#ابوبکر_شناسی (۵۶)
#فدک (۲۳۱) #صحیفه_ملعونه (۲۱)
#قرطاس (۱۱۵) معنای #مولا (۱۴۶)
💡پست ویژه کانال برهان به مناسبت فرارسیدن ۲۲جمادیالثانی/سالمرگ ابوبکر بن ابوقحافه←فوقالعاده خواندنی
🔻آخرین روزهای خلیفه اول و روابط با خلیفه دوم
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
#مقدمه : ابوبکر ظاهراً برای جانشینی خویش عمر را برگزید ، اما به روشنی مشخص است که روابط شیخین بسیار پیچیدهتر از آنی است که تنها به عنوان دو دوست یا دو همکار از آن یاد شود،
اختلافهای فراوان و همکاریهای بسیار آن دو در تاریخ ثبت است ؛ اما اگر صحبت خلافت مُلک و ریاستی باشد که به «الملک عقیم» : «سلطنت رحم و مروت نمیشناسد» تعبیر شود ، این همکاری و آن اختلاف باید بسی دقیقتر بررسی گردد.
✅🔚 قبل از #شهادت_رسولخدا شیخین به روشنی همکاری تمام و کمال داشتند البته هریک با زیرکی خاص خود سعی در مطرح کردن خویش داشت ؛ اما پیمان نانوشتهٔ آنان پیش از صحیفه ملعونهٔ اول به گونهای بود که گویی ابوبکر به جهت سن بیشتر باید در دوران پس از رسول خدا صلیالله علیه و آله به خلافت برسد؛
←در پی نوشتن صحیفه ملعونهٔ اول ، به ظاهر نزدیکی پنج تن امضا کننده آن ، حکایتگر این ماجراست که تا زنده بودن هر یک از آن ۵ نفر خلافت نباید از میانشان به دیگری منتقل شود اما باز هم ابوبکر به جهت سن بالاتر و برخی خصوصیات فردی از جمله آرامش بیشتر ، قدرت کلام و تظاهر به زهد و تقوا جلوتر از چهار نفر دیگر بود.
به ظاهر با آنچه در پیمان نامه صحیفه ملعونه دوم نوشته شد علی رغم معرفی نشدن فردی به عنوان جانشین رسول خدا از سوی نویسندگان ، باز هم ابوبکر امکان بیشتری برای تصاحب این مقام داشت؛ البته از این تاریخ به بعد هر کدام از این دو نفر یعنی ابوبکر و عمر به دنبال نوعی یارکشی بودند تا بتوانند بعدها از آن استفاده بیشتری ببرند. اما آنچه هر دوی اینان را به هم نزدیکتر میکرد وجود #بنی_امیه ای بود که با کنار زدن رقیبانی از بنی هاشم به شدت از لحاظ اجتماعی و در نتیجه سیاسی در جامعه عربی _ قبیلگی آن زمان جلوتر بودند.
🔸اولین اختلاف جدی بین ابوبکر و عمر به تصریح منابع اهل سنت در خود سقیفه بود. عمر خود میگوید ابوبکر با اشاره به انصاری که در زیر سایبان کوچک سقیفه جمع شده بودند
وی و #ابوعبیده را جلو انداخت. او در ادامه میگوید این کار ترفندی بیش نبود تا نشان دهد که تنها ابوبکر لایق این کار است. در منابع اهل تسنن تصریح شده است که عمر اذعان داشت ابوبکر با این کار طمع ما را نسبت به خلافت سنجید و در عین حال ناامیدمان کرد!
در همین راستا عمر آرزو میکرد که به حرف برادرش زید بن خطاب و یارانش گوش کرده بود تا ابوبکر مزه خلافت را نچشد! ←←این خود نشان میدهد که هر کدام از شیخین طرفداران و یاران خاص خود را داشتند اما به نظر تیم تحقیقاتی برهان ، بسیار بعید مینماید که در صورت حضور ابوبکر ، عمر حتی با گوش دادن به حرف برادر یا کس دیگری میتوانست به خلافت برسد.
به ظاهر ابوبکر مانند واسطه و اصطلاحا «کاتالیزوری» برای آمادگی مردم برای خلافت عمر که خشونت و بیمایگی تمام زندگیاش را فرا گرفته بود عمل کرد علت نیز به روشنی قابل مشاهده است؛←خلیفه دوم در آخرین سفر حجش که البته آخرین ماه زندگیش بود مطالب بحث برانگیزی را اشاره میکند او به ظاهر در همان سفر ، حداقل دو بار یک مرتبه به #مغیرة و یک بار دیگر به فرزندش #عبدالله_بن_عمر متذکر میشود که «قریش بیشترین حسادت را در میان مردمان دارد و در میان ایشان ابوبکر حسودترین فرد است» سپس او از زیرکی ابوبکر سخن میگوید و اینکه خلافت را از چنگ عمر ربوده است، در همین ماجرا عمر و فرزندش عبدالله بن عمر تصریح و تایید میکنند که «والله لهو احب الی الناس من ضیاء أبصارهم»(۱- ر.ک: تصویر الحاقی) «:ابوبکر در نظر مردمان از نور چشمشان هم عزیزتر است» که گویا اشاره به همان عوام فریبی و زهد شخص خلیفه اول دارد.
-----------
۱- شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید ج۲صص۳۲-۲۸
«1⃣»
#فدک (۲۳۱) #صحیفه_ملعونه (۲۱)
#قرطاس (۱۱۵) معنای #مولا (۱۴۶)
💡پست ویژه کانال برهان به مناسبت فرارسیدن ۲۲جمادیالثانی/سالمرگ ابوبکر بن ابوقحافه←فوقالعاده خواندنی
🔻آخرین روزهای خلیفه اول و روابط با خلیفه دوم
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
#مقدمه : ابوبکر ظاهراً برای جانشینی خویش عمر را برگزید ، اما به روشنی مشخص است که روابط شیخین بسیار پیچیدهتر از آنی است که تنها به عنوان دو دوست یا دو همکار از آن یاد شود،
اختلافهای فراوان و همکاریهای بسیار آن دو در تاریخ ثبت است ؛ اما اگر صحبت خلافت مُلک و ریاستی باشد که به «الملک عقیم» : «سلطنت رحم و مروت نمیشناسد» تعبیر شود ، این همکاری و آن اختلاف باید بسی دقیقتر بررسی گردد.
✅🔚 قبل از #شهادت_رسولخدا شیخین به روشنی همکاری تمام و کمال داشتند البته هریک با زیرکی خاص خود سعی در مطرح کردن خویش داشت ؛ اما پیمان نانوشتهٔ آنان پیش از صحیفه ملعونهٔ اول به گونهای بود که گویی ابوبکر به جهت سن بیشتر باید در دوران پس از رسول خدا صلیالله علیه و آله به خلافت برسد؛
←در پی نوشتن صحیفه ملعونهٔ اول ، به ظاهر نزدیکی پنج تن امضا کننده آن ، حکایتگر این ماجراست که تا زنده بودن هر یک از آن ۵ نفر خلافت نباید از میانشان به دیگری منتقل شود اما باز هم ابوبکر به جهت سن بالاتر و برخی خصوصیات فردی از جمله آرامش بیشتر ، قدرت کلام و تظاهر به زهد و تقوا جلوتر از چهار نفر دیگر بود.
به ظاهر با آنچه در پیمان نامه صحیفه ملعونه دوم نوشته شد علی رغم معرفی نشدن فردی به عنوان جانشین رسول خدا از سوی نویسندگان ، باز هم ابوبکر امکان بیشتری برای تصاحب این مقام داشت؛ البته از این تاریخ به بعد هر کدام از این دو نفر یعنی ابوبکر و عمر به دنبال نوعی یارکشی بودند تا بتوانند بعدها از آن استفاده بیشتری ببرند. اما آنچه هر دوی اینان را به هم نزدیکتر میکرد وجود #بنی_امیه ای بود که با کنار زدن رقیبانی از بنی هاشم به شدت از لحاظ اجتماعی و در نتیجه سیاسی در جامعه عربی _ قبیلگی آن زمان جلوتر بودند.
🔸اولین اختلاف جدی بین ابوبکر و عمر به تصریح منابع اهل سنت در خود سقیفه بود. عمر خود میگوید ابوبکر با اشاره به انصاری که در زیر سایبان کوچک سقیفه جمع شده بودند
وی و #ابوعبیده را جلو انداخت. او در ادامه میگوید این کار ترفندی بیش نبود تا نشان دهد که تنها ابوبکر لایق این کار است. در منابع اهل تسنن تصریح شده است که عمر اذعان داشت ابوبکر با این کار طمع ما را نسبت به خلافت سنجید و در عین حال ناامیدمان کرد!
در همین راستا عمر آرزو میکرد که به حرف برادرش زید بن خطاب و یارانش گوش کرده بود تا ابوبکر مزه خلافت را نچشد! ←←این خود نشان میدهد که هر کدام از شیخین طرفداران و یاران خاص خود را داشتند اما به نظر تیم تحقیقاتی برهان ، بسیار بعید مینماید که در صورت حضور ابوبکر ، عمر حتی با گوش دادن به حرف برادر یا کس دیگری میتوانست به خلافت برسد.
به ظاهر ابوبکر مانند واسطه و اصطلاحا «کاتالیزوری» برای آمادگی مردم برای خلافت عمر که خشونت و بیمایگی تمام زندگیاش را فرا گرفته بود عمل کرد علت نیز به روشنی قابل مشاهده است؛←خلیفه دوم در آخرین سفر حجش که البته آخرین ماه زندگیش بود مطالب بحث برانگیزی را اشاره میکند او به ظاهر در همان سفر ، حداقل دو بار یک مرتبه به #مغیرة و یک بار دیگر به فرزندش #عبدالله_بن_عمر متذکر میشود که «قریش بیشترین حسادت را در میان مردمان دارد و در میان ایشان ابوبکر حسودترین فرد است» سپس او از زیرکی ابوبکر سخن میگوید و اینکه خلافت را از چنگ عمر ربوده است، در همین ماجرا عمر و فرزندش عبدالله بن عمر تصریح و تایید میکنند که «والله لهو احب الی الناس من ضیاء أبصارهم»(۱- ر.ک: تصویر الحاقی) «:ابوبکر در نظر مردمان از نور چشمشان هم عزیزتر است» که گویا اشاره به همان عوام فریبی و زهد شخص خلیفه اول دارد.
-----------
۱- شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید ج۲صص۳۲-۲۸
«1⃣»
🔸علاوه بر این طولانی بودن عمر ابوبکر و آل ابوبکر هم خلیفه دوم را نگران میکرد پدران و بستگان نسبی خلیفه اول عمرهای طولانی داشتند که این خود انتظار کشیدن برای مرگ طبیعی او را برای جانشین زجرآور میکرد و تلاش خلیفه دوم را برای هرچه کوتاه کردن عمر خلافت اولی دوچندان مینمود؛
در مقابل ابوبکر نیز تلاش متقابلی میکرد که نشان دهد که عمر در حد و اندازههای خلافت نیست.
← برای مثال در همان سال ۱۱ و آخرین ماهش ذیحجه ، ابوبکر به عنوان امیر الحاج عمر را برگزید و بلافاصله تصریح کرد : «نعم الوالی عمر و ما هو بخیر له أن سلب أمر امة محمد» «:عمر والی و استاندار خوبیست اما برای به دست گرفتن امور امت پیامبر صلاحیت ندارد.» و شبیه همین جملات را هم در آخر زندگانیاش تکرار کرد! (۱)
و در عین حال برخی از مردمان از خشونت سبوعانهٔ عمر نگران بودند و بر ابوبکر بابت جانشین کردن وی تذکر و حتی اعتراض میکردند ، یکی ابوبکر را از عذاب الهی میترساند که چگونه انسانی چنین خشن را به ولایت مردمان گمارده است(٢) و دیگری که طلحه باشد میگفت «در زمان زنده بودن تو عمر چنین میکند اگر تو نباشی چهها خواهد کرد»(۳) البته یادمان نرود که خود طلحه نیز از کسانی بود که به دنبال ریاست میگشت و اعتراضش به ابوبکر شاید بهانهای برای مطرح کردن خود بوده است.
🔻در اواخر خلافت ابوبکر ، عمر با همدستی دیگران و هم رای شدن #بنی_امیه سعی در حذف خلیفه اول کرد ؛ ظاهراً بهانه اصلی آنان این بود که ابوبکر به بنی هاشم و به خصوص شخص امیر مومنان علیهالسلام نزدیک شده است عمر با این بهانه که این نزدیکی ممکن است شروعی برای خلافت بنی هاشم باشد ، بنی امیه و شخص عثمان را با خود همراه کرد. تیم نویسندگان برهان مدرک روشنی از اهل تسنن بر این مدعا ندارد ، اما در منابع شیعی تلاش مذبوحانه ابوبکر برای نزدیک شدن به امیر مومنان به وضوح دیده میشود ؛ البته تلاشی از روی نفاق و سیاست ورزی که معمولاً یک طرفه و بینتیجه بود.(۴)
✅🔚 با این رویکرد کاملاً روشن است که ابوبکر در برابر عمل انجام شده قرار گرفت و ناخواسته عمر به او تحمیل شد؛
به تصریح منابع سنیان ابوبکر در خانه اسماء بنت عمیس در حال احتضار شروع به وصیت کرد ، عثمان که در این میان همواره در کنار عمر بود و از بنی امیه محسوب میشد ، شروع به نوشتن نمود. ابوبکر گفت : «این وصیت ابوبکر به مسلمانان است...» و قبل از بردن نام عمر ، خلیفه اول به ظاهر به حالت اغماء رفت. عثمان از ترس این که ابوبکر بمیرد و وصیت نکند ، نوشت: «من(: ابوبکر) عمر را به خلافت منصوب میکنم»
ابوبکر از حال بیهوشی در آمد و پرسید: «چه نوشتی؟» و عثمان وصیت نگفتهٔ ابوبکر را برایش خواند ، ابوبکر دست به آسمان برد و گفت:«اللٌهُمَ ولَیتُه بِِغَیرِ أمرِ نَبِیکَ وَ لَم أرد بِذلکَ إلّا صَلاحَهُم»(۵ - تصویر الحاقی) «خدایا او را بدون اجازه پیامبرت ولایت دادم و این کار را نمیخواستم مگر به جهت صلاح امت پیامبر!!» ←در تمام این کلام ، نارضایتی شخص ابوبکر مشاهده میشود.
❗️البته با وجود حالت اغماء خلیفه کسی نگفت: «این مرد هذیان میگوید» و یا معنای ولایت در عبارت «ولَیتُه بِِغَیرِ أمرِ نَبِیکَ» مانند #خطابهء_غدیر «دوست» نبود و چون عمر به خلافت میرسید ، دقیقا معنای خلافت داشت!❗️
به هر روی ابوبکر علیرغم اعتراض بسیاری بر این که «چرا چنین انسان تندخو ، دژم و بدرفتاری را بر مردمان حاکم میکنی؟» او را به عنوان خلیفه بعد از خود منصوب کرد، به ظاهر او چه میخواست عمر خلیفه باشد و چه نمیخواست ، به این کار مجبور بود.
گفته شده که ابوبکر در بستر مرگ پیوسته میگفته: «لعنت خدا بر پسر صهاک (:عمر) او مرا به گمراهی کشاند.»(۶) به هر روی این #پشیمانی هیچ ارزشی نداشت و عمر با اشاره ابوبکر به خلافت رسید!
ابوبکر پس از ۲سال و ۴ماه خلافت با نزدیک به ۷۰ و اندی سال سن ،در شامگاه ۳شنبه ۲۲جمادی الثانی۱۳ هجری ، در حالیکه پدرش هنوز زنده بود و یک ششم اموال او را به ارث برد(۷) از دنیا رفت؛ طبیب او حارث بن کَلده که تشخیص داده بود علت مرگ خلیفه خوردن سمی یکساله (به این معنا که پس از یک سال فرد را از بین میبرد) است چندی بعد میمیرد!
و دستگاه حاکم اعلام میکند علت مرگ خلیفه سرماخوردگی است آنهم در اواسط مردادماه عربستان!
----------
۱- سیرة النبوية و اخبار الخلفاء ابن حبان. ٤٥٣/٢ - ثقات ابن حبان ١٩١/٢
٢- البدء و التاریخ ۱۶۷/۵ (برخی مدارک مرتبط در ادامه خواهد آمد)
۳- کنرالعمال ۶۸۷/۵ ح۱۴۱۷۹ و منابع بسیاری از عامه
۴- به این ماجرا در منابع شیعی توجه کنید: بحارالانوار ج۲۹ صص۳۵-۴۱ که در آن به روشنی از تمایل ابوبکر به مصالحه با امیرمومنان علی علیهالسلام و در عین حال باقیماندن خلافت در دست وی سخن به میان آورده است.
۵- منابع مختلفی از اهل تسنن از جمله سیره النبویه ، ابن حبان ، ۴۵۴/۲
۶- بحارالانوار ۱۲۳/۲۸ و ...
۷- اسدالغابة ٤٧٨/٣
➖➖
@borrhan
در مقابل ابوبکر نیز تلاش متقابلی میکرد که نشان دهد که عمر در حد و اندازههای خلافت نیست.
← برای مثال در همان سال ۱۱ و آخرین ماهش ذیحجه ، ابوبکر به عنوان امیر الحاج عمر را برگزید و بلافاصله تصریح کرد : «نعم الوالی عمر و ما هو بخیر له أن سلب أمر امة محمد» «:عمر والی و استاندار خوبیست اما برای به دست گرفتن امور امت پیامبر صلاحیت ندارد.» و شبیه همین جملات را هم در آخر زندگانیاش تکرار کرد! (۱)
و در عین حال برخی از مردمان از خشونت سبوعانهٔ عمر نگران بودند و بر ابوبکر بابت جانشین کردن وی تذکر و حتی اعتراض میکردند ، یکی ابوبکر را از عذاب الهی میترساند که چگونه انسانی چنین خشن را به ولایت مردمان گمارده است(٢) و دیگری که طلحه باشد میگفت «در زمان زنده بودن تو عمر چنین میکند اگر تو نباشی چهها خواهد کرد»(۳) البته یادمان نرود که خود طلحه نیز از کسانی بود که به دنبال ریاست میگشت و اعتراضش به ابوبکر شاید بهانهای برای مطرح کردن خود بوده است.
🔻در اواخر خلافت ابوبکر ، عمر با همدستی دیگران و هم رای شدن #بنی_امیه سعی در حذف خلیفه اول کرد ؛ ظاهراً بهانه اصلی آنان این بود که ابوبکر به بنی هاشم و به خصوص شخص امیر مومنان علیهالسلام نزدیک شده است عمر با این بهانه که این نزدیکی ممکن است شروعی برای خلافت بنی هاشم باشد ، بنی امیه و شخص عثمان را با خود همراه کرد. تیم نویسندگان برهان مدرک روشنی از اهل تسنن بر این مدعا ندارد ، اما در منابع شیعی تلاش مذبوحانه ابوبکر برای نزدیک شدن به امیر مومنان به وضوح دیده میشود ؛ البته تلاشی از روی نفاق و سیاست ورزی که معمولاً یک طرفه و بینتیجه بود.(۴)
✅🔚 با این رویکرد کاملاً روشن است که ابوبکر در برابر عمل انجام شده قرار گرفت و ناخواسته عمر به او تحمیل شد؛
به تصریح منابع سنیان ابوبکر در خانه اسماء بنت عمیس در حال احتضار شروع به وصیت کرد ، عثمان که در این میان همواره در کنار عمر بود و از بنی امیه محسوب میشد ، شروع به نوشتن نمود. ابوبکر گفت : «این وصیت ابوبکر به مسلمانان است...» و قبل از بردن نام عمر ، خلیفه اول به ظاهر به حالت اغماء رفت. عثمان از ترس این که ابوبکر بمیرد و وصیت نکند ، نوشت: «من(: ابوبکر) عمر را به خلافت منصوب میکنم»
ابوبکر از حال بیهوشی در آمد و پرسید: «چه نوشتی؟» و عثمان وصیت نگفتهٔ ابوبکر را برایش خواند ، ابوبکر دست به آسمان برد و گفت:«اللٌهُمَ ولَیتُه بِِغَیرِ أمرِ نَبِیکَ وَ لَم أرد بِذلکَ إلّا صَلاحَهُم»(۵ - تصویر الحاقی) «خدایا او را بدون اجازه پیامبرت ولایت دادم و این کار را نمیخواستم مگر به جهت صلاح امت پیامبر!!» ←در تمام این کلام ، نارضایتی شخص ابوبکر مشاهده میشود.
❗️البته با وجود حالت اغماء خلیفه کسی نگفت: «این مرد هذیان میگوید» و یا معنای ولایت در عبارت «ولَیتُه بِِغَیرِ أمرِ نَبِیکَ» مانند #خطابهء_غدیر «دوست» نبود و چون عمر به خلافت میرسید ، دقیقا معنای خلافت داشت!❗️
به هر روی ابوبکر علیرغم اعتراض بسیاری بر این که «چرا چنین انسان تندخو ، دژم و بدرفتاری را بر مردمان حاکم میکنی؟» او را به عنوان خلیفه بعد از خود منصوب کرد، به ظاهر او چه میخواست عمر خلیفه باشد و چه نمیخواست ، به این کار مجبور بود.
گفته شده که ابوبکر در بستر مرگ پیوسته میگفته: «لعنت خدا بر پسر صهاک (:عمر) او مرا به گمراهی کشاند.»(۶) به هر روی این #پشیمانی هیچ ارزشی نداشت و عمر با اشاره ابوبکر به خلافت رسید!
ابوبکر پس از ۲سال و ۴ماه خلافت با نزدیک به ۷۰ و اندی سال سن ،در شامگاه ۳شنبه ۲۲جمادی الثانی۱۳ هجری ، در حالیکه پدرش هنوز زنده بود و یک ششم اموال او را به ارث برد(۷) از دنیا رفت؛ طبیب او حارث بن کَلده که تشخیص داده بود علت مرگ خلیفه خوردن سمی یکساله (به این معنا که پس از یک سال فرد را از بین میبرد) است چندی بعد میمیرد!
و دستگاه حاکم اعلام میکند علت مرگ خلیفه سرماخوردگی است آنهم در اواسط مردادماه عربستان!
----------
۱- سیرة النبوية و اخبار الخلفاء ابن حبان. ٤٥٣/٢ - ثقات ابن حبان ١٩١/٢
٢- البدء و التاریخ ۱۶۷/۵ (برخی مدارک مرتبط در ادامه خواهد آمد)
۳- کنرالعمال ۶۸۷/۵ ح۱۴۱۷۹ و منابع بسیاری از عامه
۴- به این ماجرا در منابع شیعی توجه کنید: بحارالانوار ج۲۹ صص۳۵-۴۱ که در آن به روشنی از تمایل ابوبکر به مصالحه با امیرمومنان علی علیهالسلام و در عین حال باقیماندن خلافت در دست وی سخن به میان آورده است.
۵- منابع مختلفی از اهل تسنن از جمله سیره النبویه ، ابن حبان ، ۴۵۴/۲
۶- بحارالانوار ۱۲۳/۲۸ و ...
۷- اسدالغابة ٤٧٨/٣
➖➖
@borrhan
[ کانال برهان ]
❗️ما گیر کردیم حضرت عمر دیگه خیلی گند زده انصافا😂 🔻 اعترافات جنجالی یکی از علمای منصف اهل سنت/محمد اسحاق مدنی خلاصه ای از اظهارات ایشان: «... در کتب ما نوشته شده که عمَر مانع نوشتن وصیت رسول خدا شد ؛ عمَر خانه حضرت زهرا را آتش زد و درِ خانه را شکست و…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
[ کانال برهان ]
⚠️ احمد بن حنبل که خیانتهای علمی او بر اهل تحقیق مخفی نیست (یک نمونه)، در موردی دیگر، نقلی درباره رسول اکرم صلی الله علیه و آله را به راحتی تحریف نموده. (تصویر شماره ١)
«وی نقل کرده که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از چند طایفه بیزار بودند: ثقیف، و بنو حنیفة»
👈🏻 امّا با نگاه به برخی کتب سُنّیان، مانند "مسند أبي يعلي" در (تصویر شماره ٢) واضح است که احمد حنبل، یک طایفه را از روایت حذف نموده، ولی منابع دیگر، روایت را کامل نقل کردهاند. احمد حنبل "بنی امیّه" را از روایت حذف کرده !!! با توجّه به اینکه وی در عصر بنی عبّاس میزیسته، واضح است که از جهت ترس حکومت و مصالح اینچنینی دست به این خیانت علمی نزده. آیا دلیلی جز تعلّق خاطر او به بنی امیّه وجود دارد؟
🔗 پیشنهاد مطالعه: حذف نام دو طایفه از این حدیث نورانی توسط یکی دیگر از علمای عامه با ذکر عبارت بنی فلان!!
#احمد_بن_حنبل (۳۰)
#تحریف #بنی_امیه
#سیرهء علمای مخالفین (۲۰۱)
@borrhan
«وی نقل کرده که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از چند طایفه بیزار بودند: ثقیف، و بنو حنیفة»
👈🏻 امّا با نگاه به برخی کتب سُنّیان، مانند "مسند أبي يعلي" در (تصویر شماره ٢) واضح است که احمد حنبل، یک طایفه را از روایت حذف نموده، ولی منابع دیگر، روایت را کامل نقل کردهاند. احمد حنبل "بنی امیّه" را از روایت حذف کرده !!! با توجّه به اینکه وی در عصر بنی عبّاس میزیسته، واضح است که از جهت ترس حکومت و مصالح اینچنینی دست به این خیانت علمی نزده. آیا دلیلی جز تعلّق خاطر او به بنی امیّه وجود دارد؟
🔗 پیشنهاد مطالعه: حذف نام دو طایفه از این حدیث نورانی توسط یکی دیگر از علمای عامه با ذکر عبارت بنی فلان!!
#احمد_بن_حنبل (۳۰)
#تحریف #بنی_امیه
#سیرهء علمای مخالفین (۲۰۱)
@borrhan
[ کانال برهان ]
#معجزات_الائمه (۱۹۶) #دولت_حق (۱۱۳) ✅ حکایت نقش دو شیر در بالای ایوان نقارهخانه در صحن عتیق (انقلاب) حرم رضوی چیست؟ ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🔸در این صحنه مردی با ریش و سبیلی بلند، سری تراشیده و لباس سفید بر زمین افتاده و دو شیر بر او مسلط شدهاند. یک شیر سر او…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM