#عاشورا (۲۷)
⁉️هدف سیدالشهداء سلام الله علیه از #خروج چه بود؟؟
〰〰〰〰〰〰
✍... حضرت سیدالشهداء میدانستند که دشمنان ایشان را رها نکرده و ایشان را به قتل میرسانند؛
ولی کاملا روشن است که صحیح نیست به جهت این آگاهی، خود را تسلیم دشمن کنند؛
لذا روایات حاکی از آن است که پس از ملاقات با سپاه جناب حر و حتی بعد از مواجهه با عمر سعد(لع)،
حضرت -مطابق تکلیف ظاهری- تصمیم بازگشت یا تغییر مسیر فرمود،
و از آنان خواست که ایشان را به حال خویش بگذارند تا برگردند.
ولی دشمن نپذیرفت و مانع از بازگشت ایشان گردید.
#اراده_بازگشت_پسازملاقاتبا_سپاهحر
#اراده_بازگشت_پسازملاقاتبا_سپاهعمرسعد
⬇️ اشاره به مدلول آثار تاریخی و روایات مرتبط با این قضیه::
- حضرت به حر فرمودند: اهل کوفه به من نامه نوشته ، جمعی را فرستاده، و از من دعوت کردهاند؛ شما هم اهل کوفه هستید، اگر بر قول و بیعت خویش باقی و ثابت هستید من وارد شهر شوم و گرنه برمیگردم.
(مطالب السؤول٣٩٩/١)
جناب حر گفت: من اطلاعی از این نامهها و فرستادگان ندارم، اگر میخواهی از راه دیگری سفر کن تا به ابنزیاد بنویسم که او از راه دیگری رفته و من بر او دست نیافتم ، تو را به خدا خودتان را خطر نیندازید.
امام حسین علیه السلام مسیری که به حجاز منتهی میشد در پیش گرفتند و آن شب را به سفر ادامه دادند؛ صبح روز بعد دیدند حر با لشکر خویش به طرف ایشان میآید؛ حضرت از او سبب را پرسیدند،
جناب حر پاسخ داد: ابن زیاد نامهای نوشته و مرا توبیخ کرده است؛ او جاسوسی برایم قرار داده که از شما جدا نشوم تا شما را نزد او ببرم.
(لهوف۴۷)
- امام حسین علیه السلام فرمود:
کوفیان به من نامه نوشته و از من دعوت نمودهاند، من هم آنها را اجابت کردهام، اگر پشیمان هستند برمیگردم.
با این که حضرت عملا میخواستند بازگردند ولی لشکر جناب حر مانع میشدند.
پس از رسیدن لشکر عمر بن سعد نیز درخواست بازگشت تکرار شد ولی به نتیجه نرسید.
(الاخبار الطوال ۲۴۹)
- عمر بن سعد با حضرت ملاقات کرد و سپس به ابن زیاد نامه نوشت که :
امام حسین تصمیم بازگشت دارد.
(ارشاد ۸۲/۲)
- امام حسین علیه السلام از عمر سعد خواست که ایشان را رها کند تا به مدینه برگردند.
(لهوف ۴۹)
- حضرت در روز عاشورا در ضمن اتمام حجت خویش بر آنان فرمودند:
اگر [از دعوت من پشیمان شدهاید و] خوش ندارید که من پیش شما باشم، مرا رها کنید تا برگردم و جای ایمنی قرار گیرم.
(ارشاد ۹۹/۲)
- جناب بریر در اجتماع با لشکر کوفه گفت:
آیا نمیپذیرید که اینان به دیار خویش برگردند؟؟
(بحار ۵/۴۵)
- جناب زهیر در ضمن احتجاجی با کوفیان گفت:
خدا ما و شما را با خاندان پیامبر امتحان نموده، تا ببیند چه میکنیم؟ ما شما را به یاری آنها و رها کردن ابنزیاد دعوت میکنیم...اگر نمیخواهید آنها را یاری کنید پناه بر خدا که دست خویش را به خون آنها آغشته نمایید؛ او را رها کنید خود داند و یزید.
(تاریخ طبری ۳۲۳/۴)
- جناب حر در ضمن احتجاج با کوفیان -پس از توبیخ شدید و نفرین- به آنها گفت:
شما این بندهء صالح خدا را دعوت کردید، اکنون که شما را اجابت نمود و نزد شما آمد، او را تسلیم دشمن نمودید؟!
شما که میگفتید جانتان را فدای او میکنید، الان میخواهید خودتان او را به قتل برسانید؟! او را محاصره کردهاید و رهایش نمیکنید تا هر جایی که میخواهد برود؟! و مانند اسیری که از خود اختیاری ندارد با او رفتار میکنید.
(ارشاد ۱۰۰/۲)
- نامهء ابن عباس به یزید و متذکر شدن درخواست امام برای رجوع به یزید (لع)
(بحارالانوار ۳۲۳/۴۵)
〰〰〰〰〰〰〰〰
پ.ن :
همانگونه که اشاره شد، حضرت میدانستند که این نااهلان ، ایشان را رها نمیکنند و به قتل میرسانند ؛
اما به جهت این آگاهی ، معقول نیست خویش را تسلیم دشمن کنند، لذا از آنان خواستند تا ایشان را به حال خویش واگذارند تا برگردند.
اهل انصاف پاسخ دهند:
آیا این رویکرد و درخواست مکرر بازگشت و امتناع از جنگ و درگیری با دشمن ،
اگر بنا را بر ادعای مخالفین ما که امام برای #تشکیل_حکومت قیام فرمودند، قرار دهیم،
زیبنده و شایسته حجت خداست؟؟؟
_____________
🔚 حضرت سیدالشهداء -علیه الصلوات الله- با علم به شهادت،
از مدینه و مکه به قصد #ظاهریِ #ترک_بیعت با یزید و
#دفاع از جان خود و نوامیس رسول خدا صلی الله علیه و آله و
#حفظ_حرمت خانه خدا ، خارج گردیدند.
🔚 و با علم به پیمان شکنی کوفیان،
به جهت عدم بیتفاوتی به درخواست آنان و عمل به وظیفه امامت خویش و برای اتمام حجت با اهل کوفه،
و در این میان امتحان شدن مردمان در یاری یا عدم یاری حجت خدا ،
و اتمام حجت با تمام مردمان تا قیام قیامت در وظیفهء آنان در
عدم بیتفاوتی نسبت به باطل
با کاروانی متشکل از عیال و فرزندان خویش و معدودی از اصحاب باوفا
راهی عراق گردیدند.
@borrhan
⁉️هدف سیدالشهداء سلام الله علیه از #خروج چه بود؟؟
〰〰〰〰〰〰
✍... حضرت سیدالشهداء میدانستند که دشمنان ایشان را رها نکرده و ایشان را به قتل میرسانند؛
ولی کاملا روشن است که صحیح نیست به جهت این آگاهی، خود را تسلیم دشمن کنند؛
لذا روایات حاکی از آن است که پس از ملاقات با سپاه جناب حر و حتی بعد از مواجهه با عمر سعد(لع)،
حضرت -مطابق تکلیف ظاهری- تصمیم بازگشت یا تغییر مسیر فرمود،
و از آنان خواست که ایشان را به حال خویش بگذارند تا برگردند.
ولی دشمن نپذیرفت و مانع از بازگشت ایشان گردید.
#اراده_بازگشت_پسازملاقاتبا_سپاهحر
#اراده_بازگشت_پسازملاقاتبا_سپاهعمرسعد
⬇️ اشاره به مدلول آثار تاریخی و روایات مرتبط با این قضیه::
- حضرت به حر فرمودند: اهل کوفه به من نامه نوشته ، جمعی را فرستاده، و از من دعوت کردهاند؛ شما هم اهل کوفه هستید، اگر بر قول و بیعت خویش باقی و ثابت هستید من وارد شهر شوم و گرنه برمیگردم.
(مطالب السؤول٣٩٩/١)
جناب حر گفت: من اطلاعی از این نامهها و فرستادگان ندارم، اگر میخواهی از راه دیگری سفر کن تا به ابنزیاد بنویسم که او از راه دیگری رفته و من بر او دست نیافتم ، تو را به خدا خودتان را خطر نیندازید.
امام حسین علیه السلام مسیری که به حجاز منتهی میشد در پیش گرفتند و آن شب را به سفر ادامه دادند؛ صبح روز بعد دیدند حر با لشکر خویش به طرف ایشان میآید؛ حضرت از او سبب را پرسیدند،
جناب حر پاسخ داد: ابن زیاد نامهای نوشته و مرا توبیخ کرده است؛ او جاسوسی برایم قرار داده که از شما جدا نشوم تا شما را نزد او ببرم.
(لهوف۴۷)
- امام حسین علیه السلام فرمود:
کوفیان به من نامه نوشته و از من دعوت نمودهاند، من هم آنها را اجابت کردهام، اگر پشیمان هستند برمیگردم.
با این که حضرت عملا میخواستند بازگردند ولی لشکر جناب حر مانع میشدند.
پس از رسیدن لشکر عمر بن سعد نیز درخواست بازگشت تکرار شد ولی به نتیجه نرسید.
(الاخبار الطوال ۲۴۹)
- عمر بن سعد با حضرت ملاقات کرد و سپس به ابن زیاد نامه نوشت که :
امام حسین تصمیم بازگشت دارد.
(ارشاد ۸۲/۲)
- امام حسین علیه السلام از عمر سعد خواست که ایشان را رها کند تا به مدینه برگردند.
(لهوف ۴۹)
- حضرت در روز عاشورا در ضمن اتمام حجت خویش بر آنان فرمودند:
اگر [از دعوت من پشیمان شدهاید و] خوش ندارید که من پیش شما باشم، مرا رها کنید تا برگردم و جای ایمنی قرار گیرم.
(ارشاد ۹۹/۲)
- جناب بریر در اجتماع با لشکر کوفه گفت:
آیا نمیپذیرید که اینان به دیار خویش برگردند؟؟
(بحار ۵/۴۵)
- جناب زهیر در ضمن احتجاجی با کوفیان گفت:
خدا ما و شما را با خاندان پیامبر امتحان نموده، تا ببیند چه میکنیم؟ ما شما را به یاری آنها و رها کردن ابنزیاد دعوت میکنیم...اگر نمیخواهید آنها را یاری کنید پناه بر خدا که دست خویش را به خون آنها آغشته نمایید؛ او را رها کنید خود داند و یزید.
(تاریخ طبری ۳۲۳/۴)
- جناب حر در ضمن احتجاج با کوفیان -پس از توبیخ شدید و نفرین- به آنها گفت:
شما این بندهء صالح خدا را دعوت کردید، اکنون که شما را اجابت نمود و نزد شما آمد، او را تسلیم دشمن نمودید؟!
شما که میگفتید جانتان را فدای او میکنید، الان میخواهید خودتان او را به قتل برسانید؟! او را محاصره کردهاید و رهایش نمیکنید تا هر جایی که میخواهد برود؟! و مانند اسیری که از خود اختیاری ندارد با او رفتار میکنید.
(ارشاد ۱۰۰/۲)
- نامهء ابن عباس به یزید و متذکر شدن درخواست امام برای رجوع به یزید (لع)
(بحارالانوار ۳۲۳/۴۵)
〰〰〰〰〰〰〰〰
پ.ن :
همانگونه که اشاره شد، حضرت میدانستند که این نااهلان ، ایشان را رها نمیکنند و به قتل میرسانند ؛
اما به جهت این آگاهی ، معقول نیست خویش را تسلیم دشمن کنند، لذا از آنان خواستند تا ایشان را به حال خویش واگذارند تا برگردند.
اهل انصاف پاسخ دهند:
آیا این رویکرد و درخواست مکرر بازگشت و امتناع از جنگ و درگیری با دشمن ،
اگر بنا را بر ادعای مخالفین ما که امام برای #تشکیل_حکومت قیام فرمودند، قرار دهیم،
زیبنده و شایسته حجت خداست؟؟؟
_____________
🔚 حضرت سیدالشهداء -علیه الصلوات الله- با علم به شهادت،
از مدینه و مکه به قصد #ظاهریِ #ترک_بیعت با یزید و
#دفاع از جان خود و نوامیس رسول خدا صلی الله علیه و آله و
#حفظ_حرمت خانه خدا ، خارج گردیدند.
🔚 و با علم به پیمان شکنی کوفیان،
به جهت عدم بیتفاوتی به درخواست آنان و عمل به وظیفه امامت خویش و برای اتمام حجت با اهل کوفه،
و در این میان امتحان شدن مردمان در یاری یا عدم یاری حجت خدا ،
و اتمام حجت با تمام مردمان تا قیام قیامت در وظیفهء آنان در
عدم بیتفاوتی نسبت به باطل
با کاروانی متشکل از عیال و فرزندان خویش و معدودی از اصحاب باوفا
راهی عراق گردیدند.
@borrhan