#پشیمانی (۲۹) #روابط
#تحریف #توسل (۳۰۰)
#سیرهء علمای مخالفین (۱۹۰)
❗️ پشیمانی پُر دردسر
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔷 در منابع بسیاری از کتب حدیثی و تاریخی، خبری نقل شده که در آن خلیفهی اوّل در آخرین لحظات عمر خویش، از #هجوم به خانهی حضرت زهرا سلام الله علیها اظهار پشیمانی و ندامت نموده است.
←طبعا این نقل به مذاق بسیاری خوش نیامده و سعی کردهاند به گونهای آن را انکار نمایند!
🔻 بخش اصلی متن مورد نظر این است:
...فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَتَرَكْتُهُ، وَإنْ أغْلِقَ عَلَیّ الْحَرْب
«ای كاش بیاجازه وارد نمی شدیم و منزل آن حضرت را وارسی نمیکردیم هر چند اگر آنها درِِ خانه را به عنوان مركز جنگی بر روی من بسته بودند.»
(در برخی مصادر به جای "أغلق"، "أغلقوه" يا "غلقوه" _از همان ماده غ ل ق_ ثبت شده است که در معنا تفاوت چندانی ندارد، همینطور تغییر برخی کلمات یا خوانش آنها مثل "عَلِيٌّ، علَيَّ، عَلَی" ، "أن،إن" تأثير قابل ملاحظهای در معنا ندارد)
←به اسکنهای در ادامه دقت کنید:
👥👥برخی از بزرگان غیر شیعه مانند ابن زنجویه (تصویر ۲) ، طبری (تصویر ۲) ، ابن عبد ربّه (تصویر ۳)، طبرانی (تصویر ۴)، ابن عساکر (تصویر ۵)، ضیاء مقدسی (تصویر۶) و ... این خبر را نقل کرده و برخی مانند ضیاء مقدسی این خبر را معتبر دانستهاند. (تصویر ۶)
(البته یکی از دلقکهای وهابی اخیراً در یکی از شبکههای ماهوارهای سعی کرده نظر "ضیاء مقدسی" را وارونهنمایی کند.)
✖️هرچند "ابو عبید" در تحریفی آشکار با نوشتن عبارت «نمیخواهم آن را نقل کنم!» ، ماجرای پشیمانی از هجوم را ذکر نمیکند! (تصویر ۷)
✖️برخی نیز به عادت معهود سعی در جا به جایی الفاظ خبر داشتهاند. مثلا "دكتر عبد الملك دهيش" محقق کتاب "الأحاديث المختارة" که سابقهی خوبی هم در امانت علمی ندارد(تصویر ۱۰)، کلمهی "أغلق" را "أعلق" ضبط کرده است،(تصویر ۶) و همین مسأله دستاویز برخی کانالهای وهابی فارسی زبان شده تا هجوم را کم اهمیت جلوه دهند و مدعی هستند «أعلق علی الحرب» معنای مشخصی افاده نمیکند و خلیفه بیت وحی را که مشکل چندانی با او نداشتند ، صرفا وارسی نمودهاست!
در حالی که↓↓
۱. بر خلاف این ادعا «علق علیّ الحرب» یعنی مرا درگیر جنگ کرد. «اعلق علیّ» یعنی شر و بدبختی با خود آورد.
۲. البته بیدقتی این وهابی قابل قبول نیست ، چرا که "مقدسی" همچون "ابن عساکر" این خبر را از "طبرانی" نقل کرده که طبعا سندش نیز با او مشترک است. در حالی که هم "طبرانی" و هم "ابن عساکر" آن را "أغلق" نگاشتهاند. (تصاویر ۴،۵)
۳. ابن زنجویه، طبری و ابن عبد ربه نیز آن را از ریشهی "غلق" ثبت کردهاند نه "علق" ! (تصاویر۲،۳)
۴. در نسخه کتاب "تاریخ الإسلام" که به خطّ خود نویسنده یعنی شمس الدین ذهبی دانشمند نامآشنا در کتابخانه ایاصوفیای ترکیه به شماره ۳۰۰۵ نگهداری میگردد، "أغلق" نگاشته شده است.(تصویر ۸)
۵. در تنها نسخه از کتاب "ضیاء مقدسی"نیز که پسر برادرش کتابت نموده است ، این کلمه به گونهای است که گویی نقطه "غ" کمی کشیده شده است.(تصویر ۹)
۶. همانطور که گفته شد "ضیاء مقدسی" همچون"ابن عساکر" این روایت را از "طبرانی" نقل کرده و دهيش محقق کتاب "الأحاديث المختارة" اشتباه کرده و اگر کانالهای وهابی به این دو کتاب و کتابهای دیگر رجوع میکردند متوجه این اشتباه میشدند، و عجب از این جهال کم سواد که بین این همه مدرک ، آنی را ارائه دهند که به گمان باطل شان بی معناست! البته نباید فراموش کرد که در نسخه خطی نیز کلمه به گونهای است که گویی نقطه "غ" کمی کشیده شده. (تصویر ۹)
✅🔚 نتیجه آنکه هرچه بنویسند ابراز ندامت آن خبیث محو نمیشود. مهم آن ابراز ندامت است.
