Forwarded from اتچ بات
#علم_دین
#اصول_چهارصدگانه
⁉️ وظیفه ما در قبال میراث مکتوب شیعه چیست؟؟
✅ بازگرداندن حدیث به اهل بیت علیهمالسلام و نکوهش از رد احادیث آنان
💡#با_دقت_بخوانید
-------▪️▪️-----------------
به این روایت نورانی دقت کنید::
🔹 و حدثني علي بن إسماعيل بن عيسى و محمد بن الحسين بن أبي الخطاب و محمد بن عيسى بن عبيد، عن محمد بن عمرو بن سعيد الزيات، عن عبد الله بن جندب،
عن سفيان بن السمط، قال: قلت لأبي عبد الله علیه السلام إن الرجل يأتينا من قبلكم فيخبرنا عنك بالعظيم من الأمر، فتضيق لذلك صدورنا حتى نكذبه.
فقال أبو عبد الله علیه السلام: «أ ليس عني يحدثكم؟» قلت: بلى، قال: «فيقول لليل إنه نهار، و للنهار إنه ليل» فقلت: لا، قال: «فردوه إلينا، فإنك إذا كذبته فإنما تكذبنا».
🔸سفیان بن سمط گفت: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: به راستی مردی از سوی شما نزد ما میآید و از [قول] شما امر بزرگی را به ما خبر میدهد. [و مطلب آنقدر سنگین است] که سینهی ما نسبت به قبول آن تنگ میشود تا آنجا که ما اصل آن را تکذیب میکنیم. امام صادق علیه السلام فرمود: آیا از جانب من برای شما حدیث نقل نمیکند؟ گفتم: آری. فرمود: آیا شب را میگوید که روز است و روز را میگوید شب است ؟! گفتم: نه. فرمود: آن (حديث) را به خود ما ارجاع بده[فهم آن را به ما واگذار]، چون اگر تکذیب کنی، ما را تکذیب کردهای.
📗 مختصر البصائر، ص۲۸۳
================
✍... در مجموعه احادیثی که از اهل بیت علیهم السلام به دست ما رسیده، از دو جهت میتوان بحث کرد؛
یکی از جهت صدور، و دیگری از جهت دلالت؛
در بحث از جهتِ صدور ، سند حدیث مورد بررسی قرار میگیرد؛
اگر انسان با بررسی سندی، به دروغ و جعلی بودن یک حدیث یقین کند، دیگر نوبت به بحث از دلالت آن نمیرسد و هیچ تعبدی نسبت به مدلول آن - هر چه که باشد - لازم نیست.
پس روایات مجهول السندی که هیچ عالِم خبرهای به آن اعتماد نکرده از محل بحث ما خارج است و نسبت به مدلول آن وظیفهای نداریم و حکم به صدور یا عدم صدور آن از معصوم را هم به خود معصومین علیهم السلام واگذار میکنیم.
اما اگر در بررسی سندی به دروغ بودن آن یقین نکرد - که در جوامع معتبر حدیثی شیعه نوعا همینطور است - یا روایاتی که انتساباش به ائمه معصومین علیهم السلام قطعی نیست ولی علمای متعبد و خبره شیعه نظیر مرحوم کلینی و #علامه_مجلسی، آنها را صحیح دانستهاند ولی بدون سند نقل کردهاند ،
نوبت به بررسی دلالت آن میرسد،
اعم از اینکه حدیث متواتر و قطعی الصدور باشد یا ظنی الصدور و به صورت خبر واحد باشد ، در هر دو حالت،
تعبد نسبت به مدلول آن واجب است.
حال از جهت دلالت ، گروهی از احادیث با آنچه ما میدانیم ، مطابقت میکند و تعارضی میان آنها وجود ندارد ؛
👈 و دستهای دیگر از آنها ممکن است با آنچه انسان میداند و به نظرش صحیح میآید ، در تعارض باشد، که این حالت در میان احادیث متشابه پیش میآید؛
یعنی آنهایی که مقصود در آنها روشن نیست ؛
در چنین حالتی لازمه #تسلیم بودن به احادیث ائمه علیهمالسلام این است که انسان معلومات قبلی خود را با مضمون حدیث منطبق کند، نه اینکه سعی در تطبیق حدیث با آنچه میداند داشته باشد ؛
چرا که ملاک درستی حدیث منطبق بودن آن با فهم ما نیست ، و بدیهی است که لزومی ندارد هر کس معنای هر حدیثی را بفهمد که اگر نفهمید آن را رد یا توجیه نماید❗️
و اطلاع از همه حقایق و علوم #منحصر در ذوات مقدسه چهارده معصوم علیهمالسلام است.
پس کوشش اولیه انسان باید بر تکمیل و اصلاح افکارش بر مبنای حدیث باشد و اگر چنین چیزی امکان پذیر نبود،
وظیفه ، #توقف و #اظهارنظرنکردن است و #ارجاع دادن حدیث به خود ائمه معصومین علیهم السلام که به وسیله خود اهل بیت علیهم السلام معنایش روشن گردد و
هرگز #مجاز_به_انکار_آن_نیستیم.
اگر قرار باشد که انسان فقط احادیثی را بپذیرد که مؤید نظریات اوست و آنچه را تایید کننده مواضع فکری او نمیباشد نپذیرد ، چنین کسی در حقیقت ولایت ائمه علیهمالسلام را بر خود نپذیرفته ، بلکه صرفا پیرو نظرات و آراء شخصی خود میباشد❗️
و بنا بر مثالی که امام علیهالسلام برای راوی ذکر فرمودهاند ، تعارض #تنها وقتی پیش میآید که آنچه به عنوان حدیث نقل میشود با احکام بدیهی و روشن عقل در تعارض باشد ، تعارضی مانند تعارض شب با روز؛
ولی هر تعارضی به این شکل نیست و به حد تناقض بین آنها نمیرسد ؛ و در چنین صورتی وظیفه این است که تا حد ممکن اعتقاد خود را با حدیث منقول هماهنگ کنیم و در صورت عدم امکان ، علم آن را به ائمه معصومین علیهم السلام واگذاریم.
〰〰〰〰〰〰
هشتک پیشنهادی برای مطالعه و جستجو:
#تسلیم
©کانال برهان
@borrhan
#اصول_چهارصدگانه
⁉️ وظیفه ما در قبال میراث مکتوب شیعه چیست؟؟
✅ بازگرداندن حدیث به اهل بیت علیهمالسلام و نکوهش از رد احادیث آنان
💡#با_دقت_بخوانید
-------▪️▪️-----------------
به این روایت نورانی دقت کنید::
🔹 و حدثني علي بن إسماعيل بن عيسى و محمد بن الحسين بن أبي الخطاب و محمد بن عيسى بن عبيد، عن محمد بن عمرو بن سعيد الزيات، عن عبد الله بن جندب،
عن سفيان بن السمط، قال: قلت لأبي عبد الله علیه السلام إن الرجل يأتينا من قبلكم فيخبرنا عنك بالعظيم من الأمر، فتضيق لذلك صدورنا حتى نكذبه.
فقال أبو عبد الله علیه السلام: «أ ليس عني يحدثكم؟» قلت: بلى، قال: «فيقول لليل إنه نهار، و للنهار إنه ليل» فقلت: لا، قال: «فردوه إلينا، فإنك إذا كذبته فإنما تكذبنا».
🔸سفیان بن سمط گفت: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: به راستی مردی از سوی شما نزد ما میآید و از [قول] شما امر بزرگی را به ما خبر میدهد. [و مطلب آنقدر سنگین است] که سینهی ما نسبت به قبول آن تنگ میشود تا آنجا که ما اصل آن را تکذیب میکنیم. امام صادق علیه السلام فرمود: آیا از جانب من برای شما حدیث نقل نمیکند؟ گفتم: آری. فرمود: آیا شب را میگوید که روز است و روز را میگوید شب است ؟! گفتم: نه. فرمود: آن (حديث) را به خود ما ارجاع بده[فهم آن را به ما واگذار]، چون اگر تکذیب کنی، ما را تکذیب کردهای.
📗 مختصر البصائر، ص۲۸۳
================
✍... در مجموعه احادیثی که از اهل بیت علیهم السلام به دست ما رسیده، از دو جهت میتوان بحث کرد؛
یکی از جهت صدور، و دیگری از جهت دلالت؛
در بحث از جهتِ صدور ، سند حدیث مورد بررسی قرار میگیرد؛
اگر انسان با بررسی سندی، به دروغ و جعلی بودن یک حدیث یقین کند، دیگر نوبت به بحث از دلالت آن نمیرسد و هیچ تعبدی نسبت به مدلول آن - هر چه که باشد - لازم نیست.
پس روایات مجهول السندی که هیچ عالِم خبرهای به آن اعتماد نکرده از محل بحث ما خارج است و نسبت به مدلول آن وظیفهای نداریم و حکم به صدور یا عدم صدور آن از معصوم را هم به خود معصومین علیهم السلام واگذار میکنیم.
اما اگر در بررسی سندی به دروغ بودن آن یقین نکرد - که در جوامع معتبر حدیثی شیعه نوعا همینطور است - یا روایاتی که انتساباش به ائمه معصومین علیهم السلام قطعی نیست ولی علمای متعبد و خبره شیعه نظیر مرحوم کلینی و #علامه_مجلسی، آنها را صحیح دانستهاند ولی بدون سند نقل کردهاند ،
نوبت به بررسی دلالت آن میرسد،
اعم از اینکه حدیث متواتر و قطعی الصدور باشد یا ظنی الصدور و به صورت خبر واحد باشد ، در هر دو حالت،
تعبد نسبت به مدلول آن واجب است.
حال از جهت دلالت ، گروهی از احادیث با آنچه ما میدانیم ، مطابقت میکند و تعارضی میان آنها وجود ندارد ؛
👈 و دستهای دیگر از آنها ممکن است با آنچه انسان میداند و به نظرش صحیح میآید ، در تعارض باشد، که این حالت در میان احادیث متشابه پیش میآید؛
یعنی آنهایی که مقصود در آنها روشن نیست ؛
در چنین حالتی لازمه #تسلیم بودن به احادیث ائمه علیهمالسلام این است که انسان معلومات قبلی خود را با مضمون حدیث منطبق کند، نه اینکه سعی در تطبیق حدیث با آنچه میداند داشته باشد ؛
چرا که ملاک درستی حدیث منطبق بودن آن با فهم ما نیست ، و بدیهی است که لزومی ندارد هر کس معنای هر حدیثی را بفهمد که اگر نفهمید آن را رد یا توجیه نماید❗️
و اطلاع از همه حقایق و علوم #منحصر در ذوات مقدسه چهارده معصوم علیهمالسلام است.
پس کوشش اولیه انسان باید بر تکمیل و اصلاح افکارش بر مبنای حدیث باشد و اگر چنین چیزی امکان پذیر نبود،
وظیفه ، #توقف و #اظهارنظرنکردن است و #ارجاع دادن حدیث به خود ائمه معصومین علیهم السلام که به وسیله خود اهل بیت علیهم السلام معنایش روشن گردد و
هرگز #مجاز_به_انکار_آن_نیستیم.
اگر قرار باشد که انسان فقط احادیثی را بپذیرد که مؤید نظریات اوست و آنچه را تایید کننده مواضع فکری او نمیباشد نپذیرد ، چنین کسی در حقیقت ولایت ائمه علیهمالسلام را بر خود نپذیرفته ، بلکه صرفا پیرو نظرات و آراء شخصی خود میباشد❗️
و بنا بر مثالی که امام علیهالسلام برای راوی ذکر فرمودهاند ، تعارض #تنها وقتی پیش میآید که آنچه به عنوان حدیث نقل میشود با احکام بدیهی و روشن عقل در تعارض باشد ، تعارضی مانند تعارض شب با روز؛
ولی هر تعارضی به این شکل نیست و به حد تناقض بین آنها نمیرسد ؛ و در چنین صورتی وظیفه این است که تا حد ممکن اعتقاد خود را با حدیث منقول هماهنگ کنیم و در صورت عدم امکان ، علم آن را به ائمه معصومین علیهم السلام واگذاریم.
〰〰〰〰〰〰
هشتک پیشنهادی برای مطالعه و جستجو:
#تسلیم
©کانال برهان
@borrhan
Telegram
attach 📎
☑️ منکر امامت علی علیه السلام به منزله منکر ربوبيت خداوند متعال
🔹رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر كه امامت على علیه السلام را پس از من منكر شود چون كسى باشد كه در زندگيم پيغمبرى مرا منكر است و هر كه پيغمبرى مرا منكر باشد چون منكر ربوبيت پروردگار عز و جل خويش است.
🔸قال رسول الله صلی الله علیه و آله من أنكر إمامة علي علیه السلام بعدي كان كمن أنكر نبوتي في حياتي و من أنكر نبوتي كان كمن أنكر ربوبية ربه عز و جل.
📕الأمالي شيخ صدوق رحمت الله، ص۷۵۴
#باید_بدانیم : اگر کسی به گمان خود به معرفت خدا و ربوبیت او گردن نهد و خود را در پیشگاه مقدسش تسلیم نماید، اما نسبت به پذیرفتن راه بندگی خدا که #منحصر در شناخت برگزیدگان اوست، حالت انکار داشته باشد، در حقیقت بنده خدا نبوده، بلکه پیروی از #هوای_نفس و #میل و #تشخیص خود میکند!
◾️تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى...
#معرفت_امام
@borrhan
🔹رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر كه امامت على علیه السلام را پس از من منكر شود چون كسى باشد كه در زندگيم پيغمبرى مرا منكر است و هر كه پيغمبرى مرا منكر باشد چون منكر ربوبيت پروردگار عز و جل خويش است.
🔸قال رسول الله صلی الله علیه و آله من أنكر إمامة علي علیه السلام بعدي كان كمن أنكر نبوتي في حياتي و من أنكر نبوتي كان كمن أنكر ربوبية ربه عز و جل.
📕الأمالي شيخ صدوق رحمت الله، ص۷۵۴
#باید_بدانیم : اگر کسی به گمان خود به معرفت خدا و ربوبیت او گردن نهد و خود را در پیشگاه مقدسش تسلیم نماید، اما نسبت به پذیرفتن راه بندگی خدا که #منحصر در شناخت برگزیدگان اوست، حالت انکار داشته باشد، در حقیقت بنده خدا نبوده، بلکه پیروی از #هوای_نفس و #میل و #تشخیص خود میکند!
◾️تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى...
#معرفت_امام
@borrhan
Forwarded from اتچ بات
#ضرورت_معرفت_امام (۵)
#دوازده
✅ عبادت خدا ازطریق تسلیم به برگزیدگان الهی
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
🔻قسمت پنجم::
پس از آنکه خداونـد، بنـدگان برگزیـده خود را به مردم معرفی کرد آنچه بر عهده آنها میباشد تسلیم و پذیرفتن معرفت آنهاست؛
درست همان وظیفه اي که در برابر شـناخت خود خـدا بر مردم بوده، پس از آن، نسـبت به شناخت رسولان و حجج الهی بر عهـده ایشان میباشد. احادیثی هم که در باب معرفت واجب بر انسانها آمده است، نوعًا خاص معرفت خداوند نیست.
به عنوان مثال به این حدیث شریف از امام صادق علیه السلام دقت کنید:
💠 لَيْسَ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَنْ يَعْرِفُوا وَ لِلْخَلْقِ عَلَى اَللَّهِ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ وَ لِلَّهِ عَلَى اَلْخَلْقِ إِذَا عَرَّفَهُمْ أَنْ يَقْبَلُوا(۱)
💠 برای خدا بر مخلوقات (این حق) نیست که معرفت پیدا کنند. و این حق مخلوقات بر خداوند است که به ایشان معرفت را ارزانی دارد. و (آنگاه) حق خدا بر خلق این است که پس از نیل به معرفت، آن را بپذیرند.
🔚🔚 همانطور که ملاحظه میشود ذکری از متعلق معرفت نشـده وحـدیث فقـط در مقـام بیـان معرفت خـدا نیست، بلکه شـامل
معرفت نسبت به حجج الهی هم میشود.
همانطور که پس از معرفی خداوند , وظیفه پذیرش و تسلیم نسبت به آن است ، پس از معرفی خداوند، برگزیدگان خود را نیز , وظیفه مردم مردم پـذیرش و قبول آن میباشد؛
و همین پـذیرفتن که - عقلا و نقلا ـ واجب میباشـد، به عنوان«معرفه الامام» - که بر مردم واجب است - تعبیر شده است ؛
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام چنین آمده است:
💠 إِنَّ أَفْضَلَ اَلْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَی اَلْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ اَلرَّبِّ وَ اَلْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِیَّةِ، وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ اَلرَّسُولِ وَ اَلشَّهَادَةُ لَهُ بِالنُّبُوَّةِ، وَ بَعْدَهَا مَعْرِفَةُ اَلْإِمَامِ اَلَّذِی یَأْتَمُّ بِهِ، وَ یَعْلَمُ أَنَّ اَلْإِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ👈أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ، وَ بَعْدَهُ اَلْحَسَنُ ثُمَّ اَلْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، ثُمَّ أَنَا ثُمَّ بَعْدِی مُوسَی اِبْنِی، وَ بَعْدَهُ عَلِیٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِیٍّ اَلْحَسَنُ اِبْنُهُ، وَ اَلْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ اَلْحَسَنِ؛
💠 همانـا بـا فضـیلت ترین وضـروری ترین واجبـات بر انسـان، معرفت پروردگـار و اقرار به بنـدگی اوست... . و پس از آن، معرفت رسول و شـهادت دادن به نبوت اوست. و پایین ترین حـد معرفت رسول این است که انسان به نبوت او و اینکه هرچه آورده اعم از کتاب آسمانی یا امر و نهی- از طرف خداي عزوجل میباشد- اقرار و اعتراف نماید....
🔚🔚 میبینیم که «معرفت» به «اقرار» تفسـیر شـده است. و این، #سـهم_انسـان و #فعـل_اختیاري او پس از معرفی متعال میباشد. معرفت امام علیه السـلام هم که جانشـین پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است، پس از معرفت رسول صلی الله علیه و آله وسلم واجب دانسته شده که در مباحث آینده خواهد آمد.
🟩 خلاصه اینکه: خداوند متعال راه بندگی خود را معين فرموده که #منحصر است در شناخت برگزیدگان خدا و تسلیم به مقام و منصبی که از جـانب پروردگار به ایشان عطا شـده است. عبادت هیـچ کس جز از این طریق مقبول درگاه الهی واقع نمیشود.
بنا براین اگر کسی به معرفت خدا و ربوبیت او - که بشر به برکت وحی و حضور انبیاء به آن ملتفت شده است - گردن نهد و سـر تسلیم در پیشگاه مقدس او فرود آورد، اما نسبت به پذیرفتن راهی که خداوند برای بندگی خود قرار داده ، یعنی تسلیم به خود حجج الهی ، حالت انکار و یا حّتی تردید و شک دانسـته باشد، در حقیقت بنده خدا نبوده، پیروی از هوای نفس و میل و تشخیص خود میکند.
چنین کسی اگر واقعًا تسلیم پروردگار است؛
چه انگیزه اي او را از پذیرفتن باب بندگی خدا باز میدارد؟!
حق این است که او خدا را هم - حقیقتًا - به عنوان ّرب و مالک و صاحب اختیار خویش نپذیرفته است.
۱َ- اصول کافی ج1ص164،کتاب التوحید، باب حجج الله علی خلقه،ح1.
۲- بحارالانوارج36ص407ح16 ،ازکفایه الاثر
➖➖➖➖➖
@borrhan
#دوازده
✅ عبادت خدا ازطریق تسلیم به برگزیدگان الهی
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
🔻قسمت پنجم::
پس از آنکه خداونـد، بنـدگان برگزیـده خود را به مردم معرفی کرد آنچه بر عهده آنها میباشد تسلیم و پذیرفتن معرفت آنهاست؛
درست همان وظیفه اي که در برابر شـناخت خود خـدا بر مردم بوده، پس از آن، نسـبت به شناخت رسولان و حجج الهی بر عهـده ایشان میباشد. احادیثی هم که در باب معرفت واجب بر انسانها آمده است، نوعًا خاص معرفت خداوند نیست.
به عنوان مثال به این حدیث شریف از امام صادق علیه السلام دقت کنید:
💠 لَيْسَ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَنْ يَعْرِفُوا وَ لِلْخَلْقِ عَلَى اَللَّهِ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ وَ لِلَّهِ عَلَى اَلْخَلْقِ إِذَا عَرَّفَهُمْ أَنْ يَقْبَلُوا(۱)
💠 برای خدا بر مخلوقات (این حق) نیست که معرفت پیدا کنند. و این حق مخلوقات بر خداوند است که به ایشان معرفت را ارزانی دارد. و (آنگاه) حق خدا بر خلق این است که پس از نیل به معرفت، آن را بپذیرند.
🔚🔚 همانطور که ملاحظه میشود ذکری از متعلق معرفت نشـده وحـدیث فقـط در مقـام بیـان معرفت خـدا نیست، بلکه شـامل
معرفت نسبت به حجج الهی هم میشود.
همانطور که پس از معرفی خداوند , وظیفه پذیرش و تسلیم نسبت به آن است ، پس از معرفی خداوند، برگزیدگان خود را نیز , وظیفه مردم مردم پـذیرش و قبول آن میباشد؛
و همین پـذیرفتن که - عقلا و نقلا ـ واجب میباشـد، به عنوان«معرفه الامام» - که بر مردم واجب است - تعبیر شده است ؛
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام چنین آمده است:
💠 إِنَّ أَفْضَلَ اَلْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَی اَلْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ اَلرَّبِّ وَ اَلْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِیَّةِ، وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ اَلرَّسُولِ وَ اَلشَّهَادَةُ لَهُ بِالنُّبُوَّةِ، وَ بَعْدَهَا مَعْرِفَةُ اَلْإِمَامِ اَلَّذِی یَأْتَمُّ بِهِ، وَ یَعْلَمُ أَنَّ اَلْإِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ👈أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ، وَ بَعْدَهُ اَلْحَسَنُ ثُمَّ اَلْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، ثُمَّ أَنَا ثُمَّ بَعْدِی مُوسَی اِبْنِی، وَ بَعْدَهُ عَلِیٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِیٍّ اَلْحَسَنُ اِبْنُهُ، وَ اَلْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ اَلْحَسَنِ؛
💠 همانـا بـا فضـیلت ترین وضـروری ترین واجبـات بر انسـان، معرفت پروردگـار و اقرار به بنـدگی اوست... . و پس از آن، معرفت رسول و شـهادت دادن به نبوت اوست. و پایین ترین حـد معرفت رسول این است که انسان به نبوت او و اینکه هرچه آورده اعم از کتاب آسمانی یا امر و نهی- از طرف خداي عزوجل میباشد- اقرار و اعتراف نماید....
🔚🔚 میبینیم که «معرفت» به «اقرار» تفسـیر شـده است. و این، #سـهم_انسـان و #فعـل_اختیاري او پس از معرفی متعال میباشد. معرفت امام علیه السـلام هم که جانشـین پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است، پس از معرفت رسول صلی الله علیه و آله وسلم واجب دانسته شده که در مباحث آینده خواهد آمد.
🟩 خلاصه اینکه: خداوند متعال راه بندگی خود را معين فرموده که #منحصر است در شناخت برگزیدگان خدا و تسلیم به مقام و منصبی که از جـانب پروردگار به ایشان عطا شـده است. عبادت هیـچ کس جز از این طریق مقبول درگاه الهی واقع نمیشود.
بنا براین اگر کسی به معرفت خدا و ربوبیت او - که بشر به برکت وحی و حضور انبیاء به آن ملتفت شده است - گردن نهد و سـر تسلیم در پیشگاه مقدس او فرود آورد، اما نسبت به پذیرفتن راهی که خداوند برای بندگی خود قرار داده ، یعنی تسلیم به خود حجج الهی ، حالت انکار و یا حّتی تردید و شک دانسـته باشد، در حقیقت بنده خدا نبوده، پیروی از هوای نفس و میل و تشخیص خود میکند.
چنین کسی اگر واقعًا تسلیم پروردگار است؛
چه انگیزه اي او را از پذیرفتن باب بندگی خدا باز میدارد؟!
حق این است که او خدا را هم - حقیقتًا - به عنوان ّرب و مالک و صاحب اختیار خویش نپذیرفته است.
۱َ- اصول کافی ج1ص164،کتاب التوحید، باب حجج الله علی خلقه،ح1.
۲- بحارالانوارج36ص407ح16 ،ازکفایه الاثر
➖➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
#ضرورت_معرفت_امام (۱۹)
✅ معرفت امام علیهالسلام پذیرفتن مناصب الهی ایشان است.
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
#قسمت_نوزدهم
🟩 معرفت خـدا و رسول صـلی الله علیه و آله و سـلم صنع خود خـداست و مخلوقـات نقشـی در اعطـاي معرفت ندارند، بلکه وظیفه آنها پس ازحصول معرفت، #تسـلیم نسـبت به آن و پذیرفتن آن میباشد. در مورد معرفت امام علیه السلام نیز مطلب از همین قرار است و سهم انسان در معرفت امام علیه السلام این است که به معرفی خداگردن نهد.
ّ پس ابتـدا بایـد دیـد که خداونـد چگونه ائمه علیهم السلام را معرفی کرده است. این معرفی در دو بخش صورت گرفته است:
🔻یکی معرفی اشخاص ایشان، و دیگری معرفی اوصاف و ویژگیهایی که خدا به آنها عطا نموده است. وظیفه انسان هم پس از این معرفی عبارت است از اینکه همان اشـخاص و افراد را مّتصف به آن صفات بداند و این را در دل معتقد گردد و از صمیم جان گردن نهد.
در اینجا اگر بخواهیم به همه اختصاصات ائمه علیهم السلام اشاره کنیم، بحثی بسـیار طولانی لازم میآیـد که از حوصـله این کانال خارج است، و لذا تنها به گوشه ای از اهم آنها در حّد اشاره اکتفا میکنیم.
امام رضا علیه السلام میفرمایند:
💠 الْإِمَامُ أَمِینُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ وَ الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّه ، الْإِمَامُ مُطَهَّرٌ مِنَ الذُّنُوبِ مُبَرَّأٌ مِنَ الْعُيُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْم نِظَامُ اَلدِّینِ وَ عِزُّ اَلْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ اَلْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ اَلْکَافِرِینَ.
#ترجمه : امام امانتـدار خـدا در میان خلقش، و حّجت او بر بنـدگانش، و خلیفه او در سـرزمین هایش، و دعوت کننده به سوي خدا و دفاع کننـده از حقوق واجب او بر بنـدگان است. امام پاك گردیده از گناهان و برکنار گشـته از عیب هاست که همه علم اختصاص به او دارد و به حلم شـناخته میشود. امـام نظـام دهنـده به دین و باعث سـربلندي مسـلمانان و خشم منافقان و از بین رفتن کافران است.(۱)
✅🔚✅ اگر فقط همین چند ویژگی راخوب متوجه شویم، براي تسـلیم کامل و سـرسپردگی به امام علیه السلام کفایت میکند؛ تاچه رسد به اینکه ویژگیهاي دیگر این بزرگواران براي ما روشن گردد.
درباره تعبیر «خلیفه الله» قبلا توضـیح دادیم و روشن شد که راه ارتباط با خدا و کشف رضا و سـخط او براي مخلوقات، #منحصر است در اینکه با خلیفه او ارتباط داشـته و سـخن او را به عنوان خواست خـدا بداننـد. و چنین کسـی تحت تأثیر القائات شـیطان قرار نمیگیرد و خـدا او را از شـر آفات شـیطانی حفظ میفرمایـد. و لذا حضـرت فرموده است: « المطهر من الذنوب» که مقام #عصمت ائمه علیهم السلام را بیان میکند.
ّ
ائمه علیهمالسلام کسانی هستند که از دهان مبارک ایشان جز سخن وحی خارج نمیشود و اگر چیزي را امر کنند، امرشان امر خداست، و درصورتیکه از چیزي نهی نمایند، آن نهی هم نهی خداست.
✅🔚✅ تعبیر دیگر «المخصوص بالعلم» است. یعنی امام علیه السلام کسـی است که همه علم اختصاص به او دارد. بنابراین هیـچ علمی راخـدا خلق نکرده مگر اینکه امـام علیه السلام به آن آگاهی دارد. و هرکس دیگر هم که میخواهـد بهره اي از علم داشـته باشد، چون همه علم نزد امام علیه السلام است، باید منحصراً از ایشان اخذ کند و به غیر او مراجعه نکند.
پس تنها چنین کسـی است که میتوانـد از هر جهت حّجت خدا بر بندگان باشد.
💢«حّجت» یعنی دلیل قاطع و برنده و امام علیهالسلام چون داراي آن اختصاصات است، قول و فعل و تقریرش حّجت خداست بر مردم که طریق صحیح بندگی خداوند را به آنها نشان میدهـد. و اگر مردم واقعًا و باجان و دل تسـلیم ائمه علیهم السلام گردنـد و خود را به ایشان بسپرند، دین الهی در جـامعه نظام یافته و مسـلمانان سـربلند شـده و منافقان خشـمگین گشـته وکافران هم از بین میرونـد. درباره تعبیر «امین الله فی خلقه» نیز بزودي سخن خواهیم گفت.
1-اصول کافی کتاب الحجه ، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته ح۱
➖➖➖➖➖
@borrhan
✅ معرفت امام علیهالسلام پذیرفتن مناصب الهی ایشان است.
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
#قسمت_نوزدهم
🟩 معرفت خـدا و رسول صـلی الله علیه و آله و سـلم صنع خود خـداست و مخلوقـات نقشـی در اعطـاي معرفت ندارند، بلکه وظیفه آنها پس ازحصول معرفت، #تسـلیم نسـبت به آن و پذیرفتن آن میباشد. در مورد معرفت امام علیه السلام نیز مطلب از همین قرار است و سهم انسان در معرفت امام علیه السلام این است که به معرفی خداگردن نهد.
ّ پس ابتـدا بایـد دیـد که خداونـد چگونه ائمه علیهم السلام را معرفی کرده است. این معرفی در دو بخش صورت گرفته است:
🔻یکی معرفی اشخاص ایشان، و دیگری معرفی اوصاف و ویژگیهایی که خدا به آنها عطا نموده است. وظیفه انسان هم پس از این معرفی عبارت است از اینکه همان اشـخاص و افراد را مّتصف به آن صفات بداند و این را در دل معتقد گردد و از صمیم جان گردن نهد.
در اینجا اگر بخواهیم به همه اختصاصات ائمه علیهم السلام اشاره کنیم، بحثی بسـیار طولانی لازم میآیـد که از حوصـله این کانال خارج است، و لذا تنها به گوشه ای از اهم آنها در حّد اشاره اکتفا میکنیم.
امام رضا علیه السلام میفرمایند:
💠 الْإِمَامُ أَمِینُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ وَ الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّه ، الْإِمَامُ مُطَهَّرٌ مِنَ الذُّنُوبِ مُبَرَّأٌ مِنَ الْعُيُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْم نِظَامُ اَلدِّینِ وَ عِزُّ اَلْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ اَلْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ اَلْکَافِرِینَ.
#ترجمه : امام امانتـدار خـدا در میان خلقش، و حّجت او بر بنـدگانش، و خلیفه او در سـرزمین هایش، و دعوت کننده به سوي خدا و دفاع کننـده از حقوق واجب او بر بنـدگان است. امام پاك گردیده از گناهان و برکنار گشـته از عیب هاست که همه علم اختصاص به او دارد و به حلم شـناخته میشود. امـام نظـام دهنـده به دین و باعث سـربلندي مسـلمانان و خشم منافقان و از بین رفتن کافران است.(۱)
✅🔚✅ اگر فقط همین چند ویژگی راخوب متوجه شویم، براي تسـلیم کامل و سـرسپردگی به امام علیه السلام کفایت میکند؛ تاچه رسد به اینکه ویژگیهاي دیگر این بزرگواران براي ما روشن گردد.
درباره تعبیر «خلیفه الله» قبلا توضـیح دادیم و روشن شد که راه ارتباط با خدا و کشف رضا و سـخط او براي مخلوقات، #منحصر است در اینکه با خلیفه او ارتباط داشـته و سـخن او را به عنوان خواست خـدا بداننـد. و چنین کسـی تحت تأثیر القائات شـیطان قرار نمیگیرد و خـدا او را از شـر آفات شـیطانی حفظ میفرمایـد. و لذا حضـرت فرموده است: « المطهر من الذنوب» که مقام #عصمت ائمه علیهم السلام را بیان میکند.
ّ
ائمه علیهمالسلام کسانی هستند که از دهان مبارک ایشان جز سخن وحی خارج نمیشود و اگر چیزي را امر کنند، امرشان امر خداست، و درصورتیکه از چیزي نهی نمایند، آن نهی هم نهی خداست.
✅🔚✅ تعبیر دیگر «المخصوص بالعلم» است. یعنی امام علیه السلام کسـی است که همه علم اختصاص به او دارد. بنابراین هیـچ علمی راخـدا خلق نکرده مگر اینکه امـام علیه السلام به آن آگاهی دارد. و هرکس دیگر هم که میخواهـد بهره اي از علم داشـته باشد، چون همه علم نزد امام علیه السلام است، باید منحصراً از ایشان اخذ کند و به غیر او مراجعه نکند.
پس تنها چنین کسـی است که میتوانـد از هر جهت حّجت خدا بر بندگان باشد.
💢«حّجت» یعنی دلیل قاطع و برنده و امام علیهالسلام چون داراي آن اختصاصات است، قول و فعل و تقریرش حّجت خداست بر مردم که طریق صحیح بندگی خداوند را به آنها نشان میدهـد. و اگر مردم واقعًا و باجان و دل تسـلیم ائمه علیهم السلام گردنـد و خود را به ایشان بسپرند، دین الهی در جـامعه نظام یافته و مسـلمانان سـربلند شـده و منافقان خشـمگین گشـته وکافران هم از بین میرونـد. درباره تعبیر «امین الله فی خلقه» نیز بزودي سخن خواهیم گفت.
1-اصول کافی کتاب الحجه ، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته ح۱
➖➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