[ کانال برهان ]
11.3K subscribers
23.6K photos
1.94K videos
745 files
13.5K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ:
@EDborrhan

کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
#ضرورت_معرفت_امام (۸)
#قیاس_با_معصوم

مقام خلیفةالّلهی برای حّجت‌های خداوند

💡پاسخ به این سوال:
آیا تمام انسانها مقام خلیفة اللهي دارند؟؟


┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

#قسمت_هشتم

🔻خداوند برگزیدگان خود را «خلیفة الله» لقب داده است. در مورد خلقت حضرت آدم علیه السلام چنین می‌خوانیم:

📖 وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‌ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً.{٣٠/بقرة}

📖 و آنگاه که پروردگار تو به فرشتگان فرمود: من در زمین خلیفه‌ای را قرار میدهم.

⁉️ خداوند که سنخیتی با هیچکس ندارد تا او بخواهد «خلیفه خدا» خوانده شود؛ به چه مناسـبت حضـرت آدم علیه السلام جانشین خدا گردیده.
پس خلافت در اینجا به چه معناست؟

🔚جانشـین یک شـخص به کسـی گفته میشود که وقتی دسترسـی به آن شـخص نباشد، همه امور او به دست جانشین انجام میگردد. و کسانیکه میخواهند با مُخَلَّفٌ عَنٔه ارتباطی داشـته باشند، میدانند که با رجوع به خلیفه این کار میسر شود.

البته خداونـد هیـچگاه از مخلوقات خود غایب نمیشود، ولی چنانکه قبلا بیان شد راه ارتباط طرفینی از بنده به سوي خدا با میل و
اختیـار انسـان بـاز نمیشود
؛ و چون چنین است به خلیفه او مراجعه میکنیم تا از او همان چیزی را بگیریم که خود راهی برای به دست آوردنش نداریم . اوست که با خـدا ارتباط دارد و از خواست خدا مطّلع میباشد و در تشـخیص کلام خدا با غیر آن اشتباه نمیکند و از تأثیر القائات شیطانی در امان است .


#عصمت خلیفه خدا

از اینجـا روشن میشود که تعـبیر «خلیفه الله» #فقـط بر حجّتهـاي معصوم الهی که برگزیـده او هسـتند، اطلاق میشود و غیر از ایشان هیچ کس را نمی‌توان موصوف به این صفت دانست؛
در احادیث اهل بیت علیهم السلام نیز «خلیفه الله» به همین معنا به کار رفته است.

حضـرت باقر العلوم علیه السلام چنین توضیح داده اند:

💠 قال : إنًی جاعِلً فِی الأرضِ خَلیفَةً ، لي عَلَیهِم فَیَکونُ حُجَّةً لي عَلَيهِم في أرضي

(خداي متعال) فرمود: من در زمین براي خود خلیفه‌ای بر آنها قرار میدهم پس او حّجت من بر ایشان در زمینم میباشد.(۱)

در ادامه حدیث، قسمت دیگري از فرمایش خدای متعال آمده است که :

💠 إني اُریـدَ انَ أخلُق َخلقًا بِيَدي أجعَلُ ذُري‍ّتَهُ انبياء المُرسَلينَ و عِباداً صالِحینَ و ائمة مُهتَدينَ
اجعلهُم خُلَفائی عَلی خَلقی في أرضي یَنهونَهم عَنِ المَعاصي و یُنذِرونَهم عَذابي و یَهدونَهُم إلی طاعَتي وَ یُسلِکونَ بِهم الی طَریقِ سَبیلي وَ اجعلهم حُجَةً لي

همانـا من(خداونـد) میخواهم مخلوقی به دست خود بیـافرینم که فرزنـدان او را پیـامبران فرسـتاده شـده و بنـدگان شایسـته و پیشوایان هـدایت یافته قرار دهم. ایشان را جانشـینان خود بر آفریدگانم در زمینم قرار میدهم تا آنها را از گناهان باز داشـته و
از عذاب من بترسانند و به اطاعت از من هدایتشان کنند و ایشان را به راه من آوردند و من آنها (جانشینان خود) را حّجت خود قرار دهم.(۲)

🔚 در این عبارت روشن است که شأن خلیفه الّلهی اختصاص به حّجتهاي برگزیده الهی دارد و بنابراین نسـبت دادن این وصف به
همه انسانها
، به هیچوجه قابل قبول نیست.



🟥 همین شأن است که هیـچکس نمیتوانـد آنرا نادیـده بگیرد و بگویـد من میخواهم بنـده خـدا باشم اما به خلیفه او که تنها بـاب بنـدگی اوست، کاری نـدارم چنین چیزی نمیشود. چون انکار خلیفه و #تسـلیم نشـدن به او، درحقیقت انکار خداونـد و ربوبیت اوست.


(۱-۲) تفسیر نور الثقلین،ج1ص51و52.


پیشنهاد مطالعه

@borrhan
#ضرورت_معرفت_امام (۱۰)


شک نسبت به مقام خلیفه خدا

┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄


#قسمت_دهم :

🔻اهمیت #تسـلیم به مقام حجج الهی علیهم‌السلام به انـدازه ای است که اگر کسـی نسـبت به مقام خدادادی خلفای الهی حتّی شک هم داشـته باشد، از جانب پروردگار مورد هیچ عنایت و توجهی قرار نمیگیرد.

در روایت آمده است:

🔖در بنی اسـرائیل خانواده اي بودنـد که اگر هرکـدام از آنها چهل شب به درگاه خـدا دعا میکرد و حاجتی را طلب مینمود، هر گز دست خالی بر نمیگشت؛
تا آنکه یکی از ایشان براي خواسته خود، چهل شب تهجد کرد و دعا نمود ولی حاجتش روا نشد ، خدمت حضرت عیسی علیه السلام رسید و نزد ایشان از حال خود گلایه کرد و از او درخواست دعا نمود.
حضرت عیسی هم کسب طهارت فرمود و به نماز ایستاد، آنگاه به درگاه خداوند دعا کرد.
خدا در پاسخ پیامبرش چنین فرمود:

🔸 یَا عِیسَی إنَّ عَبْدِی أَتَانِی مِنْ غَیْرِ الْبَابِ الَّذِی أُوتَی مِنْهُ، إِنَّهُ دَعَانِی وَفِی قَلْبِهِ شَکٌّ مِنْکَ، فَلَوْ دَعَانِی حَتَّی یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ، وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ؛ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ.

#ترجمه : اي عیسی، بنده من از غیر آن دري که میتوان نزد من آمد، آمده است. او در حالی مرا خوانده است که در قلبش نسبت به تو شک دارد. بنابراین اگر آنقدر مرا بخواند تا اینکه گردنش قطع شود و انگشتانش بیفتد، من جواب او را نخواهم داد.

🔸فَالْتَفَتَ عِیسَى ع فَقَالَ تَدْعُو رَبَّکَ وَ فِی قَلْبِکَ شَکٌّ مِنْ نَبِیِّهِ قَالَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ کَلِمَتَهُ قَدْ کَانَ وَ اللَّهِ مَا قُلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ أَنْ یَذْهَبَ بِهِ عَنِّی فَدَعَا لَهُ عِیسَى ع فَتَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْهُ وَ صَارَ فِی حَدِّ أَهْلِ بَیْتِهِ

#ترجمه : عیسی رو به آن شخص کرد و فرمود: پروردگارت را میخوانی در حالیکه درباره پیامبر او شک داري؟ گفت: اي روح خدا و ای کلمه او، قسم به خـدا همانطور بود که گفتی. پس خدا را بخوان تا شک مرا از بین ببرد. عیسـی علیه‌السلام برایش دعا کرد و خدا او را بخشید و از او پذیرفت و (او هم) در رتبه (سایر افراد)خانواده اش قرار گرفت.(۱)


🔚 ملاحظه میشود که همین مقـدار کوتاهی کردن در تسـلیم نسـبت به پیامبر و حّجت خدا، باعث رانده شدن از درگاه الهی می‌گردد.

🟥 حالت «شک» به خاطر تردید و دودلی در وظیفه تسـلیم، در انسان به وجود می آید. آن
فرد از بنی اسرائیل اینکه خود را بی‌تقصیر نمی‌دید اما از پیامبر زمان خود تقاضا کرد که ازخدا درخواست نماید تا شک او را از بین ببرد، و خدا هم شک او را از بین برد.

▫️نباید تصور کرد که شک یک حالت روانی غیر اختیاری است و انسان شاک در واقع مقصر نیست؛ زیرا درست است که حالت شک و تردید می‌تواند غیر اختیاری باشد اما وقتی سبب پیدایش آن اختیاری باشد ، آن وقت خود شک هم اختیاری میشود و تحت تکلیف و متعلَق امر و نهی الهی قرار می‌گیرد.

🔚 آنچه به اختیار انسان است این است که اگر حقیقتی برایش روشن شد ، نسبت به آن تسلیم گردد و در وجوب تسلیم و پذیرش آن تردید به خود راه ندهد. همین تردید نکردن در وجوب تسلیم، فعل اختیاری انسان عاقل است که اگر چنین کند حالت آرامش و طمانینه که اثر ایمان است برایش حاصل می‌گردد ولی اگر در پذیرش آن با اطمینان خاطر عمل نکند و به اصطلاح دست دست بکند حالت شک برایش به وجود می‌آید.

به آن تردید کردن که فعل اختیاری انسان است تعبیر «ریب» اطلاق میشود و اثر آن در نفْس «شک» است.

پس پیـدایش شـک در انسـان، در عین اینکه خود «شک» امر اختیاري نیست، به اختیار خود انسان مربوط میشود.

بایـد انسان مراقب باشـدکه لحظه اي کوتـاهی کردن و بی‌توجهی و غفلت از وظیفه، ممکن است بـاعث لغزش همیشـگی انسان در ورطه
هلاکت گردد.
و پس از آن معلوم نیست که لطف خـدا دسـتگیر انسان گردد و اهل نجات شود، بلکه چه بسا هیـچگاه از آن حال خارج نگردد. لذا تقصیر در تسلیم شدن به برگزیدگان الهی، یک لحظه هم جایز نیست.


1- اصول کافی ج2ص400 - کتاب الایمان و الکفر، باب الشک ح۹


@borrhan
#ضرورت_معرفت_امام (۱۵)
#افضلیت

معرفت اهلبیت علیهم السلام اساس هر منزلت الهی

┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

#قسمت_پانزدهم

🔻خداونـد متعـال همانطور که اهلبیت علیهم السلام را برتر از همه مخلوقات قرار داده و آنها را اختصاص به فضایلی داده که هیچکس را آرزوي رسـیدن به آنها هم نیست، به همین ترتیب #تنها راه تقرب به سوي خود و جلب عنایت خود را، معرفت این ذوات مقـدسه قرار داده است.

و معرفت ایشان- به طوريکه قبًلا هم بیان گردیـد- عبارت است از اینکه وقتی مقام و منصـب آنها براي کسـی روشن گردید، #تسـلیم کامل و اقرار محض نسبت به آن داشته باشد. هر قدر انسان در این مسیر با یقین و ثبات بیشـتري قـدم بردارد، نزد پروردگـار محترمتر و داراي مقـام و منزلت والاتري خواهـد بود؛
تـا آن حـد که حّتی انبیـای عظـام و برگزیـدگان از امتهای پیشـین هم اگر به مقام نبوت و رسالت نایل شده اند، از برکت همین معرفت و ارادت به اهلبیت علیهم السلام بوده است.

امام صادق علیه‌السلام میفرماید:

💠 «ما نُبِّیَ نَبیٌّ قَطٌّ إلّا بِمَعر‍ِفَةِ حَقّنا وَ بِفٓضلِنا عَلى مَن سِوانا(۱)

#ترجمه : هیچ پیامبری به نبوت نرسید مگر ازطریق معرفت نسبت به حّق ما و برتری دادن ما بر غیر ما.»


🔚 وقتی «نبوّت»که از عالیترین مناصب الهی است، به سـبب معرفت و اقرار به فضـیلت اهلبیت علیهم السلام حاصل شده است
سایر امتیازاتی هم که خداوند به بشـری عنایت کرده یا میکنـد و هر کمالی که به هرکسـی رسـیده یا میرسد نیز از همین راه و به همین سـبب میباشد.

این مطلب به دلایل نقلی قابل اثبات است:
🔰 روزی سلیم بن قیس هلالی از جنـاب #مقـداد خواست تـا بهـترین چیزي که از پیـامبرخـدا صـلی الله علیه و آله وسـلم دربـاره امیرالمؤمنین علیه السلام شـنیده است بیان کنـد. مقـداد در پاسـخ، حدیثی را از پیامبر صـلی الله علیه و آله وسـلم نقل کرد که قسمتی از آن چنین است:

💠 « وَالَّذي نَفسِي بِيَدِهِ مَا أُرِيَ إبراهيمُ مَلَكوتَ السَّماواتِ وَ الأرضَ وَ لا اتَّخَذَهُ خَليلًا إلّا بِنَبُوَّتي وَ الإقرارِ لِعليٍّ بَعدي وَالَّذي نَفسِي بِيَدِهِ مَا كَلَّمَ اللهُ موسى تَكليمًا وَ لا أقامَ عيسى آيَةً لِلعَالَمينَ إلَّا بِنَبُوَّتي وَ مَعرِفَةِ عَليٍّ بَعدي وَالَّذي نَفسِي بِيَدِهِ مَا تَنَبَّأ نَبِيٌّ قَطُّ إلّا بِمَعرِفَتِي وَ الإقرارِ لَنا بِالوَلايَةِ وَ لَااسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَیْهِ إِلَّا بِالْعُبُودِیَّهًِْ لَهُ وَ الإقرارِ لِعَليٍّ بَعدي.(۲)

#ترجمه‌ : قسم به آنکه جـانم به دست اوست،خـدا ملکوت آسـمانها و زمین را به ابراهیم ارائه نکرد و او را به مقـام خلیل الّلهی نرساند مگر بـه سـبب (قبـول) نبـوت مـن و اقرار نسـبت بـه (ولایت) علی پس از من. قسم به آن که جـانم به دست اوست. خداونـد با حضـرت موسـی سـخن نگفـت و او را به مقـام کلیم الّلهی نرسانـد و همچنین عیسـی را نشـانه جهانیـان قرار نـداد مگر به سـبب نبوت من و معرفت نسـبت به علی. قسم به آنکه جانم به دست اوست، هیچ پیامبري به پیامبري نرسـید مگر به سبب (پذیرفتن) معرفت نسـبت به من و اعتراف به ولایت ما (اهلبیت). و هیـچ یک از مخلوقات خـدا شایسـتگی مورد عنایت خدا قرار گرفتن پیدا نکرد مگر به سبب بندگی نسبت به او و اعتراف به (ولایت) علی بعد از من.»



🔚🔚 ملاحظه میشود که در انتهاي حـدیث یک اصل کلی بیان شـده و آن اینکه:
هرکس میخواهـد مورد توجه و عنایت خـدای متعال قرار بگیرد، منحصـراً بایـد به بنـدگی خدا و اقرار نسـبت به مقامات اهلبیت علیهم السلام گردن بنهد. و این قاعده کلی هیچ جا در عالَم خلقت مورد استثنا قرار نگرفته است.


۱- بحارالانوارج26ص281ح29 ،از بصائر الدرجات.
۲- بحارالانوارج40ص96ح116 ،ازکتاب سلیم بن قیس.


@borrhan
#ضرورت_معرفت_امام (۱۹)

معرفت امام علیه‌السلام پذیرفتن مناصب الهی ایشان است.

┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

#قسمت_نوزدهم

🟩 معرفت خـدا و رسول صـلی الله علیه و آله و سـلم صنع خود خـداست و مخلوقـات نقشـی در اعطـاي معرفت ندارند، بلکه وظیفه آنها پس ازحصول معرفت، #تسـلیم نسـبت به آن و پذیرفتن آن میباشد. در مورد معرفت امام علیه السلام نیز مطلب از همین قرار است و سهم انسان در معرفت امام علیه السلام این است که به معرفی خداگردن نهد.

ّ پس ابتـدا بایـد دیـد که خداونـد چگونه ائمه علیهم السلام را معرفی کرده است. این معرفی در دو بخش صورت گرفته است:

🔻یکی معرفی اشخاص ایشان، و دیگری معرفی اوصاف و ویژگیهایی که خدا به آنها عطا نموده است. وظیفه انسان هم پس از این معرفی عبارت است از اینکه همان اشـخاص و افراد را مّتصف به آن صفات بداند و این را در دل معتقد گردد و از صمیم جان گردن نهد.

در اینجا اگر بخواهیم به همه اختصاصات ائمه علیهم السلام اشاره کنیم، بحثی بسـیار طولانی لازم می‌آیـد که از حوصـله این کانال خارج است، و لذا تنها به گوشه ای از اهم آنها در حّد اشاره اکتفا میکنیم.

امام رضا علیه السلام میفرمایند:

💠 الْإِمَامُ أَمِینُ‏ اللَّهِ‏ فِی‏ خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ وَ الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّه‏ ، الْإِمَامُ مُطَهَّرٌ مِنَ الذُّنُوبِ مُبَرَّأٌ مِنَ الْعُيُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْم‏ نِظَامُ اَلدِّینِ وَ عِزُّ اَلْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ اَلْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ اَلْکَافِرِینَ.


#ترجمه : امام امانتـدار خـدا در میان خلقش، و حّجت او بر بنـدگانش، و خلیفه او در سـرزمین هایش، و دعوت کننده به سوي خدا و دفاع کننـده از حقوق واجب او بر بنـدگان است. امام پاك گردیده از گناهان و برکنار گشـته از عیب‌ هاست که همه علم اختصاص به او دارد و به حلم شـناخته میشود. امـام نظـام دهنـده به دین و باعث سـربلندي مسـلمانان و خشم منافقان و از بین رفتن کافران است.(۱)


🔚 اگر فقط همین چند ویژگی راخوب متوجه شویم، براي تسـلیم کامل و سـرسپردگی به امام علیه السلام کفایت میکند؛ تاچه رسد به اینکه ویژگیهاي دیگر این بزرگواران براي ما روشن گردد.

درباره تعبیر «خلیفه الله» قبلا توضـیح دادیم و روشن شد که راه ارتباط با خدا و کشف رضا و سـخط او براي مخلوقات، #منحصر است در اینکه با خلیفه او ارتباط داشـته و سـخن او را به عنوان خواست خـدا بداننـد. و چنین کسـی تحت تأثیر القائات شـیطان قرار نمیگیرد و خـدا او را از شـر آفات شـیطانی حفظ میفرمایـد. و لذا حضـرت فرموده است: « المطهر من الذنوب» که مقام #عصمت ائمه علیهم السلام را بیان میکند.
ّ
ائمه علیهم‌السلام کسانی هستند که از دهان مبارک ایشان جز سخن وحی خارج نمیشود و اگر چیزي را امر کنند، امرشان امر خداست، و درصورتیکه از چیزي نهی نمایند، آن نهی هم نهی خداست.

🔚 تعبیر دیگر «المخصوص بالعلم» است. یعنی امام علیه السلام کسـی است که همه علم اختصاص به او دارد. بنابراین هیـچ علمی راخـدا خلق نکرده مگر اینکه امـام علیه السلام به آن آگاهی دارد. و هرکس دیگر هم که میخواهـد بهره اي از علم داشـته باشد، چون همه علم نزد امام علیه السلام است، باید منحصراً از ایشان اخذ کند و به غیر او مراجعه نکند.

پس تنها چنین کسـی است که می‌توانـد از هر جهت حّجت خدا بر بندگان باشد.
💢«حّجت» یعنی دلیل قاطع و برنده و امام علیه‌السلام چون داراي آن اختصاصات است، قول و فعل و تقریرش حّجت خداست بر مردم که طریق صحیح بندگی خداوند را به آنها نشان میدهـد. و اگر مردم واقعًا و باجان و دل تسـلیم ائمه علیهم السلام گردنـد و خود را به ایشان بسپرند، دین الهی در جـامعه نظام یافته و مسـلمانان سـربلند شـده و منافقان خشـمگین گشـته وکافران هم از بین میرونـد. درباره تعبیر «امین الله فی خلقه» نیز بزودي سخن خواهیم گفت.

1-اصول کافی کتاب الحجه ، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته ح۱


@borrhan
ّ
#ضرورت_معرفت_امام (۲۳)
#عصمت

معرفی حضرت صادق علیه‌السلام از امام

┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

#جلسه_بیست_و_سوم

لسان به حق ناطق ، امام جعفر صادق علیه‌السلام فرمودند:

💠 فَالْإِمَامُ هُوَ الْمُنْتَجَبُ الْمُرْتَضَى وَ الْهَادِي الْمُنْتَجَى وَ الْقَائِمُ الْمُرْتَجَى اصْطَفَاهُ اللَّهُ بِذَلِكَ وَ اصْطَنَعَهُ عَلَى عَيْنِهِ فِي الذَّرِّ حِينَ ذَرَأَهُ وَ فِي الْبَرِيَّةِ حِينَ بَرَأَهُ ظِلًّا قَبْلَ‏ خَلْقِ نَسَمَةٍ عَنْ يَمِينِ عَرْشِهِ مَحْبُوّاً بِالْحِكْمَةِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ اخْتَارَهُ بِعِلْمِهِ وَ انْتَجَبَهُ لِطُهْرِهِ بَقِيَّةً مِنْ آدَمَ ع وَ خِيَرَةً مِنْ ذُرِّيَّةِ نُوحٍ وَ مُصْطَفًى مِنْ آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ سُلَالَةً مِنْ إِسْمَاعِيلَ وَ صَفْوَةً مِنْ عِتْرَةِ مُحَمَّدٍ ص لَمْ يَزَلْ مَرْعِيّاً بِعَيْنِ اللَّهِ يَحْفَظُهُ وَ يَكْلَؤُهُ بِسِتْرِهِ مَطْرُوداً عَنْهُ حَبَائِلُ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ مَدْفُوعاً عَنْهُ وُقُوبُ الْغَوَاسِقِ وَ نُفُوثُ كُلِّ فَاسِقٍ مَصْرُوفاً عَنْهُ قَوَارِفُ السُّوءِ مُبْرَأً مِنَ الْعَاهَاتِ مَحْجُوباً عَنِ الْآفَاتِ مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ مَصُوناً عَنِ الْفَوَاحِشِ كُلِّهَا(۱) 

#ترجمه : «امام همان برگزیـده پسـندیده و هـدایتگر مَحرم اسـرار (الهی) و قیام کننـده مورد امیـدی است که خداونـد او را برای این امور برگزیـده و هنگـام خلقتش در عـالم ذَر و در میان خلایق، وقتی نور وجودی‌اش را آفریـد، پیش از آنکه کسـی را خلق کنـد از جانب راست عرش خود، امام را درحالیکه به حکمت در علم غیب نزد خداونـد ممتاز بود، زیر نظر خودش ساخت. خداوند او را با علم خود برگزید و به سبب پاکی‌اش انتخاب کرده درحالیکه باقیمانده (نسل) از حضرت آدم علیه‌السلام و برگزیده از فرزندان حضـرت نوح علیه‌السلام و انتخاب شده از آل ابراهیم علیه‌السلام و از نسل حضرت اسماعیل علیه‌السلام و گُل سر سبد بوستان حضـرت محمـد صلی‌الله علیه و آله میباشـد. (امام) همواره زیرنظر عنایت الهی حفظ شـده وخـدا او را در پس پرده مراقبت خود نگهداری میکند. دام‌ها و لشـکریان شیطان همیشه از او طرد و حوادث کور در تاریکیها و افسون زشت‌کاران از او دفع شده است. بدیها از او باز داشته میشود و از نقایص منّزه است؛ از آفات برکنار، از لغزشها بازداشته، از همه زشتیها مصون است.»

حال که شخصیت امام چنین است:
فَلَيْسَ يَجْهَلُ حَقَّ هَذَا الْعَالِمِ إِلَّا شَقِيٌّ وَ لَا يَجْحَدُهُ إِلَّا غَوِيٌّ وَ لَا يَصُدُّ عَنْهُ إِلَّا جَرِيٌّ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَلَا.(۲)

#ترجمه : پس جز فرد شقی ، نسبت به حق چنین عالِمی نادان نیست. و جز فریب خورده او را انکار نمیکند. و کسی جز آنکه بر خدای بزرگ جرأت و جسارت دارد، از او روی برنمیگرداند.

🔚 آنچه گـذشت گوشه ای از ویژگیهای ائمه علیهم‌السلام میباشدکه در احادیث خودشان آمده است.
حال که دورنمایی از آنچه خدا به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام عطا فرموده مشخص گردید، این در واقع معرفی خداست نسبت به اوصاف و ویژگیهای این معصومین علیهم‌السلام و وظیفه ما انسانها #تسـلیم نسـبت به این کمالات الهی و قبول کردن آنهاست و سـهم ما در معرفت امام علیه‌السلام همین پذیرفتن معرفی خداست. و این همـان «معرفت امـام» است که پس از معرفت خـدا و رسول صلی‌الله علیه و آله بر عهـده ما قرار داده شـده است.

----------------------

۱و ۲- اصول کافی ، کتاب الحجة ، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته ح٢


@borrhan
#ضرورت_معرفت_امام (۳۰)
معنای #مولا #جامعه_کبیره

اهل بیت در آینهٔ زیارت جامعه کبیره [6]

🔻 رضای امام علیه‌السلام، شرط لازم آمرزش گناهان

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

#قسمت_سی_ام

در اواخر زیارت خطاب به ولی و حجًت خدا
چنین میخوانیم:

🔸يَا وَلِيَّ اللّٰهِ إِنَّ بَيْنِي وَبَيْنَ اللّٰهِ عَزَّوَجَلَّ ذُنُوباً لَايَأْتِي عَلَيْها إِلّا رِضاكُمْ، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَىٰ سِرِّهِ، وَاسْتَرْعاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ، وَقَرَنَ طاعَتَكُمْ بِطاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي، وَكُنْتُمْ شُفَعائِي، فَإِنِّي لَكُمْ مُطِيعٌ، مَنْ أَطاعَكُمْ فَقدْ أَطاعَ اللّٰهَ، وَمَنْ عَصَاكُمْ فَقَدْ عَصَى اللّٰهَ، وَمَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللّٰهَ، وَمَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللّٰهَ .


#ترجمه : «ای ولیّ خدا، بین من و خدا گناهانی است که چیزی جز خشـنودي شـما آنرا از میان برنمیدارد. پس به حق آنکه شـما را نسبت به سِر خود امین قرار داده و شما را مسؤول رسیدگی به کار خلق خویش ساخته و اطاعت از شما را قرین و همراه اطاعت خود کرده است، َقسمتان می‌‌دهم که براي گناهان من بخشایش طلبید و شـفیعان من باشـید؛ که من مطیع شما هستم. هر کس شما را اطاعت کند، ازخـدا اطاعت کرده. و هرکس نافرمانی شـما را بکنـد، خـدا را نافرمانی کرده است. و هرکس شـما را دوست بدارد، خدا را دوست داشته. و هرکس با شما دشمنی کند، باخدا دشمنی کرده است.»


در این قسمت غیر از تأکید بر مطالب گذشته، دو نکته مهم جلب توجه می‌کند:

🔖←یکی این که شـرط لازم آمرزش گناهان انسان این است که ولی خدا از او خشـنود گردد. خداوند رضای اهل بیت علیهم السلام را رضای خودش قرار داده است به طوريکه تا خشنودی ایشان جلب نشود، خدا هم از بنده اش راضی نمیگردد.

🔖←نکته دوم تعبیر «استرعاکم أمر خلقه» است که نشان میدهـد خداوند امر هدایت خلق را به عهده ائمه علیهم السلام گذاشته و‌ آنها را مسؤول این کار ساخته است.

«راعی» به مسؤول رسـیدگی و مراقبت از یـک یـا چنـد چیز یـا شـخص گفته میشود. چوپـانِ گله گوسـفند را هم «راعی» می‌گویند، چون مسؤول نگهداری و مراقبت و پروراندن آن گوسـفندان ، همان چوپان است. خداوند هم اهلبیت علیهم السلام را چوپان امت اسلامی قرار داده و آنها را مسؤول حفظ و مراقبت و هدایت امت به سوی خدا و دین الهی کرده است. و در مقابل از مردم خواسـته است تـا به مسؤولان و مربیان خود روي آورده، #تسـلیم ایشان باشـند و اوامر آنها را اوامر خـدا و‌ نواهی آنها را نواهی خدا بدانند.
←اگر کسـی خود را اینگونه به اولیای خـدا بسـپارد، دیگر باکی از گمراهی ندارد. زیرا ایشان خود از او دسـتگیري لازم را می ‌کننـد و او را از خطرات محـافظت می‌نماینـد؛

همـانطـور که یـک چوپـان گوسـفندان خود را از خطرات حفـظ کرده و نمی‌گذارد که هیچیک از آنها طعمه گرگ و امثال آن شوند.

این بیـان تعبیر دیگري از مسأله «ولایت» ائمه علیهم السلام بر مخلوقات می‌باشد که امام باقر علیه‌السلام در حدیثی نورانی به یکی از اصحاب خود جناب محمد بن مسلم آن را فرمودند؛


در ادامه به این روایت شریف خواهیم پرداخت.


@borrhan
#ضرورت_معرفت_امام (۳۴)
#درس_های_توحید (۲۶۰)
#جامعه_کبیره

نیاز انسان به امام علیه‌السلام در اصول و فروع دین

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

#قسمت_سی_و_چهارم

🔻در آن بخش از اصول و فروع دین که خارج از حوزه کشف عقل است و صـرفاً بایـد تعبد حاکم باشد، نیاز انسان به راهنمایی اولیـای خـدا واضـح و روشن است.
#روزه و #نماز احکامی هسـتند که انسان با عقل خویش به وجوب آنها پی نمی‌برد، اما وقتی حجت خدا و لسان وحی الهی وظیفه انسان را بیان کرد، تعبداً از آن تبعیت میکند.

اما اکثر مسائل دینی اینطور نیست. در اصول دین، خصوصاً امر توحیـد، و همچنین در بسـیاری از فروع، خصوصاً احکام قلبی و اخلاقی، برای عقل آدمی روشـنایی خاصـی وجود دارد.

←توحیـد خداوند مطابق فطرت و عقل آدمی است و این را که خدا باید ازحـد تعطیـل و تشبیه خـارج باشـد، عقـل کاملا تصـدیق میکنـد. ←همچنین فرو بردن خشم و گـذشت از خطاکاران و رعایت همسایه و ... اینها اموري عقلانی هستند که حُسن آنها را عاقل میفهمد.

🔚آنچه در اینگونه امور اهمیت دارد حفـظ انسـان در مسـیر صـحیح و عقلانی است و این هـدف، درصورتیکه انسان به خود واگذاشـته شود، تحقق نمی‌پذیرد.

انسان نیازمند تزکیه و تربیت صـحیح است و بدون آن، گرچه بسـیاری از مسائل را در ابتدا بداند، ممکن است خیلی زود از مسیر درست منحرف شود و آنچه را دارد از دست بدهد.

وقتی برای انسان عاقل جرقهٔ اعتقاد صـحیح به توحیـد زده شود، فوراً تصـدیق میکند، اما افکار بشـري و القائات نادرست نمی گذارد همان اعتقاد صـحیح را حفظ کند و انواع وساوس شیطانی یا انسانی او را از حرکت در مسیر درست باز میدارند.

لذا با توجه به اینکه توحید در معارف اهلبیت علیهم السلام بسیار روشن و وجدانی است
اما متأسـفانه بسیاری از کسانی که حتی احادیث ائمه علیهم السلام را هم در این مورد دیـده و شـنیده انـد، چون از سَرِ خضوع و #تسـلیم با آنها برخورد نکرده اند، نتوانسـته اند خود را از تـأثیر سوء افکـار بشـری مصون بدارنـد و لـذا به توجیه و تأویل آیات و روایات پرداخته انـد. اینها مصـداق آن گروه هستند که در فکر و عمل دیگران را بر اهلبیت علیهم‌السلام ترجیح داده اند و به جاي آنکه سخن دیگران را درباره توحید به سخنان ائمه علیهم السلام محک بزننـد، تعالیم دیگران را اصل گرفته و احادیث را با آنها توجیه و تأویل نموده انـد.
به همین جهت با اینکه مسأله توحید در معارف اهل بیت علیهم‌السلام از بدیهی ترین بدیهیات است اما بر بسـیاري از متفکران و اهل مطالعه هم پوشـیده مانـده است.

🔚 پس بشـر در امور غیر تعبدی هم احتیاج به مربی و معّلم معصوم دارد و بایـد خود را به او بسپرد تا با دسـتورات او و طبق برنامه تربیتی او رشـد کنـد و از انحراف در امان بماند.
🔚 وقتی درخدا شناسـی که روشـنترین مسأله است وضـعیت چنین باشد، به طریق اولی در پیغمبر شناسـی و امـام شناسـی و معاد شناسـی هم که اصول و پایه هاي دین هسـتند، همینطور خواهـد بود. زیرا جنبه های تعبدی در اینها بیش از توحید است.

به هرحال هر امر خیري از اهلبیت علیهم السلام سرچشمه میگیرد و با ایشان میتوان به آن دسترسی پیداکرد:

🔸إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه

#ترجمه : «اگر ازخوبی یاد شود، شما ابتداي آن و ریشه و شاخه آن و سرچشمه و پناهگاه و انتهاي آن هستید.»

ّ
🟨 اصل و فرع خوبیها و ریشه و شاخه نیکیها و ابتـدا و انتهای آنها و سرچشـمه همه خیرات ائمه علیهم السلام هسـتند. نیکی همان است که آنها میگویند یا انجام میدهند.

۱- بحارالانوار ج۱۰۲ ص۱۳۲/ زیارت جامعه کبیره


@borrhan
#ضرورت_معرفت_امام (۴۰)
#درس_های_توحید (۲۶۳)

مراتب انکار امامت

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

#قسمت_چهلم

🔻انکـار امـامت داراي مراتبی است که برخی از آن مراتب شدیـدتر و بعضـی خفیف تر است.

کسـیکه ائمه علیهم السلام را به عنوان پیشوایـان معصوم خـدا و حّجت هاي الهی شـناخته است←اگر #تسـلیم امامت ایشان نشود، منکر آنان میباشـد، اعم از اینکه صریحاً امامت ایشان را نفی کنـد یا اینکه نفی نکند اما قبول هم نکند. این حالت هم نوعی انکار و رّد محسوب میشود؛
مرتبه شدیدتر این است که با ایشان دشمنی بورزد و تبری از ایشان را وسیله تقرب به سوي خداوند بداند!

همه این حالتهـا انکـار امامت ائمه علیهم السلام است که به فرموده خـداي متعال در حکم انکار خود خـداست. البته چون این مراتب انکـار با یکـدیگر تفاوت دارنـد، بعضـی از احکام آنها هم با یکـدیگر متفاوت است.
🔸مثلا دشـمنی با ائمه علیهم السلام باعث میشود که فرد در دنیا حکم مسـلمان نداشـته باشـد، بـدنش همچون بت پرسـتان پاك نباشـد و خوردن ذبیحه اش برای مسـلمانان مجـاز نباشـد و ...اما در مراتب پـایین‌تر چنین احکامی نیست.

به هر حال منکران امامت ائمه علیهم السلام با وجود تفاوتهایی که در درجه انکارشان وجود دارد، در یک مرتبه مشترك هسـتند و آن اینکه با آنکه «شناخت» پیدا کرده‌اند،←تسـلیم امامت امامان علیهم السلام نشده‌اند و از همین جهت کافر و مشـرك می‌باشـند. البته تأکید میشود که ممکن است خودشان به اینکه انکار امامت ائمه علیهم السلام در واقع انکار خداست، علم و توجه نداشـته باشند، اما جهل یا غفلت ایشان تأثیري در کفر و شرك آنها ندارد.(اشرکوا من حیث لایعلمون)
ّ
خدای متعال میفرماید:

📖  إِنَّ اللهَ‌ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ..{۴۸/نساء}

#ترجمه : خداوند از اینکه به او شرك ورزیده شود، نمیگذرد. و نسبت به کمتر ازشرك برای هر کس که بخواهد آمرزنده است.

🔚 بنـابراین مهمترین مسـأله در دین، همین «امـامت» و «ولایت» است که تضـمین کننـده هر چیز است و بـدون آن هیـچ چیز حتّی توحیـد که اصل و پایه و روح دین است نیز ضـمانت کافی براي تحّقق یافتن، پیدا نمیکند؛اگر تعالیم اهل بیت علیهم السلام در باب توحید نبود، هرگز مردم خداشـناس در مسیر صحیح خداشناسی باقی نمی‌ماندند و همگان تحت تأثیر القائات شیطانی، به گمراهی و تشبیه خالق متعال می‌افتادند.

اکنون که جوامع حدیثی پر از خُطَب توحیدي ائمه علیهم السلام ماست و در قرون گذشـته در اختیـار بسـیاری از متفکران مسـلمان قرار گرفته است، بـاز هم مشاهـده می‌کنیم که پیروان راستین ایشـان که همان موحدان واقعی هسـتند، تعدادشان به نسبت دیگران بسیار کم است؛ چه رسد به اینکه فرض کنیم اهل‌بیت علیهم السلام این سخنان را نفرموده بودند. در آن صورت میتوان گفت که دیگر موحد واقعی باقی نمی‌ماند.

به هرحال انکار امامت و ولایت، انکار اصل و اساس دین است و انسان را از دایره توحید خارج و به وادی شرك می‌راند.

البته همانطور که گفته شد هیچ اشکالی ندارد که خداي متعال بر اساس مصالحی براي این گروه از مشرکان در دنیا از لحاظ ظاهر دین احکامی را وضع کند که از بعضی جهات با احکام مؤمنان مشترك و یکسان باشد.

مانند اینکه منکران ولایت اگر با اهل‌بیت علیهم السلام دشـمنی نداشـته باشـند، بدنهایشان پاك است، ولی مشـرکان غیر مسلمان که علناً خدا را انکار میکنند، چنین حکمی برایشان نیست.
این حکم آنها را از کافر و مشرك بودن خارج نمی‌سازد و صرفًا به خاطر مصلحتهایی در دنیا قرار داده شده و با مرگ آنها از بین میرود و در آخرت هیچ اثری بر این حکم مترّتب نیست.


پی‌نوشت:
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:

🔸وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ وَ حُبُّهُ عِبَادَةُ اللَّهِ وَ اتِّبَاعُهُ فَرِيضَةُ اللَّهِ وَ أَوْلِيَاؤُهُ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ وَ أَعْدَاؤُهُ أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

#ترجمه‌ : ولایت علی بن ابیطالب ولایت خداست؛ محبّتش عبادت خدا؛ پیروی از او واجب خدا؛ دوستانش دوستان خدا؛ دشمنانش دشمنان خدا؛ مخالفت با او مخالفت با خدا؛ و سازش با او سازش با خداست.

📕أمالي صدوق، مجلس۹، ص۳۲، ح۳


@borrhan
[ کانال برهان ]
‍ #ضرورت_معرفت_امام (۴۲) #مرو (۱۶) #درس_های_توحید (۲۶۶) #فرقه_ناجیه ولایت ؛ شرط ضروري توحید ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ #قسمت_چهل_و_دوم 🔸مرتبط با آنچه در قسمت پیشین بیان شد حدیث مشـهوري است که به نام حدیث «سلسـلة الذهب» معروف است، و این وجه تسمیه (سلسله طلایی)…
✍️ حذيفة بن اسيد غفارى روایت کرد كه رسولخدا فرمود:
«اى حذيفه به راستى حجت خداوند بعد از من بر شما على بن ابیطالب است، كفر به او كفر بخداست، شرك به او شرك بخداست، شك در او شك در خداست، و الحاد در او الحاد در خداست، انكار او انكار خداست، ايمان به او ايمان بخداست، زيرا او برادر رسولخدا و وصى او و امام امت او و سرور آنها است و او ریسمان محکم خدا و آن دستاویز استواری است که گسستی برای آن نیست، و دو گروه نسبت به او هلاك می‌شوند و خود او تقصیری ندارد، محبی که در حق او #غلو كند و کسی که در حق وی کوتاهی نماید، اى حذيفه از على جدا مشو كه از من جدا می‌شوى و با او مخالفت مكن كه با من مخالفت خواهی کرد به راستی که على از من است و من از او، هر كه او را به خشم آورد مرا به خشم آورده و آنکه او را خوشنود سازد به یقین مرا خوشنود ساخته است.»
📕أمالي صدوق، مجلس۳۶، ص۲۶۴

پی‌نوشت: کسـیکه ائمه علیهم‌السلام را به عنوان پیشوایـان معصوم خـدا و حجت هاي الهی شـناخته است اگر #تسـلیم امامت ایشان نشود ؛ در حقیقت انتخاب الهی را رد کرده و آن که آنها را بپذیرد،در واقع خدا را قصد کرده و دعوت خدا به ایمان و دینداری را پذیرفته است.

#وحدت_اسلامی
#ضرورت_معرفت_امام (۴۵)

ِاِعمال ولایت الهی در حقّ بنده مؤمن

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

#قسمت_چهل_و_پنجم

🔻بنابراین آنچه در «قسمت قبل» بیان شد ، بنـدگی خـدا خلاصه می‌شود در اینکه انسان #تسـلیم پیشـگاه او باشـد و به آنچه او برایش پسـندیده -چه مطابق میلش باشـد و چه مخالف- راضـی و خشـنود باشـد.
چنین کسـی واقعاً «ولایة اللّه» را پذیرفته است و مؤمن بودن شـخص نیز از همین ویژگی مشّخص میگردد.

🔸...عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ بِأَيِّ شَيْءٍ يُعْلَمُ اَلْمُؤْمِنُ بِأَنَّهُ مُؤْمِنٌ قَالَ بِالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ وَ اَلرِّضَا فِيمَا وَرَدَ عَلَيْهِ مِنْ سُرُورٍ أَوْ سَخَطٍ

#ترجمه : ... راوي گویـد : «به امـام صادق علیه السلام عرض کردم: مؤمن از کجا بدانـد که مؤمن است؟ فرمود: از تسـلیم بودن نسـبت به خداوند و خشنودي نسبت به آنچه برایش پیش می‌آید چه مطابق میلش باشد و چه مخالف.»(۱)

🔚 اینجاست که براي انسان مشـخص میشود همه عبادات، اگر واقعاً عبادت خـداباشـند، بایـد چنین اثري در روح عبادت کننده داشـته باشـند. #نماز و #روزه و #حـج و ... اگر آنگونه که مورد رضاي خداست انجام شوند، شـخص را به سوي اینکه راضـی به رضـاي خـدا و ناراضـی از نارضـایتی او باشـد سوق میدهنـد. بنـده بـا ایمـان در برابر رضا و سـخط الهی از پیش خود رضا و سخطی نـدارد؛ آنچه راکه خـدایش می پسـندد، دوست دارد و از آنچه خـدا برایش کراهت دارد، متنفر است. هر قـدر حب و بغض انسـان منطبق بر حب و بغض الهی باشـد، به همـان انـدازه از ایمـان بهره منـد شـده است.←این مطلب در احادیث ما تحت «الحب فی الله و البغض فی الله» آمده است.

رسولخدا صلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند:

🔸یاعَبدَاللهِ ، اَحْبِبْ فِى اللّه ِ وَ ابْغِضْ فِى اللّه ِ وَ والِ فِى اللّه ِ وَ عـادِ فِى اللّه ِ فَاِنَّهُ لَنْ تُنالَ وُلاِيَةُ اللّه ِ اِلاّ بِذلِك، وَ لايَجِـدُ رَجـُلٌ طَعْمَ الإيمانِ وَاِنْ كَثُرَتْ صَلاتُهُ وَ صِيامُهُ حـَتّى يـَكُونَ كَذلِك. 

#ترجمه : «اي بنـده خـدا، در راه خدا و به خاطر او دوست داشـته باش. و به خاطر او تنفر داشـته باش. و دوستی و دشـمنی ات در راه خدا باشـد. زیرا ولایت خـدا جز از این راه به دست نمی آید. و هیچ انسانی، هرچند نماز و روزه اش زیاد باشد، طعم ایمان را نمی ‌چشد مگر آنکه چنین باشد.»(۲)

۲- اصول کافی کتاب الایمان و الکفر ، باب الرضا بالقضاء ح۱۲ (ر.ک: تصویر الحاقی)
- بحارالانوار ج۶۹ ص۲۳۶ ح۱


@borrhan
#ضرورت_معرفت_امام (۵۹)

معرفت حجت خدا ابتدا و‌ انتهای هر عبادتی

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

#قسمت_پنجاه_و_نهم

ّ🔻تا اینجای مباحث دانستیم که اصل و روح همه عبادات، معرفت و ولایت اهل‌بیت علیهم السلام است. اگر #نماز و #روزه و #حج و زکات را بندگان خدا آموخته اند، به برکت شـناخت خاندان رسالت بوده است. اگر آنها نبودند کسی با نماز و روزه و ... آشنا نبود. و اگر اینها آثار خود را داشـته باشـند، عبادت کننده را در معرفت و ولایت اهلبیت علیهم السلام استوارتر و محکمتر می‌سازند.

بنابراین میتوان گفت اول و آخر هر عبادتی، معرفت و ولایت پیامبرصـلی‌الله علیه و آله وسلم و ائمه علیهم السلام است.

امام صادق علیه‌السلام میفرمایند: 

🔸ما مِن شَيءٍ بَعدَ المَعرِفَةِ يَعدِلُ هذه الصَّلاةِ و لابَعدَ المَعرِفَةِ و الصَّلاةِ شَيءٌ يَعدِلُ الزَّكاةَ و لا بَعدَ ذلكَ شَيءٌ يَعدِلُ الصّومَ و لا بَعدَ ذلكَ شَيءٌ يَعدِلُ الحَجَّ و فاتِحَهُ ذلكَ كُلِّهِ مَعرِفَتُنا و خاتِمَتُهُ مَعرِفَتُنا.

#ترجمه : «هیـچ چیز (از لحـاظ اهمیت و ارزش) پس از معرفت، با این نماز برابري نمیکنـد. و پس از معرفت و نماز، هیـچ چیز با زکات برابري نمیکنـد. و پس از اینها هیـچ چیز با روزه برابري نمیکنـد. و پس از اینها هیـچ چیز باحج برابري نمیکند. و آغاز و ابتداي همه اینها معرفت ما (اهلبیت علیهم السلام) است و پایان و انتهاي آنها هم معرفت ما.»


🔚اصل در «معرفت»، معرفت خـداي متعال است که روح وحقیقت بنـدگی اوست. اما همانطورکه بیان شد، لازمه معرفت خدا معرفت پیامبرصـلی الله علیه و آله وسـلم و اهل بیت اوست، به طوريکه قبل از هر عبادتی باید #تسـلیم ولایت چهارده معصوم علیهم السلام شـد و آنگاه از آنها اعمال عبادی را فراگرفت. ←پس رتبه معرفت امام علیه السلام بر هر عبادتی مقـدم است. از طرف دیگر نتیجهٔ هر عبادتی معرفت بیشتر نسـبت به خداونـد است که این هم اثرش در معرفت بیشتر نسـبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام آشـکار میگردد.←بنـابراین معرفت امام علیه‌السلام عصاره و چکیـده همه عبادات است و چون روح همه آنهاست، از هیچ عبادتی جدا نیست.


بحارالانوارج۲۷ ص۲۰۲ ح۷۱  از امالی طوسی


@borrhan
#ضرورت_معرفت_امام (۶۱)


معرفت و انکار امام علیه السلام

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

#قسمت_شصت_و_یکم

🔻با توجه به اهمیت معرفت و ولایت اهل‌بیت علیهم السلام و اینکه روح و اصل همه اعمال و عبادات می‌باشد، می‌توانیم وجود و عدم آنرا ملاك ایمان و کفر بدانیم که در احادیث بر این امر تأکید شده است.

امام صادق علیه السلام میفرمایند:

🔸نَحْنُ اَلَّذِينَ فَرَضَ اَللَّهُ طَاعَتَنَا لاَ يَسَعُ اَلنَّاسَ إِلاَّ مَعْرِفَتُنَا وَ لاَ يُعْذَرُ اَلنَّاسُ بِجَهَالَتِنَا مَنْ عَرَفَنَا كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ يُنْكِرْنَا كَانَ ضَالاًّ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى اَلْهُدَى اَلَّذِي اِفْتَرَضَ اَللَّهُ عَلَيْهِ مِنْ طَاعَتِنَا اَلْوَاجِبَةِ فَإِنْ يَمُتْ عَلَى ضَلاَلَتِهِ يَفْعَلِ اَللَّهُ بِهِ مَا يَشَاءُ 

#ترجمه : «مـا آن کسـانی هستیم که خـدا اطـاعت از مـا را واجب فرموده. مردم راهی جز معرفت ما ندارنـد و به خاطر شـناختن ما معـذور نیستند. هرکس معرفت ما را داشته باشد، مؤمن، و هرکه ما را انکار نماید، کافر است. و کسی‌ که نه اقرار به معرفت ما دارد و
نه انکـار میکنـد، گمراه است
، مگر اینکه به سوي اطـاعت لازم از مـا - همـان هـدایتی که خداونـد بر او واجب ساخته - باز گردد. پس اگر درحال گمراهی‌اش بمیرد،خدا هرگونه که بخواهد با او رفتار میکند.»



ّـ🔚معرفت امـام عبـارت است از پـذیرفتن و اداي حق‌ّ امام علیه‌السلام پس از شـناخت ایشان. با این ترتیب معرفت در مقابل انکار قرار می گیرد. اگر گاهی به «شـناخت» ترجمه میشود، بایـد توجه کرد که منظور از آن صرف اطلاع و دانسـتن حق امام علیه‌السلام نیست، بلکه پذیرفتن قلبی و #تسـلیم نسبت به آن است که به «باور» و «اعتقاد» تعبیر میشود و ←امام شناس یعنی کسی که امام علیه السلام را به امامت قبول دارد و تسـلیم ایشان است ،
انکار امام علیه السلام هم یعنی پس از دانستن حّق ایشان، زیر بار آن نرود و تسلیم نگردد.


🔻مستضعف یا ضال


ّـ بنابراین، کسانیکه اصـلا اطلاعی از ائمه علیهم السلام و مقام و منصب الهی آنها ندارنـد و در این ندانسـتن مقصر نبوده اند، اصـطلاحاً «مستضـعف» یا «ضال» نامیـده میشونـد.
اینها کسانی هسـتند که به مسـیرصـحیح هـدایت نشده اند. البته بر خدا هم واجب نبوده که همه بندگان خود را با صـراط مسـتقیم ولایت ائمه علیهم السلام آشنا سازد. نسبت به اینگونه افراد در حدي که بر ایشان اتمام حّجت شـده است، اسـتحقاق مؤاخـذه و کیفر وجود دارد ؛ اما تعیین سـرنوشت ایشان به امر الهی موکول شـده است. ممکن است خدا با عدل یا فضل خود، با ایشان رفتار نماید، در هر صورت دست او باز است و هر کار بخواهد انجام می ‌دهد. البته قدر مسّلم این است که به آنها ظلم نمی‌کند.

🔸پس انسانها در پیشگاه خداوند سه دسته هستند: مؤمن ، کافر و مستضعف.


- اصول کافی ج1ص،187کتاب الحجه‌ باب فرض طاعة الائمه ح١١


@borrhan