يادداشت روز دوشنبه شرق
"اعتياد به وضع موجود "
پيرامون ريشه هاي بحران تعرفه
هر ساله در همين موقع بحثي درمورد تعرفه در ميگيرد پزشكان كه خود به سيستم موجود خو گرفته اند و تصوري خارج از آن ندارند با مبلغي اندك بيش از گذشته توافق ميكنند و زندگي ادامه پيدا ميكند .شايد چاره اي هم جز ان نباشد .اما اين نهايتا بحثي مربوط به معاش پزشكان ميباشد و نه بحثي پيرامون تعرفه به معناي سنگ بناي كيفيت سلامت .
تعرفه هاي پزشكي در فضائي غير واقعي و به شدت متفاوت با واقعيات اقتصادي و انچه در همه جاي جهان جريان دارد به افت هر چه بيشتر كيفيت درمان مي انجامند و نشانه اي هستند از كيفيت پايين درمان به معناي واقعي آن -نه كارهاي غير ضروري - در كشور ما
ميخواهم به ريشه هاي اين سيستم غيرعادي Bizzare بپردازم و ببينم در كجا اين بيراهه از اتوبان جدا شد تا به دشت ها و كوهستان هاي دور دست رسيد ؟ آن هم در حالي كه اساسا وجود اين بيراهه رسما انكار ميشود پزشكان هم در روندي اجتناب ناپذير با تعيين تعرفه هايي دست ساز بر اين انكار مهر تاييد ميزنند .
در همه جاي دنيا نوعي مبادله آزاد در جايي از سيستم سلامت كشور وجود دارد . آنجا مستقل از دولت و هر نهاد ديگري بر اساس نرخ هايي كه بازار تعيين ميكند از ديرباز به كار خود ادامه ميدهد . موضوع اصلي آن است كه اين سيستم را كسي اجازه نداده يا تعيين نكرده است از ابتدا وجود داشته . بخشي از ساختار موجود كشورهاست .مثل ساير نهاد ها . دولت ها و سيستم هاي دولتي در بسياري از كشور ها مبالغ رد و بدل شده بين پزشكان و بيماران را ممكن است عادلانه ندانند يا حتي تلاش كنند اين سيستم هاي سرمايه داري بر اساس بازار را محدود كنند براي اين كار از اهرم هاي بيمه و مقررات دولتي در معامله با انجمن هاي مربوطه استفاده كنند اما هيچ گاه امكان اينكه با قوانين دولتي بتوانند يك نهاد مستقل اجتماعي را منخل كنند ندارند و چارچوب هاي كشور هم اجازه نميدهد چراكه اينها را كسي تاسيس نكرده كه بتواند تعطيل كند .اما شايد در همين كشور ها هم كسي متوجه نباشد كه حضور اين سيستم سرمايه داري بادر نظر كرفتن مكانيسم بازار به هر حال يكي از ملزومات اصلي ايست كه ميتوان با كمك آن تعرفه خدمات پزشكي را تعريف كرد و از درصدي از آن براي تعيين دستمزد و ساير هزينه ها در سيستم دولتي استفاده كرد . نكته ظريف و غالبا مغفول آن است كه در سيستم سرمايه دارانه اي كه همه چيز بر اساس قوانين سرمايه داري تعيين ميگردد اساسا بدون حضور واقعي مكانيسم بازار در جايي ولو بسيار محدود اساسا تعيين نرخ خدمات و به تبع آن حقوق و ساير هزينه هاي درمان غير ممكن است . بطور مثال همين الان دولت اگر تصميم بگيرد با جراحي بيني در بخش خصوصي رقابت كند - كه اميدوارم هيچ گاه چنين تصميمي نگيرد - ميتوانداز نرخ هاي رايج در بين جراحان مختلف براي رسيدن به يك نرخ واقعي دولتي استفاده كند . چنين اطلاعي در مورد سيستم درمان وجود ندارد چون اساسا چنين درماني صورت نميگيرد بنابراين هر تلاشي شكست ميخورد .
در كشور ما هم تا قبل از سال ٥٧ مثل هر جاي دبگري نهاد مستقل و خصوصي طب وجود داشت و دولت هم تلاش ميكرد آن را كنترل كند و هم از نرخ هاي رايج آن در برنامه ريزي خود استفاده كند . تنها انقلابي به عمق بهمن ٥٧ قادر بود تقريبا بطور كامل اين نهاد مستقل را از ريشه بركند و نرخ گذاري را بطور كامل به دست دولت بسپارد آن هم مسئوليني كه هر چه پيش رفت بيش از پيش معتاد به وضع موجود و هر چه ساده انگار تر شدند . تا جايي كه تامين سلامت ارزان براي مردم را در كاهش تعرفه هاي پزشكي ديدند . آنچه از نهاد مستقل سلامت بعد از انقلاب باقي مانده بود هم در سال ٦٥ به واسطه قانون -قانون شرايط اضطراري كه ميتواند ناقض قانون باشد - زير پا له و نابود شد .
راستي چگونه ميتوان اين بيراهه كوهستاني و صعب العبور را باز گشت ؟
https://t.me/bzyad
"اعتياد به وضع موجود "
پيرامون ريشه هاي بحران تعرفه
هر ساله در همين موقع بحثي درمورد تعرفه در ميگيرد پزشكان كه خود به سيستم موجود خو گرفته اند و تصوري خارج از آن ندارند با مبلغي اندك بيش از گذشته توافق ميكنند و زندگي ادامه پيدا ميكند .شايد چاره اي هم جز ان نباشد .اما اين نهايتا بحثي مربوط به معاش پزشكان ميباشد و نه بحثي پيرامون تعرفه به معناي سنگ بناي كيفيت سلامت .
تعرفه هاي پزشكي در فضائي غير واقعي و به شدت متفاوت با واقعيات اقتصادي و انچه در همه جاي جهان جريان دارد به افت هر چه بيشتر كيفيت درمان مي انجامند و نشانه اي هستند از كيفيت پايين درمان به معناي واقعي آن -نه كارهاي غير ضروري - در كشور ما
ميخواهم به ريشه هاي اين سيستم غيرعادي Bizzare بپردازم و ببينم در كجا اين بيراهه از اتوبان جدا شد تا به دشت ها و كوهستان هاي دور دست رسيد ؟ آن هم در حالي كه اساسا وجود اين بيراهه رسما انكار ميشود پزشكان هم در روندي اجتناب ناپذير با تعيين تعرفه هايي دست ساز بر اين انكار مهر تاييد ميزنند .
در همه جاي دنيا نوعي مبادله آزاد در جايي از سيستم سلامت كشور وجود دارد . آنجا مستقل از دولت و هر نهاد ديگري بر اساس نرخ هايي كه بازار تعيين ميكند از ديرباز به كار خود ادامه ميدهد . موضوع اصلي آن است كه اين سيستم را كسي اجازه نداده يا تعيين نكرده است از ابتدا وجود داشته . بخشي از ساختار موجود كشورهاست .مثل ساير نهاد ها . دولت ها و سيستم هاي دولتي در بسياري از كشور ها مبالغ رد و بدل شده بين پزشكان و بيماران را ممكن است عادلانه ندانند يا حتي تلاش كنند اين سيستم هاي سرمايه داري بر اساس بازار را محدود كنند براي اين كار از اهرم هاي بيمه و مقررات دولتي در معامله با انجمن هاي مربوطه استفاده كنند اما هيچ گاه امكان اينكه با قوانين دولتي بتوانند يك نهاد مستقل اجتماعي را منخل كنند ندارند و چارچوب هاي كشور هم اجازه نميدهد چراكه اينها را كسي تاسيس نكرده كه بتواند تعطيل كند .اما شايد در همين كشور ها هم كسي متوجه نباشد كه حضور اين سيستم سرمايه داري بادر نظر كرفتن مكانيسم بازار به هر حال يكي از ملزومات اصلي ايست كه ميتوان با كمك آن تعرفه خدمات پزشكي را تعريف كرد و از درصدي از آن براي تعيين دستمزد و ساير هزينه ها در سيستم دولتي استفاده كرد . نكته ظريف و غالبا مغفول آن است كه در سيستم سرمايه دارانه اي كه همه چيز بر اساس قوانين سرمايه داري تعيين ميگردد اساسا بدون حضور واقعي مكانيسم بازار در جايي ولو بسيار محدود اساسا تعيين نرخ خدمات و به تبع آن حقوق و ساير هزينه هاي درمان غير ممكن است . بطور مثال همين الان دولت اگر تصميم بگيرد با جراحي بيني در بخش خصوصي رقابت كند - كه اميدوارم هيچ گاه چنين تصميمي نگيرد - ميتوانداز نرخ هاي رايج در بين جراحان مختلف براي رسيدن به يك نرخ واقعي دولتي استفاده كند . چنين اطلاعي در مورد سيستم درمان وجود ندارد چون اساسا چنين درماني صورت نميگيرد بنابراين هر تلاشي شكست ميخورد .
در كشور ما هم تا قبل از سال ٥٧ مثل هر جاي دبگري نهاد مستقل و خصوصي طب وجود داشت و دولت هم تلاش ميكرد آن را كنترل كند و هم از نرخ هاي رايج آن در برنامه ريزي خود استفاده كند . تنها انقلابي به عمق بهمن ٥٧ قادر بود تقريبا بطور كامل اين نهاد مستقل را از ريشه بركند و نرخ گذاري را بطور كامل به دست دولت بسپارد آن هم مسئوليني كه هر چه پيش رفت بيش از پيش معتاد به وضع موجود و هر چه ساده انگار تر شدند . تا جايي كه تامين سلامت ارزان براي مردم را در كاهش تعرفه هاي پزشكي ديدند . آنچه از نهاد مستقل سلامت بعد از انقلاب باقي مانده بود هم در سال ٦٥ به واسطه قانون -قانون شرايط اضطراري كه ميتواند ناقض قانون باشد - زير پا له و نابود شد .
راستي چگونه ميتوان اين بيراهه كوهستاني و صعب العبور را باز گشت ؟
https://t.me/bzyad
Telegram
یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
اين كانال برای بازنشرِ يادداشتهای منتشرشدهام تأسيس شده است.
تبریک نوروزي
سال ها پيش روزها قبل از نوروز يكي از كارهايي كه نبايد به تاخير ميافتاد سفارش كارت تبريك نوروزي بود . به همراه پدر با ان شاهين ٥٢ به چاپخانه اي واقع در يكي از كوچه هاي خيابان پهلوي اهواز ميرفتيم و هر سال متني ادبي به همراه بيتي از حافظ يا سعدي سفارش ميداديم .پاكتي زيبا و منقوش هم سفارش ميداديم . بعد كه حاضر شد بايد با خطي خوش و با خودنويس ، اسامي تمام ا فراد را با همكاري همه خانواده در يك شب روي پاكت ها مينوشتيم .خاطرم هست هربار كه نام يكي از اشنايان برده ميشد در جمع خانواده اشنايي با او و خاطره اي از او مرور ميشد
دنياي نت و فضاي مجازي در سال هاي اخير چون ساير ابعاد زندگي ما در تبريك عيد هم نقشي بي مانند بازي كرده است . حداقل فايده، ان بود است كه تبريك سال نو را تسهيل و دوباره مرسوم كرد . بسياري افراد كه هيچ گاه تبريك نميگفتند يعني حوصله چاپ كارت يا مكاتبات متعدد را تداشتند هم ترغيب شدند دوستان و اشنايان را ياد كنند .تا همين جا هم جاي خوشحالي بود . اما دنياي مجازي نقش هاي متفاوتي دارد .
ميتوان همانند كارت تبريك هاي قديم این بار به شکل يك متن يكنواخت همراه با تصاويري زيبا، رنگارنگ یا حتی متحرك، انتخاب كرد و براي همه دوستان و اشنايان با هر نسبتي ارسال كرد كه به مراتب از سيستم قديم اسان تر است . پاسخ را هم ميشود جواب نداد يا متن ديگري براي پاسخ كه راحت تر هم باشد بر گزيد .بسيار هم عاليست . اما در یاد داشته باشیم كه داریم از امکانات مدرن برای هر چه مختصر تر کردن یاد دوستان و برقراری ارتباطی سطحی (که باز هم از هیچ خیلی بهتر است) استفاده میکنیم.
اما كار ديگري هم ميتوان كرد اينكه ميتوان به مدد تلگرام و واتس آپ و ساير شبكه هاي اجتماعي هريك از دوستان را پيامي جداگانه، خصوصي با إشاراتي كاملا خاص تنها مربوط به همان مخاطب ، مربوط به نوع ارتباطی که داشتیم و عواطفی که میتواند وجود داشته باشد فرستاد ،پيامي كه او احساس كند بخشي هر چند كوتاه از وقت خود را به او اختصاص داده ايد ، به او مي انديشيد ، او را به ياد داريد و بناداريد يك بار ديگر در پايان سال خاطره خود را از او تجديد و مستحكم كنيد ولو این ارتباط خاص را تنها با نوشتن نام او در متن پیام برقرار سازیم. چنين پيامي به بيان قديمي ها اگر هم در ابتدا مستحب باشد در پاسخ قطعا واجب است .
شايد تعطيلات فرصت مناسبي باشد كه بِه اداب سطحي و روزمره فضاي مجازي در همان تحويل سال عمقي در خور ببخشيم با گلي بر گرفته از باغ درون! عجله اي هم نيست تا بازگشت سبزه ها به طبيعت وانسان ها به قفس ها فرصت هست
https://t.me/bzyad
سال ها پيش روزها قبل از نوروز يكي از كارهايي كه نبايد به تاخير ميافتاد سفارش كارت تبريك نوروزي بود . به همراه پدر با ان شاهين ٥٢ به چاپخانه اي واقع در يكي از كوچه هاي خيابان پهلوي اهواز ميرفتيم و هر سال متني ادبي به همراه بيتي از حافظ يا سعدي سفارش ميداديم .پاكتي زيبا و منقوش هم سفارش ميداديم . بعد كه حاضر شد بايد با خطي خوش و با خودنويس ، اسامي تمام ا فراد را با همكاري همه خانواده در يك شب روي پاكت ها مينوشتيم .خاطرم هست هربار كه نام يكي از اشنايان برده ميشد در جمع خانواده اشنايي با او و خاطره اي از او مرور ميشد
دنياي نت و فضاي مجازي در سال هاي اخير چون ساير ابعاد زندگي ما در تبريك عيد هم نقشي بي مانند بازي كرده است . حداقل فايده، ان بود است كه تبريك سال نو را تسهيل و دوباره مرسوم كرد . بسياري افراد كه هيچ گاه تبريك نميگفتند يعني حوصله چاپ كارت يا مكاتبات متعدد را تداشتند هم ترغيب شدند دوستان و اشنايان را ياد كنند .تا همين جا هم جاي خوشحالي بود . اما دنياي مجازي نقش هاي متفاوتي دارد .
ميتوان همانند كارت تبريك هاي قديم این بار به شکل يك متن يكنواخت همراه با تصاويري زيبا، رنگارنگ یا حتی متحرك، انتخاب كرد و براي همه دوستان و اشنايان با هر نسبتي ارسال كرد كه به مراتب از سيستم قديم اسان تر است . پاسخ را هم ميشود جواب نداد يا متن ديگري براي پاسخ كه راحت تر هم باشد بر گزيد .بسيار هم عاليست . اما در یاد داشته باشیم كه داریم از امکانات مدرن برای هر چه مختصر تر کردن یاد دوستان و برقراری ارتباطی سطحی (که باز هم از هیچ خیلی بهتر است) استفاده میکنیم.
اما كار ديگري هم ميتوان كرد اينكه ميتوان به مدد تلگرام و واتس آپ و ساير شبكه هاي اجتماعي هريك از دوستان را پيامي جداگانه، خصوصي با إشاراتي كاملا خاص تنها مربوط به همان مخاطب ، مربوط به نوع ارتباطی که داشتیم و عواطفی که میتواند وجود داشته باشد فرستاد ،پيامي كه او احساس كند بخشي هر چند كوتاه از وقت خود را به او اختصاص داده ايد ، به او مي انديشيد ، او را به ياد داريد و بناداريد يك بار ديگر در پايان سال خاطره خود را از او تجديد و مستحكم كنيد ولو این ارتباط خاص را تنها با نوشتن نام او در متن پیام برقرار سازیم. چنين پيامي به بيان قديمي ها اگر هم در ابتدا مستحب باشد در پاسخ قطعا واجب است .
شايد تعطيلات فرصت مناسبي باشد كه بِه اداب سطحي و روزمره فضاي مجازي در همان تحويل سال عمقي در خور ببخشيم با گلي بر گرفته از باغ درون! عجله اي هم نيست تا بازگشت سبزه ها به طبيعت وانسان ها به قفس ها فرصت هست
https://t.me/bzyad
Telegram
یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
اين كانال برای بازنشرِ يادداشتهای منتشرشدهام تأسيس شده است.
كوه و موش
در آستانه تحويل سال و چرخش طبيعت هيچ چيز به قدر تغيير اميد و انرژي نمي آفريد اما اعلام زودرس تعرفه هاي خدمات پزشكي حتي پيش از سال نو هيچ تغييري را نويد نميداد. كوه با زايمان زودرس موش زاييد .اما به دلايلي كه موضوع اين يادداشت است اين موضوع ميتواند خود نقطه چرخشي جديد باشد .
عجيب ترين نكته در تعيين تعرفه هاي پزشكي خود "تعيين تعرفه "است . اينكه هر ساله در يك زمان خاص دولت براي كارهاي مختلفي كه توسط پزشكاني انجام ميشود كه تفاوت ويزيت هايشان از شباهت هاي آنها به مراتب بيشتر است يك تعرفه سراسري نه به عنوان حداقل و نه به عنوان حداكثر بلكه به صورت عدد ثابت تعيين ميكند و پزشكان بجاي ديدن اين غرابت با دولت بر همان اساس به معامله ميپردازند خود از هر چيز ديگري عجيب و غريب تر است ! ويزيت يك جا تنها قرار ملاقاتي است براي يك كار مهم تر گاه ملاقاتي است براي تمديد درمان گاه انجام معاينات و شرح حالي است براي ارجاع بيمار و گاه ملاقاتي است براي يك معاينه و شرح حال دقيق كه ممكن است نتيجه اش سلامت فرد يا بيماري اي باشد كه تمام عمر بيمار را محدود خواهد كرد در جريان ويزيت و معاينه است كه ميتوان براي ارجاع به جراح براي اعمال جراحي پرخطر و پر هزينه تصميم گرفت ويزيت ممكن است در يك شهر دور با حداقل امكانات انجام شود يا ممكن است در شهري بزرگ با هزينه هايي سنگين تر .ممكن است توسط كسي با سالها تجربه انجام شود يك كسي كه سالها در اين زمينه تجربه و مطالعه كرده است يا توسط كسي كه تجارب اندكي در اين زمينه دارد يا تجاربش در زمينه هاي ديگريست .چگونه ممكن است يك فرد يك كميته يا يك نهاد به خود اجازه دهد با يك چرخش قلم براي خدمتي كه اساس سلامت كشور وابسته به كيفيات متفاوت آن است يك تعرفه ثابت تعيين كرده آن را ابلاغ كند ؟
تغيير در چرخش سال و طبيعت ميتوانست بجاي تعجيل در ابلاغ تعرفه ها قبل از تحويل سال، به همان سبك و سياق سابق ، تغييري در نحوه نظارت بر كار درمان از كميت به كيفيت باشد به ترتيبي كه جامعه پزشكي دريابد بادي جديد وزيده غرابت موضوع درك شده ، اگرنه در كوتاه مدت اما به هر حال اميدي به تغييرات هست .
همه درك ميكنند كه اصلاح امور توسط وزارت بهداشت كاري به غايت دشوار است . چگونه ميتوان عرصه عمومي اي را كه مبادلات آزاد سلامت در آن جريان داشت و دولت ميتوانست بر آن نظارت كند بعد از چند ده سال يكشبه دوباره پديد آورد ؟عرصه اي كه سالها پيش زير پاي عقايد ظاهرا انقلابي و ساده لوحانه له شد . جامعه مدني پزشكي منهدم شده ، گريخته يا به كاري مشغول است كه كيفيت پايين آن براي خود او هم به مرض عادت ناپيداست . و بجاي حساسيت همزمان روي كيفيت خدماتي كه ارائه ميدهد تنها به نرخ اين خدمات مي انديشد .حساسيتي كه اگر وجود ميداشت كيفيت كار را به قيمت تحمل هزينه هايش ارتقا ميداد . براي ما هم كار دشواري بود اما بجاي يافتن راههايي كه چون ظروف مرتبطه همه چيز -الي سلامت بهتر -را محقق ميكنند مثل افزودن به كميت به قيمت جان و ميل به هر كار ديگري كه تنها درآمد را حفظ ميكند بايد تلاش ميكرديم كيفيت كار خود ،مهم ترين سرمايه وجودي مان ،را حفظ كنيم و اگر اينكار مستلزم اقدامي گروهي براي افزايش تعرفه ها بود چه باك ! حتي اگر توان چنين اقدامي نبود هم اشراف به موضوع و تلاش براي اندك مداخله جامعه پزشكي در نرخ گذاري ميتوانست اندك اميدواري اي ايجاد كند .همه جهت را درك ميكردند و به تلاش هاي خود اميدوار ميشدند اگر اين امكان هم نبود حداقل اگر جوامع پزشكي اندك تغييرات و اعلام زودرس آن را افتخاري به حساب نمي آوردتد شايد نااميدي از اين همه يكنواختي و روزمرگي عمق كمتري ميداشت .
هيچ كس بهتر از جامعه پزشكي نميفهمد كه تمايل به سمت بازار ازاد و سهيم كردن فروشندگان در تعيين نرخ درمان به هيچ وجه اقدامي در جهت خلاف منافع محرومان نيست اولا آزاد كردن تعرفه ها ضرورتا به معناي افزايش پرداخت در همه شرايط نيست همين الان هم بسياري از پزشكان همين مبالغ اندكي افزايش يافته را مخالف منافع خود ديده حاضر به افزايش تعرفه هايشان نيستند سالها تحقير اجباري ويزيت كيفيت را آنقدر پايين اورده كه بهبود آن از ابتدا آسان نيست ثانيا هيچ كس بيش از نسخه نويسان به آلام مردم نزديك نيست در برابر فقر و ومحروميت از همه اقشار حساس ترند ووتنها كار ويزيت است با يك "ندارم "راه ميفتد . با اين همه بي اعتمادي و با وجود تنگدستي تحميلي به جامعه پزشكي هم هيچگاه پرشكان از حمايت مردم محروم دست بر تداشتند چه برسد به آنكه بي اعتمادي به اعتماد و تنگدستي تبديل به گشاده دستي گردد .سوم ؛ مردم فقير آنقدر ثروتمند نيستند كه بتوانند هزينه هاي سرسام آور مالي و عاطفي اي كه تعرفه هاي پايين به بار مي آورد بپردازند!
در آستانه تحويل سال و چرخش طبيعت هيچ چيز به قدر تغيير اميد و انرژي نمي آفريد اما اعلام زودرس تعرفه هاي خدمات پزشكي حتي پيش از سال نو هيچ تغييري را نويد نميداد. كوه با زايمان زودرس موش زاييد .اما به دلايلي كه موضوع اين يادداشت است اين موضوع ميتواند خود نقطه چرخشي جديد باشد .
عجيب ترين نكته در تعيين تعرفه هاي پزشكي خود "تعيين تعرفه "است . اينكه هر ساله در يك زمان خاص دولت براي كارهاي مختلفي كه توسط پزشكاني انجام ميشود كه تفاوت ويزيت هايشان از شباهت هاي آنها به مراتب بيشتر است يك تعرفه سراسري نه به عنوان حداقل و نه به عنوان حداكثر بلكه به صورت عدد ثابت تعيين ميكند و پزشكان بجاي ديدن اين غرابت با دولت بر همان اساس به معامله ميپردازند خود از هر چيز ديگري عجيب و غريب تر است ! ويزيت يك جا تنها قرار ملاقاتي است براي يك كار مهم تر گاه ملاقاتي است براي تمديد درمان گاه انجام معاينات و شرح حالي است براي ارجاع بيمار و گاه ملاقاتي است براي يك معاينه و شرح حال دقيق كه ممكن است نتيجه اش سلامت فرد يا بيماري اي باشد كه تمام عمر بيمار را محدود خواهد كرد در جريان ويزيت و معاينه است كه ميتوان براي ارجاع به جراح براي اعمال جراحي پرخطر و پر هزينه تصميم گرفت ويزيت ممكن است در يك شهر دور با حداقل امكانات انجام شود يا ممكن است در شهري بزرگ با هزينه هايي سنگين تر .ممكن است توسط كسي با سالها تجربه انجام شود يك كسي كه سالها در اين زمينه تجربه و مطالعه كرده است يا توسط كسي كه تجارب اندكي در اين زمينه دارد يا تجاربش در زمينه هاي ديگريست .چگونه ممكن است يك فرد يك كميته يا يك نهاد به خود اجازه دهد با يك چرخش قلم براي خدمتي كه اساس سلامت كشور وابسته به كيفيات متفاوت آن است يك تعرفه ثابت تعيين كرده آن را ابلاغ كند ؟
تغيير در چرخش سال و طبيعت ميتوانست بجاي تعجيل در ابلاغ تعرفه ها قبل از تحويل سال، به همان سبك و سياق سابق ، تغييري در نحوه نظارت بر كار درمان از كميت به كيفيت باشد به ترتيبي كه جامعه پزشكي دريابد بادي جديد وزيده غرابت موضوع درك شده ، اگرنه در كوتاه مدت اما به هر حال اميدي به تغييرات هست .
همه درك ميكنند كه اصلاح امور توسط وزارت بهداشت كاري به غايت دشوار است . چگونه ميتوان عرصه عمومي اي را كه مبادلات آزاد سلامت در آن جريان داشت و دولت ميتوانست بر آن نظارت كند بعد از چند ده سال يكشبه دوباره پديد آورد ؟عرصه اي كه سالها پيش زير پاي عقايد ظاهرا انقلابي و ساده لوحانه له شد . جامعه مدني پزشكي منهدم شده ، گريخته يا به كاري مشغول است كه كيفيت پايين آن براي خود او هم به مرض عادت ناپيداست . و بجاي حساسيت همزمان روي كيفيت خدماتي كه ارائه ميدهد تنها به نرخ اين خدمات مي انديشد .حساسيتي كه اگر وجود ميداشت كيفيت كار را به قيمت تحمل هزينه هايش ارتقا ميداد . براي ما هم كار دشواري بود اما بجاي يافتن راههايي كه چون ظروف مرتبطه همه چيز -الي سلامت بهتر -را محقق ميكنند مثل افزودن به كميت به قيمت جان و ميل به هر كار ديگري كه تنها درآمد را حفظ ميكند بايد تلاش ميكرديم كيفيت كار خود ،مهم ترين سرمايه وجودي مان ،را حفظ كنيم و اگر اينكار مستلزم اقدامي گروهي براي افزايش تعرفه ها بود چه باك ! حتي اگر توان چنين اقدامي نبود هم اشراف به موضوع و تلاش براي اندك مداخله جامعه پزشكي در نرخ گذاري ميتوانست اندك اميدواري اي ايجاد كند .همه جهت را درك ميكردند و به تلاش هاي خود اميدوار ميشدند اگر اين امكان هم نبود حداقل اگر جوامع پزشكي اندك تغييرات و اعلام زودرس آن را افتخاري به حساب نمي آوردتد شايد نااميدي از اين همه يكنواختي و روزمرگي عمق كمتري ميداشت .
هيچ كس بهتر از جامعه پزشكي نميفهمد كه تمايل به سمت بازار ازاد و سهيم كردن فروشندگان در تعيين نرخ درمان به هيچ وجه اقدامي در جهت خلاف منافع محرومان نيست اولا آزاد كردن تعرفه ها ضرورتا به معناي افزايش پرداخت در همه شرايط نيست همين الان هم بسياري از پزشكان همين مبالغ اندكي افزايش يافته را مخالف منافع خود ديده حاضر به افزايش تعرفه هايشان نيستند سالها تحقير اجباري ويزيت كيفيت را آنقدر پايين اورده كه بهبود آن از ابتدا آسان نيست ثانيا هيچ كس بيش از نسخه نويسان به آلام مردم نزديك نيست در برابر فقر و ومحروميت از همه اقشار حساس ترند ووتنها كار ويزيت است با يك "ندارم "راه ميفتد . با اين همه بي اعتمادي و با وجود تنگدستي تحميلي به جامعه پزشكي هم هيچگاه پرشكان از حمايت مردم محروم دست بر تداشتند چه برسد به آنكه بي اعتمادي به اعتماد و تنگدستي تبديل به گشاده دستي گردد .سوم ؛ مردم فقير آنقدر ثروتمند نيستند كه بتوانند هزينه هاي سرسام آور مالي و عاطفي اي كه تعرفه هاي پايين به بار مي آورد بپردازند!
اما اميد به تغيير آنجاست كه شايد تعرفه هايي كه ديگر به هيچ وجه تعرفه نيست و همه آشكارا اين موضوع را درك ميكنند منجر به عبور از اين نوع "تعيين " گرديده مثل بسياري از اقدامات پزشكي نه چندان ضروري درمان هاي پايه هم نجات پيدا كنند .
https://t.me/bzyad
https://t.me/bzyad
Telegram
یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
اين كانال برای بازنشرِ يادداشتهای منتشرشدهام تأسيس شده است.
دكتر جمشيد لطفي
شب از نيمه گذشته بود .همه در هواپيما خواب بودند. خوابي دشوار تنگ و ترش ! ما با گروهي از متخصصين مغز و اعصاب از يك كنگره اروپايي بر ميگشتيم بسياري از ما در يكي دو رديف جلو و دو سه نفر ته هواپيما . برخي از ما كه خوابشان نميبرد ناگاه متوجه خانمي در همان نزديكي شديم كه سرش روي سينه افتاد بيهوش شد . اندكي بعد دست هايش با يك انقباض هماهنك بالا آمد .از ميان ما متخصصين يكي فرياد زد "ديازپام بيارين تشنج كرد "ديگري گفت "انتوبه انتوبه "، ديگري داد زد "بخوابونينش بخوابونبن" ديگري گفت "ماساژ ماساژ بدين" مهماندار درمانده ما را نگاه ميكرد .ديازپام كجا بوده كي رگ بگيره ؟ كجا بخوابونيم ؟
در هول وولا بوديم كه ديدم استاد كه ته هواپيما نشسته بود تازه از جايش بلند شده و با اشاره ميپرسد " چي شده ؟"
وقتي توضيح داديم ، مكث نكرد گفت :
"ببينين تو كيفش انسولين داره ؟"
كيف را باز كرديم إنسولين با سوزن تزريق در كيف بود .در تاريكي شب إنسولين را اشتباه حساب كرده ريادي تزريق كرده بود
سوم فروردين زادروز دكتر جمشيد لطفي طبيب بزرگ ايراني
و بنيانگذار نورولوژي مدرن در ايران گرامي باد
https://t.me/bzyad
شب از نيمه گذشته بود .همه در هواپيما خواب بودند. خوابي دشوار تنگ و ترش ! ما با گروهي از متخصصين مغز و اعصاب از يك كنگره اروپايي بر ميگشتيم بسياري از ما در يكي دو رديف جلو و دو سه نفر ته هواپيما . برخي از ما كه خوابشان نميبرد ناگاه متوجه خانمي در همان نزديكي شديم كه سرش روي سينه افتاد بيهوش شد . اندكي بعد دست هايش با يك انقباض هماهنك بالا آمد .از ميان ما متخصصين يكي فرياد زد "ديازپام بيارين تشنج كرد "ديگري گفت "انتوبه انتوبه "، ديگري داد زد "بخوابونينش بخوابونبن" ديگري گفت "ماساژ ماساژ بدين" مهماندار درمانده ما را نگاه ميكرد .ديازپام كجا بوده كي رگ بگيره ؟ كجا بخوابونيم ؟
در هول وولا بوديم كه ديدم استاد كه ته هواپيما نشسته بود تازه از جايش بلند شده و با اشاره ميپرسد " چي شده ؟"
وقتي توضيح داديم ، مكث نكرد گفت :
"ببينين تو كيفش انسولين داره ؟"
كيف را باز كرديم إنسولين با سوزن تزريق در كيف بود .در تاريكي شب إنسولين را اشتباه حساب كرده ريادي تزريق كرده بود
سوم فروردين زادروز دكتر جمشيد لطفي طبيب بزرگ ايراني
و بنيانگذار نورولوژي مدرن در ايران گرامي باد
https://t.me/bzyad
Telegram
یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
اين كانال برای بازنشرِ يادداشتهای منتشرشدهام تأسيس شده است.
يادداشت بهاريه سال گذشته
براي نوروز ١٤٠٣ ( سال تغيير )
اما عجیبتر از هر چیز، اگر نیک بنگری، آن است که بهار باز هم مي آيد . قرنها افتادن سیب از درخت ما را به حیرت وانمیداشت. هنوز هم از رویش جوانهها و تلألوی آفتاب بر سبزهها حیرت نمیکنیم، اما برفها آب و برگها دوباره میرویند. حتی اگر زمستانی سخت بوده باشد، با کوههای برف، یا زمستان به وعدۀ خود عمل نکرده و اصلاً نیامده باشد. حتی اگر ناامیدی بر همه جا سايه انداخته باشد و هر راهي به دیواری سخت از سیمان سترگ منتهی شده باشد، باز هم زمین دوباره تغییر خواهد کرد.حتئ اگر هراس از حد گذشته باشد .مرز بودن يا نبودن ، هستي و نيستي در حال محو شدن باشند اضطراب مداوم جان و جهاني را به حمله اضطراب به اندك بهانه اي مبتلا كند باز هم بهار خواهد آمد .
تغییر فقط در طبیعت نیست. گوهر وجود انسان، آنچه از دسترس اراده هم خارج است و آنچه اجتنابناپذیر و ذاتی زندگی است، تغییر است. انسان خود نمیداند، اما تغییر میکند. انکار میکند، باور نمیکند؛ اما تغییر میکند. آنچه امروز میگویی آنی نیست که 20 سال پیش میگفتی، اگر همان را میگویی، دروغ میگویی یا تظاهر میکنی، یا هنوز که هنوز است قدر تغییر را نمیدانی آن را شکر نمیگذاري و حتی از آن شرم میکنی.
افراد را چون مهره، چون مجسمه برمیگمارند تا فقط فرامین را اجرا کنند، اما غافل از آنکه هیچکس، تأکید میکنم هیچکس، برای اطاعت صد درصدی از فرامین آفریده نشده است. روزی، جایی سنگ خارای واقعیت او را نشانه خواهد گرفت و اصابت خواهد کرد. وقتی فرامین از واقعیات دور افتند، هرچه دورتر، اصابت زودتر و سنگینتر! آن که امکان مواجهه با واقعیات را پیدا کند یا این فرصت را به او بدهند، آن که خود را در میان سیلاب واقعیات ببیند، زودتر و آن که سکون برگزیند، دیرتر؛ اما هر کس ایستگاهی دارد. جستوجوی بیپایان برای انتخاب سنگ كه تغيير نميكند به جای آدم كه تغيير ميكند فقط به انتخاب ابله خواهد انجامید که او هم بیتردید، تغییر خواهد کرد!
انسانها را تقبیح میکنند یا تقدیس که اینچنیناند یا آنچناناند، اما نمیبینند که نه اینچنین خواهند ماند، نه آنچنان. گاه با تقدیس انسانی عنان عقل از دست میدهند، به او میسپارند و بندگی اختیار میکنند، گویا نمیدانند آن که به حُسنی تقدیس شد این بار با همان تقدیس تغییر خواهد كرد! یا تقبیح میکنند به عیبی، او را نمیپذیرند، با او جمعيتي تشکیل نمیدهند،؛ غافل از آنکه او هم تغيير میکند يا مثبت به زعم تقبیحکنندکان و با درك واصرار ايشان يا به شکلی که مطلوب اینان نخواهد بود. در هر حال تغيير ميكند .
این زمان که اینها را مینویسم زمستان است، اما بهار خواهد آمد. در چهرۀ زمستان بهار را باید دید و زمین را که تغییر کرده، نفس کشیده و دیگرگون شده است
https://t.me/bzyad
براي نوروز ١٤٠٣ ( سال تغيير )
اما عجیبتر از هر چیز، اگر نیک بنگری، آن است که بهار باز هم مي آيد . قرنها افتادن سیب از درخت ما را به حیرت وانمیداشت. هنوز هم از رویش جوانهها و تلألوی آفتاب بر سبزهها حیرت نمیکنیم، اما برفها آب و برگها دوباره میرویند. حتی اگر زمستانی سخت بوده باشد، با کوههای برف، یا زمستان به وعدۀ خود عمل نکرده و اصلاً نیامده باشد. حتی اگر ناامیدی بر همه جا سايه انداخته باشد و هر راهي به دیواری سخت از سیمان سترگ منتهی شده باشد، باز هم زمین دوباره تغییر خواهد کرد.حتئ اگر هراس از حد گذشته باشد .مرز بودن يا نبودن ، هستي و نيستي در حال محو شدن باشند اضطراب مداوم جان و جهاني را به حمله اضطراب به اندك بهانه اي مبتلا كند باز هم بهار خواهد آمد .
تغییر فقط در طبیعت نیست. گوهر وجود انسان، آنچه از دسترس اراده هم خارج است و آنچه اجتنابناپذیر و ذاتی زندگی است، تغییر است. انسان خود نمیداند، اما تغییر میکند. انکار میکند، باور نمیکند؛ اما تغییر میکند. آنچه امروز میگویی آنی نیست که 20 سال پیش میگفتی، اگر همان را میگویی، دروغ میگویی یا تظاهر میکنی، یا هنوز که هنوز است قدر تغییر را نمیدانی آن را شکر نمیگذاري و حتی از آن شرم میکنی.
افراد را چون مهره، چون مجسمه برمیگمارند تا فقط فرامین را اجرا کنند، اما غافل از آنکه هیچکس، تأکید میکنم هیچکس، برای اطاعت صد درصدی از فرامین آفریده نشده است. روزی، جایی سنگ خارای واقعیت او را نشانه خواهد گرفت و اصابت خواهد کرد. وقتی فرامین از واقعیات دور افتند، هرچه دورتر، اصابت زودتر و سنگینتر! آن که امکان مواجهه با واقعیات را پیدا کند یا این فرصت را به او بدهند، آن که خود را در میان سیلاب واقعیات ببیند، زودتر و آن که سکون برگزیند، دیرتر؛ اما هر کس ایستگاهی دارد. جستوجوی بیپایان برای انتخاب سنگ كه تغيير نميكند به جای آدم كه تغيير ميكند فقط به انتخاب ابله خواهد انجامید که او هم بیتردید، تغییر خواهد کرد!
انسانها را تقبیح میکنند یا تقدیس که اینچنیناند یا آنچناناند، اما نمیبینند که نه اینچنین خواهند ماند، نه آنچنان. گاه با تقدیس انسانی عنان عقل از دست میدهند، به او میسپارند و بندگی اختیار میکنند، گویا نمیدانند آن که به حُسنی تقدیس شد این بار با همان تقدیس تغییر خواهد كرد! یا تقبیح میکنند به عیبی، او را نمیپذیرند، با او جمعيتي تشکیل نمیدهند،؛ غافل از آنکه او هم تغيير میکند يا مثبت به زعم تقبیحکنندکان و با درك واصرار ايشان يا به شکلی که مطلوب اینان نخواهد بود. در هر حال تغيير ميكند .
این زمان که اینها را مینویسم زمستان است، اما بهار خواهد آمد. در چهرۀ زمستان بهار را باید دید و زمین را که تغییر کرده، نفس کشیده و دیگرگون شده است
https://t.me/bzyad
Telegram
یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
اين كانال برای بازنشرِ يادداشتهای منتشرشدهام تأسيس شده است.
*سيستم برده داري در كار پزشكي را متوقف كنيد
*براي درمان مردم متخصص #استخدام#كنيد
فوت دکتر نرگس محمدپور رزیدنت سال چهارم
۱۳ فروردین ۱۴۰۴
🔴یکی از پستهای آخر خانم دکتر محمد پور!
🔸اینجا رنج و خستگی معنا ندار. من مدت ها سکوت کرده بودم اما اکنون مینویسم ب یاد تمامی آنانی که دوستان ما بودند و دیگر تاب نیاوردند و جهانشان را عوض کردند. اینجا تا سر حد مرگ کار میکنی شیفتها سی وشش ساعته است که گاهی سه چهارم تایم یا بیشتر از روز را پای میز جراحی هستیم و در اتاق عمل بر بالین مریض مونیتورها را چک میکنیم و یا چشمان نگرانمان در دل دعا میکنیم بیهوشی هر چه سریعتر مريض را اسپاینال کند تا من تیغ جراحی را بردارم ..... خانم دکتر بدو پرولاپس بند ناف...... دکتر بدو دکولمان...... بدو افت قلب طول کشیده.... و ... و ... و و در حین هر دویدن نیمی از وجود تو نیز ترک میخورد گاهی اصلا یادت نمیاید ناهار خورده ای ؟ پوستت ترک برداشته وزیر چشم ها گود رفته است. چون حتی وقت نمیکنی چاییت را که یک ساعت پیش ریخته بودی و روی میز گذاشتی بخوری و همیشه تو متهم ردیف اول هستی ... در کوچکترین عارضه همه انگشتها تو را نشانه میگیرد و همیشه همراهی خشمگین در کمین است که دق دلیش از زندگی را سر ما مرفهین بی درد جامعه خالی کند و اخر سر هم حقوقی که سر ماه میگیری ب زور کفاف اجاره خانه و خورد و خوراکت را میرساند. ماهمه با عشق و چهره های جوان بشاش آمده بودیم آمده بودیم نجات دهنده باشیم دستان خدا شویم بر زمین...... اما اکنون خود دنبال راه نجاتی از این طوفان سهمگین هستیم که جوانی و جان ما را بلعیده است...... ما بی پناهیم و خسته
منبع: کانال خبری پرستاران ایران
https://t.me/bzyad
*براي درمان مردم متخصص #استخدام#كنيد
فوت دکتر نرگس محمدپور رزیدنت سال چهارم
۱۳ فروردین ۱۴۰۴
🔴یکی از پستهای آخر خانم دکتر محمد پور!
🔸اینجا رنج و خستگی معنا ندار. من مدت ها سکوت کرده بودم اما اکنون مینویسم ب یاد تمامی آنانی که دوستان ما بودند و دیگر تاب نیاوردند و جهانشان را عوض کردند. اینجا تا سر حد مرگ کار میکنی شیفتها سی وشش ساعته است که گاهی سه چهارم تایم یا بیشتر از روز را پای میز جراحی هستیم و در اتاق عمل بر بالین مریض مونیتورها را چک میکنیم و یا چشمان نگرانمان در دل دعا میکنیم بیهوشی هر چه سریعتر مريض را اسپاینال کند تا من تیغ جراحی را بردارم ..... خانم دکتر بدو پرولاپس بند ناف...... دکتر بدو دکولمان...... بدو افت قلب طول کشیده.... و ... و ... و و در حین هر دویدن نیمی از وجود تو نیز ترک میخورد گاهی اصلا یادت نمیاید ناهار خورده ای ؟ پوستت ترک برداشته وزیر چشم ها گود رفته است. چون حتی وقت نمیکنی چاییت را که یک ساعت پیش ریخته بودی و روی میز گذاشتی بخوری و همیشه تو متهم ردیف اول هستی ... در کوچکترین عارضه همه انگشتها تو را نشانه میگیرد و همیشه همراهی خشمگین در کمین است که دق دلیش از زندگی را سر ما مرفهین بی درد جامعه خالی کند و اخر سر هم حقوقی که سر ماه میگیری ب زور کفاف اجاره خانه و خورد و خوراکت را میرساند. ماهمه با عشق و چهره های جوان بشاش آمده بودیم آمده بودیم نجات دهنده باشیم دستان خدا شویم بر زمین...... اما اکنون خود دنبال راه نجاتی از این طوفان سهمگین هستیم که جوانی و جان ما را بلعیده است...... ما بی پناهیم و خسته
منبع: کانال خبری پرستاران ایران
https://t.me/bzyad
Telegram
یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
اين كانال برای بازنشرِ يادداشتهای منتشرشدهام تأسيس شده است.
يادداشت روز دوشنبه شرق
شرم
سال كارى ١٤٠٤ با يك خبر تاسف آور شروع شد
خانم دكتر جوان دستيار سال آخر رشته زنان در شهر تبريز مشكلات را طاقت نياورد و به زندگي پشت كرد .
آخرين نوشته اي كه از او در فضاي مجازي باقي مانده شرح دردهاي عميقي است كه يك انسان حساس با روحي لطيف را به شدت مي آزارد . انسان با شعوري كه عاقلانه مي انديشد و عاقلانه آرزو ميكند اما رويايي دست نيافتني از كار در مي آيد . انسان كوشايي كه هيج از تلاش فرو نميگذارد در شهري ديگر ، اگرنه متخاصم بلكه حداقل رقيب شهر خود ، ادامه تحصيل ميدهد . اما احساس ميكند تلاش هايش چون تلاش هاي انساني است كه در خواب ميدود اما هيچ گاه نميرسد . سرانجام تن او توان تحمل باري را كه حاصل تناقضات و مشكلات متعدد اجتماعي است از دست ميدهد .
دستياري هم ابتدا نوعي طبابت از نوع بهتر آن ،علمي و آموزشي ،بنظر ميرسيد اما اينطور نبود . بيگاري دشواري بود در شرايطي دشوار تر با روابط كاري اي كه بيشتر روابط بين افسران و درجه داران را به ذهن مي آورد تا روابط بين همكاراني كه حين كار آموزش هم ميدهند . با مسيوليت هايي سنگين براي كارهاي درماني دشواري كه معيارهاي اخلاقي و قانوني آنها هم هنوز در كشور جا نيفتاده .ابهامات و تنازعات پيرامون اجازه وتصميم بين سزارين يا زايمان طبيعي در كشور به شدت ادامه دارد . موازين علمي گاه با موازين قانوني در تضاد قرار ميگيرند . غربالگري براي جنين ناقص ممنوع شده .از اين رو نوزادان ناقص بيشتري متولد ميشوند كه ممكن است حادثه زايماني باشد يا نقص جنيني ! گاه تا بزرگسالي هم تفاوت اينده معلوم نميشود . محدود كردن سزارين برخلاف نظر متخصصين ممكن است عوارضي را حين زايمان طبيعي باعث شود كه اگر رخ داد و كودكي ناقص به دنيا آمد نه آنكه در جايگاه چنين تصميمات مهمي است بلكه دستياري كه تازه سال دوم آموزش را آغاز كرده مسئول است او كه به عنوان دانشجو از حداقل حقوق كارگران هم برخوردار نيست به عنوان طبيب ، مسئول است . به كاري مشغول است كه توانايي طبابت و شماره نظام پزشكي ميخواهد . دادگاه هم او را به عنوان طبيب مسئول ميشناسد ، حتي زماني كه آشكارا سيستم مسئول است . او كه اخيرا به هنگام تعهد دستياري براي اولين بار با سفته و چك و محضر و اعداد و ارقام آشنا شده خانواده اي را زير بار تعهدات سنگين برده حالا يك بارديگر با مبالغي هنگفت روبرو ميشود كه بايد با دست خالي يا از خانواده اي كه تنها اميدشان همين دختر تحصيلكرده است فراهم كند . وراي مسايل مادي چه دشوار و خرد كننده است تحمل نااميدي زماني كه اين روح لطيف را مسئول نقص عضو انساني براي تمام عمر به حساب آوريم و بر اين اساس مجازات كنيم . چه درد عميقي بايد هر لحظه تا پنج سالگي كودك و بعد از آن تجربه كند و چه اشك ها كه حتي امكان فرو ريختن پيدا نكنند .اشك هاي روح پاك و بيگناهي كه در شهر گناهكاران فرو ميريزند . دختر جواني كه قرار شد با كار بي مزد سوراخ سنبه هاي سيستم بحران زده سلامت كشور را سامان دهد حالا بايد جور عوارضي كه هزاران عامل ديكر دارد را هم براي ما بكشد . حتي اگر دستيار ،آنكه آموزش ميبيند ، خطابي مرتكب شود آيا خود او مسئول است يا سيستم آموزشي اي كه اورا به كار گرفته ؟ بيمارستان هاي آموزشي در قطع كامل ارتباطات بين المللي كه باعث شده شيوه درست بكلي فراموش شود ، در منتهاي تنگدستي ، با كمبود هيات علمي و متخصص براي تمام ساعات شبانه روز ، با بخش هاي شلوغ ، كثيف ، خوابگاه هايي كه گويا تنها براي توليد خاطرات دردناك مهيا شده اند ، تعداد اندك پرستار و دارو و تجهيزات و …..و هزار مشكل ديگر كه محبطي دشوار براي طبيب و پر عارضه براي بيمار مي آفرينند .و آنكه در نهايت بايد ديه اين همه نابساماني را بپردازد دختر جواني است كه خود قرباني همين سيستم است . سيستمي كه قادر نيست حتي با اين همه تحارب تلخ تغييري بسيار كوچك اما اساسي در چارجوب ها و گفتمان خود ايجاد كند . و با تقليل موضوع به يك مسيله اداري و اقتصادي بر امواج نااميدي مي افزايد .
