[ کانال برهان ]
11.3K subscribers
23.6K photos
1.94K videos
745 files
13.5K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ:
@EDborrhan

کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍#دستور_به_صبر (۳۷)
#شبهات_فاطمیه


☑️ علل سکوت امیرالمؤمنین علیه‌السلام(٣)

┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

قسمت دوم↓↓↓↓↓↓
https://t.me/borrhan/50657


شجاعت و قهرمانی امیرالمؤمنین علیه‌السلام در دفاع از اسلام، در میان عرب بر کسی پوشیده نبود و همه به یاد داشتند که فرزند ابوطالب علیه‌السلام در رکاب پیامبر صلی‌الله علیه و آله چگونه در پیشبرد اهداف اسلام و نابودی دشمنان نقشی مهم داشتند؛
ولی ایشان پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و غصب خلافت شمشیر را بر زمین نهادند و سکوت اختیار فرمودند؛
🔻البته این سکوت به معنای عدم جنگ و اقدام برای قیام مسلحانه است و هرگز به معنای ترک مطلق امر به معروف و نهی از منکر نبود که تاریخ گواه است در مواضع فراوان دستگاه خلافت را نقد فرمودند.

ادله زیر می‌تواند از علل سکوت حضرت در برابر آن غاصبان باشد:


🅾2_ مصلحت اسلام

امیرالمؤمنین علیه السلام می‌دانستند که بر اثر رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و خودسری های بعضی اصحاب، مدینه که پایگاه مرکزی اسلام بود دچار بی نظمی فراوان می‌شود و خطراتی اسلام را تهدید می‌کند که با ارزیابی دقیق آن روزگار و سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام درباره وضعیت جامعه آن روز می‌شود آشفتگی های آن روزگار را این چنین ترسیم کرد:

🔸 مدعیان خلافت برای حفظ موقعیت خود حاضر بودند که برای برداشتن مخالفان از سر راه خود و خاموش کردن صدای حق طلبان، دست به هرگونه اقدام ناشایست بزنند که نتیجه‌اش آشوب و ایجاد درگیری در مرکزیت اسلام بود؛ چنان چه حضرت در جواب آن عده که قصد داشتند ابوبکر را از بالای منبر پایین بیاورند فرمود: اگر چنین کنید آنان با شما درگیر می‌شوند و شما در برابر آنان مانند سرمه در چشم و نمک در طعام هستید.(۶)

🔹 افراد تحقیر شده‌ای مانند ابوسفیان که سالها به فکر ضربه زدن به اسلام بودند و برای این کار لحظه شماری می‌کردند؛ حال شدیداً به طمع افتاده بودند تا از فضای ناآرام مدینه استفاده کنند و هویت از دست رفته خود را باز یابند، که نخستین اقدام او تحریک طایفه بنی‌هاشم به مقابله با طایفه تیم و عدی بود. هنگامی که ابوبکر و عمر در سقیفه مشغول #بیعت گیری و بنی هاشم در کنار بدن مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، ابوسفیان به درِ خانه پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای بنی هاشم! چه شده شما را که در خانه نشسته‌اید و مردانی بی ارزش و گمنام از تیم و عدی در حال غصب کردن حق شما هستند؟ بعد رو به علی علیه السلام کرد و گفت: دست خود را بگشای تا با تو بیعت کنم؛ ولی امیرالمؤمنین علیه السلام با شناختی که از او داشتند، قاطعانه او را رد فرمودند.(۷) نیز افراد شکست خورده در سقیفه مانند سعد بن عباده و اطرافیانش با تهدید به آشوب، سقیفه را ترک کرده بودند.(۸)

🔸 با انتشار خبر درگذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله در بیرون از مدینه و در بین قبایل تازه مسلمان شده، گروهی از آنان به آیین نیاکان خود برگشته بودند و پرچم ارتداد را برافراشته بودند.(۹)

🔹 مدعیان دروغگو در نجد و یمامه مانند مسیلمه کذاب و زنی به نام سجّاح، از بنی تمیم ادعای پیامبری کرده بودند و با فریفتن عده ای در حال تدارک حمله به مدینه بودند.(۱۰)

🔸 رومیان نیز خطر بزرگی به حساب می‌آمدند و احتمال می‌رفت که از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله سوء استفاده کنند و به مسلمانان حمله کنند.

🔚🔚 حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام با درک این نارسایی ها در جامعه اسلامی، نتوانستند برای گرفتن حق خود دست به قیام بزنند و همبستگی ظاهری مسلمانان را که به واسطه پیامبر صلی الله علیه و آله به وجود آمده بود برهم زنند. ایشان به خوبی می‌دانستند که در آن موقعیت، باز نمودن جبهه مستقل در مقابل حکومت، پایه های حکومت مرکزی را به نفع دشمنان سست خواهد کرد و مسلمانان را متفرق می‌کند. به همین دلیل بود که موضع شکیبایی را اختیار فرمودند چنان چه در یکی از سخنان #دردمندانه خود به مضمون چنین فرموده‌اند:

💠 «کسی درباره حقانیت ما بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله شک نداشت؛ ولی با این حال عده ای خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله را از ما گرفتند. به خدا سوگند اگر بیم آن نبود که تفرقه میان مسلمانان برقرار شود و مردم از دین برگردند و دین غریب بماند، ما هم به قدر توان خود می کوشیدیم و از هر لحاظ تغییراتی می دادیم.»(۱۱)

__

۶- خصال صدوق، ج 2، ص229.
۷- تاریخ الطبری، ج 2، ص237؛ تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 126.
۸- الامامه و السیاسه، ص 8؛ السیره الحلبیه، ج 3، ص 481.
۹- تاریخ الطبری، ج 2، ص 245.
۱۰- البدایه و النهایه، ج 6، ص 311؛ تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص129؛ تاریخ الطبری، ج 2، ص 254.
۱۱- الارشاد مفید، ج 1، ص 245.


#ادامه_دارد


@borrhan