.
📎ما با پیوند «نمایندگی» به دموکراسی به گونه ای از حکومت رسیدیم که قادر به در برگرفتن و اتحاد تمامی منافع گوناگون در هر حوزه ای از قلمرو و جمعیت می باشیم."
@cafe_andishe95
علاوه بر پدر جان استوارت میل، جیمز میل که بر ابزار نمایندگی در دموکراسی تاکید داشت از اولین کسانی که با اصل نمایندگی خط فارقی بین دموکراسی ناب باستان و دموکراسی مدرن کشید
توماس پین که انقلابی لیبرال دموکرات ملی گرا بود، و در کتاب حقوق بشر میگوید:
"آنگاه اگر به دموکراسی سادۀ اولیه رجوع کنیم اطلاعات حقیقی خواهیم داشت که که بر مبنای آن دولتها می توانند در مقیاس وسیعی پا بگیرند.
دموکراسی ناتوان از گسترش است،نه به دلیل اصل حاکم بر آن بلکه به این دلیل که شکلی دردسر آفرین است..
دموکراسی ساده جامعه ای بود که بدون کمک ابزاری ثانوی بر خود حکومت می کرد.
📎ما با پیوند «نمایندگی» به دموکراسی به گونه ای از حکومت رسیدیم که قادر به در برگرفتن و اتحاد تمامی منافع گوناگون در هر حوزه ای از قلمرو و جمعیت می باشیم."
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
💡عصر روشنگری آنچه را که در زندگی فکری اروپا ضمنی بود، تصریح کرد: باور به اینکه پژوهش عقلانی به حقیقت عینی میانجامد. حتی آن دسته از اندیشمندان عصر روشنگری که به عقل اعتماد نداشتند، مانند دیوید هیوم، و آنهایی که سعی کردند قدرت آن را محدود کنند، مانند کانت،…
💎روشنگری یک اقدام شجاعانه بود. مقصد آن این بود که زندگی فکری و سیاسی را کاملاً زیر هدایت علم و فلسفه باز تاسیس کند. هیچ فاتحی، پیامبر یا بنیانگذاری چنین نگاه وسیع و چنین توفیق چشمگیری نداشته است. تقریباً هیچ رژیمی در عصر ما نیست که به نوعی مولود روشنگری نباشد، و بهترینِ رژیمهای مدرن -لیبرال دمکراسی- تماماً ساخته و پرداخته همان است.
📚📖 بسته شدن ذهن آمریکایی، الن بلوم (محافظهکار لیبرال) ترجمه مرتضی مردیها
@cafe_andishe95
📚📖 بسته شدن ذهن آمریکایی، الن بلوم (محافظهکار لیبرال) ترجمه مرتضی مردیها
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🔒اندر باب حماقت های قجری از میان علل مختلفی که باعث شده است جادهسازی در بوته فراموشی و تعطیل بیفتد باید قبل از همه از سستی و ندانمکاری حکومتها یاد کرد؛ حکومتهائی که قادر به استحصال از قدرت تولیدی این مملکت نیستند، و از میزان امکانات صادراتی مواد خام و…
🏷در سنهی ۱۳۰۹ کمپانی رژی امتیاز دخانیات را از ناصرالدّینشاه گرفت که بيع و شرای دخانیات منحصر به يک اداره باشد و بهعوض چند کرور به شاه و دربار بها داد و به همهی بلاد ایران گماشتگان فرستاد و اداره خود را دایر نمود. حتّی در قراء و دهات کسی فرستاد و به مردم سخت گرفتند. بزرگان ایران از علماء و غیر هم بر معایب و وخامت این عمل واقف شدند که امروز دخانیات محدود شد، فردا نمک و روز دیگر هیزم و ذغال و آب و غيره، و به ازای آن مبالغی گرفته خواهد شد و مصرفِ آبادیِ مملکت نخواهد شد. یا تفاوتِ مواجبِ فلان شاهزاده است، یا مددِ معاشِ فلان آقازاده، یا خرجِ مسافرت فرنگی، یا نیازِ خانم قشنگ، ملّت متضرّر شده است، نفع را خارجه برده و بر مملکت هم مسلّط و نفود تامی حاصل خواهند کرد.
📚📖تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، ص ۱۹
▪️نشریه جهان اشراقی
@cafe_andishe95
📚📖تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، ص ۱۹
▪️نشریه جهان اشراقی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📌چالش بزرگ عصر آدام اسمیت کاهش نقش دولت و سنت بود. ممنوعیتهای دولتی و مرسومات موجود در رابطه با فعالیتهای اقتصادی، فرصتهای مولد را به شدت کاهش میداد. اسمیت هدف اصلی خود را تشریح نظام طبیعی آزادی میدانست که بر پایه مالکیت خصوصی و مبادله آزاد و نقش قابل…
⚜️اسمیت بارها و بارها در «ثروت ملل» روشها و قوانین محدودکننده دوران خود را محکوم میکند، چرا که میداند اینها به ضرر فقرا هستند؛ چیزهایی چون «اساس نامه کارآموزی» که توانایی کارگران برای کار در مکان و شغل مورد دلخواه خود را از میان میبرد (ثروت ملل، ص138)؛ یا «لایحه اقامت»، که امکان جابهجایی و نقل مکان فقرا را از میان میبرد (ثروت ملل، ص152)؛ یا قوانین فرزند ارشد و ارث که ثروت را برای نسلها در یک خانواده ثابت راکد نگه میداشت (ثروت ملل، ص383-385). به بیان دیگر، از نظر اسمیت چند تا از مهمترین منشاهای نابرابری در جامعه تجاری - قوانین محدودکنندهای که امتیازات خاصی را در اختیار ثروتمندان قرار میداد - تنها خصوصیات این نوع جامعه نیستند، بلکه مختص شکل مرکانتلیستی آن هستند؛ به نظر او، فقرا اولین کسانی هستند که از برقراری «نظام آزادی طبیعی» بهرهمند میشوند.
📚📖 مزایا و مشکلات جامعه تجاری؛ پاسخ آدام اسمیت به روسو، دنیس سی. راسموسن ترجمه شیرین سادات صفوی
@cafe_andishe95
📚📖 مزایا و مشکلات جامعه تجاری؛ پاسخ آدام اسمیت به روسو، دنیس سی. راسموسن ترجمه شیرین سادات صفوی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🗽اما آزادی تنها میتواند به یک شکل و شمایل ظاهر شود. وقتی اطمینان داریم که تکتک ملکولهای تشکیلدهندهی یک مایع، در درون خود، هر آن خاصیتی را دارا است که برای ظهور یک خصوصیت عمومی در آن مایع لازم است، آنگاه استنتاج خواهیم کرد که سادهترین راه برای ظهور یافتن…
📌 هر کس بر پایهیِ عدالت از حرمتی پایمالناشدنی برخوردار است که حتا به بهانهای چون رفاهِ کلِ جامعه نیز نمیتوان آن را زیرِ پا نهاد. هم از این رو، عدالت هرگز نمیپذیرد که دریغ داشتنِ آزادی از برخی اعضایِ جامعه را با استناد به منفعتِ بزرگتری که از این رهگذر به دیگر اعضای جامعه میرسد توجیه کنیم.
⚖️ یک جامعهی عادل آزادیهای مربوط به مقام شهروندیِ برابر را ثابت و نقضناپذیر میداند؛ حقوقی که عدالت ضامنِ آنهاست نه دستخوش معاملات سیاسی میشوند و نه تابع محاسبات منافع اجتماعیاند.
📚📖 نظریه ای در باب عدالت، جان رالز ترجمه مرتضی نوری
@cafe_andishe95
⚖️ یک جامعهی عادل آزادیهای مربوط به مقام شهروندیِ برابر را ثابت و نقضناپذیر میداند؛ حقوقی که عدالت ضامنِ آنهاست نه دستخوش معاملات سیاسی میشوند و نه تابع محاسبات منافع اجتماعیاند.
📚📖 نظریه ای در باب عدالت، جان رالز ترجمه مرتضی نوری
@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
خوشحالم که هفته گذشته در «جزیره نِکر» به گروهی از رهبران جهانی صنایع مختلف و سرمایهگذاران و کارآفرینان بخش خصوصی پیوستم. این گروه که به همت سر ریچارد برانسون گرد هم آمده بودند، همگی متعهد به ایجاد تغییرات مثبت و تاثیرات پایدار در جهان هستند.
من همیشه گفتهام که نه در پی راه حلهای زودگذر، که به دنبال راه حلهای پایدار و بلندمدت برای چالشهای کشورمان ایران هستم. در گفتگو با این گروه از چهرههای تأثیرگذار بخش خصوصی، ما در مورد چنین راه حلهایی به شکل جدی بحث و گفتگو کردیم. مهمتر از آن، ما درباره فرصتهای سرمایهگذاری در ایران سکولار و دموکراتیک آینده به تبادل نظر پرداختیم. بخش خصوصی میداند که کشور ما، زمانی که آزاد شد، مملو از فرصتهای سرمایهگذاری و توسعه دوباره است. مردم ما نیز باید این را بدانند. گفتگوها و جلسات ما در «جزیره نکر» شامل حوزههای مختلفی ازجمله بخش انرژی و فناوری تا سرمایهگذاری تاثیرگذار و حوزه مالی و بانکی را شامل شد. هر کدام از اینها میتواند میلیونها ایرانی را به کار بگیرد تا به بازسازی ایران کمک کنند.
من به ویژه از سِر ریچارد برانسون و علاقه او به ایران و کمک به بازسازی کشورمان، که هم به سود مردم ما و هم جهان است، سپاسگزارم.
@OfficialRezaPahlavi
من همیشه گفتهام که نه در پی راه حلهای زودگذر، که به دنبال راه حلهای پایدار و بلندمدت برای چالشهای کشورمان ایران هستم. در گفتگو با این گروه از چهرههای تأثیرگذار بخش خصوصی، ما در مورد چنین راه حلهایی به شکل جدی بحث و گفتگو کردیم. مهمتر از آن، ما درباره فرصتهای سرمایهگذاری در ایران سکولار و دموکراتیک آینده به تبادل نظر پرداختیم. بخش خصوصی میداند که کشور ما، زمانی که آزاد شد، مملو از فرصتهای سرمایهگذاری و توسعه دوباره است. مردم ما نیز باید این را بدانند. گفتگوها و جلسات ما در «جزیره نکر» شامل حوزههای مختلفی ازجمله بخش انرژی و فناوری تا سرمایهگذاری تاثیرگذار و حوزه مالی و بانکی را شامل شد. هر کدام از اینها میتواند میلیونها ایرانی را به کار بگیرد تا به بازسازی ایران کمک کنند.
من به ویژه از سِر ریچارد برانسون و علاقه او به ایران و کمک به بازسازی کشورمان، که هم به سود مردم ما و هم جهان است، سپاسگزارم.
@OfficialRezaPahlavi
💸 مالیات؛ حق حیات قانون
🔰 پاسخی به لیبرتارینیسم ناخوانده و نافهمیده (1)
📍در دوره و زمانهای هستیم که در کشور ما سرداریِ سربازان، بدون طی مسیر و درجه، امری طبیعیست، همه میخواهند پلههای ترقی چه در اقتصاد، چه در تحصیل فکر و چه در مدرسهی سیاست را یکشبه طی کنند. از همین رو، بروز محفل توییتری و تلگرامی مغشوشی به نام «لیبرتارینیسم» در ایران، چندان شگفتانگیز نیست! ایرانی که در آن هرگز لیبرالیسم حتا در وجوه ابتدایی و مقدماتی آزموده نشده اما ناگهان، چند نفری ناخوانده و نافهمیده از تاریخ و سیاست و اجتماع ایرانی، نوشدارویی آمریکایی یافتهاند که قرار است دولت در ایران را فرو بپاشاند، مرزهای «آزادی تخیلی» را تا حد اعلا بگستراند و سرزمینی خیالی بسازد که در آن نه مرزی هست، نه همزبانی، نه اجتماعی، نه حتا هویتی مشترک و ملی که اساسن به گمان این «چند شاگرد تنبل کلاس لیبرالیسم» چه نیازی به اینهاست، خود فرد هست و همان بس است. به راستی چه نیکو نوشته بود، دوست گرانقدرم از پشت میلههای زندان، بهـاره هدایت عزیز که:
⭕️«ایدههایی همچون «ادارهی شورایی» و «دموکراسی رادیکال» حاصل یوتوپیاییاندیشی و انقطاع از واقعیتاند و پیامدشان سترونیِ سیاست در روزگار معاصر است. ما قرار نیست مدل حکمرانی را از کره ماه بیاوریم، بلکه بضاعت تاریخیمان حکم میکند بسیار محتاطانه از مدلهای تجربه شده، محقق، پایدار، و موفقِ موجود در جهان امروز الگوبرداری کنیم. ما قرار نیست که مرزهای تاریخ و تمدن کل بشریت را در نوردیم؛ بلکه از آنجایی که در همین جهان موجود زندگی میکنیم نه بیرون از آن، در تلاشیم جامعه و حکومت خود را با موازین حکمرانی نوین و زیست عادیِ همین جهان – نه جهان علیینی که به کمند تجربهی بشری در نیامده- منطبق کنیم.
ایران آزمایشگاه تاریخ نیست، و ما هم بر صدر تاریخ بشریت نایستادهایم و بنابراین در آستانهی فتح قلههای ناگشوده، و ممکن کردنِ امر ناآزمودهی نشدنی نیستیم.»
✅بیجهت نیست که جریان لیبرالمحافظهکار امروز ایران به عنوان قاری و مدافع اصلی لیبرالیسم کلاسیک و تمامی ارزشهای پیشگامان آن که ریشهی فکری قدرتمندی در نگرههای ملی دارد، همچنان که بر چپ میشورد و آن را «سوسیالیسم تخیلی» مینامد، از سر ستیز با «لیبرتارینیسم» برمیآید و آن را «لیبرالیسم تخیلی» مینامد چه، هر دو، همان قدر واقعی و زمینیست که داستانهای تخیلی هالیوود!
⚜️ یکی از بزرگترین کشفیات این چند شلوغکار ته کلاس، این است که «مالیات، دزدی دولت از جیب ملت است». البته در نگاه نخست، چه شیرین سخنیست که اگر آن را در کانسپت «ایران امروز» و حکومت کنونی ببینیم، پر بیراه هم نیست، منظور از «دولت» اما این دولت نیست، همان «دولت» فرهمندیست که مدرنیته برای دفاع از دستآوردهایش به وجود آورده، همان دولتی که در همین جهان امروز ما، در کشورهای پیشرفته، حافظ «مالکیت خصوصی»، «امنیت» و «ثبات اقتصادی» و «چرخهی معنادار زندگی آدمی» است. جان لاک که بیگفتوگو، از پیشگامان مسلم لیبرالیسم کلاسیک است و بدون تفسیر او از تغییر «وضع طبیعی» به «قرارداد اجتماعی»، لیبرالیسم تبدیل به «تنوارهای سیاسی و اجتماعی» برای مدیریت جامعه نمیشد، از جمله کسانیست که وضع مالیات را بیپرده و به صراحت تجویز میکرد: «حکومتها نمیتوانند بدون منابع مالی، نیرومند شوند، بنابراین مقتضیست کسانی که میخواهند از پشتیبانی و حمایت حکومت برخوردار باشند، بخشی از داراییهای خود را برای حفظ و نگاهداشت آن بپردازند». گفتار او در پی تاکید آدام اسمیت، پدر اقتصاد مدرن و لیبرالیسم کلاسیک است که در «ثروت ملل» از منطق اقتصادی، جمعآوری مالیات را تایید و راههایی برای «مالیات بهینه» برشمرد. پس از او نیز بسیاری دیگر از اقتصاددانان کلاسیک و نئوکلاسیک، بر بهبود فهم اقتصادی مالیات و چگونگی تنظیم آن بحث کردهاند، هرچند دربارهی میزان، حدود، پایههای مالیاتی، روشها و چگونگی اخذ آن، دیدگاههای متفاوتی داشتند.
💢چند اصلی که اسمیت دربارهی مالیاتستانی پایهگذاری کرد، از جمله متناسب بودن پرداخت با درآمد، مقطوع بودن و نرخ ارزان جمعآوری آن، همچنان از پایههای نگاه نئوکلاسیکها به مسالهی مالیات است. از این منظر، مالیات هرچه «حداقلی»تر، بهتر و نباید به شکلی وضع شود که کمبرخوردارترین افراد از تولید ناخالص داخلی، بیشتر مالیات را بپردازند (وضعیتی که امروز در ایران برقرار است!). از نگاه کلاسیک ریکاردو، مالیات البته یک «نشتی» در امر تولید است که به کاهش سود و سرمایهگذاری میانجامد اما با وجود این نمیتوان به کلی آن را از میان برداشت. یک دلیل اقتصادی مهم آن، هزینهی «کالاهای عمومی» است .
ادامه دارد ...
✍️ ساسان آقایی
#لیبرالیسم_محافظهکار
@cafe_andishe95
🔰 پاسخی به لیبرتارینیسم ناخوانده و نافهمیده (1)
📍در دوره و زمانهای هستیم که در کشور ما سرداریِ سربازان، بدون طی مسیر و درجه، امری طبیعیست، همه میخواهند پلههای ترقی چه در اقتصاد، چه در تحصیل فکر و چه در مدرسهی سیاست را یکشبه طی کنند. از همین رو، بروز محفل توییتری و تلگرامی مغشوشی به نام «لیبرتارینیسم» در ایران، چندان شگفتانگیز نیست! ایرانی که در آن هرگز لیبرالیسم حتا در وجوه ابتدایی و مقدماتی آزموده نشده اما ناگهان، چند نفری ناخوانده و نافهمیده از تاریخ و سیاست و اجتماع ایرانی، نوشدارویی آمریکایی یافتهاند که قرار است دولت در ایران را فرو بپاشاند، مرزهای «آزادی تخیلی» را تا حد اعلا بگستراند و سرزمینی خیالی بسازد که در آن نه مرزی هست، نه همزبانی، نه اجتماعی، نه حتا هویتی مشترک و ملی که اساسن به گمان این «چند شاگرد تنبل کلاس لیبرالیسم» چه نیازی به اینهاست، خود فرد هست و همان بس است. به راستی چه نیکو نوشته بود، دوست گرانقدرم از پشت میلههای زندان، بهـاره هدایت عزیز که:
⭕️«ایدههایی همچون «ادارهی شورایی» و «دموکراسی رادیکال» حاصل یوتوپیاییاندیشی و انقطاع از واقعیتاند و پیامدشان سترونیِ سیاست در روزگار معاصر است. ما قرار نیست مدل حکمرانی را از کره ماه بیاوریم، بلکه بضاعت تاریخیمان حکم میکند بسیار محتاطانه از مدلهای تجربه شده، محقق، پایدار، و موفقِ موجود در جهان امروز الگوبرداری کنیم. ما قرار نیست که مرزهای تاریخ و تمدن کل بشریت را در نوردیم؛ بلکه از آنجایی که در همین جهان موجود زندگی میکنیم نه بیرون از آن، در تلاشیم جامعه و حکومت خود را با موازین حکمرانی نوین و زیست عادیِ همین جهان – نه جهان علیینی که به کمند تجربهی بشری در نیامده- منطبق کنیم.
ایران آزمایشگاه تاریخ نیست، و ما هم بر صدر تاریخ بشریت نایستادهایم و بنابراین در آستانهی فتح قلههای ناگشوده، و ممکن کردنِ امر ناآزمودهی نشدنی نیستیم.»
✅بیجهت نیست که جریان لیبرالمحافظهکار امروز ایران به عنوان قاری و مدافع اصلی لیبرالیسم کلاسیک و تمامی ارزشهای پیشگامان آن که ریشهی فکری قدرتمندی در نگرههای ملی دارد، همچنان که بر چپ میشورد و آن را «سوسیالیسم تخیلی» مینامد، از سر ستیز با «لیبرتارینیسم» برمیآید و آن را «لیبرالیسم تخیلی» مینامد چه، هر دو، همان قدر واقعی و زمینیست که داستانهای تخیلی هالیوود!
⚜️ یکی از بزرگترین کشفیات این چند شلوغکار ته کلاس، این است که «مالیات، دزدی دولت از جیب ملت است». البته در نگاه نخست، چه شیرین سخنیست که اگر آن را در کانسپت «ایران امروز» و حکومت کنونی ببینیم، پر بیراه هم نیست، منظور از «دولت» اما این دولت نیست، همان «دولت» فرهمندیست که مدرنیته برای دفاع از دستآوردهایش به وجود آورده، همان دولتی که در همین جهان امروز ما، در کشورهای پیشرفته، حافظ «مالکیت خصوصی»، «امنیت» و «ثبات اقتصادی» و «چرخهی معنادار زندگی آدمی» است. جان لاک که بیگفتوگو، از پیشگامان مسلم لیبرالیسم کلاسیک است و بدون تفسیر او از تغییر «وضع طبیعی» به «قرارداد اجتماعی»، لیبرالیسم تبدیل به «تنوارهای سیاسی و اجتماعی» برای مدیریت جامعه نمیشد، از جمله کسانیست که وضع مالیات را بیپرده و به صراحت تجویز میکرد: «حکومتها نمیتوانند بدون منابع مالی، نیرومند شوند، بنابراین مقتضیست کسانی که میخواهند از پشتیبانی و حمایت حکومت برخوردار باشند، بخشی از داراییهای خود را برای حفظ و نگاهداشت آن بپردازند». گفتار او در پی تاکید آدام اسمیت، پدر اقتصاد مدرن و لیبرالیسم کلاسیک است که در «ثروت ملل» از منطق اقتصادی، جمعآوری مالیات را تایید و راههایی برای «مالیات بهینه» برشمرد. پس از او نیز بسیاری دیگر از اقتصاددانان کلاسیک و نئوکلاسیک، بر بهبود فهم اقتصادی مالیات و چگونگی تنظیم آن بحث کردهاند، هرچند دربارهی میزان، حدود، پایههای مالیاتی، روشها و چگونگی اخذ آن، دیدگاههای متفاوتی داشتند.
💢چند اصلی که اسمیت دربارهی مالیاتستانی پایهگذاری کرد، از جمله متناسب بودن پرداخت با درآمد، مقطوع بودن و نرخ ارزان جمعآوری آن، همچنان از پایههای نگاه نئوکلاسیکها به مسالهی مالیات است. از این منظر، مالیات هرچه «حداقلی»تر، بهتر و نباید به شکلی وضع شود که کمبرخوردارترین افراد از تولید ناخالص داخلی، بیشتر مالیات را بپردازند (وضعیتی که امروز در ایران برقرار است!). از نگاه کلاسیک ریکاردو، مالیات البته یک «نشتی» در امر تولید است که به کاهش سود و سرمایهگذاری میانجامد اما با وجود این نمیتوان به کلی آن را از میان برداشت. یک دلیل اقتصادی مهم آن، هزینهی «کالاهای عمومی» است .
ادامه دارد ...
✍️ ساسان آقایی
#لیبرالیسم_محافظهکار
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
💸 مالیات؛ حق حیات قانون 🔰 پاسخی به لیبرتارینیسم ناخوانده و نافهمیده (1) 📍در دوره و زمانهای هستیم که در کشور ما سرداریِ سربازان، بدون طی مسیر و درجه، امری طبیعیست، همه میخواهند پلههای ترقی چه در اقتصاد، چه در تحصیل فکر و چه در مدرسهی سیاست را یکشبه…
💸 مالیات؛ حق حیات قانون
🔰 پاسخی به لیبرتارینیسم ناخوانده و نافهمیده (2)
☑️ در جامعه دستهای از کالاها وجود دارد، مانند حفظ امنیت به دست پلیس، دفاع از مرزها به وسیلهی ارتش یا راهها، سدها و ... که بخش خصوصی نه قادر به سرمایهگذاری و تامین آن است نه نهاد دولتِ مدرن به عنوان «جمع خرد عمومی و مدافع حقوق بنیادین تمامی شهروندان» میتواند تصدیگری در تولید و توزیع کالای عمومی را به دیگری بسپارد، کما این که جان لاک میگوید: «قانونگذار نمیتواند قدرت خود را به هیچ فرد دیگری واگذار کند چرا که این قدرتیست که به نمایندگی از سوی مردم به او تفویض شده».
🔖 از آنجا که بر اساس اصول بنیادین لیبرالیسم، هیچ ارزشی، مجانی نیست، پرسش اینجاست پس اگر مالیات در کار نباشد، هزینهی کالاهای عمومی از کجا تامین میشود؛ از هوا؟ یا از جیرهی الهی مسیح؟ به بیان دیگری، تکتک این کالاهای عمومی، هرچند به رایگان، یا با سوبسید، به شکل مساوی و برابر در اختیار تمامی مردم است و دولت هم حق محروم ساختن فردی از جامعه از آنها را ندارد اما چه امنیت، چه راهها، چه حفظ جنگلها و مراتع و ... همگی دارای «قیمت اقتصادی» و «ارزش ذاتی»ست و دولت (که برخلاف فهم رایج از دولت در ایران، فاقد درآمد خدادادیست)، بدون مالیات قرار است، از چه محلی هزینه تولید و توزیع کالای عمومی را تامین کند؟
🪧در زمینهی الزام به اخذ مالیات، البته بسیار بیش از این هم میتوان نوشت، برای یک نمونه، نظام «بازتوزیع درآمدی» که یکی از جنبههای نوین پیشرفت وظایف دولت در «بیشینهسازی مطلوبیت تمام جامعه» است، و نئوکلاسیکها نیز بر آن بحث و نظر گستردهای داشتهاند، دلیل دیگر دفاع از پرداخت مالیات است، البته مالیاتی مبتنی بر:
1️⃣ وجود یک دولت مدرن و دموکراتیک که نماینده ی راستین جامعه است نه یک الیگارشی فاسد غیرمنتخب
2️⃣ حداقل بودن پرداخت آن و شفافیت در امر مالیاتستانی و قوانین روشن در زمینهی برخورداری از معافیتهای مالیاتی
3️⃣ شفافیت کامل، واجب و الزامی در زمینهی چگونگی مصرف آن از سوی دولت به شکلی که به وسیلهی فرد فرد جامعه یا منتخبان آن قادر به رهیافت ریال به ریال مصرف مالیات باشند
🛑 در ایرانِ کنونی البته هیچ کدام از این شرطهای بنیادین پرداخت مالیات وجود ندارد و مردم خود راه را بهتر فهمیدهاند!
🔚پایان
✍️ ساسان آقایی
#لیبرالیسم_محافظهکار
@cafe_andishe95
🔰 پاسخی به لیبرتارینیسم ناخوانده و نافهمیده (2)
☑️ در جامعه دستهای از کالاها وجود دارد، مانند حفظ امنیت به دست پلیس، دفاع از مرزها به وسیلهی ارتش یا راهها، سدها و ... که بخش خصوصی نه قادر به سرمایهگذاری و تامین آن است نه نهاد دولتِ مدرن به عنوان «جمع خرد عمومی و مدافع حقوق بنیادین تمامی شهروندان» میتواند تصدیگری در تولید و توزیع کالای عمومی را به دیگری بسپارد، کما این که جان لاک میگوید: «قانونگذار نمیتواند قدرت خود را به هیچ فرد دیگری واگذار کند چرا که این قدرتیست که به نمایندگی از سوی مردم به او تفویض شده».
🔖 از آنجا که بر اساس اصول بنیادین لیبرالیسم، هیچ ارزشی، مجانی نیست، پرسش اینجاست پس اگر مالیات در کار نباشد، هزینهی کالاهای عمومی از کجا تامین میشود؛ از هوا؟ یا از جیرهی الهی مسیح؟ به بیان دیگری، تکتک این کالاهای عمومی، هرچند به رایگان، یا با سوبسید، به شکل مساوی و برابر در اختیار تمامی مردم است و دولت هم حق محروم ساختن فردی از جامعه از آنها را ندارد اما چه امنیت، چه راهها، چه حفظ جنگلها و مراتع و ... همگی دارای «قیمت اقتصادی» و «ارزش ذاتی»ست و دولت (که برخلاف فهم رایج از دولت در ایران، فاقد درآمد خدادادیست)، بدون مالیات قرار است، از چه محلی هزینه تولید و توزیع کالای عمومی را تامین کند؟
🪧در زمینهی الزام به اخذ مالیات، البته بسیار بیش از این هم میتوان نوشت، برای یک نمونه، نظام «بازتوزیع درآمدی» که یکی از جنبههای نوین پیشرفت وظایف دولت در «بیشینهسازی مطلوبیت تمام جامعه» است، و نئوکلاسیکها نیز بر آن بحث و نظر گستردهای داشتهاند، دلیل دیگر دفاع از پرداخت مالیات است، البته مالیاتی مبتنی بر:
1️⃣ وجود یک دولت مدرن و دموکراتیک که نماینده ی راستین جامعه است نه یک الیگارشی فاسد غیرمنتخب
2️⃣ حداقل بودن پرداخت آن و شفافیت در امر مالیاتستانی و قوانین روشن در زمینهی برخورداری از معافیتهای مالیاتی
3️⃣ شفافیت کامل، واجب و الزامی در زمینهی چگونگی مصرف آن از سوی دولت به شکلی که به وسیلهی فرد فرد جامعه یا منتخبان آن قادر به رهیافت ریال به ریال مصرف مالیات باشند
🛑 در ایرانِ کنونی البته هیچ کدام از این شرطهای بنیادین پرداخت مالیات وجود ندارد و مردم خود راه را بهتر فهمیدهاند!
🔚پایان
✍️ ساسان آقایی
#لیبرالیسم_محافظهکار
@cafe_andishe95
🗑"شاپینگ سوسیالیستی" یا "نحوه خرید کردن سوسیالیستی" لقبی است که آقای مراد فرهادپور،اندیشمند کمونیست کشورمان و پیروان ایشان ،روی غارت فروشگاه ها در آمریکا و اروپا ،در جریان شورشهای اخیر گذاشته اند.
🔻دیدم این توصیف استاد بدجوری به دل هواداران ایشان و رفقای کمونیست نشسته است.شورش های شهری در غرب،با هر انگیزهای و دلیلی، عاملی است که موجب رشد رادیکالیسم چپ در سراسر جهان شده است.
🔻اسلاوی ژیژک،فیلسوف چپگرا ،در تازه ترین کتابش به طور مفصل شرح داده که چگونه جهان پساکرونا شاهد ظهور دوباره کمونیسم خواهد بود. دلیلش هم روشن است،وضع بد اقتصادی، لشکرهای عظیم بیکاران را روانه خیابان ها خواهد کرد و این بستر مناسبی برای رشد هر تفکر رادیکالی،از جمله کمونیسم، است.
🔻حتما خبر دارید که کمونیستهای شورشی چند سال پیش در شهر سیاتل آمریکا شش محله مرکزی شهر را اشغال کردند و پارک مرکزی شهر را شخم زدند و در آن سیب زمینی کاشتند تا از این طریق مشت محکمی بر دهان مصرفگرایی کاپیتالیستی بکوبند و یاد رفیق پل پوت را زنده کنند که در کامبوج دستور داده بود آسفالت خیابانها را بکنند و در آن اسفناج و کاهو و گوجه بکارند.
🔻اگر اسم این غارتهای شهری در پاریس و سیاتل را «شاپینگ سوسیالیستی » نامیدهاند لابد اسم آن نوع محصولات کشاورزی در کامبوج پنجاه سال پیش را باید :« صیفیجات سوسیالیستی" نامید.
🔻باری، اصطلاح"شاپینگ سوسیالیستی " مرا یاد قفسه های خالی فروشگاه های شوروی و بلوک کمونیستی سابق و صف های طویل مردم در برابر این فروشگاه ها انداخت.
🔻این شیوه خریدی بود که از سوی حاکمان کمونیستی به مردم تحمیل شده بود تا برای خرید هر چیزی،از گوشت و شکر و میخ تا بلیط «باله دریاچه قو» و دریافت خبری از شوهر گمشدهشان و رفتن به توالت خانههای اشتراکیشان ،صف ببندند.
