[ کانال برهان ]
11.1K subscribers
22.9K photos
1.79K videos
740 files
13K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ @EDborrhan


کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
[ کانال برهان ]
امروز آخرین روز حضور حاجیان در منا است؛ در حالی مناسک حج رو به پایان است که مردمان با واجبات و مستحبات آن آشنا شده‌اند؛ رسولخدا صلی الله علیه و آله در مسجد‌ خیف خطبه‌ می‌خوانند و به #حدیث_ثقلین‌ و #حدیث_منزلت اشاره‌ای چندباره می‌فرمایند. در پایان حج، امرالهی…
در چنین‌ روزی در‌ آخرین‌ ساعات حضور‌ پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله در مکه، جبرئیل نازل‌می‌گردد و لقب‌ اختصاصیِ #امیرالمؤمنين را از جانب‌پرودگار برای علی‌بن‌ابیطالب علیهماالسلام به‌همراه می‌آورد.
مردمان موظف می‌شوند تا با این عنوان به حضرت امیر علیه‌السلام سلام دهند؛
تاریخ حکایتگر ناخرسندی عده‌ای از این‌افتخار است!!!!
در چنین روزهایی ، 5 نفر از منافقین پیمان نامه‌ای را معروف به #صحیفه‌_ملعونه اول ، امضاء می‌کنند و همدست می‌شوند تا نگذارند خلافت در اهل‌بیت پیامبر مستقر شود.

🔗 بیشتر بخوانید!

#روز_شمار_غدیر [19]

@borrhan
[ کانال برهان ]
#روز_شمار_غدیر 📢📢📢.. ۵ روز به عید غدیر خم ، روز اجتماع مؤمنین به جهت جشن و سرور باقی است ..(۱) 📇 در روز چهارشنبه ۱۳ ذی الحجه سال ۱۰ ھ۔ق ؛ ۲۵ اسفند سال ۱۰ ھ۔ش ، ۱۳ مارس سال ۶۳۲ میلادی ؛ چه اتفاقی افتاد؟؟ ◽️🌿 🕝🕔🕓..آخرین ساعات حضور پیامبر صلی الله…
درچنین‌ روزی در‌آخرین‌ ساعات حضور‌ پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله در مکه، جبرئیل نازل‌می‌گردد و لقب‌اختصاصی #امیرالمومنين را از جانب‌ پرودگار برای علی‌بن‌ابیطالب علیهماالسلام به‌همراه می‌آورد.
مردمان موظف می‌شوند تا با این عنوان به حضرت امیر علیه‌السلام سلام دهند؛
تاریخ حکایتگر ناخرسندی عده‌ای از این‌افتخار است!!!!
در چنین روزهایی ، ۵ نفر از منافقین پیمان نامه‌ای را معروف به #صحیفه_ملعونه اول، امضاء می‌کنند و همدست می‌شوند تا نگذارند خلافت در اهل‌بیت پیامبر مستقر شود.

بیشتر بخوانید!

#روز_شمار_غدیر [18]

@borrhan
#روز_شمار_شهادت‌رسولخدا [3]
#صحیفه_ملعونه

⁉️در دو هفتهٔ ابتدائی محرم سال ۱۱ هجری قمری ، نیمهٔ دوم فروردین سال ۱۱ هجری شمسی ، آوریل سال ۶۳۲ میلادی ،
در مدینه چه اتفاقی افتاد؟؟


┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

🔻در این ماه ، در چنین ایامی ، جلسه‌ای در منزل ابوبکر تشکیل می‌شود!
در این جلسه ۳۴ نفر حضور دارند!
نام بزرگانی از قریش و سران دو قبیلهٔ اوس و خزرج در میان اعضای این جلسه دیده می‌شود!

«سعید بن عاص اُموی» نویسندهٔ پیمانی است که اعضای جلسه بر مفاد آن توافق دارند!

🔥«بسم الله الرحمن الرحيم ، این نوشته ، پیمانی است که گروهی از اصحاب محمد رسول خدا از مهاجرین و انصار -که خداوند آنان را در کتاب خویش ستوده است- بر آن توافق دارند ... پس به درستی که خداوند به لطف و کرم خویش محمد را به سوی تمامی مردم فرستاد ، او را فرستاد با دینی که برای بندگان به آن راضی بود ... او امر الاهی را ابلاغ نمود تا آن که دین کامل گشت ... سپس خدای متعال او را با اکرام به سوی خویش برد ، بدون آنکه کسی را به عنوان جانشین انتخاب کند (!).. پس بر مسلمانان واجب است که هرگاه دوران خلیفه ای به پایان رسید ، صاحبان خرد و صلاح به مشورت بنشینند و آن کس را که لایق است ، انتخاب کنند ... حال اگر کسی برخلاف سخن فوق ، مطلبی گوید ... با اجتماع مسلمانان مخالفت کرده است..»!!!!

وعدهٔ مال💰و مقام 👑 به شاهدان این ماجرا داده می‌شود ؛

...بدین ترتیب سعید بن عاص اُموی ، نام حاضران را می نویسد و پیمان نامه به «ابوعُبَيْده جراح» داده می‌شود ؛

او به عنوان «امین» امانت داریِ این عهد نامه را به عهده می گیرد تا در اولین فرصت آن را در مکه و در خانهٔ کعبه 🕋 - در کنار صحیفه اول - مدفون کند؛ تا این نوشته به عنوان سند محفوظ بماند.(۱)

حاضران در جلسه ، با شهادت بر اجرای این عهدنامه ، منزل ابوبکر را با رعایت احتیاط کامل ترک می‌کنند.

🔻فردا صبح پیامبر صلی الله علیه و آله ، پس از نماز صبح در جایگاه عبادت خویش به ذکر خداوند مشغول هستند ؛
با طلوع آفتاب ، پیامبر صلی الله علیه و آله رو به سمت ابوعبیده - که در صف نماز ایستاده بود - میکنند و می‌فرمایند :

💠 آفرین به مثل تو ، امین این امت شده ای؟(۲)

سپس آیهٔ زیر را تلاوت فرمودند :

📖 فَوَيلٌ لِلَّذينَ يَكتُبونَ الكِتابَ بِأيديهم ثُمَّ يَقولونَ هذا مِن عِندِاللهِ ... فَوَيلٌ لَهُم مِمّا كَتَبَت أيديهم وَ وَيلٌ لَهُم مِمّا يَكسِبونَ.

وای بر آن کسانیکه از پیش خود چیزی نوشته و به خدای متعال نسبت می دهند...پس وای بر آنها از آن نوشته ها و آنچه از آن به دست می آورند. {۷۹/بقره}

آن گاه فرمودند :

💠 عده ای از این امت معاهده ای نوشته اند که به معاهدهٔ زمان جاهلیت که در کعبه آویخته بودند ، شبیه است ... اگر نبود امر الاهی ، آنان را فرا می‌خواندم [ و رسوایشان می کردم]


⚠️ کسانی که شب قبل در منزل ابوبکر حضور داشتند و اینک در مسجد حاضرند ،
رنگ از رخسارشان می‌پرد و بر خود می‌لرزند(۳)...

🔚🔚 آری ، خداوند به سلاح وحی ، پیامبر خویش را از آنچه دیشب گذشته است آگاه می‌کند ؛ اما تاریخ نویسان به طریق دیگری نیز ماجرای فوق را حکایت کرده اند :

🔖 همسر ابوبکر ، اسماء بنت عُمَیس که جلسه در منزل او تشکیل شده ،
حکایتگر پیمان نامه برای آیندگان است؛(۴)
این بانوی مسلمان ، پس از مرگ ابوبکر در سال ۱۳ هجری قمری ، افتخار همسری امیرالمؤمنین علیه السلام را دارد.

-----------------------

پ.ن : اولین صحیفه ، چندی پیش و در ایام حجة الوداع نگاشته شده است ، و جمعی ۵ نفری از منافقان متفق شده‌اند تا نگذارند بعد از رسول خدا ، خلافت در اهل بیت ایشان مستقر شود!

۱- ارشاد القلوب ۲۰۰/۲ ؛ بحارالانوار‌ ۱۰۴/۲۸
۲- جالب است که در منابع اهل تسنن ، این جمله را با حذف بقیهٔ ماجرا به عنوان امتیاز برای #ابوعبیده نقل می‌کنند و او را «امین امت» لقب می‌دهند!!! : تفسیر ابن کثیر ۴۴/۲
۳- ارشادالقلوب ۲۰۰/۲ ؛ بحارالانوار ۱۰۵/۲۸
۴- بحارالانوار ۱۰۲/۲۸‌

@borrhan
[ کانال برهان ]
‍ #روز_شمار_شهادت‌رسولخدا [3] #صحیفه_ملعونه ⁉️در دو هفتهٔ ابتدائی محرم سال ۱۱ هجری قمری ، نیمهٔ دوم فروردین سال ۱۱ هجری شمسی ، آوریل سال ۶۳۲ میلادی ، در مدینه چه اتفاقی افتاد؟؟ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🔻در این ماه ، در چنین ایامی ، جلسه‌ای در منزل ابوبکر تشکیل می‌شود!…
🔻روایتی در کافی شریف و بیان شأن نزول
{آیه ۷/مجادله} درباره نویسندگانِ #صحیفه_ملعونه اول : فلان و فلان و #ابوعبیده جراح ، #معاذ_بن_جبل ، سالم مولی ابو حذیفه

🔚🔚 منظور از فلان و فلان آن دونفر اول (ابوبکر وعمر) است.

