▪️ اسماء الله الحسني، صفاتى براى الله يا نام بتهاى عرب؟
#قسمت_نهم
٣) نام #القدوس در اسماء الحسنی:
ايشان در ادامه همان صفحه قبلى در مورد نام القدوس مينويسد:
الهه ی ذغبت یا ذوغابة از مشهورترین الهه های قوم لحیان است و شاید بزرگترین و اولین الهه ی آنان محسوب می شده است. با این وجود ما چیزی در مورد آن نمی دانیم ولی آنچه معلوم است برای این الهه در الدیدان معبدی بوده است. این الهه با کلمه قدست یا القدس یا المقدس در کتابی از کتاب های آنان مورد خطاب قرار گرفته که گفته شده این الهه از جمله الهه های بوده که افرادی از انسان ها را به پايش قربانی می کرده اند.
٤) نام #العزیز در اسماء الحسنی:
العزیز اسمی عربی است و و در متون #عبرى يهوديان وجود ندارد.
اعراب بت پرست العزیز را عبادت می کردند و آن را با عزت ترین الهه ی خود می دانستند. روی همین اصل اعراب بر والی مصر اسم عزیز را اطلاق می کردند. در حال حاضر هم العزیز يكى از اسماء الحسنی است.
دکتر جواد علی در صفحه ٧٣٧ در مورد الهه العزيز مينويسد:
جمله "الهه ازیزوس جوان نیکو" را بر دیوار یکی از معابد به زبان لاتینی یافتم و جمله ای دیگری را نیز یافتم که این چنین بود"الهه جوان نیکو فوسفورس".
دو صفت برای این الهه در این عبارات قابل ذکر است، یکی"جوان" و دیگری"نیکو" این دو صفت دلالت می کند بر این مطلب که افرادی که این الهه ها را می پرسیدند آن ها را به صورت دو جوان نیکو تصور می کرده اند که نماد پاکی و مهربانی بوده اند. ما در نصوص تدمری صفاتی را برای دو الهه می بینیم، یکی"ارصو" و دیگری"ازیزو" یعنی "رصو" و "عزیز".
این دو در واقع دو الهه جدا از هم هستند و #ازیزو, الهه ای بوده که به انسان ها پاداش نیک اهداء ميكرده است.
اسم الهه #ازیزوس و #مونیموس در نزد اقوام حوران و تدمر نیز آمده است ."ازیزوس" یا "ازیزو" ممکن است همان "عزیز" در کلام عرب باشد که در نوشته های لاتینی و آرامی موجود بوده است. مونیموس همان منعم است. لذا من فکر می کنم ازیز همان عزیز باید باشد و رصو همان رضا و مونیموس همان منعم که از اسماء الحسنی هستند.
به عبارتی دیگر این ها نعتی( نعت در علم نحو زبان عربی=صفت و اسم )از نعت های صفات الهه ها بوده اند و نه اسم عَلَم( عَلَم=اسم شناخته شده).
به همین نحو امروزه ما این صفات را چنین می نامیم، عبدالرضا، عبدالعزیز و عبدالمنعم.
در مورد عزیز همچنین باید بگویم که در نزد اهل"الرها" الهه ای به نام "عزیزو"
Azizo معروف بوده است. برخی پزوهشگران اذعان کرده اند که این الهه تمثیلی از ستاره صبحگاهی یا زهره بوده است.
عبارت Deus Bonus Puer Phosphorus یعنی الهه زیبای روشن دارای اشعه های براق که روشنی آن مانند فسفر است.
ادامه دارد.....
@bozoonhigz
#قسمت_نهم
٣) نام #القدوس در اسماء الحسنی:
ايشان در ادامه همان صفحه قبلى در مورد نام القدوس مينويسد:
الهه ی ذغبت یا ذوغابة از مشهورترین الهه های قوم لحیان است و شاید بزرگترین و اولین الهه ی آنان محسوب می شده است. با این وجود ما چیزی در مورد آن نمی دانیم ولی آنچه معلوم است برای این الهه در الدیدان معبدی بوده است. این الهه با کلمه قدست یا القدس یا المقدس در کتابی از کتاب های آنان مورد خطاب قرار گرفته که گفته شده این الهه از جمله الهه های بوده که افرادی از انسان ها را به پايش قربانی می کرده اند.
٤) نام #العزیز در اسماء الحسنی:
العزیز اسمی عربی است و و در متون #عبرى يهوديان وجود ندارد.
اعراب بت پرست العزیز را عبادت می کردند و آن را با عزت ترین الهه ی خود می دانستند. روی همین اصل اعراب بر والی مصر اسم عزیز را اطلاق می کردند. در حال حاضر هم العزیز يكى از اسماء الحسنی است.
دکتر جواد علی در صفحه ٧٣٧ در مورد الهه العزيز مينويسد:
جمله "الهه ازیزوس جوان نیکو" را بر دیوار یکی از معابد به زبان لاتینی یافتم و جمله ای دیگری را نیز یافتم که این چنین بود"الهه جوان نیکو فوسفورس".
دو صفت برای این الهه در این عبارات قابل ذکر است، یکی"جوان" و دیگری"نیکو" این دو صفت دلالت می کند بر این مطلب که افرادی که این الهه ها را می پرسیدند آن ها را به صورت دو جوان نیکو تصور می کرده اند که نماد پاکی و مهربانی بوده اند. ما در نصوص تدمری صفاتی را برای دو الهه می بینیم، یکی"ارصو" و دیگری"ازیزو" یعنی "رصو" و "عزیز".
این دو در واقع دو الهه جدا از هم هستند و #ازیزو, الهه ای بوده که به انسان ها پاداش نیک اهداء ميكرده است.
