#تربیت_فرزند (۵)
#علی_اکبر
#علی_اصغر
💎 چرا اصرار بر نامِ علی؟
💡امام سجاد علیهالسلام پاسخ به این سوال را به ما رساندهاند!
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔻علامه مجلسی رحمه الله نقل کرده:
کِتَابُ النَّسَبِ: عَنْ یَحْیَی بْنِ الْحَسَنِ: قَالَ یَزِیدُ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَا عَجَبَا لِأَبِیکَ سَمَّی عَلِیّاً وَ عَلِیّاً فَقَالَ علیه السلام إِنَّ أَبِی أَحَبَّ أَبَاهُ فَسَمَّی بِاسْمِهِ مِرَاراً.
#ترجمه : در کتاب نَسَب آمده: #یزید بن معاویه لعنهما الله به حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام گفت: تعجب میکنم از پدرت که این همه نام فرزندان خود را «علی» میگذارد؟ حضرت سجاد علیه السّلام فرمودند: چون پدرم، پدرش علی را خیلی دوست داشت، لذا نام او را تکرار نموده است.
📔بحارالانوار، ج ۴۵ ص ١٧۵
(ر.ک : تصویر الحاقی)
🔻همچنین طبق روايت شیخ کلینی رحمه الله:
#معاویه، #مروان_بن_حکم لعنهم الله را والى مدینه قرار داد و به او فرمان داد که براى جوانان قریش سهمیّهاى از بیتالمال قرار دهد؛ او نیز چنین کرد. امام سجّاد على بن الحسین علیهما السلام مىفرماید: من به نزد او رفتم ( تا حقّ خود را از بیت المال بگیرم ) مروان به من گفت: نامت چیست؟ گفتم: على بن الحسین. پرسید: نام برادرت چیست؟ گفتم: على! گفت: على و على؟! پدرت چه منظورى دارد که نام همه فرزندانش را على مى گذارد؟ سپس سهمیّه مرا مشخص کرد. وقتى که به نزد پدرم بازگشتم و ماجرا را بازگو نمودم؛ پدرم فرمودند:
«وَیْلی عَلَى ابْنَ الزَّرْقاءِ دَبّاغَهِ الاُدُمِ، لَوْ وُلِدَ لی مِایَهٌ لاَحْبَبْتُ اَنْ لا اُسَمِّىَ اَحَداً مِنْهُمْ اِلاّ عَلیّاً»
#ترجمه : واى بر پسر زن زاغ چشمى که پوستها را دبّاغى مىکرد، من اگر یکصد فرزند داشته باشم، دوست دارم جز «على» نامى دیگر براى آنان انتخاب نکنم.
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَزْرَمِیِّ قَالَ: اسْتَعْمَلَ مُعَاوِیَةُ مَرْوَانَ بْنَ الْحَکَمِ عَلَی الْمَدِینَةِ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَفْرِضَ لِشَبَابِ قُرَیْشٍ فَفَرَضَ لَهُمْ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَأَتَیْتُهُ فَقَالَ مَا اسْمُکَ فَقُلْتُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَقَالَ مَا اسْمُ أَخِیکَ فَقُلْتُ عَلِیٌّ قَالَ عَلِیٌّ وَ عَلِیٌّ مَا یُرِیدُ أَبُوکَ أَنْ یَدَعَ أَحَداً مِنْ وُلْدِهِ إِلَّا سَمَّاهُ عَلِیّاً ثُمَّ فَرَضَ لِی فَرَجَعْتُ إِلَی أَبِی فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ وَیْلِی عَلَی ابْنِ الزَّرْقَاءِ دَبَّاغَةِ الْأَدَمِ لَوْ وُلِدَ لِی مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا أُسَمِّیَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلَّا عَلِیّاً.»
📔الکافی، ط_الاسلامیه، ج ۶ ص ١٩
پیشنهاد مطالعه:
دوست دارید دختر و پسرتان را در قیامت با چه نامی صدا کنند؟
#تربیت_فرزند
➖➖➖➖
@borrhan
#علی_اکبر
#علی_اصغر
💎 چرا اصرار بر نامِ علی؟
💡امام سجاد علیهالسلام پاسخ به این سوال را به ما رساندهاند!