وقوله : (فلان وفلان) ؛ يعني الأوّلين .

📕نام کتاب : البضاعة المزجاة نویسنده : ابن قاریاغدی، محمد حسین جلد2 صفحه593

@borrhan
[ کانال برهان ]
☑️ منشاء اصلى قتل حضرت سيدالشهداء (عليه‌السلام) از🔥سقيفه🔥در كلام امام صادق (عليه‌السلام) + سندمعتبر امام صادق (عليه‌السلام) : ✍️ إِذَا كُتِبَ الْكِتَابُ قُتِلَ الْحُسَيْنُ عليه السلام هنگاميكه #صحيفه_ملعونه نوشته شد امام حسين(عليه‌السلام)به شهادت رسيد.…
🔻اعتراف بسیار مهم عالم اهل سنت

صلاح الدین صَفدی، از بزرگان و مورّخین عامه در قرن هشتم در کتاب معتبر «الوافی بِالوَفيات» از قاضی ابوبکر بن قريعة که شاعر زبردستی بوده، نقل می‌کند که در قالب شعری گفته است:

🔸«اگر ترس از مردم و شمشیر دشمنان و سياست خليفه نبود، مطالبی را از اسرار پيغمبر و آلش می‌گفتم که شما را از روايات مالک و #ابوحنیفه بی‌نياز کند؛ در کاغذی ماجرای صحيفه ( #صحیفه_ملعونه ) را برایتان نقل می‌کردم و به شما نشان می‌دادم که حسين (علیه‌السلام) در روز سقيفه به شهادت رسيد (نه در کربلا)!»

📔📙 الوافی بالوفیات (صفدی)، ج۳، ص۱۸۹

#از_سقیفه_تا_کربلا (۵۲) #سیرهء علمای اهل تسنن
#قاعده_الزام #مالک_بن_انس
@borrhan
#روز_شمار_شهادت‌رسولخدا (۱۷)
#قرطاس

⁉️در روز پنجشنبه ۲۴ صفر سال ۱۱ هجری قمری، ۷ خرداد ۱۱ هجری شمسی ، ۲۳ می سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟؟

┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

بیماری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شدت یافته است ، آن چنان که حضرت از بیماری شِکوه می‌کنند ؛ رسول خدا بار دیگر به حرکت سپاه اسامه تأکید می‌کنند ، اما لحظاتی بعد می‌بینند که ابوبکر و عمر و طلحه به همراه تعدادی از اصحاب که باید هم اکنون در سپاه باشند ، در خانه ایشان جمع شده اند!

رسول خدا با عتاب می‌فرمایند:

💠 «چرا همراه با سپاه حرکت نمی‌کنید؟»

✖️ابوبکر می‌گوید:
من آنجا بودم و برای تجدید دیدار شما آنجا را ترک کردم!

✖️عمر عذر می‌آورد:
دوست نداشتم خبر شما را از دیگران بشنوم!!

پیامبر متأثر می‌شوند و چند بار می‌فرمایند:

💠 «سپاه اسامه را حرکت دهید؛سپاه اسامه را حرکت دهید»

گویا تنها ابوبکر به همراه چند نفر خانه پیامبر را ترک می‌کنند ؛ و به نظر نمی‌آید مقصد آنان سپاه اسامه در جُرف باشد ؛ و با وجود تأکید پیامبر اکثر آنان که باید به سپاه می‌پیوستند , هم چنان نشسته اند و خود را نگران نشان می‌دهند!

▪️با توجه به آن که حال عمومی رسول خدا امروز - پنج شنبه - بدتر از قبل شده است ،
آنان میخواهند مطمئن شوند که در نبود پیامبر ، حکومت به دست کسی دیگر - یعنی شخص امیرمؤمنان - نخواهد افتاد ؛
آری ! آنان انتظار وفات رسول خدا را می‌کشند؛

🔚پیامبر خدا که چنین می‌بینند ، سر از بستر بیماری بر می‌دارند و می‌فرمایند:

💠 «دوات و كَتِفی(۱) بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که با تمسک به آن هیچ گاه پس از من گمراه نشوید.»


❗️عده ای برمی‌خیزند تا وسایل نوشتن بیاورند اما عمر مانع آنها می‌شود و می‌گوید:
❗️چیزی نیاورید که بیماری بر این مرد غلبه کرده و هذیان می‌گوید , نزد شما قرآن است و کتاب خدا ما را کافی است!!

برخی بر سخن رسول خدا تأکید می‌کنند و عده‌ای به طرفداری از عمر می‌پردازند ؛
در منزل پیامبر سروصدا بالا می‌گیرد ؛
طرفداران عمر با فریاد و سر و صدا مانع از اجرای دستور می‌شوند ؛
رسول خدا ناراحت می‌شوند و می‌فرمایند:

💠 «از کنار من برخیزید که خانه انبیاء جای قیل و قال نیست.»

عده ای می گویند :
وسایل نوشتن را نیاوریم ؟

پیامبر خدا می‌فرمایند:
💠 «بعد از این سخنان چیزی نخواهم نوشت ؛ تنها وصیت میکنم که با اهل بیت من خوشرفتاری کنید

حاضران که مطمئن می شوند ، پیامبر صلی الله علیه و آله وصیت خویش را نمی‌نویسند ، خانهٔ رسول خدا را ترک می کنند ؛
از این پس همگان در می یابند که حکومت به آسانی به امیرمؤمنان علیه السلام نخواهد رسید!
عباس عموی پیامبر پسرش فضل که همراه با امیرالمومنین و دیگر اهل بیت علیهم السلام همچنان در خانهٔ رسول خدا نشسته اند ، نگران آینده می‌شوند ؛
آنان میدانند که خلیفه واقعی رسول خدا جز امیرمؤمنان نیست ، اما از سوی دیگر تلاش بی وقفه توطئه گران و اهل صحیفه را می‌بینند ، از همین روی عباس از پیامبر می‌پرسد :
ای رسول خدا ، اگر امر خلافت به ما می رسد ، ما را بشارت دهيد و اگر در این راه شکست می‌خوریم ، ما را آگاه ساز.

پیامبر رو به امیرمؤمنان می‌کنند و آگاهانه می‌فرمایند :
💠 «شما پس از من مورد ظلم واقع می‌شوید.»

🔻در انتهای همین روز ، پس از آنکه خانهٔ پیامبر خلوت می‌شود ، رسول خدا به امیرالمومنین می‌فرمایند که هدف از نگارش آن نامه چیزی جز تأکید بر ثقلین و توصیهٔ خلیفهٔ بر حق الاهی - امیر مؤمنان علیه السلام - و گواهی گرفتن از حاضران نبوده است؛ (۲)

عبدالله بن عباس - فرزند دیگر عباس عموی پیامبر - که ماجرای فوق را نقل می‌کند ، با بردن اسم پنجشنبه گریان می‌شود و میگوید :

🔸«روز پنجشنبه ؟ و چه روزی بود روز پنجشنبه ؟ او ادامه می دهد : مصیبت و همهٔ مصیبت آن بود که مانع نگارش وصیت توسط پیامبر شدند.»(۳)

...این ماجرا به حدی روشنگر است که در طول تاریخ ، بسیاری از محدثان و مورخان اهل تسنن که داستان قلم و دوات را نقل کرده اند ، یا نام خلیفه را حذف کرده و داستان را به صیغهٔ مجهول بیان کردند و یا جملهٔ خلیفه را نسبت به پیامبر تغییر داده اند ؛

⚠️ جالب آنکه عمر بن خطاب - سال ها بعد ، در زمانی که خلافت کاملا تثبیت شده بود - به روشنی ، علت سخن خویش را - به عبدالله بن عباس - می‌گوید :
✖️پیامبر در بیماری خویش می‌خواست به نام علی تصریح کند ، اما من به جهت محبت و حفظ اسلام ، از نوشتن آن وصیت ، جلوگیری کردم.» (۴)

سپاه اسامه ، هم چنان در یک فرسخی مدینه ، بر جای خویش استوار است!

------------------

1⃣ در عربستان آن زمان نوشته‌ها را بر روی استخوان کتف شتر ، پوستهٔ درخت نخل ، سنگ صاف و پوست حیوانات می‌نوشتند : مجمع البحرین ۱۱۰/۵
(*) لقبی برگرفته از #خطابهء_غدیر پیشنهاد سرچ : #صحیفه_ملعونه
2⃣ کتاب سلیم بن قیس ۶۵۸/۲
3⃣ صحیح بخاری ۳۱،۶۵،۶۶/۴ و ۱۳۷/۵
4⃣ شرح نهج ابن ابی الحدید ۲۰/۱۲


@borrhan
#روز_شمار_شهادت‌رسولخدا (۱۹)
#تبری #عقد_اخوت

⁉️در روز شنبه ۲۶ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۹ خرداد سال ۱۱ هجری شمسی ، ۲۵ می سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟؟

┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

❗️با وجود آنکه بسیاری از توطئه گران به اصرار پیامبر صلی الله علیه و آله و با دستور مستقیم آن حضرت ، در محل استقرار سپاه اسامه حاضرند ،اما از حرکت این لشکر خبری نیست!!

✖️بار دیگر در لشکرگاه جُرف - محل استقرار سپاه - اعتراض و سر و صدا به پا خاسته است :
«چگونه این جوان را فرماندهٔ مهاجران اول و پیشتاز در اسلام قرار داده اند؟!»
برخی به اعتراض صدا را بلند می کنند و عده ای دیگر به دفاع از اسامه سخن می‌گویند ..

روشن است که اعتراض کنندگان اصلی و بعضاً برخی از پاسخ دهندگان ، همانا مهاجرین پیشتاز در اسلام هستند!!
در بین اعتراض کنندگان نام «عیّاش بن ابی رَبیعه» که از انصار است به چشم می خورد ؛ او از هم پیمانان #صحیفه_ملعونه دوم است ؛
پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله نام این فرد را بین حمله کنندگان به خانهٔ حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها می‌بینیم!

و کسی که در برابر عیّاش بن ابی رَبیعه می‌ایستد و از اسامه دفاع می کند ، «عمر بن خطاب» است
به هر روی این جنگ زرگری ، توقف سپاه را به همراه دارد ؛

👈👈 سپاهیان - که در عمل همان اهل سقیفه هستند - برای تعیین تکلیف از سپاه خارج شده ، به نزد پیامبر بر می‌گردند.   

🔻خبر به پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌رسد ؛ تاریخ حکایت می کند که پیامبر بسیار آزرده می‌شوند ؛ در حالی که از شدت درد دستمالی بر سر بسته و قطیف ای بر دوش افکنده بودند ، بر می‌خیزند ، به کمک دیگران و به سختی خود را به مسجد می‌رسانند ؛
پس از حمد و ثنای الهی ، از فرماندهی اسامه دفاع می‌کنند و در انتها متخلفان از سپاه اسامه را از رحمت الهی دور می‌دانند و آنان را با عبارت زیر لعنت می‌کنند:

💠 «لَعَنَ اللّهُ مَن تَخَلَّفَ عَن جَيشِ اسامة.»
💠 لعنت خدا است بر هر کس که از شرکت در سپاه اسامه سرباز زند .


آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمان به حرکت سپاه می‌دهند ؛ این فرمان چند بار تکرار می‌شود (۱).
کسانی که قرار بود با اسامه حرکت کنند ، گروه گروه با پیامبر وداع کردند و در جُرف به دیگرِ سپاهیان ملحق شدند
نهایتاً این سپاه امروز نیز حرکت نخواهد کرد!!

🔚در همین ایام - و شاید در همین روز - داستانی شگرف تحقق می‌یابد:
رسول خدا صلی الله علیه و آله که حالشان مساعد نیست , به صورتی که گویا قصد وصیتی خاص دارند ؛ به اطرافیان می‌فرمایند:

💠 «برادرم را فرا خوانید! »

⚠️ #عایشه ، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله که می‌پندارد رسول خدا صلی الله علیه و آله آخرین لحظات عمر خویش را می‌گذرانند ،
پدر خویش ابوبكر بن ابی قحافه را - که هم اینک باید در سپاه اسامه باشد - فرا میخواند!

پیامبر با دیدن ابوبکر روی بر می تابانند و می‌فرمایند:

💠 «برادرم را فراخوانید! »

⚠️ بار دیگر علیرغم آگاهی کامل از مقصود ایشان ، #حفصه ، فرزند عمر بن خطاب ، پدر خویش را صدا میزند!!

پیامبر این بار نیز از حضور عمَر اظهار نارضایتی می‌کنند و با ناراحتی کامل می‌فرمایند:

💠 «برادرم را بخوانید! »

ام سلمه همسر نیکوکار پیامبر صلی الله علیه و آله در اعتراض به این رفتار می‌گوید:
🔸برادر رسول خدا ، علی را فراخوانید که پیامبر جز او کس دیگری را نمی‌خواهد .(۲)

عایشه نیز به صدا در می آید:

وای بر شما !! آری , او جز علی را نمی خواهد .(۳)


امیرمومنان علیه السلام به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله می آیند؛ در همین مجلس ، هزار هزار باب علم بر امیر مومنان گشوده می‌شود و سینهء علوی پذیرای دانشهای بی پایان نبوی می‌گردد؛
در پی این ماجرا امیرالمؤمنین علیه السلام از نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج می‌شوند ؛ مردم که متوجه شرایط ویژه این حضور گشته اند ، نگران به سراغ امیر مومنان علیه السلام می‌روند و در این میان , ابوبکر و عمر نیز که حوادث را زیر نظر دارند ، می‌پرسند:

رفیق تو به تو چه گفت ؟!

پاسخ می شنوند که:

💠 «هزار هزار باب علم بر من گشوده شد.»

نگاه پر ابهام آن دو بر امیرمؤمنان علیه السلام دوخته شده است . (۴)

--------------------

1⃣ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۵۲/۶
2⃣ جواهر المطالب ۱۷۵/۱ ؛ ینابیع الموده ۱۶۳/۲ (از منابع اهل تسنن)
3⃣ مناقب خوارزمی ص۶۸ ؛ الدر النظیم ص۱۹۴ (از منابع اهل تسنن)
4⃣ بحارالانوار  ۴۶۳/۲۲

@borrhan
[ کانال برهان ]
‍ #روز_شمار_شهادت‌رسولخدا [3] #صحیفه_ملعونه ⁉️در دو هفتهٔ ابتدائی محرم سال ۱۱ هجری قمری ، نیمهٔ دوم فروردین سال ۱۱ هجری شمسی ، آوریل سال ۶۳۲ میلادی ، در مدینه چه اتفاقی افتاد؟؟ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🔻در این ماه ، در چنین ایامی ، جلسه‌ای در منزل ابوبکر تشکیل می‌شود!…
▪️قتل امام حسین علیه السلام با نوشتن صحیفه ملعونه

✍🏻امام صادق علیه السلام در قسمتی از یک روایت فرمودند: هنگامی که صحیفه ملعونه نوشته شد، امام حسین علیه السلام به قتل رسید.!

📓الکافی، ج۸، ص۱۰۲

پی‌نوشت: در دو هفتهٔ ابتدائی محرم سال ۱۱ هجری قمری مطابق با نیمهٔ دوم فروردین سال ۱۱ هجری شمسی و آوریل سال ۶۳۲ میلادی ، جلسه‌ای در مدینه و در منزل ابوبکر تشکیل می‌شود و با حضور ۳۴نفر از منافقین صحیفه ملعونه دوم نگاشته می‌شود...همسر ابوبکر ، اسماء بنت عُمَیس که جلسه در منزل او تشکیل شده ، حکایتگر این پیمان نامه شوم برای آیندگان است↓↓↓
https://t.me/borrhan/52618

#صحیفه_ملعونه (۲۰)
#از_سقیفه_تا_کربلا (۶۹)
#قرطاس (۱۰۱)

اینجا مدینه است پنجشنبه ۲۴ صفر سال ۱۱ هجری قمری، ۷ خرداد ۱۱ هجری شمسی ، ۲۳ می سال ۶۳۲ میلادی

┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

بیماری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شدت یافته است ، آن چنان که حضرت از بیماری شِکوه می‌کنند ؛ رسول خدا بار دیگر به حرکت سپاه اسامه تأکید می‌کنند ، اما لحظاتی بعد می‌بینند که ابوبکر و عمر و طلحه به همراه تعدادی از اصحاب که باید هم اکنون در سپاه باشند ، در خانه ایشان جمع شده اند!

رسول خدا با عتاب می‌فرمایند:
💠 «چرا همراه با سپاه حرکت نمی‌کنید؟»

✖️ابوبکر می‌گوید:
من آنجا بودم و برای تجدید دیدار شما آنجا را ترک کردم!

✖️عمر عذر می‌آورد:
دوست نداشتم خبر شما را از دیگران بشنوم!!

پیامبر متأثر می‌شوند و چند بار می‌فرمایند:
💠 «سپاه اسامه را حرکت دهید؛سپاه اسامه را حرکت دهید»

گویا تنها ابوبکر به همراه چند نفر خانه پیامبر را ترک می‌کنند ؛ و به نظر نمی‌آید مقصد آنان سپاه اسامه در جُرف باشد ؛ و با وجود تأکید پیامبر اکثر آنان که باید به سپاه می‌پیوستند , هم چنان نشسته اند و خود را نگران نشان می‌دهند!

▪️با توجه به آن که حال عمومی رسول خدا امروز - پنج شنبه - بدتر از قبل شده است ،
آنان میخواهند مطمئن شوند که در نبود پیامبر ، حکومت به دست کسی دیگر - یعنی شخص امیرمؤمنان - نخواهد افتاد ؛
آری ! آنان انتظار وفات رسول خدا را می‌کشند؛

🔚پیامبر خدا که چنین می‌بینند ، سر از بستر بیماری بر می‌دارند و می‌فرمایند:

💠 «دوات و كَتِفی(۱) بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که با تمسک به آن هیچ گاه پس از من گمراه نشوید.»


❗️عده ای برمی‌خیزند تا وسایل نوشتن بیاورند اما عمر مانع آنها می‌شود و می‌گوید:
❗️چیزی نیاورید که بیماری بر این مرد غلبه کرده و هذیان می‌گوید , نزد شما قرآن است و کتاب خدا ما را کافی است!!

برخی بر سخن رسول خدا تأکید می‌کنند و عده‌ای به طرفداری از عمر می‌پردازند ؛
در منزل پیامبر سروصدا بالا می‌گیرد ؛
طرفداران عمر با فریاد و سر و صدا مانع از اجرای دستور می‌شوند ؛
رسول خدا ناراحت می‌شوند و می‌فرمایند:

💠 «از کنار من برخیزید که خانه انبیاء جای قیل و قال نیست.»

عده ای می گویند :
وسایل نوشتن را نیاوریم ؟

پیامبر خدا می‌فرمایند:
💠 «بعد از این سخنان چیزی نخواهم نوشت ؛ تنها وصیت میکنم که با اهل بیت من خوشرفتاری کنید

حاضران که مطمئن می شوند ، پیامبر صلی الله علیه و آله وصیت خویش را نمی‌نویسند ، خانهٔ رسول خدا را ترک می کنند ؛
از این پس همگان در می یابند که حکومت به آسانی به امیرمؤمنان علیه السلام نخواهد رسید!دعباس عموی پیامبر پسرش فضل که همراه با امیرالمومنین و دیگر اهل بیت علیهم السلام همچنان در خانهٔ رسول خدا نشسته اند ، نگران آینده می‌شوند ؛
آنان میدانند که خلیفه واقعی رسول خدا جز امیرمؤمنان نیست ، اما از سوی دیگر تلاش بی وقفه توطئه گران و اهل صحیفه را می‌بینند ، از همین روی عباس از پیامبر می‌پرسد :
ای رسول خدا ، اگر امر خلافت به ما می رسد ، ما را بشارت دهيد و اگر در این راه شکست می‌خوریم ، ما را آگاه ساز.

پیامبر رو به امیرمؤمنان می‌کنند و آگاهانه می‌فرمایند :
💠 «شما پس از من مورد ظلم واقع می‌شوید.»

🔻در انتهای همین روز ، پس از آنکه خانهٔ پیامبر خلوت می‌شود ، رسول خدا به امیرالمومنین می‌فرمایند که هدف از نگارش آن نامه چیزی جز تأکید بر ثقلین و توصیهٔ خلیفهٔ بر حق الاهی - امیر مؤمنان علیه السلام - و گواهی گرفتن از حاضران نبوده است؛ (۲)

عبدالله بن عباس - فرزند دیگر عباس عموی پیامبر - که ماجرای فوق را نقل می‌کند ، با بردن اسم پنجشنبه گریان می‌شود و میگوید :

🔸«روز پنجشنبه ؟ و چه روزی بود روز پنجشنبه ؟ او ادامه می دهد : مصیبت و همهٔ مصیبت آن بود که مانع نگارش وصیت توسط پیامبر شدند.»(۳)

...این ماجرا به حدی روشنگر است که در طول تاریخ ، بسیاری از محدثان و مورخان اهل تسنن که داستان قلم و دوات را نقل کرده اند ، یا نام خلیفه را حذف کرده و داستان را به صیغهٔ مجهول بیان کردند و یا جملهٔ خلیفه را نسبت به پیامبر تغییر داده اند ؛

⚠️ جالب آنکه عمر بن خطاب - سال ها بعد ، در زمانی که خلافت کاملا تثبیت شده بود - به روشنی ، علت سخن خویش را - به عبدالله بن عباس - می‌گوید :
✖️پیامبر در بیماری خویش می‌خواست به نام علی تصریح کند ، اما من به جهت محبت و حفظ اسلام ، از نوشتن آن وصیت ، جلوگیری کردم.» (۴)

سپاه اسامه ، هم چنان در یک فرسخی مدینه ، بر جای خویش استوار است!

------------------

1⃣ در عربستان آن زمان نوشته‌ها را بر روی استخوان کتف شتر ، پوستهٔ درخت نخل ، سنگ صاف و پوست حیوانات می‌نوشتند : مجمع البحرین ۱۱۰/۵
(*) لقبی برگرفته از #خطابهء_غدیر پیشنهاد سرچ : #صحیفه_ملعونه
2⃣ کتاب سلیم بن قیس ۶۵۸/۲
3⃣ صحیح بخاری ۳۱،۶۵،۶۶/۴ و ۱۳۷/۵
4⃣ شرح نهج ابن ابی الحدید ۲۰/۱۲


@borrhan
#ابوبکر_شناسی (۵۶)
#فدک (۲۳۱) #صحیفه_ملعونه (۲۱)
#قرطاس (۱۱۵) معنای #مولا (۱۴۶)

💡پست ویژه کانال برهان به مناسبت فرارسیدن ۲۲جمادی‌الثانی/سالمرگ ابوبکر بن ابوقحافه←فوق‌العاده خواندنی

🔻آخرین روزهای خلیفه اول و روابط با خلیفه دوم

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

#مقدمه : ابوبکر ظاهراً برای جانشینی خویش عمر را برگزید ، اما به روشنی مشخص است که روابط شیخین بسیار پیچیده‌تر از آنی است که تنها به عنوان دو دوست یا دو همکار از آن یاد شود،
اختلاف‌های فراوان و همکاری‌های بسیار آن دو در تاریخ ثبت است ؛ اما اگر صحبت خلافت مُلک و ریاستی باشد که به «الملک عقیم» : «سلطنت رحم و مروت نمی‌شناسد» تعبیر شود ، این همکاری و آن اختلاف باید بسی دقیق‌تر بررسی گردد.

🔚 قبل از #شهادت_رسولخدا شیخین به روشنی همکاری تمام و کمال داشتند البته هر‌یک با زیرکی خاص خود سعی در مطرح کردن خویش داشت ؛ اما پیمان نانوشتهٔ آنان پیش از صحیفه ملعونهٔ اول به گونه‌ای بود که گویی ابوبکر به جهت سن بیشتر باید در دوران پس از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله به خلافت برسد؛

←در پی نوشتن صحیفه ملعونهٔ اول ، به ظاهر نزدیکی پنج تن امضا کننده آن ، حکایتگر این ماجراست که تا زنده بودن هر یک از آن ۵ نفر خلافت نباید از میانشان به دیگری منتقل شود اما باز هم ابوبکر به جهت سن بالاتر و برخی خصوصیات فردی از جمله آرامش بیشتر ، قدرت کلام و تظاهر به زهد و تقوا جلوتر از چهار نفر دیگر بود.

به ظاهر با آنچه در پیمان نامه صحیفه ملعونه دوم نوشته شد علی رغم معرفی نشدن فردی به عنوان جانشین رسول خدا از سوی نویسندگان ، باز هم ابوبکر امکان بیشتری برای تصاحب این مقام داشت؛ البته از این تاریخ به بعد هر کدام از این دو نفر یعنی ابوبکر و عمر به دنبال نوعی یارکشی بودند تا بتوانند بعدها از آن استفاده بیشتری ببرند. اما آنچه هر دوی اینان را به هم نزدیک‌تر می‌کرد وجود #بنی_امیه‌ ای بود که با کنار زدن رقیبانی از بنی هاشم به شدت از لحاظ اجتماعی و در نتیجه سیاسی در جامعه عربی _ قبیلگی آن زمان جلوتر بودند.

🔸اولین اختلاف جدی بین ابوبکر و عمر به تصریح منابع اهل سنت در خود سقیفه بود. عمر خود می‌گوید ابوبکر با اشاره به انصاری که در زیر سایبان کوچک سقیفه جمع شده بودند
وی و #ابوعبیده را جلو انداخت. او در ادامه می‌گوید این کار ترفندی بیش نبود تا نشان دهد که تنها ابوبکر لایق این کار است. در منابع اهل تسنن تصریح شده است که عمر اذعان داشت ابوبکر با این کار طمع ما را نسبت به خلافت سنجید و در عین حال ناامیدمان کرد!

در همین راستا عمر آرزو می‌کرد که به حرف برادرش زید بن خطاب و یارانش گوش کرده بود تا ابوبکر مزه خلافت را نچشد! ←←این خود نشان می‌دهد که هر کدام از شیخین طرفداران و یاران خاص خود را داشتند اما به نظر تیم تحقیقاتی برهان ، بسیار بعید می‌نماید که در صورت حضور ابوبکر ، عمر حتی با گوش دادن به حرف برادر یا کس دیگری می‌توانست به خلافت برسد.

به ظاهر ابوبکر مانند واسطه و اصطلاحا «کاتالیزوری» برای آمادگی مردم برای خلافت عمر که خشونت و بی‌مایگی تمام زندگی‌اش را فرا گرفته بود عمل کرد علت نیز به روشنی قابل مشاهده است؛←خلیفه دوم در آخرین سفر حجش که البته آخرین ماه زندگیش بود مطالب بحث برانگیزی را اشاره می‌کند او به ظاهر در همان سفر ، حداقل دو بار یک مرتبه به #مغیرة و یک بار دیگر به فرزندش #عبدالله_بن_عمر متذکر می‌شود که «قریش بیشترین حسادت را در میان مردمان دارد و در میان ایشان ابوبکر حسودترین فرد است» سپس او از زیرکی ابوبکر سخن می‌گوید و اینکه خلافت را از چنگ عمر ربوده است، در همین ماجرا عمر و فرزندش عبدالله بن عمر تصریح و تایید می‌کنند که «والله لهو احب الی الناس من ضیاء أبصارهم»(۱- ر.ک: تصویر الحاقی) «:ابوبکر در نظر مردمان از نور چشمشان هم عزیزتر است» که گویا اشاره به همان عوام فریبی و زهد شخص خلیفه اول دارد.

-----------

۱- شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید ج۲صص۳۲-۲۸

«1⃣»