راستي آيا شرم ميدانيم چيست ؟
شرم گاه مايه اميدواري است !
https://t.me/bzyad
شرم
سال كارى ١٤٠٤ با يك خبر تاسف آور شروع شد
خانم دكتر جوان دستيار سال آخر رشته زنان در شهر تبريز مشكلات را طاقت نياورد و به زندگي پشت كرد .
آخرين نوشته اي كه از او در فضاي مجازي باقي مانده شرح دردهاي عميقي است كه يك انسان حساس با روحي لطيف را به شدت مي آزارد . انسان با شعوري كه عاقلانه مي انديشد و عاقلانه آرزو ميكند اما رويايي دست نيافتني از كار در مي آيد . انسان كوشايي كه هيج از تلاش فرو نميگذارد در شهري ديگر ، اگرنه متخاصم بلكه حداقل رقيب شهر خود ، ادامه تحصيل ميدهد . اما احساس ميكند تلاش هايش چون تلاش هاي انساني است كه در خواب ميدود اما هيچ گاه نميرسد . سرانجام تن او توان تحمل باري را كه حاصل تناقضات و مشكلات متعدد اجتماعي است از دست ميدهد .
دستياري هم ابتدا نوعي طبابت از نوع بهتر آن ،علمي و آموزشي ،بنظر ميرسيد اما اينطور نبود . بيگاري دشواري بود در شرايطي دشوار تر با روابط كاري اي كه بيشتر روابط بين افسران و درجه داران را به ذهن مي آورد تا روابط بين همكاراني كه حين كار آموزش هم ميدهند . با مسيوليت هايي سنگين براي كارهاي درماني دشواري كه معيارهاي اخلاقي و قانوني آنها هم هنوز در كشور جا نيفتاده .ابهامات و تنازعات پيرامون اجازه وتصميم بين سزارين يا زايمان طبيعي در كشور به شدت ادامه دارد . موازين علمي گاه با موازين قانوني در تضاد قرار ميگيرند . غربالگري براي جنين ناقص ممنوع شده .از اين رو نوزادان ناقص بيشتري متولد ميشوند كه ممكن است حادثه زايماني باشد يا نقص جنيني ! گاه تا بزرگسالي هم تفاوت اينده معلوم نميشود . محدود كردن سزارين برخلاف نظر متخصصين ممكن است عوارضي را حين زايمان طبيعي باعث شود كه اگر رخ داد و كودكي ناقص به دنيا آمد نه آنكه در جايگاه چنين تصميمات مهمي است بلكه دستياري كه تازه سال دوم آموزش را آغاز كرده مسئول است او كه به عنوان دانشجو از حداقل حقوق كارگران هم برخوردار نيست به عنوان طبيب ، مسئول است . به كاري مشغول است كه توانايي طبابت و شماره نظام پزشكي ميخواهد . دادگاه هم او را به عنوان طبيب مسئول ميشناسد ، حتي زماني كه آشكارا سيستم مسئول است . او كه اخيرا به هنگام تعهد دستياري براي اولين بار با سفته و چك و محضر و اعداد و ارقام آشنا شده خانواده اي را زير بار تعهدات سنگين برده حالا يك بارديگر با مبالغي هنگفت روبرو ميشود كه بايد با دست خالي يا از خانواده اي كه تنها اميدشان همين دختر تحصيلكرده است فراهم كند . وراي مسايل مادي چه دشوار و خرد كننده است تحمل نااميدي زماني كه اين روح لطيف را مسئول نقص عضو انساني براي تمام عمر به حساب آوريم و بر اين اساس مجازات كنيم . چه درد عميقي بايد هر لحظه تا پنج سالگي كودك و بعد از آن تجربه كند و چه اشك ها كه حتي امكان فرو ريختن پيدا نكنند .اشك هاي روح پاك و بيگناهي كه در شهر گناهكاران فرو ميريزند . دختر جواني كه قرار شد با كار بي مزد سوراخ سنبه هاي سيستم بحران زده سلامت كشور را سامان دهد حالا بايد جور عوارضي كه هزاران عامل ديكر دارد را هم براي ما بكشد . حتي اگر دستيار ،آنكه آموزش ميبيند ، خطابي مرتكب شود آيا خود او مسئول است يا سيستم آموزشي اي كه اورا به كار گرفته ؟ بيمارستان هاي آموزشي در قطع كامل ارتباطات بين المللي كه باعث شده شيوه درست بكلي فراموش شود ، در منتهاي تنگدستي ، با كمبود هيات علمي و متخصص براي تمام ساعات شبانه روز ، با بخش هاي شلوغ ، كثيف ، خوابگاه هايي كه گويا تنها براي توليد خاطرات دردناك مهيا شده اند ، تعداد اندك پرستار و دارو و تجهيزات و …..و هزار مشكل ديگر كه محبطي دشوار براي طبيب و پر عارضه براي بيمار مي آفرينند .و آنكه در نهايت بايد ديه اين همه نابساماني را بپردازد دختر جواني است كه خود قرباني همين سيستم است . سيستمي كه قادر نيست حتي با اين همه تحارب تلخ تغييري بسيار كوچك اما اساسي در چارجوب ها و گفتمان خود ايجاد كند . و با تقليل موضوع به يك مسيله اداري و اقتصادي بر امواج نااميدي مي افزايد .
راستي آيا شرم ميدانيم چيست ؟
شرم گاه مايه اميدواري است !
https://t.me/bzyad
Telegram
یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
اين كانال برای بازنشرِ يادداشتهای منتشرشدهام تأسيس شده است.
در مرگ یوسا
یوسا نویسندهی متفاوتی برای خوانندهها و نویسندههای ایرانی بود، متفاوت با همهی نویسندههای آمریکای لاتین و آمریکا و اروپا. درگیریاش با سیاست و نگاه عمیقش به تاریخ مردم آمریکای لاتین و نقش دیکتاتورها و آنچه آنها را تا به آن جا و جایگاه میکشاند، بخش مهمی از آن چیزی بود که رمانها و نگاه او را به ما نزدیک میکرد و میتوانستیم خودمان و کشورمان را در پرتو کارهاش میدیدیم. از "گفتوگو در کاتدرال" گرفته تا "جنگ آخرالزمان" و "سور بز" و اغلب کارهاش، ما تصویر خودمان را در آینهی روابط پر از خشونت و نقش مذهب و سنت در شکلگیری روابط قدرت میدیدیم.
اما فقط نزدیکی تاریخی و فرهنگی نیست که کارهای او را برای ما آشنا میکرد، مدرنبودنش هم بود؛ توجه همزمان به وضعیت اجتماع و نقش فرد و بهخصوص درون فرد هم بود. شگردهایی از رماننویسی که اجازه میداد درونیترین و حسیترین احساسات فرد را هم در همانزمان که مهمترین تحولات سیاسی اتفاق میافتد ببینیم و نقش فرد را در هر غائلهی کوچک و بزرگی بدانیم.
انتخاب بزنگاههای مهم سیاسی ـ که تاریخ معاصر کشورهایی مثل پرو و برزیل و دومینیکن را رقم میزدند ـ و نقش چهرههایی از طبقات و قشرهای مختلف اجتماع در آن بزنگاه، تصویری سراسری و کامل میداد از آنچه در آن بزنگاهها گذشته بود، چه کشتن تروخیلو بود و تغییر قدرت در دومینیکن، چه در پرو، چه رویارویی مذهب و آریستوکراسی بود در برزیل.
دیکتاتوری و جنگ قدرت، گرچه موضوع اغلب رمانهاش بود، اما نقطهی عزیمتش فرهنگ بود و آنچه بسترسازِ جنگ قدرت و شکلگیری و تغییر قدرت در این کشورها میشد. فرهنگِ برآمده از تاریخی پرخشونت همان چیزی بود که، باوجود تمام تغییرات سیاسی، دیکتاتوری را با دیکتاتوری دیگر عوض میکرد، یا دستکم اجازهی برقراری دموکراسی را نمیداد.
رمانهای یوسا همزمان تجسم تاریخ بود و سیاست، اهمیت فرد بود و جامعه، نمایش درون بود و بیرون. او جزو نویسندهگان استثنایی بود که توانست همزمان تصویری همهجانبه و شاید بینقص از جوامع آمریکای لاتین بدهد و درعینحال درونیترین احساسهای بشر گرفتار در اجتماعِ دیکتاتورپرور را نشان بدهد. نشان بدهد که چهطور تاریخ خود را در سرنوشت امروز بازسازی میکند و چهطور خشونتهای سیاسی راه به خشونتهای فردی باز میکنند و چهطور کلنجار مداوم نیروهای سیاسی با قدرتْ تابعی از فرهنگ و سنتهای آن کشور میشود. همهی آنچه باعث شد کتابهاش، باوجود سختخوانبودن، در کشور ما هم خوانندهی زیادی داشته باشند و ما بتوانیم خودمان را در آثار او ببینیم و او را نویسندهیی بدانیم از خودمان.
۲۵ فروردین ۱۴۰۴
#ماریو_بارگاس_یوسا
#حسین_سناپور
@sanapourhossein
يادداشت روز دوشنبه شرق
ظاهر وباطن در كار اصلاح
باز هم درباره وضعيت رزيدنتي
آيا با اصلاح ظواهر ميتوان باعث اصلاحات اساسي و تغيير شد ؟ جواب همه بي ترديد خير است . هيچ كس نميخواهد كاري ظاهري بخوان صوري بكند اما ساختاري ديدن يك اصلاح نيازمند نگاهي عميق تر و چشماني شسته تر است وگرنه چشمان معتاد به آنچه ديده اند ظواهر را بجاي ساختار ها ميبينند و در اين صورت در اصلاح همان ظواهر نيز باز ميمانند .ارتباط ارگانيك ظاهر وباطن يك معنايش آن است كه به هيچ كدام نميتوانيد بي اعتنا باشيد و اصلاح هركدام به تنهايي بي حاصل و به عبارتي حتي مضر است چون جلوي اصلاح اساسي را ميگيرد .
وقتي ميگوييم فرماسيون اقتصادي سيستم آموزش پزشكي ما در مرحله برده داري درجا ميزند تنها معناي آن اين نيست كه رزيدنت ها برده هستند و مشقت زيادي تحمل ميكنند و بايد امكانات رفاهي فراهم كرد .مقصود اصلي آن است كه اين فرماسيون اقتصادي است كه دليل بسياري از مشكلات سيستم سلامت به شمار ميرود چراكه با فرماسيون اقتصادي رابح و مدرن در تضاد قرار ميگيرد ، قرباني اصلي آن سيستم سلامت كشور و جامعه پزشكي است و اگر نااميدي اي هم در ميان پزشكان جوان ايجاد ميشود به واسطه عدم درك اين واقعيت بديهي است نه فقط مشكلات روزمره اي كه ممكن است پيدا كنند . سيستم برده داري در شرايط فعلي براي دستياران تنها واجد نكات منفي نيست . يكي دو سال بردگي در حالي كه ميداني در سالهاي بعد اهسته اهسته از برده به برده دار تبديل ميشويد خيلي هم بد نيست . در صورت وجود ايده ال مناسب براي كار پزشكي مشقات و تنگدستي در دوران دستياري قابل تحمل هستند .
نكته اصلي درك اين نكته توسط دولت و وزارت بهداشت است كه دانشجو خواندن كسي كه كار ميكند و عدم رعايت تمام حقوق كار در مورد او به بهانه آموزش ،آموزشي كه گاه حتي وجود ندارد ، باعث تقويت رابطه قدرت در محيط هاي درماني و آموزشي و رواج تمام ملزومات آن ، اف شدن دستياران سال بالا ، هيرارشي قدرت در بيمارستان هاي اموزشي و تبعات بسيار ديگري ميشود كه در كمبود هيات علمي يا حداقل كادرهاي متخصص درماني اولين قربانيش بيماران و سيستم سلامت كشور است و بعد دستياران ! در هر اداره ديگري هم پست ووتلگراف گرفته تا وزارت مسكن اگر رابطه استخدامي و كاري مدرن را بالاجبار حذف كنيد رابطه قدرت و ارتباطات پادگاني جايش را ميگيرند .بعلاوه عدم درك صحيح از نوع فرماسيون اقتصادي و رابطه قدرتي كه در حال حاضر در هر حال با همه اشكالات دارد كار ميكند ممكن است باعث تخريب بيشتر سيستم گردد.
راه حل بسيار ساده و قانوني است هر پزشك داراي شماره نظام پزشكي در هر موقعيت يا مسئوليتي كه قرار بگيرد بايد به ازاي ساعات كار خود بخصوص با احتساب كشيك ها حقوق بگيرد حق صعوبت كار بخصوص براي رشته هاي دشوار در نظر گرفته شود و از تمامي حقوق كار شامل بيمه و بازنشستگي بر خوردار گردد. در آن صورت شاهد خواهيم بود رابطه قدرت شكسته شده دستياران سال بالا نيز در كشيك ها حضور خواهند داشت .بعلاوه دولت ووزارت بهداشت از مسيوليت سنگيني كه در سيستم برده داري بر عهده برده دار است خلاص ميشوند . پزشكان دستيار در قراردادي عادلانه با دانشگاه ها رابطه كاري و استخدامي برقرار خواهند كرد .
نكته بسيار مهم آنكه نبايد فراموش كرد لفظ "دستيار "
تنها يك معنايش دستياري آموزشي است معناي دبگر ، دستياري و همكاري در كارهاي پزشكي اي است كه هرروز پيجيده تر شده و انجام آنها نيازمند حضور " دستيار " ميباشد . تعريف دوره رزيدنتي به عنوان يك دوره كاري دستياري بايد جاذبه اي براي پزشكان عمومي باشد تا حتي بدون دغدغه تخصص به كار "دستياري " بپردازند . بجاي انكه به كشورهايي مهاجرت كنند كه رابطه كاري را براي شهروندان خود به رسميت ميشناسند اما مهاجرين تا مدتها برده هاي كاري و تحقيقاتي هستند .
تعيين اضافه كار بطور كلي " براي نيروهاي اموزشي دانشجو و دستيار " ، اميد دادن به چنين افزايشي و دستورات غلاظ و شداد براي مقابله با سلسله مراتب پادگاني در ميان دستياران بدون اصلاح ساختار و فرماسيون اقتصادي تنها به تشديد مشكلات و نااميدي بيشتر خواهد انجاميد . البته پس از برداشتن گام هايي براي اصلاح ساختار ضرورت پيدا خواهد كرد . اينكار مصداق پرداختن به ظاهر مستقل از باطن است كه در ابتدا گفته شد
https://t.me/bzyad
ظاهر وباطن در كار اصلاح
باز هم درباره وضعيت رزيدنتي
آيا با اصلاح ظواهر ميتوان باعث اصلاحات اساسي و تغيير شد ؟ جواب همه بي ترديد خير است . هيچ كس نميخواهد كاري ظاهري بخوان صوري بكند اما ساختاري ديدن يك اصلاح نيازمند نگاهي عميق تر و چشماني شسته تر است وگرنه چشمان معتاد به آنچه ديده اند ظواهر را بجاي ساختار ها ميبينند و در اين صورت در اصلاح همان ظواهر نيز باز ميمانند .ارتباط ارگانيك ظاهر وباطن يك معنايش آن است كه به هيچ كدام نميتوانيد بي اعتنا باشيد و اصلاح هركدام به تنهايي بي حاصل و به عبارتي حتي مضر است چون جلوي اصلاح اساسي را ميگيرد .
وقتي ميگوييم فرماسيون اقتصادي سيستم آموزش پزشكي ما در مرحله برده داري درجا ميزند تنها معناي آن اين نيست كه رزيدنت ها برده هستند و مشقت زيادي تحمل ميكنند و بايد امكانات رفاهي فراهم كرد .مقصود اصلي آن است كه اين فرماسيون اقتصادي است كه دليل بسياري از مشكلات سيستم سلامت به شمار ميرود چراكه با فرماسيون اقتصادي رابح و مدرن در تضاد قرار ميگيرد ، قرباني اصلي آن سيستم سلامت كشور و جامعه پزشكي است و اگر نااميدي اي هم در ميان پزشكان جوان ايجاد ميشود به واسطه عدم درك اين واقعيت بديهي است نه فقط مشكلات روزمره اي كه ممكن است پيدا كنند . سيستم برده داري در شرايط فعلي براي دستياران تنها واجد نكات منفي نيست . يكي دو سال بردگي در حالي كه ميداني در سالهاي بعد اهسته اهسته از برده به برده دار تبديل ميشويد خيلي هم بد نيست . در صورت وجود ايده ال مناسب براي كار پزشكي مشقات و تنگدستي در دوران دستياري قابل تحمل هستند .
نكته اصلي درك اين نكته توسط دولت و وزارت بهداشت است كه دانشجو خواندن كسي كه كار ميكند و عدم رعايت تمام حقوق كار در مورد او به بهانه آموزش ،آموزشي كه گاه حتي وجود ندارد ، باعث تقويت رابطه قدرت در محيط هاي درماني و آموزشي و رواج تمام ملزومات آن ، اف شدن دستياران سال بالا ، هيرارشي قدرت در بيمارستان هاي اموزشي و تبعات بسيار ديگري ميشود كه در كمبود هيات علمي يا حداقل كادرهاي متخصص درماني اولين قربانيش بيماران و سيستم سلامت كشور است و بعد دستياران ! در هر اداره ديگري هم پست ووتلگراف گرفته تا وزارت مسكن اگر رابطه استخدامي و كاري مدرن را بالاجبار حذف كنيد رابطه قدرت و ارتباطات پادگاني جايش را ميگيرند .بعلاوه عدم درك صحيح از نوع فرماسيون اقتصادي و رابطه قدرتي كه در حال حاضر در هر حال با همه اشكالات دارد كار ميكند ممكن است باعث تخريب بيشتر سيستم گردد.
راه حل بسيار ساده و قانوني است هر پزشك داراي شماره نظام پزشكي در هر موقعيت يا مسئوليتي كه قرار بگيرد بايد به ازاي ساعات كار خود بخصوص با احتساب كشيك ها حقوق بگيرد حق صعوبت كار بخصوص براي رشته هاي دشوار در نظر گرفته شود و از تمامي حقوق كار شامل بيمه و بازنشستگي بر خوردار گردد. در آن صورت شاهد خواهيم بود رابطه قدرت شكسته شده دستياران سال بالا نيز در كشيك ها حضور خواهند داشت .بعلاوه دولت ووزارت بهداشت از مسيوليت سنگيني كه در سيستم برده داري بر عهده برده دار است خلاص ميشوند . پزشكان دستيار در قراردادي عادلانه با دانشگاه ها رابطه كاري و استخدامي برقرار خواهند كرد .
نكته بسيار مهم آنكه نبايد فراموش كرد لفظ "دستيار "
تنها يك معنايش دستياري آموزشي است معناي دبگر ، دستياري و همكاري در كارهاي پزشكي اي است كه هرروز پيجيده تر شده و انجام آنها نيازمند حضور " دستيار " ميباشد . تعريف دوره رزيدنتي به عنوان يك دوره كاري دستياري بايد جاذبه اي براي پزشكان عمومي باشد تا حتي بدون دغدغه تخصص به كار "دستياري " بپردازند . بجاي انكه به كشورهايي مهاجرت كنند كه رابطه كاري را براي شهروندان خود به رسميت ميشناسند اما مهاجرين تا مدتها برده هاي كاري و تحقيقاتي هستند .
تعيين اضافه كار بطور كلي " براي نيروهاي اموزشي دانشجو و دستيار " ، اميد دادن به چنين افزايشي و دستورات غلاظ و شداد براي مقابله با سلسله مراتب پادگاني در ميان دستياران بدون اصلاح ساختار و فرماسيون اقتصادي تنها به تشديد مشكلات و نااميدي بيشتر خواهد انجاميد . البته پس از برداشتن گام هايي براي اصلاح ساختار ضرورت پيدا خواهد كرد . اينكار مصداق پرداختن به ظاهر مستقل از باطن است كه در ابتدا گفته شد
https://t.me/bzyad
Telegram
یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
اين كانال برای بازنشرِ يادداشتهای منتشرشدهام تأسيس شده است.
يادداشت روز دوشنبه شرق
روز معلم
روز دفاع از علم
روز معلم را بيش از هر كس به معلماني بايد تبريك گفت كه نه تنها به شاگردان خود علم و دانش آموختند بلكه دفاع از دانش و حساسيت به مرزهاي دانش ، آنجا كه علم با شبه علم مخدوش ميگردد را در عمل آموزش داده اند . خود به پيكار با شبه علم برخاستند رگه هاي ناپيداي شبه علم را كه در دانش تنيده شده است يك به يك شناختند رسوا كردند و از كار انداختند .
باور به دانش مقدم بر دانش آموزي است . مهم آن است كه ببينيم پيش از آموزش ، دانشكده و دانشگاه باور به دانش و اعتماد به يافته هاي آن را با تمام وجود در خود پديد آورده يا خير ؟
لاادري گري ، ملاحظه كاري و اين تصور كه “حالا شايد يك چيزي هم بود ! “حتي از خود شبه علم هم خطرناك تر است . راه نفوذ و تداوم شبه علم همين نوع تفكرات ظاهرا ليبرالي لاادري گرايانه است . تحت پوشش چنين تفكراتي است كه شبه علم و ضد علم اهسته اهسته زير پوستي به حيات خود ادامه ميدهد تا در فرصت مناسب گسترش يافته دانش مدرن را تحت سيطره خود گرفته باعث تحقير دانش گردد
مسيله ديگر گستره دانش است. امروزه هيچ چيز فارغ از بنيادها و اصول علمي نيست . محدود كردن دانش به دانستن اين يا ان فرمول اين يا آن دستگاه پيشرفته نشانه غلبه تكنولوژي بر دانش است تكنولوژي اي كه فارغ از دانش بايد بر آن لوياتان مدرن نام نهاد . غولي كه بر همه چيز سيطره پيدا ميكند . ارتباطات انساني ، اخلاقيات ، نحوه تعامل با مدرنيته ووتكنولوژي همه و همه حيطه هاي گوناگون دانش هستند .كه بدون باور عميق به مباني دانش هيچكدام از اينها به نتيجه مطلوب نخواهند رسيد . بنابراين دانشكده ها و دانشگاه هايي كه به وسعت در هر شهر وروستا پراكنده ابتدا بايد ايمان و اعتماد را به دانش بياموزند و بعد ان دانش خاص را ! ايمان به راستي دانش آسان نيست بخصوص آن زمان كه شايبه هاي بسيار به انحا مختلف روح و جان را ميفريبند و ميفرسايند . در اين ميان معلماني كه دفاع از دانش در سخت ترين شرايط را وجهه همت خود ميسازند و بدون كوچكتربن شايبه و ترديد دانش را از هر الودگي پيرايش ميكنند هم اين معبد را نگهباني ميكنند و هم دفاع از دانش را اموزش ميدهند هم افكار عمومي را به راستي انچه دانش ميگويد هر چه بيشتر متقاعد ميكنند .
در سال هاي گذشته هجوم شبه علم با اسامي مختلف برعليه دانش طب رشد بيمانندي داشت رشدي كه بطور مستقيم توسط دولت تبليغ و تقويت ميشد .در اين شرايط دشوار نقش استاداني كه با قلم يا زبان و بيانيه از مقابله با شبه علم به اسامي طب ايراني طب سنتي و امثال آن كوتاه نيامدند و در برابر اخراج علم از دانشگاه ساكت ننشستند فراموش نشدني است .
روز معلم بر دانشوران جوان اما بزرگي كه در آينده سپر دفاع از دانش را پايين نخواهند اورد مبارك باشد .
ثبت است بر جريده عالم دوام ما !
https://t.me/bzyad
روز معلم
روز دفاع از علم
روز معلم را بيش از هر كس به معلماني بايد تبريك گفت كه نه تنها به شاگردان خود علم و دانش آموختند بلكه دفاع از دانش و حساسيت به مرزهاي دانش ، آنجا كه علم با شبه علم مخدوش ميگردد را در عمل آموزش داده اند . خود به پيكار با شبه علم برخاستند رگه هاي ناپيداي شبه علم را كه در دانش تنيده شده است يك به يك شناختند رسوا كردند و از كار انداختند .
باور به دانش مقدم بر دانش آموزي است . مهم آن است كه ببينيم پيش از آموزش ، دانشكده و دانشگاه باور به دانش و اعتماد به يافته هاي آن را با تمام وجود در خود پديد آورده يا خير ؟
لاادري گري ، ملاحظه كاري و اين تصور كه “حالا شايد يك چيزي هم بود ! “حتي از خود شبه علم هم خطرناك تر است . راه نفوذ و تداوم شبه علم همين نوع تفكرات ظاهرا ليبرالي لاادري گرايانه است . تحت پوشش چنين تفكراتي است كه شبه علم و ضد علم اهسته اهسته زير پوستي به حيات خود ادامه ميدهد تا در فرصت مناسب گسترش يافته دانش مدرن را تحت سيطره خود گرفته باعث تحقير دانش گردد
مسيله ديگر گستره دانش است. امروزه هيچ چيز فارغ از بنيادها و اصول علمي نيست . محدود كردن دانش به دانستن اين يا ان فرمول اين يا آن دستگاه پيشرفته نشانه غلبه تكنولوژي بر دانش است تكنولوژي اي كه فارغ از دانش بايد بر آن لوياتان مدرن نام نهاد . غولي كه بر همه چيز سيطره پيدا ميكند . ارتباطات انساني ، اخلاقيات ، نحوه تعامل با مدرنيته ووتكنولوژي همه و همه حيطه هاي گوناگون دانش هستند .كه بدون باور عميق به مباني دانش هيچكدام از اينها به نتيجه مطلوب نخواهند رسيد . بنابراين دانشكده ها و دانشگاه هايي كه به وسعت در هر شهر وروستا پراكنده ابتدا بايد ايمان و اعتماد را به دانش بياموزند و بعد ان دانش خاص را ! ايمان به راستي دانش آسان نيست بخصوص آن زمان كه شايبه هاي بسيار به انحا مختلف روح و جان را ميفريبند و ميفرسايند . در اين ميان معلماني كه دفاع از دانش در سخت ترين شرايط را وجهه همت خود ميسازند و بدون كوچكتربن شايبه و ترديد دانش را از هر الودگي پيرايش ميكنند هم اين معبد را نگهباني ميكنند و هم دفاع از دانش را اموزش ميدهند هم افكار عمومي را به راستي انچه دانش ميگويد هر چه بيشتر متقاعد ميكنند .
در سال هاي گذشته هجوم شبه علم با اسامي مختلف برعليه دانش طب رشد بيمانندي داشت رشدي كه بطور مستقيم توسط دولت تبليغ و تقويت ميشد .در اين شرايط دشوار نقش استاداني كه با قلم يا زبان و بيانيه از مقابله با شبه علم به اسامي طب ايراني طب سنتي و امثال آن كوتاه نيامدند و در برابر اخراج علم از دانشگاه ساكت ننشستند فراموش نشدني است .
روز معلم بر دانشوران جوان اما بزرگي كه در آينده سپر دفاع از دانش را پايين نخواهند اورد مبارك باشد .
ثبت است بر جريده عالم دوام ما !
https://t.me/bzyad
Telegram
یادداشتهایِ دکتر بابک زمانی
اين كانال برای بازنشرِ يادداشتهای منتشرشدهام تأسيس شده است.