#از_برهان_بپرس (۱۱)
✅ جایگاه امامت در قرآن چیست؟؟
〰〰〰〰〰▪️▪️▪️
#امت به معنای یک مجموعه از افراد بشر است که به جهتی وحدت دارند.
البتّه در مفهوم سیاسی، #امت در فلسفههای سیاسی غربی یک تعریفی دارد، که معادلش در فارسی تقریباً به ملّت تعبیر می شود.
وحدت زبان، وحدت رقعه جغرافیایی؛ وحدت تاریخ، وحدت زبان و....
به مفهوم سیاسی امت کاری نداریم.
#امت اساسش به لحاظ یک گونه وحدت است. قرآن مجید وحدت امت را به لحاظ عقیده می داند؛
و لذا برای هر پیامبری امتی است؛
و این امت وحدتش به لحاظ زبان نیست؛ به لحاظ جغرافیا و تاریخ مشترک نیست؛ به لحاظ نژاد و اصل مشترک نیست؛
بلکه به لحاظ اعتقاد مشترک است.
به عنوان مثال قرآن مجید در سوره بقره آیه213 می فرماید:
📖 كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
🔖ترجمه و شرح مختصر آیه:
مردم (در آغاز) یک امت واحده بودند؛ یعنی یک اعتقاد واحدی داشتند و اختلاف در اعتقاد نداشتند، خداوند پیامبران را فرستاد تا این افراد را بیاموزند و اختلاف بعد از آن پیدا شد.
در آیه 41 سوره نساء می فرماید:
📖 فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا
🔖 ترجمه و شرح مختصر آیه:
ای پیامبر مردم چه کار خواهند کرد، چه وضعی پیدا خواهند کرد اگر ببینند آن گاه که ما از هر امتی گواه می آوریم؛
و ما تو را از این #امت گواه میآوریم.
تو می آیی به عنوان گواه بر این امت و چنین می گویی::
" پروردگارا آنچه که تو از احکام الهی بر من وحی کردی به آنها رساندم و از اینها هم گواه گرفتم که رساندم؛ و مراقب بودم که احکام الهی در میان اینها بصورت صحیح تبلیغ شود.
(جِئْنَا مِن كُلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ) : مقصود انبیاء الهی هستند؛ ما هر نبی را شهید بر #امتش قرار دادیم یعنی گواه بر اینکه واسطه بین خدا و آنان است.
میزان عمل این امتها و معیار قضاوت درباره عملشان پیامبرانشان میباشند.
به گواهی پیامبرشان و آنچه گفته و کرده،
درباره عمل آنان قضاوت میشود.
اگر آن گونه که پیامبرشان گفته انجام داده اند آنها اهل رستگاری و نجاتند؛
و اگر گونه دیگری عمل کرده اند اهل عذاب می باشند.
آیه کریمه دیگر در سوره مؤمنون آیه 52 می فرماید:
📖 وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ
🔖 ترجمه و شرح مختصر آیه:
قطعا و به صورت حتم این #امت شما، به لحاظ اینکه خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله مبعوث در این امت است،
یک امت واحد است.
شما یک امت هستید و من پروردگار شما هستم؛ و شما تنها یک پروردگار دارید. از این رو فقط من را بپرستید.
_____________
🔅 #امت در مفهوم قرآن مجید به انبیاء اضافه می شود.
آن وقت امتی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اضافه می شود مجموع آنهائی هستند که در جهت اعتقادی تبعیت از ایشان کرده اند.
تبعیت در آنچه که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عنوان اعتقادهای لازم، از قِبَلِ خداوند تبارک و تعالی به مردم رسانده است.
آن وقت اگر امام به این نبی اضافه شد دایره شمولش کل دایره امت است.
نماز جماعت فلان مسجد، یا نماز جمعه فلان شهر، تبعیت در فلان رشته فکری، خواه دینی و خواه رشته غیر دینی؛ رشته دینی مثل فقه، اصول، کلام و حدیث ...
شامل این اضافه نمی شود.
فرض کنید بگوییم شیخ کلینی اعلی الله مقامه الشریف یکی از ائمه حدیث است؛ و یا بخاری که از او تعبیر به الامام البخاری می کنند،
برای اینکه یکی از آنهائی است که نزد عده ای از مسلمانها متبوع و مقتدا در نقل حدیث و روایت حدیث می باشد.
اینها هر کدام شامل بخشی از کل امت می شود.
مرحوم شیخ کلینی را و یا بخاری را فقط گروهی از مسلمین تبعیت می کنند.
وقتی که #امام اضافه به #امت میشود این دیگر شعاع خاصی ندارد و جزء شعاع امت است.
این تعابیر باید در ذهنمان باشد.
مثلاً فرض کنید #ابوحنیفه را کسی نمیتواند بگوید که امام امت اسلامی است.
چرا؟
برای اینکه شعاع امامت #ابوحنیفه به اندازۀ شعاع امت اسلامی نیست.
《1》
✅ جایگاه امامت در قرآن چیست؟؟
〰〰〰〰〰▪️▪️▪️
#امت به معنای یک مجموعه از افراد بشر است که به جهتی وحدت دارند.
البتّه در مفهوم سیاسی، #امت در فلسفههای سیاسی غربی یک تعریفی دارد، که معادلش در فارسی تقریباً به ملّت تعبیر می شود.
وحدت زبان، وحدت رقعه جغرافیایی؛ وحدت تاریخ، وحدت زبان و....
به مفهوم سیاسی امت کاری نداریم.
#امت اساسش به لحاظ یک گونه وحدت است. قرآن مجید وحدت امت را به لحاظ عقیده می داند؛
و لذا برای هر پیامبری امتی است؛
و این امت وحدتش به لحاظ زبان نیست؛ به لحاظ جغرافیا و تاریخ مشترک نیست؛ به لحاظ نژاد و اصل مشترک نیست؛
بلکه به لحاظ اعتقاد مشترک است.
به عنوان مثال قرآن مجید در سوره بقره آیه213 می فرماید:
📖 كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
🔖ترجمه و شرح مختصر آیه:
مردم (در آغاز) یک امت واحده بودند؛ یعنی یک اعتقاد واحدی داشتند و اختلاف در اعتقاد نداشتند، خداوند پیامبران را فرستاد تا این افراد را بیاموزند و اختلاف بعد از آن پیدا شد.
در آیه 41 سوره نساء می فرماید:
📖 فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا
🔖 ترجمه و شرح مختصر آیه:
ای پیامبر مردم چه کار خواهند کرد، چه وضعی پیدا خواهند کرد اگر ببینند آن گاه که ما از هر امتی گواه می آوریم؛
و ما تو را از این #امت گواه میآوریم.
تو می آیی به عنوان گواه بر این امت و چنین می گویی::
" پروردگارا آنچه که تو از احکام الهی بر من وحی کردی به آنها رساندم و از اینها هم گواه گرفتم که رساندم؛ و مراقب بودم که احکام الهی در میان اینها بصورت صحیح تبلیغ شود.
(جِئْنَا مِن كُلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ) : مقصود انبیاء الهی هستند؛ ما هر نبی را شهید بر #امتش قرار دادیم یعنی گواه بر اینکه واسطه بین خدا و آنان است.
میزان عمل این امتها و معیار قضاوت درباره عملشان پیامبرانشان میباشند.
به گواهی پیامبرشان و آنچه گفته و کرده،
درباره عمل آنان قضاوت میشود.
اگر آن گونه که پیامبرشان گفته انجام داده اند آنها اهل رستگاری و نجاتند؛
و اگر گونه دیگری عمل کرده اند اهل عذاب می باشند.
آیه کریمه دیگر در سوره مؤمنون آیه 52 می فرماید:
📖 وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ
🔖 ترجمه و شرح مختصر آیه:
قطعا و به صورت حتم این #امت شما، به لحاظ اینکه خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله مبعوث در این امت است،
یک امت واحد است.
شما یک امت هستید و من پروردگار شما هستم؛ و شما تنها یک پروردگار دارید. از این رو فقط من را بپرستید.
_____________
🔅 #امت در مفهوم قرآن مجید به انبیاء اضافه می شود.
آن وقت امتی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اضافه می شود مجموع آنهائی هستند که در جهت اعتقادی تبعیت از ایشان کرده اند.
تبعیت در آنچه که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عنوان اعتقادهای لازم، از قِبَلِ خداوند تبارک و تعالی به مردم رسانده است.
آن وقت اگر امام به این نبی اضافه شد دایره شمولش کل دایره امت است.
نماز جماعت فلان مسجد، یا نماز جمعه فلان شهر، تبعیت در فلان رشته فکری، خواه دینی و خواه رشته غیر دینی؛ رشته دینی مثل فقه، اصول، کلام و حدیث ...
شامل این اضافه نمی شود.
فرض کنید بگوییم شیخ کلینی اعلی الله مقامه الشریف یکی از ائمه حدیث است؛ و یا بخاری که از او تعبیر به الامام البخاری می کنند،
برای اینکه یکی از آنهائی است که نزد عده ای از مسلمانها متبوع و مقتدا در نقل حدیث و روایت حدیث می باشد.
اینها هر کدام شامل بخشی از کل امت می شود.
مرحوم شیخ کلینی را و یا بخاری را فقط گروهی از مسلمین تبعیت می کنند.
وقتی که #امام اضافه به #امت میشود این دیگر شعاع خاصی ندارد و جزء شعاع امت است.
این تعابیر باید در ذهنمان باشد.
مثلاً فرض کنید #ابوحنیفه را کسی نمیتواند بگوید که امام امت اسلامی است.
چرا؟
برای اینکه شعاع امامت #ابوحنیفه به اندازۀ شعاع امت اسلامی نیست.
《1》
#از_برهان_بپرس (۱۲)
✅ جایگاه امامت در اسلام
#کاربرد_نابجای_عنوان_امام
〰〰〰〰〰〰〰〰
✍... در اینکه بعد از خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله) در جامعه اسلامی، حاکمانی به حکومت رسیدند بحثی نیست و کسی منکر این جهت نیست.
مگر آن که کسی منکر حقایق تاریخی باشد و
منکر حقایق تاریخی بودن مانند منکر حقایق عینی بودن است.
مانند اینکه فردی منکر وجود شهر تهران در دنیا باشد منکر باشد!!
به هر رو، بعد از رحلت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله کسانی به حکومت و قدرت جامعه اسلامی رسیدند. در این انکاری نیست.
اما اینها تا یک قرن و نیم، هیچکدامشان کلمه < #امام > را برای خودشان نپذیرفتند.
نه خودشان و نه آنهائی که اینان را به ریاست پذیرفتند؛
و نه حتی آنهائی که از اینها انتقاد میکردند؛ هیچ کدامشان به عنوان تعبیری از آن منصب و پستی که اشغال کرده بودند برای آن زمام داران ، کلمه #امام را نپذیرفتند.
مثلاً ابوبکر نه در عصر خودش نه بعد از عصر او، کسی برای ابوبکر از عنوان امام استفاده نکرد.
خلیفه یا خلیفة رسول الله یا امیرالمؤمنین گفتند.
خلیفه گفته می شود؛ خلیفة رسول الله گفته می شود. حال این سخن بجاست یا نابجا مطلب دیگری است.
این تعبیر در بارۀ او گفته می شود.
حداقل آنهائی که آن مسیر را به عنوان مسیر صحیح، پذیرفته اند؛ و این شخص را به عنوان کسی که عملاً می باید پذیرفت، که او متصدی در دست داشتن قدرتهای لازم در جامعه ای بنام جامعه اسلامی باشد پذیرفته اند؛
یعنی کسی که وجودش در یک جامعه به عنوان رئیس سیاسی لازم است، پذیرفته اند که این قدرتها در دست او باشد. آنهائی که این را پذیرفتند،
که از آنها تعبیر می شود به پیروان خلافت ابی بکر، که خلافت وی را صحیح می دانند؛ همانها هم از ابو بکر به #امام #تعبیر_نمیکردند.
خلیفه دوم همچنین؛ و سوّمی نیز، و بعد از او معاویه و سایر پادشاهانی که نام خلیفه بر خود نهادند، که حدود 13، 14 نفر هستند.
تا سال 132 هجری که خلافت بنی امیه منقرض شد و خلفاء بنی العباس روی کار آمدند چنین بود
پیشتر در شماره سوم از همین عنوان
بیان کردیم که :
👤 ابوالعباس قلقشندی در مأثر الانافة فی معالم الخلافه می گوید:
در آن عصر کلمه امام اطلاقش بر خلیفه خیلی تازه است و اساسش از شیعه هاست. و در آنجا گفته شد که شیعیان امامشان را مقتدا می دانند چون قائل به #عصمت اند؛
و لذا نسبت به کسانی که رهبرانشان هستند این را می گویند.
اما در خلافت که دایرۀ کاری او و دیگران از یکدیگر جداست؛
و هر چه او می کند دیگران نباید بکنند؛ این دو دایره وقتی که از هم مشخص شد معنا ندارد به کسی که نباید به وی اقتدا شود، امام بگویند.
معنای #امام اینست که هر کاری او میکند من هم باید #دقیقاً #تبعیت کنم.
بر خلاف دایره خلافت موقتی که منحصر است به دایره امور عامه، به آن بیانی که قبلا عرض کردیم؛
https://t.me/borrhan/34409
یعنی به طور خلاصه، کاری که
اولاً، شخص معینی نباید عهده دار آن شود؛ و
ثانیاً، یک نفر در رأس هرم قدرت قرار میگیرد.
به چنین زمام داری در یک جامعه، کلمه #امام اطلاق نمی شود؛
و لذا گفته نشده است.
در حالیکه به مولی امیرالمؤمنین علیه السلام، از همان عصر کلمه #امام میگفتند.
در کل جامعه اسلامی، حتی آنهائی که امامت را به معنای شیعیاش نپذیرفتند، از امیرالمؤمنین علیه السلام به
#الامام_علی تعبیر می کنند؛
اما الامام ابوبکر نمی گویند.
خلیفه رسول الله می گویند امّا الامام علی #لقب_خاص ایشان است.
👈👈👈 پس امامت بعد از رحلت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله عملاً مصداقی نداشت؛
و نمی توان گفت که خلفاء بنی العباس، مثلاً ابو جعفر منصور، یا ابوالعباس سفاح امتیازی داشتند ، برابی بکر و عمر که باید به ابوالعباس سفاح امام گفت؛ اما به ابوبکر نباید امام گفت.
چرا؟
برای این که مسلمانها در بارۀ ابوالعباس سفّاح بر دو دسته اند.
1- یک عده می گویند آنها نا بجا بودند
2- یک عده می گویند بجا بودند.
آنهائی که اعتقاد داشتند نابجا نبودند نه به آنها خلیفۀ بجا می گویند و نه امام به جا می گویند.
آنهائی که بجا میدانند اینها را دنبال روی یک هرمی می دانند که در رأسش ابی بکر و عمراست؛ و آن دو را بدون شک افضل از همه اینها می دانند؛
و کلمه امامت اگر سزای آنها،
یعنی رؤوس هرم، نباشد یقیناً سزای اینها هم نیست.
اینکه شخص خودش نام امامت بر خودش بنهد، این خودش یک نکته ای دارد،
كه ان شاءالله در بحث تاريخ بني العباس بیان خواهیم کرد كه چگونه هم لقب را ، هم منصب را و هم شخص را دزديدند.
➖➖➖➖➖➖➖➖
©کانال برهان و نقل مباحث ناب #معرفت_امام
@borrhan
✅ جایگاه امامت در اسلام
#کاربرد_نابجای_عنوان_امام
〰〰〰〰〰〰〰〰
✍... در اینکه بعد از خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله) در جامعه اسلامی، حاکمانی به حکومت رسیدند بحثی نیست و کسی منکر این جهت نیست.
مگر آن که کسی منکر حقایق تاریخی باشد و
منکر حقایق تاریخی بودن مانند منکر حقایق عینی بودن است.
مانند اینکه فردی منکر وجود شهر تهران در دنیا باشد منکر باشد!!
به هر رو، بعد از رحلت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله کسانی به حکومت و قدرت جامعه اسلامی رسیدند. در این انکاری نیست.
اما اینها تا یک قرن و نیم، هیچکدامشان کلمه < #امام > را برای خودشان نپذیرفتند.
نه خودشان و نه آنهائی که اینان را به ریاست پذیرفتند؛
و نه حتی آنهائی که از اینها انتقاد میکردند؛ هیچ کدامشان به عنوان تعبیری از آن منصب و پستی که اشغال کرده بودند برای آن زمام داران ، کلمه #امام را نپذیرفتند.
مثلاً ابوبکر نه در عصر خودش نه بعد از عصر او، کسی برای ابوبکر از عنوان امام استفاده نکرد.
خلیفه یا خلیفة رسول الله یا امیرالمؤمنین گفتند.
خلیفه گفته می شود؛ خلیفة رسول الله گفته می شود. حال این سخن بجاست یا نابجا مطلب دیگری است.
این تعبیر در بارۀ او گفته می شود.
حداقل آنهائی که آن مسیر را به عنوان مسیر صحیح، پذیرفته اند؛ و این شخص را به عنوان کسی که عملاً می باید پذیرفت، که او متصدی در دست داشتن قدرتهای لازم در جامعه ای بنام جامعه اسلامی باشد پذیرفته اند؛
یعنی کسی که وجودش در یک جامعه به عنوان رئیس سیاسی لازم است، پذیرفته اند که این قدرتها در دست او باشد. آنهائی که این را پذیرفتند،
که از آنها تعبیر می شود به پیروان خلافت ابی بکر، که خلافت وی را صحیح می دانند؛ همانها هم از ابو بکر به #امام #تعبیر_نمیکردند.
خلیفه دوم همچنین؛ و سوّمی نیز، و بعد از او معاویه و سایر پادشاهانی که نام خلیفه بر خود نهادند، که حدود 13، 14 نفر هستند.
