[ کانال برهان ]
11.3K subscribers
23.6K photos
1.94K videos
745 files
13.5K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ:
@EDborrhan

کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
#پاسخ_به_شبهات
#درس_های_توحید

متن شبهه:
مگر خدا همه جا نیست ، پس چرا برای دعا کردن دست ها رو به سوی آسمان بلند می کنیم؟
(نفی #تجسیم )

🔸¤🔷

این سوال از حضرات معصومین صلوات الله علیهم ، پرسیده شده است ، وجودمان را نورانی می کنیم به نور معارف اهل بیت علیهم السلام :

⬅️ #هشام_بن_حکم مى‏ گوید:
زندیقى خدمت امام صادق علیه السلام آمد و از آیه «الرّحمنُ عَلَى الْعَرشِ اسْتَوى‏»سؤال کرد .
امام علیه السلام ضمن توضیحى فرمودند:
خداوند متعال ، نیاز به هیچ مکانى و هیچ مخلوقى ندارد، بلکه تمام موجودات محتاج او هستند.
سؤال کننده عرض کرد: پس تفاوتى ندارد که به هنگام دعا دست به سوى آسمان بلند کنید یا به سوى زمین پائین آورید؟!
امام علیه السلام فرمود:
👈 این موضوع ، در علم و احاطه و قدرت خدا یکسان است و هیچ تفاوتى نمى‏ کند , ولى خداوند متعال دوستان و بندگانش را دستور داده که دست هاى خود را به سوى آسمان ، به طرف عرش بردارند ، چرا که معدن رزق آنجا است (لِأَنَّهُ جَعَلَهُ مَعْدِنَ الرِّزْق‏) ما آنچه را قرآن و اخبار رسول خدا صلى الله علیه و آله اثبات کرده است ، تثبیت می‏ کنیم ، آنجا که فرمود: دستهاى خود را به سوى خداوند متعال بردارید، و این سخنى است که تمام امّت بر آن اتفاق نظر دارند .(۱)

⬅️ امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:
هنگامی‌که یکى از شما نماز را پایان مى ‏دهد دست به‌سوی آسمان بردارد و مشغول دعا شود.
مردى عرض کرد: اى امیر مؤمنان! مگر خداوند همه‌جا نیست؟
فرمود: آرى همه‌ جا هست.
عرض کرد: پس چرا بندگان دست به آسمان برمی دارند؟
فرمود:
👈آیا در قرآن نخوانده‌ای: «وَفى السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوْعَدُوْنَ » ، «در آسمان رزق شما است و آنچه به شما وعده داده مى ‏شود» ؛ پس از کجا انسان روزى را بطلبد جز از محلش، محل رزق و وعده الهى آسمان است. (مَوْضِعُ الرِّزْقِ وَ مَا وَعَدَ اللَّهُ السَّمَاء)(۲)


مدارک :
۱)📙بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۳، ص: ۳۳۰
۲)📘علل الشرائع، ج‏۲، ص: ۳۴۴
http://ar.lib.eshia.ir/10107/2/344

🔸¤🔷

☑️ کانال برهان و پاسخ مستند به سؤالات

@borrhan
Forwarded from اتچ بات
#پاسخ به شبهات

رد اتهام #تجسیم به #هشام_بن_حکم توسط استاد جوادی آملی

______________

در ابتدا مقاله‌ای جامع در پاسخ به این اتهام تقدیم میشود:

📕 مقاله حجت الاسلام سید مهدی حجازی درباره نسبت #تجسیم به هشام بن حکم
فصلنامه نور الصادق، شماره ۴۳-۴۴
پاییز و زمستان ۱۳۹۶

دانلود مقاله:
http://www.nooralsadegh.ir/آرشیو-فصلنامه/فصلنامه-شماره-43-44/item/738-بررسی-نسبت-تجسیم-توسط-استاد-جوادی-آملی-به-هشام-بن-حکم-ره-2

==============

پاسخی را هم به اجمال تقدیم می‌کنیم:

به این روایت صحیح السند دقت فرمایید و اعتقاد جناب هشام بن حکم را دریابید!

45 - تفسير علي بن إبراهيم : أبي ، عن البزنطي ، عن الرضا عليه السلام قال : قال لي : يا أحمد ما الخلاف بينكم وبين أصحاب هشام بن الحكم في التوحيد ؟ فقلت : جعلت فداك قلنا نحن
بالصورة للحديث الذي روي أن رسول الله صلى الله عليه وآله رأي ربه في صورة شاب ! فقال هشام ابن الحكم بالنفي بالجسم . فقال : يا أحمد إن رسول ابله صلى الله عليه وآله لما أسري به إلى السماء وبلغ عند سدرة المنتهى خرق له في الحجب مثل سم الإبرة فرأى من نور العظمة ما شاء الله أن يرى ، وأردتم أنتم التشبيه ، دع هذا يا أحمد لا ينفتح عليك منه أمر عظيم .
بيان : بالنفي أي نفي الصورة مع القول بالجسم ، والمراد بالحجب أما الحجب المعنوية وبالرؤية الرؤية القلبية ، أو الحجب الصورية ، فالمراد بنور العظمة آثار عظمته
برؤية عجائب خلقه.

امام رضا علیه السلام به احمد بن ابی نصر بزنطی میفرماید:
ای احمد اختلاف شما و اصحاب #هشام_بن_حکم در #توحید چیست؟ احمد ابی نصر میگوید که ما میگوییم خداوند در شکل صورت هست بخاطر روایتی که مطرح شده رسول الله خداوند را در صورت یک جوان دیدند ولیکن هشام به نفی تجسیم قائل است. امام علیه السلام میفرمایند:
ای احمد رسول الله وقتی به #معراج رفتند و به سدرة المنتهی رسیدند حجاب بین ایشان از بین رفت لذا عظمت نور الله را دیدند که شما به اشتباه این را فهمیده‌اید که تشبیه بوده؛ ای احمد این عقیده را کنار بگذار چیز خوبی برای شما ندارد.

علامه محدث مجلسی در شرح این روایت میفرمایند نفی صورت یعنی نفی تجسیم و مراد از حجاب ، حجاب معنوی هست و رؤیت هم منظور رؤیت قلبی هست که با دیدن آثار و خلق الله به وجود و عظمت الله میبریم.

بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 3 - ص 307
http://lib.eshia.ir/71860/3/307



منشأ نسبت های ناروا به جناب هشام بن حکم ، #حسد است و نا گفته نماند که تنها مرحوم هشام بن الحکم مورد افترا و قذف قرار نگرفته؛ بلکه مرحوم زرارة بن اعین، فضل بن شاذان نیشابوری و سایر بزرگان نیز در معرض اتهام و حسد بوده‌اند.

🔖کلام آیت الله خویی را بخوانید:

أقول : إن هذه الروايات بأجمعها ضعيفة لا يمكن الاعتماد عليها ، ووجه الضعف في غير الرواية الأولى ظاهر ، وأما الرواية الأولى فإنها أيضا ضعيفة ، فإن راويها علي بن أبي حمزة وهو البطائني ، فإنه المعروف ، ولا سيما أن الراوي عنه صفوان بن يحيى وهو الذي روي كتابه ، على ما مر في ترجمته ، على أنها معارضة بما دل على أنه لم يكن قائلا بالجسم .

#تمام رواياتي كه در بحث #تجسيم هشام آمده همه #ضعيف هستند و نمي‌توان بر آن ها اعتماد كنيم . روايت اول ،‌ دليل ضعفش ، ظاهر است . روايت دوم ، در سندش علي بن ابي حمزه بطائني است .. از طرف ديگر همه ي اين ها با رواياتي كه دلالت می‌كند بر اين كه هشام قائل به جسم نبودند ،‌در تعارض است .

آيت الله خوئي ،معجم الرجال ، ج 20 ،ص 320

🔖 علامه مجلسی رحمة الله عليه هم روایت مورد استناد مخالفین را ضعیف می‌داند:

الحدیث السابع: ضعیف
http://lib.eshia.ir/71429/2/7

____________


🔰 برای درک عظمت جایگاه جناب #هشام_بن_حکم نزد امام صادق علیه السلام این روایت گویاست:

امام صادق عليه السلام: «هشام رائد حقنا وسائق قولنا المويد لصدقنا والدامغ الباطل اعدائنا من تبعه وتبع اثره تبعنا ومن خالفه والحد فينا فقد عادانا والحد فينا

هشام مراقب و نگهبان حق ما و دنبال كنندة قول ما، مؤيد صدق ما و نابودكنندة باطل ماست. كسي كه او را پيروي كند، ما را تبعيت كرده و هر كس با او مخالفت ورزد، با ما دشمني و مخالفت ورزيده است؛

📗الشافي في الإمامة نویسنده : السيد الشريف المرتضي جلد : 1 صفحه : 85



©کانال برهان و پاسخگویی به شبهات روز
@borrhan
Forwarded from اتچ بات
سلام علیکم
عرض ارادت

در توحید صدوق از امام باقر (علیه السلام) سوال شده که جایز است به خدا شیء گفته شود؟
حضرت فرمودند بله، او را از دو مرز بیرون می‌برد مرز تعطیل و مرز تشبیه.
در صفحات قبلی راوی از امام کاظم (علیه السلام) سوال میکند که #هشام_بن_حکم برای خدا جسم قائل است. امام فرمود سرگشتگی سرگشتگان را از خود دور کن و از شیطان به خدا پناه ببر.

حضرت استاد توضیحی درباره این دو حدیث بیان بفرمایید.
تشکر
خداوند نگهدار شما

پاسخ آیت الله #سید_علی_حسینی_میلانی مدظله 

بسمه تعالی

السلام علیکم
1ـ به خدایتعالی «شیء» به معنای اسم فاعلی گفته می شود، چون خالق او است و همه مخلوقات به مشیت او خلق شده اند.
هشام قائل به #تجسیم نیست و حتی مخالفین هم او را منزّه می دارند.
http://www.al-milani.com/farsi/qa/qa.php?cat=1&itemid=1466

=============
@borrhan
#شاگردان_مکتب_الصادق علیه‌السلام [2]


💠امام صادق علیه السلام میفرمایند:
علمای شیعه مرزدارانی هستند که مراقب شیاطین و عفریت‌هایند و مانع از تسلط شیاطین و نواصب بر آن دسته از شیعیان و جوانان ما که عقیده قوی ندارند می‌شوند.

📗بحارالانوار ج2 ص5 ح8

▪️

🔸 یکی از شاگردان ممتاز اهل بیت علیهم السلام چه در علوم عقلی و چه علوم نقلی، جناب #هشام_بن_حکم رحمه الله می باشد.
http://l1l.ir/35i4

🔹 او در فن مناظره، قدرت بیان و صراحت لهجه سرآمد اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بود.


👤 شیخ طوسی رحمه الله درباره ایشان می‌گوید:

و روايت كرده از حضرت صـادق و مـوسـى عليهما السلام و ثقه است و مدايح عظيمه از اين دو امام براى او روايت شده. و مردى حاضر جواب و در علم كلام بسيار حاذق و ماهر بوده است.

📚 الفهرست طوسی ص259


همچنین در جایی دیگر می گوید:

#هشام_بن_حکم از خواص اصحاب امام کاظم علیه السلام بود و مباحثات بسیاری با مخالفین در اصول و غیره داشت.

📚 الفهرست طوسی ص174

🔗پیشنهاد مطالعه:
مناظره طوفانی جناب هشام بن الحکم در اثبات و لزوم وجود امام

ردیه بر اتهامات آقای جوادی آملی بر اعتقاد جناب هشام بن الحکم به #تجسیم

استفتاء از آیت الله #سید_علی_حسینی_میلانی درباره اتهام به جناب هشام بن الحکم در مقوله باور به #تجسیم

🆔 @borrhan
[ کانال برهان ]
#شاگردان_مکتب_الصادق علیه‌السلام [2] 💠امام صادق علیه السلام میفرمایند: علمای شیعه مرزدارانی هستند که مراقب شیاطین و عفریت‌هایند و مانع از تسلط شیاطین و نواصب بر آن دسته از شیعیان و جوانان ما که عقیده قوی ندارند می‌شوند. 📗بحارالانوار ج2 ص5 ح8 ▪️
#درس_های_توحید

توحيد شيعه در لسان مبارك امام صادق علیه صلوات الله به نقل از #هشام_بن_حکم

👈 نفی #تجسیم

~~~~▪️~~~~~~~~~

6- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِیقِ حِینَ سَأَلَهُ مَا هُوَ قَالَ هُوَ شَیْ ءٌ بِخِلَافِ الْأَشْیَاءِ ارْجِعْ بِقَوْلِی إِلَی إِثْبَاتِ مَعْنًی وَ أَنَّهُ شَیْ ءٌ بِحَقِیقَهِ الشَّیْئِیَّهِ 👈غَیْرَ أَنَّهُ لَا جِسْمٌ وَ لَا صُورَهٌ👉 وَ لَا یُحَسُّ وَ لَا یُجَسُّ وَ لَا یُدْرَکُ بِالْحَوَاسِّ الْخَمْسِ لَا تُدْرِکُهُ الْأَوْهَامُ وَ لَا تَنْقُصُهُ الدُّهُورُ وَ لَا تُغَیِّرُهُ الْأَزْمَانُ فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ فَتَقُولُ إِنَّهُ سَمِیعٌ بَصِیرٌ قَالَ هُوَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ سَمِیعٌ بِغَیْرِ جَارِحَهٍ وَ بَصِیرٌ بِغَیْرِ آلَهٍ بَلْ یَسْمَعُ بِنَفْسِهِ وَ یُبْصِرُ بِنَفْسِهِ لَیْسَ قَوْلِی إِنَّهُ سَمِیعٌ یَسْمَعُ بِنَفْسِهِ وَ بَصِیرٌ یُبْصِرُ بِنَفْسِهِ أَنَّهُ شَیْ ءٌ وَ النَّفْسُ شَیْ ءٌ آخَرُ وَ لَکِنْ أَرَدْتُ عِبَارَهً عَنْ نَفْسِی إِذْ کُنْتُ مَسْئُولًا وَ إِفْهَاماً لَکَ إِذْ کُنْتَ سَائِلًا فَأَقُولُ إِنَّهُ سَمِیعٌ بِکُلِّهِ لَا أَنَّ الْکُلَّ مِنْهُ لَهُ بَعْضٌ وَ لَکِنِّی أَرَدْتُ إِفْهَامَکَ وَ التَّعْبِیرُ عَنْ نَفْسِی وَ لَیْسَ مَرْجِعِی فِی ذَلِکَ إِلَّا إِلَی أَنَّهُ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ الْعَالِمُ الْخَبِیرُ بِلَا اخْتِلَافِ الذَّاتِ وَ لَا اخْتِلَافِ الْمَعْنَی قَالَ لَهُ السَّائِلُ فَمَا هُوَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هُوَ الرَّبُّ وَ هُوَ الْمَعْبُودُ وَ هُوَ اللَّهُ وَ لَیْسَ قَوْلِی اللَّهُ إِثْبَاتَ هَذِهِ الْحُرُوفِ أَلِفٍ وَ لَامٍ وَ هَاءٍ وَ لَا رَاءٍ وَ لَا بَاءٍ وَ لَکِنِ ارْجِعْ إِلَی مَعْنًی وَ شَیْ ءٍ خَالِقِ الْأَشْیَاءِ وَ صَانِعِهَا وَ نَعْتِ هَذِهِ الْحُرُوفِ وَ هُوَ الْمَعْنَی سُمِّیَ بِهِ اللَّهُ وَ الرَّحْمَنُ وَ الرَّحِیمُ وَ الْعَزِیزُ وَ أَشْبَاهُ ذَلِکَ مِنْ أَسْمَائِهِ وَ هُوَ الْمَعْبُودُ جَلَّ وَ عَزَّ قَالَ لَهُ السَّائِلُ فَإِنَّا لَمْ نَجِدْ مَوْهُوماً إِلَّا مَخْلُوقاً قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَوْ کَانَ ذَلِکَ کَمَا تَقُولُ لَکَانَ التَّوْحِیدُ عَنَّا مُرْتَفِعاً لِأَنَّا لَمْ نُکَلَّفْ غَیْرَ مَوْهُومٍ وَ لَکِنَّا نَقُولُ کُلُّ مَوْهُومٍ بِالْحَوَاسِّ مُدْرَکٍ بِهِ تَحُدُّهُ الْحَوَاسُّ وَ تُمَثِّلُهُ فَهُوَ مَخْلُوقٌ إِذْ کَانَ النَّفْیُ هُوَ الْإِبْطَالَ وَ الْعَدَمَ وَ الْجِهَهُ الثَّانِیَهُ التَّشْبِیهُ إِذْ کَانَ التَّشْبِیهُ هُوَ صِفَهَ الْمَخْلُوقِ الظَّاهِرِ التَّرْکِیبِ وَ التَّأْلِیفِ فَلَمْ یَکُنْ بُدٌّ مِنْ إِثْبَاتِ الصَّانِعِ لِوُجُودِ الْمَصْنُوعِینَ وَ الِاضْطِرَارِ إِلَیْهِمْ أَنَّهُمْ مَصْنُوعُونَ وَ أَنَّ صَانِعَهُمْ غَیْرُهُمْ وَ لَیْسَ مِثْلَهُمْ إِذْ کَانَ مِثْلُهُمْ شَبِیهاً بِهِمْ فِی ظَاهِرِ التَّرْکِیبِ وَ التَّأْلِیفِ وَ فِیمَا یَجْرِی عَلَیْهِمْ مِنْ حُدُوثِهِمْ بَعْدَ إِذْ لَمْ یَکُونُوا وَ تَنَقُّلِهِمْ مِنَ صِغَرٍ إِلَی کِبَرٍ وَ سَوَادٍ إِلَی بَیَاضٍ وَ قُوَّهٍ إِلَی ضَعْفٍ وَ أَحْوَالٍ مَوْجُودَهٍ لَا حَاجَهَ بِنَا إِلَی تَفْسِیرِهَا لِبَیَانِهَا وَ وُجُودِهَا قَالَ لَهُ السَّائِلُ فَقَدْ حَدَدْتَهُ إِذْ أَثْبَتَّ وُجُودَهُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمْ أَحُدَّهُ وَ لَکِنِّی أَثْبَتُّهُ إِذْ لَمْ یَکُنْ بَیْنَ النَّفْیِ وَ الْإِثْبَاتِ مَنْزِلَهٌ قَالَ لَهُ السَّائِلُ فَلَهُ إِنِّیَّهٌ وَ مَائِیَّهٌ قَالَ نَعَمْ لَا یُثْبَتُ الشَّیْ ءُ إِلَّا بِإِنِّیَّهٍ وَ مَائِیَّهٍ قَالَ لَهُ السَّائِلُ فَلَهُ کَیْفِیَّهٌ قَالَ لَا لِأَنَّ الْکَیْفِیَّهَ جِهَهُ الصِّفَهِ وَ الْإِحَاطَهِ وَ لَکِنْ لَا بُدَّ مِنَ الْخُرُوجِ مِنْ جِهَهِ التَّعْطِیلِ وَ التَّشْبِیهِ لِأَنَّ مَنْ نَفَاهُ فَقَدْ أَنْکَرَهُ وَ دَفَعَ رُبُوبِیَّتَهُ وَ أَبْطَلَهُ وَ مَنْ شَبَّهَهُ بِغَیْرِهِ فَقَدْ أَثْبَتَهُ بِصِفَهِ الْمَخْلُوقِینَ الْمَصْنُوعِینَ الَّذِینَ لَا یَسْتَحِقُّونَ الرُّبُوبِیَّهَ وَ لَکِنْ لَا بُدَّ مِنْ إِثْبَاتِ أَنَّ لَهُ کَیْفِیَّهً لَا یَسْتَحِقُّهَا غَیْرُهُ وَ لَا یُشَارِکُ فِیهَا وَ لَا یُحَاطُ بِهَا وَ لَا یَعْلَمُهَا غَیْرُهُ قَالَ السَّائِلُ فَیُعَانِی الْأَشْیَاءَ بِنَفْسِهِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هُوَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ یُعَانِیَ الْأَشْیَاءَ بِمُبَاشَرَهٍ وَ مُعَالَجَهٍ لِأَنَّ ذَلِکَ صِفَهُ الْمَخْلُوقِ الَّذِی لَا تَجِی ءُ الْأَشْیَاءُ لَهُ إِلَّا بِالْمُبَاشَرَهِ وَ الْمُعَالَجَهِ وَ هُوَ مُتَعَالٍ نَافِذُ الْإِرَادَهِ وَ الْمَشِیئَهِ فَعَّالٌ لِمَا یَشَاءُ.

1
Forwarded from اتچ بات
#شاگردان_مکتب_الصادق علیه‌السلام [5]

مناظره خواندنی مرد شامی با شاگردان امام صادق علیه السلام در حضور آن حضرت

~~~~💠~~~~~~~

هشام بن سالم گفت: با چند نفر از اصحاب خدمت حضرت صادق (عليه‌السلام) بودم مردی شامی وارد شد و اجازه خواست سلام کرد امام (عليه‌السلام) به او اجازه نشستن داده فرمودند: چه حاجتی داری؟ گفت: شنیده ام هر چه از شما بپرسند میدانید ، آمده ام با شما مناظره کنم، امام(عليه‌السلام) پرسید در چه مورد؟ گفت: در باره قطع و وصل قرآن و رفع و نصب و جر و سکون آن.حضرت صادق (عليه‌السلام) رو به #حمران_بن_اعین نموده فرمود: با این مرد بحث کن. شامی گفت: من میخواهم با شما مناظره کنم نه با او. حضرت فرمودند: اگر او را شکست دادی مرا شکست داده ای. مرد شامی شروع کرد به سؤال کردن از حمران ، آنقدر سؤال کرد که خسته شد و حمران پیوسته به او جواب میداد. امام صادق(عليه‌السلام) فرمودند: شامی! حمران را چگونه یافتی ؟ گفت: استاد است هر چه پرسیدم جواب داد. امام به حمران فرمودند: حالا تو از شامی سؤال کن. حمران نگذاشت که مرد شامی تکان بخورد و بتواند خود را جمع و جور کند. مرد شامی عرض کرد آقا اگر اجازه بدهی درباره عربی با شما مناظره کنم امام به #أبان_بن_تغلب فرمودند: با او مناظره کن ابان نیز نگذاشت مرد شامی تکان بخورد. شامی گفت: میخواهم در مورد اعتقادات دینی بحث کنم او را حواله به #مؤمن_طاق داده فرمودند: با او مناظره کن بحث بین آنها شروع شد بالاخره مؤمن طاق با حرف خودش او را مغلوب نمود.گفت: مایلم در باره استطاعت بحث کنم. امام(عليه‌السلام) به #طیار فرمودند: تو با او بحث کن طیار نیز نگذاشت او تکان بخورد، گفت: میخواهم درباره توحید بحث کنم. امام(عليه‌السلام) به #هشام_بن_سالم فرمودند: با او بحث کن مناظره آنها نیز بدین طریق بود که گاهی شامی و گاهی هشام پیروز می شد بالاخره هشام او را مغلوب کرد. گفت: میخواهم در مورد امامت با شما مناظره کنم. امام(عليه‌السلام) رو #هشام_بن_حکم نموده فرمودند: ابو الحکم تو با او مناظره کن هشام نگذاشت یک کلمه حرف بزند چنان او را پیچاند که حرف زدن را فراموش کرد. امام صادق (عليه‌السلام) از مناظره هشام چنان خوششان آمده بود که شروع بخنده نمودند بطوری که دندانهای مبارکشان معلوم میشد.
مرد شامی گفت: مثل اینکه شما میخواهید بمن بفهمانید در میان شاگردانت چنین اشخاصی هستند.فرمود: همین است. سپس فرمودند: برادر شامی اما حمران تو را به زبان گرفت متحیر شدی و مغلوب گردیدی ولی یک سؤال واقعی نمود جواب آن را ندانستی ابان بن تغلب نیز حق را با باطل آمیخت و بر تو پیروز شد ولی #زرارة با تو بقیاس مناظره کرد قیاس او بر تو غالب آمد. ولی طیار مانند کبوتری بود که گاهی میپرید و گاهی به زمین میخورد و تو به مانند کبوتری که قدرت پرواز ندارد بودی. هشام بن سالم گاهی بزمین میخورد و گاهی حرکت میکرد ولی هشام ابن حکم هر چه گفت واقعیت و حقیقت بود نگذاشت آب دهانت را فرو بری. برادر شامی خداوند حق را بباطل آمیخته و در اختیار مردم جهان گذاشته پیامبران را فرستاده تا بین حق و باطل تمییز بدهند. به انبیا و اوصیا حق و باطل را شناسانده و پیامبران را جلوتر از اوصیا فرستاد تا کسانی را که خداوند بآنها مزیت عنایت فرموده و آنها را به مقام رهبری اختصاص بخشیده بمردم معرفی کنند (منظور معرفی ائمه و پیشوایان دین است). اگر باطل جدا و حق نیز جداگانه بود مردم به پیامبر و جانشین او احتیاج نداشتند ولی خداوند آن دو را مخلوط کرد و پیامبران و جانشینان آنها را موظف نمود تا برای بندگانش بین حق و باطل تمییز بدهند . مرد شامی گفت: هر کس با تو بنشیند رستگار است. حضرت صادق(عليه‌السلام) فرمودند: پیغمبر اکرم با جبرئیل و اسرافیل می نشست جبرئیل بآسمان صعود میکرد و اخبار را از جانب خدا می‌آورد و اگر آن نشستن پیامبر با ایشان سبب رستگاریش شود نشستن تو نیز همین طور است . منظور امام اینست که تنها مجالست سبب رستگاری نمیشود بلکه شخص خودش باید در راه باشد و حقیقت بین و واقعیت جو باشد چنانچه نشستن پیامبر با فرشتگان سبب رستگاری او نبوده به همین جهت شامی فوری می گوید مرا از شیعیان خود قرار ده. مرد شامی گفت: مرا جزو شیعیان خود قرار بده و بمن تعلیم بفرما امام(عليه‌السلام) روی به هشام بن حکم نموده فرمودند: این مرد را تعلیم بده من دوست دارم شاگرد تو باشد. علی بن منصور و ابو مالک خضرمی گفتند شامی را بعد از درگذشت حضرت صادق (عليه‌السلام) نیز می‌دیدیم که از هدایای شام برای هشام می آورد وقتی برمیگشت هشام از سوغاتی های عراق به او پیشکش می نمود. علی بن منصور گفت: شامی مرد پاک دلی بود.

📕إختيار معرفة الرجال المعروف بـ رجال الكشي/ الشيخ الطوسي  ج1 ص275 الى 278
http://lib.eshia.ir/10241/1/275

_____
☑️ @borrhan
[ کانال برهان ]
آیت الله شیخ محمد رضا جعفری – معرفت دینی _ جلسه ششم
معرفت دینی _ جلسه هفتم
آیت الله شیخ محمد رضا جعفری
#معرفت_دینی
#علامه_شیخ_محمدرضاجعفری
#نقد_فلسفه
#مکارم_اخلاق
#تجسیم

🔻جلسه هفتم
ایشان در این جلسه به #تاریخ_فلسفه و چگونگی سیر آن از تشکیل تا تکمیل آن می‌پردازند.
نیز به
#اصالت_تشیع و عدم تشکیل آن از سائر فرق و نحل می‌پردازند.
همچنین به نظریه
#جسم_کالاجسام #هشام_بن_حکم اشاره می‌کنند.
نیز به مناسبت به گوشه هایی از تاریخ
#بنی_العباس اشاره می‌کنند.
در آخر به اهمیت تبعیت از
#اخلاق اهل بیت و بطان #سلوک های رهزن اشاره می‌نمایند.

📆 تاریخ: ۱۳۷۹/۷/۳۰ ش
۵۰ دقیقه
📥 حجم فایل: ۴۹ MB
@borrhan
[ کانال برهان ]
‍ عبدالله بن یزید فزاری می‌گوید: سپس گروه دیگری به نزد رئیس‌شان آمدند و گفتند: در مورد علی بن ابی طالب چه می‌گویی؟ گروهی از او ابراز برائت کردند و او را تکفیر کرده و با وی جنگیدند. وی در پاسخ گفت: از اینان بپرهیزید که اهل بدعت هستند و آن چه را برایتان می‌گویم…
قدمت تاریخی اعتقاد به شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در بین شیعیان 🔻قرن دوم یعنی در دوره امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام🔻 که این عالم سُنی محمد عبدالله بن یزید الفزاری در کتاب الردود بدان تصریح کرده است.

←آنچه در اين قسمت فزاري درباره عقايد شيعيان و همچنين گروهی ديگر که از آنان با تعبير رافضه ياد کرده نقل می‌کند به احتمال زياد عقايدی بوده که فزاری خود از #هشام_بن_حکم مستقيما شنيده بوده و يا در آثارش خوانده بوده است. از اين نقطه نظر اطلاعات اين قسمت دارای اهميتی مضاعف است. و مشخص میشود شیعیان در دوران امام کاظم و امام صادق معتقد بودند حضرت زهرا توسط ابوبکر و عمر به شهادت رسیده است که شیعیان هم اینها را از ائمه علیهم‌السلام شنیده بودند.

توضیحات↓↓↓
https://t.me/borrhan/53786
البته همین دلیل وجود چنین جایگاهی رفیع در توانمندیِ وجود مقدس امام عصر در اداره عالم بشریت است که در این زمان ، تمام راه های شیطان به سوی آن حضرت بسته است و ایشان تنها وجودی است که شیطان راهی به سویش ندارد:


📖 قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ *إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ.

#ترجمه : شیطان گفت سوگند به عزت و جلال حضرتت همه مردمان را گمراه خواهم کرد مگر آن دسته از بندگانت که مخلَص هستند.

🔸تعبیر «مُخلَص» در این آیه یعنی آن که خالص است و شیطان راهی به او ندارد ؛
اگر در حدیث معروف «جنود عقل و جهل» دقت کنید - که از وجود مقدس امام هفتم علیه السلام خطاب به #هشام_بن_حکم صادر شده - می‌بینید که وقتی شیطان حتی یک جاسوس در وجود من نداشته باشد ، کاری با من نمی‌تواند بکند.
منظور از جاسوسان ، عاملی است که او بتواند به واسطهٔ آن در من اثر بگذارد و آن وجود یک جز از هوی است.

هوایی که جاسوس شیطان در وجود من می‌شود ، همان میل من است به هر آن چیزی که از آن نهی شده‌ام . ولو اینکه خوردن غذای ساده و پیش پا افتاده‌ای باشد که پزشک مرا از خوردنش منع کرده باشد.

این است که تعبیر «خلیفة اللّه المهدي» تعبیری است که به وجود مقدس ولی عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اختصاص دارد.

لذا مبادا از این که امام عصر ارواحنا فداه به قدرت الهی و اتکای بر ذات اقدس الوهیت به تمامی اهداف خویش نائل می‌گردد ، بوی جبر استشمام شود؛ زیرا اگر در کار خداوند بنابر جبر بود که هیچگاه نبوده است ، در این صورت به گفته قرآن:

📖 وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا ۚ أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ

#ترجمه : اگر پروردگارت مشیت میکرد همهٔ اهل زمین ایمان می‌آوردند

🔚 بلکه اوضاع به گونه ای خواهد شد که هم مردم سخن او را می‌فهمند و هم اینکه ایشان به قدرت الهی توان این را دارد تا مردم را بفهماند و به گونه‌ای به راه بیاورد که بفهمند ، روشن است ، که توان آن حضرت در تفهیم افراد به قدرت الهی است.

یکی از بزرگترین مشکلات بیشتر مردم ، فهم ناصحیح آنها از ابعاد مختلف شگفت آور توان و اقتدار امام عصر ارواحنا فداه در انجام ماموریت خطیر الهی حضرت اوست ؛

کیفیت پیشرفت اهداف آن حضرت با فکر و ذهن کوتاه و محدود و نزدیک بین ما نمی‌تواند محاسبه و در نتیجه درک گردد. زیرا قدرت ترازوی فکر ما در توزین و تحلیل پدیده ها به اندازهٔ ذهن محدود ماست نه بیشتر.
از این رو اندیشهٔ ما امکان تلقی صحیح از ماسوای عالم محسوسات ندارد.

این موضوع باعث تلقی نادرست و یا عدم درک درستی از اقدامات امام عصر و کیفیت توانمندی آن حضرت در نیل به اهداف بزرگ و جهانی ایشان به هنگام ظهور شده است؛

نمونهٔ چنین تلقی غلط از مسائل را میتوان در پرسش های دید که بعضاً اعراب بدوی از خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله می پرسند؛
به عنوان نمونه خود آقایان اهل سنت نقل کردند که وقتی یک اعرابی به خدمت پیامبر رسید و درباره خداوند از آن حضرت مطالبی پرسید ، آنگاه پاسخ‌های پیامبر رحمت را شنید که می خواستند به او بفهمانند خداوند جل جلاله در مسیر هدایت و تربیت انسانها از ابزار زور و قدرت استفاده نمی‌کند.
در نهایت معرفت خود را نسبت به خدا با این عبارت بیان کرد:

🔸لَن نَعدِمَ مِن رَبٍ یَضحَکُ خَیراً(۳)
#ترجمه : ما هیچ خیری را از جانب خدایی که میخندد از دست نمی‌دهیم.

در حالی که آن مردم نمی‌فهمیدند که این عبارت واقعیت است که فرمود:

 🔸إنّا مَعاشِرَ الأنبياءِ اُمِرنا أن نُكلِّمَ النّاسَ على قَدرِ عُقولِهِم(۴- ر.ک: تصویر الحاقی)
#ترجمه : ما پیامبران با مردم به اندازه عقل هایشان سخن می‌گوییم.

🔚 بنا بر همین اصل مهم ، در روزگار ظهور از اساسأ خیلی از مسائل دگرگون می‌شود. سطح فکری جامعه انسانی در آن روز به جایگاهی می‌رسد که عامه مردم خیلی از مسائل را در آن جوّ خاص خودشان می‌فهمند.

سطح عمومی بشریت و آنچه حس می‌کند بیشتر و فزون تر از آن چیزی خواهد بود که حس نمی‌کنند؛ در نتیجه امام عصر ارواحنا فداه به آسانی می‌توانند با هم سخن بگویند و همه سخن آن حضرت را بفهمند.

┄┉❈❖❈┉┄┄┄┄┄┄┉❈❖❈┉┄
۱- ۸۱-۸۲/ص
۲- ۹۹/یونس
۳- صحیح مسلم ج۱ ص۱۷۸
۴- محاسن برقی ج۱ ص۱۹۵

+ https://t.me/borrhan/57539

@borrhan
#درس_های_توحید (۲۶۷)
#شاگردان_مکتب_الصادق (۱۹)
#پیشگویی


⁉️آیا خداوند متعال می‌تواند جه‍🌍‍ان را در تخم‌مرغی جای دهد؟!

🔸ظرایف توحیدی مکتب اهل بیت علیهم‌السلام

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

1⃣ شيخ صدوق رحمه الله، به سندش آورده:

عبد اللَّه دیصانی نزد #هشام_بن_حکم آمد و به او گفت: آیا تو را پروردگاری هست؟ گفت: بلی. دیصانی گفت: آیا آن پروردگار قادر است؟ گفت: بلی قادر و غالب است. دیصانی گفت: آیا می‌تواند همه دنیا را در یک تخم مرغ داخل کند به گونه‌ای که تخم بزرگ نشود و دنیا کوچک نگردد؟ هشام گفت: مرا مهلت ده. گفت: یک سال تو را مهلت دادم. پس از نزد هشام بیرون آمد و هشام سوار شد و به خدمت امام صادق علیه السلام روانه گردید و چون بر درب خانه امام رسید و اذن طلبید او را اذن دادند و داخل خانه گردید و به حضرت عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، عبد الله دیصانی از من سؤالی پرسیده که در جواب آن اعتماد بر کسی ندارم مگر بر خداوند و بر شما.

امام صادق علیه السلام فرمودند: تو را از چه چیز سؤال نمود؟ گفت: چنین و چنان به من گفت.
←←امام فرمودند: ای هشام چند حس داری؟ گفت: پنج حس. فرمودند: کدام یک از آنها کوچکتر است؟ گفت: مردمک چشم. فرمودند: اندازه‌اش چه قدر است؟ گفت: مانند دانه عدس یا کوچکتر. فرمودند: ای هشام در پیش رو و بالای سرت نظر کن و مرا به آنچه می‌بینی خبر ده. گفت: آسمان و زمین و خانه‌ها و قصرها و خاک و کوهها و نهرها را می‌بینم. امام فرمودند: آن کسی که قدرت دارد آنچه تو آن را می‌بینی در چیزی که بقدر دانه عدس یا کوچکتر از آن باشد داخل کند قادر است که همه دنیا را در تخم مرغی داخل کند و دنیا کوچک نشود و آن تخم مرغ بزرگ نگردد.

هشام به پای امام افتاد و دستها و سر و پای آن حضرت را بوسید و گفت: ای فرزند رسول خدا آنچه فرمودی مرا بس است و به منزل خود برگشت. بامداد که شد دیصانی نزد وی آمد و گفت: ای هشام نزد تو آمده‌ام که بر تو سلام کنم و نیامده‌ام که جواب را خواسته باشم.

هشام گفت: اگر آمده ای جواب را بستانی این جواب را بگیر. عبد الله دیصانی از پیش هشام بیرون رفت و کسی او را خبر داد که هشام بر امام صادق علیه السلام داخل شده و حضرت این جواب را به او تعلیم فرموده. پس دیصانی رفت تا بر درب خانه امام صادق علیه السلام آمد و اذن خواست که بر آن حضرت داخل شود او را اذن دادند و چون داخل شد و نشست به حضرت عرض کرد: ای جعفر بن محمد، مرا بر معبودم رهنمائی کن. امام فرمودند: اسم تو چیست؟ دیصانی از نزد حضرت بیرون آمد و او را به اسمش خبر نداد. یارانش به او گفتند: چرا وی را به اسم خود خبر ندادی؟ گفت: اگر به او گفته بودم که اسمم عبد الله است حتماً می‌گفت: کیست آن کسی که تو او را بنده ای؟ به او گفتند: به سویش برگرد و به او بگو که تو را بر معبودت دلالت کند و از نامت نپرسد. دیصانی به سوی حضرت برگشت و گفت: ای جعفر بن محمد، مرا بر معبودم دلالت کن و از نامم مپرس. امام به او فرمودند: بنشین. ناگاه پسر کوچکی از خود را دید که تخم مرغی در دستش بود و با آن بازی می‌کرد. امام فرمودند: ای پسر این تخم را به من بده. پسر تخم مرغ را داد. امام فرمودند: ای دیصانی این حصاری ست محکم و سرپوشیده که پوست ستبری دارد و در زیر این پوست ستبر، پوستی است نازک و در زیر آن پوست نازک زرده‌ای ست چون پارچه از طلای گداخته و سفیده‌ای ست مانند پارچه از نقره گداخته، نه آن زرده که چون طلای روان است با سفیده که مانند نقره‌ی گداخته است می‌آمیزد و نه آن سفیده که مانند نقره گداخته است با زرده که چون طلای روان است مخلوط می‌گردد، و این تخم مرغ بر حال خود است و هیچ صاحب اصلاحی از آن بیرون نیامده که از صلاحش خبر دهد و هیچ مفسدی در آن داخل نشده که از فسادش خبر آورد و معلوم نمی شود که از برای نر خلق شده یا از برای ماده. و می‌شکافد و از آن رنگها بیرون می‌آید چون رنگهای طاووسان.
آیا از برای این تخم مدبری می‌بینی؟

راوی می‌گوید: دیصانی مدتی طولانی سر خویش را به زیر انداخت بعد از آن گفت: شهادت می‌دهم به اینکه معبودی جز خدای واحد نیست که شریکی ندارد. و اینکه محمد بنده و رسول او است و تو امام و حجتی از جانب خدا بر خلقش هستی و من توبه کارم از آنچه در آن بودم.


📔 بحارالانوار ج۴ ص۱۴۰
(ر.ک: تصویر الحاقی)

«↓↓ادامه پاسخ↓↓»
#شاگردان_مکتب_الصادق (۲۱)
#ابوحنیفه (۹۰) #متعه (۲۲) #ترور (۵۷)
#خالد_بن_ولید (۶۴) #روابط (۱۱۵)

🔻وقتی مؤمن الطاق، ابوحنیفه را بیچاره کرد!

اشاره به نقش خالد بن ولید در ترورهای صدر اسلام
←پست ویژه کانال برهان به مناسبت تتمه ماه ربیع‌الثانی سالمرگ خالد بن ولید

❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄

🔸محمّد بن علی بن نعمان بی‌ أبی طریفة بجلی کوفی، ملقب به مؤمن الطاق رحمه الله، یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام است. او را صاحب طاق و طاقی و شاه طاق می‌گفته‌اند، این لقب بدین خاطر بود که وی در طاق المحامل کوفه دُکان صرافی داشت. البته از آن جهت که در کار صرافی خبرگی داشت و می‌توانست پول اصل را از تقلبی تشخیص دهد به او شیطان طاق می‌گفتند. البته گفته شده است چون در مناظره‌ای بر ابوحنیفه پیروز شد، ابوحنیفه نخستین کسی بود که او را شیطان طاق نامید، و چون #هشام_بن_حکم این را شنید، نخستین کسی بود که او را مؤمن طاق نامید. وی بسیار با ابوحنیفه بحث داشته و گاهی جوابهایی به او داده که جالب توجه است و گاهی انسان را به خنده شوق وا می‌دارد. حال چند گزارش از گفتگوهای او را می‌خوانیم و البته یکی را ترجمه نمی‌کنیم:

1⃣ ابوحنیفه: آیا به #رجعت اعتقاد داری؟

مؤمن طاق: بلی.

ابوحنیفه: پس پانصد اشرفی به من قرض بده که در رجعت وقتی برگشتم به تو پس می‌دهم. ( تمسخر و کنایه به رجعت)

مؤمن طاق‌: قبول دارم، به شرط اینکه برای من ضامنی بیاور که وقتی به دنیا برمی‌گردی به شکل انسان برگردی. می‌ترسم که رجعت تو به شکل غیر انسانی باشد و من تو را نشناسم و نتوانم وجهم را از تو دریافت کنم.😁
(رجال نجاشی، ص ٣٢٦)

2⃣ ابوحنیفه به مؤمن الطاق گـفت: اگر واقعاً علی بن ابی طالب (علیهما السّلام) پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) حقّی داشت چرا حقّ خود را مطالبه نکرد؟ مؤمن الطاق با لبخند پاسخ داد: می‌ترسید جنیّان او را بکُشند، همانگونه که سعد بن عباده را کشتند! (بحار الانوار، ج ٤٧، ص ٣٩٩-
تصویر الحاقی _ قول ابن ابی الحدید)

👈🏻 سعد بن عباده از بزرگان انصار بود و پس از جریان سقیفه مخالفت خود را با خلافت ابوبکر ابراز کرد و در خلافت عمر نیز بر عقیده خود ماند و خلافت را حق او نمی‌دانست. او در مقام اعتراض به خلافت عمر راهی زمین‌هایش در شام شد اما در بیابان‌های اطراف مدینه در سال پانزده هجری در پنجاه و شش سالگی به دست خالد بن ولید، مأمور عمر کشته شد.اما به منظور پیشگیری از مقابله انصار، بین عامه مردم شایع کردند، او توسط جنیان به قتل رسیده است.

3⃣ پس از شهادت امام صادق علیه السلام، ابوحنیفه به مؤمن طاق گفت: امامِ تو از دنیا رفت. (یعنی دیگر سنگ چه کسی را می‌خواهی به سینه بزنی) وی پاسخ داد: بلی، لیکن امام تو ‌(شیطان) تا روز قیامت زنده خواهد بود. 😁 (اشاره به آیه: قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرین اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ المَعْلُومِ)
(رجال الکشی، قم: آل البیت، ج ٢ ص ٤٢٦)

4⃣ یک روز ابو حنیفه با مؤمن طاق در یکی از بازارهای کوفه همراه شد، شخصی فریاد می‌زد چه کسی بچه‌ای که (ضال)  گمشده است را دیده است؟ مؤمن طاق گفت: بچه گمشده‌ای را ندیدم؛ ولی اگر پیر (ضال) گمراه می‌خواهی، بیا و ابوحنیفه را بگیر! (بحارالانوار، ج ٤٧ ص ٤٠٠)

5⃣  روزی ابوحنيفه از مومن طاق پرسيد: دربارۀ ازدواج موقّت چه مى‌گويى‌؟ آيا گمان مى‌كنى حلال است‌؟ مؤمن طاق گفت: آرى. گفت: پس چه چيزى مانعت مى‌شود كه به اهل منزلت (كنيزان و زنان و...) دستور دهى كه ازدواج موقت كنند و برايت درآمد كسب كنند؟ مؤمن طاق گفت: هر كارى كه مورد رغبت مردم نيست؛ گرچه حلال هم باشد. و مردم شأن و منزلتى دارند كه مى‌كوشند آن را بالاتر برند. امّا اى ابوحنيفه! درباره شراب چه مى‌گويى‌؟ آيا گمان مى‌كنى حلال است‌؟ ابوحنيفه گفت: آرى. گفت: پس چه چيزى مانعت مى‌شود كه زنانت را در دكان‌هاى شراب‌فروشى بگمارى تا برايت درآمدى كسب نمايند؟ 😁 ابوحنیفه گفت: تيرى در مقابل تيرى، ولى تير تو کاری بود. (الکافی، ط_الاسلامیه، ج ۵ ص ٤٥٠)

6⃣ ... قِيلَ إِنَّهُ دَخَلَ عَلَى أَبِي حَنِيفَةَ يَوْماً فَقَالَ لَهُ  أَبُوحَنِيفَةَ بَلَغَنِي عَنْكُمْ مَعْشَرَ  اَلشِّيعَةِ شَيْءٌ فَقَالَ فَمَا هُوَ قَالَ بَلَغَنِي أَنَّ اَلْمَيِّتَ مِنْكُمْ إِذَا مَاتَ كَسَرْتُمْ يَدَهُ اَلْيُسْرَى لِكَيْ يُعْطَى كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ. فَقَالَ مَكْذُوبٌ عَلَيْنَا وَ لَكِنِّي بَلَغَنِي عَنْكُمْ مَعْشَرَ اَلْمُرْجِئَةِ أَنَّ اَلْمَيِّتَ مِنْكُمْ إِذَا مَاتَ قَمَعْتُمْ فِي دُبُرِهِ قَمْعاً فَصَبَبْتُمْ فِيهِ جَرَّةً مِنْ مَاءٍ لِكَيْ لاَ يَعْطَشَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ 😂 فَقَالَ أَبُو حَنِيفَةَ مَكْذُوبٌ عَلَيْنَا وَ عَلَيْكُمْ. (رجال الکشی، ص ١٩٠)

جالب آنکه ابوحنیفه خودش شروع می‌کرده و خودش هم به غلط کردن می‌افتاده!


@borrhan