Forwarded from اتچ بات
#شاگردان_مکتب_الصادق علیهالسلام [5]
✅ مناظره خواندنی مرد شامی با شاگردان امام صادق علیه السلام در حضور آن حضرت
~~~~⚜💠~~~~~~~
هشام بن سالم گفت: با چند نفر از اصحاب خدمت حضرت صادق (عليهالسلام) بودم مردی شامی وارد شد و اجازه خواست سلام کرد امام (عليهالسلام) به او اجازه نشستن داده فرمودند: چه حاجتی داری؟ گفت: شنیده ام هر چه از شما بپرسند میدانید ، آمده ام با شما مناظره کنم، امام(عليهالسلام) پرسید در چه مورد؟ گفت: در باره قطع و وصل قرآن و رفع و نصب و جر و سکون آن.حضرت صادق (عليهالسلام) رو به #حمران_بن_اعین نموده فرمود: با این مرد بحث کن. شامی گفت: من میخواهم با شما مناظره کنم نه با او. حضرت فرمودند: اگر او را شکست دادی مرا شکست داده ای. مرد شامی شروع کرد به سؤال کردن از حمران ، آنقدر سؤال کرد که خسته شد و حمران پیوسته به او جواب میداد. امام صادق(عليهالسلام) فرمودند: شامی! حمران را چگونه یافتی ؟ گفت: استاد است هر چه پرسیدم جواب داد. امام به حمران فرمودند: حالا تو از شامی سؤال کن. حمران نگذاشت که مرد شامی تکان بخورد و بتواند خود را جمع و جور کند. مرد شامی عرض کرد آقا اگر اجازه بدهی درباره عربی با شما مناظره کنم امام به #أبان_بن_تغلب فرمودند: با او مناظره کن ابان نیز نگذاشت مرد شامی تکان بخورد. شامی گفت: میخواهم در مورد اعتقادات دینی بحث کنم او را حواله به #مؤمن_طاق داده فرمودند: با او مناظره کن بحث بین آنها شروع شد بالاخره مؤمن طاق با حرف خودش او را مغلوب نمود.گفت: مایلم در باره استطاعت بحث کنم. امام(عليهالسلام) به #طیار فرمودند: تو با او بحث کن طیار نیز نگذاشت او تکان بخورد، گفت: میخواهم درباره توحید بحث کنم. امام(عليهالسلام) به #هشام_بن_سالم فرمودند: با او بحث کن مناظره آنها نیز بدین طریق بود که گاهی شامی و گاهی هشام پیروز می شد بالاخره هشام او را مغلوب کرد. گفت: میخواهم در مورد امامت با شما مناظره کنم. امام(عليهالسلام) رو #هشام_بن_حکم نموده فرمودند: ابو الحکم تو با او مناظره کن هشام نگذاشت یک کلمه حرف بزند چنان او را پیچاند که حرف زدن را فراموش کرد. امام صادق (عليهالسلام) از مناظره هشام چنان خوششان آمده بود که شروع بخنده نمودند بطوری که دندانهای مبارکشان معلوم میشد.
مرد شامی گفت: مثل اینکه شما میخواهید بمن بفهمانید در میان شاگردانت چنین اشخاصی هستند.فرمود: همین است. سپس فرمودند: برادر شامی اما حمران تو را به زبان گرفت متحیر شدی و مغلوب گردیدی ولی یک سؤال واقعی نمود جواب آن را ندانستی ابان بن تغلب نیز حق را با باطل آمیخت و بر تو پیروز شد ولی #زرارة با تو بقیاس مناظره کرد قیاس او بر تو غالب آمد. ولی طیار مانند کبوتری بود که گاهی میپرید و گاهی به زمین میخورد و تو به مانند کبوتری که قدرت پرواز ندارد بودی. هشام بن سالم گاهی بزمین میخورد و گاهی حرکت میکرد ولی هشام ابن حکم هر چه گفت واقعیت و حقیقت بود نگذاشت آب دهانت را فرو بری. برادر شامی خداوند حق را بباطل آمیخته و در اختیار مردم جهان گذاشته پیامبران را فرستاده تا بین حق و باطل تمییز بدهند. به انبیا و اوصیا حق و باطل را شناسانده و پیامبران را جلوتر از اوصیا فرستاد تا کسانی را که خداوند بآنها مزیت عنایت فرموده و آنها را به مقام رهبری اختصاص بخشیده بمردم معرفی کنند (منظور معرفی ائمه و پیشوایان دین است). اگر باطل جدا و حق نیز جداگانه بود مردم به پیامبر و جانشین او احتیاج نداشتند ولی خداوند آن دو را مخلوط کرد و پیامبران و جانشینان آنها را موظف نمود تا برای بندگانش بین حق و باطل تمییز بدهند . مرد شامی گفت: هر کس با تو بنشیند رستگار است. حضرت صادق(عليهالسلام) فرمودند: پیغمبر اکرم با جبرئیل و اسرافیل می نشست جبرئیل بآسمان صعود میکرد و اخبار را از جانب خدا میآورد و اگر آن نشستن پیامبر با ایشان سبب رستگاریش شود نشستن تو نیز همین طور است . منظور امام اینست که تنها مجالست سبب رستگاری نمیشود بلکه شخص خودش باید در راه باشد و حقیقت بین و واقعیت جو باشد چنانچه نشستن پیامبر با فرشتگان سبب رستگاری او نبوده به همین جهت شامی فوری می گوید مرا از شیعیان خود قرار ده. مرد شامی گفت: مرا جزو شیعیان خود قرار بده و بمن تعلیم بفرما امام(عليهالسلام) روی به هشام بن حکم نموده فرمودند: این مرد را تعلیم بده من دوست دارم شاگرد تو باشد. علی بن منصور و ابو مالک خضرمی گفتند شامی را بعد از درگذشت حضرت صادق (عليهالسلام) نیز میدیدیم که از هدایای شام برای هشام می آورد وقتی برمیگشت هشام از سوغاتی های عراق به او پیشکش می نمود. علی بن منصور گفت: شامی مرد پاک دلی بود.
📕إختيار معرفة الرجال المعروف بـ رجال الكشي/ الشيخ الطوسي ج1 ص275 الى 278
http://lib.eshia.ir/10241/1/275
_____
☑️ @borrhan
✅ مناظره خواندنی مرد شامی با شاگردان امام صادق علیه السلام در حضور آن حضرت
~~~~⚜💠~~~~~~~
هشام بن سالم گفت: با چند نفر از اصحاب خدمت حضرت صادق (عليهالسلام) بودم مردی شامی وارد شد و اجازه خواست سلام کرد امام (عليهالسلام) به او اجازه نشستن داده فرمودند: چه حاجتی داری؟ گفت: شنیده ام هر چه از شما بپرسند میدانید ، آمده ام با شما مناظره کنم، امام(عليهالسلام) پرسید در چه مورد؟ گفت: در باره قطع و وصل قرآن و رفع و نصب و جر و سکون آن.حضرت صادق (عليهالسلام) رو به #حمران_بن_اعین نموده فرمود: با این مرد بحث کن. شامی گفت: من میخواهم با شما مناظره کنم نه با او. حضرت فرمودند: اگر او را شکست دادی مرا شکست داده ای. مرد شامی شروع کرد به سؤال کردن از حمران ، آنقدر سؤال کرد که خسته شد و حمران پیوسته به او جواب میداد. امام صادق(عليهالسلام) فرمودند: شامی! حمران را چگونه یافتی ؟ گفت: استاد است هر چه پرسیدم جواب داد. امام به حمران فرمودند: حالا تو از شامی سؤال کن. حمران نگذاشت که مرد شامی تکان بخورد و بتواند خود را جمع و جور کند. مرد شامی عرض کرد آقا اگر اجازه بدهی درباره عربی با شما مناظره کنم امام به #أبان_بن_تغلب فرمودند: با او مناظره کن ابان نیز نگذاشت مرد شامی تکان بخورد. شامی گفت: میخواهم در مورد اعتقادات دینی بحث کنم او را حواله به #مؤمن_طاق داده فرمودند: با او مناظره کن بحث بین آنها شروع شد بالاخره مؤمن طاق با حرف خودش او را مغلوب نمود.گفت: مایلم در باره استطاعت بحث کنم. امام(عليهالسلام) به #طیار فرمودند: تو با او بحث کن طیار نیز نگذاشت او تکان بخورد، گفت: میخواهم درباره توحید بحث کنم. امام(عليهالسلام) به #هشام_بن_سالم فرمودند: با او بحث کن مناظره آنها نیز بدین طریق بود که گاهی شامی و گاهی هشام پیروز می شد بالاخره هشام او را مغلوب کرد. گفت: میخواهم در مورد امامت با شما مناظره کنم. امام(عليهالسلام) رو #هشام_بن_حکم نموده فرمودند: ابو الحکم تو با او مناظره کن هشام نگذاشت یک کلمه حرف بزند چنان او را پیچاند که حرف زدن را فراموش کرد. امام صادق (عليهالسلام) از مناظره هشام چنان خوششان آمده بود که شروع بخنده نمودند بطوری که دندانهای مبارکشان معلوم میشد.
مرد شامی گفت: مثل اینکه شما میخواهید بمن بفهمانید در میان شاگردانت چنین اشخاصی هستند.فرمود: همین است. سپس فرمودند: برادر شامی اما حمران تو را به زبان گرفت متحیر شدی و مغلوب گردیدی ولی یک سؤال واقعی نمود جواب آن را ندانستی ابان بن تغلب نیز حق را با باطل آمیخت و بر تو پیروز شد ولی #زرارة با تو بقیاس مناظره کرد قیاس او بر تو غالب آمد. ولی طیار مانند کبوتری بود که گاهی میپرید و گاهی به زمین میخورد و تو به مانند کبوتری که قدرت پرواز ندارد بودی. هشام بن سالم گاهی بزمین میخورد و گاهی حرکت میکرد ولی هشام ابن حکم هر چه گفت واقعیت و حقیقت بود نگذاشت آب دهانت را فرو بری. برادر شامی خداوند حق را بباطل آمیخته و در اختیار مردم جهان گذاشته پیامبران را فرستاده تا بین حق و باطل تمییز بدهند. به انبیا و اوصیا حق و باطل را شناسانده و پیامبران را جلوتر از اوصیا فرستاد تا کسانی را که خداوند بآنها مزیت عنایت فرموده و آنها را به مقام رهبری اختصاص بخشیده بمردم معرفی کنند (منظور معرفی ائمه و پیشوایان دین است). اگر باطل جدا و حق نیز جداگانه بود مردم به پیامبر و جانشین او احتیاج نداشتند ولی خداوند آن دو را مخلوط کرد و پیامبران و جانشینان آنها را موظف نمود تا برای بندگانش بین حق و باطل تمییز بدهند . مرد شامی گفت: هر کس با تو بنشیند رستگار است. حضرت صادق(عليهالسلام) فرمودند: پیغمبر اکرم با جبرئیل و اسرافیل می نشست جبرئیل بآسمان صعود میکرد و اخبار را از جانب خدا میآورد و اگر آن نشستن پیامبر با ایشان سبب رستگاریش شود نشستن تو نیز همین طور است . منظور امام اینست که تنها مجالست سبب رستگاری نمیشود بلکه شخص خودش باید در راه باشد و حقیقت بین و واقعیت جو باشد چنانچه نشستن پیامبر با فرشتگان سبب رستگاری او نبوده به همین جهت شامی فوری می گوید مرا از شیعیان خود قرار ده. مرد شامی گفت: مرا جزو شیعیان خود قرار بده و بمن تعلیم بفرما امام(عليهالسلام) روی به هشام بن حکم نموده فرمودند: این مرد را تعلیم بده من دوست دارم شاگرد تو باشد. علی بن منصور و ابو مالک خضرمی گفتند شامی را بعد از درگذشت حضرت صادق (عليهالسلام) نیز میدیدیم که از هدایای شام برای هشام می آورد وقتی برمیگشت هشام از سوغاتی های عراق به او پیشکش می نمود. علی بن منصور گفت: شامی مرد پاک دلی بود.
📕إختيار معرفة الرجال المعروف بـ رجال الكشي/ الشيخ الطوسي ج1 ص275 الى 278
http://lib.eshia.ir/10241/1/275
_____
☑️ @borrhan
Telegram
attach 📎