▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟
#قسمت_چهارم
با این حال #لوکزنبرگ و بسیاري دیگر از تجدیدنظر طلبان قادر نیستند توضیح دهند که چگونه متن قرآن میتواند همزمان یک متن سریانی باشد و در عین حال از محیط حجاز بیرون آمده باشد
استدلال و نتیجه من در این کتاب، در هیچکدام از دو دسته نمیگنجد.
در حالیکه نظریه من نیازی به قبول منابع اسلامی یعنی حدیث و سیره درباره رسالت پیامبری محمد در مکه ندارد، هیچ نیازی هم به رد کلیت آن دیده نمیشود و براحتی میتوانیم بپذیریم که قرآن اگرچه نه به شیوهای که ادعا میشود، حاصل موعظات مردی به نام #محمد در مکه بوده است. نتیجهای که در این مقاله بدست خواهد آمد در واقع شوکه کننده است:
کتابی که در دست ماست در واقع #قرآن نیست!
آنچه چهارده قرن به عنوان کتاب قرآن میشناسیم در واقع کتاب یا قرآنی نیست که در خود متن به آن اشاره میشود.
این کتاب در واقع مجموعه نامههایی است که از سوی فرقهای از #مسیحیان_یهودی(ابیونیها) براي محمد ارسال میشده و به همراه این نامهها، بخشهای مختلفی از کتب مذهبی ترجمه میشده تا محمد از روی آنها ذکر یا موعظه کند و این "ذکر" از روی کتاب همان چیزی است که نویسنده نامهها قرآن میخواند.
بنابراین وقتی در متن از قرآن، کتاب و... صحبت میشود منظور همین متن نامه نیست بلکه ملحقاتی است که یک فرقه مذهبی به همراه این نامه برای #میسیونر_مذهبی خودشان ارسال کردهاند.
بخشهایی از این موعظات، تاویل و جمعبندی آنها در داخل متن وجود دارد ولی این کلیت متن سورهها نیست که قرار بوده خط به خط موعظه شود.
وقتی در متن به کلمه قرآن و یا ذکر برمیخوریم، منظور همین جملاتی نیستند که میخوانیم بلکه منظور از قرآن صرفا موعظه یا ذکری از روی کتب و منابعی است که براي محمد فرستاده شده است. این منابع و ملحقات نامهها از دست رفتهاند و آنچه به عنوان قرآن جمعآوری شده است، صرفا مجموعهای از این نامهها و به همراه بخشهای اندکی از تذکرهها است.
وقتی به متن قرآن با این دیدگاه جدید برخورد کنیم، بسیاری از ابهامات متن روشن میشود. لحن خطابی قرآن،
عدم اشاره به موضوع بحث و زمینه، پراکندگی در شرح داستانها، اشارات جزئی به رویدادی بدون هیچ توضیحی، همگی به این دلیل است که اصل موعظه متن این نامه نیست.
این نظریه درک ما از کتاب قرآن را برای همیشه تغییر خواهد داد. آنچه محمد موعظه میکرده و به عنوان دلیل و گواه بر الهی بودن کلام خویش میآورد ارتباط مستقیمی با متن این نامهها ندارد.
مسئله بر سر این نیست که بگوییم بخشهایی از قرآن از دست رفته است. مسئله این است که #محمد در مکه با خواندن این نامهها برای مردم، رسالت خود را انجام نمیداده است بلکه کتبی را برای مردم میخوانده است که همراه با نامهها به دست او میرسید.
در واقع اصلا احمقانه است که متن قرآن که در بسیاری از موارد شخص محمد را خطاب قرار میدهد، برای کسی خوانده و موعظه شود.
ادامه دارد .......
@bozoonhigz
#قسمت_چهارم
با این حال #لوکزنبرگ و بسیاري دیگر از تجدیدنظر طلبان قادر نیستند توضیح دهند که چگونه متن قرآن میتواند همزمان یک متن سریانی باشد و در عین حال از محیط حجاز بیرون آمده باشد
استدلال و نتیجه من در این کتاب، در هیچکدام از دو دسته نمیگنجد.
در حالیکه نظریه من نیازی به قبول منابع اسلامی یعنی حدیث و سیره درباره رسالت پیامبری محمد در مکه ندارد، هیچ نیازی هم به رد کلیت آن دیده نمیشود و براحتی میتوانیم بپذیریم که قرآن اگرچه نه به شیوهای که ادعا میشود، حاصل موعظات مردی به نام #محمد در مکه بوده است. نتیجهای که در این مقاله بدست خواهد آمد در واقع شوکه کننده است:
کتابی که در دست ماست در واقع #قرآن نیست!
آنچه چهارده قرن به عنوان کتاب قرآن میشناسیم در واقع کتاب یا قرآنی نیست که در خود متن به آن اشاره میشود.
این کتاب در واقع مجموعه نامههایی است که از سوی فرقهای از #مسیحیان_یهودی(ابیونیها) براي محمد ارسال میشده و به همراه این نامهها، بخشهای مختلفی از کتب مذهبی ترجمه میشده تا محمد از روی آنها ذکر یا موعظه کند و این "ذکر" از روی کتاب همان چیزی است که نویسنده نامهها قرآن میخواند.
بنابراین وقتی در متن از قرآن، کتاب و... صحبت میشود منظور همین متن نامه نیست بلکه ملحقاتی است که یک فرقه مذهبی به همراه این نامه برای #میسیونر_مذهبی خودشان ارسال کردهاند.
بخشهایی از این موعظات، تاویل و جمعبندی آنها در داخل متن وجود دارد ولی این کلیت متن سورهها نیست که قرار بوده خط به خط موعظه شود.
وقتی در متن به کلمه قرآن و یا ذکر برمیخوریم، منظور همین جملاتی نیستند که میخوانیم بلکه منظور از قرآن صرفا موعظه یا ذکری از روی کتب و منابعی است که براي محمد فرستاده شده است. این منابع و ملحقات نامهها از دست رفتهاند و آنچه به عنوان قرآن جمعآوری شده است، صرفا مجموعهای از این نامهها و به همراه بخشهای اندکی از تذکرهها است.
وقتی به متن قرآن با این دیدگاه جدید برخورد کنیم، بسیاری از ابهامات متن روشن میشود. لحن خطابی قرآن،
عدم اشاره به موضوع بحث و زمینه، پراکندگی در شرح داستانها، اشارات جزئی به رویدادی بدون هیچ توضیحی، همگی به این دلیل است که اصل موعظه متن این نامه نیست.
این نظریه درک ما از کتاب قرآن را برای همیشه تغییر خواهد داد. آنچه محمد موعظه میکرده و به عنوان دلیل و گواه بر الهی بودن کلام خویش میآورد ارتباط مستقیمی با متن این نامهها ندارد.
مسئله بر سر این نیست که بگوییم بخشهایی از قرآن از دست رفته است. مسئله این است که #محمد در مکه با خواندن این نامهها برای مردم، رسالت خود را انجام نمیداده است بلکه کتبی را برای مردم میخوانده است که همراه با نامهها به دست او میرسید.
در واقع اصلا احمقانه است که متن قرآن که در بسیاری از موارد شخص محمد را خطاب قرار میدهد، برای کسی خوانده و موعظه شود.
ادامه دارد .......
@bozoonhigz