تا سال 132 هجری که خلافت بنی امیه منقرض شد و خلفاء بنی العباس روی کار آمدند چنین بود
پیشتر در شماره سوم از همین عنوان
بیان کردیم که :
👤 ابوالعباس قلقشندی در مأثر الانافة فی معالم الخلافه می گوید:
در آن عصر کلمه امام اطلاقش بر خلیفه خیلی تازه است و اساسش از شیعه هاست. و در آنجا گفته شد که شیعیان امامشان را مقتدا می دانند چون قائل به #عصمت اند؛
و لذا نسبت به کسانی که رهبرانشان هستند این را می گویند.
اما در خلافت که دایرۀ کاری او و دیگران از یکدیگر جداست؛
و هر چه او می کند دیگران نباید بکنند؛ این دو دایره وقتی که از هم مشخص شد معنا ندارد به کسی که نباید به وی اقتدا شود، امام بگویند.
معنای #امام اینست که هر کاری او میکند من هم باید #دقیقاً #تبعیت کنم.
بر خلاف دایره خلافت موقتی که منحصر است به دایره امور عامه، به آن بیانی که قبلا عرض کردیم؛
https://t.me/borrhan/34409
یعنی به طور خلاصه، کاری که
اولاً، شخص معینی نباید عهده دار آن شود؛ و
ثانیاً، یک نفر در رأس هرم قدرت قرار میگیرد.
به چنین زمام داری در یک جامعه، کلمه #امام اطلاق نمی شود؛
و لذا گفته نشده است.
در حالیکه به مولی امیرالمؤمنین علیه السلام، از همان عصر کلمه #امام میگفتند.
در کل جامعه اسلامی، حتی آنهائی که امامت را به معنای شیعیاش نپذیرفتند، از امیرالمؤمنین علیه السلام به
#الامام_علی تعبیر می کنند؛
اما الامام ابوبکر نمی گویند.
خلیفه رسول الله می گویند امّا الامام علی #لقب_خاص ایشان است.
👈👈👈 پس امامت بعد از رحلت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله عملاً مصداقی نداشت؛
و نمی توان گفت که خلفاء بنی العباس، مثلاً ابو جعفر منصور، یا ابوالعباس سفاح امتیازی داشتند ، برابی بکر و عمر که باید به ابوالعباس سفاح امام گفت؛ اما به ابوبکر نباید امام گفت.
چرا؟
برای این که مسلمانها در بارۀ ابوالعباس سفّاح بر دو دسته اند.
1- یک عده می گویند آنها نا بجا بودند
2- یک عده می گویند بجا بودند.
آنهائی که اعتقاد داشتند نابجا نبودند نه به آنها خلیفۀ بجا می گویند و نه امام به جا می گویند.
آنهائی که بجا میدانند اینها را دنبال روی یک هرمی می دانند که در رأسش ابی بکر و عمراست؛ و آن دو را بدون شک افضل از همه اینها می دانند؛
و کلمه امامت اگر سزای آنها،
یعنی رؤوس هرم، نباشد یقیناً سزای اینها هم نیست.
اینکه شخص خودش نام امامت بر خودش بنهد، این خودش یک نکته ای دارد،
كه ان شاءالله در بحث تاريخ بني العباس بیان خواهیم کرد كه چگونه هم لقب را ، هم منصب را و هم شخص را دزديدند.
➖➖➖➖➖➖➖➖
©کانال برهان و نقل مباحث ناب #معرفت_امام
@borrhan
Telegram
کانال برهان
#از_برهان_بپرس (۳)
⁉️امام در شیعه به چه معناست؟
با دقت بخوانید!
〰〰〰〰 ▪️➖ ▪️
"امام" : لفظی عربی است.
☑️ اَمَّ ، یَأُمُّ = ای قَصَدَ = قصد کرد.
☑️ اَمَّ الشئ =یعنی متوجه شد.
فرض کنید که شخصی در مسیری میرود و مقصدی دارد که میخواهد بدان برسد. این عملی…
⁉️امام در شیعه به چه معناست؟
با دقت بخوانید!
〰〰〰〰 ▪️➖ ▪️
"امام" : لفظی عربی است.
☑️ اَمَّ ، یَأُمُّ = ای قَصَدَ = قصد کرد.
☑️ اَمَّ الشئ =یعنی متوجه شد.
فرض کنید که شخصی در مسیری میرود و مقصدی دارد که میخواهد بدان برسد. این عملی…
پس از وقفهای ۱ ماهه ،
مباحث ناب معارفیِ #از_برهان_بپرس، مجدد در دستور کار کانال قرار گرفت؛
تا کنون در این عنوان به سوالات زیر پاسخ دادهایم:
-فرق نبی با رسول
-معنای پیامبر اولوالعزم
-امام در شیعه به چه معناست؟
-جایگاه امامت در قرآن
-معنای امت و مختصری بر معنای امام امت
@borrhan
مباحث ناب معارفیِ #از_برهان_بپرس، مجدد در دستور کار کانال قرار گرفت؛
تا کنون در این عنوان به سوالات زیر پاسخ دادهایم:
-فرق نبی با رسول
-معنای پیامبر اولوالعزم
-امام در شیعه به چه معناست؟
-جایگاه امامت در قرآن
-معنای امت و مختصری بر معنای امام امت
@borrhan
#از_برهان_بپرس (۱۳)
✅ جایگاه امامت در روایات
👈 #امامان_عدل تحت #سایهء_الهی
〰〰〰〰〰▪️➖▪️
در روایاتی كه مسلمین به عنوان روایات صحیح نقل می كنند، این تعبیر از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله آمده است كه بعد از من امامانی خواهند آمد؛
در برخی از آن ها تعبیر به دو دسته #امام_عدل و #امام_جور می شود.
به نمونهای از این روایات اشاره میکنیم که راوی آن #ابوهریره است:
☑️ قال ، قال النبی صلی الله علیه و آله :
«سبعهٌ یظِلِّهُم الله تعالی فی ظلّه یوم لا ظلّ الا ظلُّه امام عدل [عادل]»
☑️ هفت دسته هستند كه خداوند آنها را در زیر سایه خود می گیرد؛ در آن روزی كه سایه ای جز سایۀ خدا نیست. «امامُ عدل» یا «امامُ عادل».
(الفاظ حدیث مختلف است؛ اما معنا تقریباً یکسان است. « #امام_عادل » که مشخص است؛ یعنی امام دادگر و داد گستر. اما اگر « #امام_عدل » گفته شود، به معنای نهایت دادگستری و عدالت پیشگی است؛ و از باب مبالغه است؛ یعنی امامی كه از هر جهت عادل است.)
ادامۀ حدیث شریف اینست:
«و شاب نَشَأ فی طاعة الله»: جوانی که در پیروی از دستورات الهی رشد یافته و بزرگ شده باشد.
👈👈 این تعبیر در تعداد زیادی از روایات آمده است كه اگر كسی چه كاری را بكند و چگونه باشد، خداوند در روز قیامت و در آن روزی كه سایه ای جز سایۀ او نیست، او را در زیر سایۀ خود قرار می دهد.
⁉️اما این تعبیر به چه معناست؟
مگر در دنیا سایه ای جز سایۀ خدا هست كه در روز قیامت سایه ای جز سایۀ او نیست؟
چگونه این جهت مخصوص به روز قیامت است؟
و گفته می شود در روز قیامت سایه ای جز سایۀ او نیست؟
⬇️ اگر معنای حدیث واضح شود، معلوم می شود كه منشأ این سؤال نرسیدن به معنای حدیث است.
✍.. نحوۀ ادارۀ خداوند متعال در دنیا و قیومیت او بر مسیر زندگی انسان ها در رابطه با كل عالم هستی، از روی سنن و ضوابطی است كه به ارادۀ الهی بر كل هستی، و من جمله زندگی افراد بشر، حكومت می كند.
مثالی بزنیم؛
فرض کنید نحوۀ آفرینش انسان تابع سنتی است. همۀ ما می دانیم باید طی یك سنت معینی، نسل جدیدی موجود بشود.
بدون آن مسیر، نسلی به وجود نمی آید. این مسیر بر تمامی خلق خدا حاکم است؛ خواه در پیدایش ولیی از اولیاء الله باشد؛
یا عدوی از اعداء خدا باشد.
یعنی فرقی نمی كند؛ زمانی که نسل جدیدی پیدا می شود، از راه اجتماع خاصی كه بین دو جنس معین از افراد بشر حاصل می شود،
این اتفاق می افتد. خواه این دو جنس از اولیاء الله باشند، مثلاً سید اولیاء الله مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام و سیدۀ اولیاء الله صدیقه كبری علیهاالسلام باشند؛
و نسل طیب و طاهر از آنها پیدا شود؛ و خواه رئیس اعداء الله با رئیسۀ اعداء الله اجتماع كنند؛
و نسلی موجود شود.
این یک سنت است.
زندگی دنیوی افراد تابع بهره مندی از استعداد ها، قدرت ها، توان ها و شرایط عمومی ای است كه به این استعداد ها فعلیت می دهد.
طبعاً نحوۀ زندگی ها مختلف است.
اما این كه چه كسی بندۀ خوب خدا و چه كسی بندۀ بد خداست، مرحلۀ بعد است.
كسی که در مسیر ثروت واقع شود به ثروت می رسد؛ خواه ولیّ مقرّب خدا باشد، خواه عدوی باشد كه اعلان جنگ با خدا كرده است.
به مثال بیع و ربا دقت بفرمائید:
📖 «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِی مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ»
﴿بقره/278-279﴾
📖 اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا كنيد؛ و اگر مؤمنيد، آنچه از ربا باقى مانده است واگذاريد * و اگر (چنين) نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاسته ايد؛ و اگر توبه كنيد، سرمايه هاى شما از خودتان است. نه ستم مى كنيد و نه ستم مى بينيد.
👈👈 هر كس می تواند هم از راه حلال به ثروت برسد و هم از راه حرام.
«حرّم الرّبا» یعنی راه دوم را انتخاب نکنید. اما می توانید از آن راه هم به ثروت برسید. اگر شما دست از ربا بر ندارید، پس شما اعلان کنید با خدا و رسول در جنگ هستید. اما در عین حال هر کس از آن مسیر نیز می تواند به ثروت برسد.
چرا؟
چون خداوند این جهان را و انسان را در ضمن جهان، به آن نحوه اداره میكند که منطبق بر سنت هاست؛ و این سنت ها چنانست که چه فردی مقرب خدا باشد یا دور از خدا باشد،
قرب و بعد وی ابتداءاً مدخلیتی در حصول مقصود ندارد.
⚠️ اما در آخرت این حرفها نیست؛ و لذا در این دنیا شخص می تواند به كامجوئی و كامیابی و لذت های متناسب با این جهان برسد؛ خواه بنده خاص و محبوب خدا باشد؛ و خواه دشمن و مغضوب خدا باشد.
《1》
✅ جایگاه امامت در روایات
👈 #امامان_عدل تحت #سایهء_الهی
〰〰〰〰〰▪️➖▪️
در روایاتی كه مسلمین به عنوان روایات صحیح نقل می كنند، این تعبیر از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله آمده است كه بعد از من امامانی خواهند آمد؛
در برخی از آن ها تعبیر به دو دسته #امام_عدل و #امام_جور می شود.
به نمونهای از این روایات اشاره میکنیم که راوی آن #ابوهریره است:
☑️ قال ، قال النبی صلی الله علیه و آله :
«سبعهٌ یظِلِّهُم الله تعالی فی ظلّه یوم لا ظلّ الا ظلُّه امام عدل [عادل]»
☑️ هفت دسته هستند كه خداوند آنها را در زیر سایه خود می گیرد؛ در آن روزی كه سایه ای جز سایۀ خدا نیست. «امامُ عدل» یا «امامُ عادل».
(الفاظ حدیث مختلف است؛ اما معنا تقریباً یکسان است. « #امام_عادل » که مشخص است؛ یعنی امام دادگر و داد گستر. اما اگر « #امام_عدل » گفته شود، به معنای نهایت دادگستری و عدالت پیشگی است؛ و از باب مبالغه است؛ یعنی امامی كه از هر جهت عادل است.)
ادامۀ حدیث شریف اینست:
«و شاب نَشَأ فی طاعة الله»: جوانی که در پیروی از دستورات الهی رشد یافته و بزرگ شده باشد.
👈👈 این تعبیر در تعداد زیادی از روایات آمده است كه اگر كسی چه كاری را بكند و چگونه باشد، خداوند در روز قیامت و در آن روزی كه سایه ای جز سایۀ او نیست، او را در زیر سایۀ خود قرار می دهد.
⁉️اما این تعبیر به چه معناست؟
مگر در دنیا سایه ای جز سایۀ خدا هست كه در روز قیامت سایه ای جز سایۀ او نیست؟
چگونه این جهت مخصوص به روز قیامت است؟
و گفته می شود در روز قیامت سایه ای جز سایۀ او نیست؟
⬇️ اگر معنای حدیث واضح شود، معلوم می شود كه منشأ این سؤال نرسیدن به معنای حدیث است.
✍.. نحوۀ ادارۀ خداوند متعال در دنیا و قیومیت او بر مسیر زندگی انسان ها در رابطه با كل عالم هستی، از روی سنن و ضوابطی است كه به ارادۀ الهی بر كل هستی، و من جمله زندگی افراد بشر، حكومت می كند.
مثالی بزنیم؛
فرض کنید نحوۀ آفرینش انسان تابع سنتی است. همۀ ما می دانیم باید طی یك سنت معینی، نسل جدیدی موجود بشود.
بدون آن مسیر، نسلی به وجود نمی آید. این مسیر بر تمامی خلق خدا حاکم است؛ خواه در پیدایش ولیی از اولیاء الله باشد؛
یا عدوی از اعداء خدا باشد.
یعنی فرقی نمی كند؛ زمانی که نسل جدیدی پیدا می شود، از راه اجتماع خاصی كه بین دو جنس معین از افراد بشر حاصل می شود،
این اتفاق می افتد. خواه این دو جنس از اولیاء الله باشند، مثلاً سید اولیاء الله مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام و سیدۀ اولیاء الله صدیقه كبری علیهاالسلام باشند؛
و نسل طیب و طاهر از آنها پیدا شود؛ و خواه رئیس اعداء الله با رئیسۀ اعداء الله اجتماع كنند؛
و نسلی موجود شود.
این یک سنت است.
زندگی دنیوی افراد تابع بهره مندی از استعداد ها، قدرت ها، توان ها و شرایط عمومی ای است كه به این استعداد ها فعلیت می دهد.
طبعاً نحوۀ زندگی ها مختلف است.
اما این كه چه كسی بندۀ خوب خدا و چه كسی بندۀ بد خداست، مرحلۀ بعد است.
كسی که در مسیر ثروت واقع شود به ثروت می رسد؛ خواه ولیّ مقرّب خدا باشد، خواه عدوی باشد كه اعلان جنگ با خدا كرده است.
به مثال بیع و ربا دقت بفرمائید:
📖 «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِی مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ»
﴿بقره/278-279﴾
📖 اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا كنيد؛ و اگر مؤمنيد، آنچه از ربا باقى مانده است واگذاريد * و اگر (چنين) نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاسته ايد؛ و اگر توبه كنيد، سرمايه هاى شما از خودتان است. نه ستم مى كنيد و نه ستم مى بينيد.
👈👈 هر كس می تواند هم از راه حلال به ثروت برسد و هم از راه حرام.
«حرّم الرّبا» یعنی راه دوم را انتخاب نکنید. اما می توانید از آن راه هم به ثروت برسید. اگر شما دست از ربا بر ندارید، پس شما اعلان کنید با خدا و رسول در جنگ هستید. اما در عین حال هر کس از آن مسیر نیز می تواند به ثروت برسد.
چرا؟
چون خداوند این جهان را و انسان را در ضمن جهان، به آن نحوه اداره میكند که منطبق بر سنت هاست؛ و این سنت ها چنانست که چه فردی مقرب خدا باشد یا دور از خدا باشد،
قرب و بعد وی ابتداءاً مدخلیتی در حصول مقصود ندارد.
⚠️ اما در آخرت این حرفها نیست؛ و لذا در این دنیا شخص می تواند به كامجوئی و كامیابی و لذت های متناسب با این جهان برسد؛ خواه بنده خاص و محبوب خدا باشد؛ و خواه دشمن و مغضوب خدا باشد.
《1》
#از_برهان_بپرس (۱۴)
✅ جایگاه امامت در روایات مخالفین
👈 طبق روایات معتبرۀ مخالفین ثابت میکنیم که «امام » تنها حضرت امیر و فرزندان طاهرینشان علیهمالسلام هستند.
〰〰〰〰〰〰▪️▪️
ابوسعید خدری نقل می كند:
💠 «قال قال رسول الله (ص) اِنّ احبَّ الناس الی الله یوم القیامه و ادناهم منه مجلساً امام عادل [عدل] و ابغض الناس الی الله و ابعدهم منه مجلساً امام جائر.»
(الترمذی: الجامع الکبیر، ج 3، ص 11، ح 1329، دارالغرب الاسلامی، ط 1996)
💠 محبوب ترين مردم در نزد خداوند در روز قيامت و نزديكتر از همه به او پيشواى دادگستر است؛ و مبغوض ترين مردم و دورتر از همه به او پيشواى ستمگر است.
🔖 مدلول حدیث شریف اینست که محبوب ترین بندگان خدا در روز قیامت پیش خدا و نزدیک ترین آنها به خدا از نظر مقام قرب معنوی،
چه کسی است؟
#امام_عادل ؛
و مغبوض ترین افراد نزد خدا #امام_جائر است.
در این سخن رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، فرق بین آن کس كه رهبر عادلی برای مردم باشد؛
و آن کس که رهبر جائری برای مردم باشد ذکر گردیده است.
این حدیث در سایر کتب معتبر عامه نیز آمده است؛
از جمله در مسند احمد حنبل ج 3، ص 22.
____________
حدیث بعدی كه عده ای از صحابه آن را نقل میكنند؛
این است:
💠 «من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و... »
(صحیح البخاری، چاپ بولاق، ج 4، ص 50 و صحیح البخاری سه جلدی، ج 2، ص 182)
💠 هر کس که از من اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است؛ و هر کس نافرمانی مرا کند نافرمانی خدا را کرده است.
البته این سخن نیازی به شاهد آوردن حدیث ندارد؛
متن آیۀ كریمه چنین است:
📖 «مَّنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَیهِمْ حَفِیظًا»
﴿نساء/80﴾
📖 هر كس از پيامبر فرمان برد در حقيقت خدا را فرمان برده و هر كس رويگردان شود ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستاده ايم.
معنی آیۀ شریف اینست كه كسی نمیتواند بگوید من كاری به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ندارم؛
من از خدا فرمان می برم!
خدا فرمانبری جز از راه پیامبر خود را قبول ندارد؛
كه بگوئی منهای اطاعت رسول، اطاعت خدا را می كنم.
❗️بعضی ها می گویند هر فردی یك راهی به خدا دارد. این حرفها بر خلاف ضوابط شرع است.
البته حمل به صحت این سخن اینست كه فرض شود نه گویندگان می دانند چه میگویند ، و نه شنوندگان درک میکنند كه چه چیزی گفته میشود!
👈👈 «من یطع الرسول فقد اطاع الله» یعنی خدا غیر از راه پیامبر صلی الله علیه و آله به کسی فرمان نمی دهد، که بگویند ما چه کار به پیامبر داریم؟!
خدا چنین اراده فرموده است که جز از راه پیامبر خدا ، از راه دیگری فرمانی به کسی نمی دهد، تا کسی بتواند این ادعا را بکند که من آنچه را خدا می خواهد انجام می دهم.
لذا خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله)
میفرمایند:
(حال متن کامل حدیث)
💠 «من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و من یطع الامیر [الامام] فقد اطاعتی و من یعصی الامیر [الامام] فقد عصانی انّما الامام جُنّه یقاتل من ورائه و یتَّقی بِه»
(صحیح البخاری، چاپ بولاق، ج 4، ص 50 - صحیح البخاری سه جلدی، ج 2، ص 182 - صحیح مسلم، چاپ طیبه، ج 2، ص 891، با کمی اختلاف)
💠 هر کس مرا اطاعت کند قطعاً خدا را اطاعت کرده است؛ و هر که مرا نافرمانی کند قطعاً خدا را نافرمانی کرده است؛ هرکه امیر یا امام را اطاعت کند قطعاً مرا اطاعت کرده است؛ و هر کس امیر یا امام را نافرمانی کند قطعاً مرا نافرمانی کرده است. جز این نیست که امام سپری است که از پشت آن می جنگند؛ و به وسیلۀ آن مصون می مانند.
⬇️ شرح روایت::
🔖 رسول اکرم صلی الله علیه و آله
میفرمایند که آن کس که اطاعت از امیر یا امام کند، از من اطاعت کرده است؛
«و من یعصی الامیر [الامام] فقد عصانی» آن کس که از امیر یا امام نافرمانی کند،
معصیت مرا کرده است.
«انّما الامام جُنّه یقاتل من ورائه و یتَّقی بِه» می فرمایند امام سپر امت است.
چرا؟
چون #امام كسی است كه امت میتواند در پشت سر او جنگ و جهاد كند؛ و امام آن كسی است که امت به واسطۀ او بلا را از خود دفع میكند.
«و انّما الامام جُنّه یقاتل من ورائه و یتَّقی بِه»: امام سپر امت است؛
یعنی نفر اول صف امت است؛
و امت باید در پشت سر امام بجنگد. اگر امام درخواست جنگ کرد امت باید بجنگد؛ امام اعلان صلح کرد امت باید صلح کند.
«یتقی به»: یعنی اگر بلایی متوجه به جانب امت باشد، از راه امام است كه میشود جلوی آن بلا را گرفت؛
وهكذا.
《1》
✅ جایگاه امامت در روایات مخالفین
👈 طبق روایات معتبرۀ مخالفین ثابت میکنیم که «امام » تنها حضرت امیر و فرزندان طاهرینشان علیهمالسلام هستند.
〰〰〰〰〰〰▪️▪️
ابوسعید خدری نقل می كند:
💠 «قال قال رسول الله (ص) اِنّ احبَّ الناس الی الله یوم القیامه و ادناهم منه مجلساً امام عادل [عدل] و ابغض الناس الی الله و ابعدهم منه مجلساً امام جائر.»
(الترمذی: الجامع الکبیر، ج 3، ص 11، ح 1329، دارالغرب الاسلامی، ط 1996)
💠 محبوب ترين مردم در نزد خداوند در روز قيامت و نزديكتر از همه به او پيشواى دادگستر است؛ و مبغوض ترين مردم و دورتر از همه به او پيشواى ستمگر است.
🔖 مدلول حدیث شریف اینست که محبوب ترین بندگان خدا در روز قیامت پیش خدا و نزدیک ترین آنها به خدا از نظر مقام قرب معنوی،
چه کسی است؟
#امام_عادل ؛
و مغبوض ترین افراد نزد خدا #امام_جائر است.
در این سخن رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، فرق بین آن کس كه رهبر عادلی برای مردم باشد؛
و آن کس که رهبر جائری برای مردم باشد ذکر گردیده است.
این حدیث در سایر کتب معتبر عامه نیز آمده است؛
از جمله در مسند احمد حنبل ج 3، ص 22.
____________
حدیث بعدی كه عده ای از صحابه آن را نقل میكنند؛
این است:
💠 «من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و... »
(صحیح البخاری، چاپ بولاق، ج 4، ص 50 و صحیح البخاری سه جلدی، ج 2، ص 182)
💠 هر کس که از من اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است؛ و هر کس نافرمانی مرا کند نافرمانی خدا را کرده است.
البته این سخن نیازی به شاهد آوردن حدیث ندارد؛
متن آیۀ كریمه چنین است:
📖 «مَّنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَیهِمْ حَفِیظًا»
﴿نساء/80﴾
📖 هر كس از پيامبر فرمان برد در حقيقت خدا را فرمان برده و هر كس رويگردان شود ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستاده ايم.
معنی آیۀ شریف اینست كه كسی نمیتواند بگوید من كاری به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ندارم؛
من از خدا فرمان می برم!
خدا فرمانبری جز از راه پیامبر خود را قبول ندارد؛
كه بگوئی منهای اطاعت رسول، اطاعت خدا را می كنم.
❗️بعضی ها می گویند هر فردی یك راهی به خدا دارد. این حرفها بر خلاف ضوابط شرع است.
البته حمل به صحت این سخن اینست كه فرض شود نه گویندگان می دانند چه میگویند ، و نه شنوندگان درک میکنند كه چه چیزی گفته میشود!
👈👈 «من یطع الرسول فقد اطاع الله» یعنی خدا غیر از راه پیامبر صلی الله علیه و آله به کسی فرمان نمی دهد، که بگویند ما چه کار به پیامبر داریم؟!
خدا چنین اراده فرموده است که جز از راه پیامبر خدا ، از راه دیگری فرمانی به کسی نمی دهد، تا کسی بتواند این ادعا را بکند که من آنچه را خدا می خواهد انجام می دهم.
لذا خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله)
میفرمایند:
(حال متن کامل حدیث)
💠 «من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و من یطع الامیر [الامام] فقد اطاعتی و من یعصی الامیر [الامام] فقد عصانی انّما الامام جُنّه یقاتل من ورائه و یتَّقی بِه»
(صحیح البخاری، چاپ بولاق، ج 4، ص 50 - صحیح البخاری سه جلدی، ج 2، ص 182 - صحیح مسلم، چاپ طیبه، ج 2، ص 891، با کمی اختلاف)
💠 هر کس مرا اطاعت کند قطعاً خدا را اطاعت کرده است؛ و هر که مرا نافرمانی کند قطعاً خدا را نافرمانی کرده است؛ هرکه امیر یا امام را اطاعت کند قطعاً مرا اطاعت کرده است؛ و هر کس امیر یا امام را نافرمانی کند قطعاً مرا نافرمانی کرده است. جز این نیست که امام سپری است که از پشت آن می جنگند؛ و به وسیلۀ آن مصون می مانند.
⬇️ شرح روایت::
🔖 رسول اکرم صلی الله علیه و آله
میفرمایند که آن کس که اطاعت از امیر یا امام کند، از من اطاعت کرده است؛
«و من یعصی الامیر [الامام] فقد عصانی» آن کس که از امیر یا امام نافرمانی کند،
معصیت مرا کرده است.
«انّما الامام جُنّه یقاتل من ورائه و یتَّقی بِه» می فرمایند امام سپر امت است.
چرا؟
چون #امام كسی است كه امت میتواند در پشت سر او جنگ و جهاد كند؛ و امام آن كسی است که امت به واسطۀ او بلا را از خود دفع میكند.
«و انّما الامام جُنّه یقاتل من ورائه و یتَّقی بِه»: امام سپر امت است؛
یعنی نفر اول صف امت است؛
و امت باید در پشت سر امام بجنگد. اگر امام درخواست جنگ کرد امت باید بجنگد؛ امام اعلان صلح کرد امت باید صلح کند.
«یتقی به»: یعنی اگر بلایی متوجه به جانب امت باشد، از راه امام است كه میشود جلوی آن بلا را گرفت؛
وهكذا.
《1》
#از_برهان_بپرس(۱۵)
#سفیان_ثوری
✅ جایگاه امامت در روایات
✅ سفیان ثوری را بشناسید!
〰〰〰〰〰➖▪️▪️
همانگونه که از منابع مخالفین بیان داشتیم،
پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله بعد از خودشان، برای مسلمانان امام هائی را میشناخته اند؛ كه مسلمانها را موظف فرموده اند كه نسبت به آنها #ناصح باشند؛ مانند ناصح بودن نسبت به خدا و كتاب خدا و رسول خدا،
مسلمان ها باید نسبت به آنها نیز ناصح باشند.
روایتی در کتاب شریف کافی هم در اینباره آمده است.
🔖 «باب ما امر النبی صلی الله علیه و آله با لنصیحة لائمة المسلمین و لزوم جما عتهم»
بابی است در کتاب شریف كافی نوشتۀ ثقه الاسلام کلینی اعلی الله مقامه الشریف، که در آن احادیثی در بارۀ نصیحت آمده است.
مضمون همۀ روایاتی که ما از کتب غیر شیعی بیان کردیم، در روایات ما هم آمده است؛
که به مناسبت این حدیث را میخوانیم.
راوی می گوید ما در مكه بودیم؛ سفیان ثوری خدمت امام صادق علیهالسلام رسید.
(سفیان بن سعید ثوری از بزرگان محدثین غیر شیعی است؛ که خیلی معروف به زهد و تقوی بوده است. البته از متن حدیث معلوم می شود كه زهد وتقوای ایشان و نیز حد دیانت او چه مقدار بود!)
دقت کنید::
💠 «محمد بن الحسن، عن بعض أصحابنا، عن علي بن الحكم، عن الحكم ابن مسكين، عن رجل من قريش من أهل مكة قال: قال سفيان الثوري: اذهب بنا إلى جعفر بن محمد. قال: فذهبت معه إليه فوجدناه قد ركب دابته، فقال له سفيان:
يا أبا عبد الله حدثنا بحديث خطبة رسول الله صلى الله عليه وآله في مسجد الخيف، قال: دعني حتى أذهب في حاجتي فإني قد ركبت، فإذا جئت حدثتك. فقال: أسألك بقرابتك من رسول الله صلى الله عليه وآله لما حدثتني، قال: فنزل، فقال له سفيان: مر لي بدواة وقرطاس حتى أثبته. فدعا به ثم قال: اكتب: بسم الله الرحمن الرحيم خطبة رسول الله صلى الله عليه وآله في مسجد الخيف:
« نضّر الله عبدا سمع مقالتي فوعاها، وبلغها من لم تبلغه يا أيها الناس ليبلغ الشاهد الغائب، فرب حامل فقه ليس بفقيه ورب حامل فقه إلى من هو أفقه منه، ثلاث لا يغل عليهن قلب امرئ مسلم: إخلاص العمل لله والنصيحة لائمة المسلمين واللزوم لجماعتهم، فإن دعوتهم محيطة من ورائهم، المؤمنون إخوة تتكافى دماؤهم وهم يد على من سواهم يسعى بذمتهم أدناهم» فكتبه سفيان ثم عرضه عليه وركب أبو عبد الله عليه السلام وجئت أنا وسفيان فلما كنا في بعض الطريق قال لي كما أنت حتى أنظر في هذا الحديث، قلت له: قد والله ألزم أبو عبد الله رقبتك شيئا لا يذهب من رقبتك أبدا فقال: وأي شئ ذلك؟ فقلت له: ثلاث لا يغل عليهن قلب امرئ مسلم: إخلاص العمل لله قد عرفناه والنصيحة لائمة المسلمين، من هؤلاء الأئمة الذين يجب علينا نصيحتهم؟ معاوية بن أبي سفيان ويزيد بن معاوية ومروان بن الحكم، وكل من لا تجوز الصلاة خلفهم؟ وقوله: واللزوم لجماعتهم فأي الجماعة؟ مرجئ يقول: من لم يصل ولم يصم ولم يغتسل من جنابة وهدم الكعبة ونكح أمه فهو على إيمان جبرئيل وميكائيل، أو قدري يقول: لا يكون ما شاء الله عز وجل ويكون ما شاء إبليس، أو حروري يتبرأ من علي بن أبي طالب وشهد عليه بالكفر أو جهمي يقول: إنما هي معرفة الله وحده ليس الايمان شئ غيرها؟!! قال: ويحك وأي شئ يقولون؟ فقلت: يقولون: إن علي بن أبي طالب عليه السلام والله الامام الذي وجب علينا نصيحته، ولزوم جماعتهم: أهل بيته، قال: فأخذ الكتاب فخرقه ثم: قال لا تخبر بها أحدا.»
《1》
#سفیان_ثوری
✅ جایگاه امامت در روایات
✅ سفیان ثوری را بشناسید!
〰〰〰〰〰➖▪️▪️
همانگونه که از منابع مخالفین بیان داشتیم،
پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله بعد از خودشان، برای مسلمانان امام هائی را میشناخته اند؛ كه مسلمانها را موظف فرموده اند كه نسبت به آنها #ناصح باشند؛ مانند ناصح بودن نسبت به خدا و كتاب خدا و رسول خدا،
مسلمان ها باید نسبت به آنها نیز ناصح باشند.
روایتی در کتاب شریف کافی هم در اینباره آمده است.
🔖 «باب ما امر النبی صلی الله علیه و آله با لنصیحة لائمة المسلمین و لزوم جما عتهم»
بابی است در کتاب شریف كافی نوشتۀ ثقه الاسلام کلینی اعلی الله مقامه الشریف، که در آن احادیثی در بارۀ نصیحت آمده است.
مضمون همۀ روایاتی که ما از کتب غیر شیعی بیان کردیم، در روایات ما هم آمده است؛
که به مناسبت این حدیث را میخوانیم.
راوی می گوید ما در مكه بودیم؛ سفیان ثوری خدمت امام صادق علیهالسلام رسید.
(سفیان بن سعید ثوری از بزرگان محدثین غیر شیعی است؛ که خیلی معروف به زهد و تقوی بوده است. البته از متن حدیث معلوم می شود كه زهد وتقوای ایشان و نیز حد دیانت او چه مقدار بود!)
دقت کنید::
💠 «محمد بن الحسن، عن بعض أصحابنا، عن علي بن الحكم، عن الحكم ابن مسكين، عن رجل من قريش من أهل مكة قال: قال سفيان الثوري: اذهب بنا إلى جعفر بن محمد. قال: فذهبت معه إليه فوجدناه قد ركب دابته، فقال له سفيان:
يا أبا عبد الله حدثنا بحديث خطبة رسول الله صلى الله عليه وآله في مسجد الخيف، قال: دعني حتى أذهب في حاجتي فإني قد ركبت، فإذا جئت حدثتك. فقال: أسألك بقرابتك من رسول الله صلى الله عليه وآله لما حدثتني، قال: فنزل، فقال له سفيان: مر لي بدواة وقرطاس حتى أثبته. فدعا به ثم قال: اكتب: بسم الله الرحمن الرحيم خطبة رسول الله صلى الله عليه وآله في مسجد الخيف:
« نضّر الله عبدا سمع مقالتي فوعاها، وبلغها من لم تبلغه يا أيها الناس ليبلغ الشاهد الغائب، فرب حامل فقه ليس بفقيه ورب حامل فقه إلى من هو أفقه منه، ثلاث لا يغل عليهن قلب امرئ مسلم: إخلاص العمل لله والنصيحة لائمة المسلمين واللزوم لجماعتهم، فإن دعوتهم محيطة من ورائهم، المؤمنون إخوة تتكافى دماؤهم وهم يد على من سواهم يسعى بذمتهم أدناهم» فكتبه سفيان ثم عرضه عليه وركب أبو عبد الله عليه السلام وجئت أنا وسفيان فلما كنا في بعض الطريق قال لي كما أنت حتى أنظر في هذا الحديث، قلت له: قد والله ألزم أبو عبد الله رقبتك شيئا لا يذهب من رقبتك أبدا فقال: وأي شئ ذلك؟ فقلت له: ثلاث لا يغل عليهن قلب امرئ مسلم: إخلاص العمل لله قد عرفناه والنصيحة لائمة المسلمين، من هؤلاء الأئمة الذين يجب علينا نصيحتهم؟ معاوية بن أبي سفيان ويزيد بن معاوية ومروان بن الحكم، وكل من لا تجوز الصلاة خلفهم؟ وقوله: واللزوم لجماعتهم فأي الجماعة؟ مرجئ يقول: من لم يصل ولم يصم ولم يغتسل من جنابة وهدم الكعبة ونكح أمه فهو على إيمان جبرئيل وميكائيل، أو قدري يقول: لا يكون ما شاء الله عز وجل ويكون ما شاء إبليس، أو حروري يتبرأ من علي بن أبي طالب وشهد عليه بالكفر أو جهمي يقول: إنما هي معرفة الله وحده ليس الايمان شئ غيرها؟!! قال: ويحك وأي شئ يقولون؟ فقلت: يقولون: إن علي بن أبي طالب عليه السلام والله الامام الذي وجب علينا نصيحته، ولزوم جماعتهم: أهل بيته، قال: فأخذ الكتاب فخرقه ثم: قال لا تخبر بها أحدا.»
《1》
#از_برهان_بپرس (۱۶)
#شفاعت
#نقد_وهابیت
✅ شفاعت
〰〰〰〰〰〰▪️▪️
در ادامه بحث امامت ، لازم است که به بحث شفاعت بپردازیم.
اهمیت بحث به لحاظ مشکلاتی است که در ذهن افراد ایجاد می شود؛ و نقطه های حمله به لحاظ ضعف ذهنی افراد است نه به لحاظ خود موضوع بحث. رابطه موضوع بحث با اصل مبانی اعتقادی است.
بحث ما شفاعت و توابع شفاعت است.
✌️ در بحث شفاعت با دو مطلب مواجه هستیم.
1- سخنان آنهایی که در صف مقابل هستند و سخنی برای گفتن دارند؛
2- سخنان بی ریشه ای که از افراد خلق الساعه و مجهول الهویه پخش می شود.
⬇️⬇️ بحث #شفاعت به بحث #فدک میماند که عنوانی است برای مطلبی که خیلی وسیعتر است از مدلول لفظی کلمه شفاعت.
کما اینکه بحث فدک یک بحثی است خیلی مفصل تر از مدلول لفظی آن روستا در آن روز و در سطح زراعت آن دوران که این کلمه فدک اسم آن ده بوده است.
در بحث شفاعت مرکز اصلی حرفهای #ابن_تیمیّه و دنبالش #محمد_بن_عبدالوهاب و آنهایی که این حرف را تعقیب کردند اساساً از نقطه #توحید شروع می شود .
آنها یک نوع توحیدی را می سازند و به تناسب آن توحید، یک نوع نبی و نبوّتی را می سازند؛ و ، نتیجه این می شود که این گونه نبی به تعبیر آن افراطیون، چه در حال حیات و چه پس از ارتحال با دیگران تفاوتی نداشته و بعد از مرگ هم فنای مطلق است وچوب دستی آن بدوی به تعبیر خودش، انفع از مرده است.
به دنبال این سخن خیلی حرفهاست از قبیل بناء قبور که می گویند شرک است، #توسل شرک است،. #زیارت ، نداء، دعا، چیز خواستن شرک است، امید داشتن و بیم داشتن شرک است.
______________
📍اولین بحث
توحیدی که قرآن مجید می فرماید چیست؟
خود این بحث از جهاتی برای ما مفید است:
1- با اصل توحید قرآن مجید آشنا میشویم. اگر خدا لطف بکند و ولی عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عنایت بفرماید آیات توحید قرآن مجید دسته بندی شده و بیان می شود که توحید قرآن مجید چیست.
به حساب قرآن مجید چه چیزی توحید است و چه چیزی شرک است و چه چیزی نه منافات با این دارد و نه منافات با آن.
باید توجه کرد که در بحث #توحید دو موضوع مطرح است:
الف- در کل قرآن مجید توحید چیست؟
ب – آن آیاتی که اینها، مانند همه منافقان و همه ملحدان وهمه دشمنان یک فکر و مطلبی، می گردند از آنچه که به زعم خود می پندارند که به مدعایشان سود می رساند انتخاب می کنند. آن دو، سه آیه ای که در مجموع آیات قرآن مجید بدانها استدلال می کنند معنای آن آیات چیست؟
فقط دو سه آیه است و بیش از این مقدار نیست.
سپس به این خواهیم پرداخت که سخن وهابیون چیست؟
پس از توحید و شرک شروع می کنیم.
بعداً که پایه، ضابطه و حد و مرز مطلب معلوم شد آنگاه به تک تک این مطالب خواهیم رسید که مثلاً اگر کسی عقیدهاش این باشد که خدای متعال به کسی قدرت انجام کاری را داده است که من نمی توانم،
آیا اگر بگوید این قدرت را #خدا_داده شرک است یا قائل بودن به قدرت آن شخص جدا از خدا شرک است؟؟
و وقتی این مطلب حل شد بعد به اینجا می آئیم که اگر من معتقد باشم که موجودی هست که به #اذن_خدا درباره من برخی از آنچه خدا می تواند بکند او هم می تواند بکند این شرک است یا اینکه معتقد باشم که این جدای از خدا میتواند بکند، شرک است.
و اگر نتیجه توحید قطعی قرآن مجید بشود اینکه آنچه ما می گوئیم و مستند به ماست ، عین توحید است.
آنچه که شما عقیده تان هست جدای از ما کسی دارد و لو قدرت یک بله گفتن، این عین شرک است.
اگر این معلوم شد سر مقام اثبات آن میرسیم.
آن وقت در ضمن بحث ، #دعا می آید؛ و ضابطه دعا و اینکه آیا خداوند متعال وعده #استجابت_دعا را به همه یکسان داده است؟
یا اینکه متفاوت است؟
بحث مقام #نبی و معنای #شاهد_بودن نبی یعنی چه؟
و اینکه در سوره احزاب آیه 45 میفرماید:
📖 " يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا"
اولین چیزی که جزء متعلق رسالت است اینست شاهد بودن؛ شاهد بودن یعنی چه؟
و پیغمبر شاهد بر تمامی امتش است معنایش چیست؟
لازمۀ شهادت چیست؟
این مباحث که مطرح شد آخرین کارش، آسان ترین مرحله اش، عبارت خواهد بود ورود به بحث زیارت کردن ها، قبه (گنبد) ساختنها، #توسل کردنها ، #نذر کردن و از این قبیل کارها که اینها از آسانترین مباحث است.
《1》
#شفاعت
#نقد_وهابیت
✅ شفاعت
〰〰〰〰〰〰▪️▪️
در ادامه بحث امامت ، لازم است که به بحث شفاعت بپردازیم.
اهمیت بحث به لحاظ مشکلاتی است که در ذهن افراد ایجاد می شود؛ و نقطه های حمله به لحاظ ضعف ذهنی افراد است نه به لحاظ خود موضوع بحث. رابطه موضوع بحث با اصل مبانی اعتقادی است.
بحث ما شفاعت و توابع شفاعت است.
✌️ در بحث شفاعت با دو مطلب مواجه هستیم.
1- سخنان آنهایی که در صف مقابل هستند و سخنی برای گفتن دارند؛
2- سخنان بی ریشه ای که از افراد خلق الساعه و مجهول الهویه پخش می شود.
⬇️⬇️ بحث #شفاعت به بحث #فدک میماند که عنوانی است برای مطلبی که خیلی وسیعتر است از مدلول لفظی کلمه شفاعت.
کما اینکه بحث فدک یک بحثی است خیلی مفصل تر از مدلول لفظی آن روستا در آن روز و در سطح زراعت آن دوران که این کلمه فدک اسم آن ده بوده است.
در بحث شفاعت مرکز اصلی حرفهای #ابن_تیمیّه و دنبالش #محمد_بن_عبدالوهاب و آنهایی که این حرف را تعقیب کردند اساساً از نقطه #توحید شروع می شود .
آنها یک نوع توحیدی را می سازند و به تناسب آن توحید، یک نوع نبی و نبوّتی را می سازند؛ و ، نتیجه این می شود که این گونه نبی به تعبیر آن افراطیون، چه در حال حیات و چه پس از ارتحال با دیگران تفاوتی نداشته و بعد از مرگ هم فنای مطلق است وچوب دستی آن بدوی به تعبیر خودش، انفع از مرده است.
به دنبال این سخن خیلی حرفهاست از قبیل بناء قبور که می گویند شرک است، #توسل شرک است،. #زیارت ، نداء، دعا، چیز خواستن شرک است، امید داشتن و بیم داشتن شرک است.
______________
📍اولین بحث
توحیدی که قرآن مجید می فرماید چیست؟
خود این بحث از جهاتی برای ما مفید است:
1- با اصل توحید قرآن مجید آشنا میشویم. اگر خدا لطف بکند و ولی عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عنایت بفرماید آیات توحید قرآن مجید دسته بندی شده و بیان می شود که توحید قرآن مجید چیست.
به حساب قرآن مجید چه چیزی توحید است و چه چیزی شرک است و چه چیزی نه منافات با این دارد و نه منافات با آن.
باید توجه کرد که در بحث #توحید دو موضوع مطرح است:
الف- در کل قرآن مجید توحید چیست؟
ب – آن آیاتی که اینها، مانند همه منافقان و همه ملحدان وهمه دشمنان یک فکر و مطلبی، می گردند از آنچه که به زعم خود می پندارند که به مدعایشان سود می رساند انتخاب می کنند. آن دو، سه آیه ای که در مجموع آیات قرآن مجید بدانها استدلال می کنند معنای آن آیات چیست؟
فقط دو سه آیه است و بیش از این مقدار نیست.
سپس به این خواهیم پرداخت که سخن وهابیون چیست؟
پس از توحید و شرک شروع می کنیم.
بعداً که پایه، ضابطه و حد و مرز مطلب معلوم شد آنگاه به تک تک این مطالب خواهیم رسید که مثلاً اگر کسی عقیدهاش این باشد که خدای متعال به کسی قدرت انجام کاری را داده است که من نمی توانم،
آیا اگر بگوید این قدرت را #خدا_داده شرک است یا قائل بودن به قدرت آن شخص جدا از خدا شرک است؟؟
و وقتی این مطلب حل شد بعد به اینجا می آئیم که اگر من معتقد باشم که موجودی هست که به #اذن_خدا درباره من برخی از آنچه خدا می تواند بکند او هم می تواند بکند این شرک است یا اینکه معتقد باشم که این جدای از خدا میتواند بکند، شرک است.
و اگر نتیجه توحید قطعی قرآن مجید بشود اینکه آنچه ما می گوئیم و مستند به ماست ، عین توحید است.
آنچه که شما عقیده تان هست جدای از ما کسی دارد و لو قدرت یک بله گفتن، این عین شرک است.
اگر این معلوم شد سر مقام اثبات آن میرسیم.
آن وقت در ضمن بحث ، #دعا می آید؛ و ضابطه دعا و اینکه آیا خداوند متعال وعده #استجابت_دعا را به همه یکسان داده است؟
یا اینکه متفاوت است؟
بحث مقام #نبی و معنای #شاهد_بودن نبی یعنی چه؟
و اینکه در سوره احزاب آیه 45 میفرماید:
📖 " يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا"
اولین چیزی که جزء متعلق رسالت است اینست شاهد بودن؛ شاهد بودن یعنی چه؟
و پیغمبر شاهد بر تمامی امتش است معنایش چیست؟
لازمۀ شهادت چیست؟
این مباحث که مطرح شد آخرین کارش، آسان ترین مرحله اش، عبارت خواهد بود ورود به بحث زیارت کردن ها، قبه (گنبد) ساختنها، #توسل کردنها ، #نذر کردن و از این قبیل کارها که اینها از آسانترین مباحث است.
《1》
Forwarded from اتچ بات
#از_برهان_بپرس (۱۷)
#نقد_وهابیت
#تفسیر_قرآن
#تجسیم (۴۹)
✅ شفاعت
〰〰〰〰〰〰▪️▪️
آیه کریمه 79 سوره اسراء میفرماید:
📖 وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا
#مقام_محمود در نزد #شیعه، به معنای #شفاعت رسولخدا صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام است،
به کلام علامه مجلسی توجه فرمایید:
✅ معنای شفاعت کبریٰ و مقام محمود آن است که ائمه معصومین عَلَیْهِ السَّلَام هم در این عالَم و هم در عالَم آخِرَت واسِطه ی رسیدن فُیُوضات [(بهره ها، جمع فَیض)] خداوند تبارک و تعالیٰ به خلایق می باشند، چرا که ایشان برای پذیرش فیوضات خداوندی و رحمت های قدسی قابلیّت دارند و به طُفَیل [(به یُمن وجود و وابستگی)] ایشان، رحمت خداوند به سایر موجودات افاضه می شود و همین، حکمت لزوم صلوات بر ایشان و #توسل [(وسیله جُستن)] به آنها در هر حاجتی می باشد.
📚 اعتقادات علامه مجلسی ( رضوان الله علیه ) - مناهج الحق و النجاه- ص 62 و 63
http://yon.ir/zBT5K
__________
در برخی تفاسیر مخالفین ما هم #مقام_محمود را عده ای از صحابه از خود خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند که شفاعت است.
________
عظمت شفاعت و سعۀ (وسعت) نعمت الهیۀ این مقام محمود خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله) در روز قیامت معلوم میشود؛ و در دنیا خیلی مظهر ندارد.
اما عقیده وهابیون در باب شفاعت چیست؟؟؟
وهابیون می گویند نه شفاعت این نیست!!
آنان میگویند::
خدا یک عرش و یک کرسی دارد.
[وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ]
( سوره بقره آیه 255)
کرسی او آسمان و زمین را فراگرفته است.
این #کرسی #جای_پای خداست. پس نحوه نشستن خدا مانند سلاطینی است که روم و فارس داشتند.
معنای #عرش چیست؟ دکه ای بود که خاک را بالا می بردند و یک چیزی رویش می گذاشتند؛ عرب به آن عرش می گفت. در میان سلاطینی که یک خورده سطح بالاتر از عرب داشتند،
عرش آنها عبارت از این بود که یک صندلی مانندی داشتند که یک پایه هایی داشت و نتیجتاً آن کسی که بر این صندلی می نشست تازه پایش از سطح نشستن سایرین بالاتر بود.
مثلاً منبر دو پله ای را در نظر بگیرید.
خداوند این جوری است. یک عرش دارد و این #عرش یک #پایه_کوچکی دارد که #جای_پا است؛
که اسم آن را کرسی می گویند.
این کرسی [موضع قدمی الرب جل و علی] جای پا خداست.
[و امّا العرش فلا یُقَدّر قَدَرهُ اِلّا الله]
خدا وقتی روی عرش می نشیند تمامی عرش را پر می کند.
[فَیسمع له ازیز کازیز الرَحل الجدید] این متون احادیثی است که آقایان دارند.
یک صدای وِزی می کند مثل جهاز تازه ساز شتر که از تخته است!
چطور مانند صندلی تازه ای که رویش می نشیند صدای وز می کند جا باز میکند.
خداوند وقتی که در عرشش می نشیند صدای وز میکند.
چهار انگشت از آنجا می ماند و این چهار انگشت برای اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را روز قیامت پهلوی خودش بنشاند
[ومقاماً محموداً] این هست.
این چهار انگشت چهار انگشت خداست که تمامی کائنات هم در آن جا می گیرد. در آنجا جای می گیرد.
چهار انگشت جای خاتم انبیاء است.
خود خاتم انبیاء (ص) در تنگنا واقع می شود؛
چون حجم بدن مطهر خاتم انبیاء (ص) اگر به حجم دنیویش باشد، بیش از چهار انگشت است.
👆👆این خلاصه اعتقاد وهابیون در باب معنای #مقام_محمود است.
برای آشنایی با برخی از 👥👥👥 بزرگان وهابیت و حتی اهل تسنن و باور آنان به این مطلب سخیف، لینک زیر را مطالعه فرمایید::
https://t.me/borrhan/30906
〰〰〰〰〰〰〰
واقعا آن کسی که از اهل بیت علیهم السلام دور شد به چه بیابانی افتاد.....
《1》
#نقد_وهابیت
#تفسیر_قرآن
#تجسیم (۴۹)
✅ شفاعت
〰〰〰〰〰〰▪️▪️
آیه کریمه 79 سوره اسراء میفرماید:
📖 وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا
#مقام_محمود در نزد #شیعه، به معنای #شفاعت رسولخدا صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام است،
به کلام علامه مجلسی توجه فرمایید:
✅ معنای شفاعت کبریٰ و مقام محمود آن است که ائمه معصومین عَلَیْهِ السَّلَام هم در این عالَم و هم در عالَم آخِرَت واسِطه ی رسیدن فُیُوضات [(بهره ها، جمع فَیض)] خداوند تبارک و تعالیٰ به خلایق می باشند، چرا که ایشان برای پذیرش فیوضات خداوندی و رحمت های قدسی قابلیّت دارند و به طُفَیل [(به یُمن وجود و وابستگی)] ایشان، رحمت خداوند به سایر موجودات افاضه می شود و همین، حکمت لزوم صلوات بر ایشان و #توسل [(وسیله جُستن)] به آنها در هر حاجتی می باشد.
📚 اعتقادات علامه مجلسی ( رضوان الله علیه ) - مناهج الحق و النجاه- ص 62 و 63
http://yon.ir/zBT5K
__________
در برخی تفاسیر مخالفین ما هم #مقام_محمود را عده ای از صحابه از خود خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند که شفاعت است.
________
عظمت شفاعت و سعۀ (وسعت) نعمت الهیۀ این مقام محمود خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله) در روز قیامت معلوم میشود؛ و در دنیا خیلی مظهر ندارد.
اما عقیده وهابیون در باب شفاعت چیست؟؟؟
وهابیون می گویند نه شفاعت این نیست!!
آنان میگویند::
خدا یک عرش و یک کرسی دارد.
[وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ]
( سوره بقره آیه 255)
کرسی او آسمان و زمین را فراگرفته است.
این #کرسی #جای_پای خداست. پس نحوه نشستن خدا مانند سلاطینی است که روم و فارس داشتند.
معنای #عرش چیست؟ دکه ای بود که خاک را بالا می بردند و یک چیزی رویش می گذاشتند؛ عرب به آن عرش می گفت. در میان سلاطینی که یک خورده سطح بالاتر از عرب داشتند،
عرش آنها عبارت از این بود که یک صندلی مانندی داشتند که یک پایه هایی داشت و نتیجتاً آن کسی که بر این صندلی می نشست تازه پایش از سطح نشستن سایرین بالاتر بود.
مثلاً منبر دو پله ای را در نظر بگیرید.
خداوند این جوری است. یک عرش دارد و این #عرش یک #پایه_کوچکی دارد که #جای_پا است؛
که اسم آن را کرسی می گویند.
این کرسی [موضع قدمی الرب جل و علی] جای پا خداست.
[و امّا العرش فلا یُقَدّر قَدَرهُ اِلّا الله]
خدا وقتی روی عرش می نشیند تمامی عرش را پر می کند.
[فَیسمع له ازیز کازیز الرَحل الجدید] این متون احادیثی است که آقایان دارند.
یک صدای وِزی می کند مثل جهاز تازه ساز شتر که از تخته است!
چطور مانند صندلی تازه ای که رویش می نشیند صدای وز می کند جا باز میکند.
خداوند وقتی که در عرشش می نشیند صدای وز میکند.
چهار انگشت از آنجا می ماند و این چهار انگشت برای اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را روز قیامت پهلوی خودش بنشاند
[ومقاماً محموداً] این هست.
این چهار انگشت چهار انگشت خداست که تمامی کائنات هم در آن جا می گیرد. در آنجا جای می گیرد.
چهار انگشت جای خاتم انبیاء است.
خود خاتم انبیاء (ص) در تنگنا واقع می شود؛
چون حجم بدن مطهر خاتم انبیاء (ص) اگر به حجم دنیویش باشد، بیش از چهار انگشت است.
👆👆این خلاصه اعتقاد وهابیون در باب معنای #مقام_محمود است.
برای آشنایی با برخی از 👥👥👥 بزرگان وهابیت و حتی اهل تسنن و باور آنان به این مطلب سخیف، لینک زیر را مطالعه فرمایید::
https://t.me/borrhan/30906
〰〰〰〰〰〰〰
واقعا آن کسی که از اهل بیت علیهم السلام دور شد به چه بیابانی افتاد.....
《1》
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
حنابله در اصول و فروع یک پایه های اعتقادی خاصی دارند.
اساس پایه های اعتقادی آنان در اصول این است که هر آنچه که به عنوان سنّت وارد شده است، باید بپذیریم؛
و البته میزان آن سنت هم در دست خود آقایان حنابله است.
از آن مجموعه احادیثی که به اینها رسیده است نتیجه اش یک نوع #تجسیم مطلق و #جبر مطلق و یک خصوصیات خاصی است.
برای اینکه سخن ما مستند باشد مقداری از سخن آنان را نقل می کنیم؛
یکی از بزرگان حنابله "ابویعلی فرار" است.
طایفۀ ابویعِلی فامیلی در بغداد و از شیوخ حنابله هستند.
پسرش به نام ابن ابی یعلی است. ابویعلی سر فامیل است. محمد بن الحسین بن محمد، متولد سال380 هجری، متوفای سال 458 هجری است؛
که خود آقایان حنابله درباره او چنین میگویند:
[شیخ الحنابله فی عصره و عنه انتِشَرَ مذهب احمد].
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?ID=4324&bk_no=60&flag=1
ایشان بزرگ و آقای حنابله در عصرخودش بود.
این تعبیر نشانۀ #زعامت_مطلق بر مذهب است.
مثلاً از مرحوم #شیخ_مفید اعلی الله مقامه الشریف، محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی، متوفای سال 413 هجری رضوان الله علیه،
تعبیر به "شیخ الامامیه" می کنند.
یا از شیخ طوسی به "شیخ الطائفه الحقة و زعیمها " اعلی الله مقامه،
تعریف می کنند.
اینها هم تعبیر آیه الله علامه حلی است. اعلی الله مقامهم الشریف.
👈👈 ابو یعلی کتابی دارد؛ و اولین کسی است که بعد از استادش، در اصول اعتقادی در میان حنابله، کتاب نوشته است.
کتابی بنام "الصفات" یعنی صفات الله سبحانه و تعالی دارد.
👤ابن الاثیر مورخ معروف، در شرح حالش در کتاب تاریخ خود جزء (جلد) 10 صفحه 52 سال وفاتش می گوید:
👈وهو مُصنّف کتاب الصفات اَتی فیه بکلّ عجیبة
( او نویسنده کتاب صفات است و هر #چیز_عجیبی را در آن کتاب آورده است).
👈و ترتیب ابوابه یدلّ علی التجسیم المحض
( ترتیب #ابوابش جوری است که دلالت می کند که #خدا را #جسم_مطلق میداند).
👈تعالی الله عن ذلک. کان ابن تمیمی الحنبلی یقول
[ابن تمیمی از بزرگان حنابله است؛ ابو محمد رزق الله بن عبدالله تمیمی که معاصرش بوده است؛ متولد سال 400 هجری و متوفای سال 488 هجری است.]
👈لقد خَرِءَ ابویعلی علی الحنابلة خریهً لاَیغسلِها ماء
(ابو یعلی بر حنابله یک #تغوطی کرد که #هیچ_آبی این تغوط را پاک نمیکند).
‼️❕برخی از اعتقادات ابویعلی::
خداوند همه چیز دارد جز ریش و آلت تناسلی!!!!
https://t.me/borrhan/30751
(📸 اسکن آن پیوست خواهد شد)
خدا جوانی است که هنوز مو در صورت ندارد و موی سرش مجعد و فرفری است در باغی سرسبز و ...!!!
https://t.me/borrhan/13255
https://t.me/borrhan/13256
اعتقاد سخیف او در مورد نشستن خدا بر کرسی و صدا دادن کرسی از سنگینی خدا و ...
https://t.me/borrhan/30906
〰〰〰〰〰〰〰
🔚 مباحث ناب #از_برهان_بپرس را با دقت پیگیری فرمائید!
@borrhan
اساس پایه های اعتقادی آنان در اصول این است که هر آنچه که به عنوان سنّت وارد شده است، باید بپذیریم؛
و البته میزان آن سنت هم در دست خود آقایان حنابله است.
از آن مجموعه احادیثی که به اینها رسیده است نتیجه اش یک نوع #تجسیم مطلق و #جبر مطلق و یک خصوصیات خاصی است.
برای اینکه سخن ما مستند باشد مقداری از سخن آنان را نقل می کنیم؛
یکی از بزرگان حنابله "ابویعلی فرار" است.
طایفۀ ابویعِلی فامیلی در بغداد و از شیوخ حنابله هستند.
پسرش به نام ابن ابی یعلی است. ابویعلی سر فامیل است. محمد بن الحسین بن محمد، متولد سال380 هجری، متوفای سال 458 هجری است؛
که خود آقایان حنابله درباره او چنین میگویند:
[شیخ الحنابله فی عصره و عنه انتِشَرَ مذهب احمد].
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?ID=4324&bk_no=60&flag=1
ایشان بزرگ و آقای حنابله در عصرخودش بود.
این تعبیر نشانۀ #زعامت_مطلق بر مذهب است.
مثلاً از مرحوم #شیخ_مفید اعلی الله مقامه الشریف، محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی، متوفای سال 413 هجری رضوان الله علیه،
تعبیر به "شیخ الامامیه" می کنند.
یا از شیخ طوسی به "شیخ الطائفه الحقة و زعیمها " اعلی الله مقامه،
تعریف می کنند.
اینها هم تعبیر آیه الله علامه حلی است. اعلی الله مقامهم الشریف.
👈👈 ابو یعلی کتابی دارد؛ و اولین کسی است که بعد از استادش، در اصول اعتقادی در میان حنابله، کتاب نوشته است.
کتابی بنام "الصفات" یعنی صفات الله سبحانه و تعالی دارد.
👤ابن الاثیر مورخ معروف، در شرح حالش در کتاب تاریخ خود جزء (جلد) 10 صفحه 52 سال وفاتش می گوید:
👈وهو مُصنّف کتاب الصفات اَتی فیه بکلّ عجیبة
( او نویسنده کتاب صفات است و هر #چیز_عجیبی را در آن کتاب آورده است).
👈و ترتیب ابوابه یدلّ علی التجسیم المحض
( ترتیب #ابوابش جوری است که دلالت می کند که #خدا را #جسم_مطلق میداند).
👈تعالی الله عن ذلک. کان ابن تمیمی الحنبلی یقول
[ابن تمیمی از بزرگان حنابله است؛ ابو محمد رزق الله بن عبدالله تمیمی که معاصرش بوده است؛ متولد سال 400 هجری و متوفای سال 488 هجری است.]
👈لقد خَرِءَ ابویعلی علی الحنابلة خریهً لاَیغسلِها ماء
(ابو یعلی بر حنابله یک #تغوطی کرد که #هیچ_آبی این تغوط را پاک نمیکند).
‼️❕برخی از اعتقادات ابویعلی::
خداوند همه چیز دارد جز ریش و آلت تناسلی!!!!
https://t.me/borrhan/30751
(📸 اسکن آن پیوست خواهد شد)
خدا جوانی است که هنوز مو در صورت ندارد و موی سرش مجعد و فرفری است در باغی سرسبز و ...!!!
https://t.me/borrhan/13255
https://t.me/borrhan/13256
اعتقاد سخیف او در مورد نشستن خدا بر کرسی و صدا دادن کرسی از سنگینی خدا و ...
https://t.me/borrhan/30906
〰〰〰〰〰〰〰
🔚 مباحث ناب #از_برهان_بپرس را با دقت پیگیری فرمائید!
@borrhan
Telegram
attach 📎
#از_برهان_بپرس (۱۸)
#نقد_وهابیت
#محمد_بن_عبدالوهاب را بیشتر بشناسیم!
〰〰〰〰〰〰▪️▪️
#ابن_تیمیه معروف
یعنی احمد بن عبد الحلیم بن عبدالسلام بن تیمیه، تقی الدین ابن تیمیه، متوفای سال 728 هجری و کسی که کتاب معروفش "منهاج السنة" را در رد کتاب "کشف الحقّ" آیة الله علامۀ حلی اعلی الله مقامه الشریف، حسن بن یوسف بن علی بن مطهّر، نوشته است، پا به میدان مبارزه گذاشت.
او کسی است ،
در زمان خودش تمامی شیوخ اسلام و مفتیان مذاهب چهارگانه حتی مفتی حنبلی، تکفیرش کردند؛
فقط و فقط کسانی که شاگردش بودند؛ و آنهم بعضی از شاگردانش، مقداری از او دفاع میکردند.
تا این که شخصی پیدا شد به نام #محمد_بن_عبدالوهاب تمیمی نجدی؛
از بنی تمیم حجاز نه بنی تمیم عراق.
قبائل تمیم از بزرگترین قبائل عرب هستند. در حجاز زیادند؛ و تمامی نجد مهمش، بنی تمیم هستند.
در عراق بنی تمیم از موصل تا بصره پراکنده هستند. عمدۀ بنی تمیم در #عراق #شیعه هستند. تمیم #حجاز همه شان #سنی اند.
این شخص پیدا شد!
#محمد_بن_عبدالوهاب کیست؟
اسم کامل او <<محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان التمیمی النجدی الحنبلی>> است.
در ابتدا کمی جغرافیای عربستان سعودی را بیان میداریم::
شبه جزیرۀ عرب چهار بخش دارد.
کشور عربستان سعودی سه بخش دارد.
یک بخش شبه جزیره دو یمن است.
تقسیم آن اینگونه است:
شبه جزیرۀ عربستان شامل دو قسمت شمالی و جنوبی است.
قسمت شمالی شامل کشور عربستان؛ قسمت جنوبی شامل دو یمن؛ خود یمن دو بخش دارد، یمن شمالی و یمن جنوبی. حجاز مقابل یمن است یعنی عربستان مقابل یمن است.
همانگونه که بیان شد خود این عربستان سه بخش است:
بخش یمامه، نجد و حجاز.
آن قسمتی که بر ساحل بحر احمر است حجاز است؛ و تا طائف ادامه می یابد؛ که مدینه، جده، مکه مکرمه، اینها همه جزء حجاز هستند؛ و مکه و مدینه و اینها عنواناً ساحل خوانده می شوند، چون بین آنها بیابان است.
یک بخش دیگر نجد است که قسمتهای مرتفع جزیره است؛ و از یک طرف وصل به عراق و کویت می شود و از طرف دیگر به شام وصل می شود. که بنی تمیم و عُنَیزه یعنی قبائل آل سعود همگیشان در این قسمت بودند.
قسمت دیگرش را یمامه می گویند. یَمامَه از قسمتی از سواحل خلیج فارس و دریای عمان شروع می شود؛ و از یک طرف به حجاز می رسد و از طرف دیگر به نجد ختم می شود.
"ربع خالی" در قسمت یمامه است.
"الربع الخالی" یعنی یک ربع از جزیره را که جای عبور نیست الربع الخالی میگویند. و هنوز در نقشه ها به این نام نامیده می شود.
این نقشه عربستان است.
بنی تمیم ، در نجد هستند. نجدی که از طائف شروع می شود و تا به مرز شام، کویت و عراق ختم می شود.
این #محمد_بن_عبدالوهاب بن سلیمان، نجدی بوده، و حنبلی زاده،
و در بصره یقیناً درس خوانده است.
در بعضی نوشته ها آورده اند که به #ایران آمده، چون دنبال #فلسفه میگشته، و در اصفهان فلسفه خوانده، و در آن نوشته های قدیمی ذکر شده است که نتیجتاً بی عقیده شد.
بی اعتقادی او بود که او را به این عقده کشاند و چنین افکاری پیدا کرد!!!
ولادتش در سال 1115هجری و وفاتش سال 1206 هجری است.
حدود 91 سال عمر کرده است.
در نجد عقیده اش را ظاهر کرد؛ و مردم او را مسخره کردند. رفت و همراه شد با محمد بن سعود.
محمد بن سعود در آن روز رئیس قبیلۀ <العَنزَة>بود.
در زبان عامه عراق، به آن قبیله<عُنَیْزه> میگویند.
متجاوز از 1000 سال قبیله عنیزه کارشان این بود که حاجی میکشتند؛ و داستانهای مفصل از هجوم قبیله عنیزه بر حاجیان مکه موجود بود.
شَمَّر و عنیزه ، دو قبیله بدوی هستند و
آل سعود از قبیلۀ عنزة یا عنیزه هستند.
《1》
#نقد_وهابیت
#محمد_بن_عبدالوهاب را بیشتر بشناسیم!
〰〰〰〰〰〰▪️▪️
#ابن_تیمیه معروف
یعنی احمد بن عبد الحلیم بن عبدالسلام بن تیمیه، تقی الدین ابن تیمیه، متوفای سال 728 هجری و کسی که کتاب معروفش "منهاج السنة" را در رد کتاب "کشف الحقّ" آیة الله علامۀ حلی اعلی الله مقامه الشریف، حسن بن یوسف بن علی بن مطهّر، نوشته است، پا به میدان مبارزه گذاشت.
او کسی است ،
در زمان خودش تمامی شیوخ اسلام و مفتیان مذاهب چهارگانه حتی مفتی حنبلی، تکفیرش کردند؛
فقط و فقط کسانی که شاگردش بودند؛ و آنهم بعضی از شاگردانش، مقداری از او دفاع میکردند.
تا این که شخصی پیدا شد به نام #محمد_بن_عبدالوهاب تمیمی نجدی؛
از بنی تمیم حجاز نه بنی تمیم عراق.
قبائل تمیم از بزرگترین قبائل عرب هستند. در حجاز زیادند؛ و تمامی نجد مهمش، بنی تمیم هستند.
در عراق بنی تمیم از موصل تا بصره پراکنده هستند. عمدۀ بنی تمیم در #عراق #شیعه هستند. تمیم #حجاز همه شان #سنی اند.
این شخص پیدا شد!
#محمد_بن_عبدالوهاب کیست؟
اسم کامل او <<محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان التمیمی النجدی الحنبلی>> است.
در ابتدا کمی جغرافیای عربستان سعودی را بیان میداریم::
شبه جزیرۀ عرب چهار بخش دارد.
کشور عربستان سعودی سه بخش دارد.
یک بخش شبه جزیره دو یمن است.
تقسیم آن اینگونه است:
شبه جزیرۀ عربستان شامل دو قسمت شمالی و جنوبی است.
قسمت شمالی شامل کشور عربستان؛ قسمت جنوبی شامل دو یمن؛ خود یمن دو بخش دارد، یمن شمالی و یمن جنوبی. حجاز مقابل یمن است یعنی عربستان مقابل یمن است.
همانگونه که بیان شد خود این عربستان سه بخش است:
بخش یمامه، نجد و حجاز.
آن قسمتی که بر ساحل بحر احمر است حجاز است؛ و تا طائف ادامه می یابد؛ که مدینه، جده، مکه مکرمه، اینها همه جزء حجاز هستند؛ و مکه و مدینه و اینها عنواناً ساحل خوانده می شوند، چون بین آنها بیابان است.
یک بخش دیگر نجد است که قسمتهای مرتفع جزیره است؛ و از یک طرف وصل به عراق و کویت می شود و از طرف دیگر به شام وصل می شود. که بنی تمیم و عُنَیزه یعنی قبائل آل سعود همگیشان در این قسمت بودند.
قسمت دیگرش را یمامه می گویند. یَمامَه از قسمتی از سواحل خلیج فارس و دریای عمان شروع می شود؛ و از یک طرف به حجاز می رسد و از طرف دیگر به نجد ختم می شود.
"ربع خالی" در قسمت یمامه است.
"الربع الخالی" یعنی یک ربع از جزیره را که جای عبور نیست الربع الخالی میگویند. و هنوز در نقشه ها به این نام نامیده می شود.
این نقشه عربستان است.
بنی تمیم ، در نجد هستند. نجدی که از طائف شروع می شود و تا به مرز شام، کویت و عراق ختم می شود.
این #محمد_بن_عبدالوهاب بن سلیمان، نجدی بوده، و حنبلی زاده،
و در بصره یقیناً درس خوانده است.
در بعضی نوشته ها آورده اند که به #ایران آمده، چون دنبال #فلسفه میگشته، و در اصفهان فلسفه خوانده، و در آن نوشته های قدیمی ذکر شده است که نتیجتاً بی عقیده شد.
بی اعتقادی او بود که او را به این عقده کشاند و چنین افکاری پیدا کرد!!!
ولادتش در سال 1115هجری و وفاتش سال 1206 هجری است.
حدود 91 سال عمر کرده است.
در نجد عقیده اش را ظاهر کرد؛ و مردم او را مسخره کردند. رفت و همراه شد با محمد بن سعود.
محمد بن سعود در آن روز رئیس قبیلۀ <العَنزَة>بود.
در زبان عامه عراق، به آن قبیله<عُنَیْزه> میگویند.
متجاوز از 1000 سال قبیله عنیزه کارشان این بود که حاجی میکشتند؛ و داستانهای مفصل از هجوم قبیله عنیزه بر حاجیان مکه موجود بود.
شَمَّر و عنیزه ، دو قبیله بدوی هستند و
آل سعود از قبیلۀ عنزة یا عنیزه هستند.
《1》
Forwarded from [ کانال برهان ]
با توجه به اینکه هنوز برخی از بزرگواران دسترسی به نت ندارند، برای عقب نماندن دوستان ما از پیگیری مطالب،
امروز پست دیگری در کانال قرار نخواهد گرفت؛
پیشنهاد میکنیم دوستان و محققین علاقمند ، در این مجال، مروری بر سلسله مطالب ناب #از_برهان_بپرس داشته باشند!
در این سلسله دروس ، تا کنون ، به این موارد پرداختهایم::
-فرق نبی با رسول
-معنای پیامبر اولوالعزم
-امام در شیعه به چه معناست؟
-جایگاه امامت در قرآن
-معنای امت و مختصری بر معنای امام امت
-جایگاه امامت نزد مخالفین
-ورود به مبحث شفاعت و نگاهی به باور وهابیت در این خصوص و آشنایی اجمالی با ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب
@borrhan
امروز پست دیگری در کانال قرار نخواهد گرفت؛
پیشنهاد میکنیم دوستان و محققین علاقمند ، در این مجال، مروری بر سلسله مطالب ناب #از_برهان_بپرس داشته باشند!
در این سلسله دروس ، تا کنون ، به این موارد پرداختهایم::
-فرق نبی با رسول
-معنای پیامبر اولوالعزم
-امام در شیعه به چه معناست؟
-جایگاه امامت در قرآن
-معنای امت و مختصری بر معنای امام امت
-جایگاه امامت نزد مخالفین
-ورود به مبحث شفاعت و نگاهی به باور وهابیت در این خصوص و آشنایی اجمالی با ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب
@borrhan
#از_برهان_بپرس (۱۹)
✅ #محمد_بن_عبدالوهاب ، #ابن_تیمیه و خاستگاه وهابیت را بهتر بشناسیم!
〰〰〰〰〰▪️▪️▪️🔹
اشاره به برخی از ردّیه هایی که علماء شیعۀ امامیه رضوان الله علیهم اجمعین، بر وهابیت نوشتهاند ؛
اولین رد بر وهابیت:
1- شیخ جعفر کبیر صاحب کشف العظاء است. ایشان صاحب #اولین ردیه بر وهابیت در مذهب امامیه است.
شیخ جعفر کبیر مقام علمی و بزرگیش آن قدر است که کسی که مکاسب شیخ انصاری را خوانده باشد ملاحظه مینماید که شیخ انصاری با سخنان او #معاملۀ_روایت میکند.
یعنی ممکن نیست به شیخ جعفر اشکال کند.
اگر در جایی نظر متفاوتی داشته باشد می گوید این فرمایشی که شیخ جعفر فرموده ممکن است معنایش این باشد و این باشد؛
معاملۀ حدیث با آن می کند.
شیخ انصاری به دیگران می تازد و تعارفی ندارد؛
حتی اقوال استادش، ملا احمد نراقی، را در ولایت فقیه نقل می کند و آنها را تک تک رد میکند. با لحن تند هم رد می کند.
البته ممکن نیست غیر از عنوان شیخنا الاجل از استادش تعریف دیگری بکند.
مجموعه کتابهایی که در رد بر وهابیت نوشته شده اولینش از جناب شیخ جعفر کبیر است.
بعدی جوابیهای است که آیة الله بلاغی داده است یعنی مرحوم سید حسن صدر بزرگ که معروف به مرحوم بلاغی است.
در ابتدا نگاهی به جواب شیخ جعفر کبیر که معاصر با #محمد_بن_عبدالوهاب است میکنیم::
ولادت ایشان سال 1156 و وفات 1228 هجری قمری است؛
و اسم کتاب هم
📔"مَنهج الرَشاد لَمِن اَراد السداد"
یعنی روش راه یافتن برای کسی که بخواهد مستقیم و زود برود.
⁉️اصل موضوع چیست؟
محمد بن سعود که گفته شد، اولین کسی بود که با #محمد_بن_عبدالوهاب بیعت کرد. اعلان اسلام کردند؛ و می جنگیدند و می کشتند؛ و زنها را اسیر می کردند؛ و اموال را هم غارت می کردند وبه غنیمت می بردند.
او در یکی از جنگها در سال 1179 کشته شد. پسرش عبدالعزیز بن محمد بن سعود جایش آمد.
این شخص نامه ای نوشته است به شیخ جعفر.
ایشان در مقام جواب در اول کتاب خود چنین مینویسد که مشخص کننده علن تالیف کتاب است:
✍... اَمّا بعد فقد ورَد الی المُقصّر اِلَی رَبّه؛ التائب الیه من ذنبه؛ الطالب مِن الله السداد؛ جعفر اَقّل طلبة اهل بغداد؛ کتابٌ کریم مشتملٌ علی کلمات .. ممن لم یزل بالمعروف امراً و من المنکر ناهیاً زاجراً و الآمر بعبادة المعبود الشیخ عبدالعزیز بن سعود".
باید بیان کنیم علی التحقیق هر چه ما مطالعه در آن کردیم ندیدیم که بشود انسان چیزی فزون تر از این بگوید.
پاسخی است علمی و فشرده؛
بدون مبالغه مطالب ایشان دقیق ترین است. فقط در دو صفحه همه چیز را گفته است.
و به یقین اساس نگاشتن چنین پاسخی، راهنمایی وجود شریف امیر المؤمنین علیه السلام و اولاد ایشان است؛ و ما از شاگردان شاگردان ایشان یاد گرفتهایم که بما رسیده است.
و الا شیخ جعفر کبیر تقریباً می شود گفت استاد فقهاء است؛
از صاحب قوانین گرفته تا صاحب مستند در عراق؛ و هر عالمی شیعی که یک نسل بعد از شیخ جعفر بوده، شیخ جعفر استاد او بوده است.
صاحب جواهر شاگرد شیخ جعفر کبیر است؛ و هکذا. خلاصه، مقام شیخ جعفر کبیر این است.
این مطلب برای این عرض شد که معلوم باشد اگر بنا بود این بی غیرتی ای که ما داریم، یک صدم آن در آنهایی می بود که این همه سختی ها را کشیده اند، و این را به ما رسانده اند، هیچ به ما نمیرسید.
و این تنبلی و سستی که ما داریم، اگر بنا بود روش و سنت علمای گذشته باشد، بدون تعارف چیزی به کسی نمی رسید. می گویم ما جیره خوار آن بزرگان هستیم.
در استدلالات اعتقادی، جیره خوار استدلالات #شیخ_مفید اعلی الله مقامه الشریف، و بعد از ایشان، سید مرتضی و شیخ طوسی هستیم؛
👈👈 و در این باره ، یعنی وهابیت، بدون تعارف همه جیره خوار شیخ جعفر کبیر هستند. آنهایی که چیزی نوشته اند وحتی مرحوم سید محسن امین، پایه های آن را شیخ جعفر ریخته است.
مثل طب امروزی که پایه هایش را یک عده ای از افراد خاص ریخته اند؛ و هر طبیبی که از این روش استفاده بکند لازم نیست شاگرد مستقیم پاستور باشد؛ و از هر روش که استفاده کند لامحاله، پاستور در آن روش، صاحب حق بر اوست.
چون سازنده و مخترع روش او بوده است.
《1》
✅ #محمد_بن_عبدالوهاب ، #ابن_تیمیه و خاستگاه وهابیت را بهتر بشناسیم!
〰〰〰〰〰▪️▪️▪️🔹
اشاره به برخی از ردّیه هایی که علماء شیعۀ امامیه رضوان الله علیهم اجمعین، بر وهابیت نوشتهاند ؛
اولین رد بر وهابیت:
1- شیخ جعفر کبیر صاحب کشف العظاء است. ایشان صاحب #اولین ردیه بر وهابیت در مذهب امامیه است.
شیخ جعفر کبیر مقام علمی و بزرگیش آن قدر است که کسی که مکاسب شیخ انصاری را خوانده باشد ملاحظه مینماید که شیخ انصاری با سخنان او #معاملۀ_روایت میکند.
یعنی ممکن نیست به شیخ جعفر اشکال کند.
اگر در جایی نظر متفاوتی داشته باشد می گوید این فرمایشی که شیخ جعفر فرموده ممکن است معنایش این باشد و این باشد؛
معاملۀ حدیث با آن می کند.
شیخ انصاری به دیگران می تازد و تعارفی ندارد؛
حتی اقوال استادش، ملا احمد نراقی، را در ولایت فقیه نقل می کند و آنها را تک تک رد میکند. با لحن تند هم رد می کند.
البته ممکن نیست غیر از عنوان شیخنا الاجل از استادش تعریف دیگری بکند.
مجموعه کتابهایی که در رد بر وهابیت نوشته شده اولینش از جناب شیخ جعفر کبیر است.
بعدی جوابیهای است که آیة الله بلاغی داده است یعنی مرحوم سید حسن صدر بزرگ که معروف به مرحوم بلاغی است.
در ابتدا نگاهی به جواب شیخ جعفر کبیر که معاصر با #محمد_بن_عبدالوهاب است میکنیم::
ولادت ایشان سال 1156 و وفات 1228 هجری قمری است؛
و اسم کتاب هم
📔"مَنهج الرَشاد لَمِن اَراد السداد"
یعنی روش راه یافتن برای کسی که بخواهد مستقیم و زود برود.
⁉️اصل موضوع چیست؟
محمد بن سعود که گفته شد، اولین کسی بود که با #محمد_بن_عبدالوهاب بیعت کرد. اعلان اسلام کردند؛ و می جنگیدند و می کشتند؛ و زنها را اسیر می کردند؛ و اموال را هم غارت می کردند وبه غنیمت می بردند.
او در یکی از جنگها در سال 1179 کشته شد. پسرش عبدالعزیز بن محمد بن سعود جایش آمد.
این شخص نامه ای نوشته است به شیخ جعفر.
ایشان در مقام جواب در اول کتاب خود چنین مینویسد که مشخص کننده علن تالیف کتاب است:
✍... اَمّا بعد فقد ورَد الی المُقصّر اِلَی رَبّه؛ التائب الیه من ذنبه؛ الطالب مِن الله السداد؛ جعفر اَقّل طلبة اهل بغداد؛ کتابٌ کریم مشتملٌ علی کلمات .. ممن لم یزل بالمعروف امراً و من المنکر ناهیاً زاجراً و الآمر بعبادة المعبود الشیخ عبدالعزیز بن سعود".
باید بیان کنیم علی التحقیق هر چه ما مطالعه در آن کردیم ندیدیم که بشود انسان چیزی فزون تر از این بگوید.
پاسخی است علمی و فشرده؛
بدون مبالغه مطالب ایشان دقیق ترین است. فقط در دو صفحه همه چیز را گفته است.
و به یقین اساس نگاشتن چنین پاسخی، راهنمایی وجود شریف امیر المؤمنین علیه السلام و اولاد ایشان است؛ و ما از شاگردان شاگردان ایشان یاد گرفتهایم که بما رسیده است.
و الا شیخ جعفر کبیر تقریباً می شود گفت استاد فقهاء است؛
از صاحب قوانین گرفته تا صاحب مستند در عراق؛ و هر عالمی شیعی که یک نسل بعد از شیخ جعفر بوده، شیخ جعفر استاد او بوده است.
صاحب جواهر شاگرد شیخ جعفر کبیر است؛ و هکذا. خلاصه، مقام شیخ جعفر کبیر این است.
این مطلب برای این عرض شد که معلوم باشد اگر بنا بود این بی غیرتی ای که ما داریم، یک صدم آن در آنهایی می بود که این همه سختی ها را کشیده اند، و این را به ما رسانده اند، هیچ به ما نمیرسید.
و این تنبلی و سستی که ما داریم، اگر بنا بود روش و سنت علمای گذشته باشد، بدون تعارف چیزی به کسی نمی رسید. می گویم ما جیره خوار آن بزرگان هستیم.
در استدلالات اعتقادی، جیره خوار استدلالات #شیخ_مفید اعلی الله مقامه الشریف، و بعد از ایشان، سید مرتضی و شیخ طوسی هستیم؛
👈👈 و در این باره ، یعنی وهابیت، بدون تعارف همه جیره خوار شیخ جعفر کبیر هستند. آنهایی که چیزی نوشته اند وحتی مرحوم سید محسن امین، پایه های آن را شیخ جعفر ریخته است.
مثل طب امروزی که پایه هایش را یک عده ای از افراد خاص ریخته اند؛ و هر طبیبی که از این روش استفاده بکند لازم نیست شاگرد مستقیم پاستور باشد؛ و از هر روش که استفاده کند لامحاله، پاستور در آن روش، صاحب حق بر اوست.
چون سازنده و مخترع روش او بوده است.
《1》
نتیجتاً اینکه وهابیّت به حساب فکری چیز تازه ای نیست و علمای ما از همان ابتدا، پاسخ ها و ردیه های بینظیر بر این مسلک منحرف زدهاند.
رحمت و رضوان خدا بر علمای ما
🕓🕔🕕... در روز 8 شوال سال 1346 قمری وهابی مسلکها مدینه را فتح کردند.
یک مرتبه #یزید آن را فتح کرده بود؛ و دو مرتبه اینها فتح کردند؛
و همان جنایت را انجام دادند. سه روز طائف را اِباحۀ عام کردند!!!
هر زنی را که توانستند هر کاری که خواستند با او کردند؛ و همان کاری که یزید با مدینه کرد اینها با طائف کردند. آن روز روز هدم قبور است.
این ها می خواستند قبور ائمه (علیهمالسلام) را خراب بکنند از
"ابن بُلَیهد" که قاضی نجد بود فتوی گرفتند؛ استفتاء کردند که آیا می شود قبور ائمه را خراب کرد؛ و ایشان فتوی داد؛ و به نام فتوای ابن بلیهدی معروف است.
آیة الله بلاغی بر وهابیت و این فتوا ردیه نوشته است؛
ایشان از اعیان شاگردان میرزای شیرازی است، که ردیه نوشته است؛ و دیگران هم هستند، که در این مجموعه آخرینشان مرحوم حاج حسن آقا میر قزوینی کربلائی است. "البراهین الجلیة فی رد شبهة الوهابیّة".
این تاریخچه بیان شد تا یک مقداری در بحث، سوابق ذهنی به قضایا را داشته باشیم.
______________
نتیجتاً تا اینجای مباحث #از_برهان_بپرس ، مبحث #شفاعت و آشنایی با وهابیت،
به اینجا رسیدیم
که این مسلک وهابیت یک #ریشه دارد که آن حنبلیت است.
یک پایهریز اولیه دارد که
#ابن_تیمیه است؛
یک آبیار و به #ثمررسان و از ثمر استفاده کن دارد؛
که #محمد_بن_عبدالوهاب است.
قرن 3 ابن حنبل ، یعنی سال 241،
قرن 8 #ابن_تیمیه، در سال 728،
و نهایتاً اواخر
قرن 11 و اوائل قرن 12 یعنی سال 1206 #محمد_بن_عبدالوهاب.
آن دوران سالهای استقرار حکومت انگلیس و خلف الصدق شرکت تجارت شرقی در هند است. کسی که تاریخ استعمار را بداند، می داند در سالهای سرنوشت ساز،
هلندی ها در قرن 11 هجری، اواخر قرن 17 میلادی، یک شرکتی بنام شرکت هند شرقی ساختند. آمدند به عنوان تجارت.
کم کم انگلیسی ها دیدند جای خوبی است؛
و آمدند آنها را بیرون کردند و خودشان جای آنها ماندند و از این مزرعه استفاده کردند؛
یعنی این که از گاو و گوشت و استخوان آن باید استفاده کرد! و در این مزرعه نردۀ آهنی کشیدند؛
که یکی از نرده ها ایران بود، یکی از نرده ها زمینهایی بود در دریای عمان به خلیج فارس که از آن سو یعنی به حجاز، کرانه دارد. در آن جا باید کسانی باشند که حافظ منافع باشند.
و لذا می بینیم در آن سالها وهابیت گُل می کند؛ و این هم سابقه دارد.
و عجیب است؛
که در اولین نامه اش شیخ جعفر ، مؤدبانه پاسخ میدهد ؛ دانه دانه ادله را بیان می کند؛ جواب می دهد؛ و از کتب خودشان جواب می دهد.
اگر این آقایان در جواب سه حدیث سنی نقل می کنند او 20 فقره حدیث سنی نقل می کند؛
که به عنوان نمونه بخوانم:
💠 "وقدر رُوی عن النبی (ص) اَنّه ذبح بیده و قال اللهم هذا عنی و عن من لم یوح من امتی، رواه احمد، ابو داود و ترمذی"
(منهج الرشادص57، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة)
پشت سر هم احادیث ذکر می کند؛ که معنایش احاطۀ او به حدیث سنی است. حدیث را هم با راوی سنی آن نقل میکند.
⬇️⬇️ خلاصه آنکه:
نتیجتاً باید گفت نه وهابیت بتخانهای است که به زمان خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله) برسد؛
و نه اینکه شیعه تازه چشمش به وهابیت افتاده که بنابراین ما مرعوب آن باشیم!
یک چیزی بوده که یک ریشه ای در مذهب حنبلی داشته؛
منتها این ریشه ای بوده که یک چیزهایی بر پایه آن ساخته شده، و یک جَو خاصی آن را تقویت کرده است.
سازنده اولیه آن #ابن_تیمیه ، یعنی تقی الدین از سلسلهء بنی تیمیه، احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن تیمیه،
حَرّانی حنبلی است؛
اما این دعوت فقط در سطح چند نفر بود و بعد از آن مُرد.
بعدها #محمد_بن_عبدالوهاب این دعوت را ساخت؛
حتی حنابلۀ معاصر از اهل نجد، در عصر محمد بن عبدالوهاب، دارای موضع مخالف نسبت به وی بوده اند؛ که اولینشان برادرش بود؛
و سه نفر بعدی که در پست قبل این عنوان به آن اشاره کردیم، این موقف (موضع) آنهاست.
بعد از آن علماء شیعه رد نوشته اند؛ که در رأس آنها شیخ الفقهاء مرحوم شیخ جعفر کبیر، استاد صاحب جواهر است که کتابی در عصر خود نوشته است.
➖➖➖➖➖
🔰کانال برهان و طرح مباحث ناب
@borrhan
رحمت و رضوان خدا بر علمای ما
🕓🕔🕕... در روز 8 شوال سال 1346 قمری وهابی مسلکها مدینه را فتح کردند.
یک مرتبه #یزید آن را فتح کرده بود؛ و دو مرتبه اینها فتح کردند؛
و همان جنایت را انجام دادند. سه روز طائف را اِباحۀ عام کردند!!!
هر زنی را که توانستند هر کاری که خواستند با او کردند؛ و همان کاری که یزید با مدینه کرد اینها با طائف کردند. آن روز روز هدم قبور است.
این ها می خواستند قبور ائمه (علیهمالسلام) را خراب بکنند از
"ابن بُلَیهد" که قاضی نجد بود فتوی گرفتند؛ استفتاء کردند که آیا می شود قبور ائمه را خراب کرد؛ و ایشان فتوی داد؛ و به نام فتوای ابن بلیهدی معروف است.
آیة الله بلاغی بر وهابیت و این فتوا ردیه نوشته است؛
ایشان از اعیان شاگردان میرزای شیرازی است، که ردیه نوشته است؛ و دیگران هم هستند، که در این مجموعه آخرینشان مرحوم حاج حسن آقا میر قزوینی کربلائی است. "البراهین الجلیة فی رد شبهة الوهابیّة".
این تاریخچه بیان شد تا یک مقداری در بحث، سوابق ذهنی به قضایا را داشته باشیم.
______________
نتیجتاً تا اینجای مباحث #از_برهان_بپرس ، مبحث #شفاعت و آشنایی با وهابیت،
به اینجا رسیدیم
که این مسلک وهابیت یک #ریشه دارد که آن حنبلیت است.
یک پایهریز اولیه دارد که
#ابن_تیمیه است؛
یک آبیار و به #ثمررسان و از ثمر استفاده کن دارد؛
که #محمد_بن_عبدالوهاب است.
قرن 3 ابن حنبل ، یعنی سال 241،
قرن 8 #ابن_تیمیه، در سال 728،
و نهایتاً اواخر
قرن 11 و اوائل قرن 12 یعنی سال 1206 #محمد_بن_عبدالوهاب.
آن دوران سالهای استقرار حکومت انگلیس و خلف الصدق شرکت تجارت شرقی در هند است. کسی که تاریخ استعمار را بداند، می داند در سالهای سرنوشت ساز،
هلندی ها در قرن 11 هجری، اواخر قرن 17 میلادی، یک شرکتی بنام شرکت هند شرقی ساختند. آمدند به عنوان تجارت.
کم کم انگلیسی ها دیدند جای خوبی است؛
و آمدند آنها را بیرون کردند و خودشان جای آنها ماندند و از این مزرعه استفاده کردند؛
یعنی این که از گاو و گوشت و استخوان آن باید استفاده کرد! و در این مزرعه نردۀ آهنی کشیدند؛
که یکی از نرده ها ایران بود، یکی از نرده ها زمینهایی بود در دریای عمان به خلیج فارس که از آن سو یعنی به حجاز، کرانه دارد. در آن جا باید کسانی باشند که حافظ منافع باشند.
و لذا می بینیم در آن سالها وهابیت گُل می کند؛ و این هم سابقه دارد.
و عجیب است؛
که در اولین نامه اش شیخ جعفر ، مؤدبانه پاسخ میدهد ؛ دانه دانه ادله را بیان می کند؛ جواب می دهد؛ و از کتب خودشان جواب می دهد.
اگر این آقایان در جواب سه حدیث سنی نقل می کنند او 20 فقره حدیث سنی نقل می کند؛
که به عنوان نمونه بخوانم:
💠 "وقدر رُوی عن النبی (ص) اَنّه ذبح بیده و قال اللهم هذا عنی و عن من لم یوح من امتی، رواه احمد، ابو داود و ترمذی"
(منهج الرشادص57، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة)
پشت سر هم احادیث ذکر می کند؛ که معنایش احاطۀ او به حدیث سنی است. حدیث را هم با راوی سنی آن نقل میکند.
⬇️⬇️ خلاصه آنکه:
نتیجتاً باید گفت نه وهابیت بتخانهای است که به زمان خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله) برسد؛
و نه اینکه شیعه تازه چشمش به وهابیت افتاده که بنابراین ما مرعوب آن باشیم!
یک چیزی بوده که یک ریشه ای در مذهب حنبلی داشته؛
منتها این ریشه ای بوده که یک چیزهایی بر پایه آن ساخته شده، و یک جَو خاصی آن را تقویت کرده است.
سازنده اولیه آن #ابن_تیمیه ، یعنی تقی الدین از سلسلهء بنی تیمیه، احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن تیمیه،
حَرّانی حنبلی است؛
اما این دعوت فقط در سطح چند نفر بود و بعد از آن مُرد.
بعدها #محمد_بن_عبدالوهاب این دعوت را ساخت؛
حتی حنابلۀ معاصر از اهل نجد، در عصر محمد بن عبدالوهاب، دارای موضع مخالف نسبت به وی بوده اند؛ که اولینشان برادرش بود؛
و سه نفر بعدی که در پست قبل این عنوان به آن اشاره کردیم، این موقف (موضع) آنهاست.
بعد از آن علماء شیعه رد نوشته اند؛ که در رأس آنها شیخ الفقهاء مرحوم شیخ جعفر کبیر، استاد صاحب جواهر است که کتابی در عصر خود نوشته است.
➖➖➖➖➖
🔰کانال برهان و طرح مباحث ناب
@borrhan
#از_برهان_بپرس (۲۰)
✅ نحوه و راه پاسخگویی به شبهات وهابیت
〰〰〰〰〰▪️▪️▪️
👈 همانگونه که بیان شد آنچه به نام وهابیت خوانده میشود یک ریشه اصلی در حنبلیت دارد ؛
منتها این ریشهای بود که ابن تیمیه و سپس محمد بن عبدالوهاب یک چیزهایی بر آن پایه ساختند.
نمونۀ طرز فکر احمد بن حنبل این است که هر چیزی که اثری (روایتی) در مورد آن بود باید پذیرفت.
جدای از این ، چیزی بنام عقل وجود ندارد.
و بر این پایه، نتیجه این می شود که آنها جز آیه و مهمتر از آیه،
به جز حدیث چیزی را به عنوان پایۀ استدلالی نمیپذیرند.
نتیجتاً استدلال آنها به آیه و حدیث و اساس الزامشان هم از این راه است.
بنابراین در مواجهه با آنها باید از همان راهی که آنها به عنوان اصل اولی پذیرفته اند مواجه شد.
منتها این نطفۀ ناپاک در محیطی که نامساعد باشد ، متناسب با آن محیط ساخته می شود و رشد می کند. مانند هر موجودی که می گویند زنده است و در شرایط خاصی وجودش ، مطابق با آن نشوء و نما دارد.
لذا در محیطی مثل محیط شیعه اگر وهابیون سخن از حدیث گفتند، تمامی احادیث شیعه را مجبور خواهند شد که به آن اعتراف کنند.
بنابراین به نتیجه رسیدند که سخن در اینجا چه باید باشد؟
البته که #قرآن ؛
نه از باب اینکه اینها حدیث را قبول ندارند، بلکه اگر سخن از حدیث آمد اینجا محکومند.
در محیط خاص خودشان که حدیثی جز آنچه آنها می گویند مطرح نیست، لذا استدلال به حدیث می شود؛
اما جائی که حدیثی که مطرح است و مورد پذیرش است و حدیث آنها نیست، در آنجا اگر گفتند حدیث،
آنگاه باید همه چیز را بپذیرند و تمامی اعمالی که یک فرد شیعی انجام می دهد را باید انجام بدهند .
باید تقلید را انجام بدهند؛ دعای کمیل را بخوانند؛ و تمامی اعمالی که یک فرد شیعی انجام می دهد باید انجام بدهند.
لذا راهکارشان چیست؟
راهش همانی است که آن اولین رهبرشان گفت یعنی: #حسبنا_کتاب_الله .
نه از باب این که کتاب خدا را قبول داشت؛ از باب اینکه آنچه آن وقت به زیان او بود سنّت رسول الله (صلی الله علیه و آله) بود.
نه از باب اینکه او معتقد به کتاب خدا بود. بلکه حدیث را باید نفی می کرد به بهانۀ حصر اینکه آنچه ما قبول داریم کتاب الله است.
لذا خلاصۀ بحث این می شود که #قدر_مشترکی که در #تمامی جاها با وهابیت از راه آن می شود مقاومت کرد
#قرآن_مجید است.
این واقعیت است که آنچه باید در بحث از آن استفاده شود و از راه آن ثابت بشود که وهابیون بیجا می گویند #قرآن_مجید می باشد.
برای اینکه مقابله حدیث با حدیث به جایی نمی رسد. این آقایان خواهند گفت به اینکه این احادیث را ما قبول نداریم. جز کتاب خدا چیز دیگری را قبول نداریم.
نتیجتاً اینکه راه طبیعی این است . این مطلب اول است.
مطلب دیگر:
و آن اینکه وهابیون در خصوص آن عقاید خاص وهابیت و آن قدر مشترک بین وهابیت و مذهب حنبلی مطلق،
در خصوص عقاید خاص وهابیت،
غالباً استدلالشان به آیاتی است که آنها را
می شود #چند_جور معنا کرد.
آنها به آن نحوه ای که می خواهند معنا می کنند.
و انشاءالله در ضمن بحث معلوم میشود این آیات غیر از چند آیه بیشتر نیست؛
و آن هم به لطف خدا واضح می شود که آنچه که آنها می گویند مغالطۀ صرف است.
و این جهت دوّم است که باز سبب میشود انسان در این بحث بیشتر عنایت به #قرآن_مجید داشته باشد؛
یا اساس عنایت در بحث به قرآن مجید باشد.
✅ حال روش بحث با وهابیت چیست؟؟
روش بحث این است که اول از #توحید آغاز کنیم چون اینها از توحید شروع میکنند و موحدین را مشرک می دانند ، لذا ما هم از توحید آغاز کنیم؛
و این که ببینیم قرآن مجید چه را توحید میداند و چه را شرک میداند.
《1》
✅ نحوه و راه پاسخگویی به شبهات وهابیت
〰〰〰〰〰▪️▪️▪️
👈 همانگونه که بیان شد آنچه به نام وهابیت خوانده میشود یک ریشه اصلی در حنبلیت دارد ؛
منتها این ریشهای بود که ابن تیمیه و سپس محمد بن عبدالوهاب یک چیزهایی بر آن پایه ساختند.
نمونۀ طرز فکر احمد بن حنبل این است که هر چیزی که اثری (روایتی) در مورد آن بود باید پذیرفت.
جدای از این ، چیزی بنام عقل وجود ندارد.
و بر این پایه، نتیجه این می شود که آنها جز آیه و مهمتر از آیه،
به جز حدیث چیزی را به عنوان پایۀ استدلالی نمیپذیرند.
نتیجتاً استدلال آنها به آیه و حدیث و اساس الزامشان هم از این راه است.
بنابراین در مواجهه با آنها باید از همان راهی که آنها به عنوان اصل اولی پذیرفته اند مواجه شد.
منتها این نطفۀ ناپاک در محیطی که نامساعد باشد ، متناسب با آن محیط ساخته می شود و رشد می کند. مانند هر موجودی که می گویند زنده است و در شرایط خاصی وجودش ، مطابق با آن نشوء و نما دارد.
لذا در محیطی مثل محیط شیعه اگر وهابیون سخن از حدیث گفتند، تمامی احادیث شیعه را مجبور خواهند شد که به آن اعتراف کنند.
بنابراین به نتیجه رسیدند که سخن در اینجا چه باید باشد؟
البته که #قرآن ؛
نه از باب اینکه اینها حدیث را قبول ندارند، بلکه اگر سخن از حدیث آمد اینجا محکومند.
در محیط خاص خودشان که حدیثی جز آنچه آنها می گویند مطرح نیست، لذا استدلال به حدیث می شود؛
اما جائی که حدیثی که مطرح است و مورد پذیرش است و حدیث آنها نیست، در آنجا اگر گفتند حدیث،
آنگاه باید همه چیز را بپذیرند و تمامی اعمالی که یک فرد شیعی انجام می دهد را باید انجام بدهند .
باید تقلید را انجام بدهند؛ دعای کمیل را بخوانند؛ و تمامی اعمالی که یک فرد شیعی انجام می دهد باید انجام بدهند.
لذا راهکارشان چیست؟
راهش همانی است که آن اولین رهبرشان گفت یعنی: #حسبنا_کتاب_الله .
نه از باب این که کتاب خدا را قبول داشت؛ از باب اینکه آنچه آن وقت به زیان او بود سنّت رسول الله (صلی الله علیه و آله) بود.
نه از باب اینکه او معتقد به کتاب خدا بود. بلکه حدیث را باید نفی می کرد به بهانۀ حصر اینکه آنچه ما قبول داریم کتاب الله است.
لذا خلاصۀ بحث این می شود که #قدر_مشترکی که در #تمامی جاها با وهابیت از راه آن می شود مقاومت کرد
#قرآن_مجید است.
این واقعیت است که آنچه باید در بحث از آن استفاده شود و از راه آن ثابت بشود که وهابیون بیجا می گویند #قرآن_مجید می باشد.
برای اینکه مقابله حدیث با حدیث به جایی نمی رسد. این آقایان خواهند گفت به اینکه این احادیث را ما قبول نداریم. جز کتاب خدا چیز دیگری را قبول نداریم.
نتیجتاً اینکه راه طبیعی این است . این مطلب اول است.
مطلب دیگر:
و آن اینکه وهابیون در خصوص آن عقاید خاص وهابیت و آن قدر مشترک بین وهابیت و مذهب حنبلی مطلق،
در خصوص عقاید خاص وهابیت،
غالباً استدلالشان به آیاتی است که آنها را
می شود #چند_جور معنا کرد.
آنها به آن نحوه ای که می خواهند معنا می کنند.
و انشاءالله در ضمن بحث معلوم میشود این آیات غیر از چند آیه بیشتر نیست؛
و آن هم به لطف خدا واضح می شود که آنچه که آنها می گویند مغالطۀ صرف است.
و این جهت دوّم است که باز سبب میشود انسان در این بحث بیشتر عنایت به #قرآن_مجید داشته باشد؛
یا اساس عنایت در بحث به قرآن مجید باشد.
✅ حال روش بحث با وهابیت چیست؟؟
روش بحث این است که اول از #توحید آغاز کنیم چون اینها از توحید شروع میکنند و موحدین را مشرک می دانند ، لذا ما هم از توحید آغاز کنیم؛
و این که ببینیم قرآن مجید چه را توحید میداند و چه را شرک میداند.
《1》
در سلسله مطالب ناب #از_برهان_بپرس
تا کنون ، به این موارد پرداختهایم::
-فرق نبی با رسول
-معنای پیامبر اولوالعزم
-امام در شیعه به چه معناست؟
-جایگاه امامت در قرآن
-معنای امت و مختصری بر معنای امام امت
-جایگاه امامت نزد مخالفین
-ورود به مبحث شفاعت و نگاهی به باور وهابیت در این خصوص و آشنایی اجمالی با خاستگاه وهابیت ، آشنایی با ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب
-و نحوه ورود به پاسخگویی شبهات وهابیت
@borrhan
تا کنون ، به این موارد پرداختهایم::
-فرق نبی با رسول
-معنای پیامبر اولوالعزم
-امام در شیعه به چه معناست؟
-جایگاه امامت در قرآن
-معنای امت و مختصری بر معنای امام امت
-جایگاه امامت نزد مخالفین
-ورود به مبحث شفاعت و نگاهی به باور وهابیت در این خصوص و آشنایی اجمالی با خاستگاه وهابیت ، آشنایی با ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب
-و نحوه ورود به پاسخگویی شبهات وهابیت
@borrhan
#ابن_تیمیه (۱۴۸)
#نقد_تصوف
❗️ابن تیمیه صوفـ👳🏼♂ـی میشود!
آنچه که درباره ابن تیمیه / تئوریسین فکری وهابیت کمتر میدانید آن است که ابن تیمیه که در تذبذب ضرب المثل است، در ابتدا یک صوفی خانقاه نشین بود، بله تعجّب نکنید!
⌬ابن تیمیه مۍگوید: «و خرقه تصّوف را از طرف جماعتی از شیوخ پوشیدم، از جمله آنان شیخ عبدالقادر جیلۍ است و آن بهترینِ طرق مشهور است!».
#متن_عربی : «وقد كنتُ لبستُ خرقة التصوف من طرف جماعة من الشيوخ، من جملتهم : الشيخ عبد القادر الجيلي، وهي أجل الطرق المشهورة»
📗بدء العُلقة بلبس الخرقة ص:۴۸
⌬همچنین به نقل طلیانۍ میگوید: «خرقه مبارک شیخ عبدالقادر را پوشیدم، و بین من و او دو واسطه است».
#متن_عربی : أن شيخ الإسلام قال في جوابه عن المسألة التبريزية: «لبستُ الخرقة المباركة للشيخ عبد القادر، وبيني وبينه اثنان».
📚📗مقدمه جامع المسائل ص:۷ به نقل از: ترغیب المتحببین
𖣐➸━━➵━━━➵━━➸━┅┄
❗️از «شیخ العارفین» به «شیخ الاسلام» تبدیل شد و از صوفی به اهل اثر تغییر مجرا داد، آری این قصه مذبذبِ شهر حرّان بود!
ابتدا به خرقه تصوف افتخار میکرد و آن را «مبارک» مینامید، بعدها به اهل تصوف تاخت و آنان را مشرک و مبتدع خواند.
📖 مُّذَبۡذَبِینَ بَیۡنَ ذَ ٰلِكَ لَاۤ إِلَىٰ هَـٰۤؤُلَاۤءِ وَلَاۤ إِلَىٰ هَـٰۤؤُلَاۤءِۚ وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ سَبِیلࣰا
{نساء/۱۴۳}
📖 دو دل و مردّد باشند نه به سوی مؤمنان یکدل میروند و نه به جانب کافران. و هر که را خدا گمراه کند پس هرگز برای او راه هدایتی نخواهی یافت.
✍پینوشت: برای آشنایی بیشتر با بیوگرافی (نسب ، قبیله ، موطن ، اجداد و مختصری بر عقاید) ابن تیمیهٔ معروف یعنی احمد بن عبد الحلیم بن عبدالسلام بن تیمیه، تقی الدین ابن تیمیه، متوفای سال 728 هجری مجموعه #از_برهان_بپرس را مطالعه بفرمایید.
➸━➵━➵━➸━┅┄
@borrhan
#نقد_تصوف
❗️ابن تیمیه صوفـ👳🏼♂ـی میشود!
آنچه که درباره ابن تیمیه / تئوریسین فکری وهابیت کمتر میدانید آن است که ابن تیمیه که در تذبذب ضرب المثل است، در ابتدا یک صوفی خانقاه نشین بود، بله تعجّب نکنید!
⌬ابن تیمیه مۍگوید: «و خرقه تصّوف را از طرف جماعتی از شیوخ پوشیدم، از جمله آنان شیخ عبدالقادر جیلۍ است و آن بهترینِ طرق مشهور است!».
#متن_عربی : «وقد كنتُ لبستُ خرقة التصوف من طرف جماعة من الشيوخ، من جملتهم : الشيخ عبد القادر الجيلي، وهي أجل الطرق المشهورة»
📗بدء العُلقة بلبس الخرقة ص:۴۸
⌬همچنین به نقل طلیانۍ میگوید: «خرقه مبارک شیخ عبدالقادر را پوشیدم، و بین من و او دو واسطه است».
#متن_عربی : أن شيخ الإسلام قال في جوابه عن المسألة التبريزية: «لبستُ الخرقة المباركة للشيخ عبد القادر، وبيني وبينه اثنان».
📚📗مقدمه جامع المسائل ص:۷ به نقل از: ترغیب المتحببین
𖣐➸━━➵━━━➵━━➸━┅┄
❗️از «شیخ العارفین» به «شیخ الاسلام» تبدیل شد و از صوفی به اهل اثر تغییر مجرا داد، آری این قصه مذبذبِ شهر حرّان بود!
ابتدا به خرقه تصوف افتخار میکرد و آن را «مبارک» مینامید، بعدها به اهل تصوف تاخت و آنان را مشرک و مبتدع خواند.
📖 مُّذَبۡذَبِینَ بَیۡنَ ذَ ٰلِكَ لَاۤ إِلَىٰ هَـٰۤؤُلَاۤءِ وَلَاۤ إِلَىٰ هَـٰۤؤُلَاۤءِۚ وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ سَبِیلࣰا
{نساء/۱۴۳}
📖 دو دل و مردّد باشند نه به سوی مؤمنان یکدل میروند و نه به جانب کافران. و هر که را خدا گمراه کند پس هرگز برای او راه هدایتی نخواهی یافت.
✍پینوشت: برای آشنایی بیشتر با بیوگرافی (نسب ، قبیله ، موطن ، اجداد و مختصری بر عقاید) ابن تیمیهٔ معروف یعنی احمد بن عبد الحلیم بن عبدالسلام بن تیمیه، تقی الدین ابن تیمیه، متوفای سال 728 هجری مجموعه #از_برهان_بپرس را مطالعه بفرمایید.
➸━➵━➵━➸━┅┄
@borrhan
Telegram
attach 📎
#از_برهان_بپرس (۲۱)
#معجزات_الائمه (۱۹۷)
#زیارت_قبور #توسل #مرو
#نقل_فضایل_از_کتب_مخالفین (۱۳۵۷)
⁉️❔مهمترين ويژگي عصر امام رضا عليهالسلام چيست؟
←پاسخ بر اساس مصاحبه🗞 نشریه گلستان قرآن(نشریه پژوهشی، تحلیلی و خبری در زمینه فعالیت ها و مطالعات قرآنی) با استاد مرحوم علامه شیخ محمدرضا جعفری رضوان الله تعالی علیه - نیمه دوم آذر 1383، سال هفتم شماره 193
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
✅ پاسخ:
از امتيازات امام رضا(عليه السلام) اين بود كه پس از شهادت حضرت موسي بن جعفر(عليه السلام)، به طور علني، امامت خود را اعلان كرد؛ مردم را به نفس دعوت ميكرد و #تقيه نميفرمود.
يونس بن عبدالرحمن يكي از اصحاب امام رضا(عليه السلام) است. وي براي امام(عليه السلام) مينويسد:
«أنّ سيف هارون يقطر من دماءكم و قد شهرت نفس بدعوي الإمامة؛ مولاي من، شمشير هارون از خون شما (أهل بيت) خونچكان است و با اين حال، شما خود را به امامت مشهور كردهايد».[ عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 2، ص 81 .]
از طرف امام(عليه السلام)، نامهاي براي يونس بن عبدالرحمن فرستاده ميشود كه:
🔸«هارون عاجزتر از آن است كه به من آسيبي برساند»[ عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 1، ص 191.].
🔚امام رضا(عليه السلام)، آنچه را كه ساير ائمه(عليهم السلام) به خواص شيعيان فرمودند، علني اعلان می كردند و علاوه بر اعلان، عمل هم میفرمود.
به ديگر سخن، حضرت رضا(عليه السلام)، مانند ساير امامان قبل از خويش و به ويژه مثل امام صادق(عليه السلام)، تقيه نميكردند.
🔻يكي از دلائلي كه مأمون جلسات مناظره تشكيل ميداد، اين بود كه مثلاً امام را در آنچه ادعا ميكند، ناتوان نشان بدهد. در نهايت، فقط مأمون توانست با استفاده از زهر، كار را تمام كند و إلاّ تمام راههاي مأمون به بنبست ختم شده بود.
همانطور كه ذكر كرديم، از عصر امام رضا(عليه السلام) تا امام عسكري(عليه السلام)، أهلبيت(عليهم السلام)، در ابراز عقيده شيعه دربارهٴ امامان، تقيه نمیكردند و علني آن را مطرح میكردند. يعني، چون آنان در مركز خلافت و قدرت عباسيان زندگي میكردند، اگر اندكي خلاف آنچه میگفتند، ديده ميشد، بهترين عامل براي سركوبي شيعيان بود كه بگويند اعمال امامان شما، برخلاف ادعاي آنهاست.
يكي از موارد، اين بود كه هارون به پيشنهاد اطرافيانش، امام كاظم(عليه السلام) را زهر داد و قرار شد بگويند آن حضرت، غيبت كرده است. اساس «واقفيه» از همين جا شروع شد. اين بازي هارون و اطرافيانش بود كه بگويند از اين به بعد، امام در غيبت است و حضور امام جديد معني ندارد.←بر همين اساس امام رضا(عليه السلام)، هم علني امامتش را اعلان ميكرد و هم عملاً دست به اعجاز ميزد.
ابن حبّان در «الثقات» ميگويد:
«مازُرتُ مشهدَ الرضا تلاّ و رأيت معجزةً من آثار بركته؛ بدون استثناء هرگاه به زيارت قبر امام رضا(عليه السلام) رفتم، از جلوههاي بركت او معجزهاي ديدم».
از مشهورترين احاديث رسيده از حضرت رضا(عليه السلام)، حديث «سلسلة الذهب» است. (ر.ک: تصویر الحاقی)
⁉️❔مخاطبان اين روايت چه كساني بودهاند و چرا امام اين روايت شريف را در دو مرحله فرمودند؟
هنگامي كه امام(عليه السلام) اين حديث را در نيشابور مطرح فرمود، مشاهير محدّثان اهل سنت مانند ابن راهويه و ديگران هم حاضر بودند. علت اينكه امام(عليه السلام) براي سخن خود سند نقل ميكند، همين نوع مخاطبان است، و گرنه براي شيعيان، بين امام رضا(عليه السلام) و پيامبر(صلّيٰ الله عليه و آله و سلّم) فرقي نيست. اينكه امام(عليه السلام) سلسله سند حديث را تا پيامبر(صلّيٰ الله عليه و آله و سلّم) نقل ميكنند، براي اين است كه براساس نگاه مخاطبان سني، حديث بايد متصل السند باشد تا مقبول بيفتد.
احمد بن حنبل ميگويد: «والله لو قُريء هذا الاسناد علي مجنونٍ لأفاق»[مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص595.]. به خدا سوگند كه اگر اين سند، بر ديوانهای خوانده شود، به سلامت برخواهد خاست.
امام هم اول ذهن مردم را آماده ميكند، تكهاي از حديث را ميگويد كه: «كلمة لا إله إلاّ الله» ... و بعد از مسافتی ميفرماید: «بشرطها و ...». و اگر از اوّل اين سخن را ميگفت مردم نمينوشتند؛ اينكه چرا حضرت اين بحث را در نيشابور مطرح كرد اين بود كه اصلاً بنا بود حضرت را از مدينه تا طوس، از مسيري عبور دهند كه حتي الامكان شهري نباشد. لذا حضرت را به جاي كوفه از بصره آوردند و اولين شهري كه وارد شدند، نيشابور بود، زيرا چارهاي جز عبور از آن نداشتند.
از دلايل ديگر نقل اين حديث در نيشابور، علمي بودن شهر و حضور تعداد اندكي از شيعيان در آنجا بوده كه حضور «فضل بن شاذان» هم براساس همين اقليت شيعه است.
پیشنهاد مطالعه:
ولایت ، شرط ضروری توحید
➖➖➖➖
@borrhan
#معجزات_الائمه (۱۹۷)
#زیارت_قبور #توسل #مرو
#نقل_فضایل_از_کتب_مخالفین (۱۳۵۷)
⁉️❔مهمترين ويژگي عصر امام رضا عليهالسلام چيست؟
←پاسخ بر اساس مصاحبه🗞 نشریه گلستان قرآن(نشریه پژوهشی، تحلیلی و خبری در زمینه فعالیت ها و مطالعات قرآنی) با استاد مرحوم علامه شیخ محمدرضا جعفری رضوان الله تعالی علیه - نیمه دوم آذر 1383، سال هفتم شماره 193
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
✅ پاسخ:
از امتيازات امام رضا(عليه السلام) اين بود كه پس از شهادت حضرت موسي بن جعفر(عليه السلام)، به طور علني، امامت خود را اعلان كرد؛ مردم را به نفس دعوت ميكرد و #تقيه نميفرمود.
يونس بن عبدالرحمن يكي از اصحاب امام رضا(عليه السلام) است. وي براي امام(عليه السلام) مينويسد:
«أنّ سيف هارون يقطر من دماءكم و قد شهرت نفس بدعوي الإمامة؛ مولاي من، شمشير هارون از خون شما (أهل بيت) خونچكان است و با اين حال، شما خود را به امامت مشهور كردهايد».[ عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 2، ص 81 .]
از طرف امام(عليه السلام)، نامهاي براي يونس بن عبدالرحمن فرستاده ميشود كه:
🔸«هارون عاجزتر از آن است كه به من آسيبي برساند»[ عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 1، ص 191.].
🔚امام رضا(عليه السلام)، آنچه را كه ساير ائمه(عليهم السلام) به خواص شيعيان فرمودند، علني اعلان می كردند و علاوه بر اعلان، عمل هم میفرمود.
به ديگر سخن، حضرت رضا(عليه السلام)، مانند ساير امامان قبل از خويش و به ويژه مثل امام صادق(عليه السلام)، تقيه نميكردند.
🔻يكي از دلائلي كه مأمون جلسات مناظره تشكيل ميداد، اين بود كه مثلاً امام را در آنچه ادعا ميكند، ناتوان نشان بدهد. در نهايت، فقط مأمون توانست با استفاده از زهر، كار را تمام كند و إلاّ تمام راههاي مأمون به بنبست ختم شده بود.
همانطور كه ذكر كرديم، از عصر امام رضا(عليه السلام) تا امام عسكري(عليه السلام)، أهلبيت(عليهم السلام)، در ابراز عقيده شيعه دربارهٴ امامان، تقيه نمیكردند و علني آن را مطرح میكردند. يعني، چون آنان در مركز خلافت و قدرت عباسيان زندگي میكردند، اگر اندكي خلاف آنچه میگفتند، ديده ميشد، بهترين عامل براي سركوبي شيعيان بود كه بگويند اعمال امامان شما، برخلاف ادعاي آنهاست.
يكي از موارد، اين بود كه هارون به پيشنهاد اطرافيانش، امام كاظم(عليه السلام) را زهر داد و قرار شد بگويند آن حضرت، غيبت كرده است. اساس «واقفيه» از همين جا شروع شد. اين بازي هارون و اطرافيانش بود كه بگويند از اين به بعد، امام در غيبت است و حضور امام جديد معني ندارد.←بر همين اساس امام رضا(عليه السلام)، هم علني امامتش را اعلان ميكرد و هم عملاً دست به اعجاز ميزد.
ابن حبّان در «الثقات» ميگويد:
«مازُرتُ مشهدَ الرضا تلاّ و رأيت معجزةً من آثار بركته؛ بدون استثناء هرگاه به زيارت قبر امام رضا(عليه السلام) رفتم، از جلوههاي بركت او معجزهاي ديدم».
از مشهورترين احاديث رسيده از حضرت رضا(عليه السلام)، حديث «سلسلة الذهب» است. (ر.ک: تصویر الحاقی)
⁉️❔مخاطبان اين روايت چه كساني بودهاند و چرا امام اين روايت شريف را در دو مرحله فرمودند؟
هنگامي كه امام(عليه السلام) اين حديث را در نيشابور مطرح فرمود، مشاهير محدّثان اهل سنت مانند ابن راهويه و ديگران هم حاضر بودند. علت اينكه امام(عليه السلام) براي سخن خود سند نقل ميكند، همين نوع مخاطبان است، و گرنه براي شيعيان، بين امام رضا(عليه السلام) و پيامبر(صلّيٰ الله عليه و آله و سلّم) فرقي نيست. اينكه امام(عليه السلام) سلسله سند حديث را تا پيامبر(صلّيٰ الله عليه و آله و سلّم) نقل ميكنند، براي اين است كه براساس نگاه مخاطبان سني، حديث بايد متصل السند باشد تا مقبول بيفتد.
احمد بن حنبل ميگويد: «والله لو قُريء هذا الاسناد علي مجنونٍ لأفاق»[مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص595.]. به خدا سوگند كه اگر اين سند، بر ديوانهای خوانده شود، به سلامت برخواهد خاست.
امام هم اول ذهن مردم را آماده ميكند، تكهاي از حديث را ميگويد كه: «كلمة لا إله إلاّ الله» ... و بعد از مسافتی ميفرماید: «بشرطها و ...». و اگر از اوّل اين سخن را ميگفت مردم نمينوشتند؛ اينكه چرا حضرت اين بحث را در نيشابور مطرح كرد اين بود كه اصلاً بنا بود حضرت را از مدينه تا طوس، از مسيري عبور دهند كه حتي الامكان شهري نباشد. لذا حضرت را به جاي كوفه از بصره آوردند و اولين شهري كه وارد شدند، نيشابور بود، زيرا چارهاي جز عبور از آن نداشتند.
از دلايل ديگر نقل اين حديث در نيشابور، علمي بودن شهر و حضور تعداد اندكي از شيعيان در آنجا بوده كه حضور «فضل بن شاذان» هم براساس همين اقليت شيعه است.
پیشنهاد مطالعه:
ولایت ، شرط ضروری توحید
➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