[ کانال برهان ]
11.3K subscribers
23.6K photos
1.93K videos
745 files
13.5K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ:
@EDborrhan

کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
نسخه ای برای گناه کردن !! ☝️
#داستان_های_بحار_الانوار هر شب در ایام ماه مبارک در کانال برهان
@borrhan
#داستان_های_بحار_الانوار

💢این داستان :
تقسیم بیت المال به مساوات

🔹💠🎴💠🔹
یکی از خصوصیات حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام این بود که بیت المال را به طور مساوی میان مردم تقسیم می‌کرد و بین مسلمانان تبعیض قایل نمی شد؛ این امر باعث شده بود، برخی از طرفداران تبعیض و انحصار طلب‌ها به معاویه بپیوندند.
عده ای از دوستان امیرالمومنین علی علیه السلام به حضور حضرت رسیدند و گفتند:
- چنانچه افراد سیّاس و انحصار طلبها را با پول راضی کنی، برای پیشرفت امور شایسته تر است. امام علی علیه السلام از این پیشنهاد خشمگین شدند و فرمودند:
- آیا نظرتان این است به کسانی که تحت حکومت من هستند ظلم کنم و حق آنان را به دیگران بدهم و با تضییع حقوق آنان یارانی دور خود جمع نمایم؟ به خدا سوگند! تا دنیا وجود دارد و تا آفتاب می‌تابد و ستارگان در آسمان می‌درخشند، این کار را نخواهم کرد. اگر مال، از آن خودم بود آن را به طور مساوی تقسیم می‌کردم، چه رسد به اینکه مال، مال خداست.
سپس فرمود:
- ای مردم! کسی که کار نیک را در جای نادرست انجام داد، چند روزی نزد افراد نااهل و تاریک دل مورد ستایش قرار می‌گیرد و در دل ایشان محبت و دوستی می‌آفریند؛ ولی اگر روزی حادثه بدی برای وی پیش بیاید و به یاریشان نیازمند شود، آنان بدترین و سرزنش کننده ترین دوستان خواهند شد.
🔹💠🎴💠🔹
📘بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار ، ج ۴۱، ص ۱۰۸ و ۱۱۱.
#داستان_های_بحار_الانوار هر شب در ایام ماه مبارک رمضان در کانال برهان
@borrhan
#داستان_های_بحار_الانوار

💠این داستان :
خودبینی هرگز ❗️

🔹🎴🔸🔸🔸
یکی از یاران حضرت عیسی علیه السلام که قد کوتاهی داشت و همیشه در کنار حضرت دیده می‌شد، در یکی از مسافرتها که همراه عیسی علیه السلام بود، در راه به دریا رسیدند.
حضرت عیسی با یقین خالصانه گفت:
(بسم الله) و بر روی آب حرکت کرد!
مرد کوتاه قد، هنگامی که دید عیسی بر روی آب راه می‌رود، با یقین راستین گفت:
بسم الله، و روی آب به راه افتاد تا به حضرت عیسی رسید. در این حال مرد دچار خودبینی و غرور شد و
با خود گفت:
عیسی روح الله روی آب راه می‌رود و من هم روی آب راه می‌روم، بنابراین، عیسی چه فضیلتی بر من دارد؟ هر دو روی آب راه می‌رویم.
همان دم یک مرتبه زیر آب رفت و فریادش بلند شد:
(ای روح الله مرا بگیر و از غرق شدن نجاتم ده! )
حضرت عیسی دستش را گرفت و از آب بیرون آورد و فرمود: ای مرد مگر چه گفتی که در آب فرو رفتی؟
مرد کوتاه قد گفت:
من گفتم، همان طور که روح الله روی آب راه می‌رود، من نیز روی آب راه می‌روم. پس با این حساب چه فرقی بین ماست! خودبینی به من دست داد و به کیفرش گرفتار شدم.
حضرت عیسی فرمود:
تو خود را (در اثر خودبینی) در جایگاهی قرار دادی که شایسته آن نبودی بدین جهت خداوند بر تو غضب نمود و اکنون از آنچه گفتی توبه کن!
مرد توبه کرد و به رتبه و مقامی که خدا برایش قرار داده بود بازگشت و موقعیت خود را دریافت.
امام صادق علیه السلام پس از نقل این قضیه فرمود:
(فاتقوا الله و لا یحسدن بعضکم بعضا. )
(پس شما نیز از خدا بترسید و پرهیز کار باشید و به همدیگر حسد نورزید. )

🔹🎴🔸🔸🔸
📗بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة ج ۱۴، ص ۲۵۴.

💢کانال برهان : داستان های بحارالانوار هر شب در ایام ماه مبارک رمضان در کانال برهان
@borrhan
#داستان_های_بحار_الانوار هر شب در ماه مبارک رمضان در کانال برهان
@borrhan
#داستان_های_بحار_الانوار

🔅این داستان :
چه کسی برای حسینم گریه می‌کند؟

🔆🔅🎴🔅🔆
هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شهادت حسین علیه السلام و سایر مصیبت‌های او را به دختر خود، خبر داد؛ فاطمه علیهاالسلام سخت گریه نمود و عرض کرد:
- پدر جان! این گرفتاری چه زمانی رخ می‌دهد؟
رسول خدا فرمود:
- زمانی که من و تو و علی در دنیا نباشیم.
آن گاه گریه فاطمه شدیدتر شد. عرض کرد:
- چه کسی بر حسینم گریه می‌کند، و به عزاداری او قیام می‌نماید؟
پیامبر فرمود:
- فاطمه! زنان امتم بر زنان اهل بیتم، و مردان بر مردان گریه می‌کنند و در هر سال، عزاداری او را تجدید می‌کنند. روز قیامت که فرا رسد، تو برای زنان شفاعت می‌کنی و من برای مردان، و هر که بر گرفتاری حسین گریه کند، دست او را می‌گیریم و داخل بهشت می‌کنیم. فاطمه جان! تمام دیده‌ها روز قیامت گریان است، مگر چشمی که بر مصیبت حسین گریه کند! آن چشم برای رسیدن به نعمت‌های بهشت خندان است!

🔆🔅🎴🔅🔆
📘بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة ج ۴۴ ص ۲۹۲

🔹کانال برهان : داستان های بحارالانوار هر شب در ایام ماه مبارک در کانال برهان
@borrhan
#داستان_های_بحار_الانوار

📿این داستان :
سه دعایی که به هدر رفت ...

🔹🔅🔸🎴
خداوند به یکی از پیامبران بنی اسرائیل وحی کرد که مردی از امت او سه دعایش نزد من مستجاب است. پیامبر آن مرد را از این مطلب آگاه ساخت. مرد نیز پیش همسر خود رفت جریان را به وی نقل کرد زن اصرار کرد که یکی از دعاها را درباره ایشان انجام دهد. مرد هم پذیرفت.
آنگاه زن گفت از خدا بخواه من از زیباترین زنان باشم.
مرد دعا کرد زن زیباترین زمان خود گشت. چندان نگذشت شدیدا مورد توجه پادشاهان هواپرست و جوانان ثروتمند و عیاش قرار گرفت.
به شوهر پیر و فقیر خود اعتنا نمی کرد و روش ناسازگاری و بدرفتاری را به همسرش در پیش گرفت.
مرد مدتی با او مدارا نمود هنگامی که دید روز به روز اخلاق او بدتر می‌شود دیگر رفتارش قابل تحمل نیست، دعا کرد خداوند او را به صورت سگی درآورد و دعا مستجاب شد... پس از این ماجرا فرزندان آن زن دور پدر جمع شده گریه و ناله کردند و اظهار می‌داشتند مردم مرا سرزنش می‌کنند که مادرمان به صورتی سگی در آمده و از پدر خواستند مادرشان بصورت اولیه بازگردد و مرد نیز دعا کرد. زن به حال
اول بازگشت. و بدین گونه سه دعای مستجاب آن مرد هدر رفت.
🔹🔅🔸🎴
📘بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة ج ۱۴، ص ۴۸۵.

🔮داستان های بحارالانوار هر روز در ایام ماه مبارک رمضان در کانال برهان
@borrhan
#داستان_های_بحار_الانوار

این قسمت :
🔎راز صله رحم و طول عمر

❤️🌐❤️
شعیب عقر قوفی می‌گوید:
... من با یعقوب (اهل مغرب) که برای زیارت به مکه آمده بود، محضر امام کاظم علیه السلام رسیدیم. امام نگاهش که به یعقوب افتاد، فرمود:
- ای یعقوب! تو دیروز به اینجا وارد شدی و میان تو و برادرت اسحاق در فلان محل درگیری پیش آمد و کار به جایی رسید که همدیگر را دشنام دادید. شما نباید مرتکب کار زشت و قبیحی شوید. فحش دادن و ناسزا گفتن به برادران دینی، از آیین ما و پدران و نیاکان ما بدور است و ما به هیچ یک از
شیعیان خود اجازه نمی دهیم که چنین رفتاری را داشته باشند. از خدای یگانه بپرهیز و تقوا داشته باش. ای یعقوب! به زودی مرگ بین تو و برادرت (به خاطر قطع رحم)، جدایی خواهد افکند.
برادرت اسحاق در همین سفر پیش از آنکه به نزد خانواده خود برگردد خواهد مرد و تو نیز از رفتارت پشیمان خواهی شد.
شما قطع رحم کردید و نسبت به یکدیگر قهر هستید، بدین جهت خداوند عمر شما را کوتاه نمود.
یعقوب گفت: فدایت شوم! اجل من کی خواهد رسید؟
امام فرمود: اجل تو نیز رسیده بود ولی چون تو در فلان منزل به عمه ات خدمت کردی و بواسطه هدیه او را خوشحال نمودی، بخاطر این صله رحم خداوند بیست سال بر عمر تو افزود.
شعیب می‌گوید: پس از مدتی یعقوب را در مکه دیدم. احوالش را پرسیدم. او گفت:
- برادرم، همانطور که امام علیه السلام گفته بود، پیش از آنکه به خانه خود برسد وفات یافت و در همین راه به خاک سپرده شد.
❤️🌐❤️

📘بحارالانوار ج ۴۸، ص ۴۶

🎴کانال برهان : داستان های منتخب اخلاقی از کتاب شریف بحارالانوار

🔗 @borrhan
#داستان_های_بحار_الانوار

🌀 بی توجهی به بنده ای از بندگان خدا!

🔹💠💠🔹
🏮علی بن یقطین از بزرگان صحابه و مورد توجه امام موسی بن جعفر علیه السلام و وزیر مقتدر هارون الرشید بود. روزی ابراهیم جمال (ساربان) خواست به حضور وی برسد. علی بن یقطین اجازه نداد. در همان سال علی بن یقطین برای زیارت خانه خدا به سوی مکه حرکت کرد و خواست در مدینه خدمت موسی بن جعفر علیه السلام برسد. حضرت روز اول به او اجازه ملاقات نداد. روز دوم محضر امام علیه السلام رسید. عرض کرد:
آقا! تقصیر من چیست که اجازه دیدار نمی دهی؟
حضرت فرمود:
- به تو اجازه ملاقات ندادم، به خاطر اینکه تو برادرت ابراهیم جمال را که به درگاه تو آمده و تو به عنوان اینکه او ساربان و تو وزیر هستی اجازه ملاقات ندادی. خداوند حج تو را قبول نمی کند مگر اینکه ابراهیم را از خود، راضی کنی.
می گوید عرض کردم:
- مولای من! ابراهیم را چگونه ملاقات کنم در حالیکه من در مدینه‌ام و او در کوفه است. امام علیه السلام فرمود:
- هنگامی که شب فرا رسید، تنها به قبرستان بقیع برو، بدون اینکه کسی از غلامان و اطرافیان بفهمد. در آنجا شتری زین کرده و آماده خواهی
دید. سوار بر آن می‌شوی و تو را به کوفه می‌رساند.
علی بن یقطین به قبرستان بقیع رفت. سوار بر آن شتر شد. طولی نکشید در کوفه مقابل در خانه ابراهیم پیاده شد. درب خانه را کوبیده و گفت:
- من علی بن یقطین هستم.
ابراهیم از درون خانه صدا زد: علی بن یقطین، وزیر هارون، در خانه من چه کار دارد؟
علی گفت: مشکل مهمی دارم.
ابراهیم در را باز نمی کرد. او را قسم داد در را باز کند. همین که در باز شد، داخل اتاق شد. به التماس افتاد و گفت:
- ابراهیم! مولایم امام موسی بن جعفر مرا نمی پذیرد، مگر اینکه تو از تقصیر من بگذری و مرا ببخشی.
ابراهیم گفت: خدا تو را ببخشد.
وزیر به این رضایت قانع نشد. صورت بر زمین گذاشت. ابراهیم را قسم داد تا قدم روی صورت او بگذارد؛ ولی ابراهیم به این عمل حاضر نشد. مرتبه دوم او را قسم داد. وی قبول نمود، پا به صورت وزیر گذاشت. در آن لحظه ای که ابراهیم پای خود را روی صورت علی بن یقطین گذاشته بود، علی می‌گفت:
- (اللهم أشهد). خدایا! شاهد باش.
سپس از منزل بیرون آمد. سوار بر شتر شد و در همان شب، شتر را بر در خانه امام در مدینه خواباند و اجازه خواست وارد شود. امام این دفعه اجازه داد و او را پذیرفت.

📘📗📕بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار

🍃 کانال برهان : نشر داستان های منتخب از کتاب شریف بحارالانوار
🔗 @borrhan
#داستان_های_بحار_الانوار
#سلمان

💠لقمان امت !!
🔹🔅🔆💠
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحابش فرمود:
کدام یک از شما تمام عمرش را روزه می‌دارد؟
سلمان فارسی عرض کرد: من، یا رسول الله!
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کدام یک از شما در تمام عمر شب زنده دار است؟
سلمان: من، یا رسول الله!
حضرت فرمود: کدام یک از شما هر شب قرآن را ختم می‌کند؟
سلمان: من، یا رسول الله!
در این وقت یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله خشمگین گشته و گفت:
یا رسول الله! سلمان خود یک مرد عجم (ایرانی) است و می‌خواهد به ما طایفه قریش فخر بفروشد. شما فرمودی کدام از شما همه عمرش را روزه می‌دارد. گفت من، با اینکه بیشتر روزها را غذا می‌خورد و فرمودی کدام از شما همه شبها بیدار است؟ گفت من در صورتی که بسیاری از شبها می‌خوابد و فرمودی کدام از شما هر روز یک ختم قرآن می‌خواند؟ گفت من، و حال آنکه بیشتر روزها ساکت است.
رسول خدا
صلی الله علیه و آله فرمود:
خاموش باش ای فلانی! تو کجا و لقمان حکیم کجا؟! از خود سلمان بپرس تا تو را آگاه سازد. در این وقت مرد روی به سلمان کرد و گفت:
ای سلمان! تو نگفتی همه روز را روزه می‌داری؟
سلمان: بلی! من گفتم.
مرد: در صورتی که من دیده‌ام که بیشتر روزها تو غذا می‌خوری.
سلمان: چنین نیست که تو گمان می‌کنی. من در هر ماه سه روز روزه می‌گیرم و خداوند متعال می‌فرماید:
(من جأ بالحسنة فله عشر أمثالها).
هر کس کار نیکی انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد.
علاوه ماه شعبان را تا رمضان روزه می‌گیرم بدین ترتیب من مثل اینکه تمام عمرم را روزه می‌دارم.
مرد: تو نگفتی تمام عمرم را شب زنده دارم؟
سلمان: آری! من گفتم.
مرد: در حالی که می‌دانم بسیاری از شبها را در خوابی
سلمان: چنان نیست که فکر می‌کنی. من از دوستم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود:
هر کس با وضو بخوابد گویا همه شب را احیا کرده مشغول عبادت بوده است و من همیشه با وضو می‌خوابم
مرد: آیا تو نگفتی هر روز همه قرآن را می‌خوانی؟
سلمان: آری! من گفتم.
مرد: در صورتی که تو در بسیاری از روزها ساکت هستی؟
سلمان: چنان نیست که تو می‌پنداری زیرا که من از محبوبم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که به علی علیه السلام فرمود:
ای علی! مثل تو در میان امت من مثل سوره (قل هو الله احد) است هر کس آن را یک بار بخواند یک سوم قرآن را خوانده است و هر کس
دو بار بخواند دو سوم قرآن را خوانده و هر کس سه بار بخواند همه قرآن را خوانده است
ای علی! هر که تو را به زبانش دوست بدارد دو سوم ایمان را داراست و هر کس با زبان و دل دوست بدارد و با دستش یاریت کند ایمانش کامل است.
سوگند به خدایی که مرا به حق فرستاده اگر همه اهل زمین تو را دوست می‌داشتند چنانچه اهل آسمان تو را دوست دارند خداوند هیچ کس را به آتش جهنم عذاب نمی کرد و من هر روز سوره (قل هو الله احد) را سه بار می‌خوانم.
آن گاه مرد معترض از جا برخاست و لب فرو بست. مانند اینکه سنگی به دهانش زده باشند.
🔹🔅🔆💠
📕بحارالانوار ج ۲۲ ص ۳۱۷

🎴کانال برهان : نشر داستان های زیبای بحارالانوار
🔗 @borrhan