#حدیببه (۲۷)
#عدالت_صحابه (۱۷۳)
✅ خلفای مکتب سقیفه و صلح حدیبیه
🔖 تتمه ماه ذیقعده و صلح حدیبیه
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔰ماجرای مهم سال ششم هجری، واقعهٔ صلح حدیبیه است.
🟨 عمر بن خطاب
پیامبر با دیدن رویایی که در آن به زیارت مسجد الحرام رفته بودند ، علیرغم روابط بسیار تیره بین قریش و ایشان و چند جنگ خونین که قریش بر ایشان تحمیل کرده بود ، به سوی مکه برای انجام عمره مفرده، حرکت میکنند.
قریش در جایی به نام حدیبیه مانع از حرکت میشود و پس از چندین بار رفت و آمد و جر و بحث ، پس از اطمینان کامل از اینکه پیامبر نه تنها قصدی برای حمله ندارد ، بلکه به جز سلاح مسافر همراهشان نیست ، تقاضای صلحی را میکند که در آن پیامبر در سال ششم برگشته و در سال پس از آن به #حج بیایند.
🔻اعتراضهای پی در پی عمر در مقابل پیامبر و تحریک کردن مسلمانان توسط او برای مخالفت با عقد قرارداد صلح با مشرکان مکه در ماجرای صلح حدیبیه ، تقریبا در تمام کتب تاریخی شیعه و سنی آمده است ؛
تاریخ حکایت می کند که پیامبر میخواستهاند ، عمر بن خطاب را به عنوان مذاکره کننده به سوی مشرکان قریش بفرستند؛ ←این از آن رو بود که عمَر روابط خوبی با مشرکان مکه داشت و در عین حال ، حضور او با توجه به تندی مزاج و مخالفت های اولیه با عقد صلحنامه ، در میان مسلمانان آشوب را به همراه میآورد ...اما عمَر نمیپذیرد (۱) ؛ و در ادامه به شدت از عقد قرارداد صلح ، اظهار نارضایتی میکند ؛
مورخان می نویسند که عمَر از این و آن میپرسیده است که : «مگر این فرد پیامبر نیست ؟ پس چرا ما باید تن به ذلت دهیم ؟ »
یا اینکه : «آیا ما بر حق و آنان بر باطل نیستند؟ پس چرا خفت را با امضاء صلحنامه در دین مان بپذیریم ؟» (۲)
او و گروهی از مسلمانان که مخالف تنظیم صلحنامه بودند ، دیگران را برای رویارویی با مشرکان قریش تحریک میکردند ؛ مسلمانان به رهبری او دست به شمشیر میبرند و علی رغم میل رسول خدا با قریشیان روبرو میشوند ؛
...با حملهٔ چند اسب سوار مشرک که اوضاع مسلمانان را زیر نظر داشتند ، همهٔ اینان پا به فرار می گذارند❗️ با فرار آنان ، به فرمان پیامبر ، حضرت امیر علیهالسلام در مقابل مشرکان - که اینک تا وسط اردوگاه مسلمانان آمده اند - میایستند ؛
آن گاه پیامبر به عتاب این به ظاهر مسلمانان ، را نافرمان میخوانند ، و ترس و سستی آنان در جنگ #بدر و فرار آن ها در جنگ #احد و #خندق را ، به یادشان میآورند ؛
خود عمر اشاره کرده است :
«فَعَمِلتُ لِذلكَ أعمالا»
#ترجمه : من به جهت مخالفت با تنظیم صلح نامه کارهایی (ناشایست) کردم . (۳)
مسلمانان که در «بیعت شجره» به پیامبر قول بر عدم فرار داده بودند ، خشمگین و ناراحت از کردهٔ خویش ، شاهد عقد قرارداد صلح هستند ؛ قرار داد صلحی مشهور به : «صلح حدیبیه»
❗️پس از عقد صلح نامه جو بسیار سنگینی بر مسلمانان حاکم میشود ، وضعیت به گونه ای بود که وقتی پیامبر دستور دادند تا سرها را تراشیده و قربانی نمایند ، کمتر کسی به این کار اقدام می کند ؛ و باز هم عمَر زبان به اعتراض میگشاید که :
«ما حج نکردیم تا اینک قربانی کنیم.» (۴)
...پیامبر رنجیده خاطر به تنهایی بر میخیزند و سر را میتراشند ؛ آن گاه اصحاب یک به یک ، این کار را با کراهت انجام می دهند (۵) ؛
در حالیکه از شدت ناراحتی می خواستند سر یکدیگر را قطع کنند (۶) ؛
اشاره به این نکته خالی از لطف نخواهد بود که «بیعت شجره» در زیر درختی در منطقهٔ حدیبیه صورت گرفت ، بعدها عمر در زمان خلافتش آن را قطع میکند تا کسی به آن متوسل نگردد و زیر آن #نماز نخواند (۷)
در بازگشت از حدیبیه عمر بارها به رسول خدا صلیالله علیه و آله میگوید: « مگر تو نبودی که خواب دیدی ما به زیارت کعبه میرویم! پس چه شد؟»
وعدههای پیامبر برای حج در سال آینده نیز او را ساکت نمیکند. تندی رفتار عمر تا آن جا پیش میرود که رسول رحمت صلیالله علیه و آله آزرده میشوند و تا آخر سفر دیگر با عمر سخن نمی گویند و پاسخ اعتراضات او را نمیدهند ؛ او در پی این اعمال و در همین ماجرا از نزول آیات الهی بر خودش میترسیده است؛(۸ : ر.ک تصویر الحاقی)
جمله مشهور خلیفه در ماجرای حدیبیه :
«ما شَکَکتُ فی نُبُوَّةِ مُحَمَدٍ قَطی کَشَکّي يومَ الحُدَيبِيَة»
#ترجمه : هیچ گاه مانند روز حدیبیه به نبوت محمد(صلیالله علیه و آله) شک نکرده بودم
در تاریخ به یادگار مانده است! (۹)
این نشان میدهد که شخص گوینده ناخواسته اعتراف کرده است که :
«بارها به نبوت حضرت رسول اکرم صلیالله علیه و آله شک کرده که مهمترین جای این تشکیکها در حدیبیه بوده است.»
«↓↓1⃣↓↓»
#عدالت_صحابه (۱۷۳)
✅ خلفای مکتب سقیفه و صلح حدیبیه
🔖 تتمه ماه ذیقعده و صلح حدیبیه
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔰ماجرای مهم سال ششم هجری، واقعهٔ صلح حدیبیه است.
🟨 عمر بن خطاب
پیامبر با دیدن رویایی که در آن به زیارت مسجد الحرام رفته بودند ، علیرغم روابط بسیار تیره بین قریش و ایشان و چند جنگ خونین که قریش بر ایشان تحمیل کرده بود ، به سوی مکه برای انجام عمره مفرده، حرکت میکنند.
قریش در جایی به نام حدیبیه مانع از حرکت میشود و پس از چندین بار رفت و آمد و جر و بحث ، پس از اطمینان کامل از اینکه پیامبر نه تنها قصدی برای حمله ندارد ، بلکه به جز سلاح مسافر همراهشان نیست ، تقاضای صلحی را میکند که در آن پیامبر در سال ششم برگشته و در سال پس از آن به #حج بیایند.
🔻اعتراضهای پی در پی عمر در مقابل پیامبر و تحریک کردن مسلمانان توسط او برای مخالفت با عقد قرارداد صلح با مشرکان مکه در ماجرای صلح حدیبیه ، تقریبا در تمام کتب تاریخی شیعه و سنی آمده است ؛
تاریخ حکایت می کند که پیامبر میخواستهاند ، عمر بن خطاب را به عنوان مذاکره کننده به سوی مشرکان قریش بفرستند؛ ←این از آن رو بود که عمَر روابط خوبی با مشرکان مکه داشت و در عین حال ، حضور او با توجه به تندی مزاج و مخالفت های اولیه با عقد صلحنامه ، در میان مسلمانان آشوب را به همراه میآورد ...اما عمَر نمیپذیرد (۱) ؛ و در ادامه به شدت از عقد قرارداد صلح ، اظهار نارضایتی میکند ؛
مورخان می نویسند که عمَر از این و آن میپرسیده است که : «مگر این فرد پیامبر نیست ؟ پس چرا ما باید تن به ذلت دهیم ؟ »
یا اینکه : «آیا ما بر حق و آنان بر باطل نیستند؟ پس چرا خفت را با امضاء صلحنامه در دین مان بپذیریم ؟» (۲)
او و گروهی از مسلمانان که مخالف تنظیم صلحنامه بودند ، دیگران را برای رویارویی با مشرکان قریش تحریک میکردند ؛ مسلمانان به رهبری او دست به شمشیر میبرند و علی رغم میل رسول خدا با قریشیان روبرو میشوند ؛
...با حملهٔ چند اسب سوار مشرک که اوضاع مسلمانان را زیر نظر داشتند ، همهٔ اینان پا به فرار می گذارند❗️ با فرار آنان ، به فرمان پیامبر ، حضرت امیر علیهالسلام در مقابل مشرکان - که اینک تا وسط اردوگاه مسلمانان آمده اند - میایستند ؛
آن گاه پیامبر به عتاب این به ظاهر مسلمانان ، را نافرمان میخوانند ، و ترس و سستی آنان در جنگ #بدر و فرار آن ها در جنگ #احد و #خندق را ، به یادشان میآورند ؛
خود عمر اشاره کرده است :
«فَعَمِلتُ لِذلكَ أعمالا»
#ترجمه : من به جهت مخالفت با تنظیم صلح نامه کارهایی (ناشایست) کردم . (۳)
مسلمانان که در «بیعت شجره» به پیامبر قول بر عدم فرار داده بودند ، خشمگین و ناراحت از کردهٔ خویش ، شاهد عقد قرارداد صلح هستند ؛ قرار داد صلحی مشهور به : «صلح حدیبیه»
❗️پس از عقد صلح نامه جو بسیار سنگینی بر مسلمانان حاکم میشود ، وضعیت به گونه ای بود که وقتی پیامبر دستور دادند تا سرها را تراشیده و قربانی نمایند ، کمتر کسی به این کار اقدام می کند ؛ و باز هم عمَر زبان به اعتراض میگشاید که :
«ما حج نکردیم تا اینک قربانی کنیم.» (۴)
...پیامبر رنجیده خاطر به تنهایی بر میخیزند و سر را میتراشند ؛ آن گاه اصحاب یک به یک ، این کار را با کراهت انجام می دهند (۵) ؛
در حالیکه از شدت ناراحتی می خواستند سر یکدیگر را قطع کنند (۶) ؛
اشاره به این نکته خالی از لطف نخواهد بود که «بیعت شجره» در زیر درختی در منطقهٔ حدیبیه صورت گرفت ، بعدها عمر در زمان خلافتش آن را قطع میکند تا کسی به آن متوسل نگردد و زیر آن #نماز نخواند (۷)
در بازگشت از حدیبیه عمر بارها به رسول خدا صلیالله علیه و آله میگوید: « مگر تو نبودی که خواب دیدی ما به زیارت کعبه میرویم! پس چه شد؟»
وعدههای پیامبر برای حج در سال آینده نیز او را ساکت نمیکند. تندی رفتار عمر تا آن جا پیش میرود که رسول رحمت صلیالله علیه و آله آزرده میشوند و تا آخر سفر دیگر با عمر سخن نمی گویند و پاسخ اعتراضات او را نمیدهند ؛ او در پی این اعمال و در همین ماجرا از نزول آیات الهی بر خودش میترسیده است؛(۸ : ر.ک تصویر الحاقی)
جمله مشهور خلیفه در ماجرای حدیبیه :
«ما شَکَکتُ فی نُبُوَّةِ مُحَمَدٍ قَطی کَشَکّي يومَ الحُدَيبِيَة»
#ترجمه : هیچ گاه مانند روز حدیبیه به نبوت محمد(صلیالله علیه و آله) شک نکرده بودم
در تاریخ به یادگار مانده است! (۹)
این نشان میدهد که شخص گوینده ناخواسته اعتراف کرده است که :
«بارها به نبوت حضرت رسول اکرم صلیالله علیه و آله شک کرده که مهمترین جای این تشکیکها در حدیبیه بوده است.»
«↓↓1⃣↓↓»
Telegram
attach 📎