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔻علامه مجلسی رحمه الله نقل کرده:
کِتَابُ النَّسَبِ: عَنْ یَحْیَی بْنِ الْحَسَنِ: قَالَ یَزِیدُ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَا عَجَبَا لِأَبِیکَ سَمَّی عَلِیّاً وَ عَلِیّاً فَقَالَ علیه السلام إِنَّ أَبِی أَحَبَّ أَبَاهُ فَسَمَّی بِاسْمِهِ مِرَاراً.
#ترجمه : در کتاب نَسَب آمده: #یزید بن معاویه لعنهما الله به حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام گفت: تعجب میکنم از پدرت که این همه نام فرزندان خود را «علی» میگذارد؟ حضرت سجاد علیه السّلام فرمودند: چون پدرم، پدرش علی را خیلی دوست داشت، لذا نام او را تکرار نموده است.
📔بحارالانوار، ج ۴۵ ص ١٧۵
(ر.ک : تصویر الحاقی)
🔻همچنین طبق روايت شیخ کلینی رحمه الله:
#معاویه، #مروان_بن_حکم لعنهم الله را والى مدینه قرار داد و به او فرمان داد که براى جوانان قریش سهمیّهاى از بیتالمال قرار دهد؛ او نیز چنین کرد. امام سجّاد على بن الحسین علیهما السلام مىفرماید: من به نزد او رفتم ( تا حقّ خود را از بیت المال بگیرم ) مروان به من گفت: نامت چیست؟ گفتم: على بن الحسین. پرسید: نام برادرت چیست؟ گفتم: على! گفت: على و على؟! پدرت چه منظورى دارد که نام همه فرزندانش را على مى گذارد؟ سپس سهمیّه مرا مشخص کرد. وقتى که به نزد پدرم بازگشتم و ماجرا را بازگو نمودم؛ پدرم فرمودند:
«وَیْلی عَلَى ابْنَ الزَّرْقاءِ دَبّاغَهِ الاُدُمِ، لَوْ وُلِدَ لی مِایَهٌ لاَحْبَبْتُ اَنْ لا اُسَمِّىَ اَحَداً مِنْهُمْ اِلاّ عَلیّاً»
#ترجمه : واى بر پسر زن زاغ چشمى که پوستها را دبّاغى مىکرد، من اگر یکصد فرزند داشته باشم، دوست دارم جز «على» نامى دیگر براى آنان انتخاب نکنم.
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَزْرَمِیِّ قَالَ: اسْتَعْمَلَ مُعَاوِیَةُ مَرْوَانَ بْنَ الْحَکَمِ عَلَی الْمَدِینَةِ وَ أَمَرَهُ أَنْ یَفْرِضَ لِشَبَابِ قُرَیْشٍ فَفَرَضَ لَهُمْ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَأَتَیْتُهُ فَقَالَ مَا اسْمُکَ فَقُلْتُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَقَالَ مَا اسْمُ أَخِیکَ فَقُلْتُ عَلِیٌّ قَالَ عَلِیٌّ وَ عَلِیٌّ مَا یُرِیدُ أَبُوکَ أَنْ یَدَعَ أَحَداً مِنْ وُلْدِهِ إِلَّا سَمَّاهُ عَلِیّاً ثُمَّ فَرَضَ لِی فَرَجَعْتُ إِلَی أَبِی فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ وَیْلِی عَلَی ابْنِ الزَّرْقَاءِ دَبَّاغَةِ الْأَدَمِ لَوْ وُلِدَ لِی مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا أُسَمِّیَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلَّا عَلِیّاً.»
📔الکافی، ط_الاسلامیه، ج ۶ ص ١٩
پیشنهاد مطالعه:
دوست دارید دختر و پسرتان را در قیامت با چه نامی صدا کنند؟
#تربیت_فرزند
➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
[ کانال برهان ]
#ترور (۵۴) #معاویه (۳۵۴) ▪️سربازان عسلۍ؛ ماجراۍ یڪ ترور﴿2﴾ 🔸قسمت دوم ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🔗 قسمت اول : ترور جناب #مالک_اشتر و اشاره #عمروعاص به سربازان عسلی ←در تاریخ مشهور است که معاویه ﴿لَعَنَهُ الله﴾ مخالفان سیاسۍ خود را با سم تصفیه میڪرد، سم را نیز در…
▪️ ممانعت طاغیة #جمل با دفن حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در جوار مبارک پیامبر مصطفی صلی الله علیه و آله
👤بلاذری در انساب الاشراف این واقعة مؤلمة را چنین آورده است
«وتوفی (الحسن) فَلَمَّا أَرَادُوا دَفْنَهُ أَبَى ذَلِکَ مَرْوَانُ، وَقَالَ: لا یدفن مع النبی أیدفن عثمان فی حش کوکب ویدفن الحسن هاهنا....فَلَمَّا رَأَتْ عَائِشَةُ السِّلاحَ وَالرِّجَالَ، وَخَافَتْ أَنْ یَعْظُمَ الشَّرُّ بَیْنَهُمْ وَتُسْفَکَ الدِّمَاءُ قَالَتْ: الْبَیْتُ بَیْتِی وَلا آذَنُ أَنْ یُدْفَنَ فِیهِ أَحَدٌ !»
#ترجمه : امام حسن علیه السلام از دنیا رفت و هنگامی که تصمیم به دفن او گرفتند #مروان_بن_حکم مانع شد و گفت: حسن نباید در کنار پیامبر دفن شود، آیا عثمان در حش کوکب (مزبله یهودیان) دفن شود و حسن اینجا ؟
هنگامی که #عایشه سلاح و آن اشخاص را دید و ترسید که شر بین آنان افزایش یابد و خون ریزی شود گفت : این خانه، خانهٔ من است و اجازه نمیدهم کسی در آن دفن شود
📘أنساب الأشراف ج۳ ص۲۹۷_۲۹۸
پیشنهاد مطالعه:
وصیت امام مجتبی علیهالسلام و #پیشگویی مصیبتی که از جانب عایشه به اهل بیت علیهم السلام وارد میشود
@borrhan
👤بلاذری در انساب الاشراف این واقعة مؤلمة را چنین آورده است
«وتوفی (الحسن) فَلَمَّا أَرَادُوا دَفْنَهُ أَبَى ذَلِکَ مَرْوَانُ، وَقَالَ: لا یدفن مع النبی أیدفن عثمان فی حش کوکب ویدفن الحسن هاهنا....فَلَمَّا رَأَتْ عَائِشَةُ السِّلاحَ وَالرِّجَالَ، وَخَافَتْ أَنْ یَعْظُمَ الشَّرُّ بَیْنَهُمْ وَتُسْفَکَ الدِّمَاءُ قَالَتْ: الْبَیْتُ بَیْتِی وَلا آذَنُ أَنْ یُدْفَنَ فِیهِ أَحَدٌ !»
#ترجمه : امام حسن علیه السلام از دنیا رفت و هنگامی که تصمیم به دفن او گرفتند #مروان_بن_حکم مانع شد و گفت: حسن نباید در کنار پیامبر دفن شود، آیا عثمان در حش کوکب (مزبله یهودیان) دفن شود و حسن اینجا ؟
هنگامی که #عایشه سلاح و آن اشخاص را دید و ترسید که شر بین آنان افزایش یابد و خون ریزی شود گفت : این خانه، خانهٔ من است و اجازه نمیدهم کسی در آن دفن شود
📘أنساب الأشراف ج۳ ص۲۹۷_۲۹۸
پیشنهاد مطالعه:
وصیت امام مجتبی علیهالسلام و #پیشگویی مصیبتی که از جانب عایشه به اهل بیت علیهم السلام وارد میشود
@borrhan
#جمل (۱۴۶) #مروان_بن_حکم (۳۲)
#افضلیت (۳۴۱) #حکومت_علوی (۲۱۳)
#آیات_مهدوی (۱۴۳) #پیشگویی
✅ آنچه که از جنگ جمل کمتر شنیدهاید!
←نام و یاد امام عصر ارواحنا فداه
✧❁﷽❁✧
در تفسیر فرات کوفی آمده است که از جناب اصبغ بن نباتة نقل شده است که گفت:
🔸«زمانی که سپاه جمل را در بصره شکست دادیم، حضرت امیر ع تشریف فرما شدند؛ و آمدند تا در پناه یکی از دیوارهای شهر بصره قرار گرفتند. ما دور امام ع حلقه زدیم؛ در حالی که امام ع سواره بودند و ما پیاده.
سپس امام علیه السلام شروع کردند به خواندن اسامی یاران خاص خود. حضرت تک تک آنان را صدا می کردند. تا آن که حدود شصت نفر مردان مسن به نزد ایشان شرفیاب شدند؛ در حالی که همگی، محاسن خود را کوتاه کرده و/یا آن را فر داده بودند؛ و غالب آنان از قبیلۀ بنی همدان بودند.
سپس امیر المؤمنین علیه السلام راه یکی از کوچه های بصره را در پیش گرفتند، در حالی که ما نیز همراه ایشان ع بودیم؛ همگی زره بر تن، کلاه خود بر سر، شمشیر بر کمر و سپر بر شانه؛ تا آن که با امام ع به خانه ای فراخ و بزرگ رسیدیم. ما همگی وارد آن خانه شدیم ناگهان مواجه شدیم با زنانی که مشغول گریه بودند. وقتی که چشم آنان به امام علیه السلام افتاد، همگی باهم فریاد زدند: «اینست کشندۀ عزیزان ما!» امام ع عکس العملی نشان ندادند. سپس پرسیدند: «منزل عایشه کجاست؟» آنها اتاقی را در آن خانه نشان دادند. حضرت ع وارد آن اتاق شدند. من از سخنان امام ع با آن زن چیزی نشنیدم؛ اما #عایشه که صدای بلندی داشت، شروع کرد به صحبت کردن؛ و من این گونه برداشت کردم که دارد عذر می آورد و می گوید که من چنین و چنان نکردم.
سپس امام ع تشریف آوردند بیرون؛ و ما ایشان را کمک کردیم تا سوار بر مرکب خود شدند. زنی در مقابل آن خانه با امام ع مواجه شد. حضرت ع فرمودند: «صفیه کجاست؟» صفیه گفت: «بله، یا امیر المؤمنین.» امام ع فرمودند: «آیا شر این ماده سگ ها را که ادعا می کنند من عزیزانشان را کشته ام، از سر من کم نمی کنی؟ اگر من میخواستم عزیزان اینها بکشم، افرادی را که در آن قسمت خانه هستند میکشتم.» حضرت در این لحظه به سه اتاق در آن خانه اشاره فرمودند.
ما در حالی که دست ها را بر قبضه های شمشیر هایمان میبردیم، به آن حجره هائی که حضرت اشاره فرمودند، نگاهی انداختیم. قسم به خدا که در آن لحظه هیچ زن شیون کننده ای نبود مگر آن که ساکت شد؛ و هیچ زن ایستاده ای نبود، مگر آن که بر زمین نشست.»
راوی می گوید به جناب اصبغ بن نباتة گفتم: «مگر در آن سه حجره چه کسانی بودند؟» گفت:« در یکی از آنها مروان بن الحکم بود زخمی به همراه عده ای از جوانان قریش که همگی زخمی بودند. در اتاق دوم عبدالله بن الزبیر بود، همراه عده ای از زبیریان که همگی زخمی بودند. در اتاق سوم رئیس مردم بصره بود که همراه عایشه بود؛ و هرجا که او میرفت همراهیش میکرد.»
گفتم: «ای ابالقاسم [کنیۀ جناب اصبغ بن نباتة]، اینها همان سران فتنه و خونریزی بودند؛ چرا یک باره با آن همه شمشیر، بر آنان حمله نکردید؟» گفت:
«ای برادر زاده، امیر مؤمنان ع از تو دانا ترند؛ زمانی که ما آن سپاه را شکست دادیم، منادی امام ع جار زد: «هیچ مجروحی نباید به قتل برسد؛ هیچ فراریی نباید تعقیب شود؛ و هرکه سلاح خود را انداخت در امان خواهد بود. این شیوه ای است که منبعد در پیش گرفته خواهد شد.»
[یاد آوری می شود که جنگ جمل اولین جنگ دوران خلافت چهار سالۀ امام علیه السلام بود.]
ادامه👇👇👇
#افضلیت (۳۴۱) #حکومت_علوی (۲۱۳)
#آیات_مهدوی (۱۴۳) #پیشگویی
✅ آنچه که از جنگ جمل کمتر شنیدهاید!
←نام و یاد امام عصر ارواحنا فداه
✧❁﷽❁✧
در تفسیر فرات کوفی آمده است که از جناب اصبغ بن نباتة نقل شده است که گفت:
🔸«زمانی که سپاه جمل را در بصره شکست دادیم، حضرت امیر ع تشریف فرما شدند؛ و آمدند تا در پناه یکی از دیوارهای شهر بصره قرار گرفتند. ما دور امام ع حلقه زدیم؛ در حالی که امام ع سواره بودند و ما پیاده.
سپس امام علیه السلام شروع کردند به خواندن اسامی یاران خاص خود. حضرت تک تک آنان را صدا می کردند. تا آن که حدود شصت نفر مردان مسن به نزد ایشان شرفیاب شدند؛ در حالی که همگی، محاسن خود را کوتاه کرده و/یا آن را فر داده بودند؛ و غالب آنان از قبیلۀ بنی همدان بودند.
سپس امیر المؤمنین علیه السلام راه یکی از کوچه های بصره را در پیش گرفتند، در حالی که ما نیز همراه ایشان ع بودیم؛ همگی زره بر تن، کلاه خود بر سر، شمشیر بر کمر و سپر بر شانه؛ تا آن که با امام ع به خانه ای فراخ و بزرگ رسیدیم. ما همگی وارد آن خانه شدیم ناگهان مواجه شدیم با زنانی که مشغول گریه بودند. وقتی که چشم آنان به امام علیه السلام افتاد، همگی باهم فریاد زدند: «اینست کشندۀ عزیزان ما!» امام ع عکس العملی نشان ندادند. سپس پرسیدند: «منزل عایشه کجاست؟» آنها اتاقی را در آن خانه نشان دادند. حضرت ع وارد آن اتاق شدند. من از سخنان امام ع با آن زن چیزی نشنیدم؛ اما #عایشه که صدای بلندی داشت، شروع کرد به صحبت کردن؛ و من این گونه برداشت کردم که دارد عذر می آورد و می گوید که من چنین و چنان نکردم.
سپس امام ع تشریف آوردند بیرون؛ و ما ایشان را کمک کردیم تا سوار بر مرکب خود شدند. زنی در مقابل آن خانه با امام ع مواجه شد. حضرت ع فرمودند: «صفیه کجاست؟» صفیه گفت: «بله، یا امیر المؤمنین.» امام ع فرمودند: «آیا شر این ماده سگ ها را که ادعا می کنند من عزیزانشان را کشته ام، از سر من کم نمی کنی؟ اگر من میخواستم عزیزان اینها بکشم، افرادی را که در آن قسمت خانه هستند میکشتم.» حضرت در این لحظه به سه اتاق در آن خانه اشاره فرمودند.
ما در حالی که دست ها را بر قبضه های شمشیر هایمان میبردیم، به آن حجره هائی که حضرت اشاره فرمودند، نگاهی انداختیم. قسم به خدا که در آن لحظه هیچ زن شیون کننده ای نبود مگر آن که ساکت شد؛ و هیچ زن ایستاده ای نبود، مگر آن که بر زمین نشست.»
راوی می گوید به جناب اصبغ بن نباتة گفتم: «مگر در آن سه حجره چه کسانی بودند؟» گفت:« در یکی از آنها مروان بن الحکم بود زخمی به همراه عده ای از جوانان قریش که همگی زخمی بودند. در اتاق دوم عبدالله بن الزبیر بود، همراه عده ای از زبیریان که همگی زخمی بودند. در اتاق سوم رئیس مردم بصره بود که همراه عایشه بود؛ و هرجا که او میرفت همراهیش میکرد.»
گفتم: «ای ابالقاسم [کنیۀ جناب اصبغ بن نباتة]، اینها همان سران فتنه و خونریزی بودند؛ چرا یک باره با آن همه شمشیر، بر آنان حمله نکردید؟» گفت:
«ای برادر زاده، امیر مؤمنان ع از تو دانا ترند؛ زمانی که ما آن سپاه را شکست دادیم، منادی امام ع جار زد: «هیچ مجروحی نباید به قتل برسد؛ هیچ فراریی نباید تعقیب شود؛ و هرکه سلاح خود را انداخت در امان خواهد بود. این شیوه ای است که منبعد در پیش گرفته خواهد شد.»
[یاد آوری می شود که جنگ جمل اولین جنگ دوران خلافت چهار سالۀ امام علیه السلام بود.]
ادامه👇👇👇
[ کانال برهان ]
@Elteja | کانال اِلتجا – Sharhe Khotbeye Sheqsheqieh 06
Sharhe Khotbeye Sheqsheqieh 07
@Elteja | کانال اِلتجا
نگاهی به مظلومیتهای بیانتهای امیرالمومنین علیهالسلام در آینه خطبه شقشقیه - خلافت عثمان و آغاز دوران شوم حکومت #بنی_امیه ، اختلاسها از بیت المال و ..معرفی قاتل عثمان
#قسمت_هفتم
#خطبه_شقشقیه (۱۹)
#روابط (۱۲۳) #قتل_عثمان (۴۹)
#حکومت_علوی (۲۱۶)
#مروان_بن_حکم (۳۳)
#معاویه (۳۷۲) #عطش (۷۷)
@borrhan
#قسمت_هفتم
#خطبه_شقشقیه (۱۹)
#روابط (۱۲۳) #قتل_عثمان (۴۹)
#حکومت_علوی (۲۱۶)
#مروان_بن_حکم (۳۳)
#معاویه (۳۷۲) #عطش (۷۷)
@borrhan
[ کانال برهان ]
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸برخورد امام سجاد با دشمن قسم خورده
- در کلام مرحوم خبازیان زاده
✍ پینوشت: امام سجّاد علیه السلام میفرمایند: «ألا و إنَّ أبغَضَ النّاسِ إلَى اللّهِ مَن یَقتَدی بِسُنَّةِ إمامٍ و لا یَقتَدِی بِأعمالِهِ= هشدار که منفورترین مردم نزد خداوند کسى است که سیره امامى را برگزیند ولى از کارهاى او پیروى نکند.» الکافى ج ۸ ص۲۳۴
←جا دارد هر کس از خودش سوال کند خُلق و خوی او چقدر به معصومین شبیه است؟!
#مروان_بن_حکم (۳۴)
#مکارم_اخلاق (۱۴۶)
@borrhan
- در کلام مرحوم خبازیان زاده
✍ پینوشت: امام سجّاد علیه السلام میفرمایند: «ألا و إنَّ أبغَضَ النّاسِ إلَى اللّهِ مَن یَقتَدی بِسُنَّةِ إمامٍ و لا یَقتَدِی بِأعمالِهِ= هشدار که منفورترین مردم نزد خداوند کسى است که سیره امامى را برگزیند ولى از کارهاى او پیروى نکند.» الکافى ج ۸ ص۲۳۴
←جا دارد هر کس از خودش سوال کند خُلق و خوی او چقدر به معصومین شبیه است؟!
#مروان_بن_حکم (۳۴)
#مکارم_اخلاق (۱۴۶)
@borrhan
🔸وقایع مهم تاریخ اسلام در روز اول ماه مبارک رمضان
🔻وقوع جنگ تبوک در اول رمضان سال ۹ هجری/ و ماجرای دسیسه منافقین در ترور خاتم الانبیاء صلیالله علیه و آله
مطالعه کنید بیش از ۳۴عنوان↓↓
https://t.me/borrhan2/402
🔻احتجاج اُبیّ بن کعب بر ابوبکر در اولین رمضان خلافت ابوبکر در سال ۱۱هجری
مطالعه کنید↓↓
https://t.me/borrhan/47741
🔻در روز اول ماه #رمضان سال ۶۵ ھ۔ق، مروان بن حکم بن ابی العاص ملقب به «وزغ بن وزغ» کسی که پس از هلاکت #یزید به جای وی نشست ، پس از ۹ ماه خلافت در سن ۶۱ یا ۶۳ یا ۸۱ سالگی در شهر دمشق به درکات جحیم شتافت!
سرچ #مروان_بن_حکم (۳۴ عنوان)
🔻وقوع جنگ تبوک در اول رمضان سال ۹ هجری/ و ماجرای دسیسه منافقین در ترور خاتم الانبیاء صلیالله علیه و آله
مطالعه کنید بیش از ۳۴عنوان↓↓
https://t.me/borrhan2/402
🔻احتجاج اُبیّ بن کعب بر ابوبکر در اولین رمضان خلافت ابوبکر در سال ۱۱هجری
مطالعه کنید↓↓
https://t.me/borrhan/47741
🔻در روز اول ماه #رمضان سال ۶۵ ھ۔ق، مروان بن حکم بن ابی العاص ملقب به «وزغ بن وزغ» کسی که پس از هلاکت #یزید به جای وی نشست ، پس از ۹ ماه خلافت در سن ۶۱ یا ۶۳ یا ۸۱ سالگی در شهر دمشق به درکات جحیم شتافت!
سرچ #مروان_بن_حکم (۳۴ عنوان)