🧠اندیشه ی ممنوعه🧠
2.12K subscribers
35.6K photos
50.5K videos
231 files
1.11K links
Download Telegram
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟

#قسمت_بيست_و_دوم

آیا این عادلانه است که مجازات دارایی از دست رفته را با قطع عضو جبران کنیم؟
آن هم در صورتی که مال از دست رفته قابل برگشت است اما دستی که قطع شده دیگر قابل بازگشت نیست.
حتی اگر شخصی پس از دزدی پشیمان شد دیگر با دست قطع شده در اجتماع جایی ندارد. از نظر روحی نيز ضربات جبران ناپذیر شدیدی به شخص وارد خواهد شد. از این گذشته در صدر اسلام دست قطع شده دزدان را برای جلوگیری از خونریزی در روغن داغ فرو می کردند که این خود شكنجه اى افزون بر آنچه او می کشید بود.
▪️بد نیست بدانید مجازات قطع دست برای کسی که مالی را #غصب کرده در نظر گرفته نشده؛ تفاوت غصب با دزدی این است که شخصی که مالی را غصب می کند آن را به زور از آن خود می کند، اما یک دزد مالی را به طور پنهانی تصاحب می کند.
مجازات غصب مال این است که شخص غاصب فقط باید آن مال را برگرداند؛ ولی کسی که مالی را دزدیده باشد باید به دستور اسلام دست او قطع شود، به نظر شما کدامیک بدتر است؟ آیا این مجازات عادلانه است؟
بدتر از همه اينكه در دين مبين اسلام كسى كه #اختلاس ميكند مجازات نميشود، نمونه هاى زيادى از آن را در دو دهه گذشته در كشور خودمان ديده ايد.
٦٦) در آیه ٥١ از #سورہ_المائده می خوانیم که: ای کسانی که ایمان آورده اید يهود و نصاری را دوستان [خود] مگيريد بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد از آنان خواهد بود آری خدا گروه ستمگران را راه نمی نماید.
این آیه تمام کسانی که #يهودى و #نصرانی هستند ستمکار می داند و به همين راحتى الله خودش بین مخلوقات خودش تفرقه می افکند بعد ادعا ميكند من عادل هستم و از صبح تا شب مجيز مرا بخوانيد.
یک لحظه #الله_اعراب را تصور کنید. آن بالا نشسته و عده ای را خلق کرده و هر چند وقت یک بار پیامبری فرستاده که عده ای را دور خود جمع کند و با بقیه که خود الله برای همین بقیه پیامبر فرستاده دشمن شوند و بجنگند و همدیگر را بکشند. او هم احتمالا آن بالا به ريش مخلوقاتش می خندد و از دیدن جنگ و ستیزشان کیف می کند و چپ و راست هم از خودش تعريف ميكند و قربان صدقه خودش ميرود.
٦٧) به آیه ٢٤ #سوره_الانعام توجه کنید: و برخی از آنان به تو گوش فرا می دهند ولی ما بر دلهایشان پرده ها افكنده ایم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینی قرار داده ایم و اگر هر معجزه ای را ببینند به آن ایمان نمی آورند تا آنجا که وقتی نزد تو می آیند و با تو جدال می کنند کسانی که کفر ورزیدند می گویند این [كتاب] چیزی جز افسانه های پیشینیان نیست.
خوب آنچه از ظاهر این آیه بر می آید این است که مردم عربستان با داستان های قرآنی از قبل آشنایی داشته و درباره منبع وحی آنها شک داشتند. الله هم به جای این که به محمد کمک کند، با دوستی خاله خرسه ی خود کار او را دشوارتر می سازد. يعنى پرده ای به دلهای آنان می زند که حتی اگر تمام آیات خدا را نیز مشاهده کنند باز ایمان نیاورند؟

ادامه دارد....

@bozoonhigz
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟

#قسمت_بيست_و_دوم

#سیره_ابن_هشام در داستانی در منازعه محمد با یهودیان یثرب، به حروف مقطعه اشاره اي میکند. داستان چنین نقل میشود:
و دیگر حکایت آن است که چون «الف لام میم، ذلک الکتاب» فرو آمد، سید روزي آن را میخواند و برادر حیی ابن اخطب- ابو یاسر ابن اخطب- میگذشت و قرآن خواندن سید بشنید. چون باز پیش برادر آمد به جماعت یهود، گفت: «اي قوم یهود، من شنیدم که محمد الف لام میم میخواند»
ایشان برخاستند و به حضرت سید آمدند و گفتند: «یا محمد، میگویند که تو الف لام میم میخواندي در قرآن.»
سید گفت: «بلی»
حُیی ابن اَخطب گفت: «الف یکی باشد و لام سی و میم چهل. جمله هفتاد و یکی باشد.»
پس روي باز قوم خود کرد و گفت: «اي قوم یهود، من حساب کردم و مدت ملک محمد هفتاد و یک سال باشد. شما را رغبت می افتد که به دین وی درشوید که مدت بقاي آن هفتاد و یکسال خواهد بودن؟» و دیگر روي سوي سید کرد و گفت: «اي محمد، هیچ از حروف دیگر بر تو آمده است از قرآن؟»
سید گفت: "بلی"
حیی ابن اخطب گفت: «آن چیست؟»
سید گفت: «الف لام میم صاد.»
حیی ابن اخطب گفت: «این درازتر است». بعد از آن، جمله به حساب در آورد و گفت: «الف یکی باشد و لام سی و میم چهل و صاد نود. این جمله، صد و شصت و یک باشد.» و دیگر گفت: «اي محمد، هیچ دیگر از حروف بر تو فرو آمده است در قرآن؟»
گفت: «بلی»
گفت: «چیست؟»
حیی گفت: «این درازتر است» و این نیز جمله به حساب آورد؛
و گفت: «الف یکی و لام سی و را دویست. این جمله دویست و سی و یک باشد.» و دیگر پرسید که «هیچ دیگر از این حروف به تو فرو آمده است در قرآن؟»
سید گفت: «بلی»
گفت: «الف لام میم را.»
گفت: «این درازتر است از آنها» و جمله به حساب آورد.
و گفت: «الف یکی و لام سی و میم چهل و را دویست.این جمله دویست و هفتاد و یکی باشد.»
آنگاه گفت: "اي محمد، کار بر تو معما و ملبس بکرده اند و معین و پیدا نکرده اند که بقا و ملکن امت تو چند خواهد بودن."
آنگاه،ابو یاسر- برادر حیی ابن اخطب- گفت: «اي یهود،دور نیست که مجموع این جمله مدت بقا و ملک محمد و امت وي است.» آنگاه،حساب از سر باز گرفت و گفت: «هفتاد و یک و صد و شصت و یک و دویست و سی و یک و دویست و هفتاد و یک این جمله هفتصد و سی و چهار سال باشد و این جمله بقاي دین محمد خواهد بودن.» و دیگر آن بود که رافع ابن حریمله گفت: «یا محمد،اگر تو رسول خدایی و میخواهی که ما متابعت تو کنیم،پس تو خداي را بگوي تا با ما سخن گوید و ما سخن وي بشنویم و آن وقت به تو ایمان آوریم!»
و چون آیت فرو آمد و قبله از بیت المقدس با کعبه افتاد، علماي یهود به خبث پیش سید آمدند و گفتند: «اي محمد، تو دعوتی میکنی که ملت من و ملت ابراهیم هر دو یکی است. پس چرا قبله از شام با کعبه افکندي؟ اگر میخواهی که ما به دین تو در آییم و متابعت تو کنیم، قبله همچنان که بود، باز جانب شام افکن.

ادامه دارد .....

@bozoonhigz