اسم الهه #ازیزوس و #مونیموس در نزد اقوام حوران و تدمر نیز آمده است ."ازیزوس" یا "ازیزو" ممکن است همان "عزیز" در کلام عرب باشد که در نوشته های لاتینی و آرامی موجود بوده است. مونیموس همان منعم است. لذا من فکر می کنم ازیز همان عزیز باید باشد و رصو همان رضا و مونیموس همان منعم که از اسماء الحسنی هستند.
به عبارتی دیگر این ها نعتی( نعت در علم نحو زبان عربی=صفت و اسم )از نعت های صفات الهه ها بوده اند و نه اسم عَلَم( عَلَم=اسم شناخته شده).
به همین نحو امروزه ما این صفات را چنین می نامیم، عبدالرضا، عبدالعزیز و عبدالمنعم.
در مورد عزیز همچنین باید بگویم که در نزد اهل"الرها" الهه ای به نام "عزیزو"
Azizo معروف بوده است. برخی پزوهشگران اذعان کرده اند که این الهه تمثیلی از ستاره صبحگاهی یا زهره بوده است.
عبارت Deus Bonus Puer Phosphorus یعنی الهه زیبای روشن دارای اشعه های براق که روشنی آن مانند فسفر است.
ادامه دارد.....
@bozoonhigz
#خشونت_در_اسلام
💥جنایت های #علی_بن_ابیطالب
#قسمت_نهم
⚡️ بقيه سپاهيان #مسلمان هم فرارسيدند و جمع شدند و اسيران را پيش آوردند و اسلام را به آنها عرضه
کردند. هر کس #مسلمان شد آزادش ساختند و هر کس نپذيرفت #گردنش_را_زدند (لا اكراه في الدين)
⚡️تا اينکه غلام سياه (اسلم) را پيش آوردند و اسلام را بر او عرضه داشتند، گفت: سوگند به خدا ترس از شمشير پستی است، و زندگی جاودان نيست! گويد: مردی ازقبيله که #مسلمان شده بود گفت: خيلى جاى تعجب است، مگر آن وقتی که تو را گرفتند اين مسأله مطرح نبود! اکنون که گروهی از ما کشته و گروهی اسير و گروهی هم به رغبت(با زور شمشیر) #مسلمان شده اند چنين میگويی؟ وای بر تو، حالا ديگر مسلمان شو و آيين محمد را پيروى كن! گفت: مسلمان مى شوم و دين #محمد را گردن مى نهم.پس مسلمان شد و آزادش کردند، ولی همواره سرکش بود و تسليم نمیشد تا اينکه در واقعه ردّه همراه خالد بن وليد به يمامه رفت و سخت کوشيد و کشته و خوش عاقبت شد.
⚡️گويد: #علی به بتخانه فلس رفت و آن را ويران كرد. در خزانه آنجا سه شمشير يافت به نام رسوب، مخذم و يمانى و سه زره و پارچه ها و لباسهايیکه به او میپوشاندند.
⚡️اسيران را هم جمع کردند و ابو قتاده را به مراقبت از ايشان منصوب کردند و عبد الله بن عتيک سلمی مأمور دامها و اثاثيه شد، و حرکت کردند. چون به رکک رسيدند فرود آمدند و غنائم و اسيران را تقسيم کردند. دو شمشير رسوب ومخذم رابه #رسول_خدا اختصاص دادند(سر دسته دزدان مدينه) و شمشير ديگر هم بعد در سهم آن حضرت(علي) قرار گرفت،خمس غنائم را هم قبلا جدا کرده بودند. همچنين اسيران خاندان حاتم راتقسيم نکردند و آنها را مدينه آوردند.
👈واقدی گويد: اين جريان رابه عبدالله بن جعفر زهرى گفتم، او گفت: ابن ابی عون برايم نقل کرد که خواهر عدی بن حاتم هم جزء اسيران بود که او را تقسيم نکردند و درخانه ﺭﻣﻠﻪ دخترحارث نگهداری میشد.
🔹عدى بن حاتم پس از اطلاع بر حركت #على گريخت چون او را در مدينه جاسوسى بود كه به او خبر داده بود و او به شام رفت.......
✨منبع :
ﻛﺘﺎﺏ ﻣﻐﺎﺯﻱ, تأليفِ ﻣﺤﻤﺪ بن عُمَر واقدی (م ۲۰۷)
ترجمۀمحمود مهدوی دامغانی, ﺻﺺ. 594 -597
@bozoonhigz
💥جنایت های #علی_بن_ابیطالب
#قسمت_نهم
⚡️ بقيه سپاهيان #مسلمان هم فرارسيدند و جمع شدند و اسيران را پيش آوردند و اسلام را به آنها عرضه
کردند. هر کس #مسلمان شد آزادش ساختند و هر کس نپذيرفت #گردنش_را_زدند (لا اكراه في الدين)
⚡️تا اينکه غلام سياه (اسلم) را پيش آوردند و اسلام را بر او عرضه داشتند، گفت: سوگند به خدا ترس از شمشير پستی است، و زندگی جاودان نيست! گويد: مردی ازقبيله که #مسلمان شده بود گفت: خيلى جاى تعجب است، مگر آن وقتی که تو را گرفتند اين مسأله مطرح نبود! اکنون که گروهی از ما کشته و گروهی اسير و گروهی هم به رغبت(با زور شمشیر) #مسلمان شده اند چنين میگويی؟ وای بر تو، حالا ديگر مسلمان شو و آيين محمد را پيروى كن! گفت: مسلمان مى شوم و دين #محمد را گردن مى نهم.پس مسلمان شد و آزادش کردند، ولی همواره سرکش بود و تسليم نمیشد تا اينکه در واقعه ردّه همراه خالد بن وليد به يمامه رفت و سخت کوشيد و کشته و خوش عاقبت شد.
⚡️گويد: #علی به بتخانه فلس رفت و آن را ويران كرد. در خزانه آنجا سه شمشير يافت به نام رسوب، مخذم و يمانى و سه زره و پارچه ها و لباسهايیکه به او میپوشاندند.
⚡️اسيران را هم جمع کردند و ابو قتاده را به مراقبت از ايشان منصوب کردند و عبد الله بن عتيک سلمی مأمور دامها و اثاثيه شد، و حرکت کردند. چون به رکک رسيدند فرود آمدند و غنائم و اسيران را تقسيم کردند. دو شمشير رسوب ومخذم رابه #رسول_خدا اختصاص دادند(سر دسته دزدان مدينه) و شمشير ديگر هم بعد در سهم آن حضرت(علي) قرار گرفت،خمس غنائم را هم قبلا جدا کرده بودند. همچنين اسيران خاندان حاتم راتقسيم نکردند و آنها را مدينه آوردند.
👈واقدی گويد: اين جريان رابه عبدالله بن جعفر زهرى گفتم، او گفت: ابن ابی عون برايم نقل کرد که خواهر عدی بن حاتم هم جزء اسيران بود که او را تقسيم نکردند و درخانه ﺭﻣﻠﻪ دخترحارث نگهداری میشد.
🔹عدى بن حاتم پس از اطلاع بر حركت #على گريخت چون او را در مدينه جاسوسى بود كه به او خبر داده بود و او به شام رفت.......
✨منبع :
ﻛﺘﺎﺏ ﻣﻐﺎﺯﻱ, تأليفِ ﻣﺤﻤﺪ بن عُمَر واقدی (م ۲۰۷)
ترجمۀمحمود مهدوی دامغانی, ﺻﺺ. 594 -597
@bozoonhigz
●عاقبت کسی که اسلام را کنار بگذارد
#قسمت_نهم
#ارتداد
⚡️در قسمتهای قبل به زوایای مختلفی از اسناد صحیح پیرامون ارتداد پرداختیم و در این قسمت نیز یک نمونه دیگر را به آن اضافه می کنیم.
#متن_عربی : ۱۱- عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، وعلي بن إبراهيم، عن أبيه، ومحمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد جميعا، عن ابن محبوب، عن هشام بن سالم، عن عمار الساباطي قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: كل مسلم بين مسلمين ارتد عن الاسلام وجحد محمدا صلى الله عليه وآله نبوته وكذبه فإن دمه مباح لكل من سمع ذلك منه وامرأته باينة منه يوم ارتد فلا تقربه ويقسم ماله على ورثته وتعتد امرأته [بعد] عدة المتوفي عنها زوجها وعلى الامام أن يقتله ولا يستتيبه.
#منبع : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : ۷ صفحه : ۲۵۸
#ترجمه : امام صادق گفت : هر مسلمانی در میان مسلمانان مرتد شود و نبوت محمد را انکار و تکذیب کند، ریختن خونش بر هر کسی که این مطلب را از او شنیده، مباح و جایز است...
⚡️علامه مجلسی پس از نقل این روایت میگوید که این حدیث صحیح است.
#منبع : مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول نویسنده : العلامة المجلسي جلد : ۲۳ صفحه : ۴۰۰
⚡️آیت الله مقدس اردبیلی در مورد این روایت می گوید که این حدیث، موثق است.
#منبع : مجمع الفائدة والبرهان في شرح إرشاد الأذهان نویسنده : المحقق المقدّس الأردبيلي جلد : ۱۳ صفحه : ۳۲۰
⚡️آیت الله سید محمد صادق روحانی نیز این حدیث را موثق می داند.
#منبع : فقه الصادق نویسنده : الروحاني، السيد محمد صادق جلد : ۲۱ صفحه : ۴۵۱
⚡️آیا با این عقیده خطرناک و وحشناک امکان ارامش در اسلام وجود دارد؟ اشخاصی بیگناه را صرفا به علت عدم پذیرش دین اسلام به قتل میرسانند که این خود دلیلی بزرگ بر عدم الهی بودن اسلام است.
ادامه دارد...
@bozoonhigz
#قسمت_نهم
#ارتداد
⚡️در قسمتهای قبل به زوایای مختلفی از اسناد صحیح پیرامون ارتداد پرداختیم و در این قسمت نیز یک نمونه دیگر را به آن اضافه می کنیم.
#متن_عربی : ۱۱- عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد، وعلي بن إبراهيم، عن أبيه، ومحمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد جميعا، عن ابن محبوب، عن هشام بن سالم، عن عمار الساباطي قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: كل مسلم بين مسلمين ارتد عن الاسلام وجحد محمدا صلى الله عليه وآله نبوته وكذبه فإن دمه مباح لكل من سمع ذلك منه وامرأته باينة منه يوم ارتد فلا تقربه ويقسم ماله على ورثته وتعتد امرأته [بعد] عدة المتوفي عنها زوجها وعلى الامام أن يقتله ولا يستتيبه.
#منبع : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : ۷ صفحه : ۲۵۸
#ترجمه : امام صادق گفت : هر مسلمانی در میان مسلمانان مرتد شود و نبوت محمد را انکار و تکذیب کند، ریختن خونش بر هر کسی که این مطلب را از او شنیده، مباح و جایز است...
⚡️علامه مجلسی پس از نقل این روایت میگوید که این حدیث صحیح است.
#منبع : مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول نویسنده : العلامة المجلسي جلد : ۲۳ صفحه : ۴۰۰
⚡️آیت الله مقدس اردبیلی در مورد این روایت می گوید که این حدیث، موثق است.
#منبع : مجمع الفائدة والبرهان في شرح إرشاد الأذهان نویسنده : المحقق المقدّس الأردبيلي جلد : ۱۳ صفحه : ۳۲۰
⚡️آیت الله سید محمد صادق روحانی نیز این حدیث را موثق می داند.
#منبع : فقه الصادق نویسنده : الروحاني، السيد محمد صادق جلد : ۲۱ صفحه : ۴۵۱
⚡️آیا با این عقیده خطرناک و وحشناک امکان ارامش در اسلام وجود دارد؟ اشخاصی بیگناه را صرفا به علت عدم پذیرش دین اسلام به قتل میرسانند که این خود دلیلی بزرگ بر عدم الهی بودن اسلام است.
ادامه دارد...
@bozoonhigz
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟
#قسمت_نهم
٢٥) در آیه ٣٤ #سوره_النساء آورده شده که مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند.
پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت همسرانشان عفيفند و فرمان خدای را نگاه میدارند.
و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و كتكشان بزنيد. اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس دیگر راه بيداد پیش مگيريد. و خدا بلند پایه و بزرگ است.
#نكات_مهم اين آيه:
١) مردان برتر از زنان خوانده شده اند
٢) یک دلیل برتری مردان به زنان برتری ذاتی آنها است که خداوند به آنها داده است
٣) دلیل دیگر این برتری آن است که مردان به زنان نفقه (پول) ميدهند
٤) رابطه زن و مرد رابطه ای نابرابر است که به رابطه بین فرمانده و فرمانبردار تشبيه شده است و زنان مجبورند از مردان فرمانبرداری کنند
٥) مردان درصورتی که "بیم" نافرمانی (و نه حتی در حالتی که این نافرمانی واقعا رخ دهد، فقط شك كند كه نافرمانى كرده است) بايد زنان را با سه روشی که آمده است تنبیه كنند، یکی از این تنبيهات این است که باید آنها را کتک بزنند.
٦) بعد از آن نباید به آنها ظلم کنند، یعنی در صورتی که زنان هنوز بيم نافرمانی دارند، مردها باید به آنها ظلم کنند، کتک زدن زنان مجازاتی ظالمانه است و در تضاد با اصل ٥ قانون اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد است.
شاید بد نباشد که بدانید بر اساس آیه ٣ #سورہ_النساء یک مرد می توانند تا چهار زن رسمی، بی نهایت زن صيفه ای و بینهایت کنیز زن داشته باشند. اما یک زن باید تنها به شوهر خود اکتفا کنند حتی اگر شوهرش نتواند نتواند او را ارضاء کند و بنا به دلایلی نتواند از او طلاق گیرد.
جالب اینجاست که همان خدایی که چنین قانونی برای ازدواج مردان در قرآن وضع گرده در آیهی ١٢٨ همان سوره گفته است که: و شما هرگز نمی توانید میان زنان عدالت کنيد هر چند بر عدالت حریص باشید پس اگر الله می دانسته که مردان نمی توانند عدالت را میان زنان رعایت کنند،
چرا به آنها اجازه داده تا با چند زن ازدواج کنند؟ آيا واقعا گوينده اين آيات خداى خالق تمام كهكشانهاست يا تنها يك شياد؟
٢٦) در آیه ١٤ #سورہ_النساء میخوانیم که: و از زنان شما کسانی که مرتکب زنا می شوند چهار تن از میان خود مسلمانان بر آنان گواه گیرید پس اگر شهادت دادند آنان [=زنان را در خانه ها نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد با خدا راهی برای آنان قرار دهد در آیه ی بعدی آمده است که:
و از میان شما اگر کسی (چه زن و چه مرد) مرتکب زشتكارى می شوند آزارشان دهید پس اگر توبه کردند و درستکار شدند از آفات صرفنظر کنید زیرا خداوند توبه پذیر مهربان است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_نهم
٢٥) در آیه ٣٤ #سوره_النساء آورده شده که مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند.
پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت همسرانشان عفيفند و فرمان خدای را نگاه میدارند.
و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و كتكشان بزنيد. اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس دیگر راه بيداد پیش مگيريد. و خدا بلند پایه و بزرگ است.
#نكات_مهم اين آيه:
١) مردان برتر از زنان خوانده شده اند
٢) یک دلیل برتری مردان به زنان برتری ذاتی آنها است که خداوند به آنها داده است
٣) دلیل دیگر این برتری آن است که مردان به زنان نفقه (پول) ميدهند
٤) رابطه زن و مرد رابطه ای نابرابر است که به رابطه بین فرمانده و فرمانبردار تشبيه شده است و زنان مجبورند از مردان فرمانبرداری کنند
٥) مردان درصورتی که "بیم" نافرمانی (و نه حتی در حالتی که این نافرمانی واقعا رخ دهد، فقط شك كند كه نافرمانى كرده است) بايد زنان را با سه روشی که آمده است تنبیه كنند، یکی از این تنبيهات این است که باید آنها را کتک بزنند.
٦) بعد از آن نباید به آنها ظلم کنند، یعنی در صورتی که زنان هنوز بيم نافرمانی دارند، مردها باید به آنها ظلم کنند، کتک زدن زنان مجازاتی ظالمانه است و در تضاد با اصل ٥ قانون اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد است.
شاید بد نباشد که بدانید بر اساس آیه ٣ #سورہ_النساء یک مرد می توانند تا چهار زن رسمی، بی نهایت زن صيفه ای و بینهایت کنیز زن داشته باشند. اما یک زن باید تنها به شوهر خود اکتفا کنند حتی اگر شوهرش نتواند نتواند او را ارضاء کند و بنا به دلایلی نتواند از او طلاق گیرد.
جالب اینجاست که همان خدایی که چنین قانونی برای ازدواج مردان در قرآن وضع گرده در آیهی ١٢٨ همان سوره گفته است که: و شما هرگز نمی توانید میان زنان عدالت کنيد هر چند بر عدالت حریص باشید پس اگر الله می دانسته که مردان نمی توانند عدالت را میان زنان رعایت کنند،
چرا به آنها اجازه داده تا با چند زن ازدواج کنند؟ آيا واقعا گوينده اين آيات خداى خالق تمام كهكشانهاست يا تنها يك شياد؟
٢٦) در آیه ١٤ #سورہ_النساء میخوانیم که: و از زنان شما کسانی که مرتکب زنا می شوند چهار تن از میان خود مسلمانان بر آنان گواه گیرید پس اگر شهادت دادند آنان [=زنان را در خانه ها نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد با خدا راهی برای آنان قرار دهد در آیه ی بعدی آمده است که:
و از میان شما اگر کسی (چه زن و چه مرد) مرتکب زشتكارى می شوند آزارشان دهید پس اگر توبه کردند و درستکار شدند از آفات صرفنظر کنید زیرا خداوند توبه پذیر مهربان است.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟
#قسمت_نهم
#متن_عربى آيه: أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا
#ترجمه: آيا آفرينش شما دشوارتر است يا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين] درست كرد و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد و پس از آن زمين را با غلتانيدن گسترد {سوره ۷۹، آیات ۲۷ الی ۳۰}
ﻣﺎ در اﯾﻦ آﯾﺎت ﺑﻪ وﺿﻮح ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ الله اﺑﺘﺪا آﺳﻤﺎن را آﻓﺮﯾﺪه و ﺳﭙﺲ زﻣﯿﻦ را ﺑﺎ ﻏﻠﻄﺎﻧﺪن و پهن كردن(!) ﺑﻮﺟﻮد آورده اﺳﺖ.
ﺻﺮف ﻧﻈﺮ از ﻏﯿﺮواﻗﻌﯽ ﺑﻮدن اﯾﻦ دﻋﻮﯾﺎت، از اﯾﻦ دو ﺷﻖ ﻣﻨﻄﻘﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺴﺮ اﺳﺖ. ﺗﻨﺎﻗﻀﺎت ﻣﻨﻄﻘﯽ دﯾﮕﺮی ﻧﯿﺰ در ﻗﺮآن دﯾﺪه ﻣﯽﺷﻮد ﻣﺎﻧﻨﺪ اﺷﺘﺒﺎﻫﺎت در ﻣﺤﺎﺳﺒﺎت ﺳﻬﻢ ارث و ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﻮارد دﯾﮕﺮ ﮐﻪ ذﮐﺮ آن از ﺣﻮﺻﻠﻪ اﯾﻦ ﺑﺤﺚ ﺧﺎرج اﺳﺖ.
ﮐﯿﻬﺎن و ﺟﻬﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﷲ در ﻗﺮآن ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﯽﮐﺸﺪ در ﺗﻀﺎد ﮐﺎﻣﻞ ﺑﺎ داﻧﺶ و ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻋﻠﻤﯽ ﻣﺎ از ﺟﻬﺎن اﺳﺖ.
در ﻣﺘﻦ ﻗﺮآن ﺑﺎرﻫﺎ ﻣﯽﺧﻮاﻧﯿﻢ ﮐﻪ آﺳﻤﺎن ﺳﻘﻔﯽ ﺑﺎ ﺳﺘﻮنﻫﺎي ﻧﺎﻣﺮﺋﯽ اﺳﺖ(١٣/٢ - ٣١/١٠)
ﻧﻘﺶ ﮐﻮهﻫﺎ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﮕﺎه داﺷﺘﻦ زﻣﯿﻦ اﺳﺖ (١٦/١٥ - ٢١/١٣ - ٣١/١٠ - ٧٩/٣٢)
آﺳﻤﺎن ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺳﻘﻒ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺘﺎرﮔﺎن ﻣﺎﻧﻨﺪ یک سقف است که ستارگان مانند چراغ هایی آویزان هستند (٤١/١٢ - ٢٥/٦١ - ٦٧/٥) و در ﺑﺎﻻي اﯾﻦ ﺳﻘﻒ الله ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎن ﺑﺮ ﻋﺮش ﻧﺸﺴﺘﻪ اﺳﺖ(١٧/٩٢ - ١٠/٣ - ٢٥/٥٩)
زﻣﯿﻦ و آﺳﻤﺎن در ﺷﺶ ﯾﺎ ﻫﺸﺖ روز آﻓﺮﯾﺪه ﺷﺪه اﻧﺪ.
اﻧﺴﺎن از ﮔﻞ ﺳﻔﺎل ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﻮﺟﻮد آﻣﺪه اﺳﺖ(٣٢/٧ - ٣٨/٧١ - ٢٣/١٢ - ٥٥/١٤)
و ﻧﻄﻔﻪ اﻧﺴﺎن از ﭘﺸﺖ ﻣﺮد و اﺳﺘﺨﻮانهای میان سینه زن بسته میشود (٨٦/٧). داﺳﺘﺎنﻫﺎی ﺑﺎورﻧﮑﺮدﻧﯽ #ﺗﻮرات ﻧﯿﺰ در ﻗﺮآن ﺗﮑﺮار ﻣﯽﺷﻮد ﻣﺎﻧﻨﺪ آﻓﺮﯾﻨﺶ ﺟﻬﺎن در ﺷﺶ ﯾﺎ ﻫﺸﺖ روز، آﻓﺮﯾﻨﺶ اوﻟﯿﻦ زن از دﻧﺪه ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻣﺮد، ﻃﻮﻓﺎن ﻧﻮح، ﻣﻌﺠﺰات ﻣﻮﺳﯽ و ﻣﺎﻧﻨﺪ آن.
ﺑﺮ اﺳﺎس اﯾﻦ ﺗﻨﺎﻗﻀﺎت ﻣﻨﻄﻘﯽ و ﻋﺪم ﺗﻄﺎﺑﻖ آﺷﮑﺎر ﺑﺎ ﻋﻠﻢ،
ﻧﻤﯽﺗﻮان ﻓﺮض ﮐﺮد ﮐﻪ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﻣﺘﻦ ﻗﺮآن، ﺧﺪاﯾﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ آﺳﻤﺎن و زﻣﯿﻦ را ﺧﻠﻖ ﮐﺮده اﺳﺖ. ﭼﻨﯿﻦ ﺧﺪاﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ اول از ﻫﻤﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ آﻓﺮﯾﻨﺶ ﮐﯿﻬﺎن و اﻧﺴﺎن آﮔﺎﻫﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. اﻣﺎ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﻣﺘﻦ ﻗﺮآن ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻧﺪارد ﺑﻠﮑﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ او ﺣﺘﯽ از داﻧﺶ زﻣﺎن ﺧﻮدش ﻫﻢ ﻋﻘﺐ ﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽرﺳﺪ.
۲) فرض دوم که در میان غیرمسلمانان و منتقدین محبوب است آن است که محمد متن قرآن را براي خود نوشته است.در سوره ٢٥ آیه ٥ میخوانیم:
" و گفتند افسانه هاى پیشینیان است که آنها را براى خود نوشته و صبح و شام بر او املا میشود (٥)"
ادامه دارد .....
@bozoonhigz
#قسمت_نهم
#متن_عربى آيه: أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا
#ترجمه: آيا آفرينش شما دشوارتر است يا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين] درست كرد و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد و پس از آن زمين را با غلتانيدن گسترد {سوره ۷۹، آیات ۲۷ الی ۳۰}
ﻣﺎ در اﯾﻦ آﯾﺎت ﺑﻪ وﺿﻮح ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ الله اﺑﺘﺪا آﺳﻤﺎن را آﻓﺮﯾﺪه و ﺳﭙﺲ زﻣﯿﻦ را ﺑﺎ ﻏﻠﻄﺎﻧﺪن و پهن كردن(!) ﺑﻮﺟﻮد آورده اﺳﺖ.
ﺻﺮف ﻧﻈﺮ از ﻏﯿﺮواﻗﻌﯽ ﺑﻮدن اﯾﻦ دﻋﻮﯾﺎت، از اﯾﻦ دو ﺷﻖ ﻣﻨﻄﻘﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺴﺮ اﺳﺖ. ﺗﻨﺎﻗﻀﺎت ﻣﻨﻄﻘﯽ دﯾﮕﺮی ﻧﯿﺰ در ﻗﺮآن دﯾﺪه ﻣﯽﺷﻮد ﻣﺎﻧﻨﺪ اﺷﺘﺒﺎﻫﺎت در ﻣﺤﺎﺳﺒﺎت ﺳﻬﻢ ارث و ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﻮارد دﯾﮕﺮ ﮐﻪ ذﮐﺮ آن از ﺣﻮﺻﻠﻪ اﯾﻦ ﺑﺤﺚ ﺧﺎرج اﺳﺖ.
ﮐﯿﻬﺎن و ﺟﻬﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﷲ در ﻗﺮآن ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﯽﮐﺸﺪ در ﺗﻀﺎد ﮐﺎﻣﻞ ﺑﺎ داﻧﺶ و ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻋﻠﻤﯽ ﻣﺎ از ﺟﻬﺎن اﺳﺖ.
در ﻣﺘﻦ ﻗﺮآن ﺑﺎرﻫﺎ ﻣﯽﺧﻮاﻧﯿﻢ ﮐﻪ آﺳﻤﺎن ﺳﻘﻔﯽ ﺑﺎ ﺳﺘﻮنﻫﺎي ﻧﺎﻣﺮﺋﯽ اﺳﺖ(١٣/٢ - ٣١/١٠)
ﻧﻘﺶ ﮐﻮهﻫﺎ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﮕﺎه داﺷﺘﻦ زﻣﯿﻦ اﺳﺖ (١٦/١٥ - ٢١/١٣ - ٣١/١٠ - ٧٩/٣٢)
آﺳﻤﺎن ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺳﻘﻒ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺘﺎرﮔﺎن ﻣﺎﻧﻨﺪ یک سقف است که ستارگان مانند چراغ هایی آویزان هستند (٤١/١٢ - ٢٥/٦١ - ٦٧/٥) و در ﺑﺎﻻي اﯾﻦ ﺳﻘﻒ الله ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎن ﺑﺮ ﻋﺮش ﻧﺸﺴﺘﻪ اﺳﺖ(١٧/٩٢ - ١٠/٣ - ٢٥/٥٩)
زﻣﯿﻦ و آﺳﻤﺎن در ﺷﺶ ﯾﺎ ﻫﺸﺖ روز آﻓﺮﯾﺪه ﺷﺪه اﻧﺪ.
اﻧﺴﺎن از ﮔﻞ ﺳﻔﺎل ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﻮﺟﻮد آﻣﺪه اﺳﺖ(٣٢/٧ - ٣٨/٧١ - ٢٣/١٢ - ٥٥/١٤)
و ﻧﻄﻔﻪ اﻧﺴﺎن از ﭘﺸﺖ ﻣﺮد و اﺳﺘﺨﻮانهای میان سینه زن بسته میشود (٨٦/٧). داﺳﺘﺎنﻫﺎی ﺑﺎورﻧﮑﺮدﻧﯽ #ﺗﻮرات ﻧﯿﺰ در ﻗﺮآن ﺗﮑﺮار ﻣﯽﺷﻮد ﻣﺎﻧﻨﺪ آﻓﺮﯾﻨﺶ ﺟﻬﺎن در ﺷﺶ ﯾﺎ ﻫﺸﺖ روز، آﻓﺮﯾﻨﺶ اوﻟﯿﻦ زن از دﻧﺪه ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻣﺮد، ﻃﻮﻓﺎن ﻧﻮح، ﻣﻌﺠﺰات ﻣﻮﺳﯽ و ﻣﺎﻧﻨﺪ آن.
ﺑﺮ اﺳﺎس اﯾﻦ ﺗﻨﺎﻗﻀﺎت ﻣﻨﻄﻘﯽ و ﻋﺪم ﺗﻄﺎﺑﻖ آﺷﮑﺎر ﺑﺎ ﻋﻠﻢ،
ﻧﻤﯽﺗﻮان ﻓﺮض ﮐﺮد ﮐﻪ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﻣﺘﻦ ﻗﺮآن، ﺧﺪاﯾﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ آﺳﻤﺎن و زﻣﯿﻦ را ﺧﻠﻖ ﮐﺮده اﺳﺖ. ﭼﻨﯿﻦ ﺧﺪاﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ اول از ﻫﻤﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ آﻓﺮﯾﻨﺶ ﮐﯿﻬﺎن و اﻧﺴﺎن آﮔﺎﻫﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. اﻣﺎ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﻣﺘﻦ ﻗﺮآن ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻧﺪارد ﺑﻠﮑﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ او ﺣﺘﯽ از داﻧﺶ زﻣﺎن ﺧﻮدش ﻫﻢ ﻋﻘﺐ ﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽرﺳﺪ.
۲) فرض دوم که در میان غیرمسلمانان و منتقدین محبوب است آن است که محمد متن قرآن را براي خود نوشته است.در سوره ٢٥ آیه ٥ میخوانیم:
" و گفتند افسانه هاى پیشینیان است که آنها را براى خود نوشته و صبح و شام بر او املا میشود (٥)"
ادامه دارد .....
@bozoonhigz
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_نهم
در #صحیح_مسلم روایت جالبى در مورد حج آمده که از این قرار است:
43- بَابُ بَيَانِ أَنَّ السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ رُكْنٌ لَا يَصِحُّ الْحَجُّ إِلَّا بِهِ
باب: اینکه سعی در صفا و مروه رکن حج است و بدون آن حج باطل است.
259 - (1277) حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى، حَدَّثَنَا
أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ
عَائِشَةَ، قَالَ: قُلْتُ لَهَا: إِنِّي لَأَظُنُّ رَجُلًا، لَوْ لَمْ
يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، مَا ضَرَّهُ، قَالَتْ: «لِمَ؟» قُلْتُ: لِأَنَّ اللهَ تَعَالَى يَقُولُ: {إِنَّ الصَّفَا
وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة: 158] إِلَى آخِرِ
الْآيَةِ، فَقَالَتْ: " مَا أَتَمَّ اللهُ حَجَّ امْرِئٍ وَلَا عُمْرَتَهُ
لَمْ يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، وَلَوْ كَانَ كَمَا تَقُولُ
لَكَانَ: فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ لَا يَطَّوَّفَ بِهِمَا، وَهَلْ
تَدْرِي فِيمَا كَانَ ذَاكَ؟ إِنَّمَا كَانَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْصَارَ
كَانُوا يُهِلُّونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ لِصَنَمَيْنِ عَلَى شَطِّ
الْبَحْرِ، يُقَالُ لَهُمَا إِسَافٌ وَنَائِلَةُ، ثُمَّ يَجِيئُونَ
فَيَطُوفُونَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، ثُمَّ يَحْلِقُونَ، فَلَمَّا
جَاءَ الْإِسْلَامُ كَرِهُوا أَنْ يَطُوفُوا بَيْنَهُمَا لِلَّذِي كَانُوا
يَصْنَعُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ، قَالَتْ: فَأَنْزَلَ اللهُ عَزَّ
وَجَلَّ {إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة:
158] إِلَى آخِرِهَا، قَالَتْ: فَطَافُوا "
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه: ٩٢٨
#ترجمه:
از عروه روایت است که گفت: پدرم گفت: به عایشه گفتم: من بر این گمانم که اگر فردی سعی بین صفا و مروه نکند، او را زیانی نیست. عایشه گفت: چرا؟ گفتم: زیرا خداوند می فرماید: (إن الصفا والمروة من شعائر الله» «صفا و مروه [که دو کوه در مکه هستند، از نشانه های مناسک الله محسوب می شوند. پس کسی که قصد حج کند یا عمره به جای آرد، می تواند میان آن دو طواف کند، یعنی هفت بار بین آن دو سعی کند]» (بقره، ۱۵۸) عایشه ها گفت: خداوند حج و عمره ی کسی را که سعی بین صفا و مروه نکند، کامل نگردانیده است. اگر منظور تو «كانت فلا جناح عليه أن يطوف بهما» است، این آیه در شأن انصار نازل شد؛ زیرا انصار [اهل مدینه در زمان جاهلیت برای دو بت در ساحل دریا به نام های «ساف» و «نائله» احرام می بستند. سپس هنگامی که به مکه می رسیدند، سعی بین صفا و مروه می کردند و بعد از آن سرشان را می تراشیدند. اما بعد از این که به اسلام مشرف شدند، به خاطر عملشان در زمان جاهلیت، ناپسند دانستند که بین صفا و مروه را سعی کنند. عایشه گفت: پس خداوند این آیه را نازل فرمود: وإن الصفا والمروة من شعائر الله تا آخر آيه. عایشه گفت: پس طواف کنید.
در این #حدیث مشخص می شود که انصار عوض احرام و طواف برای اساف و نائله بعد اسلام رو به صفا و مروه آورده اند که بخوبی ارتباط صفا و مروه را با اساف و نائله معلوم می گرداند.
همین روایت در تفسیر ابن کثیر آمده و حج المشلل را که گفتیم تداعی می کند و می گوید:
وَلَكِنَّهَا إِنَّمَا أُنْزِلَتْ أَنَّ الْأَنْصَارَ كَانُوا قَبْلَ أَنْ
يُسْلِمُوا كَانُوا يُهِلُّونَ لِمَنَاةَ الطَّاغِيَةِ التِي كَانُوا
يَعْبُدُونَهَا عِنْدَ الْمُشَلَّل
ن#منبع: تفسير ابن كثير جلد: ١ ص: ٣٤٠
#ترجمه:
ولی این آیه در حق انصار (اوس و خزرج) نازل شده که قبل از اسلام برای بت منات طاغوت تهلیل (لبیک اللهم لبیک) می گفتند و آن را در المشلل عبادت می کردند.
یعقوبی در تاریخ خود جلد ١ ص ٢٥٤ می گوید:
ثم وضعوا به إساف و نائلة كل واحد منهما على ركن من أركان البيت، فكان الطائف ، إذا طاف، بدأ بإساف، فقبله، و ختم به،
#ترجمه:
سپس در کعبه اساف و نائله را در رکنی از ارکان بیت قرار دادند،هنگامی که طواف می نمودند این کار را با اساف آغاز می کردند و آن را می بوسیدند و طواف را با آن ختم می کردند.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz
#قسمت_نهم
در #صحیح_مسلم روایت جالبى در مورد حج آمده که از این قرار است:
43- بَابُ بَيَانِ أَنَّ السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ رُكْنٌ لَا يَصِحُّ الْحَجُّ إِلَّا بِهِ
باب: اینکه سعی در صفا و مروه رکن حج است و بدون آن حج باطل است.
259 - (1277) حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى، حَدَّثَنَا
أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ
عَائِشَةَ، قَالَ: قُلْتُ لَهَا: إِنِّي لَأَظُنُّ رَجُلًا، لَوْ لَمْ
يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، مَا ضَرَّهُ، قَالَتْ: «لِمَ؟» قُلْتُ: لِأَنَّ اللهَ تَعَالَى يَقُولُ: {إِنَّ الصَّفَا
وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة: 158] إِلَى آخِرِ
الْآيَةِ، فَقَالَتْ: " مَا أَتَمَّ اللهُ حَجَّ امْرِئٍ وَلَا عُمْرَتَهُ
لَمْ يَطُفْ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، وَلَوْ كَانَ كَمَا تَقُولُ
لَكَانَ: فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ لَا يَطَّوَّفَ بِهِمَا، وَهَلْ
تَدْرِي فِيمَا كَانَ ذَاكَ؟ إِنَّمَا كَانَ ذَاكَ أَنَّ الْأَنْصَارَ
كَانُوا يُهِلُّونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ لِصَنَمَيْنِ عَلَى شَطِّ
الْبَحْرِ، يُقَالُ لَهُمَا إِسَافٌ وَنَائِلَةُ، ثُمَّ يَجِيئُونَ
فَيَطُوفُونَ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، ثُمَّ يَحْلِقُونَ، فَلَمَّا
جَاءَ الْإِسْلَامُ كَرِهُوا أَنْ يَطُوفُوا بَيْنَهُمَا لِلَّذِي كَانُوا
يَصْنَعُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ، قَالَتْ: فَأَنْزَلَ اللهُ عَزَّ
وَجَلَّ {إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة:
158] إِلَى آخِرِهَا، قَالَتْ: فَطَافُوا "
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه: ٩٢٨
#ترجمه:
از عروه روایت است که گفت: پدرم گفت: به عایشه گفتم: من بر این گمانم که اگر فردی سعی بین صفا و مروه نکند، او را زیانی نیست. عایشه گفت: چرا؟ گفتم: زیرا خداوند می فرماید: (إن الصفا والمروة من شعائر الله» «صفا و مروه [که دو کوه در مکه هستند، از نشانه های مناسک الله محسوب می شوند. پس کسی که قصد حج کند یا عمره به جای آرد، می تواند میان آن دو طواف کند، یعنی هفت بار بین آن دو سعی کند]» (بقره، ۱۵۸) عایشه ها گفت: خداوند حج و عمره ی کسی را که سعی بین صفا و مروه نکند، کامل نگردانیده است. اگر منظور تو «كانت فلا جناح عليه أن يطوف بهما» است، این آیه در شأن انصار نازل شد؛ زیرا انصار [اهل مدینه در زمان جاهلیت برای دو بت در ساحل دریا به نام های «ساف» و «نائله» احرام می بستند. سپس هنگامی که به مکه می رسیدند، سعی بین صفا و مروه می کردند و بعد از آن سرشان را می تراشیدند. اما بعد از این که به اسلام مشرف شدند، به خاطر عملشان در زمان جاهلیت، ناپسند دانستند که بین صفا و مروه را سعی کنند. عایشه گفت: پس خداوند این آیه را نازل فرمود: وإن الصفا والمروة من شعائر الله تا آخر آيه. عایشه گفت: پس طواف کنید.
در این #حدیث مشخص می شود که انصار عوض احرام و طواف برای اساف و نائله بعد اسلام رو به صفا و مروه آورده اند که بخوبی ارتباط صفا و مروه را با اساف و نائله معلوم می گرداند.
همین روایت در تفسیر ابن کثیر آمده و حج المشلل را که گفتیم تداعی می کند و می گوید:
وَلَكِنَّهَا إِنَّمَا أُنْزِلَتْ أَنَّ الْأَنْصَارَ كَانُوا قَبْلَ أَنْ
يُسْلِمُوا كَانُوا يُهِلُّونَ لِمَنَاةَ الطَّاغِيَةِ التِي كَانُوا
يَعْبُدُونَهَا عِنْدَ الْمُشَلَّل
ن#منبع: تفسير ابن كثير جلد: ١ ص: ٣٤٠
#ترجمه:
ولی این آیه در حق انصار (اوس و خزرج) نازل شده که قبل از اسلام برای بت منات طاغوت تهلیل (لبیک اللهم لبیک) می گفتند و آن را در المشلل عبادت می کردند.
یعقوبی در تاریخ خود جلد ١ ص ٢٥٤ می گوید:
ثم وضعوا به إساف و نائلة كل واحد منهما على ركن من أركان البيت، فكان الطائف ، إذا طاف، بدأ بإساف، فقبله، و ختم به،
#ترجمه:
سپس در کعبه اساف و نائله را در رکنی از ارکان بیت قرار دادند،هنگامی که طواف می نمودند این کار را با اساف آغاز می کردند و آن را می بوسیدند و طواف را با آن ختم می کردند.
ادامه دارد ....
@bozoonhigz