🔻شاپینگ سوسیالیستی عبارت از این بود که هر شهروند بدبختی مجبور باشد روزی هشت ساعت در انواع صف ها بماند.شورویها طوری سر صف میرفتند که انگار سر کار روزانهشان میرفتند.شاپینگ سوسیالیستی به روس ها نظم و انضباط و اطاعت از حکومت مستبد را آموخت و به آنها فرصت فراخی داد که در آن صفهای طولانی به مزایای "بهشت سوسیالیستی "شان بیندیشند.
🔻شاپینگ سوسیالیستی چنان بلایی سر روس ها آورد که هنوز ،بعد از سی سال که از سقوط کمونیسم میگذرد ،همچنان در چنبره استبداد یک حکومت دزدسالار اولیگارشیک اسیرند.
🔻شکی ندارم که در مدینه فاضله جناب فرهادپور ،شاپینگ سوسیالیستی در انتظار همه ما خواهد بود و جملگی با پوست و گوشت و استخوانمان آن را یاد خواهیم گرفت.
بیژن اشتری
@cafe_andishe95
🔻دیدم این توصیف استاد بدجوری به دل هواداران ایشان و رفقای کمونیست نشسته است.شورش های شهری در غرب،با هر انگیزهای و دلیلی، عاملی است که موجب رشد رادیکالیسم چپ در سراسر جهان شده است.
🔻اسلاوی ژیژک،فیلسوف چپگرا ،در تازه ترین کتابش به طور مفصل شرح داده که چگونه جهان پساکرونا شاهد ظهور دوباره کمونیسم خواهد بود. دلیلش هم روشن است،وضع بد اقتصادی، لشکرهای عظیم بیکاران را روانه خیابان ها خواهد کرد و این بستر مناسبی برای رشد هر تفکر رادیکالی،از جمله کمونیسم، است.
🔻حتما خبر دارید که کمونیستهای شورشی چند سال پیش در شهر سیاتل آمریکا شش محله مرکزی شهر را اشغال کردند و پارک مرکزی شهر را شخم زدند و در آن سیب زمینی کاشتند تا از این طریق مشت محکمی بر دهان مصرفگرایی کاپیتالیستی بکوبند و یاد رفیق پل پوت را زنده کنند که در کامبوج دستور داده بود آسفالت خیابانها را بکنند و در آن اسفناج و کاهو و گوجه بکارند.
🔻اگر اسم این غارتهای شهری در پاریس و سیاتل را «شاپینگ سوسیالیستی » نامیدهاند لابد اسم آن نوع محصولات کشاورزی در کامبوج پنجاه سال پیش را باید :« صیفیجات سوسیالیستی" نامید.
🔻باری، اصطلاح"شاپینگ سوسیالیستی " مرا یاد قفسه های خالی فروشگاه های شوروی و بلوک کمونیستی سابق و صف های طویل مردم در برابر این فروشگاه ها انداخت.
🔻این شیوه خریدی بود که از سوی حاکمان کمونیستی به مردم تحمیل شده بود تا برای خرید هر چیزی،از گوشت و شکر و میخ تا بلیط «باله دریاچه قو» و دریافت خبری از شوهر گمشدهشان و رفتن به توالت خانههای اشتراکیشان ،صف ببندند.
🔻شاپینگ سوسیالیستی عبارت از این بود که هر شهروند بدبختی مجبور باشد روزی هشت ساعت در انواع صف ها بماند.شورویها طوری سر صف میرفتند که انگار سر کار روزانهشان میرفتند.شاپینگ سوسیالیستی به روس ها نظم و انضباط و اطاعت از حکومت مستبد را آموخت و به آنها فرصت فراخی داد که در آن صفهای طولانی به مزایای "بهشت سوسیالیستی "شان بیندیشند.
🔻شاپینگ سوسیالیستی چنان بلایی سر روس ها آورد که هنوز ،بعد از سی سال که از سقوط کمونیسم میگذرد ،همچنان در چنبره استبداد یک حکومت دزدسالار اولیگارشیک اسیرند.
🔻شکی ندارم که در مدینه فاضله جناب فرهادپور ،شاپینگ سوسیالیستی در انتظار همه ما خواهد بود و جملگی با پوست و گوشت و استخوانمان آن را یاد خواهیم گرفت.
بیژن اشتری
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🧨جنبشهای توتالیتر، پس از به قدرت رسیدن و استقرار جهانی بر وفق آیینهای عقیدتیشان، جهان دروغینی از سازگاری منطقی را تردستانه میسازند که بیشتر، فراخور نیازهای ذهن بشر است تا خود واقعیت. در این جهان، تودههای بیریشه، از راه تخیل محض میتوانند احساس امنیت…
☑️ کاملا منطبق با روح توتالیتاریسم است که هر فعالیتی که به خاطر خود آن صورت پذیرد و هدف دیگری از آن منظور نباشد، محکوم و تقبیح گردد. نازیها و روشنفکران سوسیالیست و کمونیستها همه یکسان از علم به خاطر علم و هنر به خاطر هنر متنفرند. هر فعالیتی باید بر پایه فلان هدف آگاهانه اجتماعی توجیه شود. هیچ فعالیت خودانگیخته و هدایت نشدهای نباید وجود داشته باشد، زیرا ممکن است نتایجی برخلاف انتظار به بار آورد که در برنامه پیشبینی نشده است- ممکن است موجد چیز تازهای شود که برنامهگذار در فلسفه خود به خواب هم ندیده است. این اصل حتی به بازیها و تفریحات نیز تعمیم مییابد.
📚📖 در سنگر آزادی، فردریش فون هایک ترجمه عزت الله فولادوند
@cafe_andishe95
📚📖 در سنگر آزادی، فردریش فون هایک ترجمه عزت الله فولادوند
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
🚩 سوسیالیستها با موفقیت، فاصلهشان را از بالغ بر بیست و چهار تلاش شکستخورده برای ساخت جامعه سوسیالیستی حفظ کردهاند. ادعای آنان مبنی بر اینکه «این نظامها نه تنها هرگز سوسیالیسم «واقعی» نبودند، بلکه اندیشه سوسیالیستی را تحریف کرده بودند» به عقیدهای متعارف…
🧨☭ سفسطهگری سوسیالیستی
▪️با توجه به اینکه تلاشهای بسیار برای ساخت جامعهای سوسیالیستی بارها با شکست مواجه شده است، اصرار به این که هیچکدام از آنها سوسیالیست «واقعی» نبودهاند، تنها روشی است که سوسیالیستها معاصر برای جلوگیری از رد شدن دیدگاهشان استفاده میکنند. هرچند در این کتاب نشان داده خواهد داد استدلال سوسیالیست «واقعی» نبودن چه اشکال بزرگی دارد: آن هم این است که این استدلال بعد از حوادث به کار میرود؛ یعنی بعد از اینکه یک تجربه سوسیالیستی بدنام میشود و شکست میخورد. این کتاب نشان خواهد داد تا زمانی که یک تجربه سوسیالیستی در اوجش باشد، به هویت سوسیالیستیاش هیچوقت شک نمیکنند.. تار زمانی که سوسیالیسم جواب بدهد، سوسیالیسم واقعی است. تنها زمانی که شکست میخورد و تبدیل به لکه ننگ برای آرمان سوسیالیستی میشود به عنوان سوسیالیسم «غیر واقعی» دستهبندی میشود.
این کتاب نشان خواهد داد تمام تجربیات سوسیالیستی در تاریخ، از جمله و به خصوص شوروی و چین مائو، در برهههایی از تاریخ به شدت مورد حمایت و تشویق روشنفکران برجسته غربی بودهاند. همهآنها به عنوان سوسیالیسم «واقعی» به حساب میآمدند؛ تا زمانی که دیگر سوسیالیسم «واقعی» نبودند و به طور معکوس تبدیل به سوسیالیسم غیرواقعی شدند. به طور دقیقتر، این کتاب نشان خواهد داد که تجربیات سوسیالیستی از نظر دیدگاه مردم در غرب 3 فاز را سپری میکند.
1- دوره ماه عسل
اولین مرحله دوره ماه عسل است؛ در این دوره، این تجره در برخی مناطق تجربه موفقیتآمیزی داشته است و یا حداقل اینگونه به نظر میآید. در طول این دوره، موقعیت بینالمللیاش نسبتا بالاست. حتی آنتی سوسیالیستها هم با بیمیلی موافقت میکنند که کشور مورد نظر، چیزی برای عرضه دارد.
در طول دوره ماه عسل، افراد کمی هستند که با ماهیت سوسیالیستی تجربه مخالفت میکنند. تقریبا هیچکس ادعا نمیکند که کشور سوسیالیست «واقعی» نیست. برخلاف آن، در طول دوره ماه عسل، تعداد بسیاری از روشنفکران غربی از این تجربه استقبال میکنند. سوسیالیستهای خودخوانده، خود را مالک این تجربه میدانند و آن را به عنوان مثالی از عملیشدن ایدههایشان معرفی میکنند.
2- دوره بهانهها و اتهام را با اتهام پاسخ دادن
اما دوره ماه عسل هیچوقت تا ابد دوام نمیآورد. خوششانسی آن کشور یا تمام میشود و یا شکستهایی که از قبل وجود دارند بیشتر در غرب شناخته میشوند. در نتیجه، موقعیت بینالمللیاش نزول پیدا میکند. دیگر آن مثالی نیست و برعکس تبدیل به مثالی میشود که مخالفان سوسیالیسم از آن استفاده میکنند.
در این دوره، روشنفکران غربی همچنان تجربه حمایت میکنند؛ اما لحنشان عصبی و تدافعی میشود. تمرکز آنها از به اصطلاح دستاوردهای این تجربه به انگیزههای پنهان مخالفان تغییر پیدا میکند. جستوجو برای بهانهها شروع میشود و مقصر معمولا «خرابکاران» تخیلی و تلاشهای نامشخص برای «تضعیف» کشور معرفی میشود. همچنین «پس چه ایسم» زیادی نیز وجود دارد.
3- مرحله سوسیالیسم «غیرواقعی»
در نهایت، همیشه یک نقطه وجود دارد که تجربه در سراسر جهان بیاعتبار میشود و اکثر مردم آن را به عنوان یک شکست کلی به حساب میآورند. این تجربه برای آرمان سوسیالیستی تبدیل به یک اشکال و مسئولیت و برای سوسیالیستهای غربی مایه خجالت میشود.
📍این مرحلهای است که در آن روشنفکران ماهیت سوسیالیستی تجربه را زیر سوال میبرند و این کار را با اثر برگشتپذیری انجام میدهند. آنها استدلال میکنند این کشور از ابتدا سوسیالیستی نبوده است و رهبرانش هیچوقت تلاش نکردند سوسیالیسم را اجرا کنند. این همان معنای عمیق پشت این جمله است که سوسیالیسم «واقعی» هیچوقت اجرا نشده است: سوسیالیسم هروقت شکست بخورد، برچسب «غیرواقعی» به آن زده میشود. بنابراین سوسیالیسم هیچوقت امتحان نشده است، همانطور که در کتاب 1984 جرج اورول، دولت اقیانوسیه همیشه با آسیای شرقی در جنگ بود.
📚📖 سوسیالیسم ایدهء شکست خوردهای که هرگز نمیمیرد، کریستین نیمیتز ترجمه محمد و حسین ماشینچیان
@cafe_andishe95
▪️با توجه به اینکه تلاشهای بسیار برای ساخت جامعهای سوسیالیستی بارها با شکست مواجه شده است، اصرار به این که هیچکدام از آنها سوسیالیست «واقعی» نبودهاند، تنها روشی است که سوسیالیستها معاصر برای جلوگیری از رد شدن دیدگاهشان استفاده میکنند. هرچند در این کتاب نشان داده خواهد داد استدلال سوسیالیست «واقعی» نبودن چه اشکال بزرگی دارد: آن هم این است که این استدلال بعد از حوادث به کار میرود؛ یعنی بعد از اینکه یک تجربه سوسیالیستی بدنام میشود و شکست میخورد. این کتاب نشان خواهد داد تا زمانی که یک تجربه سوسیالیستی در اوجش باشد، به هویت سوسیالیستیاش هیچوقت شک نمیکنند.. تار زمانی که سوسیالیسم جواب بدهد، سوسیالیسم واقعی است. تنها زمانی که شکست میخورد و تبدیل به لکه ننگ برای آرمان سوسیالیستی میشود به عنوان سوسیالیسم «غیر واقعی» دستهبندی میشود.
این کتاب نشان خواهد داد تمام تجربیات سوسیالیستی در تاریخ، از جمله و به خصوص شوروی و چین مائو، در برهههایی از تاریخ به شدت مورد حمایت و تشویق روشنفکران برجسته غربی بودهاند. همهآنها به عنوان سوسیالیسم «واقعی» به حساب میآمدند؛ تا زمانی که دیگر سوسیالیسم «واقعی» نبودند و به طور معکوس تبدیل به سوسیالیسم غیرواقعی شدند. به طور دقیقتر، این کتاب نشان خواهد داد که تجربیات سوسیالیستی از نظر دیدگاه مردم در غرب 3 فاز را سپری میکند.
1- دوره ماه عسل
اولین مرحله دوره ماه عسل است؛ در این دوره، این تجره در برخی مناطق تجربه موفقیتآمیزی داشته است و یا حداقل اینگونه به نظر میآید. در طول این دوره، موقعیت بینالمللیاش نسبتا بالاست. حتی آنتی سوسیالیستها هم با بیمیلی موافقت میکنند که کشور مورد نظر، چیزی برای عرضه دارد.
در طول دوره ماه عسل، افراد کمی هستند که با ماهیت سوسیالیستی تجربه مخالفت میکنند. تقریبا هیچکس ادعا نمیکند که کشور سوسیالیست «واقعی» نیست. برخلاف آن، در طول دوره ماه عسل، تعداد بسیاری از روشنفکران غربی از این تجربه استقبال میکنند. سوسیالیستهای خودخوانده، خود را مالک این تجربه میدانند و آن را به عنوان مثالی از عملیشدن ایدههایشان معرفی میکنند.
2- دوره بهانهها و اتهام را با اتهام پاسخ دادن
اما دوره ماه عسل هیچوقت تا ابد دوام نمیآورد. خوششانسی آن کشور یا تمام میشود و یا شکستهایی که از قبل وجود دارند بیشتر در غرب شناخته میشوند. در نتیجه، موقعیت بینالمللیاش نزول پیدا میکند. دیگر آن مثالی نیست و برعکس تبدیل به مثالی میشود که مخالفان سوسیالیسم از آن استفاده میکنند.
در این دوره، روشنفکران غربی همچنان تجربه حمایت میکنند؛ اما لحنشان عصبی و تدافعی میشود. تمرکز آنها از به اصطلاح دستاوردهای این تجربه به انگیزههای پنهان مخالفان تغییر پیدا میکند. جستوجو برای بهانهها شروع میشود و مقصر معمولا «خرابکاران» تخیلی و تلاشهای نامشخص برای «تضعیف» کشور معرفی میشود. همچنین «پس چه ایسم» زیادی نیز وجود دارد.
3- مرحله سوسیالیسم «غیرواقعی»
در نهایت، همیشه یک نقطه وجود دارد که تجربه در سراسر جهان بیاعتبار میشود و اکثر مردم آن را به عنوان یک شکست کلی به حساب میآورند. این تجربه برای آرمان سوسیالیستی تبدیل به یک اشکال و مسئولیت و برای سوسیالیستهای غربی مایه خجالت میشود.
📍این مرحلهای است که در آن روشنفکران ماهیت سوسیالیستی تجربه را زیر سوال میبرند و این کار را با اثر برگشتپذیری انجام میدهند. آنها استدلال میکنند این کشور از ابتدا سوسیالیستی نبوده است و رهبرانش هیچوقت تلاش نکردند سوسیالیسم را اجرا کنند. این همان معنای عمیق پشت این جمله است که سوسیالیسم «واقعی» هیچوقت اجرا نشده است: سوسیالیسم هروقت شکست بخورد، برچسب «غیرواقعی» به آن زده میشود. بنابراین سوسیالیسم هیچوقت امتحان نشده است، همانطور که در کتاب 1984 جرج اورول، دولت اقیانوسیه همیشه با آسیای شرقی در جنگ بود.
📚📖 سوسیالیسم ایدهء شکست خوردهای که هرگز نمیمیرد، کریستین نیمیتز ترجمه محمد و حسین ماشینچیان
@cafe_andishe95
Telegram
attach 📎
Forwarded from حجت کلاشی
آنانکه از انقلاب علیه نظام مشروطه دفاع می کنند؛ نمی توانند خود را هواخواه دموکراسی و سکولاریسم، نامند و نیز نمیتوان یک مشروطهخواه را، یعنی طرفداران نظام پیشین را، به دشمنی و مخالفت با دموکراسی و سکولاریسم و آزادی متهم کرد.
انقلاب مشروطه انقلابی آزادیخواهانه بود و نخستینبار نظامی برپایه قانون و پارلمان در تاریخ ایران پدید آورد. اگر چه در زمان اشکانیان، پارلمان وجود داشته، اما پارلمان مشروطه، ماهیتی متفاوت داشت و تجربهای کاملا نو بود و است.
این نظام برپایه سازوکار دموکراتیک کار میکرد و قانون اساسی بازتاب دهنده این شیوه سیاسی و ارزشهای دموکراتیک بود. در تاریخ ایران برای نخستین بار در همین دوره که حاکمیت ازآنِ ملت است؛ قانون به دست مجلسی که توسط مردم انتخاب شده، وضع میگردد. انتخابات بعنوان روشی مستقیم برای برکشیدن نمایندگان پارلمان و غیر مستقیم، اندامان کابینه به رسمیت شناخته گردید.
سکولار هم بود یعنی در نظام پیشا مشروطه حقوق خصوصی توسط شرع و فقه تدوین میشد اما نظام مشروطه این سنت حقوقی را در قلمرو عرف و عقل ازآن خود کرد و از آن پس ضابطه وضع قانون، منابع فقهی و حجیت شرعی نبود بلکه ضابطه عقل و عرف بود و قوانین سکولار یعنی در محدوده فهم عمومی و عقل عرفی قرار داشت و به حوزه «سنت حقوق مدرن» منتقل شد.
ازاینروی نظام پادشاهی مشروطه، نظام آزادی، دموکراسی و سکولار است و با این مفاهیم در عمل کار میکند و در حقیقت این مفاهیم در نظام مشروطه عینت یافته بود و مخالفان نظام مشروطه، مخالفان آزادی، دموکراسی و سکولاریسم بودند. آیتالله خمینی بهتر از بیشتر روشنفکران امروزی، ماهیت سکولار و دموکراتیک نظام مشروطه را فهمیده بود و به ستیز با آن برخاست.
اما آنچه مبتذل است؛بخشی از تاریخ دموکراسی خواهی و سکولار خواهی در ایران است؛ اینها دموکراسی و سکولاریسم را به کلیشه های مبتذل دگرگون کرده اند. شگرف شگفتی ست که در تاریخ ایران، طرفداران لنین خود را سوسیال دموکرات می نامیدند؛ فرقه دموکراتی داشتیم که نازپروده استالین بود ؛ چرا راه دور برویم؛ همین الان حزب دموکراتِ( ضدِ) کردستان داریم. مردم سالاری دینی هم که چیزی مانند کوسه ریش پهن و پنکه پرنده است، جمهوری اسلامی با مشتی خیالات ناساز و بی پایه ساخته و پرداخته.
برخی از همین انقلابیون هم پنداشتند که چون در غرب ازپسِ حکومت دینی با سکولاریسم برآمده اند؛ پس اینها هم باید با کمک فلان آخوند و فهم نادرستی از لوتر، در ایران هم همان دستارخوان اصلاح دینی و روشنفکری را گشود. در حالی که بجای اختراع چرخ از دوباره، کافی بود که بفهمند همان نظامی که علیه آن انقلاب کردند؛ بدون این شعبده بازی های نمایشی و سخیف، همان کارها را به انجام و فرجام رسانده بود.
بر این پایه برخی از آنانکه با دموکراسی و سکولاریسم جمله میسازند و به پای آن با دهانهای کفآلود اشک میریزند، خود قاتلان این دو ارجمندْ مفهوماند.
@kalashi_hojjat
انقلاب مشروطه انقلابی آزادیخواهانه بود و نخستینبار نظامی برپایه قانون و پارلمان در تاریخ ایران پدید آورد. اگر چه در زمان اشکانیان، پارلمان وجود داشته، اما پارلمان مشروطه، ماهیتی متفاوت داشت و تجربهای کاملا نو بود و است.
این نظام برپایه سازوکار دموکراتیک کار میکرد و قانون اساسی بازتاب دهنده این شیوه سیاسی و ارزشهای دموکراتیک بود. در تاریخ ایران برای نخستین بار در همین دوره که حاکمیت ازآنِ ملت است؛ قانون به دست مجلسی که توسط مردم انتخاب شده، وضع میگردد. انتخابات بعنوان روشی مستقیم برای برکشیدن نمایندگان پارلمان و غیر مستقیم، اندامان کابینه به رسمیت شناخته گردید.
سکولار هم بود یعنی در نظام پیشا مشروطه حقوق خصوصی توسط شرع و فقه تدوین میشد اما نظام مشروطه این سنت حقوقی را در قلمرو عرف و عقل ازآن خود کرد و از آن پس ضابطه وضع قانون، منابع فقهی و حجیت شرعی نبود بلکه ضابطه عقل و عرف بود و قوانین سکولار یعنی در محدوده فهم عمومی و عقل عرفی قرار داشت و به حوزه «سنت حقوق مدرن» منتقل شد.
ازاینروی نظام پادشاهی مشروطه، نظام آزادی، دموکراسی و سکولار است و با این مفاهیم در عمل کار میکند و در حقیقت این مفاهیم در نظام مشروطه عینت یافته بود و مخالفان نظام مشروطه، مخالفان آزادی، دموکراسی و سکولاریسم بودند. آیتالله خمینی بهتر از بیشتر روشنفکران امروزی، ماهیت سکولار و دموکراتیک نظام مشروطه را فهمیده بود و به ستیز با آن برخاست.
اما آنچه مبتذل است؛بخشی از تاریخ دموکراسی خواهی و سکولار خواهی در ایران است؛ اینها دموکراسی و سکولاریسم را به کلیشه های مبتذل دگرگون کرده اند. شگرف شگفتی ست که در تاریخ ایران، طرفداران لنین خود را سوسیال دموکرات می نامیدند؛ فرقه دموکراتی داشتیم که نازپروده استالین بود ؛ چرا راه دور برویم؛ همین الان حزب دموکراتِ( ضدِ) کردستان داریم. مردم سالاری دینی هم که چیزی مانند کوسه ریش پهن و پنکه پرنده است، جمهوری اسلامی با مشتی خیالات ناساز و بی پایه ساخته و پرداخته.
برخی از همین انقلابیون هم پنداشتند که چون در غرب ازپسِ حکومت دینی با سکولاریسم برآمده اند؛ پس اینها هم باید با کمک فلان آخوند و فهم نادرستی از لوتر، در ایران هم همان دستارخوان اصلاح دینی و روشنفکری را گشود. در حالی که بجای اختراع چرخ از دوباره، کافی بود که بفهمند همان نظامی که علیه آن انقلاب کردند؛ بدون این شعبده بازی های نمایشی و سخیف، همان کارها را به انجام و فرجام رسانده بود.
بر این پایه برخی از آنانکه با دموکراسی و سکولاریسم جمله میسازند و به پای آن با دهانهای کفآلود اشک میریزند، خود قاتلان این دو ارجمندْ مفهوماند.
@kalashi_hojjat
Forwarded from ناگفتههای تاریخ معاصر ایران-ناتاما
✅ نهاد پادشاهی و خاندانهای سلطنتی در طول تاریخ، وظیفه حفظ و حراست از کشور، جامعه، سنتها، هویت ملی و فرهنگی و نهادهای بنیانی آن را بر عهده داشتهاند.
💠 واژه «پاد» در پادشاه اساسا به معنی نگهبان و محافظ است و برخی، خود واژه «شاه» را برگرفته از واژه دیگری در پارسی باستان به شکل «آشا» میدانند که به معنی «راه راست» است.
✴️ پادشاه یا دودمان شاهی که به جای راه راست، چپ کند و به جای حفاظت از سنتها و هویت تاریخی کشور و ملت خود، درگیر ادیان دنیای پست مدرن و جدید شود، در درازمدت تیزترین تیشه را به ریشه جامعه و فرهنگ ملی کشور خود میزند زیرا مهمترین نهاد کشور است و ضربهای که مهمترین نهاد میزند، از همه سختتر است.
⭕️ پادشاه و نهاد پادشاهی چپکرده، راه را برای تغییرات بنیادین منفی و استحاله فرهنگی و هویتی کشور و جامعه خود هموار میکند تا در نهایت کشور و مردم تاریخی خود را هم چپه کند.
✍ محمدرضا یزدان پناه
💠 واژه «پاد» در پادشاه اساسا به معنی نگهبان و محافظ است و برخی، خود واژه «شاه» را برگرفته از واژه دیگری در پارسی باستان به شکل «آشا» میدانند که به معنی «راه راست» است.
✴️ پادشاه یا دودمان شاهی که به جای راه راست، چپ کند و به جای حفاظت از سنتها و هویت تاریخی کشور و ملت خود، درگیر ادیان دنیای پست مدرن و جدید شود، در درازمدت تیزترین تیشه را به ریشه جامعه و فرهنگ ملی کشور خود میزند زیرا مهمترین نهاد کشور است و ضربهای که مهمترین نهاد میزند، از همه سختتر است.
⭕️ پادشاه و نهاد پادشاهی چپکرده، راه را برای تغییرات بنیادین منفی و استحاله فرهنگی و هویتی کشور و جامعه خود هموار میکند تا در نهایت کشور و مردم تاریخی خود را هم چپه کند.
✍ محمدرضا یزدان پناه
💠 اخلاقباورانی که از نازلبودن سلیقه دیگر انسانها خشمگینند باید یاد بگیرند که به جای اقتصاد بازار که برایش موسیقی راک و کلاسیک فرقی ندارد، خشم خود را نثار عامل اصلی کنند؛ یعنی متوجه نهادهایی که چنین رُجحانها و سلیقههای را تولید میکنند که در میان آنها تشکیلات و نهادهای آموزشی نقشی ویژه دارند.
🖊جیمز بیوکانِن (لیبرال کلاسیک و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 1986)
📚📖مبانی فلسفی و اقتصادی سرمایهداری، مجموعه نویسندگان ویراستار اِسوِتُزار پژویچ ترجمه امیرحسین خالقی
@cafe_andishe95
🖊جیمز بیوکانِن (لیبرال کلاسیک و برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 1986)
📚📖مبانی فلسفی و اقتصادی سرمایهداری، مجموعه نویسندگان ویراستار اِسوِتُزار پژویچ ترجمه امیرحسین خالقی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📌 هر کس بر پایهیِ عدالت از حرمتی پایمالناشدنی برخوردار است که حتا به بهانهای چون رفاهِ کلِ جامعه نیز نمیتوان آن را زیرِ پا نهاد. هم از این رو، عدالت هرگز نمیپذیرد که دریغ داشتنِ آزادی از برخی اعضایِ جامعه را با استناد به منفعتِ بزرگتری که از این رهگذر…
🏵 افراد از حقوقی مستقل از اقتدار اجتماعی برخوردارند و افزون بر این، اقتدارِ اجتماعی نمیتواند به این حقوق تجاوز کند مگر آنکه در جایگاه مجرمانهیِ غاصبانِ حقوق مردم نشیند.
📚📖 شور آزادی، بنژامن کنستان ترجمه عبدالوهاب احمدی
@cafe_andishe95
📚📖 شور آزادی، بنژامن کنستان ترجمه عبدالوهاب احمدی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
Photo
🛑 فقر ذهنی تبار ۵۷ ؛ چرا تجمل اینقدر مورد تنفر است؟
🏷 دههها گذشته و آنچنان که از غوغای کذا و کذاب جزیره «نِکِر» پیداست، هنوز ریشه و اساس زشتخویی و زشتیپسندی در بنیاد فکری ۵۷ی را درمانی نیست که ژن وراثت آن به نسلهای امروزیاش هم رسوخ یافته.
▫️۵۷ی، تباریست به شدت گرفتار و در چنبرهی فقر ذهنی، و این فقر بیدرمان با سپری شدن دههها همچنان مانا و برقرار است؛ تو گویی با این فقر زاده شدهاند، زیستهاند و مردهاند یا خواهند مرد.
این فقر ذهنی که میگویم، اما چیست؟
🔖ستیز با مدرنیته و تمام لوازم و ظواهرش! دشمنان قسمخوردهی سرمایهداری، اشرافیگری، ثروت، مارکت، تجملات، خوشپوشی، مصرف، فردیت و هر چه در آن آسودگی انسان است و زیبایی. اینان بیزار از موهبتهای زمینی بودهاند. یا در آرزوی رسیدن به وعدههای آسمانی زیستند یا در وهم اتوپیاهای خیالی چپاندیش، به دنبال برپایی کثافت محضی بودند که در آن، همه در یک ردیف باشند، همه کوتاهقامت باشند، و همه خالی از هویت و فردیت و «خود بودنی» شوند که گیر هیچ کس«بیشتر از دیگری» نیاید.
📍من این فقر ذهنی را «ذهنیت روستایی» مینامم. اینجا، منظور از روستا، خدایناکرده ارجاع به جغرافیا یا مردمی زیسته در روستا نیست که دست بر قضا اینان دانایان روزگار مایند، منظورم، دقیقن ارجاع به یک منظومهی فکریست که درک اجتماعی بیش از چند نفر یا یک قبیله برایش دشوار است. سرزمین و کشور برایش واحدهای بیمفهوم و بیش از اندازه بزرگ است که ذهن فقیرش آنها را بفهمد و لوازم ادارهاش را دریابد. در این ذهنیت ساده و فقیر، مفهومهای مدرن و شاخصی چون رشد، توسعه، GDP، درآمد سرانه، الگوها و مدلهای ریاضی، آمار و سنجش، در یک معنا اقتصاد کلان، قابل هضم نیست. انگار به یک نئادرتال دربارهی چگونگی ساخت تلسکوپ جیمز وب توضیح دهید. کنه نظر اقتصادیاش همین است که اندازهی جو و گندم خودمان تولید کنیم و بخوریم و کمی هم آذوقهی زمستان کنیم، اگر نبود هم، انسان تواند که به یک وعده «اشکنهی پیاز» به جای ۳ وعده، قناعت کند، چه میشود مگر؟ هدف «خلق» انسان که چاشت و خوردن نیست! نهایت درک این «ذهن فقیر روستایی» به همین اندازه میرسد که از ایرانِ در دروازههای تمدن بزرگ، یک «اجتماع بیطبقهی توحیدی» بسازد که در آن همه به سان ظهر روز «آفرینش» بیچیزند.
🔰این است که میبینیم ۵۷ی، با هر چه شکوه و رفاه و تجمل است، دشمنی دارد، جشنهای ۲۵۰۰ ساله برایش سوهان روح است، خوشپوشی و زرق و برق دربار نشانهی فساد، ساختن تالار رودکی و موزهی هنرهای معاصر، برگزاری المپیک آسیایی یا خریدهای نظامی استراتژیک، همه را حیف و میل پول میداند، تمیزی شهر و زیبایی مردمان و جشن هنر شیراز را فلاکتِ زننده، و حتا به سان تروریستهای فدایی، از ماشیندار شدن مردم، زجر میکشد .
✅ وقتی این ذهن فقیر، توانست بر ایران پر از تجمل روزگار، استیلا یابد، آن وقت همه دیدیم که چه شد. مسابقه در زشترویی، نامرتبی، بوی عرق بیشتر، هرچه کثیفتر بودن و دوری از تجملات در گرفت. تمام داراییهای اقتصادی کشور فنا شد چون احتمالن اصلن نیازی به آنها نبود، باری وقتی مردم میتوانند سوار خر شوند، چه نیازی به خودرو، اگر هم نیازی هست، چرا کادیلاک و شورولت آمریکایی، یک لگنی که چهار تا چرخ و یک فرمان داشته باشد هم، همان کار را میکند دیگر! میبینید، ریشهی تمام این فلاکت، از همین فکر فقیر و خاماندیش روستایی میآید.
✴️ خب چه انتظاریست که نسل بعدی ۵۷یها، همین جماعت انیرانی پلشتی که امروز علیه ایران صف کشیدهاند، متفاوت از پدرانش باشد. اینها برای سالها پای منبر فلان شیخ نشئه شدهاند، به کنایهای در فلان روضهای یا حرکت دست فلان هیاتی، به ارگاسم ذهنی رسیدهاند. بت فکریشان، گوسپند ابتری چون سروش بوده (لینک) که جز هیبت ریشآلود تازینشانش، چاشنی مکتبش هم بوی جوراب بوده، هم به صورت هم به سیرت، دیو است. اینها تا همین ۱۰ سال پیش، «نخستوزیر امام» نهایت آرزویشان بود که افتخارش سوار یکی همین لگنهای داخلی شدن، است و شبها با عکس قیافهی نزارش روی دیوار اتاقشان، به فلکالافلاک میرسیدند.
🔹 برای اینها، هنوز هم شکوه جشنهای ۲۵۰۰ ساله و زیبایی مردمان بازتابیافته در «تونل زمان» آزاردهنده است. اینکه حالا گروهیشان رفتهاند آن سر دنیا و در عین استفاده از موهبتهای سرمایهداری، هنوز به وقتش، ذهن فقیرشان بیرون میزد، چیز عجیبی نیست. «ذهنیت روستایی» لوازم ۵۷ی بودن است و خوشبختانه دقیقن نقطهی پیروزی ما در همینجاست: ملت ایران، ملتی، اشرافی، سرمایهسالار، تجملگرا، مدرن و لیبرال و شیک از همه نظر در همهی تاریخش بوده و افقهای دید و خواستههای مردم ما، بسیار بزرگ است. ما ملتی عظمتطلبیم و این در نهاد ماست، به همان گواهی که تختجمشید، نشانهی هویتی مشترک این ملت است.
✍️ ساسان آقایی
@cafe_andishe95
🏷 دههها گذشته و آنچنان که از غوغای کذا و کذاب جزیره «نِکِر» پیداست، هنوز ریشه و اساس زشتخویی و زشتیپسندی در بنیاد فکری ۵۷ی را درمانی نیست که ژن وراثت آن به نسلهای امروزیاش هم رسوخ یافته.
▫️۵۷ی، تباریست به شدت گرفتار و در چنبرهی فقر ذهنی، و این فقر بیدرمان با سپری شدن دههها همچنان مانا و برقرار است؛ تو گویی با این فقر زاده شدهاند، زیستهاند و مردهاند یا خواهند مرد.
این فقر ذهنی که میگویم، اما چیست؟
🔖ستیز با مدرنیته و تمام لوازم و ظواهرش! دشمنان قسمخوردهی سرمایهداری، اشرافیگری، ثروت، مارکت، تجملات، خوشپوشی، مصرف، فردیت و هر چه در آن آسودگی انسان است و زیبایی. اینان بیزار از موهبتهای زمینی بودهاند. یا در آرزوی رسیدن به وعدههای آسمانی زیستند یا در وهم اتوپیاهای خیالی چپاندیش، به دنبال برپایی کثافت محضی بودند که در آن، همه در یک ردیف باشند، همه کوتاهقامت باشند، و همه خالی از هویت و فردیت و «خود بودنی» شوند که گیر هیچ کس«بیشتر از دیگری» نیاید.
📍من این فقر ذهنی را «ذهنیت روستایی» مینامم. اینجا، منظور از روستا، خدایناکرده ارجاع به جغرافیا یا مردمی زیسته در روستا نیست که دست بر قضا اینان دانایان روزگار مایند، منظورم، دقیقن ارجاع به یک منظومهی فکریست که درک اجتماعی بیش از چند نفر یا یک قبیله برایش دشوار است. سرزمین و کشور برایش واحدهای بیمفهوم و بیش از اندازه بزرگ است که ذهن فقیرش آنها را بفهمد و لوازم ادارهاش را دریابد. در این ذهنیت ساده و فقیر، مفهومهای مدرن و شاخصی چون رشد، توسعه، GDP، درآمد سرانه، الگوها و مدلهای ریاضی، آمار و سنجش، در یک معنا اقتصاد کلان، قابل هضم نیست. انگار به یک نئادرتال دربارهی چگونگی ساخت تلسکوپ جیمز وب توضیح دهید. کنه نظر اقتصادیاش همین است که اندازهی جو و گندم خودمان تولید کنیم و بخوریم و کمی هم آذوقهی زمستان کنیم، اگر نبود هم، انسان تواند که به یک وعده «اشکنهی پیاز» به جای ۳ وعده، قناعت کند، چه میشود مگر؟ هدف «خلق» انسان که چاشت و خوردن نیست! نهایت درک این «ذهن فقیر روستایی» به همین اندازه میرسد که از ایرانِ در دروازههای تمدن بزرگ، یک «اجتماع بیطبقهی توحیدی» بسازد که در آن همه به سان ظهر روز «آفرینش» بیچیزند.
🔰این است که میبینیم ۵۷ی، با هر چه شکوه و رفاه و تجمل است، دشمنی دارد، جشنهای ۲۵۰۰ ساله برایش سوهان روح است، خوشپوشی و زرق و برق دربار نشانهی فساد، ساختن تالار رودکی و موزهی هنرهای معاصر، برگزاری المپیک آسیایی یا خریدهای نظامی استراتژیک، همه را حیف و میل پول میداند، تمیزی شهر و زیبایی مردمان و جشن هنر شیراز را فلاکتِ زننده، و حتا به سان تروریستهای فدایی، از ماشیندار شدن مردم، زجر میکشد .
✅ وقتی این ذهن فقیر، توانست بر ایران پر از تجمل روزگار، استیلا یابد، آن وقت همه دیدیم که چه شد. مسابقه در زشترویی، نامرتبی، بوی عرق بیشتر، هرچه کثیفتر بودن و دوری از تجملات در گرفت. تمام داراییهای اقتصادی کشور فنا شد چون احتمالن اصلن نیازی به آنها نبود، باری وقتی مردم میتوانند سوار خر شوند، چه نیازی به خودرو، اگر هم نیازی هست، چرا کادیلاک و شورولت آمریکایی، یک لگنی که چهار تا چرخ و یک فرمان داشته باشد هم، همان کار را میکند دیگر! میبینید، ریشهی تمام این فلاکت، از همین فکر فقیر و خاماندیش روستایی میآید.
✴️ خب چه انتظاریست که نسل بعدی ۵۷یها، همین جماعت انیرانی پلشتی که امروز علیه ایران صف کشیدهاند، متفاوت از پدرانش باشد. اینها برای سالها پای منبر فلان شیخ نشئه شدهاند، به کنایهای در فلان روضهای یا حرکت دست فلان هیاتی، به ارگاسم ذهنی رسیدهاند. بت فکریشان، گوسپند ابتری چون سروش بوده (لینک) که جز هیبت ریشآلود تازینشانش، چاشنی مکتبش هم بوی جوراب بوده، هم به صورت هم به سیرت، دیو است. اینها تا همین ۱۰ سال پیش، «نخستوزیر امام» نهایت آرزویشان بود که افتخارش سوار یکی همین لگنهای داخلی شدن، است و شبها با عکس قیافهی نزارش روی دیوار اتاقشان، به فلکالافلاک میرسیدند.
🔹 برای اینها، هنوز هم شکوه جشنهای ۲۵۰۰ ساله و زیبایی مردمان بازتابیافته در «تونل زمان» آزاردهنده است. اینکه حالا گروهیشان رفتهاند آن سر دنیا و در عین استفاده از موهبتهای سرمایهداری، هنوز به وقتش، ذهن فقیرشان بیرون میزد، چیز عجیبی نیست. «ذهنیت روستایی» لوازم ۵۷ی بودن است و خوشبختانه دقیقن نقطهی پیروزی ما در همینجاست: ملت ایران، ملتی، اشرافی، سرمایهسالار، تجملگرا، مدرن و لیبرال و شیک از همه نظر در همهی تاریخش بوده و افقهای دید و خواستههای مردم ما، بسیار بزرگ است. ما ملتی عظمتطلبیم و این در نهاد ماست، به همان گواهی که تختجمشید، نشانهی هویتی مشترک این ملت است.
✍️ ساسان آقایی
@cafe_andishe95
🗽توماس پِین و اندیشۀ ملی🗽
Thomas Paine
پِین در حیطه وسیعی از موضوعات از جمله الغا، حقوق زنان، حقوق کارگران مرد مقالاتی نوشت اما بیشتر از همه برای جزوات خود در خصوص حمایت از استقلال آمریکا از انگلستان و تأسيس اتحادية فدرال مقتدر در ایالات متحد در یادها زنده است.
📨مهمترین جزوه پِین عقل سلیم بود. این جزوه بدون ذکر نام نویسنده در ژانویه ۱۷۷۶ منتشر شد درست در همان زمانی که بسیاری از وطن پرستان آینده به دلایل عقلانی برای جدایی از انگلستان می اندیشیدند.
هر چند اکثریت عظیمی از آمریکابیها درخواست پارلمان انگلستان را برای حاکمیت بر مجامع استعماری نپذیرفتند ولی باز هم بسیاری از آمریکاییها همچنان خود را انگلیسی می دانستند و به پادشاه جورج سوم وفادار بودند. عقل سلیم آنان را از این تصور اشتباه که پادشاه حامی خاص مهاجرنشینهای آمریکایی است و این وزرای او هستند که می کوشند با وضع بی رویه مالیات موجب تباهی مالی آنها شوند به در آورد. به عقیده ،پین این خود پادشاه بود که وزرایش را راهنمایی می کرد تا به مستعمرات آمریکایی مالیاتهای غیر منصفانه تحمیل کنند.
مهمتر آنکه بین از آمریکاییها دعوت کرد به مبارزه خود با انگلیسیها از منظری کاملاً متفاوت بنگرند. پادشاه به جای تلاش برای رفع آنچه تعدی به حقوق قانونی جمعیتهای مهاجر نشین تلقی می شد، مهاجران را ترغیب کرد تا استقلال خود را از انگلستان اعلام کنند به گمان او عقل سلیم و زمان مساعد حکم میکرد که سرزمینی به وسعت سیزده مستعمره از سلطه کشوری که هزاران کیلومتر از آن دور بود و دولتش کاملاً با حقایق زندگی در بر جدید بیگانه بود، آزاد شود.
🗽علاوه بر این او مهاجران آمریکایی را ترغیب کرد نه تنها از انگلستان جدا شوند بلکه در یک اتحادیه فدرال قدرتمند گردهم آیند.
عقل سلیم که جزوه ای بی اندازه تعیین کننده بود؛ در حدود ۱۵۰,۰۰۰ نسخه از آن تا پایان سال به فروش رفت و رقم فروش روزانه آن بسیار بالا بود و به بسیاری از آمریکاییان کمک کرد تا بر تردید خود نسبت به طغیان علیه تاج و تخت فائق .شوند. خط مشی اصلی به کار گرفته شده یعنی حمله به پادشاه به طور شخصی توسط توماس جفرسون در اعلامیه استقلال که شش ماه بعد نوشته شد اتخاذ گردید. درست همان طور که قلم پین آمریکاییها را به اعلام استقلال برانگیخت. در خلال غم انگیزترین روزهای انقلاب آمریکا، آنها را به ادامه جنگ برای استقلال نیز تهییج کرد. در دسامبر سال ۱۷۷۶ متعاقب آنکه ارتش مهاجران جنوب نیویورک و شمال نیوجرزی را از دست داد و به گونه ای خفت بار به آن سوی رودخانه دِلاوِر عقب نشست.
📄پین اولین جزوه از مجموعه هجده جزوه ای خود را که به صورت مقاله در پنسیلوانیا گزتیر با عنوان کلی «بحران» چاپ میشد منتشر کرد.
این مقالات آمریکاییان را به رهاسازی تفاوتهای نژادی و حکومتی و حسادتهای بیهوده و در عوض همکاری به شیوههای همبسته تر برای پرداختن به مشکلاتی که جنگ مسبب آنها بوده ترغیب کرد. در طی دوران جنگ «بحران» که آخرین جزوۀ آن در سال ۱۷۸۳ منتشر شد، در صحه گذاری بر روحية وطن پرستی بسیار مفید بود.
🟥پین ضرورت یک اتحادیه فدرال قدرتمند را به بیان دقیق تر در سال ۱۷۸۰ در جزوه مصلحت عموم مطرح کرد. او همچنین نارساییهای مواد ائتلاف نخستین قانون اساسی ایالات متحد که در ۱۷۸۱ به تصویب ایالات رسید به باد انتقاد گرفت که در اعطای قدرت کافی به دولت فدرال برای این که منافع ایالات و مناطق متفاوت را تابع اهداف ملی مشترک نماید ناکام بوده است.
او همچنین یکی از اولین فراخوانیها را برای توافق نامه ملی در زمینه جایگزینی مواد ائتلاف با یک «قانون اساسی مهاجرین» منتشر کرد که سرانجام هفت سال بعد در تدوین و
تصویب قانون اساسی ۱۷۸۷ این فراخوان مورد توجه قرار گرفت.
📘دایره المعارف دموکراسی
@cafe_andishe95
Thomas Paine
(لیبرال دموکرات انقلابی و ملیگرا از پدران بنیانگذار آمریکا بود.)پین توماس، (۱۷۳۷ - ۱۸۰۹) روزنامه نگار سیاسی ایالات متحد، در تنفورد انگلستان به دنیا آمد و در سال ۱۷۷۴ به پنسیلوانیا، ایالت فیلادلفیا، مهاجرت کرد.
پِین در حیطه وسیعی از موضوعات از جمله الغا، حقوق زنان، حقوق کارگران مرد مقالاتی نوشت اما بیشتر از همه برای جزوات خود در خصوص حمایت از استقلال آمریکا از انگلستان و تأسيس اتحادية فدرال مقتدر در ایالات متحد در یادها زنده است.
📨مهمترین جزوه پِین عقل سلیم بود. این جزوه بدون ذکر نام نویسنده در ژانویه ۱۷۷۶ منتشر شد درست در همان زمانی که بسیاری از وطن پرستان آینده به دلایل عقلانی برای جدایی از انگلستان می اندیشیدند.
هر چند اکثریت عظیمی از آمریکابیها درخواست پارلمان انگلستان را برای حاکمیت بر مجامع استعماری نپذیرفتند ولی باز هم بسیاری از آمریکاییها همچنان خود را انگلیسی می دانستند و به پادشاه جورج سوم وفادار بودند. عقل سلیم آنان را از این تصور اشتباه که پادشاه حامی خاص مهاجرنشینهای آمریکایی است و این وزرای او هستند که می کوشند با وضع بی رویه مالیات موجب تباهی مالی آنها شوند به در آورد. به عقیده ،پین این خود پادشاه بود که وزرایش را راهنمایی می کرد تا به مستعمرات آمریکایی مالیاتهای غیر منصفانه تحمیل کنند.
مهمتر آنکه بین از آمریکاییها دعوت کرد به مبارزه خود با انگلیسیها از منظری کاملاً متفاوت بنگرند. پادشاه به جای تلاش برای رفع آنچه تعدی به حقوق قانونی جمعیتهای مهاجر نشین تلقی می شد، مهاجران را ترغیب کرد تا استقلال خود را از انگلستان اعلام کنند به گمان او عقل سلیم و زمان مساعد حکم میکرد که سرزمینی به وسعت سیزده مستعمره از سلطه کشوری که هزاران کیلومتر از آن دور بود و دولتش کاملاً با حقایق زندگی در بر جدید بیگانه بود، آزاد شود.
🗽علاوه بر این او مهاجران آمریکایی را ترغیب کرد نه تنها از انگلستان جدا شوند بلکه در یک اتحادیه فدرال قدرتمند گردهم آیند.
عقل سلیم که جزوه ای بی اندازه تعیین کننده بود؛ در حدود ۱۵۰,۰۰۰ نسخه از آن تا پایان سال به فروش رفت و رقم فروش روزانه آن بسیار بالا بود و به بسیاری از آمریکاییان کمک کرد تا بر تردید خود نسبت به طغیان علیه تاج و تخت فائق .شوند. خط مشی اصلی به کار گرفته شده یعنی حمله به پادشاه به طور شخصی توسط توماس جفرسون در اعلامیه استقلال که شش ماه بعد نوشته شد اتخاذ گردید. درست همان طور که قلم پین آمریکاییها را به اعلام استقلال برانگیخت. در خلال غم انگیزترین روزهای انقلاب آمریکا، آنها را به ادامه جنگ برای استقلال نیز تهییج کرد. در دسامبر سال ۱۷۷۶ متعاقب آنکه ارتش مهاجران جنوب نیویورک و شمال نیوجرزی را از دست داد و به گونه ای خفت بار به آن سوی رودخانه دِلاوِر عقب نشست.
📄پین اولین جزوه از مجموعه هجده جزوه ای خود را که به صورت مقاله در پنسیلوانیا گزتیر با عنوان کلی «بحران» چاپ میشد منتشر کرد.
این مقالات آمریکاییان را به رهاسازی تفاوتهای نژادی و حکومتی و حسادتهای بیهوده و در عوض همکاری به شیوههای همبسته تر برای پرداختن به مشکلاتی که جنگ مسبب آنها بوده ترغیب کرد. در طی دوران جنگ «بحران» که آخرین جزوۀ آن در سال ۱۷۸۳ منتشر شد، در صحه گذاری بر روحية وطن پرستی بسیار مفید بود.
🟥پین ضرورت یک اتحادیه فدرال قدرتمند را به بیان دقیق تر در سال ۱۷۸۰ در جزوه مصلحت عموم مطرح کرد. او همچنین نارساییهای مواد ائتلاف نخستین قانون اساسی ایالات متحد که در ۱۷۸۱ به تصویب ایالات رسید به باد انتقاد گرفت که در اعطای قدرت کافی به دولت فدرال برای این که منافع ایالات و مناطق متفاوت را تابع اهداف ملی مشترک نماید ناکام بوده است.
او همچنین یکی از اولین فراخوانیها را برای توافق نامه ملی در زمینه جایگزینی مواد ائتلاف با یک «قانون اساسی مهاجرین» منتشر کرد که سرانجام هفت سال بعد در تدوین و
تصویب قانون اساسی ۱۷۸۷ این فراخوان مورد توجه قرار گرفت.
📘دایره المعارف دموکراسی
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
📆«حدود صد سال پیش در روسیه مارکسیستهایی که تحت پیگرد قرار داشتند مخفیانه در گروههای کوچکی گرد میآمدند تا مانیفست مارکس را بخوانند؛ آنان محتوای این ایدهی ساده را برای پخش آن در گروههای دیگر ساده کردند، اعضای این گروهها نیز به نوبهی خود بیش از پیش این…
⬛️«میلان کوندرا» درگذشت
«میلان کوندرا» نویسنده فرانسوی چکتبار و خالق رمان معروف «سبکی تحملناپذیر هستی» پس از یک بیماری طولانی در سن ۹۴ سالگی در شهر پاریس از دنیا رفت.
🟰🟰🟰🟰
🎙میلان کوندرا زمانی در حین مصاحبه با یک خبرنگار کمونیست آمریکایی خطاب به شخص او گفته بود که هرگز نمیتواند همچون میلان کوندرا ــدر مقام یک شهروند سادهــ دربارۀ «ایدۀ» کمونیسم سخن بگوید، چرا که او کسی است که کمونیسم را با گوشت و استخوان زندگی کرده است.
نامزد ابدی نوبل ادبیات و یکی از بزرگترین نویسندگان عصر ما هر آنچه نوشته دربارۀ کمونیسم بهعنوان یک سیستم حکومتی است، چنانچه در تمام آثارش میتوان ردی از تاریخ سرکوب و انقیاد را مشاهده کرد. از شوخی تا خنده و فراموشی، از سبکی تحملناپذیر هستی تا زندگی جای دیگری است...
📚زندگی جای دیگری است | میلان کوندرا
@cafe_andishe95
«میلان کوندرا» نویسنده فرانسوی چکتبار و خالق رمان معروف «سبکی تحملناپذیر هستی» پس از یک بیماری طولانی در سن ۹۴ سالگی در شهر پاریس از دنیا رفت.
🟰🟰🟰🟰
🎙میلان کوندرا زمانی در حین مصاحبه با یک خبرنگار کمونیست آمریکایی خطاب به شخص او گفته بود که هرگز نمیتواند همچون میلان کوندرا ــدر مقام یک شهروند سادهــ دربارۀ «ایدۀ» کمونیسم سخن بگوید، چرا که او کسی است که کمونیسم را با گوشت و استخوان زندگی کرده است.
نامزد ابدی نوبل ادبیات و یکی از بزرگترین نویسندگان عصر ما هر آنچه نوشته دربارۀ کمونیسم بهعنوان یک سیستم حکومتی است، چنانچه در تمام آثارش میتوان ردی از تاریخ سرکوب و انقیاد را مشاهده کرد. از شوخی تا خنده و فراموشی، از سبکی تحملناپذیر هستی تا زندگی جای دیگری است...
📚زندگی جای دیگری است | میلان کوندرا
@cafe_andishe95