[ کانال برهان ]
11.3K subscribers
23.5K photos
1.93K videos
745 files
13.5K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ @EDborrhan


کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#معجزات_الائمه
#تبری_نشانه_ی_کمال_دین

حکایت دلنشین عنايت حضرت صديقه طاهره (سلام الله علیها) بر شيخ حسن تويرجى

~~~~~~🔅🔅~~~~~~

بعضی از سادات اجله که در علم و عمل و منطق مورد اطمینان است حدیث کرد برای حقیر که در تویرج و آن قصبه ای است بین کربلا و نجف در کنار فرات مردی به نام شیخ حسن بود که مشغول معامله گری بود ؛
برای خرید جنس به موصل رفته بود با جمعی از رفقای خود روزی در موصل مردی به منزل آنها وارد گردید که از جنس کردها بود ؛
برای کاری شیخ حسن برخاست برای فراهم کردن چاهی کبریت بزد نگرفت هوا نم داشت مرتبه ثانی و ثالث هم نگرفت؛
شیخ حسن به عادت تویرج جسارت کرد به #شیخ_ثانی غفلة آن مرد کرد ،
موصلی به محض شنیدن یک باره از جا جست و با شیخ حسن درآویخت و بنا کرد بر سر و مغز او کوبیدن ،
رفقا از جای برخاستند و به تمام زحمت او را از زیر دست و پای او خلاص کردند شیخ حسن گفت: برای چه مرا زدی مگر من چه گفتم؟
آن مرد موصلی گفت: دیگر می خواهی چه بگوئی #فاروق اعظم خلیفه ی رسول خدا عمر بن الخطاب را دشنام گفتی!
شیخ حسن گفت: همانا اشتباه کردی من مردی شافعی مذهب می باشم و هرگز سب خلیفه را جائز نمی دانم ، پس بدانکه در تویرج یک نفر حاجی عمر نام شصت لیره من از او طلب کارم و دو سال می‌باشد که مطالبه می‌کنم و هر چند سعی و کوشش می‌نمایم پول مرا نمی‌دهد با این احتیاج و فقری که من دارم از این جهت هرگاه در کار من گره‌ای واقع می شود لعنت نثار او می کنم برای تشفی قلب خودم ؛
مرد موصلی گفت: ای رافضی خنزیر دروغ می گوئی!
رفقای شیخ حسن برای نجات او همه شهادت دادند که راست می‌گوید مطلب چنین است ؛
موصلی گفت: اکنون که شما شهادت می‌دهید با او کاری ندارم و با شما می‌آیم چون مرا شغلی است در بغداد هرگاه بر من معلوم شد که راست می گوید بسیار خوب و الا بر من #واجب است #شرعا که او را به #قتل برسانم ولو به هر نحوی که بوده باشد ؛
شیخ حسن بسیار خائف گردید و متوسل به صدیقهء طاهره سلام الله علیها شد در آن وقت ماشین و خط آهن نبود از موصل بیرون آمدند با تمام ترس و خوف و آن مرد موصلی هم با چند نفر از هم مذهبان خود مال التجاره برای بغداد حمل کرده بودند؛ چون به منزل می‌رسیدند رفقای شیخ حسن به نوبت کشیک او را می‌کشیدند که مبادا موصلی به ناگهانی او را به قتل برساند تا اینکه در یکی از منازل همه در گرد هم نشسته بودند👈👈 به ناگاه از دامنه ی صحرا عربی نمودار گردید و به شیخ حسن سلام کرد گفت من از تویرج می‌آیم و می‌خواهم به سامراء بروم در تویرج حاجی عمر را ملاقات کردم احوال شما را از من می پرسید ؛ گفتم: با او چکار داری؟ گفت : شصت لیره از من می‌خواهد مدتی است نتوانستم ادا کنم فعلا پولی به دست من آمده است می‌خواهم قرض او را بدهم مرد عرب این کلمه را گفت ؛
و به راه افتاد و چون مقداری دور شد آواز داد شیخ حسن بیا من با تو کار دارم شیخ حسن برخاست و به نزد او شتافت؛ آن مرد عرب گفت :
مگر شما را امر به #تقیه نکرده اند چرا #تقیه نمی‌کنید؟
این کلمه را گفت و صورت از شیخ حسن برگردانید شیخ هر چه نظر کرد احدی را در آن بیابان هموار ندید که آن به آسمان بالا رفت یا به زمین فرو رفت ؛
شیخ حسن مراجعت کرد مرد موصلی برخاست صورت او را بوسید و از او معذرت طلبید شیخ حسن یقین کرد که آن مرد عرب از رجال الغیب بوده که در اثر #توسل به صدیقهء طاهره سبب نجات او گردیده است شکر و حمد خدای را به جا آورد.


📕كتاب : رياحين الشريعة در ترجمه بانوان دانشمند شيعه
تأليف : آقاى شيخ ذبيح الله محلاتى
ناشر : دار الکتب الاسلامیه
جلد : 2 صفحه : 169-170-171

اسكن كتاب:
http://pl7.ir/nChcj



#شیعه_کشی
🆔 @borrhan