✂️ تکمله : دکتر دهیش سابقه یک تحریف آشکار دارد؛ او کتاب «المستوعب» تألیف «نصیرالدین حنبلی» از فقهای حنبلی مذهب قرن ۶ و ۷ هـ ق را تصحیح نموده است. «نصیرالدین حنبلی» در ذیل بیان احکام و مناسک #حج ، در بابی با عنوان «باب زیارة قبر الرسول صلّی الله علیه و آله و سلم» به پیامبر استغاثه مینماید و چنین میگوید:
🔸«خداوندا! من با حالت پشیمانی و استغفار به سوی "پیامبرت" آمدهام، پس از تو تقاضا دارم که مرا مورد مغفرت خود قرار دهی، همانگونه که کسانی را که در زمان حیات پیامبر«صلی الله علیه و آله» خدمت ایشان میرسیدند و تقاضای استغفار می کردند را میبخشیدی.
«...وإنّي قد أتَـیتُ "نَـبِـيَّـكَ" تائباً مستغفراً ، فَأسألُكَ أن توجِبَ لي المَغفِرَةَ كما أوجَبـتَها لمَن أتاه في حَيـاته.»
😳 اما آقای "دهیش" ، با وجود اینکه از نسخه خطی کتابخانه ظاهریه استفاده نموده، ولی عبارت «اللهمّ... إنّي أتیت "نـبـیّـک" تائباً مستغفراً» را به «الّلهمّ...إنّي قد أتیتُکَ تائباً مستغفراً» تحریف نموده است تا واسطه شدن رسولخدا «صلی الله علیه و آله و سلّم» را کتمان کند ! (تصویر ۱۰)
➖➖➖➖➖
@borrhan
#تحریف #توسل (۳۰۰)
#سیرهء علمای مخالفین (۱۹۰)
❗️ پشیمانی پُر دردسر
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔷 در منابع بسیاری از کتب حدیثی و تاریخی، خبری نقل شده که در آن خلیفهی اوّل در آخرین لحظات عمر خویش، از #هجوم به خانهی حضرت زهرا سلام الله علیها اظهار پشیمانی و ندامت نموده است.
←طبعا این نقل به مذاق بسیاری خوش نیامده و سعی کردهاند به گونهای آن را انکار نمایند!
🔻 بخش اصلی متن مورد نظر این است:
...فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَتَرَكْتُهُ، وَإنْ أغْلِقَ عَلَیّ الْحَرْب
«ای كاش بیاجازه وارد نمی شدیم و منزل آن حضرت را وارسی نمیکردیم هر چند اگر آنها درِِ خانه را به عنوان مركز جنگی بر روی من بسته بودند.»
(در برخی مصادر به جای "أغلق"، "أغلقوه" يا "غلقوه" _از همان ماده غ ل ق_ ثبت شده است که در معنا تفاوت چندانی ندارد، همینطور تغییر برخی کلمات یا خوانش آنها مثل "عَلِيٌّ، علَيَّ، عَلَی" ، "أن،إن" تأثير قابل ملاحظهای در معنا ندارد)
←به اسکنهای در ادامه دقت کنید:
👥👥برخی از بزرگان غیر شیعه مانند ابن زنجویه (تصویر ۲) ، طبری (تصویر ۲) ، ابن عبد ربّه (تصویر ۳)، طبرانی (تصویر ۴)، ابن عساکر (تصویر ۵)، ضیاء مقدسی (تصویر۶) و ... این خبر را نقل کرده و برخی مانند ضیاء مقدسی این خبر را معتبر دانستهاند. (تصویر ۶)
(البته یکی از دلقکهای وهابی اخیراً در یکی از شبکههای ماهوارهای سعی کرده نظر "ضیاء مقدسی" را وارونهنمایی کند.)
✖️هرچند "ابو عبید" در تحریفی آشکار با نوشتن عبارت «نمیخواهم آن را نقل کنم!» ، ماجرای پشیمانی از هجوم را ذکر نمیکند! (تصویر ۷)
✖️برخی نیز به عادت معهود سعی در جا به جایی الفاظ خبر داشتهاند. مثلا "دكتر عبد الملك دهيش" محقق کتاب "الأحاديث المختارة" که سابقهی خوبی هم در امانت علمی ندارد(تصویر ۱۰)، کلمهی "أغلق" را "أعلق" ضبط کرده است،(تصویر ۶) و همین مسأله دستاویز برخی کانالهای وهابی فارسی زبان شده تا هجوم را کم اهمیت جلوه دهند و مدعی هستند «أعلق علی الحرب» معنای مشخصی افاده نمیکند و خلیفه بیت وحی را که مشکل چندانی با او نداشتند ، صرفا وارسی نمودهاست!
در حالی که↓↓
۱. بر خلاف این ادعا «علق علیّ الحرب» یعنی مرا درگیر جنگ کرد. «اعلق علیّ» یعنی شر و بدبختی با خود آورد.
۲. البته بیدقتی این وهابی قابل قبول نیست ، چرا که "مقدسی" همچون "ابن عساکر" این خبر را از "طبرانی" نقل کرده که طبعا سندش نیز با او مشترک است. در حالی که هم "طبرانی" و هم "ابن عساکر" آن را "أغلق" نگاشتهاند. (تصاویر ۴،۵)
۳. ابن زنجویه، طبری و ابن عبد ربه نیز آن را از ریشهی "غلق" ثبت کردهاند نه "علق" ! (تصاویر۲،۳)
۴. در نسخه کتاب "تاریخ الإسلام" که به خطّ خود نویسنده یعنی شمس الدین ذهبی دانشمند نامآشنا در کتابخانه ایاصوفیای ترکیه به شماره ۳۰۰۵ نگهداری میگردد، "أغلق" نگاشته شده است.(تصویر ۸)
۵. در تنها نسخه از کتاب "ضیاء مقدسی"نیز که پسر برادرش کتابت نموده است ، این کلمه به گونهای است که گویی نقطه "غ" کمی کشیده شده است.(تصویر ۹)
۶. همانطور که گفته شد "ضیاء مقدسی" همچون"ابن عساکر" این روایت را از "طبرانی" نقل کرده و دهيش محقق کتاب "الأحاديث المختارة" اشتباه کرده و اگر کانالهای وهابی به این دو کتاب و کتابهای دیگر رجوع میکردند متوجه این اشتباه میشدند، و عجب از این جهال کم سواد که بین این همه مدرک ، آنی را ارائه دهند که به گمان باطل شان بی معناست! البته نباید فراموش کرد که در نسخه خطی نیز کلمه به گونهای است که گویی نقطه "غ" کمی کشیده شده. (تصویر ۹)
✅🔚 نتیجه آنکه هرچه بنویسند ابراز ندامت آن خبیث محو نمیشود. مهم آن ابراز ندامت است.
✂️ تکمله : دکتر دهیش سابقه یک تحریف آشکار دارد؛ او کتاب «المستوعب» تألیف «نصیرالدین حنبلی» از فقهای حنبلی مذهب قرن ۶ و ۷ هـ ق را تصحیح نموده است. «نصیرالدین حنبلی» در ذیل بیان احکام و مناسک #حج ، در بابی با عنوان «باب زیارة قبر الرسول صلّی الله علیه و آله و سلم» به پیامبر استغاثه مینماید و چنین میگوید:
🔸«خداوندا! من با حالت پشیمانی و استغفار به سوی "پیامبرت" آمدهام، پس از تو تقاضا دارم که مرا مورد مغفرت خود قرار دهی، همانگونه که کسانی را که در زمان حیات پیامبر«صلی الله علیه و آله» خدمت ایشان میرسیدند و تقاضای استغفار می کردند را میبخشیدی.
«...وإنّي قد أتَـیتُ "نَـبِـيَّـكَ" تائباً مستغفراً ، فَأسألُكَ أن توجِبَ لي المَغفِرَةَ كما أوجَبـتَها لمَن أتاه في حَيـاته.»
😳 اما آقای "دهیش" ، با وجود اینکه از نسخه خطی کتابخانه ظاهریه استفاده نموده، ولی عبارت «اللهمّ... إنّي أتیت "نـبـیّـک" تائباً مستغفراً» را به «الّلهمّ...إنّي قد أتیتُکَ تائباً مستغفراً» تحریف نموده است تا واسطه شدن رسولخدا «صلی الله علیه و آله و سلّم» را کتمان کند ! (تصویر ۱۰)
➖➖➖➖➖
@borrhan
[ کانال برهان ]
❗️#غلو اهل مکر در حقّ اول ناصبی عالم -ابوبکر- که به مصادیق آیه تطهیر جسارت نمود! "محمد بن حمزة الفناری" شیخ الاسلام و مفتی صوفی حنفی مسلک عثمانی هالک سنة/۸۳۴ . در کتاب مصباح الانس خود چنین آورده است: « كما ورد فى الخبر انّ لله ثلثمأة خلق من تخلّق بواحد منها…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#غلو اهل سقیفه در حق ابوبکر!!
❗️خزعبلات عجیب مفتی وهابی:
الله يسأل ابو بكر هل أنت راضي عني؟
خدا از ابوبکر پرسید آیا از من راضی هستی؟
✍ پینوشت: این جماعت آنقدر نمیفهمند که خداوند متعال نیاز به این ندارد که از بندۀ خود سؤال کند تا راضی بودن بنده از خود را بداند! و آنوقت اینان شیعه را به خاطر #توسل متهم به شرک میکنند!
#بررسی_روایات_مدح_خلفا (۱۰۳)
#ابوبکر_شناسی
@borrhan
❗️خزعبلات عجیب مفتی وهابی:
الله يسأل ابو بكر هل أنت راضي عني؟
خدا از ابوبکر پرسید آیا از من راضی هستی؟
✍ پینوشت: این جماعت آنقدر نمیفهمند که خداوند متعال نیاز به این ندارد که از بندۀ خود سؤال کند تا راضی بودن بنده از خود را بداند! و آنوقت اینان شیعه را به خاطر #توسل متهم به شرک میکنند!
#بررسی_روایات_مدح_خلفا (۱۰۳)
#ابوبکر_شناسی
@borrhan
Tavasol Be Seyed Mohammad-PDF.pdf
2.4 MB
[ کانال برهان ]
#منجی #حدیث_منزلت ✅ نام و اوصاف امیرالمؤمنین علیهالسلام در کتب مقدس یهودیت و مسیحیت #مقدمه : در دسته ای از روایات اسلامی چنین آمده است که کتب انبیای پیشین برای حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) اسماء و توصیفات مختلفی ذکر کرده اند. از جمله اسماء حیدر و هیدار…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ ایلیای یهود
🔻بر باور مسیحیان در هنگام صلیب و بر زیر سایههای مخوف گلگوتا، عیسی، پیامبر زخمخورده، نام ایلیا را بر زبان جاری کرد تا از غیب یاری بجوید.
از تورات تا انجیل، نام او را سرودهاند و در دعا، به او پناه بردهاند.
اما، در دل ایمانِ شیعیان، ایلیا، خود علی است...
شیر یاریدهنده در کویر تنهاییها...
#منجی (۳۵۴)
#توسل (۳۰۳)
➖➖➖➖
@borrhan
@fotrosmediatv
🔻بر باور مسیحیان در هنگام صلیب و بر زیر سایههای مخوف گلگوتا، عیسی، پیامبر زخمخورده، نام ایلیا را بر زبان جاری کرد تا از غیب یاری بجوید.
از تورات تا انجیل، نام او را سرودهاند و در دعا، به او پناه بردهاند.
اما، در دل ایمانِ شیعیان، ایلیا، خود علی است...
شیر یاریدهنده در کویر تنهاییها...
#منجی (۳۵۴)
#توسل (۳۰۳)
➖➖➖➖
@borrhan
@fotrosmediatv
#معجزات_الائمه (۲۱۸)
#گسترش_تشیع (۹۶)
#توسل (۳۰۴)
✅ عنایت حضرت جوادالائمه علیه السلام به یکی از شیعیان
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
مرحوم سیدمحمدضیاءآبادی مینویسد:
این قصه را مرحوم علامه مجلسی (رضواناللهتعالیعلیه) نقل کردهاند که:
➖ مردی به نام علی بن خالد که زیدی مذهب بود و پس از امامت امام سجاد (علیهالسلام) به امامت #زید_بن_علی ، فرزند آن حضرت معتقد شد و به امامت امام باقر (علیهالسلام) و امامان پس از آن حضرت اعتقاد نداشت گفته است : روزی شنیدم مردی را از شام دستگیر کرده و بر گردنش زنجیر نهاده، به عراق آورده و زندانش کردهاند (به اتهام اینکه ادعای نبوت کرده است) من تعجب کردم و خواستم او را از نزدیک ببینم که چگونه آدمی است.
➖ رفتم با زندانبانها رابطهای برقرار کردم تا ترتیب ملاقاتم را با او دادند.
وقتی رفتم و او را دیدم و صحبت کردم، او را آدم عاقل و فهمیدهای یافتم و دیدم معقول نیست او ادعای نبوت کرده باشد. پرسیدم: مطلب چه بوده که شما را متهم کردهاند؟ گفت: اصل جریان این است که من در شام، در جایی معروف به رأس الحسین، مدتها مشغول عبادت بودم تا یک روز دیدم مرد بزرگواری نزد من آمد و گفت: برخیز و همراه من بیا، من نیز مانند کسی که مجذوب شده باشد از جا برخاستم و همراهش شدم.
چند قدمی که رفتیم با کمال تعجب دیدم در مسجد کوفه هستم ! از من پرسید: اینجا را میشناسی؟
گفتم: بله ؛ اینجا مسجد کوفه است. او مشغول نماز شد و من هم نماز خواندم.
بعد حرکت کرد و من هم دنبالش رفتم، چند قدم که رفتیم؛ دیدم در مسجد مدینه هستم، فرمود: اینجا را میشناسی؟
گفتم: بله ، اینجا مسجد مدینه است.
آنجا هم مشغول نماز و زیارت شد ، من هم نماز خواندم و زیارت کردم.بعد از چند قدمی که رفتیم، دیدم در مکه و مسجد الحرام هستم، طواف بیت کردیم و نماز خواندیم.
بعد از چند لحظه دیدم در جای اول خودم؛ یعنی در شام و رأس الحسین (علیهالسلام) هستم.
➖ خیلی تعجب کردم که این چه سِیری بود! ناگهان او هم از چشم من غایب شد.
تا یک سال از این جریان گذشت و سال دیگر باز در همان مکان، همان شخص نزد من آمد و به من گفت: برخیز و با من باید؛ باز همان برنامهی سال قبل تکرار شد.
➖ وقتی که به موضع خود در شام برگشتم. و او خواست از من جدا شود ، قسمش دادم که تو را به حق آن کسی که این قدرت را به تو داده است، خود را معرفی کن.
تأملی کرد و فرمود:
من محمد بن علی بن موسی الرضا هستم.
فهمیدم که حضرت امام جواد (علیهالسلام) است. این مطلب گذشت و مردم با خبر شدند و در مجالس نقل شد تا به گوش وزیر رسید.
محمد بن عبدالملک زیات، وزیر خلیفهی عباسی، آدم جباری بود و با آل علی (علیهالسلام) هم دشمنی داشت.
او دستور داد مرا بردند و بدون مقدمه زنجیر بر گردنم نهادند و متهمم کردند که ادعای نبوت کردهام، تا اینکه مرا اینجا آورده و زندانم کردهاند.
➖ علی بن خالد گوید: من خیلی دلم به حال او سوخت که چنین مرد بزرگوار و محترمی را اینگونه گرفتارش کردهاند.
گفتم: مایل هستید گزارش حال شما را به وزیر بدهم؟ شاید برای او اشتباه شده باشد.
گفت: مانعی نیست. من برای وزیر نامهای نوشتم که حال او چنین است و ادعای نبوت نکرده و متهمش کردهاند؛ و امیدوار بودم که آزادش کنند ولی پس از مدتی جواب آمد، دیدم زیر آن نامه نوشته است:
به او بگو همان کسی که تو را در یک روز از شام به کوفه و مدینه و مکه برده و برگردانده است، هم او بیاید و تو را از زندان بیرون بیاورد!
دیدم مطلب را به مسخره گرفته و کینهتوزانه برخورد کرده است.
➖ خیلی متأسف شدم و تصمیم گرفتم بروم و دوباره او را ببینم و دلداریش بدهم و بگویم فعلاً چارهای نیست، صبر کن تا شاید فرجی حاصل شود.
وقتی که به زندان رفتم دیدم غوغا و ازدحام عجیبی در اطراف زندان برپاست. پاسبانها و زندانبانها شدیداً مضطربند و این سمت و آن سمت میروند و سخت ناراحتند.
پرسیدم: چه شده است؟!
گفتند: آن مرد شامی که ادعای نبوت کرده و محبوس بود مفقود شده است.
با اینکه درهای زندان بسته بوده هیچ معلوم نیست چه شده؟ آیا به زمین فرو رفته یا به آسمان صعود کرده؟! نفهمیدیم
➖ من با خود گفتم: بله، همان کسی که او را در یک روز از شام به کوفه و مدینه و مکه برده و برگردانده است، هم او را نجاتش داده است.
➖ همین علی بن خالد، راوی جریان؛ گفته است: من اول زیدی مذهب بودم ؛ آن روز مستبصر (آگاه به حقیقت شدن) شدم و حقیقت را فهمیدم و به امامت امام جواد (علیهالسلام) و دیگر امامان (علیهمالسلام) معتقد شدم.
📚 منابع:
۱. بحارالأنوار، ج۵۰، ص۳۸
۲. امام جواد (علیهالسلام) دردانه هدایت، آیتالله ضیاءآبادی، ص۱۷
➖➖➖➖
@borrhan
#گسترش_تشیع (۹۶)
#توسل (۳۰۴)
✅ عنایت حضرت جوادالائمه علیه السلام به یکی از شیعیان
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
مرحوم سیدمحمدضیاءآبادی مینویسد:
این قصه را مرحوم علامه مجلسی (رضواناللهتعالیعلیه) نقل کردهاند که:
➖ مردی به نام علی بن خالد که زیدی مذهب بود و پس از امامت امام سجاد (علیهالسلام) به امامت #زید_بن_علی ، فرزند آن حضرت معتقد شد و به امامت امام باقر (علیهالسلام) و امامان پس از آن حضرت اعتقاد نداشت گفته است : روزی شنیدم مردی را از شام دستگیر کرده و بر گردنش زنجیر نهاده، به عراق آورده و زندانش کردهاند (به اتهام اینکه ادعای نبوت کرده است) من تعجب کردم و خواستم او را از نزدیک ببینم که چگونه آدمی است.
➖ رفتم با زندانبانها رابطهای برقرار کردم تا ترتیب ملاقاتم را با او دادند.
وقتی رفتم و او را دیدم و صحبت کردم، او را آدم عاقل و فهمیدهای یافتم و دیدم معقول نیست او ادعای نبوت کرده باشد. پرسیدم: مطلب چه بوده که شما را متهم کردهاند؟ گفت: اصل جریان این است که من در شام، در جایی معروف به رأس الحسین، مدتها مشغول عبادت بودم تا یک روز دیدم مرد بزرگواری نزد من آمد و گفت: برخیز و همراه من بیا، من نیز مانند کسی که مجذوب شده باشد از جا برخاستم و همراهش شدم.
چند قدمی که رفتیم با کمال تعجب دیدم در مسجد کوفه هستم ! از من پرسید: اینجا را میشناسی؟
گفتم: بله ؛ اینجا مسجد کوفه است. او مشغول نماز شد و من هم نماز خواندم.
بعد حرکت کرد و من هم دنبالش رفتم، چند قدم که رفتیم؛ دیدم در مسجد مدینه هستم، فرمود: اینجا را میشناسی؟
گفتم: بله ، اینجا مسجد مدینه است.
آنجا هم مشغول نماز و زیارت شد ، من هم نماز خواندم و زیارت کردم.بعد از چند قدمی که رفتیم، دیدم در مکه و مسجد الحرام هستم، طواف بیت کردیم و نماز خواندیم.
بعد از چند لحظه دیدم در جای اول خودم؛ یعنی در شام و رأس الحسین (علیهالسلام) هستم.
➖ خیلی تعجب کردم که این چه سِیری بود! ناگهان او هم از چشم من غایب شد.
تا یک سال از این جریان گذشت و سال دیگر باز در همان مکان، همان شخص نزد من آمد و به من گفت: برخیز و با من باید؛ باز همان برنامهی سال قبل تکرار شد.
➖ وقتی که به موضع خود در شام برگشتم. و او خواست از من جدا شود ، قسمش دادم که تو را به حق آن کسی که این قدرت را به تو داده است، خود را معرفی کن.
تأملی کرد و فرمود:
من محمد بن علی بن موسی الرضا هستم.
فهمیدم که حضرت امام جواد (علیهالسلام) است. این مطلب گذشت و مردم با خبر شدند و در مجالس نقل شد تا به گوش وزیر رسید.
محمد بن عبدالملک زیات، وزیر خلیفهی عباسی، آدم جباری بود و با آل علی (علیهالسلام) هم دشمنی داشت.
او دستور داد مرا بردند و بدون مقدمه زنجیر بر گردنم نهادند و متهمم کردند که ادعای نبوت کردهام، تا اینکه مرا اینجا آورده و زندانم کردهاند.
➖ علی بن خالد گوید: من خیلی دلم به حال او سوخت که چنین مرد بزرگوار و محترمی را اینگونه گرفتارش کردهاند.
گفتم: مایل هستید گزارش حال شما را به وزیر بدهم؟ شاید برای او اشتباه شده باشد.
گفت: مانعی نیست. من برای وزیر نامهای نوشتم که حال او چنین است و ادعای نبوت نکرده و متهمش کردهاند؛ و امیدوار بودم که آزادش کنند ولی پس از مدتی جواب آمد، دیدم زیر آن نامه نوشته است:
به او بگو همان کسی که تو را در یک روز از شام به کوفه و مدینه و مکه برده و برگردانده است، هم او بیاید و تو را از زندان بیرون بیاورد!
دیدم مطلب را به مسخره گرفته و کینهتوزانه برخورد کرده است.
➖ خیلی متأسف شدم و تصمیم گرفتم بروم و دوباره او را ببینم و دلداریش بدهم و بگویم فعلاً چارهای نیست، صبر کن تا شاید فرجی حاصل شود.
وقتی که به زندان رفتم دیدم غوغا و ازدحام عجیبی در اطراف زندان برپاست. پاسبانها و زندانبانها شدیداً مضطربند و این سمت و آن سمت میروند و سخت ناراحتند.
پرسیدم: چه شده است؟!
گفتند: آن مرد شامی که ادعای نبوت کرده و محبوس بود مفقود شده است.
با اینکه درهای زندان بسته بوده هیچ معلوم نیست چه شده؟ آیا به زمین فرو رفته یا به آسمان صعود کرده؟! نفهمیدیم
➖ من با خود گفتم: بله، همان کسی که او را در یک روز از شام به کوفه و مدینه و مکه برده و برگردانده است، هم او را نجاتش داده است.
➖ همین علی بن خالد، راوی جریان؛ گفته است: من اول زیدی مذهب بودم ؛ آن روز مستبصر (آگاه به حقیقت شدن) شدم و حقیقت را فهمیدم و به امامت امام جواد (علیهالسلام) و دیگر امامان (علیهمالسلام) معتقد شدم.
📚 منابع:
۱. بحارالأنوار، ج۵۰، ص۳۸
۲. امام جواد (علیهالسلام) دردانه هدایت، آیتالله ضیاءآبادی، ص۱۷
➖➖➖➖
@borrhan
🔸التماس دعا به شیخ صدوق ، در #زیارت امام رئوف در ماه پرفضیلت #رجب
💢 شیخ صدوق گوید: در سال ۳۵۲ من از ركنالدّولة تقاضاى جواز براى رفتن به زيارت امام رضا عليه السّلام كردم، در ماه رجب آن سال جواز من صادر شد و به دست من داد، چون بيرون آمدم مرا باز خواند و گفت: اين زيارتگاه مباركى است و من آنجا به زيارت رفتهام، و از خدا حوائج خواستهام و همه را اجابت فرموده، از تو میخواهم كه مرا در آنجا از دعا محروم مكنى و از جانب من نيز آن حضرت را زيارت كن، زيرا دعا در آن مكان مستجاب است. شیخ گوید: من اين را براى او تعهّد كردم، و بدان وفا نمودم. چون از آنجا بازگشتم و بر ركنالدولة وارد شدم، از من پرسيد: آيا ما را دعا كردى و از جانب ما زيارت نمودى؟ گفتم: آرى، گفت: احسنت! آفرين! «بمن ثابت شده است كه دعا در آن مزار شريف مستجاب است.»
📚 عيون أخبار الرضا ۳۱۲/۲
✍ پینوشت: شیخ صدوق به دعوت «رکن الدوله» از شاهان آل بویه از قم به ری مهاجرت فرمود، پس از اولین مناظرهای که شیخ صدوق در محضر رکن الدوله انجام داد ، رکن الدوله مذهب امامیه را حق و باقی فِرق را باطل اعلام نمود.
#اسلام_و_ایرانیان #پیدایش_شیعه
#گسترش_تشیع
#علمای_صالح #توسل
💢 شیخ صدوق گوید: در سال ۳۵۲ من از ركنالدّولة تقاضاى جواز براى رفتن به زيارت امام رضا عليه السّلام كردم، در ماه رجب آن سال جواز من صادر شد و به دست من داد، چون بيرون آمدم مرا باز خواند و گفت: اين زيارتگاه مباركى است و من آنجا به زيارت رفتهام، و از خدا حوائج خواستهام و همه را اجابت فرموده، از تو میخواهم كه مرا در آنجا از دعا محروم مكنى و از جانب من نيز آن حضرت را زيارت كن، زيرا دعا در آن مكان مستجاب است. شیخ گوید: من اين را براى او تعهّد كردم، و بدان وفا نمودم. چون از آنجا بازگشتم و بر ركنالدولة وارد شدم، از من پرسيد: آيا ما را دعا كردى و از جانب ما زيارت نمودى؟ گفتم: آرى، گفت: احسنت! آفرين! «بمن ثابت شده است كه دعا در آن مزار شريف مستجاب است.»
📚 عيون أخبار الرضا ۳۱۲/۲
✍ پینوشت: شیخ صدوق به دعوت «رکن الدوله» از شاهان آل بویه از قم به ری مهاجرت فرمود، پس از اولین مناظرهای که شیخ صدوق در محضر رکن الدوله انجام داد ، رکن الدوله مذهب امامیه را حق و باقی فِرق را باطل اعلام نمود.
#اسلام_و_ایرانیان #پیدایش_شیعه
#گسترش_تشیع
#علمای_صالح #توسل
🔻عرض حاجت به خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله و اجابت این استغاثه توسط امام کاظم علیه السلام
🔹 هشام بن سالم میگويد: بعد از شهادت امام صادق عليهالسلام بر عبد الله بن جعفر بن محمد وارد شدم كه ادعای امامت داشت. از او پرسيدم ۱۰۰ درهم چه مقدار زكات دارد؟ گفت: ۵ درهم. گفتم: زكات پنجاه درهم چه مقدار میشود ؟ گفت: ۲.۵ درهم. گفتم: هيچ يک از امت اينگونه فتوا نداده اند!
بيرون آمدم و به سوی قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله رفتم و به ایشان استغاثه کردم و گفتم: ای رسول خدا به سوی چه كسی بروم؟ قدريه؟ حرويه؟ مرجئه؟ زيديه؟
در آن هنگام فرستاده امام کاظم علیه السلام که پسری كمتر از پنج سال بود به سوی من آمد و گفت: مولايت موسی بن جعفر را اجابت كن. نزد امام رفتم ، وقتی من را در صحن خانه ديدند اينچنين سخن آغاز نمودند:
ای هشام! گفتم: بله؟ فرمود: نه به سوی قدريه و نه مرجئه و حروريه و زيديه ، بلكه به سوی ما. گفتم: شما صاحب من هستی...
📚 دلائل الإمامة ، ص ۳۲۴
📚 بصائر الدرجات ، ص ۲۵۱
📚 الخرائج و الجرائح ، ج۲ ، ص ۷۳۱
#توسل (۳۰۶)
@borrhan
🔹 هشام بن سالم میگويد: بعد از شهادت امام صادق عليهالسلام بر عبد الله بن جعفر بن محمد وارد شدم كه ادعای امامت داشت. از او پرسيدم ۱۰۰ درهم چه مقدار زكات دارد؟ گفت: ۵ درهم. گفتم: زكات پنجاه درهم چه مقدار میشود ؟ گفت: ۲.۵ درهم. گفتم: هيچ يک از امت اينگونه فتوا نداده اند!
بيرون آمدم و به سوی قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله رفتم و به ایشان استغاثه کردم و گفتم: ای رسول خدا به سوی چه كسی بروم؟ قدريه؟ حرويه؟ مرجئه؟ زيديه؟
در آن هنگام فرستاده امام کاظم علیه السلام که پسری كمتر از پنج سال بود به سوی من آمد و گفت: مولايت موسی بن جعفر را اجابت كن. نزد امام رفتم ، وقتی من را در صحن خانه ديدند اينچنين سخن آغاز نمودند:
ای هشام! گفتم: بله؟ فرمود: نه به سوی قدريه و نه مرجئه و حروريه و زيديه ، بلكه به سوی ما. گفتم: شما صاحب من هستی...
📚 دلائل الإمامة ، ص ۳۲۴
📚 بصائر الدرجات ، ص ۲۵۱
📚 الخرائج و الجرائح ، ج۲ ، ص ۷۳۱
#توسل (۳۰۶)
@borrhan
#توسل (۳۰۷)
✅ توسل به امام کاظم سلام الله علیه در هنگام بیماریها
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔹 [الکتاب العتیق الغروی] : ابو علی پسر همام از حسن پسر محمد پسر جمهور عمّی نقل کرده که گفته است: در سال 296 - یعنی همان سالی که علی پسر محمد پسر موسی پسر فرات، وزارت مقتدر عباسی را عهده دار شد - دیدم که در دست احمد پسر ربیعه انباری کاتب غدهای زشت به وجود آمده و دردش زیاد است، تا این که دستش بد بو شده و سیاه شد و یزید پزشک اشاره کرد که دستش باید قطع شود و هیچ کس در تلف شدن او بر اثر این کار شکی نداشت.
🔻پس کاتب، امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب دید و به او گفت: یا امیرالمؤمنین، آیا دستم را به من باز نمیبخشی؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: من با تو کاری ندارم؛ اما نزد موسی بن جعفر برو که او دستت را به تو باز میگرداند.
🔺 صبح شد؛ وی گفت: کجاوه ای برایم بیاورید و بستری برایم مهیا نمایید و نزد مقبرههای قریش ببرید؛ بعد از آن که او را غسل دادند و پاکیزه نمودند، آن کار را برای او انجام دادند ، و لباسی بر تن او پوشاندند.
🔸و او را نزد قبر موسی بن جعفر علیه السلام بردند ، تا به او پناه برد و دعا کرد و مقداری از خاک قبرش برداشت و آن را به دست تا کتفش مالید و آن را محکم بست.
🔅 وقتی صبح شد، آن را باز کرد ، در حالی که همه گوشت و پوست دستش از آن افتاده بود و فقط استخوان و رگها و تارهای ماهیچهها بر روی آن باقی مانده بود و بوی آن، قطع شده بود. خبر به گوش وزیر رسید و نزد وی رفت تا ملاقاتش کند. بعد از آن کاتب معالجه شد و به دیوان بازگشت و مانند گذشته به نوشتن پرداخت.
▪️ صالح دیلمی در مورد او چنین سروده است:
✔️ و همانا موسی کاظم علیه السلام دست کاتب را شفا داد ، آن گاه که او را زیارت نمود.
[قبس المصباح]: شیخ ابوالحسن مثل همین را از محمد پسر همام برای ما حکایت کرد .
📚بحار الأنوار ج ۹۹ ، ص ۶
📚همان ص ۳۳
➖➖➖➖
@borrhan
✅ توسل به امام کاظم سلام الله علیه در هنگام بیماریها
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔹 [الکتاب العتیق الغروی] : ابو علی پسر همام از حسن پسر محمد پسر جمهور عمّی نقل کرده که گفته است: در سال 296 - یعنی همان سالی که علی پسر محمد پسر موسی پسر فرات، وزارت مقتدر عباسی را عهده دار شد - دیدم که در دست احمد پسر ربیعه انباری کاتب غدهای زشت به وجود آمده و دردش زیاد است، تا این که دستش بد بو شده و سیاه شد و یزید پزشک اشاره کرد که دستش باید قطع شود و هیچ کس در تلف شدن او بر اثر این کار شکی نداشت.
🔻پس کاتب، امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب دید و به او گفت: یا امیرالمؤمنین، آیا دستم را به من باز نمیبخشی؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: من با تو کاری ندارم؛ اما نزد موسی بن جعفر برو که او دستت را به تو باز میگرداند.
🔺 صبح شد؛ وی گفت: کجاوه ای برایم بیاورید و بستری برایم مهیا نمایید و نزد مقبرههای قریش ببرید؛ بعد از آن که او را غسل دادند و پاکیزه نمودند، آن کار را برای او انجام دادند ، و لباسی بر تن او پوشاندند.
🔸و او را نزد قبر موسی بن جعفر علیه السلام بردند ، تا به او پناه برد و دعا کرد و مقداری از خاک قبرش برداشت و آن را به دست تا کتفش مالید و آن را محکم بست.
🔅 وقتی صبح شد، آن را باز کرد ، در حالی که همه گوشت و پوست دستش از آن افتاده بود و فقط استخوان و رگها و تارهای ماهیچهها بر روی آن باقی مانده بود و بوی آن، قطع شده بود. خبر به گوش وزیر رسید و نزد وی رفت تا ملاقاتش کند. بعد از آن کاتب معالجه شد و به دیوان بازگشت و مانند گذشته به نوشتن پرداخت.
▪️ صالح دیلمی در مورد او چنین سروده است:
✔️ و همانا موسی کاظم علیه السلام دست کاتب را شفا داد ، آن گاه که او را زیارت نمود.
[قبس المصباح]: شیخ ابوالحسن مثل همین را از محمد پسر همام برای ما حکایت کرد .
📚بحار الأنوار ج ۹۹ ، ص ۶
📚همان ص ۳۳
➖➖➖➖
@borrhan
[ کانال برهان ]
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM