[ کانال برهان ]
11.3K subscribers
23.5K photos
1.93K videos
745 files
13.5K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ @EDborrhan


کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
[ کانال برهان ]
🔻بحثهای فقهی موافق با فقه اهل تسنن در گوشه و کنار آثار مولوی به این شعر دقت کنید:: اندرین بودند کآواز صلا مصطفی بشنید از سوی علا خواست آبی و وضو را تازه کر دست و رو را شست او زان آب سرد 👈هر دو پا شست👉 و به موزه کرد رای موزه را بربود یک موزه‌ربای 📚 مثنوی…
✖️استناد مولوی به فقه حنفی، در بحثِ «شهادت دادن» !!

چکیده: در بحث «شهادت دادن» ، طبق فقه حنفی شهادت بنده و عبد را نمی‌پذیرد، در حالیکه در مذهب حقه شیعه و طبق قرآن در صورتیکه عبد، مسلمان و بالغ و عادل باشد، شهادت او پذیرفته است.

🔹لذا مولوی حنفی گوید:
در شریعت مر گواهی بنده را
نیست قدری وقت دعوی و قضا
گر هزاران بنده باشندت گواه
شرع نپذیرد گواهیشان گ بِکاه.
📚 مثنوی، دفتر اول، بخش ١٦٦

💥 جلال الدین همایی ذیل این شعر می‌نویسد:
اين مسئله كه شهادت بندهٔ مملوك در شريعت اسلام هيچ كجا و به‏ هيچ‏‌وجه مسموع و مقبول نباشد، درست موافق مذهب حنفى در باب قضا و شهادات فقه است... اما در فقه شيعه امامى حُريت در شهادت شرط نيست و گواهى بنده مملوك نيز مانند شخص آزاد در قضا و شهادات مسموع و منشأ حكم و اثرست.
📚 مولوی نامه ج۱، ص۷۳

در روایتی صحیح از قول امام صادق علیه‌السلام آمده است که فرمودند: شهادت پدر برای فرزند و فرزند برای پدر و برادر برای برادرش مجاز می‌باشد.

🔸 عن الحلبي قال قال أبوعبدالله علیه‌السلام تجوز شهادة الولد لوالده و الوالد لولده و الأخ لأخيه.
الحديث الثالث: صحيح.
📚 مرآة العقول ۲۴/۲۴۴

#نقد_مولوی (۲۰۱)
@borrhan
[ کانال برهان ]
✖️استناد مولوی به فقه حنفی، در بحثِ «شهادت دادن» !! چکیده: در بحث «شهادت دادن» ، طبق فقه حنفی شهادت بنده و عبد را نمی‌پذیرد، در حالیکه در مذهب حقه شیعه و طبق قرآن در صورتیکه عبد، مسلمان و بالغ و عادل باشد، شهادت او پذیرفته است. 🔹لذا مولوی حنفی گوید: در شریعت…
🔻یکی دیگر از اشعاری که دلالت بر مذهب مولوی دارد!

❗️ بیان تاریخ وفات خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مطابق با منابع عامه

📝 مولوی در «دفتر چهارم» در بخش ۱۰۱ در ابتدای شعرش تصریح می‌کند که رسول خدا در ماه ربیع الاول از دنیا رفتند!! حال آنکه عقیده و باور شیعه این است که آن حضرت صلوات الله علیه وآله در ۲۸ ماه #صفر به شهادت رسیدند.
سپس  روایتی جعلی به رسول خدا نسبت می‌دهد که آن حضرت فرمود: هر کس پایان صفر را مژده دهد بهشت بر او واجب است!!
📚مثنوی، دفتر چهارم، بخش ۱۰۱

#نکته: این حدیث در هیچ یک از کتب حدیثی شیعه وارد نشده.

💠 دکتر زرین‌کوب، نیز ذیل این شعر مولوی تصریح می‌کند:
روایت عکّاشه از احادیث موضوعه (
#حدیث_جعلی ) است، لذا مولوی در تاريخِ رحلت، نظر مذهب خود را گفته و کاملا با روایات شیعی در این زمینه بیگانه بوده است. زیرا مشهور در میان شیعیان این است که آن حضرت در ماه صفر از دنیا رفت.
📚 سرّ نِی، ج١، ص٣٩٨-٣٩٩

#نقد_مولوی (۲۰۲)
#شهادت_رسولخدا (۶۹)
@borrhan
[ کانال برهان ]
🔻یکی دیگر از اشعاری که دلالت بر مذهب مولوی دارد! ❗️ بیان تاریخ وفات خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مطابق با منابع عامه 📝 مولوی در «دفتر چهارم» در بخش ۱۰۱ در ابتدای شعرش تصریح می‌کند که رسول خدا در ماه ربیع الاول از دنیا رفتند!! حال آنکه عقیده و باور شیعه…
❗️مولوی و تحریف یک روایت به نفع مادرش عایشه

📌در روایتی راجع به عفاف حضرت زهرا سلام الله علیها میخوانیم «مردی نابینا از حضرت فاطمه علیها السلام اذن خواست که داخل خانه شود. حضرت خود را از او پوشاند. پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت فرمود: به چه سبب خود را مستور کردی و حال این که این مرد نابینا تو را نمی بیند. حضرت پاسخ دادند: اگر او مرا نمی‌بیند، من او را می‌نگرم»

📔بحار ج۴۳ ص۹۱

فارغ از بحث صحت صدور این خبر (اصل این روایت در دعائم قاضی نعمان است) روایت دلالت بر اشتداد در عفت حضرت دارد؛
اما مولوی ماجرای عفاف را به عایشه نسبت میدهد!

چون در آمد آن ضریر از در شتاب
عایشه بگریخت بهر احتجاب

زانک واقف بود آن خاتون پاک
از غیوری رسول رشکناک

📓دفتر ششم مثنوی

💢در کافی شریف می‌خوانیم این اتفاق برای #عایشه افتاد ولی سلطان تبرج های نامنظم #حجاب نکرد!↓↓

• در قضیه مشابه، ابن ام مکتوم از صحابه نابینای پیامبر ص بر ایشان وارد شد در حالی که عایشه و #حفصه نزد حضرت بودند و هیچ اقدامی برای حجاب نکردند. حضرت به ایشان فرمود از اینجا بروید مردی آمده،آن دو زن گفتند او که کور است نمی‌بیند

📔الکافی ج۵ ص۵۳۴

#نقد_مولوی (۲۰۳)
@borrhan
#وحدت_وجود (۱۲۱) #نقد_تصوف
#نقد_مولوی (۲۰۴) #نقد_بهائیت (۱۰۹)
#نقد_هندوئیسم (۱۹) #نقد_بودیسم (۱۹)
#نقد_بایزید_بسطامی (۲۵) #نقد_حلاج (۲۵)

🔰 غایت تمامی عرفان‌ها = رساندن انسان به خدایی!!

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

🔴 اوشو :
خدا جدا از شما نیست خدا نهایت هستی شماست... .
مثل یک رقاص که از رقصش جدا نیست در واقع کل هستی خداست .
خداوند در همه جا هست پس چگونه می‌تواند در آن بت ها نباشد؟ پس او در یک بت سنگی نیز هست .
📔آفتاب و سایه‌ها 175- 175از اوشو راز بزرگ

🔴 سای بابا :
همه انسان ها جزئی از خدای واحدند ؛
من او (خدا) هستم .
شما همه سلول های زنده‌ای در بدن خداوندید.
📔آفتاب و سایه ها 192 از تعلیمات ساتیا سای بابا

🔴 عرفان آمریکایی اکنکار :
هر یک از ما میوه یا یک شاخه از درخت خداییم هر یک از ما جرقه و شراره ای از سوگماد(خدا) هستیم
ما در ذات خود از همان جوهریم که خدای تعالی... ماده چیزی نیست جز روح خدا که به شکل های پاییت تری در آمد... ما خود حقیقت هستیم، حقیقت زنده و تجسم خود خدا... خدا در درون همه چیز وجود دارد... برای خدا هیچ تفاوتی نمی کند که چه کشلی به خود بگیرد.
📔آفتاب و سایه ها، محمد تقی فعالی 399

🔴 یوگا :
ما با پرودگار همه جا ناظر و حاضر کی هستیم ، ما اکنون به همان اندازه جزئی از او هستیم که در آینده خواهیم بود.
📔آفتاب و سایه ها محمد تقی فعالی 182-186

🔴 تائو :
انسان مى كوشد تا با ((تائو)) يكى شود، اما نمى‌تواند. ((تائو)) همه چيز است و هيچ چيز نيست . ((تائو)) همه علت است و هم معلول ، تمام اشياء از ((تائو)) پديد مى‌آيند و با ((تائو)) زندگى مى‌كنند و به ((تائو)) باز مى‌گردند. ((تائو)) طريق ابدى است كه همه مخلوقات از اين راه عبور مى‌كنند
((تائو)) همه علت است و هم معلول ، تمام اشياء از ((تائو)) پديد مى‌آيند و با ((تائو)) زندگى مى‌كنند و به ((تائو)) باز مى‌گردند.

🔴 حکمای یونان باستان : برمانيدس (متولد ٦٣٤قبل از ميلاد) مي‌گويد :
شخص خردمند جز به وجود واحد كه كل وجود و وجود كل است، قائل نتواند شد.
فلوطين (متولد ٢٠٤ ميلادي) مي‌گويد:
خدا کل اشيا است اما هي چيك از اشيا نيست. موجودات جوشش و ترشح ذات اويند. بايد براي رسيدن به اين مطلب از عقل و حس گذشته و به كشف و شهود متوسل شد.
📔سير حكمت در اروپا، ١٣٧٢ شمسي، ١/15

🔴 عرفای ایران باستان :
جهان را در خارج وجودي نيست و هر چه هست همه ايزد است. هستي واجب الوجود است و بس؛ ديگرهمه وهم و خيال است .
📔ناسخ التواريخ، جلد 8/ ٢٣٨ –ج3/ص237

🔴 دونالد والش از رهبران معنوی عصر جدید چنین می‌گوید :
تو يك وجود سه‏گانه هستي؛ مركب از جسم، ذهن و روح؛
تو مظهر تجلي خداوند هستي؛
يعني خداوند در تو متجلي گشته است.
📔گفتگو با خدا، ج3، ص 134

🔴 حسینعلی بهاء :
در هیکل من نمی بینی مگر هیکل خدا
در بود و ذات من نیست مگر بود و ذات پروردگار
همانا منم خداوند
📔کتاب مبین ص 13-17

🔵 شهید مطهری در رابطه با غایت عرفان اسلامی چنین می‌گوید :
عرفا همیشه مستی را به آن معنا که خود می‌گویند بر عقل ترجیح می‌دهند. توحید نزد آنها معنی دیگری دارد. توحید آنها وحدت وجود است .در این مکتب، انسان کامل در آخر، عین خدا می‌شود؛ اصلا انسان کامل حقیقی، خود خداست !
📔انسان کامل / ص168

🔴 شبستری:
وجود خلق و کثرت در نمود است
نه هرچه مى‌نماید عین بود است

🔴 شاه نعمت الله ولی :
نظرى کن که غیر یک شى نیست گرچه اندر ظهور اشیاء شد

🔴 مولوی :
نماند در میانه هیچ تمییز ، شود معروف و عارف جمله یک چیز

🔴 حلاج :
انا الحق
لیس فی جُبتی سوی الله

🔴 عطار :
هرکه از وی نَزَد انا الحق سر بود او از جماعت کفار
چو دوئی از میان برخیزد تو نمایی او کند اقرار
من همی گویم همی می شونم نیست در دار غیره دیار .

🔴 بایزید بسطامی :
سبحانی سبحانی ما اعظم شأنی
(ر.ک: تصویر الحاقی)


پی‌نوشت:
←ما می‌توانيم عرفان را يك مذهب واحد در دنيا تلقی کنیم، زیرا تمام عرفان ها، اعم از عرفان هندو، رهبانیت نصاری، کابالای یهود،بودیسم، عرفان های نوظهور مثل حلقه و سرخپوستی و همچنین تصوف اسلامی دارای این ویژگی‌های مشترک هستند:

1 ⫸ همه آنها شناخت حقيقت را امری قلبی و شهودی و فرا عقلی می‌دانند.
2 ⫸ همه آنها به جاي سخن از درك حقيقت، گفتگوي از وصال و مواجه با حقيقت را به میان آورده اند.
3 ⫸ همه آنها لازمه اين وصال و مواجهه را تهذيب نفس و صفاي باطن و تخلیه رذائل و تحلیه کمالات گرفته اند.
4 ⫸ همه آنها نتيجه اين وصال و فنا را توجه به وحدت حقيقت هستي دانسته اند و به نوعی وحدت وجود معتقد شده اند.
5 ⫸ همه آنها لازمه حرکت صحیح در این مسیر را پيروي از یک مرشد و قطب و خضر طریق دانسته اند.



@borrhan
#نقد_زرتشتی‌_گری #نقد_فلسفه
#نقد_بابیت #نقد_تصوف #وحدت_وجود #نقد_بودیسم #نقد_مسیحیت
#نقد_مولوی #نقد_بایزید_بسطامی #نقد_حلاج


🔶 ریاضت و چله نشینی

✧﷽✧

تحمل ریاضت های غیر شرعی و ترک لذائذ دنیوی و تحمل مشقت بار سختی ها، از اصول و پایه های تصوف، در بدو شکل گیری بوده و هنگام مطالعه سیره بزرگان و اقطاب صوفیه، تنها نقطه مشترکی که میتوان بین آنها یافت همین خلوت گزینی و چله نشینی‌ها بوده است ،(ر.ک: تصویر الحاقی) اما نکته مهم این است که آنها بعد از این ریاضتها، به کلی تغییر رویه داده و اعتقادات و نظریات کاملاً متفاوت(و البته انحرافی) با دوران قبل از ریاضت ارائه کرده اند البته این موضوع فقط مخصوص صوفیه نیست.

💢به عنوان مثال :

🔻1_ بودا(موسس آیین یا فلسفه بودا)
در منابع کهن هندو آمده است «سیدارتا» شاهزاده ای بود که روزی به شکار رفت و بعد از پیشامد هایی، مقام و منصب دنیایی را رها کرد و به جنگل روی آورد و  شش سال مشغول ریاضت شد سپس به میان مردم بازگشت درحالیکه مدعی بود دریافت ها و شهودهایی داشته که می تواند انسان را به سعادت برساند.

🔻2_ زردشت(مدعی نبوت)
در روایات اهل بیت ، زردشت شخصی دروغگو معرفی شده است که به اشتباه، با خود گمان می کرد پیامبر خداست! (احتجاج۳۴۶/۲) او  مدت 15 یا 10 سال از مردم کناره گرفت و در کوه «اُشیدَرنه» خلوت گزید (ریاضت کشید) و سپس مدعی میشود پیامبر خداست!

🔻3_ شیخ احمد احسائی(موسس فرقه شیخیه)
او انسان وارسته و متشرعی بود ولی بعد از ورود به شهر بصره و خلوت گزینی و روی آوردن به ریاضت، انحرافات عقیدتی پیدا کرد و به کرات ادعا می نمود که حدیث یا روایتی را مستقیما از امام باقر یا امام صادق علیه السلام شنیده است! در نهایت نیز مورد تکفیر علما واقع شد.

🔻4_ علیمحمد باب(موسس فرقه بابیه)
او ابتدا در شهر بوشهر با وجودی گرمای طاقت فرسا، در پشت بام خانه و روبه روی آفتاب می‌نشست و اوراد و اذکاری را تکرار می‌کرد و اینگونه مشغول ریاضت کشی می شد و مردم گمان می کردند که قصد تسخیر شیطان را دارد.

🔻5_ابن سینا(موسس فلسفه مشاء)
ابن سینا بعد از تبعید شدن به زندان دیلمان همدان و رویی آوردن به ریاضت، از مبنای فلسفی خود دست برداشته و در سه نمط آخرین کتاب فلسفی خود یعنی اشارات، همچون عرفا مدعی دریافت و شهود می شود و همچون صوفیه مشی می‌کند .

🔻6_ سهروردی(موسس فلسفه اشراق)
او مدت زمان زیادی از عمر خود را به ریاضت و خلوت گزینی اختصاص داده بود و لذا یکی از مبانی مهم او در فلسفه اشراق این است که انسان در صورتی به تمام حقائق عالم می‌رسد که ترک حیوانی کرده و مشغول ریاضت و چله نشینی شود.

🔻7_ صدرالدین محمد شیرازی(موسس حکمت متعالیه)
ملاصدرا بعد از اینکه به روستای کهک تبعید می شود و در آنجا به ریاضت و خلوت گزینی رویی می آورد، تحولی عظیم در مبانی فلسفی او رویی داده و مدعی می‌شود که به هدایت خداوند، قائل به وحدت شخصیه وجود شده است! و بعد از این مورد تکفیر برخی از علما قرار می گیرد و ... .

🔻8_ مسیحیت
خداوند متعال در آیه ۲۷/حدید می‌فرماید:
وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها. یکی از مهمترین بدعت های مسیحیان که سبب انحراف آیین آنها شد رویی آوردن به رهبانیت و ریاضت و خلوت گزینی بوده است که خداوند متعال در این آیه به آن اشاره نموده است.
🔚همچنین است احوال ابوالحسن شاذلی،عبدالقادر گیلانی،بایزید،ابوسعید ابوالخیر،مولوی،غزالی و ابراهیم ادهم و ...


📌سوال اصلی این است که :
چرا بعد از خلوت گزینی و ریاضت، چنین ادعاهایی را مطرح میکردند؟ آیا آنها دروغ می‌گفتند؟

📝پاسخ اجمالی:

در قرآن و روایات ، ارتباط شیاطین جن و انس از مسلمات دانسته شده چنانچه خداوند می‌فرماید: وَ إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِيائِهِم‏.←یکی از مهمترین راه برای ورود به عالم شیاطین و اجنه، تحمل ریاضت‌های شاقه می‌باشد.
←در این حالت است که انسان قدرت انخلاع پیدا می‌کند و اجنه با او ارتباط برقرار می‌کنند. اما شیاطین به هر شکلی که بخواهند ظاهر میشوند و فقط معصومین توانایی شناخت آنها را دارند.#ابلیس هرگز نمی‌تواند به شیخ احمد احسایی بگوید ادعای نبوت کن، لذا به دروغ می‌گوید من امام صادق ع هستم و این دستور را به تو می‌دهم، شیخ بیچاره نیز که مدت ها با امید وصول به حق راهی ریاضت شده با خود می‌پندارد که به مقصد رسیده و حرف شیطان را جامه عمل می‌پوشاند.←اما شیطان با اشخاصی مانند بودا و زردشت و بایزید و حلاج، همچون شیخ احمد رفتار نمی‌کند، لذا به زردشت می‌گوید من خدا هستم و تو پیامبرم می‌باشی. به حلاج می‌گوید من عبد تو هستم و تو خدای من می‌باشی و به بایزید می گوید تو آفریدگار هفت آسمان و هفت زمین هستی و آنها نیز می‌پذیرند؛ به همین جهت است که امام صادق می‌فرماید: زردشت خودش هم گمان می‌کرد نبی است.

@borrhan
[ کانال برهان ]
‍ #نقد_تصوف #نقد_ابن_عربی (۱۱۶) #عطار_نیشابوری (۱۱) #نقد_حلاج (۲۸) #نقد_بایزید_بسطامی (۲۷) #علم_زندگی (۸۳) ❗️حصول کشف و شهود ، در گرو ریاضت!!! ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 📌صوفیان معتقدند حقائق عالم در قلوب آنها منکشف و منعکس می‌شود. اما برای این کار مقدماتی لازم است…
❗️علاقه عجیبِ استادِ مولوی به کثیفی و عدم نظافت

«برهان الدين محقق ترمذى» در یک دوره تربیتِ مولوی را بر عهده داشت و از اساتید وی بشمار می‌رفت که در بین مریدانِ مولوی دارای احترام و منزلت خاصی بود.

🔻 نقل است:
از صاحب اصفهانى كه از جمله وزرا و فضلاى روم و مريد ايشان‏ بود؛ از برهان الدين ترمذى می‌خواهند تا اجازه دهد لباسهای کثیفش را بشورند، می‌گوید: اگر باز چرک شود؟ می‌گویند: باز می‌شوریم.
بعد از چند بار تکرارِ این مطلب، در آخر می‌گوید: ای فضول! ما بهرِ شستنِ لباسهایمان به این دنیا نیامده‌ایم و تا آخر عمر به همان شکل ماند.
📕 زندگی‌نامهٔ مولوی، سپهسالار، ص١١۹و١٢٠

🔻سلطان ولد فرزند ارشد مولوی نقل می‌کند:
برهان الدين و مولوی پس از ریاضت کشیدن قطب زمان خویش شدند؛ چنانچه نقل کردند که کاملان و قطبان اولین و آخرین محتاج عنایت آنها بودند.!!!
📕 ولدنامه سلطان ولد، ص١۶۵

🔚 در مکتب تصوف ریاضت های شاقه و غیرمشروع از جمله نظافت نکردن و لباسهای کثیفِ خود را نشستن و چرک آلود بودن و ... مرحله‌ای از سلوکِ عارفانه و راه رسیدن به کشف و شهود است!
←این‌ است نتیجه دوری از مکتب اهل بیت علیهم‌السلام

#نقد_مولوی (۲۰۶)
@borrhan
#حج (۱۴۸) #نقد_تصوف #نقد_حلاج (۲۹)
#نقد_مولوی (۲۰۷) #نقد_بایزید_بسطامی (۲۹)
#عطار_نیشابوری (۱۲) #وحدت_وجود (۱۲۷)

🕋 حج، در آموزه‌های صوفیه

┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

🟨 یکی از مسائل مهم و کلیدی در دین اسلام و مکتب تشیع، مسئله حج است تا جایی که آیات و روایات کثیری به این مهم پرداخته و تأکید کرده است (چنانکه گذشت). اما به همین اندازه که اسلام و تشیع به این مهم پرداخته، در مکتب تصوف، حج بی اهمیت و حتی گاهی حرام است! حج‌ستیزیِ غالب اقطاب تصوف چنان واضح و آشکار است که جای هیچ ابهامی باقی نگذارده. آنان خود را از حج بی‌نیاز دیده و تأویلاتی عجیب از این فریضهٔ الهی نموده‌اند.

🔹 شخصی به #عبدالقادر_گیلانی قطب فرقهٔ قادریه گفت چرا به حج نمی‌روی؟ گفت بین دو انگشت من را نگاه کن، ببین کعبه دور سر من می‌چرخد.❗️

تاریخ تصوف، ۲/۷۸

#ابوسعید_ابوالخیر مریدان را از سفر حج منبع می‌کرد و شریعت را برای کسانی که به مقصد رسیده باشند منتفی می‌دانست.❗️

ارزش میراث صوفیه، ص ۶۸

یک بار ابوطاهر فرزند ابوسعید، در حال سماع احرام بست و قصد حج کرد! ابوسعید نیز با وی همراه شد. اما وقتی به خرقان و بسطام رسید، گفت: حج من این است که به زیارت قبر #ابوالحسن_خرقانی و #بایزید_بسطامی بروم و از همانجا برگشت و تا آخر عمر به حج نرفتابوسعید می‌گفت: خدا می‌داند که هرکس را خدا راه مکه پیش روی او نهاد، از راه حق فاصله گرفت!

اسرارالتوحید، شفیعی، ۱/۱۰۰

🔸 منصور #حلاج می‌گفت:

«اگر می‌خواهی حج بروی و توان رفتن به حج نداری، خانه خودت را از وسايل خالی كن و مناسك حج را بجای آور همانطور كه در حج انجام می‌دهی. بعد سی نفر يتيم را حاضر كن و به آن‌ها غذا بده و خدمتشان كن و وقتی كه آن‌ها غذا خوردند و دست‌های خود را شستند به هر يك از آن‌ها يك پيراهن بپوشان و هفت يا سه درهم به آن‌ها بده. اگر اين كار را بكنی قائم مقام حج است و حج را بجای آورده‌ای

تحفة الأخيار، ص ۴۰۷

و نقل است حلاج برای مریدانش مکانی درست کرده بود؛ که به جای رفتن به مکه، در آن خانه احرام ببندند و به جای حج، در آن جا طواف نمایند.

تراژدی حلاج در متون کهن.

#عطار نیشابوری می‌نویسد:

«نقل است که #بایزید_بسطامی یکبار قصد سفر حجاز کرد. چون بیرون شد بازگشت. گفتند: هرگز هیچ عزم نقض نکرده ای این چرا بود؟ گفت: روی به راه نهادم. زنگی دیدم، تیغی کشیده که اگر بازگشتی نیکو! و إلا سرت از تن جدا کنم. پس مرا گفت: (ترکت الله ببسطام و قصدت البیت الحرام) خدای را به بسطام بگذاشتی و قصد کعبه کردی؟!»

تذکرة الاولیاء، باب احوالات بایزید بسطامی.

این هم نمونه ای دیگر از بایزید بسطامی که حکم پیغمبر را برای صوفیه داره:
او با رفتن به حج مخالف بود و می گفت : هرکه صاحب خانه را بشناسد دیگر چه نیازی به دیوارهای خانه دارد .
نقل است یکی از مریدان بایزید بسطامی قصد زیارت کعبه و حج داشت، بایزید به او گفت: هزینه سفرت را به مساکین بده و هفت مرتبه دور من بگرد تو را کفایت می کند از حج.


به این داستان از بِشر حافی که از بزرگترین اقطاب صوفیه است توجه کنید :

يكى با بشر حافى مشاورت كرد كه «دو هزار درم دارم از حلال، به حج خواهم شد»، وى گفت: «به تماشا میشوى يا براى رضاى حق- تعالى؟» گفت: «براى رضاى حق- تعالى-»، گفت: «برو به وامداران و يتيمان و صاحب عيالان ده، كه آن راحت كه بدان مسلمانان رسانى، از صد حج فاضل‏تر است.»

غزالی در كيمياى سعادت، ج‏2، ص: 312 (ر.ک: تصویر الحاقی)


اما در میان تمام اقطاب تصوف، هیچ‌کس مانند #مولوی این امر را تضعیف نکرده است؛

او متبحرانه با روان مخاطب بازی نموده و چنان احساسات و عواطف مخاطب را دستخوش تغییر و تحول کرده که هنوز هم اثر آن در بین مردم دیده می‌شود.←که چندین قرن است به مرور پرورش یافته و تفسیرها از آن شده و دیگران نیز از آن تبعیت کرده یا تأثیر گرفته‌اند.
متأسفانه نسیمی از این طوفان، برخی متشرعین و مؤمنین را نیز نوازش نموده و خواسته_ناخواسته وارد خیلِ عظیمی شده‌اند که حج را تضعیف می‌کنند!

مولوی می‌دانسته که چگونه باید مردم را به حج بدبین کند! او می‌دانسته باید چه جایگزینی برای حج معرفی کند تا مؤثر واقع شود. لذا می‌گوید:

👇👇ادامه👇👇
#نقد_مولوی (۲۰۸)
#وحدت_وجود (۱۳۱)
#نقد_تصوف (۵۸۹)
#شبهات_محرم

⁉️دعا یا سوال؟

+ نقد یکی از برنامه‌های تلویزیونی شبکهٔ قرآن که در ماه محرم پخش شد.

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

... مولوی در یکی از اشعار معروف خود در مثنوی دفتر سوم که در تصویر الحاقی اسکن آن را مطالعه می‌فرمایید ، مدعی است گروهی از درویشان و صوفیان را میشناسد که به هیچ روی اهل دعا و سوال و درخواست از ذات مقدس حق نیستند.
راز مطلب را هم در این میداند که اینان به مقام رضا و تسلیم در برابر قضای الهی نائل گشته، مطلقا خواهان تغییر و تبدیل در حوادث عالم نیستند...

قوم دیگر میشناسم ز اولیا
که دهانشان بسته باشد از دعا


باری، آقای حسن رمضانی از شاگردان مرحوم حسن زاده آملی به عنوان کارشناس یکی از برنامه های مذهبی شبکه قرآن؛ وجود مبارک سالار شهیدان علیه‌السلام را مصداق بارز افرادی معرفی فرمودند که العیاذ بالله مطلقاً بسان آن صوفیان نادان، اهل دعا و سوال از ساحت حق نیستند❗️چون ایشان نیز به مقام رضا باریافته اند و در آن مقام که مقام فنای اراده عبد سالک در اراده حق است دعا معنا ندارد❗️و تاریخ هم گواه صدق است بر این مدعا که تنها سخن حضرت در سراسر کربلا این بود که «رضی بقضائک تسلیما لامرک...»

البته تذکر فرمودند که مرادشان از دعای منفی، دعا به معنای سوال و درخواست است والا حضرتشان واضح است که اهل دعا به معنای خواندن حق به اسماء و صفاتش و ...بودند❗️ و بلکه در این جهت احدی بسان آن وجود مبارک و اصحابش نبوده و نخواهند بود...

🔚 این سخن، پنداری است بی بنیان و بدور از ساحت مکتب نورانی قرآن و عترت علیهم السلام

اولیای حق از آدم تا خاتم هم اهل دعا به معنای خواندن حق بودند و هم اهل سوال و درخواست از خزائن غیب حضرتش ؛ سبحانه و تعالی

اگر کسی اندک آشنایی با فضای قرآن از یک سو و تاریخ کربلا و سیره سالار شهیدان سلام الله علیه از سوی دیگر داشته باشد تصدیق این سخن برایش آسان است.

سید الشهداء وارث انبیا علیهم‌السلام است؛
قرآن عزیز در مقام نقل سیره نورانی انبیا تمامی ایشان را اهل سوال و درخواست و ...در پیشگاه مقدسش میداند؛
که گزارش مختصری از آن تقدیم می‌شود↓

دعای نوح نبی علیه‌السلام :
{فدعا ربه اني مغلوب فانتصر} (قمر ١٠) 
دعای ابراهیم علیه‌السلام :
{ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم...} (بقره ۱۲۹)
دعای موسی علیه‌السلام :
{ربنا اطمس على اموالهم و اشدد على قلوبهم...} ( یونس ۸۸)
دعای مسیح علیه‌السلام :
{ربنا أنزل علينا مائدة من السماء ...} (مائده ۱۱۴)
دعای رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله :
{رب زدنی علما} (طه ١١٤)
{و قل رب أدخلني مدخل صدق و ...} (اسراء ۸۰)

قرآن کریم، عباد الرحمن را (در آیات پایانی سوره فرقان،) که مصداق اتم آن سالار شهدا علیه‌السلام است را اینگونه می‌ستاید:
{...و الذین یقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم...و الذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعين...}
و آنگه در مقام رد اوهام صوفی میفرماید:
{قل ما يعبؤ بكم ربي لولا دعاؤكم}
در جایی دگر باز در رد وهم صوفی فرماید:

{و قال ربكم ادعوني استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين} (غافر ٦٠)


آقای رمضانی اصرار اکید داشتند که امام و یارانش در کربلا چون راضی و فانی محض بودند اصلا و ابدا دشمنان خود را نفرین نکردند و ...

واقعا انسان متعجب می‌شود که این آقایان بزرگوار نمی‌دانند یا خود را به جهالت میزنند یا اینکه حب صوفیه چشم دلشان را کور و کر کرده است که اینگونه بینات را انکار میکنند.  البته شأن ایشان اجل از این ...حتما سبق لسان و غفلتی رخ داده است! انشاالله

🔰 گذری کوتاه در منابع تاریخ کربلا چون ارشاد و کامل و لهوف و ...نمونه های فراوانی از نفرین های صریح و بی پرده ان حضرت، خطاب به آن نابکاران را نشان میدهد که این نقلها هم ابدا  با سیره قطعیه انبیا عظام و اولیای کرام در تضاد نیست و بلکه کاملا ملائم و موافق است :

- اللهم امنعهم برکات الارض و فرقهم تفريقا و اجعلهم طرائق قددا و لاترض الولاة عنهم ابدا فانهم دعونا لينصرونا...
- قطع الله رحمك و لا بارك الله في امرك...
- اللهم احبس عنهم قطر السماء و احرمهم بركاتك...

البته واضح است که شواهد رد مدعای مولوی صوفی بسیار بیش از اینهاست و این وجیزه را امکان رسیدگی به همه آن نیست.
ولی افسوس که به جای تبیین سیره شهید مظلوم کربلا با محکمات قرآن و کلمات عترت، کارشناس ما باید به اوهام صوفی منحرفی چون
مولوی رومی پناهنده شود!

البته باید اعتراف کرد که خیلی هم جای تعجب ندارد چون کلمات  او را برخی ، اصل اصول اصول دین می‌پندارند و ...

اللهم عجل لولیک الفرج


@borrhan
[ کانال برهان ]
با نزدیک شدن به غروب آخرین روز ماه صفر پیامی به این مضمون که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده‌اند هرکس حلول ماه ربیع را مژده دهد بهشت بر او واجب می‌شود ، پخش می‌شود ؛ آیا این مطلب صحت دارد؟؟!! شما را دعوت می‌کنیم تا لینکهای زیر را بخوانید و دریابید…
روایتِ بشارتِ خروج از ماه صفر، در مثنوی مولوی

🔻دکتر زرین‌کوب، ذیل این شعر می‌نویسد: «روایت عکّاشه که در کتبِ صوفیه مبنی بر بشارتِ خروج از ماه صفر آمده، طبق نظر محدثین جعلی و ساختگی است. مولوی در نظر دارد با این شعر، شوق آن حضرت مبنی بر خروج از دنیا را بگوید که ایشان در ماه صفر انتظار ربیع الاول را می‌کشید برای لقای پروردگار. او در این شعر زمان رحلت رسول اکرم را نشان می‌دهد که طبق نظر اهل سنت در ماه ربیع الاول بوده و قید «بی‌جدل» را برای همین آورده چون در میان اهل سنت اختلافی در زمان رحلت پیامبر اکرم نیست. لذا مولوی در تاريخِ رحلت، نظر مذهب خود را گفته و کاملا با روایات شیعی در این زمینه بیگانه بوده است. زیرا مشهور در میان شیعیان این است که آن حضرت در ماه صفر از دنیا رفت.»

📚 سِرّ نِی، ج١ ص٣٩٨

🔹در شرح مثنوی «شهیدی» نیز به جعلی بودن این روایت (بشارتِ خروج از ماه صفر) تصریح شده است.

📚 شرح مثنوی، ج۵ ص٣٨٢

#نقد_مولوی (۲۰۹)
#شهادت_رسولخدا (۹۱)
@borrhan
#نقد_تصوف (۶۱۷)
#خواب (۱۱۸) #نقد_مولوی (۲۱۰)
#نقد_شمس_تبریزی (۴۰)
#علم_دین

تصوف، مَلجأ سرخوردگان

←گزارشاتی جالب توجه و البته اسف‌بار از علم‌ستیزی صوفیه!

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

✍🏻 دکتر زرین‌کوب می‌نویسد:

«تصوف در واقع مَلجأ سرخوردگان بود. سرخوردگان از دنیا و سرخوردگان از علم. يوسف بن حسین رازی میگفت هم دنیا طغیان دارد و هم علم!!! نجات از طغيانِ علم به عبادت است و نجات از طغیان مال به زهد؛ در بین صوفیه کسانی بودند که در واقع از دنیا - از دنیای بی بند و بار خویش - به تصوف می‌گریختند. ابراهیم ادهم و ابوبکرشبلى امارت و حكومت را رها کردند و پناه به تصوف بردند. (البته فيه نظر) شقیق بلخی از مشغله تجارت و قيل و قال بازار به خانقاه صوفیه روی آورد. ابومحمد سنبکی از راهزنی توبه کرد و در زی صوفیه در آمد.* شیخ احمد ژنده پیل ( احمد جام ) از شرابخواری و تبهکاری خویش به تصوف گریخت. بعضی هم از علم و بحث و قیل و قال مدرسه سر می‌خورده‌اند و پناه به خانقاه می‌آورده‌اند. در واقع عده‌ای از صوفیه در آغاز کار اشتغال به علم و حدیث می‌داشته‌اند و سپس از آن ملول می‌شده‌اند و به ترك آن می‌پرداخته‌اند. یوسف بن ایوب همدانی در فقه و حدیث و خلاف و اصول در عصر خویش مُبَرز بود اما آن‌همه را ترک کرد و دست به مجاهده و ریاضت زد. مجلس او در نظاميه مشحون بود از وعظ و زهد؛ ابو عبدالله ترمذی در حدیث تصنيفات داشت، با این حال اوقات خود را بیشتر مصروف احوال قلبی می‌کرد؛ ابوحمزه بغدادی فقیه بود و در بغداد و مدینه منبر می‌رفت. مع هذا غالبا در سیاحت بود و به شهرت و قبول فقیهان اعتنایی نداشت. ابوعلی ثقفی فقیه ومحدث بود و بعد از تمام مقامات و معارف دست شست و به تصوف گرائید. #ابوسعید_ابوالخیر هم نخست به درس و بحث علاقه تمام نشان داد، اما آخر از آن منصرف شد و گویند کتابهای خود را دفن کرد!!! غزالی در فقه و حدیث و کلام و فلسفه سرآمد بود، با این‌ حال از آن‌همه سرخورده شد و آرامش قلبی را در تصوف جست. در بین صوفیه کسانی از مشایخ بودند که حتی سواد نداشتند و این را هم عیب نمی‌شمردند!!! ابوعلی سیاه از مشایخ قدیم، اُمیّ بود، نه چیزی می‌توانست نوشت نه چیزی می‌توانست خواند!!! شمس تبریزی و صلاح الدین زرکوب از مشایخ مولویه هم هر دو بی‌سواد بودند، و صلاح الدين حتى به لفظ درست سخن نمی‌گفت!!! شیخ داود کبیر از مشایخ شاذلیه نوشتن و خواندن نمی‌دانست. نزد بعضی از صوفیه اشتغال به علم حجاب راه بود، در احوال عده‌ای از مشایخ هست که دفاتر و أمالی حدیث را شسته‌اند و در خاك کرده‌اند!!! در گفت و شنودی که گویند بین شمس تبريزی و مولوی در آغاز آشنایی روی داد، مشهور است که شمس هم به این نکته اشارت داشت.ابوبکر شبلی علم خِرق را در مقابل علم وَرق عرضه می‌کرد! و از ابن مسروق نقل است که خواب دید کثرت اشتغال او به حدیث سبب محروم ماندنش از مائده‌ای شده که پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) در روز قیامت برای صوفیه ترتیب داده بود. طعنی هم که صوفیه در باب عبدالرزاق صنعانی - محدث نام آور قدیم - دارند از این باب است. و از همین روست که بعضی از صوفیه وقتی در مجلسی سخن از "حدثنا واخبرنا" که شیوه اهل حدیث بود می‌شنیدند، بر می‌آشفتند و فریاد می‌زدند که "تا چند از ین حدثنا و أخبرنا؟! يك تن نیست که سخن از حدثنی قلبي عن ربی بگوید؟" و آنجا که صوفیه علم خویش را ورای علم اهل مدرسه می‌دیده‌اند و دفتر خویش را از سواد و حرف عاری می‌شمرده‌اند اینجاست، و این‌همه از اسرار صوفیه به شمار می‌آید.»

📙 ارزش میراث صوفیه، ص ٢٠۶ _ ٢٠٨

(*) : وی از راهزنی چیزی عایدش نشده، به راهزنی دین و ایمان روی آورده، که اگر اموال مردم را می‌ربود امید توبه داشت، اما بدعت نهادن و نشر آن، توبه ندارد.

خلاصهٔ کلام دکتر زرین‌کوب بدون تعارف این است که: هرکس در زندگی‌اش چیزی نشده و به جایی نرسیده و هنری نداشته، آمده در خانقاه و بعد دُکانی گشوده که متاعش دروغ و تزویر و کفر و شرک بوده و عده‌ای لامذهب و بی‌عقل نیز مشتری این دُکان‌ها شده‌اند. آیا دانش آموز دوره‌های ابتدایی می‌پذیرد که معلمش خواندن و نوشتن نداند؟! آیا چنین شخصی را به معلمی می‌پذیرد و باز به کلاسش می‌رود؟! آیا کتاب‌های خود را می‌سوزانَد یا دفن کند؟!

حال چه بگوئیم وقتی صوفیه از مُشتی بی‌سواد و بی‌عقل و بی‌هنر که تنها هنرشان بی‌سوادی و تَوهُم و دروغ و نقل خواب و مکاشفه و بَردگی شیطان بوده، تجلیل‌ها به عمل آورده‌اند و مقاماتی برایشان تراشیده‌اند و بلکه مطیع محضشان شده‌اند!!! باید گریست به حال جماعتی که این طایفه را مؤمن و مسلمان می‌دانند! کسانی که نوشتن و خواندن و حتی مکالمه عادی و متعارف نمی‌دانستند، ادعای "حدثنی قلبي عن ربي" داشته‌اند و بی‌پرده می‌گفته‌اند بر ما وحی می‌شود!!! آری وحی بوده، اما از نوعِ "إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِم."


@borrhan
#معاویه (۳۷۶)
#نقد_مولوی (۲۱۲)

🔻مولوی و مدح معاویه

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

🔸یکی از چهره های منفور نزد ما، معاویه (لعنة الله عليه) است. او بود که لعن بر امیرالمؤمین علیه السلام را سنت نمود‌‌ و بسیار بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دروغ می‌بست و‌ حدیث جعل میکرد تا مقاصد شوم خود را رواج دهد؛ او بود که دربارهٔ مادرش نوشته اند: «کان أحب الرجال الیها السودان» یعنی هند مادر معاویه به مردان سیاه پوست بسیار علاقه داشت!
📚بحارالأنوار، ۳۳/۱۹۸، به نقل از «الزام النواصب و‌ کشف الحق»

←←#ابن_ابی_الحدید معتزلی به این نکته تصریح دارد و می‌گوید:
«حق این است که معاویه در داشتن دین مورد شک و تردید و دچار طعن و عیب‌جویی بوده است و در زمان حکمرانی خود چه اعمالی را مرتکب نگردید، و از طرف دیگر شیوخ معتزله در کتب خود معاویه را زندیق و کافر معرفی کردند به خاطر اعمال ننگینش، چرا که معاویه از طعن و مسخره کردن و گفتار زشت و ناهنجار درباره رسول خدا و دین او پروا نداشت و گاه و بیگاه از خلال اظهارات او تراوش می‌کرد. مثلاً روزی مؤذن اذان می‌گفت، وقتی بعد از شهادت به توحید، شهادت به رسالت پیامبر را شنید، معاویه سر برداشت و گفت ای محمد! روح پدرت شاد ای پسر عبدالله، چقدر بلند همت بودی تو که به کمتر از این قانع نشدی و رضایت ندادی تا سرانجام نام خود را در کنار نام پروردگار عالم قرار دادی!» (معاذالله)

←←باز ابن ابی الحدید و مسعودی نقل میکنند:
«زبیر بن بکار در کتاب خود -الموفقیات- از قول مطرف فرزند #مغیرة می‌نویسد: به همراه پدرم به سفر شام رفتیم و پدرم بر معاویه وارد شد و بعد از مراجعت از هوش و کیاست معاویه تعریف می‌کرد، اما یک شب دیگر وقتی از نزد معاویه برگشت خیلی ناراحت بود... بعد از سؤال از اینکه چرا ناراحتی؟ در جوابم گفت: فرزندم من از نزد خبیث‌ترین و کافر ترین مردم بازگشته ام، گفتم برای چه؟ گفت: مجلس معاویه وقتی خالی از اغیار شد به او گفتم یا امیر، علی (علیه السلام) که از دنیا رفت و شما به خواسته‌های خود رسیده‌ای، لذا به ظلمهای خود پایان بده تا نام نیکی از خود به یادگار بگذاری. اما معاویه پاسخ داد: دور است، دور است آنچه می‌گویی، ابوبکر و عمر و عثمان آمدند و حکومت کردند، اما نام آنها باقی نمانْد. در حالی که این مرد هاشمی (پیامبر) را هر روز پنج مرتبه در سراسر جهان اسلام فریاد برمی‌دارند و به بزرگی یادش می‌کنند. ای بی‌مادر به خدا سوگند، آرام نخواهم نشست، مگر اینکه این نام را دفن کنم و این اسم را مدفون سازم. مأمون (لعنة الله علیه) پس از شنیدن این خبر دستور داد تا معاویه را همه جا لعن کنند، اما به دلایلی موقت بود و پایدار نماند.»
📚شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، چاپ اول مشهد، ۵/۱۲۹ (تصویر الحاقی)
📚مروج‌ الذهب، ۲/۳۴۱


اینها قطره ای از دریای رذائل و‌ خباثت معاویه بود. حال جالب است که مولوی در مدح معاویه شعری سروده است:

«در خبر آمد که خال مؤمنان
خفته بد در قصر بر بستر ستان
قصر را از اندرون در بسته بود
کز زیارتهای مردم خسته بود
ناگهان مردی ورا بیدار کرد
چشم چون بگشاد پنهان گشت مرد
گفت اندر قصر کس را ره نبود
کیست کین گستاخی و جرات نمود
گرد برگشت و طلب کرد آن زمان
تا بیاید زان نهان گشته نشان
او پس در مدبری را دید کو
در پس پرده نهان می‌کرد رو
گفت هی تو کیستی نام تو چیست
گفت نامم فاش ابلیس شقیست
گفت بیدارم چرا کردی بجد
راست گو با من مگو بر عکس و ضد.»

❗️مولوی چنین داستان سازی می کند که معاویه، دایی مؤمنان! در قصرش خفته بود و در حالی که درهای قصر به روی همه بسته بود، شخصی او را بیدار می کند. معاویه متعجب از این که چه کسی توانسته وارد قصر و اتاق خواب او شود، می گوید: تو که هستی و چگونه جرأت کردی وارد قصر شوی؟! در این هنگام #ابلیس خود را معرفی میکند و میگوید او بوده است که معاویه را بیدار کرده است. معاویه از او می پرسد چرا مرا بیدار کردی؟ راستش را بگو!(تصویر در پست بعد)

«1⃣»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
[ کانال برهان ]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
[ کانال برهان ]
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دینانی:
❗️«هرکس خودش اَلوات است، رقص را فقط اَلواتی و هرزگی میبیند. رقص مولوی را هرزگی میبیند، خب فهمش نمیرسد‌. خودش اینطور است، رقص مولوی را هرزگی میبیند!»


✍🏻 پی‌نوشت۱ : رقص مولوی و اتباعش فراتر از یک  هرزگی یا لهو ساده است بل ناشی از لافکری و بی شعوری حاصل از سکر و فقدان عقل است که جماعت صوفیه آن را مایه فخر و مباهات دانسته و در چنین شرایطی انواع ترهات و طامات از لسان آلوده‌شان صادر می‌گردد و گوشه‌ای از آن در مثنوی و دیگر آثار صوفیانه قابل رصد و ردیابی است...

✍🏻 پی‌نوشت۲ : جناب دینانی که سالهای زیادی از تریبون تلویزیون برای اشاعه عقاید خود استفاده کرده است ، شاگرد یکی از مشایخ برجسته فرقه ذهبیه به نام محمد علی حکیم شیرازی است. جالب اینجاست که آقای دینانی می‌گوید اولین بار، شیرازی را در خانقاه دیدم! و هفته ای چند روز به خانقاه می‌رفتم تا برایم درس عرفان بگوید؛ مقصود از خانقاه، همان خانقاه ذهبیه در تهران است که شیرازی به آنجا رفت و آمد داشت.(ر.ک : کتاب «صوفی صومعه قدس» مهره های فرقه ذهبیه را بشناسیم!)

#نقد_تصوف (۶۵۱) #سماع (۲۹)
#نقد_مولوی (۲۱۸)
@borrhan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM