[ کانال برهان ]
#هشدار #هشدار ❗️❕نصب بنر بزرگداشت #شمس_تبریزی مراد مولوی صوفی مسلک در چندین نقطه شهر دارالعباد یزد!! برخی از احوالات این صوفی را با هشتک #نقد_شمس_تبریزی در برهان دنبال کنید؛ به امید خدا فردا مطالب مهم دیگری در خصوص انحرافات #اخلاقی و #اعتقادی شمس تبریزی…
#نقد_شمس_تبریزی
❗️‼️عشق شمس به کیمیا
👈 جایگاه زن در تصوف [2]
( http://bit.ly/2kyZdpV )
〰〰▪️〰〰〰〰
✍... یکی از وقایع جالب در دنیای تصوف، ماجرای ازدواج نسبتا اجباری کیمیا خاتون با شمس تبریزی است.
کیمیا خاتون دخترک نوجوان و کم سن و سالی است که مولوی، مادر او را به تزویج در آورده و به اتفاق مادرش به خانه مولوی نقل مکان کرده است.
از اینجا به بعد پیر مرد داستان وارد میشود!
شمس تبریزی که بیش از شصت سال سن دارد و باید به فکر قبر و قیامتش باشد، با کیمیا مواجه می شود و یک دل نه، صد دل عاشقش می شود ؛
این قسمت ماجرا البته کمی مشابه سریال های ترکیه ای می شود ! چون فرزند مولوی هم دلباخته کیمیا خاتون شده بود و در حال حاضر هر دو باید برای به دست آوردن معشوق واحد رقابت می کردند.
⁉️ به نظر شما مولوی که اکنون پدرخوانده کیمیا است، حق را به چه کسی می دهد ؟ کیمیا را به تزویج فرزند جوانش در می آورد یا مرادش شمس که پیرمردی شصت ساله است؟
جواب واضحه، کیمیا که هیچ، مولوی قبلا خود پسرش را هم دو دستی تقدیم شمس کرده بود. بگذریم!
مولوی کیمیا را در آغوش شمس گذاشته و به تزویج او در می آورد و شمس هم مدتی را با کیمیا می گذراند. البته به مرید ساده لوحش (مولوی) چنین القا میکند که کیمیا، خداوند است که به صورت این زن به سرای من نازل شده است :
❌"خداوند تعالى مرا چندان دوست مىدارد که بهر صورتى که میخواهم بر من میآید؛ این دم بصورتى کیمیا آمده بود و مصوّر شده"
📗احمد افلاکی، مناقب العارفین، ج۲، ص۶۳۷
اما این عشق آتشین خیلی زود فرو نشسته و به ماجرایی جنایی تبدیل شده و رو سیاهی اش برای آن پیر عجول، فحاش و متکبر و مغرور باقی می ماند.
⬅️ ماجرای مرگ کیمیا از نکات جالب توجه در زندگانی شمس و مولوی است. داستان از جایی آغاز می شود که کیمیا بدون اجازه شمس از خانه بیرون می رود و همین خروج بدون اذن، طومار عمرش را در هم می پیچد.
شرح واقعه این است که بنابر نقل افلاکی (از منابع دسته اول و بسیار معتبر در احوالات مولوی) کیمیا خاتون به همراه زنان دیگر، به رسم تفرج به باغ خویشان می رود. از ناگاه شمس الدین به خانه آمده و او را طلب می کند. گفتند که جدّۀ سلطان ولد با خوانین او را به تفرج بردند. عظیم تولید و به غایت رنجش نمود. چون كيميا خاتون به خانه آمد فى الحال درد گردن گرفته همچون چوب خشك بی حرکت شد، فرياد كنان بعد از سه روز از دنیا می رود.
📗مناقب العارفين، ج2، ص: 642
شمس که ادعای چنان عشقی به کیمیا داشت، حاضر شد معشوقه اش را سه روز زجرکش کرده و در نهایت او را راهی دیار باقی کرد.
⬅️ یکی از علل مفقود شدن شمس، همین ماجرای مرگ کیمیا و کینه ای است که پسر مولوی از او به دل می گیرد. شمس یک هفته بعد از این ماجرا برای همیشه در افق محو می شود!
☑️ خدا نگذرد از کسانی که این اشخاص را چنین برای مردم بزک می کنند.
جایگاه زن در تصوف [1]
➖➖➖➖➖➖➖
©کانال برهان و نقد بزرگان تصوف
@borrhan
❗️‼️عشق شمس به کیمیا
👈 جایگاه زن در تصوف [2]
( http://bit.ly/2kyZdpV )
〰〰▪️〰〰〰〰
✍... یکی از وقایع جالب در دنیای تصوف، ماجرای ازدواج نسبتا اجباری کیمیا خاتون با شمس تبریزی است.
کیمیا خاتون دخترک نوجوان و کم سن و سالی است که مولوی، مادر او را به تزویج در آورده و به اتفاق مادرش به خانه مولوی نقل مکان کرده است.
از اینجا به بعد پیر مرد داستان وارد میشود!
شمس تبریزی که بیش از شصت سال سن دارد و باید به فکر قبر و قیامتش باشد، با کیمیا مواجه می شود و یک دل نه، صد دل عاشقش می شود ؛
این قسمت ماجرا البته کمی مشابه سریال های ترکیه ای می شود ! چون فرزند مولوی هم دلباخته کیمیا خاتون شده بود و در حال حاضر هر دو باید برای به دست آوردن معشوق واحد رقابت می کردند.
⁉️ به نظر شما مولوی که اکنون پدرخوانده کیمیا است، حق را به چه کسی می دهد ؟ کیمیا را به تزویج فرزند جوانش در می آورد یا مرادش شمس که پیرمردی شصت ساله است؟
جواب واضحه، کیمیا که هیچ، مولوی قبلا خود پسرش را هم دو دستی تقدیم شمس کرده بود. بگذریم!
مولوی کیمیا را در آغوش شمس گذاشته و به تزویج او در می آورد و شمس هم مدتی را با کیمیا می گذراند. البته به مرید ساده لوحش (مولوی) چنین القا میکند که کیمیا، خداوند است که به صورت این زن به سرای من نازل شده است :
❌"خداوند تعالى مرا چندان دوست مىدارد که بهر صورتى که میخواهم بر من میآید؛ این دم بصورتى کیمیا آمده بود و مصوّر شده"
📗احمد افلاکی، مناقب العارفین، ج۲، ص۶۳۷
اما این عشق آتشین خیلی زود فرو نشسته و به ماجرایی جنایی تبدیل شده و رو سیاهی اش برای آن پیر عجول، فحاش و متکبر و مغرور باقی می ماند.
⬅️ ماجرای مرگ کیمیا از نکات جالب توجه در زندگانی شمس و مولوی است. داستان از جایی آغاز می شود که کیمیا بدون اجازه شمس از خانه بیرون می رود و همین خروج بدون اذن، طومار عمرش را در هم می پیچد.
شرح واقعه این است که بنابر نقل افلاکی (از منابع دسته اول و بسیار معتبر در احوالات مولوی) کیمیا خاتون به همراه زنان دیگر، به رسم تفرج به باغ خویشان می رود. از ناگاه شمس الدین به خانه آمده و او را طلب می کند. گفتند که جدّۀ سلطان ولد با خوانین او را به تفرج بردند. عظیم تولید و به غایت رنجش نمود. چون كيميا خاتون به خانه آمد فى الحال درد گردن گرفته همچون چوب خشك بی حرکت شد، فرياد كنان بعد از سه روز از دنیا می رود.
📗مناقب العارفين، ج2، ص: 642
شمس که ادعای چنان عشقی به کیمیا داشت، حاضر شد معشوقه اش را سه روز زجرکش کرده و در نهایت او را راهی دیار باقی کرد.
⬅️ یکی از علل مفقود شدن شمس، همین ماجرای مرگ کیمیا و کینه ای است که پسر مولوی از او به دل می گیرد. شمس یک هفته بعد از این ماجرا برای همیشه در افق محو می شود!
☑️ خدا نگذرد از کسانی که این اشخاص را چنین برای مردم بزک می کنند.
جایگاه زن در تصوف [1]
➖➖➖➖➖➖➖
©کانال برهان و نقد بزرگان تصوف
@borrhan
[ کانال برهان ]
#نقد_شمس_تبریزی ❗️‼️عشق شمس به کیمیا 👈 جایگاه زن در تصوف [2] ( http://bit.ly/2kyZdpV ) 〰〰▪️〰〰〰〰 ✍... یکی از وقایع جالب در دنیای تصوف، ماجرای ازدواج نسبتا اجباری کیمیا خاتون با شمس تبریزی است. کیمیا خاتون دخترک نوجوان و کم سن و سالی است که مولوی، مادر…
مولوی نقل میکند: شمس(تبریزی) زنی زیبا بنام کیمیا داشت و روزی بر او غضب کرد و او بطرف باغهای اطراف رفت. به زنان گفتم در پی او بروید که مولایم شمس را به او علاقه بسیار است. در این بین که زنان در پی او رفتند، من بر شمس وارد شدم و دیدم با کیمیا خلوت کرده و با او دست بازی و ملاعبه میکند.! من بیرون آمدم تا او با کیمیا راحت باشد.
👈پس از چندی مرا ندا کرد که داخل بیا. وقتی داخل شدم دیدم او تنهاست و اثری از کیمیا نیست. گفتم کیمیا کجا رفت؟ گفت او کیمیا نبود، خداوند بود که برای من بصورت هر کس که دوست داشته باشم ظاهر میشود.
📕 مناقب العارفین - شمس الدین احمد افلاکی عارفی، ج۱، ص۶۳۷و۶۳۸
❌ واقعا زبان از شرح خباثت و کُفر این جماعت عاجز است.!!! بنگرید تا کجا داخل در ولایت شیطان شدهاند و چه نسبتها به وجود مقدس و متعال الهی میدهند و قائل به حلولِ خدا در افراد شدهاند!
#نقد_شمس_تبریزی
@borrhan
👈پس از چندی مرا ندا کرد که داخل بیا. وقتی داخل شدم دیدم او تنهاست و اثری از کیمیا نیست. گفتم کیمیا کجا رفت؟ گفت او کیمیا نبود، خداوند بود که برای من بصورت هر کس که دوست داشته باشم ظاهر میشود.
📕 مناقب العارفین - شمس الدین احمد افلاکی عارفی، ج۱، ص۶۳۷و۶۳۸
❌ واقعا زبان از شرح خباثت و کُفر این جماعت عاجز است.!!! بنگرید تا کجا داخل در ولایت شیطان شدهاند و چه نسبتها به وجود مقدس و متعال الهی میدهند و قائل به حلولِ خدا در افراد شدهاند!
#نقد_شمس_تبریزی
@borrhan
[ کانال برهان ]
#نقد_شمس_تبریزی ❗️‼️عشق شمس به کیمیا 👈 جایگاه زن در تصوف [2] ( http://bit.ly/2kyZdpV ) 〰〰▪️〰〰〰〰 ✍... یکی از وقایع جالب در دنیای تصوف، ماجرای ازدواج نسبتا اجباری کیمیا خاتون با شمس تبریزی است. کیمیا خاتون دخترک نوجوان و کم سن و سالی است که مولوی، مادر…
نقل شده که احوالات مولوی را از شمس تبریزی پرسیدند، او اینگونه پاسخ داد:
اگر از قولش میپرسی، ﴿انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون﴾یس۸۲
و اگر از فعلش میپرسی، ﴿کل یوم هو فی شان﴾الرحمن۲۹
و اگر از صفتش میپرسی، ﴿قل هو الله احد﴾الإخلاص۱
و اگر از نامش میپرسی، ﴿هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمان الرحیم﴾الحشر۲۲
و اگر از ذاتش میپرسی ﴿لیس کمثله شیٌ و هو السمیع البصیر﴾الشوری۱۱
📒مقالات شمس تبریزی، ص۷۸۹ + (اسکن)
📘تحفه الاخیار، ص۱۳۹
📗عین الحیات علامه مجلسی، ج۱، ص۹۴-۹۵
📥 دانلود پوستر
‼️ایهأالناس اگر این سخنان کفر و الحاد نیست، پس لفظ کفر و کافر بر چه کسی و چه چیزی اطلاق میشه؟؟؟ خدا نگذرد از مسئولینی که این افراد را برای مردم بزک میکنند!
#نقد_شمس_تبریزی
@borrhan
اگر از قولش میپرسی، ﴿انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون﴾یس۸۲
و اگر از فعلش میپرسی، ﴿کل یوم هو فی شان﴾الرحمن۲۹
و اگر از صفتش میپرسی، ﴿قل هو الله احد﴾الإخلاص۱
و اگر از نامش میپرسی، ﴿هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمان الرحیم﴾الحشر۲۲
و اگر از ذاتش میپرسی ﴿لیس کمثله شیٌ و هو السمیع البصیر﴾الشوری۱۱
📒مقالات شمس تبریزی، ص۷۸۹ + (اسکن)
📘تحفه الاخیار، ص۱۳۹
📗عین الحیات علامه مجلسی، ج۱، ص۹۴-۹۵
📥 دانلود پوستر
‼️ایهأالناس اگر این سخنان کفر و الحاد نیست، پس لفظ کفر و کافر بر چه کسی و چه چیزی اطلاق میشه؟؟؟ خدا نگذرد از مسئولینی که این افراد را برای مردم بزک میکنند!
#نقد_شمس_تبریزی
@borrhan
[ کانال برهان ]
❗️کفرگویی بزرگان صوفیه منصور حلاج آن نهنگ دریا کز پنبهٔ تن دانهٔ جان کرد جدا روزیکه انا الحق به زبان میآورد منصور کجا بود؟ خدا بود خدا 📕 ابوسعید ابوالخیر » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴ #نقد_حلاج [17] #وحدت_وجود @borrhan
🔥وقتی برای شمس تبریزی ادعاهایی میشود که بوی الوهیت میدهد!!
🔸مولوی که بارها در مثنوی از استاد خود (شمس) تعریف و تمجید کرده ، این بار برای او ادعای الوهیت میکند.
📚 دفتر اول بخش ۶ در بیت ۱۸
🔹 عبدالباقی گولپیناری در شرح این ابیات مولوی مینویسد:
- در جهان چیز عجیبی چون شمس وجود ندارد، شمس جان ابدی است و برای او گذشته و آینده مطرح نیست.
- شمس عالم خارج اگر چه یگانه است، باز می توان نظیری بر آن تصور کرد.
- اما شمس جان که خارج از عالم اثير است، در ذهن و در خارج نظیری ندارد.
- ذات او چگونه در تصور میگنجد، تا نظير او در تصور آید؟
- چون از سيماي شمس الدين سخن به میان آید، خورشید آسمان چهره خود را پنهان میکند.
- چون نام او برده شد، واجب است که یکی از رموز بخشهای او نیز گفته شود.
📚نثر و شرح مثنوی شریف ، تألیف عبدالباقی گولپیناری، جلد اول صفحه ۸۸ .
#نقد_مولوی
#نقد_شمس_تبریزی
@borrhan
🔸مولوی که بارها در مثنوی از استاد خود (شمس) تعریف و تمجید کرده ، این بار برای او ادعای الوهیت میکند.
📚 دفتر اول بخش ۶ در بیت ۱۸
🔹 عبدالباقی گولپیناری در شرح این ابیات مولوی مینویسد:
- در جهان چیز عجیبی چون شمس وجود ندارد، شمس جان ابدی است و برای او گذشته و آینده مطرح نیست.
- شمس عالم خارج اگر چه یگانه است، باز می توان نظیری بر آن تصور کرد.
- اما شمس جان که خارج از عالم اثير است، در ذهن و در خارج نظیری ندارد.
- ذات او چگونه در تصور میگنجد، تا نظير او در تصور آید؟
- چون از سيماي شمس الدين سخن به میان آید، خورشید آسمان چهره خود را پنهان میکند.
- چون نام او برده شد، واجب است که یکی از رموز بخشهای او نیز گفته شود.
📚نثر و شرح مثنوی شریف ، تألیف عبدالباقی گولپیناری، جلد اول صفحه ۸۸ .
#نقد_مولوی
#نقد_شمس_تبریزی
@borrhan
[ کانال برهان ]
#نقد_مولوی ❎ تقدس تراشی مولوی برای کتابش!!! ~~~✖️✖️~~~~~~~~~ 🔻 مولوی معتقد هست کتاب او #مثنوی بر او نازل شده، و در مقدمه کتابش میگوید: این کتاب مثنوی، اصولِ اصولِ اصول دین است، کشف رازهای وصول به حقیقت و رسیدن به مرتبهی یقین است!، و دانش بزرگ خداوند…
↩️ پیرو مطلب قبل:
✖️در کتاب مناقب العارفین که شرح حال مولوی و همفکران اوست و توسط یکی از مریدان و نزدیک به زمان حیات او نوشته شده، نقل شده:
«روزی سلطان ولد (فرزند مولوی) گفت: یکی از یاران به حضرتِ پدرم شکایتی کرد که دانشمندان با من بحث کردند که مثنوی را چرا «قرآن» گویند؟ من در جوابش گفتم که مثنوی تفسیر قرآن است. پدرم لحظه ای خاموش شد و سپس فرمود: 👈ای سگ، 👈ای خر، 👈ای غر خواهر👉 (دشنام ناموسی)، چرا مثنوی قرآن نباشد حال آنکه در ظروفِ حروفِ انبیاء و اولیاء جز اسرار الهی مندرج نیست و کلام خدا از دل پاک ایشان بر زبانشان روان است.!!»
📗 مناقب العارفین، ص ۲۹۱
💠 جنابان میرزا علی اکبر مصلایی و سید جواد مدرسی همین داستان را نقل کرده و از بیان معنای 👈ای غر خواهر👉 خودداری میکنند!!
📗 نقدی بر مثنوی، ص۱۶
✖️ شمس تبریزی نیز بر این باور بود مثنوی برتر از قرآن است!!!!!
📗 نقدی بر مثنوی، ص۱۷
📒 مقالات شمس تبریزی، ص۸۸
آیا این عقاید حرمت شکنی و بی احترامی نسبت به قرآن کریم نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: يا علي سيد الكلام القرآن.
#نقد_تصوف
#نقد_مولوی [187]
#نقد_شمس_تبریزی [34]
@borrhan
✖️در کتاب مناقب العارفین که شرح حال مولوی و همفکران اوست و توسط یکی از مریدان و نزدیک به زمان حیات او نوشته شده، نقل شده:
«روزی سلطان ولد (فرزند مولوی) گفت: یکی از یاران به حضرتِ پدرم شکایتی کرد که دانشمندان با من بحث کردند که مثنوی را چرا «قرآن» گویند؟ من در جوابش گفتم که مثنوی تفسیر قرآن است. پدرم لحظه ای خاموش شد و سپس فرمود: 👈ای سگ، 👈ای خر، 👈ای غر خواهر👉 (دشنام ناموسی)، چرا مثنوی قرآن نباشد حال آنکه در ظروفِ حروفِ انبیاء و اولیاء جز اسرار الهی مندرج نیست و کلام خدا از دل پاک ایشان بر زبانشان روان است.!!»
📗 مناقب العارفین، ص ۲۹۱
💠 جنابان میرزا علی اکبر مصلایی و سید جواد مدرسی همین داستان را نقل کرده و از بیان معنای 👈ای غر خواهر👉 خودداری میکنند!!
📗 نقدی بر مثنوی، ص۱۶
✖️ شمس تبریزی نیز بر این باور بود مثنوی برتر از قرآن است!!!!!
📗 نقدی بر مثنوی، ص۱۷
📒 مقالات شمس تبریزی، ص۸۸
آیا این عقاید حرمت شکنی و بی احترامی نسبت به قرآن کریم نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: يا علي سيد الكلام القرآن.
#نقد_تصوف
#نقد_مولوی [187]
#نقد_شمس_تبریزی [34]
@borrhan
Forwarded from اتچ بات
#نقد_تصوف
#نقد_عرفان_حلقه
#نقد_مولوی
#نقد_شمس_تبریزی
#نقد_بابیت
#نقد_ابن_عربی
#نقد_مسیحیت
🔻عقل ستیزی در عرفان🔺
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
یکی از وجوه مشترک همه عرفان های کاذب و تصوف، نفی عقلانیت و مخالفت با برهان و استدلال های عقلی و علم و ترجیح دادن کشف و شهود بر تعقل است.
این درحالیست که آنها بر لزوم گردن نهادن به حکم دل و خواست قلبی و سوار شدن بر مرکب عشق تا رسیدن به مقصد نهایی،(الوهیت) تاکید فراوان دارند.
♦️طاهری موسس فرقه عرفان کیهانی:
انسان همواره دو پله در پيش رو دارد: پله عقل و پله عشق...عارف به خوبی فهمیده است، زمانهایی که میخواهد به روی پله عشق گام گذارد، باید عقل را رها کند.(انسان از منظر دیگر، ص 76)
♦️اوشو می گوید:
تنها کار فلسفه این است که فهرست غذا را در اختیار شخص گرسنه قرار می دهد، اما هرگز نمی تواند غذایی در اختیار او قرار دهد.(آواز سکوت ص 206) من صاحب هیچ نظام فلسفی نیستم من حتی نمی دانم که دیروز چه گفته ام.(ریشه ها و بالها ص 175)
♦️علی محمد باب موسس بابیت:
تدریس در کتابهای غیر از کتاب بیان روا نیست، و آن چه که اختراع شده به نام منطق و اصول و غیر آن دو، برای احدی از مومنان اذن داده نشد.(بیان،باب10،واحد4ص13)
♦️پائولو کوئلیو در تمام کتاب هایش تاکید میکند که: کاری کن که قلبت میگوید.
عقل در این سلوک جایگاهی ندارد.(کیمیاگر، ص 87)
♦️کریشنا مورتی تئوصوفیست:
اندیشه، مشکل ما را حل نکرده است و خیال نمیکنم هرگز حل کند. به محض این که اندیشیدن را آغاز کنیم تا در مورد چیزی نظریه و عقیدهای به دست آوریم، دچار انحراف شدهایم و از چیزی که باید بفهمیم دور افتادهایم. (ضرورت تغییر، ص 159)
♦️عرفان سرخپوستی:
در بسیاری از گفت وگوهای کاستاندا و دون خوان، توجه به احساسات و ناکارآمدی عقل و برهان مورد تاکید فراوان قرار می گیرد.( آموزشهای دونکارلوس، کندری ص 54)
♦️شمس تبریزی:
عقل بند رهروان و عاشقانست ای پسر
بند بشکن، زه میان اندر عیان است ای پسر
♦️شاه نعمت الله ولی:
زيد و عمرو و بکر و خالد هر چهار
چهار باشد، نزد ما ايشان يکي است
عقل اگر گوید خلاف اين سخن
حرف او مشنو که ابله مردکي است
♦️مسیحیت و عقل گریزی:
عقل انسانها هرگز قادر به درک حقیقت نبوده.(یگانگی در تثلیث ص 72)
آنسلم قدیس : ایمان می آورم تا بفهم!
♦️عطار نیشابوری :
عشق آمد عقل را در زیر کرد
گر دلی داشت او زجانش سیر کرد(منطق الطير، ص: 187)
♦️مولوی :
عقل تو دستور و مغلوب هواست
در وجودت رهزن راه خداست(مثنوى ص: 133)
♦️ابن عربی در نامه به فخر رازی میگوید:
کسی که مرتبه عقل و فکر را بداند ، محال است که از طریق آنها به آرامش و آسایش برسد، به ویژه در مساله شناخت خدای تعالی (جامع الأسرار ص: 491)
💠 این درحالی است که خداوند عامل جهنمی شدن مردم را ترک تعقل می داند:
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف/179)؛
در روایات شیعیان، عقل در کنار انبیاء، حجت باطنی شمرده شده است. برای اطلاعات بیشتر به کتاب العقل کافی مراجعه کنید.
✅ و جالب آنکه دکتر قاسم غنی، صوفی پژوهِ معاصر، اینگونه درباره نهایت و غایت تصوف مینویسد:
🔻صوفی میخواهد با پر عشق، به خدا برسد، بنابراین مطمع نظر تصوف، از فلسفه بالاتر و برتر است؛ زیرا غایت قصوای فلسفه و کمال مطلوب حکمت، آن بود که انسان شبیه به خدا که مثال خیر و کمال و جمال است بشود، در صورتی که تصوف میخواهد که انسان در ذات الهی محو و فانی شود و با این فنا، خدا شود.
پیدا شدن این گونه افکار در تصوف که بعضی از آنها صریحاً مخالف با عقیده توحید اسلامی است، صوفیه را مورد تکفیر و مزاحمت فقها و متشرّعین قرار داد و زندگی را بر آنها دشوار کرد.
📚 تاریخ تصوف در اسلام، ج۲، ص۶۸۷
(📸 اسکن آن پیوست خواهد شد.)
🔗 پیشنهاد مطالعه:: چرا به کاربردن واژه «عشق» را درباره خداوند جایز نمیدانیم؟
➖➖➖➖➖➖➖➖
@borrhan
#نقد_عرفان_حلقه
#نقد_مولوی
#نقد_شمس_تبریزی
#نقد_بابیت
#نقد_ابن_عربی
#نقد_مسیحیت
🔻عقل ستیزی در عرفان🔺
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
یکی از وجوه مشترک همه عرفان های کاذب و تصوف، نفی عقلانیت و مخالفت با برهان و استدلال های عقلی و علم و ترجیح دادن کشف و شهود بر تعقل است.
این درحالیست که آنها بر لزوم گردن نهادن به حکم دل و خواست قلبی و سوار شدن بر مرکب عشق تا رسیدن به مقصد نهایی،(الوهیت) تاکید فراوان دارند.
♦️طاهری موسس فرقه عرفان کیهانی:
انسان همواره دو پله در پيش رو دارد: پله عقل و پله عشق...عارف به خوبی فهمیده است، زمانهایی که میخواهد به روی پله عشق گام گذارد، باید عقل را رها کند.(انسان از منظر دیگر، ص 76)
♦️اوشو می گوید:
تنها کار فلسفه این است که فهرست غذا را در اختیار شخص گرسنه قرار می دهد، اما هرگز نمی تواند غذایی در اختیار او قرار دهد.(آواز سکوت ص 206) من صاحب هیچ نظام فلسفی نیستم من حتی نمی دانم که دیروز چه گفته ام.(ریشه ها و بالها ص 175)
♦️علی محمد باب موسس بابیت:
تدریس در کتابهای غیر از کتاب بیان روا نیست، و آن چه که اختراع شده به نام منطق و اصول و غیر آن دو، برای احدی از مومنان اذن داده نشد.(بیان،باب10،واحد4ص13)
♦️پائولو کوئلیو در تمام کتاب هایش تاکید میکند که: کاری کن که قلبت میگوید.
عقل در این سلوک جایگاهی ندارد.(کیمیاگر، ص 87)
♦️کریشنا مورتی تئوصوفیست:
اندیشه، مشکل ما را حل نکرده است و خیال نمیکنم هرگز حل کند. به محض این که اندیشیدن را آغاز کنیم تا در مورد چیزی نظریه و عقیدهای به دست آوریم، دچار انحراف شدهایم و از چیزی که باید بفهمیم دور افتادهایم. (ضرورت تغییر، ص 159)
♦️عرفان سرخپوستی:
در بسیاری از گفت وگوهای کاستاندا و دون خوان، توجه به احساسات و ناکارآمدی عقل و برهان مورد تاکید فراوان قرار می گیرد.( آموزشهای دونکارلوس، کندری ص 54)
♦️شمس تبریزی:
عقل بند رهروان و عاشقانست ای پسر
بند بشکن، زه میان اندر عیان است ای پسر
♦️شاه نعمت الله ولی:
زيد و عمرو و بکر و خالد هر چهار
چهار باشد، نزد ما ايشان يکي است
عقل اگر گوید خلاف اين سخن
حرف او مشنو که ابله مردکي است
♦️مسیحیت و عقل گریزی:
عقل انسانها هرگز قادر به درک حقیقت نبوده.(یگانگی در تثلیث ص 72)
آنسلم قدیس : ایمان می آورم تا بفهم!
♦️عطار نیشابوری :
عشق آمد عقل را در زیر کرد
گر دلی داشت او زجانش سیر کرد(منطق الطير، ص: 187)
♦️مولوی :
عقل تو دستور و مغلوب هواست
در وجودت رهزن راه خداست(مثنوى ص: 133)
♦️ابن عربی در نامه به فخر رازی میگوید:
کسی که مرتبه عقل و فکر را بداند ، محال است که از طریق آنها به آرامش و آسایش برسد، به ویژه در مساله شناخت خدای تعالی (جامع الأسرار ص: 491)
💠 این درحالی است که خداوند عامل جهنمی شدن مردم را ترک تعقل می داند:
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف/179)؛
در روایات شیعیان، عقل در کنار انبیاء، حجت باطنی شمرده شده است. برای اطلاعات بیشتر به کتاب العقل کافی مراجعه کنید.
✅ و جالب آنکه دکتر قاسم غنی، صوفی پژوهِ معاصر، اینگونه درباره نهایت و غایت تصوف مینویسد:
🔻صوفی میخواهد با پر عشق، به خدا برسد، بنابراین مطمع نظر تصوف، از فلسفه بالاتر و برتر است؛ زیرا غایت قصوای فلسفه و کمال مطلوب حکمت، آن بود که انسان شبیه به خدا که مثال خیر و کمال و جمال است بشود، در صورتی که تصوف میخواهد که انسان در ذات الهی محو و فانی شود و با این فنا، خدا شود.
پیدا شدن این گونه افکار در تصوف که بعضی از آنها صریحاً مخالف با عقیده توحید اسلامی است، صوفیه را مورد تکفیر و مزاحمت فقها و متشرّعین قرار داد و زندگی را بر آنها دشوار کرد.
📚 تاریخ تصوف در اسلام، ج۲، ص۶۸۷
(📸 اسکن آن پیوست خواهد شد.)
🔗 پیشنهاد مطالعه:: چرا به کاربردن واژه «عشق» را درباره خداوند جایز نمیدانیم؟
➖➖➖➖➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
#نقد_تصوف
#نقد_شمس_تبریزی (۳۶)
#نقد_عرفان_حلقه (۱۷)
❗️آثار تبعیت از شیخ در تصوف و عرفان های نوظهور
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
⁉️❔تا به حال فکر کرده اید که چرا مشایخ صوفیه و عرفان های نوظهور تاکید و اصرار شدیدی دارند که شخص حتما باید مرید و تسلیم آنها شود و تبعیت تام و بدون چون و چرا از او داشته باشد؟
خب مگر چه اشکالی دارد وقتی مراد به مرید دستوری می دهد، مرید حکمت و علت آن را نیز جویا شود؟؟
⁉️❔چرا عین القضات همدانی باید چنین بگوید:
مرید کسی است که خود را در پیر بازد، ابتدا دین را از دست بدهد و پس از آن خود را. دین باختن یعنی اگر پیر خلاف دین به او امری کند، او باید اطاعت کند، زیرا اگر خلاف دین خود نرود، او هنوز مرید دین خود است و نه مرید پیر.
📚تمهیدات ص 98
⁉️❔چرا شمس تبریزی باید بگوید:
سوال کردن از شیخ، بدعت است.
📚مقالات شمس ص 203
✅ پاسخ:
گرچه تسلیم و مُرید و عَبد بودن در برابر مَستر یا شیخ یا مراد، در ظاهر چیزی بیشتر از پرهیز از سوال کردن و تمرد زبانی و فعلی نیست، اما در حقیقت و باطن ماجرا، امری فراتر از چیزی که می پندارید وجود دارد. موضوعی که رکن رکین تمام فرقه های صوفیه و عرفان های نوپدید است.
⚠️ تاکنون فکر کردید که چرا خداوند انقدر تاکید دارد که ولایت غیر خدا و اهل بیت علیهم السلام را نپذیرید؟
🔚🔚 تبیعت مطلق و بدون چون و چرا به معنای پذیرش ولایت و سلطنت مراد بر انسان است و میدانید که پذیرفتن ولایت غیر معصومین، مساوی است با پذیرش ولایت شیاطین انس و جن و خداوند میفرماید:
إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّه.
♻️اما نکته اساسی این است که:
شما با تبعیت مطلق از مراد و پذیرش ولایت او، اجازه داده اید که در وجود و ذهن و روح و جسم شما #تصرف کند و افسار خود را به او دادهاید!
به عبارت دیگر، همان طور که خودتان بر وجود خویش سلطنت و احاطه دارید، او را نیز در این سلطنت شریک ساخته اید و مراد با توانایی هایی که دارد، میتواند به هرنحوی که بخواهد در تفکر و روح شما تصرف کرده و مطالبی را القا کند.
به همین جهت است که اگر کسی مرید دیگری شود، تقریبا برگرداندن او محال است زیرا به اندازه ای تحت نفوذ و القائات مراد واقع شده است که به حقانیت او قطع و یقین پیدا کرده و حرف دیگری را اصلا گوش نمیدهد.
📌محمد علی #طاهری شخصی که چند سال پیش #عرفان_حلقه را بر پایه تعالیم عرفان و تصوف پایه گذاری کرد و در این راستا، تمام آموزه های تصوف را در فرقه خود با الفاظ مدرن و امروزی پیاده ساخت. (بدون کوچکترین تفاوتی)
طاهری مدعی بود می تواند بیماران را شفا دهد اما یک شرط دارد.
و همانطور که حدس زدید، آن شرط نیز تبعیت مطلق و تسلیم محض بودن است! زیرا فقط در این صورت است که می تواند در ساحت وجودی مریدان خود تصرف کند و ولایت داشته باشد.
طاهری می گوید:
تسلیم در عرفان حلقه تنها شرط تحقق موضوع حلقه ی مورد نظر ماست.
📚عرفان کیهانی،ص100
حالا که این موضوع را فهمیدید این سخن ذوالنون مصری قابل فهم میشود که میگوید:
«هرگز مرید نَبُوَد، تا استاد خود را فرمان برنده تر نبود از خدای .»
📚تذكره الأولياء، القسمالاول، ص: 131
✅🔚✅ برای در امان بودن از آفات و مضرات و حفظ ایمان خود، از هیچ کس جز معصومین تبعیت مطلق نداشته باشید.
❥✦༅✿༅✦❥═༅༅═┅──
🎥 در فیلم الحاقی ،
طاهری سرکرده عرفان ضاله #حلقه را درحال #جنگیری مشاهده می کنید. و البته مردمی که به اسم عرفان حقیقی و لقاء الله و یا درمان، خود را در دست این شیادین میسپارند.
اولین قدم برای ورود جنیان و شیاطین (انس و جن) "#تسلیم_محض" شدن است. به همین جهت کسانی که در ابتدای کار تسلیم نشده و امر خود را به این شیاطین تفویض نمیکنند آسیب کمتری میبینند.
➖➖➖➖
@borrhan
#نقد_شمس_تبریزی (۳۶)
#نقد_عرفان_حلقه (۱۷)
❗️آثار تبعیت از شیخ در تصوف و عرفان های نوظهور
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
⁉️❔تا به حال فکر کرده اید که چرا مشایخ صوفیه و عرفان های نوظهور تاکید و اصرار شدیدی دارند که شخص حتما باید مرید و تسلیم آنها شود و تبعیت تام و بدون چون و چرا از او داشته باشد؟
خب مگر چه اشکالی دارد وقتی مراد به مرید دستوری می دهد، مرید حکمت و علت آن را نیز جویا شود؟؟
⁉️❔چرا عین القضات همدانی باید چنین بگوید:
مرید کسی است که خود را در پیر بازد، ابتدا دین را از دست بدهد و پس از آن خود را. دین باختن یعنی اگر پیر خلاف دین به او امری کند، او باید اطاعت کند، زیرا اگر خلاف دین خود نرود، او هنوز مرید دین خود است و نه مرید پیر.
📚تمهیدات ص 98
⁉️❔چرا شمس تبریزی باید بگوید:
سوال کردن از شیخ، بدعت است.
📚مقالات شمس ص 203
✅ پاسخ:
گرچه تسلیم و مُرید و عَبد بودن در برابر مَستر یا شیخ یا مراد، در ظاهر چیزی بیشتر از پرهیز از سوال کردن و تمرد زبانی و فعلی نیست، اما در حقیقت و باطن ماجرا، امری فراتر از چیزی که می پندارید وجود دارد. موضوعی که رکن رکین تمام فرقه های صوفیه و عرفان های نوپدید است.
⚠️ تاکنون فکر کردید که چرا خداوند انقدر تاکید دارد که ولایت غیر خدا و اهل بیت علیهم السلام را نپذیرید؟
🔚🔚 تبیعت مطلق و بدون چون و چرا به معنای پذیرش ولایت و سلطنت مراد بر انسان است و میدانید که پذیرفتن ولایت غیر معصومین، مساوی است با پذیرش ولایت شیاطین انس و جن و خداوند میفرماید:
إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّياطينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ اللَّه.
♻️اما نکته اساسی این است که:
شما با تبعیت مطلق از مراد و پذیرش ولایت او، اجازه داده اید که در وجود و ذهن و روح و جسم شما #تصرف کند و افسار خود را به او دادهاید!
به عبارت دیگر، همان طور که خودتان بر وجود خویش سلطنت و احاطه دارید، او را نیز در این سلطنت شریک ساخته اید و مراد با توانایی هایی که دارد، میتواند به هرنحوی که بخواهد در تفکر و روح شما تصرف کرده و مطالبی را القا کند.
به همین جهت است که اگر کسی مرید دیگری شود، تقریبا برگرداندن او محال است زیرا به اندازه ای تحت نفوذ و القائات مراد واقع شده است که به حقانیت او قطع و یقین پیدا کرده و حرف دیگری را اصلا گوش نمیدهد.
📌محمد علی #طاهری شخصی که چند سال پیش #عرفان_حلقه را بر پایه تعالیم عرفان و تصوف پایه گذاری کرد و در این راستا، تمام آموزه های تصوف را در فرقه خود با الفاظ مدرن و امروزی پیاده ساخت. (بدون کوچکترین تفاوتی)
طاهری مدعی بود می تواند بیماران را شفا دهد اما یک شرط دارد.
و همانطور که حدس زدید، آن شرط نیز تبعیت مطلق و تسلیم محض بودن است! زیرا فقط در این صورت است که می تواند در ساحت وجودی مریدان خود تصرف کند و ولایت داشته باشد.
طاهری می گوید:
تسلیم در عرفان حلقه تنها شرط تحقق موضوع حلقه ی مورد نظر ماست.
📚عرفان کیهانی،ص100
حالا که این موضوع را فهمیدید این سخن ذوالنون مصری قابل فهم میشود که میگوید:
«هرگز مرید نَبُوَد، تا استاد خود را فرمان برنده تر نبود از خدای .»
📚تذكره الأولياء، القسمالاول، ص: 131
✅🔚✅ برای در امان بودن از آفات و مضرات و حفظ ایمان خود، از هیچ کس جز معصومین تبعیت مطلق نداشته باشید.
❥✦༅✿༅✦❥═༅༅═┅──
🎥 در فیلم الحاقی ،
طاهری سرکرده عرفان ضاله #حلقه را درحال #جنگیری مشاهده می کنید. و البته مردمی که به اسم عرفان حقیقی و لقاء الله و یا درمان، خود را در دست این شیادین میسپارند.
اولین قدم برای ورود جنیان و شیاطین (انس و جن) "#تسلیم_محض" شدن است. به همین جهت کسانی که در ابتدای کار تسلیم نشده و امر خود را به این شیاطین تفویض نمیکنند آسیب کمتری میبینند.
➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
[ کانال برهان ]
#نقد_تصوف #نقد_شمس_تبریزی (۳۶) #نقد_عرفان_حلقه (۱۷) ❗️آثار تبعیت از شیخ در تصوف و عرفان های نوظهور ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ⁉️❔تا به حال فکر کرده اید که چرا مشایخ صوفیه و عرفان های نوظهور تاکید و اصرار شدیدی دارند که شخص حتما باید مرید و تسلیم آنها شود و تبعیت…
⚠️ انحرافات اخلاقی بزرگان تصوف
🔹صوفی مشهور عبد الرحمن جامی در کتاب «نفحات الانس» نقل میکند:
روزى خدمت مولانا شمس الدّين از مولانا شاهدى التماس كرد. مولانا حرم خود را دست گرفته در ميان آورد. و فرمود كه: «او خواهر جانى مناست. (شمس) گفت: نازنين پسرى مىخواهم، فى الحال(مولوی) فرزند خود سلطان ولد را پيش آورد فرمود كه: «وى فرزند مناست. حاليا اگر قدرى شراب دست مىداد ذوقى مىكردم!
📔نفحات الانس جامی، ص۴۶۶ با تصحیح مهدی توحیدی پور
✍🏻مرحوم محمدطاهر قمی پس از بیان این ماجرا مینویسد: (در اسکن بخوانید)
پی نوشت: ۷/مهر روز بزرگداشت شمس تبریزی ؛ متأسفانه در کشور ما علاوه بر تبلیغات وسیع برای اقطاب صوفیه، برایشان آرامگاه نیز میسازند!! خداوند نگذرد از مسئولینی که این افراد را برای مردم بزک میکنند!!
🔗 در رابطه با شاهد بازی در تصوف چیزی شنیدهاید؟! کتاب (شاهد بازی در ادبیات فارسی) را حتما بخوانید تا با انحرافات بیشتر صوفیه در این زمینه آشنا شوید. کتاب معتبر و کم یابی است.
#نقد_شمس_تبریزی (۳۷)
@borrhan
🔹صوفی مشهور عبد الرحمن جامی در کتاب «نفحات الانس» نقل میکند:
روزى خدمت مولانا شمس الدّين از مولانا شاهدى التماس كرد. مولانا حرم خود را دست گرفته در ميان آورد. و فرمود كه: «او خواهر جانى مناست. (شمس) گفت: نازنين پسرى مىخواهم، فى الحال(مولوی) فرزند خود سلطان ولد را پيش آورد فرمود كه: «وى فرزند مناست. حاليا اگر قدرى شراب دست مىداد ذوقى مىكردم!
📔نفحات الانس جامی، ص۴۶۶ با تصحیح مهدی توحیدی پور
✍🏻مرحوم محمدطاهر قمی پس از بیان این ماجرا مینویسد: (در اسکن بخوانید)
پی نوشت: ۷/مهر روز بزرگداشت شمس تبریزی ؛ متأسفانه در کشور ما علاوه بر تبلیغات وسیع برای اقطاب صوفیه، برایشان آرامگاه نیز میسازند!! خداوند نگذرد از مسئولینی که این افراد را برای مردم بزک میکنند!!
🔗 در رابطه با شاهد بازی در تصوف چیزی شنیدهاید؟! کتاب (شاهد بازی در ادبیات فارسی) را حتما بخوانید تا با انحرافات بیشتر صوفیه در این زمینه آشنا شوید. کتاب معتبر و کم یابی است.
#نقد_شمس_تبریزی (۳۷)
@borrhan
🔻مذهب شمس
❗️شمس تبريزى و توسل به احاديث جعلى اهل سنت و فضيلت سازى براى خلفای سقیفه
شمس تبريزى میگوید: خداوند متعال با زبان عمر بن خطاب خلائق را مورد خطاب قرار میدهد: الحق ینطق علی لسان عمر!!
📕كتاب : مقالات شمس تبريزى
تأليف : شمس الدين محمد تبريزى
تصحيح و تعليق : محمد على موحد
صفحه : 148
📕كتاب : مناقب العارفين
تأليف : شمس الدين احمد الافلاكى العارفى
تصحيح و تعليق : تحسين يازيچى
جلد : 2 صفحه : 649
✅🔚احمد خوشنويس يكى از تصحيح كنندگان مقالات شمس ذيل اين روايت جعلى در پاورقى مينويسد:
2-از احاديث موضوعه(جعلی)است.
📔كتاب : مقالات شمس تبريزى
تأليف : شمس الدين محمد تبريزى
تصحيح و تعليق : احمد خوشنويس
صفحه : 67
#نقد_شمس_تبریزی (۳۸)
#بررسی_روایات_مدح_خلفا (۸۶)
@borrhan
❗️شمس تبريزى و توسل به احاديث جعلى اهل سنت و فضيلت سازى براى خلفای سقیفه
شمس تبريزى میگوید: خداوند متعال با زبان عمر بن خطاب خلائق را مورد خطاب قرار میدهد: الحق ینطق علی لسان عمر!!
📕كتاب : مقالات شمس تبريزى
تأليف : شمس الدين محمد تبريزى
تصحيح و تعليق : محمد على موحد
صفحه : 148
📕كتاب : مناقب العارفين
تأليف : شمس الدين احمد الافلاكى العارفى
تصحيح و تعليق : تحسين يازيچى
جلد : 2 صفحه : 649
✅🔚احمد خوشنويس يكى از تصحيح كنندگان مقالات شمس ذيل اين روايت جعلى در پاورقى مينويسد:
2-از احاديث موضوعه(جعلی)است.
📔كتاب : مقالات شمس تبريزى
تأليف : شمس الدين محمد تبريزى
تصحيح و تعليق : احمد خوشنويس
صفحه : 67
#نقد_شمس_تبریزی (۳۸)
#بررسی_روایات_مدح_خلفا (۸۶)
@borrhan
[ کانال برهان ]
🔻مذهب شمس ❗️شمس تبريزى و توسل به احاديث جعلى اهل سنت و فضيلت سازى براى خلفای سقیفه شمس تبريزى میگوید: خداوند متعال با زبان عمر بن خطاب خلائق را مورد خطاب قرار میدهد: الحق ینطق علی لسان عمر!! 📕كتاب : مقالات شمس تبريزى تأليف : شمس الدين محمد تبريزى تصحيح…
به مناسب هفتم مهرماه/ روز بزرگداشت شمس تبریزی
❗️خداى شمس و مولوى همون خداى عمريه از آب در اومد! خدای شاب امرد (نوجوانی که هنوز موی صورتش در نیامده!!)
https://b2n.ir/95915
#نقد_شمس_تبریزی (۳۹)
#نقد_مولوی (۲۱۰) #تجسیم (۱۸۶)
#نقد_تصوف (۵۹۱)
@borrhan
❗️خداى شمس و مولوى همون خداى عمريه از آب در اومد! خدای شاب امرد (نوجوانی که هنوز موی صورتش در نیامده!!)
https://b2n.ir/95915
#نقد_شمس_تبریزی (۳۹)
#نقد_مولوی (۲۱۰) #تجسیم (۱۸۶)
#نقد_تصوف (۵۹۱)
@borrhan
#نقد_تصوف (۶۱۷)
#خواب (۱۱۸) #نقد_مولوی (۲۱۰)
#نقد_شمس_تبریزی (۴۰)
#علم_دین
✅ تصوف، مَلجأ سرخوردگان
←گزارشاتی جالب توجه و البته اسفبار از علمستیزی صوفیه!
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
✍🏻 دکتر زرینکوب مینویسد:
«تصوف در واقع مَلجأ سرخوردگان بود. سرخوردگان از دنیا و سرخوردگان از علم. يوسف بن حسین رازی میگفت هم دنیا طغیان دارد و هم علم!!! نجات از طغيانِ علم به عبادت است و نجات از طغیان مال به زهد؛ در بین صوفیه کسانی بودند که در واقع از دنیا - از دنیای بی بند و بار خویش - به تصوف میگریختند. ابراهیم ادهم و ابوبکرشبلى امارت و حكومت را رها کردند و پناه به تصوف بردند. (البته فيه نظر) شقیق بلخی از مشغله تجارت و قيل و قال بازار به خانقاه صوفیه روی آورد. ابومحمد سنبکی از راهزنی توبه کرد و در زی صوفیه در آمد.* شیخ احمد ژنده پیل ( احمد جام ) از شرابخواری و تبهکاری خویش به تصوف گریخت. بعضی هم از علم و بحث و قیل و قال مدرسه سر میخوردهاند و پناه به خانقاه میآوردهاند. در واقع عدهای از صوفیه در آغاز کار اشتغال به علم و حدیث میداشتهاند و سپس از آن ملول میشدهاند و به ترك آن میپرداختهاند. یوسف بن ایوب همدانی در فقه و حدیث و خلاف و اصول در عصر خویش مُبَرز بود اما آنهمه را ترک کرد و دست به مجاهده و ریاضت زد. مجلس او در نظاميه مشحون بود از وعظ و زهد؛ ابو عبدالله ترمذی در حدیث تصنيفات داشت، با این حال اوقات خود را بیشتر مصروف احوال قلبی میکرد؛ ابوحمزه بغدادی فقیه بود و در بغداد و مدینه منبر میرفت. مع هذا غالبا در سیاحت بود و به شهرت و قبول فقیهان اعتنایی نداشت. ابوعلی ثقفی فقیه ومحدث بود و بعد از تمام مقامات و معارف دست شست و به تصوف گرائید. #ابوسعید_ابوالخیر هم نخست به درس و بحث علاقه تمام نشان داد، اما آخر از آن منصرف شد و گویند کتابهای خود را دفن کرد!!! غزالی در فقه و حدیث و کلام و فلسفه سرآمد بود، با این حال از آنهمه سرخورده شد و آرامش قلبی را در تصوف جست. در بین صوفیه کسانی از مشایخ بودند که حتی سواد نداشتند و این را هم عیب نمیشمردند!!! ابوعلی سیاه از مشایخ قدیم، اُمیّ بود، نه چیزی میتوانست نوشت نه چیزی میتوانست خواند!!! شمس تبریزی و صلاح الدین زرکوب از مشایخ مولویه هم هر دو بیسواد بودند، و صلاح الدين حتى به لفظ درست سخن نمیگفت!!! شیخ داود کبیر از مشایخ شاذلیه نوشتن و خواندن نمیدانست. نزد بعضی از صوفیه اشتغال به علم حجاب راه بود، در احوال عدهای از مشایخ هست که دفاتر و أمالی حدیث را شستهاند و در خاك کردهاند!!! در گفت و شنودی که گویند بین شمس تبريزی و مولوی در آغاز آشنایی روی داد، مشهور است که شمس هم به این نکته اشارت داشت.ابوبکر شبلی علم خِرق را در مقابل علم وَرق عرضه میکرد! و از ابن مسروق نقل است که خواب دید کثرت اشتغال او به حدیث سبب محروم ماندنش از مائدهای شده که پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) در روز قیامت برای صوفیه ترتیب داده بود. طعنی هم که صوفیه در باب عبدالرزاق صنعانی - محدث نام آور قدیم - دارند از این باب است. و از همین روست که بعضی از صوفیه وقتی در مجلسی سخن از "حدثنا واخبرنا" که شیوه اهل حدیث بود میشنیدند، بر میآشفتند و فریاد میزدند که "تا چند از ین حدثنا و أخبرنا؟! يك تن نیست که سخن از حدثنی قلبي عن ربی بگوید؟" و آنجا که صوفیه علم خویش را ورای علم اهل مدرسه میدیدهاند و دفتر خویش را از سواد و حرف عاری میشمردهاند اینجاست، و اینهمه از اسرار صوفیه به شمار میآید.»
📙 ارزش میراث صوفیه، ص ٢٠۶ _ ٢٠٨
(*) : وی از راهزنی چیزی عایدش نشده، به راهزنی دین و ایمان روی آورده، که اگر اموال مردم را میربود امید توبه داشت، اما بدعت نهادن و نشر آن، توبه ندارد.
✅ خلاصهٔ کلام دکتر زرینکوب بدون تعارف این است که: هرکس در زندگیاش چیزی نشده و به جایی نرسیده و هنری نداشته، آمده در خانقاه و بعد دُکانی گشوده که متاعش دروغ و تزویر و کفر و شرک بوده و عدهای لامذهب و بیعقل نیز مشتری این دُکانها شدهاند. آیا دانش آموز دورههای ابتدایی میپذیرد که معلمش خواندن و نوشتن نداند؟! آیا چنین شخصی را به معلمی میپذیرد و باز به کلاسش میرود؟! آیا کتابهای خود را میسوزانَد یا دفن کند؟!
حال چه بگوئیم وقتی صوفیه از مُشتی بیسواد و بیعقل و بیهنر که تنها هنرشان بیسوادی و تَوهُم و دروغ و نقل خواب و مکاشفه و بَردگی شیطان بوده، تجلیلها به عمل آوردهاند و مقاماتی برایشان تراشیدهاند و بلکه مطیع محضشان شدهاند!!! باید گریست به حال جماعتی که این طایفه را مؤمن و مسلمان میدانند! کسانی که نوشتن و خواندن و حتی مکالمه عادی و متعارف نمیدانستند، ادعای "حدثنی قلبي عن ربي" داشتهاند و بیپرده میگفتهاند بر ما وحی میشود!!! آری وحی بوده، اما از نوعِ "إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِم."
➖➖➖➖
@borrhan
#خواب (۱۱۸) #نقد_مولوی (۲۱۰)
#نقد_شمس_تبریزی (۴۰)
#علم_دین
✅ تصوف، مَلجأ سرخوردگان
←گزارشاتی جالب توجه و البته اسفبار از علمستیزی صوفیه!
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
✍🏻 دکتر زرینکوب مینویسد:
«تصوف در واقع مَلجأ سرخوردگان بود. سرخوردگان از دنیا و سرخوردگان از علم. يوسف بن حسین رازی میگفت هم دنیا طغیان دارد و هم علم!!! نجات از طغيانِ علم به عبادت است و نجات از طغیان مال به زهد؛ در بین صوفیه کسانی بودند که در واقع از دنیا - از دنیای بی بند و بار خویش - به تصوف میگریختند. ابراهیم ادهم و ابوبکرشبلى امارت و حكومت را رها کردند و پناه به تصوف بردند. (البته فيه نظر) شقیق بلخی از مشغله تجارت و قيل و قال بازار به خانقاه صوفیه روی آورد. ابومحمد سنبکی از راهزنی توبه کرد و در زی صوفیه در آمد.* شیخ احمد ژنده پیل ( احمد جام ) از شرابخواری و تبهکاری خویش به تصوف گریخت. بعضی هم از علم و بحث و قیل و قال مدرسه سر میخوردهاند و پناه به خانقاه میآوردهاند. در واقع عدهای از صوفیه در آغاز کار اشتغال به علم و حدیث میداشتهاند و سپس از آن ملول میشدهاند و به ترك آن میپرداختهاند. یوسف بن ایوب همدانی در فقه و حدیث و خلاف و اصول در عصر خویش مُبَرز بود اما آنهمه را ترک کرد و دست به مجاهده و ریاضت زد. مجلس او در نظاميه مشحون بود از وعظ و زهد؛ ابو عبدالله ترمذی در حدیث تصنيفات داشت، با این حال اوقات خود را بیشتر مصروف احوال قلبی میکرد؛ ابوحمزه بغدادی فقیه بود و در بغداد و مدینه منبر میرفت. مع هذا غالبا در سیاحت بود و به شهرت و قبول فقیهان اعتنایی نداشت. ابوعلی ثقفی فقیه ومحدث بود و بعد از تمام مقامات و معارف دست شست و به تصوف گرائید. #ابوسعید_ابوالخیر هم نخست به درس و بحث علاقه تمام نشان داد، اما آخر از آن منصرف شد و گویند کتابهای خود را دفن کرد!!! غزالی در فقه و حدیث و کلام و فلسفه سرآمد بود، با این حال از آنهمه سرخورده شد و آرامش قلبی را در تصوف جست. در بین صوفیه کسانی از مشایخ بودند که حتی سواد نداشتند و این را هم عیب نمیشمردند!!! ابوعلی سیاه از مشایخ قدیم، اُمیّ بود، نه چیزی میتوانست نوشت نه چیزی میتوانست خواند!!! شمس تبریزی و صلاح الدین زرکوب از مشایخ مولویه هم هر دو بیسواد بودند، و صلاح الدين حتى به لفظ درست سخن نمیگفت!!! شیخ داود کبیر از مشایخ شاذلیه نوشتن و خواندن نمیدانست. نزد بعضی از صوفیه اشتغال به علم حجاب راه بود، در احوال عدهای از مشایخ هست که دفاتر و أمالی حدیث را شستهاند و در خاك کردهاند!!! در گفت و شنودی که گویند بین شمس تبريزی و مولوی در آغاز آشنایی روی داد، مشهور است که شمس هم به این نکته اشارت داشت.ابوبکر شبلی علم خِرق را در مقابل علم وَرق عرضه میکرد! و از ابن مسروق نقل است که خواب دید کثرت اشتغال او به حدیث سبب محروم ماندنش از مائدهای شده که پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) در روز قیامت برای صوفیه ترتیب داده بود. طعنی هم که صوفیه در باب عبدالرزاق صنعانی - محدث نام آور قدیم - دارند از این باب است. و از همین روست که بعضی از صوفیه وقتی در مجلسی سخن از "حدثنا واخبرنا" که شیوه اهل حدیث بود میشنیدند، بر میآشفتند و فریاد میزدند که "تا چند از ین حدثنا و أخبرنا؟! يك تن نیست که سخن از حدثنی قلبي عن ربی بگوید؟" و آنجا که صوفیه علم خویش را ورای علم اهل مدرسه میدیدهاند و دفتر خویش را از سواد و حرف عاری میشمردهاند اینجاست، و اینهمه از اسرار صوفیه به شمار میآید.»
📙 ارزش میراث صوفیه، ص ٢٠۶ _ ٢٠٨
(*) : وی از راهزنی چیزی عایدش نشده، به راهزنی دین و ایمان روی آورده، که اگر اموال مردم را میربود امید توبه داشت، اما بدعت نهادن و نشر آن، توبه ندارد.
✅ خلاصهٔ کلام دکتر زرینکوب بدون تعارف این است که: هرکس در زندگیاش چیزی نشده و به جایی نرسیده و هنری نداشته، آمده در خانقاه و بعد دُکانی گشوده که متاعش دروغ و تزویر و کفر و شرک بوده و عدهای لامذهب و بیعقل نیز مشتری این دُکانها شدهاند. آیا دانش آموز دورههای ابتدایی میپذیرد که معلمش خواندن و نوشتن نداند؟! آیا چنین شخصی را به معلمی میپذیرد و باز به کلاسش میرود؟! آیا کتابهای خود را میسوزانَد یا دفن کند؟!
حال چه بگوئیم وقتی صوفیه از مُشتی بیسواد و بیعقل و بیهنر که تنها هنرشان بیسوادی و تَوهُم و دروغ و نقل خواب و مکاشفه و بَردگی شیطان بوده، تجلیلها به عمل آوردهاند و مقاماتی برایشان تراشیدهاند و بلکه مطیع محضشان شدهاند!!! باید گریست به حال جماعتی که این طایفه را مؤمن و مسلمان میدانند! کسانی که نوشتن و خواندن و حتی مکالمه عادی و متعارف نمیدانستند، ادعای "حدثنی قلبي عن ربي" داشتهاند و بیپرده میگفتهاند بر ما وحی میشود!!! آری وحی بوده، اما از نوعِ "إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِم."
➖➖➖➖
@borrhan
[ کانال برهان ]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM