🔚 #هجوم عمر بن الخطاب به بیت شریف فاطمی سلام الله علیها موافق با طبع تند و خشن اوست!
📌علّامة «شبلی النعمانی» از عالمان و سیره نویسان متبحر عامه در کتاب «سیرة الفاروق» چنین میگوید:
🔸«زمانی که بنی هاشم که از #بیعت با ابوبکر سر باز زدند و در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها اجتماع کردند. عمر چنین تصمیم گرفت که ایشان را به زور به بیعت با خلیفه غاصب وا دارد، لکن بنی هاشم دلشان با کسی جز امیرالمؤمنین علی علیه السلام نبود.
در کتب معتبر چنین آمده است که عمر گفت: ... اگر اجتماع این اشخاص در خانه شما استمرار یابد خانه را آتش خواهم زد ... از جهت بحث درایی و تفحص در بافت و فضا شناخت روحیات عمر دلیلی برای ردّ این مسئله وجود ندارد بلکه اصلا بعید نیست عمر چنین کرده باشد. زیرا اخلاق عمر را میدانیم که معروف به شدت و حدت در تعامل و برخورد بوده و اعمال آتش به اختیار و حماسی او چه بسا به تجاوز به حقوق الناس ختم میشد لکن این تجاوزات و تعدی به حقوق الناس جهت خاموش سازی آتش فتنه بود تا تفرقه در امت اسلام به وجود نیاید!!»
(مصلحت اسلامشان اینگونه اقتضاء میکرد)
📕 سیرة الفاروق ص۶۲
#احراق #بیعت_اجباری #تهدید #فرحة_الزهراء
@borrhan
📌علّامة «شبلی النعمانی» از عالمان و سیره نویسان متبحر عامه در کتاب «سیرة الفاروق» چنین میگوید:
🔸«زمانی که بنی هاشم که از #بیعت با ابوبکر سر باز زدند و در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها اجتماع کردند. عمر چنین تصمیم گرفت که ایشان را به زور به بیعت با خلیفه غاصب وا دارد، لکن بنی هاشم دلشان با کسی جز امیرالمؤمنین علی علیه السلام نبود.
در کتب معتبر چنین آمده است که عمر گفت: ... اگر اجتماع این اشخاص در خانه شما استمرار یابد خانه را آتش خواهم زد ... از جهت بحث درایی و تفحص در بافت و فضا شناخت روحیات عمر دلیلی برای ردّ این مسئله وجود ندارد بلکه اصلا بعید نیست عمر چنین کرده باشد. زیرا اخلاق عمر را میدانیم که معروف به شدت و حدت در تعامل و برخورد بوده و اعمال آتش به اختیار و حماسی او چه بسا به تجاوز به حقوق الناس ختم میشد لکن این تجاوزات و تعدی به حقوق الناس جهت خاموش سازی آتش فتنه بود تا تفرقه در امت اسلام به وجود نیاید!!»
(مصلحت اسلامشان اینگونه اقتضاء میکرد)
📕 سیرة الفاروق ص۶۲
#احراق #بیعت_اجباری #تهدید #فرحة_الزهراء
@borrhan
#نقل_فضایل_از_کتب_مخالفین (۱۳۴۹)
#عقد_اخوت (۳۹) #ابوبکر_شناسی (۳۷)
#فرحة_الزهراء
🔻مختصری از واقعه جنگ #خندق با نگاهی به روایت حاکم حسکانی از این فراز مهم تاریخ
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
« ...پس از آن عمرو بن عبدود به میدان جنگ درآمده و مبارز طلبید، علی بن ابیطالب از جای برخاست به پیغمبر عرض کرد من مبارز او هستم؛ آن حضرت فرمود : بنشین این عمرو است باز عمرو تکرار کرده و شروع نمود به سرزنش کردن مسلمین و رجزخوانی نمود و میگفت: صدای من گرفت بس که مبارز طلبیدم شجاعت در جوانمرد آنست وجود بهترین صفت میباشد. علی بن ابیطالب متقابلاً به او خطاب نموده و گفت: ای عمرو شتاب مکن، آمد به سوی تو اجابت کننده ای که عاجز نیست از مقاومت در برابر تو و دارای نیّت درست و در راه حق بیناست و راستگویی نجاتبخش هر رستگاری میباشد.
پیغمبر(ص) زره آهنین خود را به علی بن ابیطالب پوشانید و #ذوالفقار را به دست او داد و درباره او این چنین دعا کرد: بار خدایا یاری کن او را این برادر من است و پسر عموی منست مرا تنها مگذار که تو بهترین وارثین هستی. علی بن ابیطالب روانه میدان گشت و با عمرو روبهرو شد و به او گفت: تو گفتهای هر کس سه چیز از من درخواست کند یکی از آنها را برآورده میکنم عمرو گفت آری چنین است، علی بن ابیطالب گفت من از تو درخواست میکنم که بگویی: اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله و تسلیم پروردگار شوی؟ عمرو گفت این را از من نخواه پس از آن علی بن ابیطالب گفت خواسته دوم آنکه تو برگردی به وطن خود که اگر محمد در ادعای نبوّتش راستگو است در نتیجه تو سعادتمندترین مردم خواهی بود (زیرا از کشتن پیغمبری خودداری نمودی) و اگر در این ادعایش دروغگو میباشد که این همان خواسته تو است عمرو در جواب گفت: زنان قریش این موضوع را واگو میکنند و من به آن تن در نمیدهم، علی ابن ابیطالب گفت : خواسته سوم آنست که با من در نبرد درآیی. عمرو بخندید و گفت من گمان نمیکردم کسی در میان عرب مرا با چنین درخواستی بترساند سپس گفت تو کیستی؟ (چون علی پیچیده به لباس آهنین بود او را نمیشناخت) گفت من علی بن ابیطالبم عمرو گفت ای پسر برادر سوگند به خدا من دوست ندارم ترا بکشم ؛ علی بن ابیطالب گفت : سوگند به خدا من دوست دارم که ترا بکشم در این هنگام تکبّر و نخوت او به جوش آمد ؛ علی بن ابیطالب به او گفت تو سوار بر اسبی و من پیاده چگونه با تو بجنگم؟ او به سرعت از اسب خود به زیر آمد و شمشیر از غلاف بیرون کشید مانند آتش شعلهور گردید و به یکدیگر درافتادند غبار میدان را گرفت علی بن ابیطالب سپر خود را حایل کرد شمشیر عمرو بر آن فرود آمد و آن را بشکافت و سر او را زخمین کرد پس از آن علی بن ابیطالب شمشیری بر دوش او زد عمر بر زمین افتاد و جان سپرد و مسلمانان صدا به تکبیر بلند کردند. چون پیغمبر صدای تکبیر بشنید دانست که عمرو کشته شد.
علی بن ابیطالب با صورتی درخشان به سوی پیغمبر(ص) آمد، پیغمبر(ص) به علی بن ابیطالب فرمود هنگامی که او را کشتی خود را چگونه یافتی؟ عرض کرد آن چنان خویش را نیرومند یافتم که اگر تمام اهل مدینه با من روبهرو میشدند بر آنان غلبه میکردم پس از آن لشگر دشمن شکسته خورده و فرار کردند چون با ابوسفیان روبهرو شدند او به ایشان گفت برگردید که این واقعه برای ما سودی نداشت....»
📔اقتباسی از شواهدالتنزیل ج۲صص۵-۶-۷
✍ پینوشت:
در سال پنجم و در جنگ خندق شرایط بر مسلمانان به جهت حضور سپاه پرتعداد مشرکان که از اقوام (و احزاب) (۱) گوناگون بودند و در عین حال خیانت یهودیان مدینه، بسیار سخت میگردد.
در این جنگ پس از عبور پنج قهرمان قریش ، از جمله عمرو بن عبدود از خندق ، عدهای از اصحاب که از فریادهای عمرو برای مبارزه به شدت هراسان شده بودند تصمیم گرفتند تا رسول خدا را تحویل قریش دهند! (آیه ۱۲/احزاب تلویحا به این مطلب اشاره دارد) و خود فرار کرده (۲) به قریش پناه آورند؛(۳) تاریخ نویسان از میان صحابه ، نام ابوبکر و عمر را آوردهاند(۴) که به تعبیر قرآن وعدهٔ خدا و رسول را فریبی بیش نمیانگاشتند،(۵) منابع تاریخی اصل پیشنهاد تحویل رسول خدا را به عمر بن خطاب نسبت میدهند.(۶)
در منابع شیعی مدارکی است که نشان میدهد در این جنگ شیخین (۷) ، آن چنان به هراس افتاده بودند که بتهایی را در محلی امن پنهان نمودند تا در صورت غلبه مشرکان ، با آشکار ساختن آن بتان ، خود را هم آیین مشرکان جلوه دهند. به امر پیامبر ص ، امیرمؤمنان ع بتها را از بین میبرند (۸) ؛ و البته به لطف رسول رحمت ، آبروی این دو نفر حفظ شده و ماجرا علنی نمیشود.
۱- سوره احزاب به ماجراهای این جنگ اشاره دارد.
۲- اشاره به ۱۰/ احزاب
۳ و ۶- تفسیر البرهان ۲۹۸/۳
۴- تفسیر قمی ، بحار ج۲۰ ص۲۰۲ و ۲۲۹
۵- اشاره به ۱۲/احزاب
۷- در کتب تاریخی ، دو خلیفه اول را شیخین مینامند.
۸- محتضر ص۵۸-۵۹ ؛ بحار ج۳۰ ص۳۲۴-۳۲۵ و ۳۳۲-۳۳۳
➖➖➖➖
@borrhan
#عقد_اخوت (۳۹) #ابوبکر_شناسی (۳۷)
#فرحة_الزهراء
🔻مختصری از واقعه جنگ #خندق با نگاهی به روایت حاکم حسکانی از این فراز مهم تاریخ
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
« ...پس از آن عمرو بن عبدود به میدان جنگ درآمده و مبارز طلبید، علی بن ابیطالب از جای برخاست به پیغمبر عرض کرد من مبارز او هستم؛ آن حضرت فرمود : بنشین این عمرو است باز عمرو تکرار کرده و شروع نمود به سرزنش کردن مسلمین و رجزخوانی نمود و میگفت: صدای من گرفت بس که مبارز طلبیدم شجاعت در جوانمرد آنست وجود بهترین صفت میباشد. علی بن ابیطالب متقابلاً به او خطاب نموده و گفت: ای عمرو شتاب مکن، آمد به سوی تو اجابت کننده ای که عاجز نیست از مقاومت در برابر تو و دارای نیّت درست و در راه حق بیناست و راستگویی نجاتبخش هر رستگاری میباشد.
پیغمبر(ص) زره آهنین خود را به علی بن ابیطالب پوشانید و #ذوالفقار را به دست او داد و درباره او این چنین دعا کرد: بار خدایا یاری کن او را این برادر من است و پسر عموی منست مرا تنها مگذار که تو بهترین وارثین هستی. علی بن ابیطالب روانه میدان گشت و با عمرو روبهرو شد و به او گفت: تو گفتهای هر کس سه چیز از من درخواست کند یکی از آنها را برآورده میکنم عمرو گفت آری چنین است، علی بن ابیطالب گفت من از تو درخواست میکنم که بگویی: اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله و تسلیم پروردگار شوی؟ عمرو گفت این را از من نخواه پس از آن علی بن ابیطالب گفت خواسته دوم آنکه تو برگردی به وطن خود که اگر محمد در ادعای نبوّتش راستگو است در نتیجه تو سعادتمندترین مردم خواهی بود (زیرا از کشتن پیغمبری خودداری نمودی) و اگر در این ادعایش دروغگو میباشد که این همان خواسته تو است عمرو در جواب گفت: زنان قریش این موضوع را واگو میکنند و من به آن تن در نمیدهم، علی ابن ابیطالب گفت : خواسته سوم آنست که با من در نبرد درآیی. عمرو بخندید و گفت من گمان نمیکردم کسی در میان عرب مرا با چنین درخواستی بترساند سپس گفت تو کیستی؟ (چون علی پیچیده به لباس آهنین بود او را نمیشناخت) گفت من علی بن ابیطالبم عمرو گفت ای پسر برادر سوگند به خدا من دوست ندارم ترا بکشم ؛ علی بن ابیطالب گفت : سوگند به خدا من دوست دارم که ترا بکشم در این هنگام تکبّر و نخوت او به جوش آمد ؛ علی بن ابیطالب به او گفت تو سوار بر اسبی و من پیاده چگونه با تو بجنگم؟ او به سرعت از اسب خود به زیر آمد و شمشیر از غلاف بیرون کشید مانند آتش شعلهور گردید و به یکدیگر درافتادند غبار میدان را گرفت علی بن ابیطالب سپر خود را حایل کرد شمشیر عمرو بر آن فرود آمد و آن را بشکافت و سر او را زخمین کرد پس از آن علی بن ابیطالب شمشیری بر دوش او زد عمر بر زمین افتاد و جان سپرد و مسلمانان صدا به تکبیر بلند کردند. چون پیغمبر صدای تکبیر بشنید دانست که عمرو کشته شد.
علی بن ابیطالب با صورتی درخشان به سوی پیغمبر(ص) آمد، پیغمبر(ص) به علی بن ابیطالب فرمود هنگامی که او را کشتی خود را چگونه یافتی؟ عرض کرد آن چنان خویش را نیرومند یافتم که اگر تمام اهل مدینه با من روبهرو میشدند بر آنان غلبه میکردم پس از آن لشگر دشمن شکسته خورده و فرار کردند چون با ابوسفیان روبهرو شدند او به ایشان گفت برگردید که این واقعه برای ما سودی نداشت....»
📔اقتباسی از شواهدالتنزیل ج۲صص۵-۶-۷
✍ پینوشت:
در سال پنجم و در جنگ خندق شرایط بر مسلمانان به جهت حضور سپاه پرتعداد مشرکان که از اقوام (و احزاب) (۱) گوناگون بودند و در عین حال خیانت یهودیان مدینه، بسیار سخت میگردد.
در این جنگ پس از عبور پنج قهرمان قریش ، از جمله عمرو بن عبدود از خندق ، عدهای از اصحاب که از فریادهای عمرو برای مبارزه به شدت هراسان شده بودند تصمیم گرفتند تا رسول خدا را تحویل قریش دهند! (آیه ۱۲/احزاب تلویحا به این مطلب اشاره دارد) و خود فرار کرده (۲) به قریش پناه آورند؛(۳) تاریخ نویسان از میان صحابه ، نام ابوبکر و عمر را آوردهاند(۴) که به تعبیر قرآن وعدهٔ خدا و رسول را فریبی بیش نمیانگاشتند،(۵) منابع تاریخی اصل پیشنهاد تحویل رسول خدا را به عمر بن خطاب نسبت میدهند.(۶)
در منابع شیعی مدارکی است که نشان میدهد در این جنگ شیخین (۷) ، آن چنان به هراس افتاده بودند که بتهایی را در محلی امن پنهان نمودند تا در صورت غلبه مشرکان ، با آشکار ساختن آن بتان ، خود را هم آیین مشرکان جلوه دهند. به امر پیامبر ص ، امیرمؤمنان ع بتها را از بین میبرند (۸) ؛ و البته به لطف رسول رحمت ، آبروی این دو نفر حفظ شده و ماجرا علنی نمیشود.
۱- سوره احزاب به ماجراهای این جنگ اشاره دارد.
۲- اشاره به ۱۰/ احزاب
۳ و ۶- تفسیر البرهان ۲۹۸/۳
۴- تفسیر قمی ، بحار ج۲۰ ص۲۰۲ و ۲۲۹
۵- اشاره به ۱۲/احزاب
۷- در کتب تاریخی ، دو خلیفه اول را شیخین مینامند.
۸- محتضر ص۵۸-۵۹ ؛ بحار ج۳۰ ص۳۲۴-۳۲۵ و ۳۳۲-۳۳۳
➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
#تبعیض_نژادی (۲۱) #زبان_فارسی
#فتوحات (۴۷) #فرحة_الزهراء
#اسلام_و_ایرانیان
✅ دشمنی با فرهنگ و مردم ایران زمین
🔖 پست ویژه کانال برهان به مناسبت روز ۲۵/اردیبهشت ، روز بزرگداشت #فردوسی و پاسداشت زبان فارسی
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
#مقدمه : آنهايی که نام خود را خليفه مسلمين ناميدند و بعد از پيامبر با مقام خلافت و جانشینی رسول رحمت صلی الله علیه و آله بازی کردند ، بر عکس دستورات و آموزههای آن حضرت عمل نمودند ، یکی از این تخلفهای این جماعت سفله بازگشت به دوران جاهليت بود؛ از جمله آنکه←تعصبات جاهلی را برافروختند و يک سيستم طبقاتی بر مبنای قوم و نژاد در جامعه ايجاد کردند!!
و در این میان ظالمانهترین رفتارها با ایرانیان بود.
خلیفهٔ دوم که به ظاهر با ایرانیان خصومت شخصی داشت و در عین حال در نظر او مجوس بودن هم بدترین نوع اهل کتاب محسوب میشد. خصمانهترین راهها را در برابر اینان پیش میگرفت؛
✖️او تمامی ایرانیان و به اصطلاح مجوس را برده میدانست. در نتیجه کشته شدن ایرانیان اسیر و مغلوب توسط والیان و فاتحان عرب حکم کشته شدن برده را داشت، تنها دیه - حتی اگر مسلمان شده بود - به وارثان تعلق میگرفت و←قاتل عرب از مصونیت در برابر قصاص بهره میبرد!
(مصنف عبدالرزاق ۱۲۶/۶ و..)
✖️عمر بن الخطاب ، عرب را بر عجم در تمامی امور برتری بخشید.
(تاریخ طبری ۵۱۳/۳)
✖️و اعاجم را شهروند درجه دو لحاظ نمود.
(الغدیر۳۷۵/۱۱)
✖️و در دادن بیت المال بر خلاف سنت صریح نبوی تبعیض قائل شد.
(کامل ابن اثیر۵۰۲/۳؛ تاریخ یعقوبی۰۶/۲؛ ۴۷۱/۳)
✖️عمر بن خطاب حتی شستن دست را کاری ناشایست و از سنتهای تجملاتی ایرانیان و عجمها میدانست (طبقات ابن سعد ۳۱۸/۳) و خود دست چرب خویش را با کف پا( طبقات ابن سعد ۳۱۸/۳ - الجامع فی السنن قیروانی ص۲۲۲) ، کف کفش (طبقات ابن سعد ۳۱۸/۳) و یا ماتحت(کنزالعمال ۶۳۲/۱۲ ح۳۵۹۴۹) خود پاک میکرد و یا اعلام میکرد که اصلا لازم نیست دست خود را تمیز نمایند و به دیگران سفارش میکرد که چنین کنند!
✖️منع ازدواج زن عرب با عجمان (محاضرات الادباء)
✖️عمر بن خطاب در مورد تبعیض بین عرب و عجم چنان افراط میکرد که گویی غیر عرب از انسانیت هیچ بهرهای نبرده است. برای مثال در زمان ابوبکر که او را در رأس امور فقهی قرار داده بود ، زنی از عمر دربارهٔ آزاد کردن بندهاش و سپس ازدواج با این بندهٔ آزاد شده میپرسد؛ این سوال در نظر عمر بن خطاب، تساوی بندگان غیر عرب با اعراب را تداعی میکند، نتیجه آنکه زن پرسشگر آن چنان تأدیب میشود که در زیر تازیانهٔ خلیفهٔ دوم خود را نجس میکند و خلیفه بر سرش فریاد میکشد که قوم عرب تا زمانی که مانع زنان بشود در خیر و صلاح است!!
(مصنف عبدالرزاق ج۷ ص ۲۱۰ ح۱۲۸۱۹ - ر.ک:تصویر الحاقی)
✖️دستور داد اگر یک عجم از عربی بلند تر بود گردن عجم را بزن! یک قطعه ریسمان یا چوب فرستاده بود؛ و نوشته بود اگر یک عجم از این شاخص بلند تر بود گردنش را بزن؛
✖️در چند جا به حضرت امیر علیهالسلام اعتراض داشت که طرفدار اعاجم هستند؛
(اتحاف الخیرة - البحر الزخار - درج الدرر - اانهایة في غريب الحديث - بحار ۴۶/۱۵)
✖️عمر دستور داده بود که حق یادگیری زبان غیر عرب را ندارید! و فرزندش عبدالله بن عمر صریحا میگفت از زبان فارسی بدم میآید!!
(مصنف عبدالرزاق[عبدالرزاق استاد بخاری است.])
✖️دشمنی عمر با غیر عرب به گونهای بود که فردی مانند مغیرة که از هم پیمانان او بود صریحا میگوید: مایلترین فرد به موالی(اسرای جنگهای خلفا و خاصتا ایرانیها) علی بن ابیطالب بود و دشمن ترین با آنان عمر بن الخطاب!!
(مصنف عبدالرزاق)
✖️ هم زمان ، عمَر فشار زیادی بر ایرانیان برای پرداخت مالیات میآورد. این فشار مضاعف و بیتوجهی به وضع عجمها عاملی شد که خلیفه جان خویش را بر سر آن نهاد. تبعیض در رفتار با تازه مسلمانان تأثیری شگرف بر بسیاری از حوادث آینده داشت،
از آن جا که عمر بن خطاب پول باد آوردهٔ فتوحات دربار ایران و سرزمین های منطقه شامات را به اسم بیتالمال در اختیار داشت، میتوانست جیب اشراف قریش را پر کند و در عین حال عربهایی که اینک اسم جهادگر در راه خدا بر آنان گذاشته شده بود را نیز راضی نگه دارد.
همین منشأ اختلاف را برای آیندگان به ارمغان آورد. برای مثال در زمان خلافت امیرمؤمنان (بین سالهای ۳۶تا۴۰ هجری) حتی اصحاب ایشان - و نه قریش یا امثال طلحه و زبیر - اصرار داشتند که باید به جای پرداخت مساوی ، بیتالمال به اشراف عرب و قریش داده شود و موالی و عجم محروم شوند تا خلافت امیرمؤمنان علیهالسلام طولانی تر باشد.
(الغارات ص۷۵)
«1⃣↓ادامه↓»
#فتوحات (۴۷) #فرحة_الزهراء
#اسلام_و_ایرانیان
✅ دشمنی با فرهنگ و مردم ایران زمین
🔖 پست ویژه کانال برهان به مناسبت روز ۲۵/اردیبهشت ، روز بزرگداشت #فردوسی و پاسداشت زبان فارسی
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
#مقدمه : آنهايی که نام خود را خليفه مسلمين ناميدند و بعد از پيامبر با مقام خلافت و جانشینی رسول رحمت صلی الله علیه و آله بازی کردند ، بر عکس دستورات و آموزههای آن حضرت عمل نمودند ، یکی از این تخلفهای این جماعت سفله بازگشت به دوران جاهليت بود؛ از جمله آنکه←تعصبات جاهلی را برافروختند و يک سيستم طبقاتی بر مبنای قوم و نژاد در جامعه ايجاد کردند!!
و در این میان ظالمانهترین رفتارها با ایرانیان بود.
خلیفهٔ دوم که به ظاهر با ایرانیان خصومت شخصی داشت و در عین حال در نظر او مجوس بودن هم بدترین نوع اهل کتاب محسوب میشد. خصمانهترین راهها را در برابر اینان پیش میگرفت؛
✖️او تمامی ایرانیان و به اصطلاح مجوس را برده میدانست. در نتیجه کشته شدن ایرانیان اسیر و مغلوب توسط والیان و فاتحان عرب حکم کشته شدن برده را داشت، تنها دیه - حتی اگر مسلمان شده بود - به وارثان تعلق میگرفت و←قاتل عرب از مصونیت در برابر قصاص بهره میبرد!
(مصنف عبدالرزاق ۱۲۶/۶ و..)
✖️عمر بن الخطاب ، عرب را بر عجم در تمامی امور برتری بخشید.
(تاریخ طبری ۵۱۳/۳)
✖️و اعاجم را شهروند درجه دو لحاظ نمود.
(الغدیر۳۷۵/۱۱)
✖️و در دادن بیت المال بر خلاف سنت صریح نبوی تبعیض قائل شد.
(کامل ابن اثیر۵۰۲/۳؛ تاریخ یعقوبی۰۶/۲؛ ۴۷۱/۳)
✖️عمر بن خطاب حتی شستن دست را کاری ناشایست و از سنتهای تجملاتی ایرانیان و عجمها میدانست (طبقات ابن سعد ۳۱۸/۳) و خود دست چرب خویش را با کف پا( طبقات ابن سعد ۳۱۸/۳ - الجامع فی السنن قیروانی ص۲۲۲) ، کف کفش (طبقات ابن سعد ۳۱۸/۳) و یا ماتحت(کنزالعمال ۶۳۲/۱۲ ح۳۵۹۴۹) خود پاک میکرد و یا اعلام میکرد که اصلا لازم نیست دست خود را تمیز نمایند و به دیگران سفارش میکرد که چنین کنند!
✖️منع ازدواج زن عرب با عجمان (محاضرات الادباء)
✖️عمر بن خطاب در مورد تبعیض بین عرب و عجم چنان افراط میکرد که گویی غیر عرب از انسانیت هیچ بهرهای نبرده است. برای مثال در زمان ابوبکر که او را در رأس امور فقهی قرار داده بود ، زنی از عمر دربارهٔ آزاد کردن بندهاش و سپس ازدواج با این بندهٔ آزاد شده میپرسد؛ این سوال در نظر عمر بن خطاب، تساوی بندگان غیر عرب با اعراب را تداعی میکند، نتیجه آنکه زن پرسشگر آن چنان تأدیب میشود که در زیر تازیانهٔ خلیفهٔ دوم خود را نجس میکند و خلیفه بر سرش فریاد میکشد که قوم عرب تا زمانی که مانع زنان بشود در خیر و صلاح است!!
(مصنف عبدالرزاق ج۷ ص ۲۱۰ ح۱۲۸۱۹ - ر.ک:تصویر الحاقی)
✖️دستور داد اگر یک عجم از عربی بلند تر بود گردن عجم را بزن! یک قطعه ریسمان یا چوب فرستاده بود؛ و نوشته بود اگر یک عجم از این شاخص بلند تر بود گردنش را بزن؛
✖️در چند جا به حضرت امیر علیهالسلام اعتراض داشت که طرفدار اعاجم هستند؛
(اتحاف الخیرة - البحر الزخار - درج الدرر - اانهایة في غريب الحديث - بحار ۴۶/۱۵)
✖️عمر دستور داده بود که حق یادگیری زبان غیر عرب را ندارید! و فرزندش عبدالله بن عمر صریحا میگفت از زبان فارسی بدم میآید!!
(مصنف عبدالرزاق[عبدالرزاق استاد بخاری است.])
✖️دشمنی عمر با غیر عرب به گونهای بود که فردی مانند مغیرة که از هم پیمانان او بود صریحا میگوید: مایلترین فرد به موالی(اسرای جنگهای خلفا و خاصتا ایرانیها) علی بن ابیطالب بود و دشمن ترین با آنان عمر بن الخطاب!!
(مصنف عبدالرزاق)
✖️ هم زمان ، عمَر فشار زیادی بر ایرانیان برای پرداخت مالیات میآورد. این فشار مضاعف و بیتوجهی به وضع عجمها عاملی شد که خلیفه جان خویش را بر سر آن نهاد. تبعیض در رفتار با تازه مسلمانان تأثیری شگرف بر بسیاری از حوادث آینده داشت،
از آن جا که عمر بن خطاب پول باد آوردهٔ فتوحات دربار ایران و سرزمین های منطقه شامات را به اسم بیتالمال در اختیار داشت، میتوانست جیب اشراف قریش را پر کند و در عین حال عربهایی که اینک اسم جهادگر در راه خدا بر آنان گذاشته شده بود را نیز راضی نگه دارد.
همین منشأ اختلاف را برای آیندگان به ارمغان آورد. برای مثال در زمان خلافت امیرمؤمنان (بین سالهای ۳۶تا۴۰ هجری) حتی اصحاب ایشان - و نه قریش یا امثال طلحه و زبیر - اصرار داشتند که باید به جای پرداخت مساوی ، بیتالمال به اشراف عرب و قریش داده شود و موالی و عجم محروم شوند تا خلافت امیرمؤمنان علیهالسلام طولانی تر باشد.
(الغارات ص۷۵)
«1⃣↓ادامه↓»
Telegram
attach 📎
[ کانال برهان ]
🔺نقد کوتاهِ کلیپ «عید تفرقه»🔺 ♻️ بر اساس متون تاریخی و قول عامه، مرگ عمر بن الخطاب در ۲۶ذیحجة است؛ ♻️ مجلسی در زاد المعاد، مرگ ابن سعد را روز نهم ربیع دانسته و قول مشهور نزد شیعه برای مرگ ابن خطاب بنا بر روایات نهم ربیع است. ♻️ برخی جمع بین این دو قول…
نقدی بر کلیپ عید تفرقه
<unknown>
🔻پاسخی دیگر ، مختصر و مفید به اکاذیبی که هرسال در ایام نهم ربیع در قالب کلیپ «عید تفرقه» منتشر میشود.
پاسخ اول ما ←اینجا→
#فرحة_الزهراء
@borrhan
پاسخ اول ما ←اینجا→
#فرحة_الزهراء
@borrhan
[ کانال برهان ]
🔻از روزهای پایانی عمر بن خطاب جملات عجیبی گزارش شده از آنجمله آنکه : ای کاش مدفوع💩گوسفند بودم!! ✍️عمر گفت: ای کاش گوسفندی بودم در خانوادهام که هر چه میخواستند مرا میپروریدند تا وقتی پروار شدم ، برخی از دوستان ایشان به دیدنشان میآمدند و قسمتی از گوشت…
🔻 عمر بن خطاب چهار روز پس از ضربت خوردن در سن ۵۵ یا ۶۵ سالگی از دنیا میرود و بار سنگینی را از اعمال خود و آیندگان به همراه میبرد! یکی از جملاتی که در لحظات آخر عمْر ، بر زبان رانده بنا به اعتراف مخالفین این عبارت است: «وای بر من و وای بر مادرم اگر خدا بر من رحم نکند!»
🔸ابن عمر قال : كان رأس عمر على فخذي في مرضه الذي مات فيه، فقال لي: ضع رأسي، قال: فوضعته على الأرض، فقال: ويلي وويل أمي إن لم يرحمني ربي.
#عبدالله_بن_عمر مىگويد: «سر پدرم در وقت بيمارياش كه در همان بيمارى از دنيا رفت، روى زانويم بود، گفت: سرم را روى زمين بگذار، سپس گفت: واى بر من و بر مادرم، اگر خدا بر من رحم نكند.»
📔البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاي516هـ)، شرح السنة، ج 14، ص 373، تحقيق: شعيب الأرناؤوط - محمد زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - دمشق _ بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ - 1983م.
#فرحة_الزهراء
@borrhan
🔸ابن عمر قال : كان رأس عمر على فخذي في مرضه الذي مات فيه، فقال لي: ضع رأسي، قال: فوضعته على الأرض، فقال: ويلي وويل أمي إن لم يرحمني ربي.
#عبدالله_بن_عمر مىگويد: «سر پدرم در وقت بيمارياش كه در همان بيمارى از دنيا رفت، روى زانويم بود، گفت: سرم را روى زمين بگذار، سپس گفت: واى بر من و بر مادرم، اگر خدا بر من رحم نكند.»
📔البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاي516هـ)، شرح السنة، ج 14، ص 373، تحقيق: شعيب الأرناؤوط - محمد زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - دمشق _ بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ - 1983م.
#فرحة_الزهراء
@borrhan