Forwarded from اتچ بات
#نقد_حلاج (۲۲)
#علمای_صالح (۵۶)
✅ حلاج و ادعای دروغین سفارت امام عصر ارواحنا فداه در شهر قم و خارج شدن او از شهر قم به خاطر شدت عمل پدر شیخ صدوق رحمة الله عليه
➖➖➖🔻➖➖➖➖➖
. . . حسين [2] بن منصور معروف به حلاج كه دعوى سفارت از ناحيه مقدسه مينمود و خود را در آستان خليفة الله عجل الله فرجه باب ميشمرد در آن روزگار به شهر قم درآمد ، ساز سفر از خود برگرفت و در محلى اقامت گزيد و چون از رنج سفر آسوده گشت از مسكن و مقام ابن بابويه جويا شده . خامه بر گرفت و نامه بنوشت ايما بر آنكه :
✖️«من از جانب خليفة الله في الارضين بشغل سفارت و نيابت سرافراز شده ام بايستى تصديق مدعاى مرا در عهده شناسند» و آن نامه را مصحوب رافع نزد ابن بابويه انفاذ داشت ، أبو عبد الله حسين بن على كه برادر صدوق است گويد چون رقعه حلاج بدست پدرم رضوان الله عليه دادند و مُهر از آن برگرفت از مضمونش مطلع شد في الفور در هم بردريد ، آثار خشم از جبينش ظاهر گشت و روى درهم كشيد و به جانب فرستاده وى متوجه شد . طريق خشونت پيش گرفت و درشتى آغاز كرد و اصلا جوابى ننوشت ، پس به پاى خاست [3] و جانب دكه كه محل تجارت و كسبش بود روانه گرديد و گروهى از غلامان و اصحابش نيز همراه بودند چون به سرايى كه در آنجا دكه داشت در آمد مردم شرايط تعظيم بجاى آوردند و به يك بار از جاى برخاستند [4] ، جز مردى بيگانه كه جانب ادب رعايت نكرده و از جاى نجنبيد . چون پدرم به مكان خود قرار گرفت و به رسم بازرگانان دفتر و روزنامه بيرون آورد ، نزد خويش بنهاد ، با يكى از حاضران گفت كه از نام و نژاد آن مرد مرا خبر ده . آن مرد خود بدان گفتار متفطن شده گفت : من خودم حاضرم ، هر چه خواهى جويا شو . پدرم گفت : آيا اى مرد شأن خود را از آن معروف تر دانى كه من از حال تو پرسش كنم ؟ گفت : آرى ، من آنم كه نامه ام دريدى و خود در آن حال تو را ميديدم . پدرم را از استماع آن دعوى باطل حالت دگرگون شد ، قوت صبر و تحمل نماند ، چهره اش از شدت خشم افروخته گشت و رگهاى گردنش درشت شد . سخنان نا ملايم به ميان آمد ، جمعى برايشان گرد آمدند و ما جرى پرسيدند . پدرم شرح مكتوب برايشان بخواند . بالجمله حلاج هواى قم از سر بنهاد ، طريق مسافرت پيش گرفت.
در اينكه حسين بن منصور حلاج در آغاز كار خود را فرستاده امام غايب و وكيل وباب وى ميخوانده است و در همان زمان سفرى به قم كرده و همين دعوى را در برابر شيعه قم داشته است گويا ترديدى نباشد و اين خبر بتواتر و در بسيارى از كتب شيعه آمده است [1] . از اين خبر معلوم ميشود كه أبو الحسن على بن حسين مردى توانگر و از مالداران زمان خود بوده و در قم به بازرگانى و سوداگرى ميگذرانده و شايد به همين جهت رياست مادى و معنوى شيعه قم را داشته است .....
📕نام کتاب : مصادقة الإخوان ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 15-16
📕 http://ito.lib.eshia.ir/84812/1/15
📕 http://ito.lib.eshia.ir/84812/1/16
🔗 همین ماجرا در کتاب الغيبة - شیخ طوسی↓↓↓↓↓↓
https://t.me/borrhan/32288
➖➖➖➖
@borrhan
#علمای_صالح (۵۶)
✅ حلاج و ادعای دروغین سفارت امام عصر ارواحنا فداه در شهر قم و خارج شدن او از شهر قم به خاطر شدت عمل پدر شیخ صدوق رحمة الله عليه
➖➖➖🔻➖➖➖➖➖
. . . حسين [2] بن منصور معروف به حلاج كه دعوى سفارت از ناحيه مقدسه مينمود و خود را در آستان خليفة الله عجل الله فرجه باب ميشمرد در آن روزگار به شهر قم درآمد ، ساز سفر از خود برگرفت و در محلى اقامت گزيد و چون از رنج سفر آسوده گشت از مسكن و مقام ابن بابويه جويا شده . خامه بر گرفت و نامه بنوشت ايما بر آنكه :
✖️«من از جانب خليفة الله في الارضين بشغل سفارت و نيابت سرافراز شده ام بايستى تصديق مدعاى مرا در عهده شناسند» و آن نامه را مصحوب رافع نزد ابن بابويه انفاذ داشت ، أبو عبد الله حسين بن على كه برادر صدوق است گويد چون رقعه حلاج بدست پدرم رضوان الله عليه دادند و مُهر از آن برگرفت از مضمونش مطلع شد في الفور در هم بردريد ، آثار خشم از جبينش ظاهر گشت و روى درهم كشيد و به جانب فرستاده وى متوجه شد . طريق خشونت پيش گرفت و درشتى آغاز كرد و اصلا جوابى ننوشت ، پس به پاى خاست [3] و جانب دكه كه محل تجارت و كسبش بود روانه گرديد و گروهى از غلامان و اصحابش نيز همراه بودند چون به سرايى كه در آنجا دكه داشت در آمد مردم شرايط تعظيم بجاى آوردند و به يك بار از جاى برخاستند [4] ، جز مردى بيگانه كه جانب ادب رعايت نكرده و از جاى نجنبيد . چون پدرم به مكان خود قرار گرفت و به رسم بازرگانان دفتر و روزنامه بيرون آورد ، نزد خويش بنهاد ، با يكى از حاضران گفت كه از نام و نژاد آن مرد مرا خبر ده . آن مرد خود بدان گفتار متفطن شده گفت : من خودم حاضرم ، هر چه خواهى جويا شو . پدرم گفت : آيا اى مرد شأن خود را از آن معروف تر دانى كه من از حال تو پرسش كنم ؟ گفت : آرى ، من آنم كه نامه ام دريدى و خود در آن حال تو را ميديدم . پدرم را از استماع آن دعوى باطل حالت دگرگون شد ، قوت صبر و تحمل نماند ، چهره اش از شدت خشم افروخته گشت و رگهاى گردنش درشت شد . سخنان نا ملايم به ميان آمد ، جمعى برايشان گرد آمدند و ما جرى پرسيدند . پدرم شرح مكتوب برايشان بخواند . بالجمله حلاج هواى قم از سر بنهاد ، طريق مسافرت پيش گرفت.
در اينكه حسين بن منصور حلاج در آغاز كار خود را فرستاده امام غايب و وكيل وباب وى ميخوانده است و در همان زمان سفرى به قم كرده و همين دعوى را در برابر شيعه قم داشته است گويا ترديدى نباشد و اين خبر بتواتر و در بسيارى از كتب شيعه آمده است [1] . از اين خبر معلوم ميشود كه أبو الحسن على بن حسين مردى توانگر و از مالداران زمان خود بوده و در قم به بازرگانى و سوداگرى ميگذرانده و شايد به همين جهت رياست مادى و معنوى شيعه قم را داشته است .....
📕نام کتاب : مصادقة الإخوان ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 15-16
📕 http://ito.lib.eshia.ir/84812/1/15
📕 http://ito.lib.eshia.ir/84812/1/16
🔗 همین ماجرا در کتاب الغيبة - شیخ طوسی↓↓↓↓↓↓
https://t.me/borrhan/32288
➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#نقد_حلاج (۲۳)
#نقد_مدعی_یمانی (۹۱۰)
❗️حلاج و شروع دعوت باطل خود با ادعاى نيابت و وكالت از جانب حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالىفرجه الشريف و ترفند بزرگان شیعه برای هجو حلاج و رو شدن دست او برای عوام شیعه!
┄┅━🔹𖣐﴾﷽﴿𖣐🔹━┅┄
شيخ الطائفه طوسى( رضوان الله تعالى عليه) نقل ميكند:
ومنهم الحسین بن منصور الحلّاج
376 - أخبرنا الحسین بن إبراهیم، عن أبی العباس أحمد بن علیّ بن نوح، عن أبی نصر هبه اللَّه بن محمّد الکاتب ابن بنت أمّ کلثوم بنت أبی جعفر العمریّ قال: لمّا أراد اللَّه تعالی أن یکشف أمر الحلّاج ویظهر فضیحته ویخزیه وقع له أنّ أباسهل إسماعیل بن علیّ النوبختیّ رضی الله عنه ممّن تجوز علیه مخرقته وتتمّ علیه حیلته، فوجّه إلیه یستدعیه وظنّ أنّ أباسهل کغیره من الضعفاء فی هذا الأمر بفرط جهله، وقدّر أن یستجرّه إلیه فیتمخرق (به) ویتسوّفبانقیاده علی غیره، فیستتبّ له ما قصد إلیه من الحیله والبهرجه علی الضعفه، لقدر أبی سهل فی أنفس النّاس ومحلّه من العلم والأدب أیضاً عندهم، ویقول له فی مراسلته إیّاه:
إنّی وکیل صاحب الزّمان علیه السلام - وبهذا أوّلاً کان یستجرّ الجهّال، ثمّ یعلو منه إلی غیره - وقد أمرت بمراسلتک وإظهار ما تریده من النصره لک لتقوی نفسک ولا ترتاب بهذا الأمر.
فأرسل إلیه أبوسهل رضی الله عنه یقول له: إنّی أسألک أمراً یسیراً یخفّ مثله علیک فی جنب ما ظهر علی یدیک من الدلائل والبراهین، وهو أنّی رجل أحبّ الجواری وأصبو إلیهنّ، ولی منهنّ عدّه أتحظّاهنّ والشیب یبعّدنی عنهنّ [ویبغّضنی إلیهنّ وأحتاج أن أخضبه فی کلّ جمعه، وأتحمّل منه مشقّه شدیده لأستر عنهنّ ذلک، وإلّا انکشف أمری عندهنّ، فصار القرب بعداً والوصال هجراً، وأرید أن تغنینی عن الخضاب وتکفینی مؤنته وتجعل لحیتی سوداء، فإنّی طوع یدیک وصائر إلیک وقائل بقولک وداع إلی مذهبک، مع ما لی فی ذلک من البصیره ولک من المعونه.
فلمّا سمع ذلک الحلّاج من قوله وجوابه علم أنّه قد أخطأ فی مراسلته وجهل فی الخروج إلیه بمذهبه وأمسک عنه ولم یردّ إلیه جواباً ولم یرسل إلیه رسولاً، وصیّره أبوسهل رضی الله عنه أحدوثه وضحکه ویطنز به عند کلّ أحد؛ وشهّر أمره عند الصغیر والکبیر وکان هذا الفعل سبباً لکشف أمره وتنفیر الجماعه عنه.
«1⃣»
#نقد_مدعی_یمانی (۹۱۰)
❗️حلاج و شروع دعوت باطل خود با ادعاى نيابت و وكالت از جانب حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالىفرجه الشريف و ترفند بزرگان شیعه برای هجو حلاج و رو شدن دست او برای عوام شیعه!
┄┅━🔹𖣐﴾﷽﴿𖣐🔹━┅┄
شيخ الطائفه طوسى( رضوان الله تعالى عليه) نقل ميكند:
ومنهم الحسین بن منصور الحلّاج
376 - أخبرنا الحسین بن إبراهیم، عن أبی العباس أحمد بن علیّ بن نوح، عن أبی نصر هبه اللَّه بن محمّد الکاتب ابن بنت أمّ کلثوم بنت أبی جعفر العمریّ قال: لمّا أراد اللَّه تعالی أن یکشف أمر الحلّاج ویظهر فضیحته ویخزیه وقع له أنّ أباسهل إسماعیل بن علیّ النوبختیّ رضی الله عنه ممّن تجوز علیه مخرقته وتتمّ علیه حیلته، فوجّه إلیه یستدعیه وظنّ أنّ أباسهل کغیره من الضعفاء فی هذا الأمر بفرط جهله، وقدّر أن یستجرّه إلیه فیتمخرق (به) ویتسوّفبانقیاده علی غیره، فیستتبّ له ما قصد إلیه من الحیله والبهرجه علی الضعفه، لقدر أبی سهل فی أنفس النّاس ومحلّه من العلم والأدب أیضاً عندهم، ویقول له فی مراسلته إیّاه:
إنّی وکیل صاحب الزّمان علیه السلام - وبهذا أوّلاً کان یستجرّ الجهّال، ثمّ یعلو منه إلی غیره - وقد أمرت بمراسلتک وإظهار ما تریده من النصره لک لتقوی نفسک ولا ترتاب بهذا الأمر.
فأرسل إلیه أبوسهل رضی الله عنه یقول له: إنّی أسألک أمراً یسیراً یخفّ مثله علیک فی جنب ما ظهر علی یدیک من الدلائل والبراهین، وهو أنّی رجل أحبّ الجواری وأصبو إلیهنّ، ولی منهنّ عدّه أتحظّاهنّ والشیب یبعّدنی عنهنّ [ویبغّضنی إلیهنّ وأحتاج أن أخضبه فی کلّ جمعه، وأتحمّل منه مشقّه شدیده لأستر عنهنّ ذلک، وإلّا انکشف أمری عندهنّ، فصار القرب بعداً والوصال هجراً، وأرید أن تغنینی عن الخضاب وتکفینی مؤنته وتجعل لحیتی سوداء، فإنّی طوع یدیک وصائر إلیک وقائل بقولک وداع إلی مذهبک، مع ما لی فی ذلک من البصیره ولک من المعونه.
فلمّا سمع ذلک الحلّاج من قوله وجوابه علم أنّه قد أخطأ فی مراسلته وجهل فی الخروج إلیه بمذهبه وأمسک عنه ولم یردّ إلیه جواباً ولم یرسل إلیه رسولاً، وصیّره أبوسهل رضی الله عنه أحدوثه وضحکه ویطنز به عند کلّ أحد؛ وشهّر أمره عند الصغیر والکبیر وکان هذا الفعل سبباً لکشف أمره وتنفیر الجماعه عنه.
«1⃣»
Telegram
attach 📎
فایل pdf رسالهٔ نقش اختلالات روانی در تصوف←در اثبات روان پریش بودن اقطاب صوفیه↓↓
https://t.me/borrhanlibrary/7065
بسیاری از صوفیانی که دعاوی گزاف و شطح و هذیان به زبان میآوردند در واقع به علت تحمل ریاضتهای شاقه و غیر شرعی و خلوت گزینیهای مکرر، به بیماریهای روانی و اختلالات عصبی و یا اسکیزوفرنی مبتلا گشته اند؛ بیش از60٪ بیماران اسکیزوفرنی، ویژگی های خودبزرگ بینی مذهبی دارند مثل حلاج که خود را خدا میدانست یا ابوبکر ابن عربی که خود را خاتماولیا میخواند یا محمدنوربخش و علیمحمدباب که خود را مهدی موعود معرفی میکردند و یا دیگر اقطاب صوفیه که با اضافه کردن پسوند "شاه" به اسامی خویش، خود را سلطان و حاکم کونین میدانند
مقاله فوق با بررسی ابعاد مختلف شخصیت مهم تاریخ تصوف یعنی حلاج این مدعا را از نظر علم روانشناسی ثابت میکند؛
📌بخشی از مقاله:
بیماران اسکیزوفرنی اشتیاق زیادی به نوشتن دارند. حلاج نیز در زندان علاقه وافری به نوشتن از خود نشان میداد، چنان كه در همان محبس، كتاب السیاسة و الخلفاء را به نام مقتدر، الدرة را به اسم نصر قشورى و السیاسة را براى حسین بن حمدان نوشت.همچنان بود علیمحمد باب
#نقد_حلاج
#نقد_بابیت
https://t.me/borrhanlibrary/7065
بسیاری از صوفیانی که دعاوی گزاف و شطح و هذیان به زبان میآوردند در واقع به علت تحمل ریاضتهای شاقه و غیر شرعی و خلوت گزینیهای مکرر، به بیماریهای روانی و اختلالات عصبی و یا اسکیزوفرنی مبتلا گشته اند؛ بیش از60٪ بیماران اسکیزوفرنی، ویژگی های خودبزرگ بینی مذهبی دارند مثل حلاج که خود را خدا میدانست یا ابوبکر ابن عربی که خود را خاتماولیا میخواند یا محمدنوربخش و علیمحمدباب که خود را مهدی موعود معرفی میکردند و یا دیگر اقطاب صوفیه که با اضافه کردن پسوند "شاه" به اسامی خویش، خود را سلطان و حاکم کونین میدانند
مقاله فوق با بررسی ابعاد مختلف شخصیت مهم تاریخ تصوف یعنی حلاج این مدعا را از نظر علم روانشناسی ثابت میکند؛
📌بخشی از مقاله:
بیماران اسکیزوفرنی اشتیاق زیادی به نوشتن دارند. حلاج نیز در زندان علاقه وافری به نوشتن از خود نشان میداد، چنان كه در همان محبس، كتاب السیاسة و الخلفاء را به نام مقتدر، الدرة را به اسم نصر قشورى و السیاسة را براى حسین بن حمدان نوشت.همچنان بود علیمحمد باب
#نقد_حلاج
#نقد_بابیت
#وحدت_وجود (۱۲۱) #نقد_تصوف
#نقد_مولوی (۲۰۴) #نقد_بهائیت (۱۰۹)
#نقد_هندوئیسم (۱۹) #نقد_بودیسم (۱۹)
#نقد_بایزید_بسطامی (۲۵) #نقد_حلاج (۲۵)
🔰 غایت تمامی عرفانها = رساندن انسان به خدایی!!
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔴 اوشو :
خدا جدا از شما نیست خدا نهایت هستی شماست... .
مثل یک رقاص که از رقصش جدا نیست در واقع کل هستی خداست .
خداوند در همه جا هست پس چگونه میتواند در آن بت ها نباشد؟ پس او در یک بت سنگی نیز هست .
📔آفتاب و سایهها 175- 175از اوشو راز بزرگ
🔴 سای بابا :
همه انسان ها جزئی از خدای واحدند ؛
من او (خدا) هستم .
شما همه سلول های زندهای در بدن خداوندید.
📔آفتاب و سایه ها 192 از تعلیمات ساتیا سای بابا
🔴 عرفان آمریکایی اکنکار :
هر یک از ما میوه یا یک شاخه از درخت خداییم هر یک از ما جرقه و شراره ای از سوگماد(خدا) هستیم
ما در ذات خود از همان جوهریم که خدای تعالی... ماده چیزی نیست جز روح خدا که به شکل های پاییت تری در آمد... ما خود حقیقت هستیم، حقیقت زنده و تجسم خود خدا... خدا در درون همه چیز وجود دارد... برای خدا هیچ تفاوتی نمی کند که چه کشلی به خود بگیرد.
📔آفتاب و سایه ها، محمد تقی فعالی 399
🔴 یوگا :
ما با پرودگار همه جا ناظر و حاضر کی هستیم ، ما اکنون به همان اندازه جزئی از او هستیم که در آینده خواهیم بود.
📔آفتاب و سایه ها محمد تقی فعالی 182-186
🔴 تائو :
انسان مى كوشد تا با ((تائو)) يكى شود، اما نمىتواند. ((تائو)) همه چيز است و هيچ چيز نيست . ((تائو)) همه علت است و هم معلول ، تمام اشياء از ((تائو)) پديد مىآيند و با ((تائو)) زندگى مىكنند و به ((تائو)) باز مىگردند. ((تائو)) طريق ابدى است كه همه مخلوقات از اين راه عبور مىكنند
((تائو)) همه علت است و هم معلول ، تمام اشياء از ((تائو)) پديد مىآيند و با ((تائو)) زندگى مىكنند و به ((تائو)) باز مىگردند.
🔴 حکمای یونان باستان : برمانيدس (متولد ٦٣٤قبل از ميلاد) ميگويد :
شخص خردمند جز به وجود واحد كه كل وجود و وجود كل است، قائل نتواند شد.
فلوطين (متولد ٢٠٤ ميلادي) ميگويد:
خدا کل اشيا است اما هي چيك از اشيا نيست. موجودات جوشش و ترشح ذات اويند. بايد براي رسيدن به اين مطلب از عقل و حس گذشته و به كشف و شهود متوسل شد.
📔سير حكمت در اروپا، ١٣٧٢ شمسي، ١/15
🔴 عرفای ایران باستان :
جهان را در خارج وجودي نيست و هر چه هست همه ايزد است. هستي واجب الوجود است و بس؛ ديگرهمه وهم و خيال است .
📔ناسخ التواريخ، جلد 8/ ٢٣٨ –ج3/ص237
🔴 دونالد والش از رهبران معنوی عصر جدید چنین میگوید :
تو يك وجود سهگانه هستي؛ مركب از جسم، ذهن و روح؛
تو مظهر تجلي خداوند هستي؛
يعني خداوند در تو متجلي گشته است.
📔گفتگو با خدا، ج3، ص 134
🔴 حسینعلی بهاء :
در هیکل من نمی بینی مگر هیکل خدا
در بود و ذات من نیست مگر بود و ذات پروردگار
همانا منم خداوند
📔کتاب مبین ص 13-17
🔵 شهید مطهری در رابطه با غایت عرفان اسلامی چنین میگوید :
عرفا همیشه مستی را به آن معنا که خود میگویند بر عقل ترجیح میدهند. توحید نزد آنها معنی دیگری دارد. توحید آنها وحدت وجود است .در این مکتب، انسان کامل در آخر، عین خدا میشود؛ اصلا انسان کامل حقیقی، خود خداست !
📔انسان کامل / ص168
🔴 شبستری:
وجود خلق و کثرت در نمود است
نه هرچه مىنماید عین بود است
🔴 شاه نعمت الله ولی :
نظرى کن که غیر یک شى نیست گرچه اندر ظهور اشیاء شد
🔴 مولوی :
نماند در میانه هیچ تمییز ، شود معروف و عارف جمله یک چیز
🔴 حلاج :
انا الحق
لیس فی جُبتی سوی الله
🔴 عطار :
هرکه از وی نَزَد انا الحق سر بود او از جماعت کفار
چو دوئی از میان برخیزد تو نمایی او کند اقرار
من همی گویم همی می شونم نیست در دار غیره دیار .
🔴 بایزید بسطامی :
سبحانی سبحانی ما اعظم شأنی
(ر.ک: تصویر الحاقی)
✍ پینوشت:
←ما میتوانيم عرفان را يك مذهب واحد در دنيا تلقی کنیم، زیرا تمام عرفان ها، اعم از عرفان هندو، رهبانیت نصاری، کابالای یهود،بودیسم، عرفان های نوظهور مثل حلقه و سرخپوستی و همچنین تصوف اسلامی دارای این ویژگیهای مشترک هستند:
1 ⫸ همه آنها شناخت حقيقت را امری قلبی و شهودی و فرا عقلی میدانند.
2 ⫸ همه آنها به جاي سخن از درك حقيقت، گفتگوي از وصال و مواجه با حقيقت را به میان آورده اند.
3 ⫸ همه آنها لازمه اين وصال و مواجهه را تهذيب نفس و صفاي باطن و تخلیه رذائل و تحلیه کمالات گرفته اند.
4 ⫸ همه آنها نتيجه اين وصال و فنا را توجه به وحدت حقيقت هستي دانسته اند و به نوعی وحدت وجود معتقد شده اند.
5 ⫸ همه آنها لازمه حرکت صحیح در این مسیر را پيروي از یک مرشد و قطب و خضر طریق دانسته اند.
➖➖➖➖
@borrhan
#نقد_مولوی (۲۰۴) #نقد_بهائیت (۱۰۹)
#نقد_هندوئیسم (۱۹) #نقد_بودیسم (۱۹)
#نقد_بایزید_بسطامی (۲۵) #نقد_حلاج (۲۵)
🔰 غایت تمامی عرفانها = رساندن انسان به خدایی!!
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔴 اوشو :
خدا جدا از شما نیست خدا نهایت هستی شماست... .
مثل یک رقاص که از رقصش جدا نیست در واقع کل هستی خداست .
خداوند در همه جا هست پس چگونه میتواند در آن بت ها نباشد؟ پس او در یک بت سنگی نیز هست .
📔آفتاب و سایهها 175- 175از اوشو راز بزرگ
🔴 سای بابا :
همه انسان ها جزئی از خدای واحدند ؛
من او (خدا) هستم .
شما همه سلول های زندهای در بدن خداوندید.
📔آفتاب و سایه ها 192 از تعلیمات ساتیا سای بابا
🔴 عرفان آمریکایی اکنکار :
هر یک از ما میوه یا یک شاخه از درخت خداییم هر یک از ما جرقه و شراره ای از سوگماد(خدا) هستیم
ما در ذات خود از همان جوهریم که خدای تعالی... ماده چیزی نیست جز روح خدا که به شکل های پاییت تری در آمد... ما خود حقیقت هستیم، حقیقت زنده و تجسم خود خدا... خدا در درون همه چیز وجود دارد... برای خدا هیچ تفاوتی نمی کند که چه کشلی به خود بگیرد.
📔آفتاب و سایه ها، محمد تقی فعالی 399
🔴 یوگا :
ما با پرودگار همه جا ناظر و حاضر کی هستیم ، ما اکنون به همان اندازه جزئی از او هستیم که در آینده خواهیم بود.
📔آفتاب و سایه ها محمد تقی فعالی 182-186
🔴 تائو :
انسان مى كوشد تا با ((تائو)) يكى شود، اما نمىتواند. ((تائو)) همه چيز است و هيچ چيز نيست . ((تائو)) همه علت است و هم معلول ، تمام اشياء از ((تائو)) پديد مىآيند و با ((تائو)) زندگى مىكنند و به ((تائو)) باز مىگردند. ((تائو)) طريق ابدى است كه همه مخلوقات از اين راه عبور مىكنند
((تائو)) همه علت است و هم معلول ، تمام اشياء از ((تائو)) پديد مىآيند و با ((تائو)) زندگى مىكنند و به ((تائو)) باز مىگردند.
🔴 حکمای یونان باستان : برمانيدس (متولد ٦٣٤قبل از ميلاد) ميگويد :
شخص خردمند جز به وجود واحد كه كل وجود و وجود كل است، قائل نتواند شد.
فلوطين (متولد ٢٠٤ ميلادي) ميگويد:
خدا کل اشيا است اما هي چيك از اشيا نيست. موجودات جوشش و ترشح ذات اويند. بايد براي رسيدن به اين مطلب از عقل و حس گذشته و به كشف و شهود متوسل شد.
📔سير حكمت در اروپا، ١٣٧٢ شمسي، ١/15
🔴 عرفای ایران باستان :
جهان را در خارج وجودي نيست و هر چه هست همه ايزد است. هستي واجب الوجود است و بس؛ ديگرهمه وهم و خيال است .
📔ناسخ التواريخ، جلد 8/ ٢٣٨ –ج3/ص237
🔴 دونالد والش از رهبران معنوی عصر جدید چنین میگوید :
تو يك وجود سهگانه هستي؛ مركب از جسم، ذهن و روح؛
تو مظهر تجلي خداوند هستي؛
يعني خداوند در تو متجلي گشته است.
📔گفتگو با خدا، ج3، ص 134
🔴 حسینعلی بهاء :
در هیکل من نمی بینی مگر هیکل خدا
در بود و ذات من نیست مگر بود و ذات پروردگار
همانا منم خداوند
📔کتاب مبین ص 13-17
🔵 شهید مطهری در رابطه با غایت عرفان اسلامی چنین میگوید :
عرفا همیشه مستی را به آن معنا که خود میگویند بر عقل ترجیح میدهند. توحید نزد آنها معنی دیگری دارد. توحید آنها وحدت وجود است .در این مکتب، انسان کامل در آخر، عین خدا میشود؛ اصلا انسان کامل حقیقی، خود خداست !
📔انسان کامل / ص168
🔴 شبستری:
وجود خلق و کثرت در نمود است
نه هرچه مىنماید عین بود است
🔴 شاه نعمت الله ولی :
نظرى کن که غیر یک شى نیست گرچه اندر ظهور اشیاء شد
🔴 مولوی :
نماند در میانه هیچ تمییز ، شود معروف و عارف جمله یک چیز
🔴 حلاج :
انا الحق
لیس فی جُبتی سوی الله
🔴 عطار :
هرکه از وی نَزَد انا الحق سر بود او از جماعت کفار
چو دوئی از میان برخیزد تو نمایی او کند اقرار
من همی گویم همی می شونم نیست در دار غیره دیار .
🔴 بایزید بسطامی :
سبحانی سبحانی ما اعظم شأنی
(ر.ک: تصویر الحاقی)
✍ پینوشت:
←ما میتوانيم عرفان را يك مذهب واحد در دنيا تلقی کنیم، زیرا تمام عرفان ها، اعم از عرفان هندو، رهبانیت نصاری، کابالای یهود،بودیسم، عرفان های نوظهور مثل حلقه و سرخپوستی و همچنین تصوف اسلامی دارای این ویژگیهای مشترک هستند:
1 ⫸ همه آنها شناخت حقيقت را امری قلبی و شهودی و فرا عقلی میدانند.
2 ⫸ همه آنها به جاي سخن از درك حقيقت، گفتگوي از وصال و مواجه با حقيقت را به میان آورده اند.
3 ⫸ همه آنها لازمه اين وصال و مواجهه را تهذيب نفس و صفاي باطن و تخلیه رذائل و تحلیه کمالات گرفته اند.
4 ⫸ همه آنها نتيجه اين وصال و فنا را توجه به وحدت حقيقت هستي دانسته اند و به نوعی وحدت وجود معتقد شده اند.
5 ⫸ همه آنها لازمه حرکت صحیح در این مسیر را پيروي از یک مرشد و قطب و خضر طریق دانسته اند.
➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
[ کانال برهان ]
#وحدت_وجود (۱۲۱) #نقد_تصوف #نقد_مولوی (۲۰۴) #نقد_بهائیت (۱۰۹) #نقد_هندوئیسم (۱۹) #نقد_بودیسم (۱۹) #نقد_بایزید_بسطامی (۲۵) #نقد_حلاج (۲۵) 🔰 غایت تمامی عرفانها = رساندن انسان به خدایی!! ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🔴 اوشو : خدا جدا از شما نیست خدا نهایت هستی شماست...…
🔸حلاج در طواسین خود باب طاسین الازل و الالتباس میگوید:
فصاحبای وأستاذای إبليس وفرعون، وإبليس هدد في النار وما رجع عن دعواه، وفرعون أغرق في اليم، و ما رجع عن دعواه
#ترجمه : «رفیقان و همنشینان و استادان من #ابلیس و فرعون هستند؛ به آتش بترسانیدند ابلیس را، از دعوی خود بازنگشت. فرعون را به دریا غرق کردند و از ادعای خدایی خود بازنگشت.»!
#نقد_حلاج (۲۶)
@borrhan
فصاحبای وأستاذای إبليس وفرعون، وإبليس هدد في النار وما رجع عن دعواه، وفرعون أغرق في اليم، و ما رجع عن دعواه
#ترجمه : «رفیقان و همنشینان و استادان من #ابلیس و فرعون هستند؛ به آتش بترسانیدند ابلیس را، از دعوی خود بازنگشت. فرعون را به دریا غرق کردند و از ادعای خدایی خود بازنگشت.»!
#نقد_حلاج (۲۶)
@borrhan
#نقد_زرتشتی_گری #نقد_فلسفه
#نقد_بابیت #نقد_تصوف #وحدت_وجود #نقد_بودیسم #نقد_مسیحیت
#نقد_مولوی #نقد_بایزید_بسطامی #نقد_حلاج
🔶 ریاضت و چله نشینی
✧﷽✧
تحمل ریاضت های غیر شرعی و ترک لذائذ دنیوی و تحمل مشقت بار سختی ها، از اصول و پایه های تصوف، در بدو شکل گیری بوده و هنگام مطالعه سیره بزرگان و اقطاب صوفیه، تنها نقطه مشترکی که میتوان بین آنها یافت همین خلوت گزینی و چله نشینیها بوده است ،(ر.ک: تصویر الحاقی) اما نکته مهم این است که آنها بعد از این ریاضتها، به کلی تغییر رویه داده و اعتقادات و نظریات کاملاً متفاوت(و البته انحرافی) با دوران قبل از ریاضت ارائه کرده اند البته این موضوع فقط مخصوص صوفیه نیست.
💢به عنوان مثال :
🔻1_ بودا(موسس آیین یا فلسفه بودا)
در منابع کهن هندو آمده است «سیدارتا» شاهزاده ای بود که روزی به شکار رفت و بعد از پیشامد هایی، مقام و منصب دنیایی را رها کرد و به جنگل روی آورد و شش سال مشغول ریاضت شد سپس به میان مردم بازگشت درحالیکه مدعی بود دریافت ها و شهودهایی داشته که می تواند انسان را به سعادت برساند.
🔻2_ زردشت(مدعی نبوت)
در روایات اهل بیت ، زردشت شخصی دروغگو معرفی شده است که به اشتباه، با خود گمان می کرد پیامبر خداست! (احتجاج۳۴۶/۲) او مدت 15 یا 10 سال از مردم کناره گرفت و در کوه «اُشیدَرنه» خلوت گزید (ریاضت کشید) و سپس مدعی میشود پیامبر خداست!
🔻3_ شیخ احمد احسائی(موسس فرقه شیخیه)
او انسان وارسته و متشرعی بود ولی بعد از ورود به شهر بصره و خلوت گزینی و روی آوردن به ریاضت، انحرافات عقیدتی پیدا کرد و به کرات ادعا می نمود که حدیث یا روایتی را مستقیما از امام باقر یا امام صادق علیه السلام شنیده است! در نهایت نیز مورد تکفیر علما واقع شد.
🔻4_ علیمحمد باب(موسس فرقه بابیه)
او ابتدا در شهر بوشهر با وجودی گرمای طاقت فرسا، در پشت بام خانه و روبه روی آفتاب مینشست و اوراد و اذکاری را تکرار میکرد و اینگونه مشغول ریاضت کشی می شد و مردم گمان می کردند که قصد تسخیر شیطان را دارد.
🔻5_ابن سینا(موسس فلسفه مشاء)
ابن سینا بعد از تبعید شدن به زندان دیلمان همدان و رویی آوردن به ریاضت، از مبنای فلسفی خود دست برداشته و در سه نمط آخرین کتاب فلسفی خود یعنی اشارات، همچون عرفا مدعی دریافت و شهود می شود و همچون صوفیه مشی میکند .
🔻6_ سهروردی(موسس فلسفه اشراق)
او مدت زمان زیادی از عمر خود را به ریاضت و خلوت گزینی اختصاص داده بود و لذا یکی از مبانی مهم او در فلسفه اشراق این است که انسان در صورتی به تمام حقائق عالم میرسد که ترک حیوانی کرده و مشغول ریاضت و چله نشینی شود.
🔻7_ صدرالدین محمد شیرازی(موسس حکمت متعالیه)
ملاصدرا بعد از اینکه به روستای کهک تبعید می شود و در آنجا به ریاضت و خلوت گزینی رویی می آورد، تحولی عظیم در مبانی فلسفی او رویی داده و مدعی میشود که به هدایت خداوند، قائل به وحدت شخصیه وجود شده است! و بعد از این مورد تکفیر برخی از علما قرار می گیرد و ... .
🔻8_ مسیحیت
خداوند متعال در آیه ۲۷/حدید میفرماید:
وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها. یکی از مهمترین بدعت های مسیحیان که سبب انحراف آیین آنها شد رویی آوردن به رهبانیت و ریاضت و خلوت گزینی بوده است که خداوند متعال در این آیه به آن اشاره نموده است.
🔚همچنین است احوال ابوالحسن شاذلی،عبدالقادر گیلانی،بایزید،ابوسعید ابوالخیر،مولوی،غزالی و ابراهیم ادهم و ...
📌سوال اصلی این است که :
چرا بعد از خلوت گزینی و ریاضت، چنین ادعاهایی را مطرح میکردند؟ آیا آنها دروغ میگفتند؟
📝پاسخ اجمالی:
در قرآن و روایات ، ارتباط شیاطین جن و انس از مسلمات دانسته شده چنانچه خداوند میفرماید: وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِم.←یکی از مهمترین راه برای ورود به عالم شیاطین و اجنه، تحمل ریاضتهای شاقه میباشد.
←در این حالت است که انسان قدرت انخلاع پیدا میکند و اجنه با او ارتباط برقرار میکنند. اما شیاطین به هر شکلی که بخواهند ظاهر میشوند و فقط معصومین توانایی شناخت آنها را دارند.#ابلیس هرگز نمیتواند به شیخ احمد احسایی بگوید ادعای نبوت کن، لذا به دروغ میگوید من امام صادق ع هستم و این دستور را به تو میدهم، شیخ بیچاره نیز که مدت ها با امید وصول به حق راهی ریاضت شده با خود میپندارد که به مقصد رسیده و حرف شیطان را جامه عمل میپوشاند.←اما شیطان با اشخاصی مانند بودا و زردشت و بایزید و حلاج، همچون شیخ احمد رفتار نمیکند، لذا به زردشت میگوید من خدا هستم و تو پیامبرم میباشی. به حلاج میگوید من عبد تو هستم و تو خدای من میباشی و به بایزید می گوید تو آفریدگار هفت آسمان و هفت زمین هستی و آنها نیز میپذیرند؛ به همین جهت است که امام صادق میفرماید: زردشت خودش هم گمان میکرد نبی است.
@borrhan
#نقد_بابیت #نقد_تصوف #وحدت_وجود #نقد_بودیسم #نقد_مسیحیت
#نقد_مولوی #نقد_بایزید_بسطامی #نقد_حلاج
🔶 ریاضت و چله نشینی
✧﷽✧
تحمل ریاضت های غیر شرعی و ترک لذائذ دنیوی و تحمل مشقت بار سختی ها، از اصول و پایه های تصوف، در بدو شکل گیری بوده و هنگام مطالعه سیره بزرگان و اقطاب صوفیه، تنها نقطه مشترکی که میتوان بین آنها یافت همین خلوت گزینی و چله نشینیها بوده است ،(ر.ک: تصویر الحاقی) اما نکته مهم این است که آنها بعد از این ریاضتها، به کلی تغییر رویه داده و اعتقادات و نظریات کاملاً متفاوت(و البته انحرافی) با دوران قبل از ریاضت ارائه کرده اند البته این موضوع فقط مخصوص صوفیه نیست.
💢به عنوان مثال :
🔻1_ بودا(موسس آیین یا فلسفه بودا)
در منابع کهن هندو آمده است «سیدارتا» شاهزاده ای بود که روزی به شکار رفت و بعد از پیشامد هایی، مقام و منصب دنیایی را رها کرد و به جنگل روی آورد و شش سال مشغول ریاضت شد سپس به میان مردم بازگشت درحالیکه مدعی بود دریافت ها و شهودهایی داشته که می تواند انسان را به سعادت برساند.
🔻2_ زردشت(مدعی نبوت)
در روایات اهل بیت ، زردشت شخصی دروغگو معرفی شده است که به اشتباه، با خود گمان می کرد پیامبر خداست! (احتجاج۳۴۶/۲) او مدت 15 یا 10 سال از مردم کناره گرفت و در کوه «اُشیدَرنه» خلوت گزید (ریاضت کشید) و سپس مدعی میشود پیامبر خداست!
🔻3_ شیخ احمد احسائی(موسس فرقه شیخیه)
او انسان وارسته و متشرعی بود ولی بعد از ورود به شهر بصره و خلوت گزینی و روی آوردن به ریاضت، انحرافات عقیدتی پیدا کرد و به کرات ادعا می نمود که حدیث یا روایتی را مستقیما از امام باقر یا امام صادق علیه السلام شنیده است! در نهایت نیز مورد تکفیر علما واقع شد.
🔻4_ علیمحمد باب(موسس فرقه بابیه)
او ابتدا در شهر بوشهر با وجودی گرمای طاقت فرسا، در پشت بام خانه و روبه روی آفتاب مینشست و اوراد و اذکاری را تکرار میکرد و اینگونه مشغول ریاضت کشی می شد و مردم گمان می کردند که قصد تسخیر شیطان را دارد.
🔻5_ابن سینا(موسس فلسفه مشاء)
ابن سینا بعد از تبعید شدن به زندان دیلمان همدان و رویی آوردن به ریاضت، از مبنای فلسفی خود دست برداشته و در سه نمط آخرین کتاب فلسفی خود یعنی اشارات، همچون عرفا مدعی دریافت و شهود می شود و همچون صوفیه مشی میکند .
🔻6_ سهروردی(موسس فلسفه اشراق)
او مدت زمان زیادی از عمر خود را به ریاضت و خلوت گزینی اختصاص داده بود و لذا یکی از مبانی مهم او در فلسفه اشراق این است که انسان در صورتی به تمام حقائق عالم میرسد که ترک حیوانی کرده و مشغول ریاضت و چله نشینی شود.
🔻7_ صدرالدین محمد شیرازی(موسس حکمت متعالیه)
ملاصدرا بعد از اینکه به روستای کهک تبعید می شود و در آنجا به ریاضت و خلوت گزینی رویی می آورد، تحولی عظیم در مبانی فلسفی او رویی داده و مدعی میشود که به هدایت خداوند، قائل به وحدت شخصیه وجود شده است! و بعد از این مورد تکفیر برخی از علما قرار می گیرد و ... .
🔻8_ مسیحیت
خداوند متعال در آیه ۲۷/حدید میفرماید:
وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها. یکی از مهمترین بدعت های مسیحیان که سبب انحراف آیین آنها شد رویی آوردن به رهبانیت و ریاضت و خلوت گزینی بوده است که خداوند متعال در این آیه به آن اشاره نموده است.
🔚همچنین است احوال ابوالحسن شاذلی،عبدالقادر گیلانی،بایزید،ابوسعید ابوالخیر،مولوی،غزالی و ابراهیم ادهم و ...
📌سوال اصلی این است که :
چرا بعد از خلوت گزینی و ریاضت، چنین ادعاهایی را مطرح میکردند؟ آیا آنها دروغ میگفتند؟
📝پاسخ اجمالی:
در قرآن و روایات ، ارتباط شیاطین جن و انس از مسلمات دانسته شده چنانچه خداوند میفرماید: وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِم.←یکی از مهمترین راه برای ورود به عالم شیاطین و اجنه، تحمل ریاضتهای شاقه میباشد.
←در این حالت است که انسان قدرت انخلاع پیدا میکند و اجنه با او ارتباط برقرار میکنند. اما شیاطین به هر شکلی که بخواهند ظاهر میشوند و فقط معصومین توانایی شناخت آنها را دارند.#ابلیس هرگز نمیتواند به شیخ احمد احسایی بگوید ادعای نبوت کن، لذا به دروغ میگوید من امام صادق ع هستم و این دستور را به تو میدهم، شیخ بیچاره نیز که مدت ها با امید وصول به حق راهی ریاضت شده با خود میپندارد که به مقصد رسیده و حرف شیطان را جامه عمل میپوشاند.←اما شیطان با اشخاصی مانند بودا و زردشت و بایزید و حلاج، همچون شیخ احمد رفتار نمیکند، لذا به زردشت میگوید من خدا هستم و تو پیامبرم میباشی. به حلاج میگوید من عبد تو هستم و تو خدای من میباشی و به بایزید می گوید تو آفریدگار هفت آسمان و هفت زمین هستی و آنها نیز میپذیرند؛ به همین جهت است که امام صادق میفرماید: زردشت خودش هم گمان میکرد نبی است.
@borrhan
Telegram
attach 📎
#نقد_تصوف #نقد_ابن_عربی (۱۱۶)
#عطار_نیشابوری (۱۱) #نقد_حلاج (۲۸)
#نقد_بایزید_بسطامی (۲۷)
#علم_زندگی (۸۳)
❗️حصول کشف و شهود ، در گرو ریاضت!!!
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
📌صوفیان معتقدند حقائق عالم در قلوب آنها منکشف و منعکس میشود. اما برای این کار مقدماتی لازم است از جمله #ترک_حیوانی و تحمل #گرسنگی شدید !!
چنانچه ابوطالب مکی میگوید :
گرسنگی دل را رقیق می سازد و آماده مکاشفه میکند.
✖️عطار در شرح حال بایزید گوید:
چهل سال با کوزه شکسته و پوستینی پاره پاره ریاضت و مجاهدت کرده روزی وی را گفتند که از مجاهده خود ما را چیزی بگو. گفت :اگر از بزرگتر گوئیم طاقت ندارید؛ اما اگر از کمترین بگویم: روزی نفس را کاری بفرمودم سرکشی کرد؛ یکسالش آب نداد. گفتم :یا نفس در طاعت ده یا در تشنگی جان بده.
تذکره الاولیاء، ج 1 ، ص 148
✖️عطار در احوالات شاه شجاع کرمانی میگوید:
نقل است که چهل سال نخفت و نمک در چشم میکرد . شبلی هفت مَن نمک در چشم کرد تا شب ها به خواب نرود. حلاج خرقه ای بر تن داشت که 20 سال آن را در نیاورده بود و وقتی به زور آن را از تن حلاج درآوردند، جانورانی به وزن نیم دانگ خارج گردید!!
(ر.ک:تصویر الحاقی)
+ پیشنهاد مطالعه
✖️شیخ خرقانی را زمانی شوق بادنجان در سر بود. روزی مادرش نیمه بادنجانی برای او پخت. چون او آن نیمه بادنجان خورد پسرش کشته شد و شب سرش بر آستانه خانه او نهادند.
همان ج 2 ص 252
✖️از قول بایزید آورده اند که گفت:
چهل سال از آنچه آدمیزادگان خورند من نخوردم.
✖️ابوحامد طوسی گوید: سهل مدتی برگ درخت سدر میخورد و سه سال سبوس خورد و سه سال هم به سه درهم بزیست.
✖️ابن عربی نه ماه در خلوت بدون اینکه غذایی بخورد ماند و بعد از آن بشارت داد که خاتم ولایت محمدی است!!
اثنا عشریه ص 170
✅🔚اما اسلام با افراط در گرسنگی مخالف است و ترک حیوانی را به شدت منکوب کرده است.
دستورالعمل عرفانی اسلام برای اشخاصی که دنبال حکمت میباشند پرهیز از پرخوری و پر بوده معده در تمام اوقات است. امروزه در علوم پزشکی ثابت شده است که تحمل گرسنگی شدید قوای دماغی را تضعیف کرده و سبب بروز توهم و بیماری هایی شبیه اسکیزوفرنی می گردد ، نه شهود رحمانی!! لذا هر صوفی که ادعای گزاف شهود را داشته است بعد از مدتی ریاضت و ترک اطعام بوده است و این نکته ای مهم میباشد.
✅🔚 به پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله، خبر رسید جمعی از اصحاب تصمیم گرفته اند از زنان پرهیز کنند و گوشت نخورند؛
فرمودند: من به رهبانیت مبعوث نشده ام و اگر این روش از طرف خدا به من پیشنهاد شده بود بدان عمل میکردم.
✅🔚 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، در مواضع متعددی اشخاصی که ترک دنیا کرده و به عبادت مشغول شده بودند، را توبیخ نموده اند و راه صحیح اسلام را سیرهٔ مبارک خودشان معرفی کرده اند که هم تزویج و هم خوراک مناسب و هم عبادت در آن میباشد ولی هر کدام به حد اعتدال.
✅🔚رسول اکرم صلی الله علیه وآله زیاده روی در زهد را ناروا شمرده چه عثمان بن مظعون را از رهبانیتش بازداشت و عبدالله بن #عمروعاص که تصمیم گرفت تمام عمر #روزه گیرد و در خواندن قرآن زیاده روی میکرد منع نمود.
➖➖➖➖➖
@borrhan
#عطار_نیشابوری (۱۱) #نقد_حلاج (۲۸)
#نقد_بایزید_بسطامی (۲۷)
#علم_زندگی (۸۳)
❗️حصول کشف و شهود ، در گرو ریاضت!!!
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
📌صوفیان معتقدند حقائق عالم در قلوب آنها منکشف و منعکس میشود. اما برای این کار مقدماتی لازم است از جمله #ترک_حیوانی و تحمل #گرسنگی شدید !!
چنانچه ابوطالب مکی میگوید :
گرسنگی دل را رقیق می سازد و آماده مکاشفه میکند.
✖️عطار در شرح حال بایزید گوید:
چهل سال با کوزه شکسته و پوستینی پاره پاره ریاضت و مجاهدت کرده روزی وی را گفتند که از مجاهده خود ما را چیزی بگو. گفت :اگر از بزرگتر گوئیم طاقت ندارید؛ اما اگر از کمترین بگویم: روزی نفس را کاری بفرمودم سرکشی کرد؛ یکسالش آب نداد. گفتم :یا نفس در طاعت ده یا در تشنگی جان بده.
تذکره الاولیاء، ج 1 ، ص 148
✖️عطار در احوالات شاه شجاع کرمانی میگوید:
نقل است که چهل سال نخفت و نمک در چشم میکرد . شبلی هفت مَن نمک در چشم کرد تا شب ها به خواب نرود. حلاج خرقه ای بر تن داشت که 20 سال آن را در نیاورده بود و وقتی به زور آن را از تن حلاج درآوردند، جانورانی به وزن نیم دانگ خارج گردید!!
(ر.ک:تصویر الحاقی)
+ پیشنهاد مطالعه
✖️شیخ خرقانی را زمانی شوق بادنجان در سر بود. روزی مادرش نیمه بادنجانی برای او پخت. چون او آن نیمه بادنجان خورد پسرش کشته شد و شب سرش بر آستانه خانه او نهادند.
همان ج 2 ص 252
✖️از قول بایزید آورده اند که گفت:
چهل سال از آنچه آدمیزادگان خورند من نخوردم.
✖️ابوحامد طوسی گوید: سهل مدتی برگ درخت سدر میخورد و سه سال سبوس خورد و سه سال هم به سه درهم بزیست.
✖️ابن عربی نه ماه در خلوت بدون اینکه غذایی بخورد ماند و بعد از آن بشارت داد که خاتم ولایت محمدی است!!
اثنا عشریه ص 170
✅🔚اما اسلام با افراط در گرسنگی مخالف است و ترک حیوانی را به شدت منکوب کرده است.
دستورالعمل عرفانی اسلام برای اشخاصی که دنبال حکمت میباشند پرهیز از پرخوری و پر بوده معده در تمام اوقات است. امروزه در علوم پزشکی ثابت شده است که تحمل گرسنگی شدید قوای دماغی را تضعیف کرده و سبب بروز توهم و بیماری هایی شبیه اسکیزوفرنی می گردد ، نه شهود رحمانی!! لذا هر صوفی که ادعای گزاف شهود را داشته است بعد از مدتی ریاضت و ترک اطعام بوده است و این نکته ای مهم میباشد.
✅🔚 به پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله، خبر رسید جمعی از اصحاب تصمیم گرفته اند از زنان پرهیز کنند و گوشت نخورند؛
فرمودند: من به رهبانیت مبعوث نشده ام و اگر این روش از طرف خدا به من پیشنهاد شده بود بدان عمل میکردم.
✅🔚 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، در مواضع متعددی اشخاصی که ترک دنیا کرده و به عبادت مشغول شده بودند، را توبیخ نموده اند و راه صحیح اسلام را سیرهٔ مبارک خودشان معرفی کرده اند که هم تزویج و هم خوراک مناسب و هم عبادت در آن میباشد ولی هر کدام به حد اعتدال.
✅🔚رسول اکرم صلی الله علیه وآله زیاده روی در زهد را ناروا شمرده چه عثمان بن مظعون را از رهبانیتش بازداشت و عبدالله بن #عمروعاص که تصمیم گرفت تمام عمر #روزه گیرد و در خواندن قرآن زیاده روی میکرد منع نمود.
➖➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
#حج (۱۴۸) #نقد_تصوف #نقد_حلاج (۲۹)
#نقد_مولوی (۲۰۷) #نقد_بایزید_بسطامی (۲۹)
#عطار_نیشابوری (۱۲) #وحدت_وجود (۱۲۷)
🕋 حج، در آموزههای صوفیه
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🟨 یکی از مسائل مهم و کلیدی در دین اسلام و مکتب تشیع، مسئله حج است تا جایی که آیات و روایات کثیری به این مهم پرداخته و تأکید کرده است (چنانکه گذشت). اما به همین اندازه که اسلام و تشیع به این مهم پرداخته، در مکتب تصوف، حج بی اهمیت و حتی گاهی حرام است! حجستیزیِ غالب اقطاب تصوف چنان واضح و آشکار است که جای هیچ ابهامی باقی نگذارده. آنان خود را از حج بینیاز دیده و تأویلاتی عجیب از این فریضهٔ الهی نمودهاند.
🔹 شخصی به #عبدالقادر_گیلانی قطب فرقهٔ قادریه گفت چرا به حج نمیروی؟ گفت بین دو انگشت من را نگاه کن، ببین کعبه دور سر من میچرخد.❗️
تاریخ تصوف، ۲/۷۸
#ابوسعید_ابوالخیر مریدان را از سفر حج منبع میکرد و شریعت را برای کسانی که به مقصد رسیده باشند منتفی میدانست.❗️
ارزش میراث صوفیه، ص ۶۸
یک بار ابوطاهر فرزند ابوسعید، در حال سماع احرام بست و قصد حج کرد! ابوسعید نیز با وی همراه شد. اما وقتی به خرقان و بسطام رسید، گفت: حج من این است که به زیارت قبر #ابوالحسن_خرقانی و #بایزید_بسطامی بروم و از همانجا برگشت و تا آخر عمر به حج نرفت❗ابوسعید میگفت: خدا میداند که هرکس را خدا راه مکه پیش روی او نهاد، از راه حق فاصله گرفت!
اسرارالتوحید، شفیعی، ۱/۱۰۰
🔸 منصور #حلاج میگفت:
«اگر میخواهی حج بروی و توان رفتن به حج نداری، خانه خودت را از وسايل خالی كن و مناسك حج را بجای آور همانطور كه در حج انجام میدهی. بعد سی نفر يتيم را حاضر كن و به آنها غذا بده و خدمتشان كن و وقتی كه آنها غذا خوردند و دستهای خود را شستند به هر يك از آنها يك پيراهن بپوشان و هفت يا سه درهم به آنها بده. اگر اين كار را بكنی قائم مقام حج است و حج را بجای آوردهای.»
تحفة الأخيار، ص ۴۰۷
و نقل است حلاج برای مریدانش مکانی درست کرده بود؛ که به جای رفتن به مکه، در آن خانه احرام ببندند و به جای حج، در آن جا طواف نمایند.
تراژدی حلاج در متون کهن.
#عطار نیشابوری مینویسد:
«نقل است که #بایزید_بسطامی یکبار قصد سفر حجاز کرد. چون بیرون شد بازگشت. گفتند: هرگز هیچ عزم نقض نکرده ای این چرا بود؟ گفت: روی به راه نهادم. زنگی دیدم، تیغی کشیده که اگر بازگشتی نیکو! و إلا سرت از تن جدا کنم. پس مرا گفت: (ترکت الله ببسطام و قصدت البیت الحرام) خدای را به بسطام بگذاشتی و قصد کعبه کردی؟!»
تذکرة الاولیاء، باب احوالات بایزید بسطامی.
این هم نمونه ای دیگر از بایزید بسطامی که حکم پیغمبر را برای صوفیه داره:
او با رفتن به حج مخالف بود و می گفت : هرکه صاحب خانه را بشناسد دیگر چه نیازی به دیوارهای خانه دارد .
نقل است یکی از مریدان بایزید بسطامی قصد زیارت کعبه و حج داشت، بایزید به او گفت: هزینه سفرت را به مساکین بده و هفت مرتبه دور من بگرد تو را کفایت می کند از حج.
به این داستان از بِشر حافی که از بزرگترین اقطاب صوفیه است توجه کنید :
يكى با بشر حافى مشاورت كرد كه «دو هزار درم دارم از حلال، به حج خواهم شد»، وى گفت: «به تماشا میشوى يا براى رضاى حق- تعالى؟» گفت: «براى رضاى حق- تعالى-»، گفت: «برو به وامداران و يتيمان و صاحب عيالان ده، كه آن راحت كه بدان مسلمانان رسانى، از صد حج فاضلتر است.»
غزالی در كيمياى سعادت، ج2، ص: 312 (ر.ک: تصویر الحاقی)
❌ اما در میان تمام اقطاب تصوف، هیچکس مانند #مولوی این امر را تضعیف نکرده است؛
او متبحرانه با روان مخاطب بازی نموده و چنان احساسات و عواطف مخاطب را دستخوش تغییر و تحول کرده که هنوز هم اثر آن در بین مردم دیده میشود.←که چندین قرن است به مرور پرورش یافته و تفسیرها از آن شده و دیگران نیز از آن تبعیت کرده یا تأثیر گرفتهاند.
متأسفانه نسیمی از این طوفان، برخی متشرعین و مؤمنین را نیز نوازش نموده و خواسته_ناخواسته وارد خیلِ عظیمی شدهاند که حج را تضعیف میکنند!
مولوی میدانسته که چگونه باید مردم را به حج بدبین کند! او میدانسته باید چه جایگزینی برای حج معرفی کند تا مؤثر واقع شود. لذا میگوید:
👇👇ادامه👇👇
#نقد_مولوی (۲۰۷) #نقد_بایزید_بسطامی (۲۹)
#عطار_نیشابوری (۱۲) #وحدت_وجود (۱۲۷)
🕋 حج، در آموزههای صوفیه
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🟨 یکی از مسائل مهم و کلیدی در دین اسلام و مکتب تشیع، مسئله حج است تا جایی که آیات و روایات کثیری به این مهم پرداخته و تأکید کرده است (چنانکه گذشت). اما به همین اندازه که اسلام و تشیع به این مهم پرداخته، در مکتب تصوف، حج بی اهمیت و حتی گاهی حرام است! حجستیزیِ غالب اقطاب تصوف چنان واضح و آشکار است که جای هیچ ابهامی باقی نگذارده. آنان خود را از حج بینیاز دیده و تأویلاتی عجیب از این فریضهٔ الهی نمودهاند.
🔹 شخصی به #عبدالقادر_گیلانی قطب فرقهٔ قادریه گفت چرا به حج نمیروی؟ گفت بین دو انگشت من را نگاه کن، ببین کعبه دور سر من میچرخد.❗️
تاریخ تصوف، ۲/۷۸
#ابوسعید_ابوالخیر مریدان را از سفر حج منبع میکرد و شریعت را برای کسانی که به مقصد رسیده باشند منتفی میدانست.❗️
ارزش میراث صوفیه، ص ۶۸
یک بار ابوطاهر فرزند ابوسعید، در حال سماع احرام بست و قصد حج کرد! ابوسعید نیز با وی همراه شد. اما وقتی به خرقان و بسطام رسید، گفت: حج من این است که به زیارت قبر #ابوالحسن_خرقانی و #بایزید_بسطامی بروم و از همانجا برگشت و تا آخر عمر به حج نرفت❗ابوسعید میگفت: خدا میداند که هرکس را خدا راه مکه پیش روی او نهاد، از راه حق فاصله گرفت!
اسرارالتوحید، شفیعی، ۱/۱۰۰
🔸 منصور #حلاج میگفت:
«اگر میخواهی حج بروی و توان رفتن به حج نداری، خانه خودت را از وسايل خالی كن و مناسك حج را بجای آور همانطور كه در حج انجام میدهی. بعد سی نفر يتيم را حاضر كن و به آنها غذا بده و خدمتشان كن و وقتی كه آنها غذا خوردند و دستهای خود را شستند به هر يك از آنها يك پيراهن بپوشان و هفت يا سه درهم به آنها بده. اگر اين كار را بكنی قائم مقام حج است و حج را بجای آوردهای.»
تحفة الأخيار، ص ۴۰۷
و نقل است حلاج برای مریدانش مکانی درست کرده بود؛ که به جای رفتن به مکه، در آن خانه احرام ببندند و به جای حج، در آن جا طواف نمایند.
تراژدی حلاج در متون کهن.
#عطار نیشابوری مینویسد:
«نقل است که #بایزید_بسطامی یکبار قصد سفر حجاز کرد. چون بیرون شد بازگشت. گفتند: هرگز هیچ عزم نقض نکرده ای این چرا بود؟ گفت: روی به راه نهادم. زنگی دیدم، تیغی کشیده که اگر بازگشتی نیکو! و إلا سرت از تن جدا کنم. پس مرا گفت: (ترکت الله ببسطام و قصدت البیت الحرام) خدای را به بسطام بگذاشتی و قصد کعبه کردی؟!»
تذکرة الاولیاء، باب احوالات بایزید بسطامی.
این هم نمونه ای دیگر از بایزید بسطامی که حکم پیغمبر را برای صوفیه داره:
او با رفتن به حج مخالف بود و می گفت : هرکه صاحب خانه را بشناسد دیگر چه نیازی به دیوارهای خانه دارد .
نقل است یکی از مریدان بایزید بسطامی قصد زیارت کعبه و حج داشت، بایزید به او گفت: هزینه سفرت را به مساکین بده و هفت مرتبه دور من بگرد تو را کفایت می کند از حج.
به این داستان از بِشر حافی که از بزرگترین اقطاب صوفیه است توجه کنید :
يكى با بشر حافى مشاورت كرد كه «دو هزار درم دارم از حلال، به حج خواهم شد»، وى گفت: «به تماشا میشوى يا براى رضاى حق- تعالى؟» گفت: «براى رضاى حق- تعالى-»، گفت: «برو به وامداران و يتيمان و صاحب عيالان ده، كه آن راحت كه بدان مسلمانان رسانى، از صد حج فاضلتر است.»
غزالی در كيمياى سعادت، ج2، ص: 312 (ر.ک: تصویر الحاقی)
❌ اما در میان تمام اقطاب تصوف، هیچکس مانند #مولوی این امر را تضعیف نکرده است؛
او متبحرانه با روان مخاطب بازی نموده و چنان احساسات و عواطف مخاطب را دستخوش تغییر و تحول کرده که هنوز هم اثر آن در بین مردم دیده میشود.←که چندین قرن است به مرور پرورش یافته و تفسیرها از آن شده و دیگران نیز از آن تبعیت کرده یا تأثیر گرفتهاند.
متأسفانه نسیمی از این طوفان، برخی متشرعین و مؤمنین را نیز نوازش نموده و خواسته_ناخواسته وارد خیلِ عظیمی شدهاند که حج را تضعیف میکنند!
مولوی میدانسته که چگونه باید مردم را به حج بدبین کند! او میدانسته باید چه جایگزینی برای حج معرفی کند تا مؤثر واقع شود. لذا میگوید:
👇👇ادامه👇👇
Telegram
attach 📎
[ کانال برهان ]
#نقد_تصوف (۵۹۳) 🔻نقد سخنان محمد شجاعی با موضوع: «جهنمی وجود ندارد!» ✧❁﷽❁✧ در این کلام کوتاه، شعبده بازی با الفاظ کاملا مشهود است! فرض کنید کسی به کودک در رحم مادر بگوید ما در دنیا فقط سلامتی و صفا و صلح و خوشی و ثروت و ...داریم ، عدم هماهنگی…
❗️محمد شجاعی: جهنمی وجود نداره!
انکار و خوار شمردن عذاب الهی در جهنم، از مبانی مهم صوفیان است که اخیرا بعضی روی منبر این مبانی باطل را تکرار میکنند!!
نقدی بر سخنان جناب شجاعی را بخوانید↓↓
https://t.me/borrhan/56480
پیشنهاد مطالعه:
https://t.me/borrhan/56490?single
#نقد_تصوف #نقد_ابن_عربی #نقد_حلاج
#نقد_بایزید_بسطامی #نقد_منحرفین
انکار و خوار شمردن عذاب الهی در جهنم، از مبانی مهم صوفیان است که اخیرا بعضی روی منبر این مبانی باطل را تکرار میکنند!!
نقدی بر سخنان جناب شجاعی را بخوانید↓↓
https://t.me/borrhan/56480
پیشنهاد مطالعه:
https://t.me/borrhan/56490?single
#نقد_تصوف #نقد_ابن_عربی #نقد_حلاج
#نقد_بایزید_بسطامی #نقد_منحرفین
#خواب (۱۲۴)
#نقد_حلاج (۳۱)
#نقد_ابن_عربی (۱۲۳)
❗️توبه حلاج در خواب و شفاعت انبیاء در مکاشفه ابن عربی!!!
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
اسماعیل حقى، از علمای سُنیمذهب، نقل کرده:
ابن عربی گفت که مرا در شهر قرطبه مكاشفهای نصيب شد، خداى متعال جميع بزرگان انبياء را به من ارائه داد از آدم ابوالبشر تا خاتم رسولان، و من در فكر فرو رفتم كه اين جمعيت پيغمبران در اينجا از براى چيست؟ در آن ميانه هود پيغمبر مرا مخاطب داشت و فرمود: اين جمعيت براى شفاعت منصور حلاج است، براى اينكه حلاج در حيات خود يك جسارت و بی ادبی به رسول خدا كرده است و گفته: "رسول خدا همتش نازلتر از منصبش میباشد، چون خدا فرموده _ و لسوف يعطيك ربك فترضي _ و براى رسول خدا سزاوار بود كه راضى نشود مگر اينكه خدا #شفاعت او را در حق هر كافری را هم قبول كند، لكن اين را نگفت" چون اين قول از او بُروز كرد، رسول خدا در عالم رؤیا وى را فرمود: تو بر من عتاب كردهای در موضوع شفاعت؟! او گفت چنين است يا رسول الله! آن حضرت فرمود: مگر تو نشنيدهای كه من از خداى خود نقل كردهام كه خداوند متعال به من فرمود: "هنگامى كه من بندهای را دوست داشته باشم، گوش و چشم و زبان و دست او هستم" يعنى جز حرف مرا نشنود و نگويد و نبيند. او گفت اين را شنيدهام يا رسول الله. حضرت فرمود: پس من كه حبيب الله هستم خدا زبان من است كه به آن نطق كردهام، او شفاعتكننده است و از ناحيه او شفاعت كرده مىشود، من در مقابل كرم وجود او حكم عدم دارم در اين صورت چگونه عتاب به من متوجه است؟ او گفت يا رسول الله من توبه كردم از اين كلامى كه گفتم، اكنون كفاره اين گناه من چيست؟! آن حضرت فرمود : كفاره گناه تو اين است كه خود را قربانى خدا قرار دهى! او عرض كرد چگونه خود را قربانى خدا قرار دهم؟ فرمود: به شمشير شريعت خود را به قتل برسان! اين است كه براي حلاج واقع شد آنچه واقع شد. سپس حضرت هود فرمود: از روزی كه حلاج از دنيا رفته تا به امروز از رسول خدا محجوب بوده و فعلاً اين جمعيت براى شفاعت او در اينجا اجتماع كردند!
📚 روح البيان، دارالفکر بيروت، ج ۵ ص ١٤ (تصویر الحاقی)
✍ پینوشت:
الف) از ابنعربی که بقول خودش در مکاشفهای با ستارگان و حروف الفباء جماع کرده، عجیب نیست این خزعبلات، بلکه عجب از اهل علم که این مزخرفات را نقل و باور کردهاند!
(رأيت ليلة أني نكحت نجوم السماء كلها فما بقي منها نجم إلا نكحته بلذة عظيمة روحانية ثم لما كملت نكاح النجوم أعطيت الحروف فنكحتها...📚فتوحات مکیه، چاپ بیروت، ٤/٥٥٩)
ب) حلاج اگر میخواست از اعتراضش به رسول خدا صلی الله علیه و آله توبه کند، باید در دنیا که دار تکلیف است توبه میکرد، نه در خواب و مکاشفه؛ همانگونه که کفرش را ظاهر ساخت، توبهاش نیز باید عیان میشد، حال آنکه چنین نیست
ج) در کدام شریعت برای توبه چنین حکم سخيف و مضحکی آمده که ابنعربی به کاملترین و والاترین شریعت چنین حکمی را منسوب کرده؟!!! آنهم از اشرف مخلوقات! آری ابنعربی میخواسته قتل حلاج را به گردن رسول اکرم صلی الله علیه و آله بیاندازد، از این طریق وارد شده!
د) طبق ادعای ابنعربی، آن حضرت، حلاج را امر کرده که کفر بگوید تا کُشته شود و کفارهاش را در دنیا بدهد! آیا ابنعربی شرم نکرده که صراحتا رسول خدا صلی الله علیه و آله را مُشَوِق کفر و لامذهبی حلاج دانسته؟!! کفر از این بالاتر؟!
بنگرید برای تطهیر یک صوفیِ ساحرِ لامذهب، چگونه از انبیای الهی مایه میگذارند! آنهم انبیائی که برای جمع کردن بساط کفر و شرک آمدند! حال همانها جمع میشوند تا حلاج را شفاعت کنند!؟
🔸البته که در پاسخ نقضی به این خواب و مکاشفه ما نیز میگوییم : ما تیم نویسندگان برهان مکاشفه کردیم ، در آن پیامبر به ما فرمود این ابنعربی شبها زیاد شام میخورد و خوابهای عجیب از ما نقل میکرد که خود ما هم آنها را به خواب ندیده بودیم! آخر خدا به پیامبر میگوید تو اگر برای کفار و منافقان هفتاد بار هم استغفار کنی لن یغفر الله لهم دیگر به چه ملاک و میزانی معاذالله همت آن بزرگوار ... البته شاید چون حلاج خودش را کافر میدانسته متوقع بوده پیامبر او را نیز شفاعت نماید و ...
←خداوند شر این جماعت صوفی و هر مدعی خواب زده ای را به خودشان برگرداند و پیروان آنان را از خواب غفلت بیدار کند!
➖➖➖➖
@borrhan
#نقد_حلاج (۳۱)
#نقد_ابن_عربی (۱۲۳)
❗️توبه حلاج در خواب و شفاعت انبیاء در مکاشفه ابن عربی!!!
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
اسماعیل حقى، از علمای سُنیمذهب، نقل کرده:
ابن عربی گفت که مرا در شهر قرطبه مكاشفهای نصيب شد، خداى متعال جميع بزرگان انبياء را به من ارائه داد از آدم ابوالبشر تا خاتم رسولان، و من در فكر فرو رفتم كه اين جمعيت پيغمبران در اينجا از براى چيست؟ در آن ميانه هود پيغمبر مرا مخاطب داشت و فرمود: اين جمعيت براى شفاعت منصور حلاج است، براى اينكه حلاج در حيات خود يك جسارت و بی ادبی به رسول خدا كرده است و گفته: "رسول خدا همتش نازلتر از منصبش میباشد، چون خدا فرموده _ و لسوف يعطيك ربك فترضي _ و براى رسول خدا سزاوار بود كه راضى نشود مگر اينكه خدا #شفاعت او را در حق هر كافری را هم قبول كند، لكن اين را نگفت" چون اين قول از او بُروز كرد، رسول خدا در عالم رؤیا وى را فرمود: تو بر من عتاب كردهای در موضوع شفاعت؟! او گفت چنين است يا رسول الله! آن حضرت فرمود: مگر تو نشنيدهای كه من از خداى خود نقل كردهام كه خداوند متعال به من فرمود: "هنگامى كه من بندهای را دوست داشته باشم، گوش و چشم و زبان و دست او هستم" يعنى جز حرف مرا نشنود و نگويد و نبيند. او گفت اين را شنيدهام يا رسول الله. حضرت فرمود: پس من كه حبيب الله هستم خدا زبان من است كه به آن نطق كردهام، او شفاعتكننده است و از ناحيه او شفاعت كرده مىشود، من در مقابل كرم وجود او حكم عدم دارم در اين صورت چگونه عتاب به من متوجه است؟ او گفت يا رسول الله من توبه كردم از اين كلامى كه گفتم، اكنون كفاره اين گناه من چيست؟! آن حضرت فرمود : كفاره گناه تو اين است كه خود را قربانى خدا قرار دهى! او عرض كرد چگونه خود را قربانى خدا قرار دهم؟ فرمود: به شمشير شريعت خود را به قتل برسان! اين است كه براي حلاج واقع شد آنچه واقع شد. سپس حضرت هود فرمود: از روزی كه حلاج از دنيا رفته تا به امروز از رسول خدا محجوب بوده و فعلاً اين جمعيت براى شفاعت او در اينجا اجتماع كردند!
📚 روح البيان، دارالفکر بيروت، ج ۵ ص ١٤ (تصویر الحاقی)
✍ پینوشت:
الف) از ابنعربی که بقول خودش در مکاشفهای با ستارگان و حروف الفباء جماع کرده، عجیب نیست این خزعبلات، بلکه عجب از اهل علم که این مزخرفات را نقل و باور کردهاند!
(رأيت ليلة أني نكحت نجوم السماء كلها فما بقي منها نجم إلا نكحته بلذة عظيمة روحانية ثم لما كملت نكاح النجوم أعطيت الحروف فنكحتها...📚فتوحات مکیه، چاپ بیروت، ٤/٥٥٩)
ب) حلاج اگر میخواست از اعتراضش به رسول خدا صلی الله علیه و آله توبه کند، باید در دنیا که دار تکلیف است توبه میکرد، نه در خواب و مکاشفه؛ همانگونه که کفرش را ظاهر ساخت، توبهاش نیز باید عیان میشد، حال آنکه چنین نیست
ج) در کدام شریعت برای توبه چنین حکم سخيف و مضحکی آمده که ابنعربی به کاملترین و والاترین شریعت چنین حکمی را منسوب کرده؟!!! آنهم از اشرف مخلوقات! آری ابنعربی میخواسته قتل حلاج را به گردن رسول اکرم صلی الله علیه و آله بیاندازد، از این طریق وارد شده!
د) طبق ادعای ابنعربی، آن حضرت، حلاج را امر کرده که کفر بگوید تا کُشته شود و کفارهاش را در دنیا بدهد! آیا ابنعربی شرم نکرده که صراحتا رسول خدا صلی الله علیه و آله را مُشَوِق کفر و لامذهبی حلاج دانسته؟!! کفر از این بالاتر؟!
بنگرید برای تطهیر یک صوفیِ ساحرِ لامذهب، چگونه از انبیای الهی مایه میگذارند! آنهم انبیائی که برای جمع کردن بساط کفر و شرک آمدند! حال همانها جمع میشوند تا حلاج را شفاعت کنند!؟
🔸البته که در پاسخ نقضی به این خواب و مکاشفه ما نیز میگوییم : ما تیم نویسندگان برهان مکاشفه کردیم ، در آن پیامبر به ما فرمود این ابنعربی شبها زیاد شام میخورد و خوابهای عجیب از ما نقل میکرد که خود ما هم آنها را به خواب ندیده بودیم! آخر خدا به پیامبر میگوید تو اگر برای کفار و منافقان هفتاد بار هم استغفار کنی لن یغفر الله لهم دیگر به چه ملاک و میزانی معاذالله همت آن بزرگوار ... البته شاید چون حلاج خودش را کافر میدانسته متوقع بوده پیامبر او را نیز شفاعت نماید و ...
←خداوند شر این جماعت صوفی و هر مدعی خواب زده ای را به خودشان برگرداند و پیروان آنان را از خواب غفلت بیدار کند!
➖➖➖➖
@borrhan