#جمل (۱۲۹)
🟥 عایشه فرمانده سپاه #ابلیس در جنگ جمل
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
در منابع شیعی آمده است که ابلیس رجیم در قسمتی از معرفی خود گفت:
🔹وَ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الصُّوفِيِ أَنَّهُ لَقِيَ إِبْلِيسَ فَسَأَلَهُ فَقَالَ لَهُ
أَنَا صَاحِبُ الْهَوْدَجِ يَوْمَ الْبَصْرَةِ
🔸من صاحب هودج شتر [عایشه] در روز بصره (جنگ جمل) بودم!
📔مناقب آل أبي طالب ابن شهر آشوب ج2ص89
وامیر المومنین علیه السلام نیز درباره اصحاب جمل فرمودند:
🔹 أَلَا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ
🔸آگاه باشید که شیطان حزب خود را گرد آورده و سواران و پيادگانش را بسيج كرده است.
(📔 مدرک)
🔻حال با این مقدمه به فرازی از جنگ جمل دقت کنید↓↓
←وقتی در جنگ جمل #عایشه دید سپاه امیرالمومنین بر آنها غلبه کرده دستور داد بر چهره اصحاب امیرالمومنین علیهالسلام ماسه و سنگریزه بپاشند و خود عایشه هم ابتدا به حضرت امیر علیهالسلام دشنام داد و همین کار را کرد!
🔻در حقیقت آن زن ملعونه خواست وانمود کند که به عمل رسول الله صلیالله علیه و آله در قبل از جنگ #بدر ، تاسی میکند. در آن جنگ حضرت ص مشتی ماسۀ صحرایی برداشتند؛ و به سوی لشکر مشرکان مکه به هوا پاشیدند؛ و در آن هنگام فرمودند: «شاهت الوجوه!» یعنی: «روی ها سیاه باد!» آن ملعونه هم تقلید این عمل رسول الله صلیالله علیه و آله را کرد.
بعد از پاشیدن ماسه توسط رسول الله ص، آیه نازل شد: «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَی» ( انفال/17). به قرینۀ آن نمایش عایشه و سعی در فریب دادن پیروان خود داشت، که من همسر رسول الله ص هستم؛ و ماسۀ صحرایی به سوی سپاه دشمن خود یعنی حضرت امیرالمومنین علیهالسلام میپاشم!
شیخ مفید روایت میکند که پس از این حرکت عایشه حضرت امیر علیهالسلام فرمودند: «ما رمیت اذ رمیت ولکن الشیطان رمی.» بدان معنا که حضرت امیر علیه السلام به علم امامت، میدانستند که شیطان پیشاپیش سپاه جمل حرکت میکند؛ و این کار عایشه از شیطان است↓↓↓
🔹ثم قالت ناولوني كفا من تراب فناولوها فحثت به وجوه اصحاب أمير المؤمنين وقالت شاهت الوجوه كما .. ولما فعلت عائشة من السب المبرح وحصب اصحاب امير المؤمنين قال عليه السلام وما رميت إذ رميت ولكن الشيطان رمى وليعودن وبالك عليك انشاء الله ..
🔸عایشه گفت : مشتى شن و خاك به من بدهيد و چون به او دادند بر چهره اصحاب امير المؤمنين پاشيد و گفت چهره هايتان زشت باد.. و چون عايشه بسيار دشنام داد و بر چهره اصحاب على شن پاشيد، امير المؤمنين فرمود: هنگامى كه خاک پراندى، تو نپراندى بلكه شيطان پراند و البته، به خواست خداوند وبال اعمال تو دامنگیر خودت خواهد شد.
📔الجمل الشيخ المفيد ج1 ص186
🔻به این مطلب مهم و به این فراز روشنگر تاریخ ابن اعثم از مورخین مشهور عامه در کتاب «الفتوح» هم اشاره کرده است که در آن جملۀ «ما رمیت اذ رمیت ولکن الشیطان رمی.» به یکی از اصحاب حضرت امیر علیهالسلام منسوب است.
←رجوع کنید تصویر الحاقی
------------------------
پینوشت: پس از موسی علیهالسلام ، همسر ایشان صفورا بنت شعیب با وصی ایشان جناب یوشع مخالفت کرد؛ و با یک سپاه بزرگ به جنگ یوشع رفت. شکست خورد؛ و سر افکنده و نادم شد. بعداً توبه کرد.←دختری از اولاد پیامبران پس از سالها رنج و مرارت در کنار شوهر خود و همراهی با ایشان، به بیراهه رفت. دختر یک اعرابی بیسر و پا که شأن و منزلتی ندارد!عایشۀ ملعونه بیراهه رفت؛ توبه هم نکرد؛ و جهنمی شد.
(باقی اسکنها در ادامه خواهد آمد.)
➖➖➖➖➖
@borrhan
🟥 عایشه فرمانده سپاه #ابلیس در جنگ جمل
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
در منابع شیعی آمده است که ابلیس رجیم در قسمتی از معرفی خود گفت:
🔹وَ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الصُّوفِيِ أَنَّهُ لَقِيَ إِبْلِيسَ فَسَأَلَهُ فَقَالَ لَهُ
أَنَا صَاحِبُ الْهَوْدَجِ يَوْمَ الْبَصْرَةِ
🔸من صاحب هودج شتر [عایشه] در روز بصره (جنگ جمل) بودم!
📔مناقب آل أبي طالب ابن شهر آشوب ج2ص89
وامیر المومنین علیه السلام نیز درباره اصحاب جمل فرمودند:
🔹 أَلَا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ
🔸آگاه باشید که شیطان حزب خود را گرد آورده و سواران و پيادگانش را بسيج كرده است.
(📔 مدرک)
🔻حال با این مقدمه به فرازی از جنگ جمل دقت کنید↓↓
←وقتی در جنگ جمل #عایشه دید سپاه امیرالمومنین بر آنها غلبه کرده دستور داد بر چهره اصحاب امیرالمومنین علیهالسلام ماسه و سنگریزه بپاشند و خود عایشه هم ابتدا به حضرت امیر علیهالسلام دشنام داد و همین کار را کرد!
🔻در حقیقت آن زن ملعونه خواست وانمود کند که به عمل رسول الله صلیالله علیه و آله در قبل از جنگ #بدر ، تاسی میکند. در آن جنگ حضرت ص مشتی ماسۀ صحرایی برداشتند؛ و به سوی لشکر مشرکان مکه به هوا پاشیدند؛ و در آن هنگام فرمودند: «شاهت الوجوه!» یعنی: «روی ها سیاه باد!» آن ملعونه هم تقلید این عمل رسول الله صلیالله علیه و آله را کرد.
بعد از پاشیدن ماسه توسط رسول الله ص، آیه نازل شد: «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَی» ( انفال/17). به قرینۀ آن نمایش عایشه و سعی در فریب دادن پیروان خود داشت، که من همسر رسول الله ص هستم؛ و ماسۀ صحرایی به سوی سپاه دشمن خود یعنی حضرت امیرالمومنین علیهالسلام میپاشم!
شیخ مفید روایت میکند که پس از این حرکت عایشه حضرت امیر علیهالسلام فرمودند: «ما رمیت اذ رمیت ولکن الشیطان رمی.» بدان معنا که حضرت امیر علیه السلام به علم امامت، میدانستند که شیطان پیشاپیش سپاه جمل حرکت میکند؛ و این کار عایشه از شیطان است↓↓↓
🔹ثم قالت ناولوني كفا من تراب فناولوها فحثت به وجوه اصحاب أمير المؤمنين وقالت شاهت الوجوه كما .. ولما فعلت عائشة من السب المبرح وحصب اصحاب امير المؤمنين قال عليه السلام وما رميت إذ رميت ولكن الشيطان رمى وليعودن وبالك عليك انشاء الله ..
🔸عایشه گفت : مشتى شن و خاك به من بدهيد و چون به او دادند بر چهره اصحاب امير المؤمنين پاشيد و گفت چهره هايتان زشت باد.. و چون عايشه بسيار دشنام داد و بر چهره اصحاب على شن پاشيد، امير المؤمنين فرمود: هنگامى كه خاک پراندى، تو نپراندى بلكه شيطان پراند و البته، به خواست خداوند وبال اعمال تو دامنگیر خودت خواهد شد.
📔الجمل الشيخ المفيد ج1 ص186
🔻به این مطلب مهم و به این فراز روشنگر تاریخ ابن اعثم از مورخین مشهور عامه در کتاب «الفتوح» هم اشاره کرده است که در آن جملۀ «ما رمیت اذ رمیت ولکن الشیطان رمی.» به یکی از اصحاب حضرت امیر علیهالسلام منسوب است.
←رجوع کنید تصویر الحاقی
------------------------
پینوشت: پس از موسی علیهالسلام ، همسر ایشان صفورا بنت شعیب با وصی ایشان جناب یوشع مخالفت کرد؛ و با یک سپاه بزرگ به جنگ یوشع رفت. شکست خورد؛ و سر افکنده و نادم شد. بعداً توبه کرد.←دختری از اولاد پیامبران پس از سالها رنج و مرارت در کنار شوهر خود و همراهی با ایشان، به بیراهه رفت. دختر یک اعرابی بیسر و پا که شأن و منزلتی ندارد!عایشۀ ملعونه بیراهه رفت؛ توبه هم نکرد؛ و جهنمی شد.
(باقی اسکنها در ادامه خواهد آمد.)
➖➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
[ کانال برهان ]
🔺متن #دعای_صنمی_قریش به نقل از بحارالانوار جلد ۸۵ ص۲۶۰ 🔗 متن و ترجمه و فایل صوتی دعای شریف صنمی قریش از استاد محسن فرهمند آزاد @borrhan
✅ تو هم میتوانی در ثواب مجاهدین حاضر در رکاب رسولخدا در جنگهای صدر اسلام شریک شوی!
🔖 #دعای_صنمی_قریش ، دعایی که خواننده آن مانند کسی است که در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ #بدر و #احد و #حنین هزار تیر انداخته است؛
«پروردگارا لعنت کن دو بت قریش، و دو طاغوت و دو دروغگویشان را، و دو دخترشان را، آن دو کسانی که مخالفت دستور تو کردند، و وصی تو را انکار کردند و نعمتهای تو را ناسپاسی کردند و نافرمانی پیامبرت نمودند، و دین تو را دگرگون ساختند....»
📕بحار الأنوار، جلد ۸۲، صفحه ۲۶۰-۲۶۱
@borrhan
🔖 #دعای_صنمی_قریش ، دعایی که خواننده آن مانند کسی است که در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ #بدر و #احد و #حنین هزار تیر انداخته است؛
«پروردگارا لعنت کن دو بت قریش، و دو طاغوت و دو دروغگویشان را، و دو دخترشان را، آن دو کسانی که مخالفت دستور تو کردند، و وصی تو را انکار کردند و نعمتهای تو را ناسپاسی کردند و نافرمانی پیامبرت نمودند، و دین تو را دگرگون ساختند....»
📕بحار الأنوار، جلد ۸۲، صفحه ۲۶۰-۲۶۱
@borrhan
#حدیببه (۲۷)
#عدالت_صحابه (۱۷۳)
✅ خلفای مکتب سقیفه و صلح حدیبیه
🔖 تتمه ماه ذیقعده و صلح حدیبیه
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔰ماجرای مهم سال ششم هجری، واقعهٔ صلح حدیبیه است.
🟨 عمر بن خطاب
پیامبر با دیدن رویایی که در آن به زیارت مسجد الحرام رفته بودند ، علیرغم روابط بسیار تیره بین قریش و ایشان و چند جنگ خونین که قریش بر ایشان تحمیل کرده بود ، به سوی مکه برای انجام عمره مفرده، حرکت میکنند.
قریش در جایی به نام حدیبیه مانع از حرکت میشود و پس از چندین بار رفت و آمد و جر و بحث ، پس از اطمینان کامل از اینکه پیامبر نه تنها قصدی برای حمله ندارد ، بلکه به جز سلاح مسافر همراهشان نیست ، تقاضای صلحی را میکند که در آن پیامبر در سال ششم برگشته و در سال پس از آن به #حج بیایند.
🔻اعتراضهای پی در پی عمر در مقابل پیامبر و تحریک کردن مسلمانان توسط او برای مخالفت با عقد قرارداد صلح با مشرکان مکه در ماجرای صلح حدیبیه ، تقریبا در تمام کتب تاریخی شیعه و سنی آمده است ؛
تاریخ حکایت می کند که پیامبر میخواستهاند ، عمر بن خطاب را به عنوان مذاکره کننده به سوی مشرکان قریش بفرستند؛ ←این از آن رو بود که عمَر روابط خوبی با مشرکان مکه داشت و در عین حال ، حضور او با توجه به تندی مزاج و مخالفت های اولیه با عقد صلحنامه ، در میان مسلمانان آشوب را به همراه میآورد ...اما عمَر نمیپذیرد (۱) ؛ و در ادامه به شدت از عقد قرارداد صلح ، اظهار نارضایتی میکند ؛
مورخان می نویسند که عمَر از این و آن میپرسیده است که : «مگر این فرد پیامبر نیست ؟ پس چرا ما باید تن به ذلت دهیم ؟ »
یا اینکه : «آیا ما بر حق و آنان بر باطل نیستند؟ پس چرا خفت را با امضاء صلحنامه در دین مان بپذیریم ؟» (۲)
او و گروهی از مسلمانان که مخالف تنظیم صلحنامه بودند ، دیگران را برای رویارویی با مشرکان قریش تحریک میکردند ؛ مسلمانان به رهبری او دست به شمشیر میبرند و علی رغم میل رسول خدا با قریشیان روبرو میشوند ؛
...با حملهٔ چند اسب سوار مشرک که اوضاع مسلمانان را زیر نظر داشتند ، همهٔ اینان پا به فرار می گذارند❗️ با فرار آنان ، به فرمان پیامبر ، حضرت امیر علیهالسلام در مقابل مشرکان - که اینک تا وسط اردوگاه مسلمانان آمده اند - میایستند ؛
آن گاه پیامبر به عتاب این به ظاهر مسلمانان ، را نافرمان میخوانند ، و ترس و سستی آنان در جنگ #بدر و فرار آن ها در جنگ #احد و #خندق را ، به یادشان میآورند ؛
خود عمر اشاره کرده است :
«فَعَمِلتُ لِذلكَ أعمالا»
#ترجمه : من به جهت مخالفت با تنظیم صلح نامه کارهایی (ناشایست) کردم . (۳)
مسلمانان که در «بیعت شجره» به پیامبر قول بر عدم فرار داده بودند ، خشمگین و ناراحت از کردهٔ خویش ، شاهد عقد قرارداد صلح هستند ؛ قرار داد صلحی مشهور به : «صلح حدیبیه»
❗️پس از عقد صلح نامه جو بسیار سنگینی بر مسلمانان حاکم میشود ، وضعیت به گونه ای بود که وقتی پیامبر دستور دادند تا سرها را تراشیده و قربانی نمایند ، کمتر کسی به این کار اقدام می کند ؛ و باز هم عمَر زبان به اعتراض میگشاید که :
«ما حج نکردیم تا اینک قربانی کنیم.» (۴)
...پیامبر رنجیده خاطر به تنهایی بر میخیزند و سر را میتراشند ؛ آن گاه اصحاب یک به یک ، این کار را با کراهت انجام می دهند (۵) ؛
در حالیکه از شدت ناراحتی می خواستند سر یکدیگر را قطع کنند (۶) ؛
اشاره به این نکته خالی از لطف نخواهد بود که «بیعت شجره» در زیر درختی در منطقهٔ حدیبیه صورت گرفت ، بعدها عمر در زمان خلافتش آن را قطع میکند تا کسی به آن متوسل نگردد و زیر آن #نماز نخواند (۷)
در بازگشت از حدیبیه عمر بارها به رسول خدا صلیالله علیه و آله میگوید: « مگر تو نبودی که خواب دیدی ما به زیارت کعبه میرویم! پس چه شد؟»
وعدههای پیامبر برای حج در سال آینده نیز او را ساکت نمیکند. تندی رفتار عمر تا آن جا پیش میرود که رسول رحمت صلیالله علیه و آله آزرده میشوند و تا آخر سفر دیگر با عمر سخن نمی گویند و پاسخ اعتراضات او را نمیدهند ؛ او در پی این اعمال و در همین ماجرا از نزول آیات الهی بر خودش میترسیده است؛(۸ : ر.ک تصویر الحاقی)
جمله مشهور خلیفه در ماجرای حدیبیه :
«ما شَکَکتُ فی نُبُوَّةِ مُحَمَدٍ قَطی کَشَکّي يومَ الحُدَيبِيَة»
#ترجمه : هیچ گاه مانند روز حدیبیه به نبوت محمد(صلیالله علیه و آله) شک نکرده بودم
در تاریخ به یادگار مانده است! (۹)
این نشان میدهد که شخص گوینده ناخواسته اعتراف کرده است که :
«بارها به نبوت حضرت رسول اکرم صلیالله علیه و آله شک کرده که مهمترین جای این تشکیکها در حدیبیه بوده است.»
«↓↓1⃣↓↓»
#عدالت_صحابه (۱۷۳)
✅ خلفای مکتب سقیفه و صلح حدیبیه
🔖 تتمه ماه ذیقعده و صلح حدیبیه
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔰ماجرای مهم سال ششم هجری، واقعهٔ صلح حدیبیه است.
🟨 عمر بن خطاب
پیامبر با دیدن رویایی که در آن به زیارت مسجد الحرام رفته بودند ، علیرغم روابط بسیار تیره بین قریش و ایشان و چند جنگ خونین که قریش بر ایشان تحمیل کرده بود ، به سوی مکه برای انجام عمره مفرده، حرکت میکنند.
قریش در جایی به نام حدیبیه مانع از حرکت میشود و پس از چندین بار رفت و آمد و جر و بحث ، پس از اطمینان کامل از اینکه پیامبر نه تنها قصدی برای حمله ندارد ، بلکه به جز سلاح مسافر همراهشان نیست ، تقاضای صلحی را میکند که در آن پیامبر در سال ششم برگشته و در سال پس از آن به #حج بیایند.
🔻اعتراضهای پی در پی عمر در مقابل پیامبر و تحریک کردن مسلمانان توسط او برای مخالفت با عقد قرارداد صلح با مشرکان مکه در ماجرای صلح حدیبیه ، تقریبا در تمام کتب تاریخی شیعه و سنی آمده است ؛
تاریخ حکایت می کند که پیامبر میخواستهاند ، عمر بن خطاب را به عنوان مذاکره کننده به سوی مشرکان قریش بفرستند؛ ←این از آن رو بود که عمَر روابط خوبی با مشرکان مکه داشت و در عین حال ، حضور او با توجه به تندی مزاج و مخالفت های اولیه با عقد صلحنامه ، در میان مسلمانان آشوب را به همراه میآورد ...اما عمَر نمیپذیرد (۱) ؛ و در ادامه به شدت از عقد قرارداد صلح ، اظهار نارضایتی میکند ؛
مورخان می نویسند که عمَر از این و آن میپرسیده است که : «مگر این فرد پیامبر نیست ؟ پس چرا ما باید تن به ذلت دهیم ؟ »
یا اینکه : «آیا ما بر حق و آنان بر باطل نیستند؟ پس چرا خفت را با امضاء صلحنامه در دین مان بپذیریم ؟» (۲)
او و گروهی از مسلمانان که مخالف تنظیم صلحنامه بودند ، دیگران را برای رویارویی با مشرکان قریش تحریک میکردند ؛ مسلمانان به رهبری او دست به شمشیر میبرند و علی رغم میل رسول خدا با قریشیان روبرو میشوند ؛
...با حملهٔ چند اسب سوار مشرک که اوضاع مسلمانان را زیر نظر داشتند ، همهٔ اینان پا به فرار می گذارند❗️ با فرار آنان ، به فرمان پیامبر ، حضرت امیر علیهالسلام در مقابل مشرکان - که اینک تا وسط اردوگاه مسلمانان آمده اند - میایستند ؛
آن گاه پیامبر به عتاب این به ظاهر مسلمانان ، را نافرمان میخوانند ، و ترس و سستی آنان در جنگ #بدر و فرار آن ها در جنگ #احد و #خندق را ، به یادشان میآورند ؛
خود عمر اشاره کرده است :
«فَعَمِلتُ لِذلكَ أعمالا»
#ترجمه : من به جهت مخالفت با تنظیم صلح نامه کارهایی (ناشایست) کردم . (۳)
مسلمانان که در «بیعت شجره» به پیامبر قول بر عدم فرار داده بودند ، خشمگین و ناراحت از کردهٔ خویش ، شاهد عقد قرارداد صلح هستند ؛ قرار داد صلحی مشهور به : «صلح حدیبیه»
❗️پس از عقد صلح نامه جو بسیار سنگینی بر مسلمانان حاکم میشود ، وضعیت به گونه ای بود که وقتی پیامبر دستور دادند تا سرها را تراشیده و قربانی نمایند ، کمتر کسی به این کار اقدام می کند ؛ و باز هم عمَر زبان به اعتراض میگشاید که :
«ما حج نکردیم تا اینک قربانی کنیم.» (۴)
...پیامبر رنجیده خاطر به تنهایی بر میخیزند و سر را میتراشند ؛ آن گاه اصحاب یک به یک ، این کار را با کراهت انجام می دهند (۵) ؛
در حالیکه از شدت ناراحتی می خواستند سر یکدیگر را قطع کنند (۶) ؛
اشاره به این نکته خالی از لطف نخواهد بود که «بیعت شجره» در زیر درختی در منطقهٔ حدیبیه صورت گرفت ، بعدها عمر در زمان خلافتش آن را قطع میکند تا کسی به آن متوسل نگردد و زیر آن #نماز نخواند (۷)
در بازگشت از حدیبیه عمر بارها به رسول خدا صلیالله علیه و آله میگوید: « مگر تو نبودی که خواب دیدی ما به زیارت کعبه میرویم! پس چه شد؟»
وعدههای پیامبر برای حج در سال آینده نیز او را ساکت نمیکند. تندی رفتار عمر تا آن جا پیش میرود که رسول رحمت صلیالله علیه و آله آزرده میشوند و تا آخر سفر دیگر با عمر سخن نمی گویند و پاسخ اعتراضات او را نمیدهند ؛ او در پی این اعمال و در همین ماجرا از نزول آیات الهی بر خودش میترسیده است؛(۸ : ر.ک تصویر الحاقی)
جمله مشهور خلیفه در ماجرای حدیبیه :
«ما شَکَکتُ فی نُبُوَّةِ مُحَمَدٍ قَطی کَشَکّي يومَ الحُدَيبِيَة»
#ترجمه : هیچ گاه مانند روز حدیبیه به نبوت محمد(صلیالله علیه و آله) شک نکرده بودم
در تاریخ به یادگار مانده است! (۹)
این نشان میدهد که شخص گوینده ناخواسته اعتراف کرده است که :
«بارها به نبوت حضرت رسول اکرم صلیالله علیه و آله شک کرده که مهمترین جای این تشکیکها در حدیبیه بوده است.»
«↓↓1⃣↓↓»
Telegram
attach 📎
[ کانال برهان ]
#روز_شمار_غدیر 📢📢📢 .. ۱ روز ... پس از عید الهی غدیر خم 📇 در روز سه شنبه ۱۹ ذی الحجه سال ۱۰ ھ۔ق ، ۲ فروردین سال ۱۱ ھ۔ش ، ۱۹ مارس سال ۶۳۲ میلادی ، چه اتفاقی افتاد؟؟ 〰〰〰◽️🔸〰〰 🕞🕝🕔... امروز نیز همانند روز پیش ، مراسم تبریک و بیعت ادامه دارد؛ ...مردم دسته…
در چنین روزی در غدیر بیعت عمومی با امیرمومنان درحالی ادامه دارد که مردمان موظفند وارد خیمه مولا شده و با عنوان امیرالمومنین بر ایشان سلامکنند و بانوان نیز در خیمهای مجزا با امام خود بیعت مینمایند. رسولخدا عمامه خویش را که #سحاب نام دارد, بر سر آنحضرت قرار دادهاند؛ در این میان منافقان غافلگیر شدهاند و نقشههای خود را نقش بر آب میبینند!
پیامبر با عبارت «جبرئیل برایم خبر آورده است که در قیامت قومی را میآورند که امام آنان سوسمار است» به آنان هشدار میدهند تا بدانند مکالمات پنهانی آنان را میدانند!
🔗بیشتر بخوانید!
#روز_شمار_غدیر [25]
#حنین #بدر
@borrhan
پیامبر با عبارت «جبرئیل برایم خبر آورده است که در قیامت قومی را میآورند که امام آنان سوسمار است» به آنان هشدار میدهند تا بدانند مکالمات پنهانی آنان را میدانند!
🔗بیشتر بخوانید!
#روز_شمار_غدیر [25]
#حنین #بدر
@borrhan
[ کانال برهان ]
#صفین (۱۱۲) ✅ خلاصهای از ماجرای حکمیت در صفین ✧❁﷽❁✧ ...در پی حملات #مالک_اشتر در جنگ صفین، معاویه شکست را بسیار نزدیک دید و برای چارهجویی، دست به دامن #عمروعاص شد. به پیشنهاد عمروعاص و دستور #معاویه:، شامیان قرآنها را بر نیزه کردند و شعار دادند: «ای…
▪️شِکوه امیرالمؤمنین از کمی یاران در #صفین
أَمَا وَالله لَوْ كَانَ لِي عِدَّةُ أَصحابِ طالوتَ أَوْ عِدَّةُ أَهلِ بَدْرٍ وهُمْ أعْداوكمْ لَضَرَبْتُكُمْ بِالسَّيْفِ حتي تَئُولُوا إِلَي الْحَقِّ وَتُنِيبُوا لِلصِّدْقِ فَكَانَ أَرْتَقَ لِلْفَتْقِ وَآخَذَ بِالرِّفْقِ...
«به خدا سوگند اگر به اندازه اصحاب طالوت يا به شماره اهل #بدر ياور داشتم و ايشان با شما دشمني ميكردند؛ قطعا شما را با شمشير ميزدم تا به حق باز گرديد و به راستى میل کنید، و اين كار براى بستن شكاف (كه در دين نمودار شده) بهتر و با رفق و نرمش موافق تر بود؛ خدايا تو ميان ما به حق حكم فرما كه بهترين داوران هستى.»
📔 الكافي ۳۲/۸
📔 بحار ۲۴۱/۲۸
خلاصهای از حکمیت↓↓
https://t.me/borrhan/56108
✍ پینوشت: ابوموسی اشعری از آغاز، منافق بود؛ و جزء کسانی بود که میخواستند در عقبۀ #تبوک ، شتر رسول الله ص را رم داده، حضرت ص را به قتل برسانند. ابوموسی جزء دار و دستۀ ابوبکر و عمر بود که با #بنی_امیه رقابت داشتند. در قضیۀ تحکیم هم با عمرو بن العاص توافق کرده بود که هر دوی آنها حضرت امیر ع و معاویه ملعون را عزل، و #عبدالله_بن_عمر را خلیفه کنند؛ منتها رودست خورد.
أَمَا وَالله لَوْ كَانَ لِي عِدَّةُ أَصحابِ طالوتَ أَوْ عِدَّةُ أَهلِ بَدْرٍ وهُمْ أعْداوكمْ لَضَرَبْتُكُمْ بِالسَّيْفِ حتي تَئُولُوا إِلَي الْحَقِّ وَتُنِيبُوا لِلصِّدْقِ فَكَانَ أَرْتَقَ لِلْفَتْقِ وَآخَذَ بِالرِّفْقِ...
«به خدا سوگند اگر به اندازه اصحاب طالوت يا به شماره اهل #بدر ياور داشتم و ايشان با شما دشمني ميكردند؛ قطعا شما را با شمشير ميزدم تا به حق باز گرديد و به راستى میل کنید، و اين كار براى بستن شكاف (كه در دين نمودار شده) بهتر و با رفق و نرمش موافق تر بود؛ خدايا تو ميان ما به حق حكم فرما كه بهترين داوران هستى.»
📔 الكافي ۳۲/۸
📔 بحار ۲۴۱/۲۸
خلاصهای از حکمیت↓↓
https://t.me/borrhan/56108
✍ پینوشت: ابوموسی اشعری از آغاز، منافق بود؛ و جزء کسانی بود که میخواستند در عقبۀ #تبوک ، شتر رسول الله ص را رم داده، حضرت ص را به قتل برسانند. ابوموسی جزء دار و دستۀ ابوبکر و عمر بود که با #بنی_امیه رقابت داشتند. در قضیۀ تحکیم هم با عمرو بن العاص توافق کرده بود که هر دوی آنها حضرت امیر ع و معاویه ملعون را عزل، و #عبدالله_بن_عمر را خلیفه کنند؛ منتها رودست خورد.
#فتوحات (۵۴)
✅ النقض و حضور اهلبیت علیهمالسلام در فتوحات ایران
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔸در سال ۵۵۵قمری نویسندهای اهل ری کتابی در رد عقاید شیعیان نوشت به نام بعض فضائح الروافض. اصل این کتاب از دست رفته است.
عبدالجلیل قزوینی که آن روزگار در ری میزیست و عالم معروف و معتبری بود، بر بعض فضائح الروافض ردیهای نوشته است به نام النقض که تا قبل از سال ۵۶۶ق تألیفش تمام شده بود. او ابتدا بخشهایی از بعض فضائح الروافض را نقل کرده و سپس آن را نقد و جرح کرده است.
النقض کتاب بسیار مهمی است. گنجینهای است از معلومات مذهبی و کلامی و تاریخی و جغرافیایی و رجالی و ادبی و لغوی. منبعی ارزشمند برای شناخت وضع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران در قرن ۶ است. ساخت و بافت النقض جدلی است و هدفش اسکات خصم و غلبه بر او.
یکی از موضوعاتی که مؤلف ناشناس بعض فضائح الروافض در خوارداشت و طعن شیعیان «مکرر» (النقض ص۴۳۹) مطرح کرده و لابد از موضوعاتی بوده که در چنین مجادلات و مناظراتی تکرار میشده است، مسئلۀ فتوحات است و اینکه «فتح دیار گبرکان [=ایران] و دیار کافران در عهد عمر خطاب بود» (ص۱۴۹). عبدالجلیل رازی این بحث و اشکال را « عداوت با علی و آلفاطمه» خوانده است (ص۴۳۹).
مؤلف ناشناس بعض فضائح الروافض طعنه زده که:«جهان بوبکر و عمر و عثمان گشودند و علویان با مال و نعمت شدند و لعنت بهعوض هامیدهند» (ص۴۴۱). گفته شیعیان در شهرهای اسلام با امن و مال زندگی میکنند؛ شهرهایی که با «صلابت عمری و به رأی سدید و هیبت مهیب» عمر و «به سعی امیران غازی چون سعد وقاص و #خالد_بن_ولید و مثنی حارثه» و دیگران ستده شده است (ص۱۴۷). اینکه «حربهای عراق و فتوح عجم در عهد بوبکر و عمر و عثمان و همه روزگار بنیامیه و بنیمروان و همه روزگار بنیعباس» بود (ص۱۴۸). از فتح خراسان و سمرقند و فاتحانی چون ابنخازم و قتیبه بن مسلم و جریح و احنف و دیگران نوشته که به سعی آنان «مشرق [= خراسان و ورارود] صافی شد و کلمه اسلام عالی شد و کلمه کفر نگون شد» (ص۱۵۲).
و این سخن مهم او برای تحقیر شیعیان:
«در این فتوح امیرالمؤمنین علی و فرزندانش کجا بودند که یک دِه نه در مشرق و نه در مغرب استدند؟ و خود حاضر نبودند و یک علوی در این غزاها اول و آخر نبوده است... علی بوطالب از حرب جمل و صفین و نهروان با هیچ غزاتی نپرداخت و از فرزندان او هیچ اثری در دین پیدا نشد» (ص۱۵۳).
و باز تکرار همین سخن:
«و اکنون که روافض با مال و ملکاند و علویان با اموال و املاک، از برکات فتوح عمری است و از آفتاب روشنتر است که هرگز هیچ نه در ابتداء اسلام تا به اکنون یک دیه نستدند، و یک غزاة نکردند، اگر از اول گیری علی از حرب #جمل و #صفین و نهروان با هیچ غزاتی نپرداخت و حسن در خانه بنشست و خلافت به معاویه تسلیم کرد، و حسین و اولاد حسین در هیچ غزاة نبودند؛ از زینالعابدین درآیی تا آخر ایشان که روافض خود را بر فتراک ایشان بندند هرگز یک غزاة نکردند، و آنچه بود ایشان را، از ارزاق و عطایا بود که خلفاء آل عباس بدیشان میدادند و صدقات رسول خدای و پدر ایشان علی مرتضی. پس اینهمه فسحت اسلام و کلمت حق که عالی شد و رایت شرک که نگون شد به بوبکر و عمر و عثمان و دگر خلفا شد، غزوهها در عهد ملوک بنیامیه و بنیمروان و خلفاء آل عباس و نایبان و بندگان و گماشتگان ایشان شد، مهاجر و انصار رنج بردند و غازیان اسلام تا همۀ علویان با مال و نعمت شدند رایگانی، و به شکر آن نعمت لعنت بهعوض هامیدهند» (ص۴۳۸).
عبدالجلیل قزوینی کوشیده به این اشکال و طعنه پاسخ بدهد (صص۱۵۶ - ۱۴۹و ۴۴۱- ۴۴۰). کلی جدل و مچگیری کرده اما جان کلام و حرف اصلی او این است:
علی و شیعیانش هم در راه اسلام جنگیدند (مثالهایی میزند از شجاعت امیر مؤمنان در غزوههای #بدر و #احد و #خیبر و #حنین و ... و از #مالک_اشتر و #محمد_ابوبکر و همچنین #مختار ) اما این جنگها نه در فتوحات و نه با ایرانیان بود «و اگر خواجه گوید این قتال با مسلمانان بود و آن [= جنگ عمر و بنیامیه و...] با گبرکان و مشرکان، [گوییم] به هر روزگار قتال با جماعتی باشد که انکار حق کنند» (ص۱۵۴).
و این جملۀ مهم: در اول اسلام علی با کفار میجنگید و«عمر خطاب و غیر او بی رنج بودند و علی منتی ننهاد بر سر ایشان و به آخر کار که عمر میان بست به قتل گبرکان، منتی بر سر علی نشاید نهاد» (ص۱۵۶ و نیز۴۴۱).
✅🔚بنابراین، به گواهی النقض، در نیمه دوم قرن ۶ ، سنی و شیعه اعتقاد داشتند و «از آفتاب روشنتر بود» که علی و اولاد علی ع در فتح ایران به دست اعراب شرکت نداشتند.
اگر عبدالجلیل رازی، مؤلف النقض، سند «متقنی» پیدا میکرد که نشان میداد امیرالمؤمنین و امام مجتبی و سیدالشهدا در فتح ایران شرکت داشتند، قطعا برای بستن دهان آن مخالف مینوشت اما سند «استواری» در این زمینه برای او و لابد برای علمای شیعه که با او در ارتباط بودند، شناختهشده نبود.
@borrhan
✅ النقض و حضور اهلبیت علیهمالسلام در فتوحات ایران
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔸در سال ۵۵۵قمری نویسندهای اهل ری کتابی در رد عقاید شیعیان نوشت به نام بعض فضائح الروافض. اصل این کتاب از دست رفته است.
عبدالجلیل قزوینی که آن روزگار در ری میزیست و عالم معروف و معتبری بود، بر بعض فضائح الروافض ردیهای نوشته است به نام النقض که تا قبل از سال ۵۶۶ق تألیفش تمام شده بود. او ابتدا بخشهایی از بعض فضائح الروافض را نقل کرده و سپس آن را نقد و جرح کرده است.
النقض کتاب بسیار مهمی است. گنجینهای است از معلومات مذهبی و کلامی و تاریخی و جغرافیایی و رجالی و ادبی و لغوی. منبعی ارزشمند برای شناخت وضع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران در قرن ۶ است. ساخت و بافت النقض جدلی است و هدفش اسکات خصم و غلبه بر او.
یکی از موضوعاتی که مؤلف ناشناس بعض فضائح الروافض در خوارداشت و طعن شیعیان «مکرر» (النقض ص۴۳۹) مطرح کرده و لابد از موضوعاتی بوده که در چنین مجادلات و مناظراتی تکرار میشده است، مسئلۀ فتوحات است و اینکه «فتح دیار گبرکان [=ایران] و دیار کافران در عهد عمر خطاب بود» (ص۱۴۹). عبدالجلیل رازی این بحث و اشکال را « عداوت با علی و آلفاطمه» خوانده است (ص۴۳۹).
مؤلف ناشناس بعض فضائح الروافض طعنه زده که:«جهان بوبکر و عمر و عثمان گشودند و علویان با مال و نعمت شدند و لعنت بهعوض هامیدهند» (ص۴۴۱). گفته شیعیان در شهرهای اسلام با امن و مال زندگی میکنند؛ شهرهایی که با «صلابت عمری و به رأی سدید و هیبت مهیب» عمر و «به سعی امیران غازی چون سعد وقاص و #خالد_بن_ولید و مثنی حارثه» و دیگران ستده شده است (ص۱۴۷). اینکه «حربهای عراق و فتوح عجم در عهد بوبکر و عمر و عثمان و همه روزگار بنیامیه و بنیمروان و همه روزگار بنیعباس» بود (ص۱۴۸). از فتح خراسان و سمرقند و فاتحانی چون ابنخازم و قتیبه بن مسلم و جریح و احنف و دیگران نوشته که به سعی آنان «مشرق [= خراسان و ورارود] صافی شد و کلمه اسلام عالی شد و کلمه کفر نگون شد» (ص۱۵۲).
و این سخن مهم او برای تحقیر شیعیان:
«در این فتوح امیرالمؤمنین علی و فرزندانش کجا بودند که یک دِه نه در مشرق و نه در مغرب استدند؟ و خود حاضر نبودند و یک علوی در این غزاها اول و آخر نبوده است... علی بوطالب از حرب جمل و صفین و نهروان با هیچ غزاتی نپرداخت و از فرزندان او هیچ اثری در دین پیدا نشد» (ص۱۵۳).
و باز تکرار همین سخن:
«و اکنون که روافض با مال و ملکاند و علویان با اموال و املاک، از برکات فتوح عمری است و از آفتاب روشنتر است که هرگز هیچ نه در ابتداء اسلام تا به اکنون یک دیه نستدند، و یک غزاة نکردند، اگر از اول گیری علی از حرب #جمل و #صفین و نهروان با هیچ غزاتی نپرداخت و حسن در خانه بنشست و خلافت به معاویه تسلیم کرد، و حسین و اولاد حسین در هیچ غزاة نبودند؛ از زینالعابدین درآیی تا آخر ایشان که روافض خود را بر فتراک ایشان بندند هرگز یک غزاة نکردند، و آنچه بود ایشان را، از ارزاق و عطایا بود که خلفاء آل عباس بدیشان میدادند و صدقات رسول خدای و پدر ایشان علی مرتضی. پس اینهمه فسحت اسلام و کلمت حق که عالی شد و رایت شرک که نگون شد به بوبکر و عمر و عثمان و دگر خلفا شد، غزوهها در عهد ملوک بنیامیه و بنیمروان و خلفاء آل عباس و نایبان و بندگان و گماشتگان ایشان شد، مهاجر و انصار رنج بردند و غازیان اسلام تا همۀ علویان با مال و نعمت شدند رایگانی، و به شکر آن نعمت لعنت بهعوض هامیدهند» (ص۴۳۸).
عبدالجلیل قزوینی کوشیده به این اشکال و طعنه پاسخ بدهد (صص۱۵۶ - ۱۴۹و ۴۴۱- ۴۴۰). کلی جدل و مچگیری کرده اما جان کلام و حرف اصلی او این است:
علی و شیعیانش هم در راه اسلام جنگیدند (مثالهایی میزند از شجاعت امیر مؤمنان در غزوههای #بدر و #احد و #خیبر و #حنین و ... و از #مالک_اشتر و #محمد_ابوبکر و همچنین #مختار ) اما این جنگها نه در فتوحات و نه با ایرانیان بود «و اگر خواجه گوید این قتال با مسلمانان بود و آن [= جنگ عمر و بنیامیه و...] با گبرکان و مشرکان، [گوییم] به هر روزگار قتال با جماعتی باشد که انکار حق کنند» (ص۱۵۴).
و این جملۀ مهم: در اول اسلام علی با کفار میجنگید و«عمر خطاب و غیر او بی رنج بودند و علی منتی ننهاد بر سر ایشان و به آخر کار که عمر میان بست به قتل گبرکان، منتی بر سر علی نشاید نهاد» (ص۱۵۶ و نیز۴۴۱).
✅🔚بنابراین، به گواهی النقض، در نیمه دوم قرن ۶ ، سنی و شیعه اعتقاد داشتند و «از آفتاب روشنتر بود» که علی و اولاد علی ع در فتح ایران به دست اعراب شرکت نداشتند.
اگر عبدالجلیل رازی، مؤلف النقض، سند «متقنی» پیدا میکرد که نشان میداد امیرالمؤمنین و امام مجتبی و سیدالشهدا در فتح ایران شرکت داشتند، قطعا برای بستن دهان آن مخالف مینوشت اما سند «استواری» در این زمینه برای او و لابد برای علمای شیعه که با او در ارتباط بودند، شناختهشده نبود.
@borrhan
Telegram
attach 📎
[ کانال برهان ]
❗️ما گیر کردیم حضرت عمر دیگه خیلی گند زده انصافا😂 🔻 اعترافات جنجالی یکی از علمای منصف اهل سنت/محمد اسحاق مدنی خلاصه ای از اظهارات ایشان: «... در کتب ما نوشته شده که عمَر مانع نوشتن وصیت رسول خدا شد ؛ عمَر خانه حضرت زهرا را آتش زد و درِ خانه را شکست و…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM