[ کانال برهان ]
11.1K subscribers
22.9K photos
1.78K videos
740 files
13K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ @EDborrhan


کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
#نقد_ابن_عربی
#نقد_حلاج
#نقد_بایزید_بسطامی
#وحدت_وجود
#نقد_فلسفه


اعتراف امام خمینی به پوچی و ضاله بودن کتب ابن عربی و ملاصدرا

وی در وصیتش در اواخر عمر خود به عروسش فاطمه طباطبایی می نویسد:

❗️اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوى دوست بازم داشت نه از فتوحات فتحى حاصل و نه از فصوص الحکم حکمتى دست داد...

صحیفه نور، جلد ۲۲، صفحه ۳۸۰، انتشارات سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی

اسکن کتاب:
http://l1l.ir/zev
پوستر:
http://l1l.ir/zff


حال سوال اینجاست چرا با وجود چنین اعترافی، باز هم این کتب در کشور چاپ می شوند و تکلیف کسانی که با این کتب از راه حق باز می مانند چیست؟

==============

نظر علامه کبیر مقدس اردبیلی رضوان الله علیه درمورد ابن عربی و وحدت وجود

ایشان در کتاب شریف حدیقة الشیعة می نویسد:

و بعضی از متأخرین اتحادیه مثل محیی الدین عربی و شیخ عزیز نسفی و عبدالرزاق کاشی کفر و زندقه را از ایشان (حلاج و بایزید بسطامی) گذرانیده به وحدت وجود قائل شده اند و گفته اند که هر موجودی خداست؛ تعالی الله عما یقول الملحدون علوا کبیرا.

حدیقة الشیعة، جلد ۲، صفحه ۷۵۲

اسکن کتاب:
http://l1l.ir/1eu9
پوستر:
http://l1l.ir/1eua



🔅کانال برهان و نقد بزرگان تصوف

@borrhan
#نقد_حلاج
#نقد_بایزید_بسطامی

نظر مرحوم حسن بن علی کرکی در مورد بایزید بسطامی و حسین بن منصور حلاج و #وحدت_وجود

🔹🔹

حسن بن علی کرکی رضوان الله علیه از علمای بزرگ شیعه می نویسد:

بعضی از صوفیه می گویند:
خداوند نفس وجود است و هر موجودی خداست، به جان خودم قسم اینها از سران کفر و فجره و از عظمای زنادقه و ملاحده می باشند، منصور حلاج و بایزید بسطامی از سران این طایفه ضال و مضل هستند.

📙📗عمدة المقال في كفر أهل الضلال، صفحه ۱۸۰

اسکن کتاب:
http://bit.ly/2vFgpPI
پوستر:
http://bit.ly/2x0XzSS



©کانال برهان و نقد بزرگان تصوف

@borrhan
#نقد_بایزید_بسطامی
#حیدر_آملی

⚠️ کفریات صوفیه و جعل حدیث توسط آنان!

⛔️⛔️

#عطار_نیشابوری در کتاب تذکرة الاولیاء نقل می کند که بایزید می‌گفت:
«سبحانی ما اعظم شأنی!!!» یعنی منزهم من چقدر مقامم والا است!!! (نعوذ بالله ادعای مقام خداوندی کرده).

📚 تذکرة الاولياء، صفحه ١۲۷

📃 اسکن کتاب:
http://bit.ly/2f52XNK
📃 پوستر:
http://bit.ly/2wAHti7

🔥 صوفیه برای توجیه این کفریات دست به حیله و دسیسه‌های زیادی زده اند تا جایی که سید حیدر آملی، عارف معروف،
در کتاب "أسرار شریعة و أطوار طریقة و أنوار حقیقة" این سخن بایزید بسطامی را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت داده است! و می‌گوید:

«و پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: و هرکس من را ببیند پس خدای را دیده است، من منزهم چه شأن عظیمی دارم!».

📚 أسرار شریعة و أطوار طریقة و أنوار حقیقة، صفحه ۲۷۰

📃 اسکن کتاب:
http://bit.ly/2f4Mglp
📃 پوستر:
http://bit.ly/2hc6quw

💥 حدیثی که حیدر آملی آورده جعلی است و نه تنها در منابع روایی وجود ندارد بلکه با عقاید مکتب اهل بیت (علیهم السلام) در تضاد است.
این صوفی با نسبت دادن این کفریات به رسول خدا صلی الله علیه و آله سعی در تبرئه بایزید دارد تا در صورت اعتراض دیگران با استفاده از این حدیث جعلی آنان را مخالف رسول خدا نشان داده و راه اعتراض را ببندد!!!

‼️‼️البته غافل از اینکه بایزید مقام خود را از رسول خدا صلی الله علیه و آله هم بالاتر می‌‌دانست!!!😳

عطار نیشابوری باز در کتاب تذکرة الاولیاء نقل می‌کند که:
«بایزید را گفتند: روز قیامت که می‌شود مردم در زیر لوای محمد (صلی الله علیه و آله) خواهند بود؟ گفت به خدا قسم لوای من از لوای محمد بزرگ‌تر است و پیغمبران و خلایق تحت لوای من خواهند بود!!!».

📚 تذکرة الاولياء، صفحه ۱۶۰

📃 اسکن کتاب:
http://bit.ly/2x87SYL
📃 پوستر:
http://bit.ly/2ff8iWy

و جالب است بدانید عطار همه این چیزها را در منقب و تمجید بایزید نقل کرده است!!!

=============

🔸 رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس سخنی را که نگفته‌ام به من نسبت دهد، حتما در قعر جهنم جای خواهد گرفت.

📚 ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، صفحه ۳۱۶

📃 اسکن روایت:
http://bit.ly/2xsmCSm



🆔 کانال برهان و نقد بزرگان تصوف

@borrhan
#نقل_فضایل_از_کتب_مخالفین
#نقد_بایزید_بسطامی
#معجزات_الائمه

⚠️ مذمت بایزید بسطامی توسط امام جواد علیه السلام و نشان دادن معجزه های خود به او در خردسالی به اعتراف حافظ ابو نعیم عالم بزرگ اهل تسنن و صوفی مسلک

⛔️

شیخ حر عاملی رضوان الله علیه نوشته است:
ابو نعیم اصفهانی از علمای سنی (صوفی) در کتاب «حلیة الاولیاء» که من این روایت را به خط بعضی از شیعیان به نقل از او (ابو نعیم) یافته ام می گوید:

بایزید بسطامی به رسم حکایت، اظهار داشت: از بسطام به قصد حج خانه ی خدا، بیرون آمدم؛ گذرم به سرزمین شام، افتاد و به شهر دمشق، رسیدم؛
وقتی در آن منطقه که بسان دره، از همه طرف در محاصره ی کوه هاست، به راه خود می رفتم، داخل یک روستا شدم و تلی از خاک، در برابر خود دیدم که کودکی تقریبا چهار ساله، بر روی آن سر گرم خاکبازی بود.
با خود گفتم: اگر به این کودک سلام کنم، چه بسا معرفت لازم، نسبت به سلام را نداشته باشد و اگر سلام را ترک نمایم، در انجام وظیفه ی واجب خود، کوتاهی کرده ام و بالاخره تصمیم گرفتم سلام کنم و به او سلام دادم؛
پس کودک سرش را به طرف من بلند کرد و گفت: سوگند به آن کسی که آسمان را برافراشت و زمین را بگسترانید، هرگاه خدای متعال فرمان به دادن جواب سلام نداده بود، جواب سلامت را نمی دادم؛ کار مرا و مرا به خاطر کمی سن و سالم، کوچک شمردی! سلام و رحمت و برکات و تحیات و رضوان خدا بر تو باد!
سپس افزود: راست گفت خدای متعال که «هر گاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید.» و سکوت کرد؛
ولی من دنباله ی آیه را خواندم که: «یا (حداقل) به همان گونه پاسخ گویید.»، او گفت: این ذیل این آیه، کار تقصیر کاری امثال شماست.
پس دانستم که او کسی است که قطب و محور عالم و مورد تایید و حمایت الهی است؛ در همین حال رو کرد به من و گفت: ای ابا یزید! چه کاری تو را از زادگاهت بسطام، به شام کشانیده است؟ عرض کردم:
سرور من! آهنگ خانه ی خدا دارم – تا اینکه راوی گفت: – بایزید گفت: سپس آن کودک برخاست و به من فرمود: آیا وضو داری؟ عرض کردم: نه؛ فرمود: با من بیا؛ حدود ده قدم، پشت سرش رفتم که رودخانه ای، بزرگتر از فرات را در برابر خود دیدم؛ حضرت نشست، من هم نشستم و به نیکوترین وجهی، وضو ساخت؛ من نیز وضو گرفتم؛
ناگهان کاروانی را در حال عبور مشاهده کردم؛ خود را به یکی از کاروانیان رساندم و پرسیدم: این رودخانه، کدام است؟ و او جواب داد: رود جیحون پس من ساکت ماندم.
سپس آن کودک، به من فرمود: برخیز و من، با او بلند شدم و همراهش به راه افتادم و حدود بیست قدم با وی رفتم که ناگهان به رودخانه ای بزرگتر از فرات و جیحون رسیدیم و او به من فرمود: بنشین؛ من هم نشستم؛ مردمی، سواره بر من گذشتند و از آنها پرسیدم: اینجا کجاست؟ آنها گفتند: این رودخانه ی «نیل» در سرزمین مصر است و میان تو و شهر مصر،
یک فرسنگ یا کمتر فاصله است؛ و کاروان رفت. بیشتر از ساعتی نگذشت که همراه و هم سفرم باز آمد و به من فرمود: برخیز که رخصت یافتیم؛ برخاستم و حدود بیست گام با او، راه سپردم که به هنگام غروب خورشید به نخلستان بزرگی رسیده، به استراحت پرداختیم؛
طولی نکشید که برخاست و فرمود: راه بیفت و اندکی پشت سرش رفتم که خودمان را در کعبه یافتم و… از کلید دار کعبه پرسیدم (این آقا کیست)؟
در جوابم گفت: این آقا و مولایم، امام جواد علیه السلام است. گفتم: خدای متعال بهتر (از هر کسی) می داند، رسالت های خود را در کجا قرار دهد.

اثبات الهداة، جلد ۴، صفحه ۴۱۰-۴۱۱

اسکن روایت:
http://l1l.ir/1hyn
پوستر:
http://l1l.ir/1hyo

==============

پی نوشت: البته متاسفانه بایزید بسطامی با دیدن این معجزات و اعتراف بر بزرگی امام به راه راست هدایت نشد و بر مسلک باطل تصوف که در مقابل مکتب اهل بیت بود باقی ماند تا جایی که به گواه تاریخ (مراجعه شود به حدیقة الشیعة) به جعفر کذاب خدمت کرد.

🆔 کانال برهان و نقد بزرگان تصوف

@borrhan
#نقد_بایزید_بسطامی

دیدگاه محدث جلیل القدر مرحوم سید نعمت الله جزائری درباره بایزید بسطامی

⛔️

«کان ابایزید البسطامی من مشایخ الصوفیة و قد حُکی عنه من الخرافات کثیراً و سُئل بعض علماء العجم عن حاله و قیل له کیف ابایزید؟ فقال هو یزید با زیادتی».

ابا یزید بسطامی از مشایخ صوفیه است و خرافات بسیاری از او نقل شده؛ و از بعض علمای عجم، درمورد ابا یزید سؤال شد که ابایزید چگونه بود؟ در جواب گفت:
او یزید است همراه با اضافه ای!
(یعنی او همان یزید ملعون است و یک «ابا» هم اضافه دارد !!!)

زهر الربیع، صفحه ۳۷۷

اسکن کتاب:
http://l1l.ir/1lfm
پوستر:
http://l1l.ir/1lfn



🆔 کانال برهان و نقد بزرگان تصوف

@borrhan
#نقد_سروش
#نقد_مولوی
#نقد_پلورالیسم
#نقد_بایزید_بسطامی
#نقد_شمس_تبریزی

💢دکتر سروش و مولوی
دو روی یک سکه

⛔️

🔴آیا می دانید ریشه انحرافات اعتقادی روشن فکرهایی مانند سروش،و ... تصوف است؟

یکی از مهمترین مبانی عرفان و تصوف تکثر گرایی دینی یا پلورالیزم است به این معنا که تمام ادیان و مذاهب حق می باشند و هر کدام مانند صراط و مسیری انسان را به حقیقت و خدا و نجات و رستگاری می رساند هرچند ممکن است در ظاهر با یکدیگر تفاوت و بعضا تضادهایی داشته باشند اما این تفاوت ها همه در ظاهر بوده و در باطن حقیقتی واحد دارند.

در این اعتقاد باطل، گفته می شود:

همانطور که پیامبر اسلام مکاشفاتی داشته است و آنها را در قالب دین اسلام به مردم عرضه کرده است هر انسانی می تواند با شهود و مکاشفه خود به حقیقت هستی دست یافته و با پیروی از مکاشفات خود، دینش را به کمال رسانده و تفسیر کند و در نهایت به سعادت دست یابد!
طبق این تفکر، ماهیت مکاشفه همان وحی دانسته می شود لذا همانطور که به انبیاء وحی می شد به هر انسان عارفی نیز وحی می شود بنابراین دین یک صوفی تنها در اوامر و نواهی پیامبران خلاصه نمی شود بلکه هر لحظه بر آن افزوده می گردد و حتی با رسیدن به حقیقت، دیگر نیازی به انجام اوامر دینی ندارد!

🔴دکتر سروش کتابی دارد به نام "بسط تجربه نبوی" وی در این کتاب، یکی از مهمترین مبانی تصوف را با رنگ و لعاب امروزی تقریر کرده است و می گوید:

چون وحی، تجربه دینی است و تجربه دینی درباره دیگر انسان‏ها نیز روی می‏دهد، پس تجارب دینی دیگران نیز به فربهی و غنای دین می‏افزاید و با گذشت زمان، دین بسط و گسترش می‏یابد؛ از این رو، تجربه‏های دینی عارفان مکمّل و بسط دهنده تجربه دینی پیامبر است، و در نتیجه دین خدا رفته، رفته پخته‏تر می‏گردد. این بسط و گسترش نه در معرفت دینی بلکه در خود دین و شریعت صورت می‏گیرد.

بسط تجربه نبوی، چاپ اوّل، انتشارات صراط، تهران، ص 28.

📝خلاصه کلام او این است که هر انسانی همانند پیامبر اکرم می تواند تجربه یا مکاشفاتی(وحی) داشته باشد و مطالب جدیدی که هرگز پیامبر نیاورده بود و حقایقی که حضرت رسول به آنها نرسیده بود را درک کند! (نعوذبالله)

✖️او در این کلام علاوه بر اینکه به طور ضمنی خاتمیت حضرت رسول را منکر می شود ادعای ناقص بودن شریعت اسلام را مطرح می کند درحالیکه این سخن مخالف روایات متواتر و حتی نص قرآن کریم در آیه 3 سوره مائده است:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ.

🔻طبق این مبنا، ادعای اشخاصی مانند مولوی که مثنوی را همسنگ قرآن و اصول اصول اصول دین بلکه بالاتر از قرآن می داند کاملاً به جا و صحیح است و حتی ممکن است عارفی طبق تجربه و مکاشفات خود کتابی بنویسد که به مراتب از قرآن کریم کامل تر و بالاتر و هدایت گر باشد!!

مثنوى معنوى، متن، ص: 1

🔻طبق همین مبنا، هنگامی که علما برای صوفیانی مانند بایزید بسطامی از پیامبر اکرم حدیث نقل می کردند او می گفت :

شما علم خود را از مردگان می گیرید و من علمم را مستقیم از خدا اخذ می‌کنم!
الفتوحات المكية(عثمان يحيى)، ج‏1، ص: 139

🔻و طبق همین مبناست که شمس تبریزی با فریاد بر سر علمای عصر خود می گوید:

تاکی بر زین بی اسب سوار گشته و در میدان مردان می تازید و تا کی به عصای دیگران به پا می روید؟ این سخنان که می گویید از حدیث و تفسیر و حکمت و غیره ، سخنان مردم آن زمان است که هر یک در عهد خود به مسند مردمی نشسته بودند و از خود معانی می گفتند و چون مردان این عهد شمایید ، اسرار و سخنان شما کو؟ بعض کاتب وحی بودند و برخی محل وحی. اکنون جهد کن که هردو باشی هم محل وحی و هم کاتب وحی خود باشی.

مناقب العارفین ص 143

🔻و طبق همین مبناست که وقتی ابوسعید ابوالخیر سخنی عجیب می‌گوید یکی از علما می گوید:

اين سخن- ابوسعید- در هفت سبع قرآن هيچ جاى نيست.»
ابوسعید گفت: «اين سخن در سبع‏ هشتم‏ است‏!» آن عالم گفت: «سبع هشتم كدامست؟» گفت: «اين هفت سبع آنست كه (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ‏ 67/ 5) و سبع هشتم آنست كه (فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏ 10/ 53) شما پنداريت كه سخن خداى تعالى معدود و محدودست انّ كلام اللّه تعالى لا نهاية له، اما منزّل بر محمّد اين هفت سبع است و امّا آنچ به دلهاء بندگان می‌رساند در حصر و عدّ نيايد و منقطع نگردد. در هر لحظتى از وى رسولى بدل بندگان مى‏رسد.

حالات و سخنان ابوسعيد ابو الخير، ص: 50



🔵آری به همین جهت است که سروش سال ها در ایران کلاس های شرح مثنوی مولوی را برپا می کرد و هنگام خروج از ایران گفت: من فقط مثنوی مولوی را همراه خود می برم! و امروزه برای مستند کردن سخنرانی هایش نه به آیات و روایات بلکه به اشعار امثال مولوی تمسک می کند!

@borrhan
#نقد_تصوف
#نقد_بایزید_بسطامی

🔥 تشویق به گناه از طرف شیوخ صوفیه و عرفان

⛔️

👤 صوفی مشهور شمس الدین افلاکی نقل می‌کند:

فردی می‌خواست به خدمت ابا یزید بسطامی در آید و از مریدان او گردد. شیخ به او گفت: «از این گناهان مشهور که در افواه اناث و ذکور مذکور است هیچ کرده؟ گفت: نی.
فرمود که برو همه را ببین و بگذر و آنگاه بیا و مرید شو تا مبادا که در خلوت آن زهد صرف تو ترا ره زنی کند و عجبی در باطن تو سر زند و به کلی ذلول شیطان ذلیل شوی و از شومی خودبینی از خدابینی محروم مانی» !!!

📚 مناقب العارفین، تالیف افلاکی، جلد ۱، صفحه ۴۳۹-۴۴۰

📃 اسکن کتاب:
🌐 http://bit.ly/2BCAvQY
📃 پوستر:
🌐 http://bit.ly/2kGgUoF

!!!!!!!!!!!!

📝 پی نوشت: مدعیان عرفان گاهی مریدان خود را به انجام گناه تشویق می‌کنند تا مبادا دچار غرور شوند.
برای این که فرد به مقام توبه نائل شده و به درک این حقیقت دست یابد که «التائب من الذنب کمن لاذنب له» او را به انجام گناه تشویق می‌کنند.



🔝کانال برهان و نقد بزرگان تصوف

@borrhan
#پاسخ_به_شبهات
#نقد_تصوف

سوال مهم :
⁉️ آیا ممکن است شخصی در #خواب یا #مکاشفه با خدا ارتباط بر قرار کرده و مانند حضرت موسی علیه السلام از جانب پروردگار مورد
خطاب قرار بگیرد؟؟؟

▪️

🔺پاسخ :

خیر.

ارتباط مستقیم با خداوند متعال به این معنا که انسان بتواند از خداوند حدیث نقل کند تنها مختص معصومین علیهم‌السلام می باشد.
تکلّم انسان با خدا و سخن گفتن خدا با انسان منحصر در آنچیزی است که از معصومین به ما رسیده یعنی با خواندن آیات قرآن کریم و #نماز های واجب و مستحبی و همچنین ادعیه ماثوره می‌توانیم
مستقیماً با خداوند سخن بگوییم و به کلام حضرت حق عزوجل گوش فرا داده و عمل نماییم.

⚠️ اما اگر شخصی بگوید در خواب یا در حالت مکاشفه خدا با من سخن گفته است باید تکذیب شود و از او دوری نماییم.

🔷به عنوان مثال :

بنابر روایات، ایمان 10 درجه دارد و حضرت سلمان محمدی با تبعیت تام از اهل بیت علیهم السلام توانسته بود به درجه دهم یعنی بالاترین درجه ممکن دست یابد.
اما اگر سلمان نیز ادعای تکلم با خدا را می کرد باید او را تکذیب می‌کردیم.
شیعه اعتقاد دارد که بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله، خداوند دوازده سخنگو و نماینده بیشتر ندارد لذا دستورات خداوند را از این دوازده نفر اخذ می کنند نه
هر #مرتاض و #صوفی بی سروپایی که چنین ادعای گزافی کند!

📝به این روایت توجه کنید:

شخصی گفت:
#سلمان از #محدَّثین بود.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
سلمان #محدَّث از امام معصوم بود نه از خدا، زیرا هیچ کس از خدا سخنی نقل نمی کند مگر حجت خدا.(یعنی معصومین علیهم السلام)

✳️‌ ...أَنَّ سَلْمَانَ كَانَ مُحَدَّثاً قَالَ إِنَّهُ كَانَ مُحَدَّثاً عَنْ إِمَامِهِ لَا عَنْ رَبِّهِ لِأَنَّهُ لَا يُحَدَّثُ عَنِ اللَّهِ إِلَّا الْحُجَّةُ.

وسائل الشيعة، ج‏27، ص: 146.
محدَّث یعنی شخصی که حدیث و کلامی را نقل می کند.

🔺وقتی شخصیتی مانند سلمان نتواند چنین ادعایی کند چگونه ما باید باور کنیم که اشخاصی مانند #بایزید_بسطامی و ابوسعید ابی‌الخیر و غزالی به معراج رفته اند و خدا را دیده اند
و مستقیما از خدا حدیث نقل کرده اند! (رجوع شود به کتاب تذکرة الاولیاء عطار)
در لینک زیر نیز برخی از شطحیات بایزید را بخوانید:
https://t.me/borrhan/22324

📝روایت دوم:

شخصی به امام صادق علیه السلام گفت: ابا منصور به ما گفته است که طی معراجی به سوی خدا رفته و خداوند سر او را مسح کرده است.
امام صادق علیه السلام کلام او را قطع کرده و فرمودند:
... ابلیس بین آسمان و زمین عرش و به اندازه ملائکه، ماموران و یارانی دارد، اگر انسان به وساوس شیطانی عمل کند ابلیس برای او ظاهر می شود ... ابا منصور رسول ابلیس بوده است(نه خدا) خداوند او را لعن کند .

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏69، ص: 213

📝روایت سوم :

شخصی برای امام رضا علیه السلام نقل می نمود که یونس بن ظبیان گفته است: در یکی از شبها که در حال طواف خانه خدا بودم ناگهان شنیدم صدایی از بالای سرم می آید که می گوید :
يَا يُونُسُ‏ إِنَّنِي‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي‏
اما رضا علیه السلام به شدت عصبانی شدند و کلام او را قطع کرده و فرمودند: از اینجا برو بیرون، هزاران هزار لعنت خدا بر تو و یونس بن ظبیان ...

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏69، ص: 215

#نقد_بایزید_بسطامی


©کانال برهان و نقد بزرگان تصوف

@borrhan
#نقد_تصوف
#نقد_بایزید_بسطامی
#نقد_حلاج
#نقد_مولوی
#شبهات_محرم

🔻تا حالا این جمله رو شنیدین؟
حاجی خودتی!

🔻این شعر رو چند بار شنیدین؟؟
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید (مولوی)

🔻دیدید بعضیا می گن :
چرا این همه پول رو می ریزید تو شکم وهابیا؟؟
به جای مکه رفتن این پولا رو بدید به فقرا خدا هم راضیه!!


می دونید منشا این کلمات باطل کجاست؟

👌درست حدس زدید، #تصوف

==========🕋▫️▫️

یکی از بزرگترین آسیب های دینی و از جمله مهم ترین ضربه‌هایی که صوفیان بر پیکره مقدس دین اسلام وارد ساختند، تهی کردن الفاظ و مفاهیم دینی از معانی بلند خود و به ابتذال کشاندن آن عناوین زیبنده بود.

واژگان ارزشمندی که در دایرة المعارف دینی،
از شان نزولی متعالی برخوردار بوده اما در سنت عرفانی به ضد خود تبدیل شده است.
مثال های زیادی در ذهن داریم اما فقط یکی از انها را بیان می‌کنیم،
که مفهوم #حاجی و ادای فریضه #حج و زیارت خانه خداست،
که در قرآن کریم با اختصاص یک سوره به نام #حج،
این فریضه را مصداق بارز "شعایر الله" معرفی می کند:

📖 ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب‏.
(۳۲/حج)


#حاجی در قاموس ادبیات دینی،
کسی است که با زیارت خانه خدا، ابلیس را از قوه خیال بیرون رانده و
با ساییدن پیشانی ادب بر خاک آستان الهی خود را حضیض حقارت به عرش عبودیت الهی رسانده و زین پس به مثابه انسانِ تازه متولد شده،
از پیشینه توام با گناه و فساد خود توبه کرده و زندگی اخلاقی و دینی جدیدی برای خود می سازد.

اما صوفیان مفهوم حاجی را به یک مفهوم ضد ارزش و ضد اخلاق تبدیل کردند و
#حاجی را نماد انسانی متصلّب و خشک مذهب دانسته که به جای کمک به خلق درمانده خدا،
خودخواهانه و مغرورانه فقط به عاقبت خویش می نگرد و از یاری رساندن به مظلومین روی بر می‌گرداند!

تصوف در طول سال ها نفوذ در فرهنگ ما، با زبان دینی و مناسک وحیانی چه کرده است که امروزه مردمان ما از تسمیه به عنوان #حاجی سخت گریزانند و اگر شخصی را حاجی بنامند،
بی درنگ می گوید:
حاجی خودتی !

و یا در ایام فریضه #حج ، فضای مجازی و حقیقی مملو است از این دست سخنان که:

این هزینه حج را به فقرا می‌دادی و دل یک مسکین را شاد می‌کردی .

به راستی اگر بایزید ها و حلاج ها در مغلطه ای آشکار و تمردی نمایان از دستور الهی،
به مریدان خود توصیه نمی‌کردند که به جای ادای فریضه حج، هفت مرتبه دور من بگردید و هزینه سفر را به مساکین بدهید؛ در جامعه خود شاهد چنین گریزی از تعالیم دینی بودیم؟!


⚫️ به این داستان از بِشر حافی نیز که از بزرگترین اقطاب صوفیه است توجه کنید :

يكى با بشر حافى مشاورت كرد كه «دو هزار درم دارم از حلال، به حج خواهم شد»، وى گفت: «به تماشا میشوى يا براى رضاى حق تعالى؟» گفت: «براى رضاى حق- تعالى-»، گفت:
«برو به وامداران و يتيمان و صاحب عيالان ده، كه آن راحت كه بدان مسلمانان رسانى، از صد حج فاضل‏تر است.

📔غزالی در كيمياى سعادت، ج‏2، ص: 312


⚫️ این هم نمونه ای دیگر از بایزید بسطامی که حکم پیغمبر را برای صوفیه دارد:
عین القضات می‌گوید:

مردی گوید نزد «بایزید» آمدم، پرسيد كه كجا می‏روى؟ گفتم: به حج.
گفت: چه دارى؟ گفتم: دويست درم. گفت: به من ده و هفت بار گرد من بگرد، كه حجّ تو اين است. چنان كردم و بازگشتم».

📔 تذكره الأولياء، القسم‏‌الاول، ص: 139
📔 تمهیدات، متن ص94

مولوی نیز این واقعه را چنین منظوم کرده است:

گفت دارم از درم نقره دويست
نك ببسته سخت در گوشه‏ى ردى است‏
گفت طوفى كن به گردم هفت بار
وين نكوتر از طواف حج شمار
و آن درمها پيش من نه‏اى جواد
دان كه حج كردى و حاصل شد مراد

📔 مثنوى معنوى، متن، ص: 242

... آری ! صوفیان بعد از گذر از شریعت و طریقت و رسیدن به حقیقت!! با تمام وجود به نقد و مذمت شریعت و احکام شرعی می پردازند
و این رسمی دیرینه در میان آنها بوده و هست.
به قول مولوی:
لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع!!!

⚫️ چنانچه نقل است حلاج برای مریدانش مکانی درست کرده بود؛ که به جای رفتن به مکه، در آن خانه احرام ببندند و به جای #حج، در آن جا طواف نمایند. و حتی دستور به انهدام کعبه را به یکی از مریدانش می‌دهد :
اهدم الکعبه !!

📔 تراژدی حلاج در متون کهن.
📔 تاریخ صوفی و صوفی گری ج1ص274



#نشر_دهید
@borrhan
#نقد_تصوف
#نقد_ابن_عربی
#نقد_حلاج
#نقد_بایزید_بسطامی
#نقد_مولوی
#نقد_شمس_تبریزی

مختصری پیرامون تاریخ تصوف در جهان و در میان مسلمانان

▫️▫️

در این که آیا مبدأ عرفان در تعالیم یهودیان بوده است یا بودائیان و یا هندوان اختلاف است.
قدر مسلم اینست که در همۀ این نحله ها، عده ای به دنبال روش های شهودی برای کسب معرفت بوده اند.

حتی در آئین های باستانی ایران از قبیل میترائی و زردشتی و نیز مانوی، جنبه‌هائی از عرفان مصطلح مشاهده می‌شود.

----------------------------

از آنجا که تمامی انبیاء عظام الهی علیهم السلام در کمال سادگی و با اخلاق خوش در میان توده های مردم زندگی می کردند؛ و تعالیم آسمانی زهد در دنیا و بی علاقه بودن به زخارف آن را ترویج می نمایند، گرایش مردم به ساده زیستی و پرهیز از تن پروری همواره مورد ستایش و حسرت مؤمنین بوده است.

در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه و آله، عده ای از مسلمانان که در نهایت فقر و عسرت زندگی می کردند؛
و حتی به قدر کافی پارچه برای پوشش بدن خود نداشتند؛ و غالباً در گرسنگی به سر می بردند،
در قطعه زمین کم ارتفاعی در کنار مسجد رسول اکرم شب را به صبح می رساندند؛ و مردم مدینه که درخت و مزرعه و احیاناً دام و حشمی داشتند، بدانان صدقه می دادند؛ و ایشان را اطعام می کردند. به این گروه
« #اصحاب_صفه » گفته می شد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز با آنان مانند سایرین رفتار می کردند. به نحوی که جزء اصحاب ایشان به حساب می آمدند.

بعد از شهادت رسول اکرم صلی الله علیه و آله که کم کم مسلمین به مال و منال رسیدند، فقر شدید اولیه از میان رفت؛ اما عده ای از مردم دوست داشتند که اگر فضیلت آشکاری نداشتند، با ظاهر درویشانه برای خود احترام و توجهی جلب نمایند. این روش البته نوعی «نفاق» است.

سر آغاز «تصوف» در میان مسلمین ظهور این افراد است که سعی می کردند همچنان در کسوت «اصحاب صفه» در جامعه حضور داشته باشند.

سر سلسلۀ این عده شخصی بود به نام «حسن بن یسار بصری» که اصالتاً ایرانی بود. وی در اواخر خلافت خلیفۀ دوم به دنیا آمد. در کودکی حافظ قرآن شد. هوش و قدرت بیان خوبی داشت. مخالفان امیر مؤمنان علیه السلام که بضاعتی نداشتند، به این نوجوان جویای نام بال و پر دادند.
در زمان خلافت چهار سالۀ امیر مؤمنان علیه السلام این موجود که نوجوانی بیش نبود، در کنار منافقانی چون
« #عبدالله_بن_عمر »، « #ابوموسی_اشعری »، « عبدالله بن عمرو بن العاص » و « زید بن ارقم » قرار گرفت. هیچ یک از این منافقان مخالفت صریح با امام علیه السلام از خود نشان نمی داد. اما تقریباً هیچ کدام با امام علیه السلام #بیعت نکرد؛ و در جنگ های ایشان با مخالفان، شرکت ننمود.
👈 کسی که با ادعای دینداری از امام مفترض الطاعة پیروی نکند #بدون_تردید، #منافق است.

پس شروع تصوف در اسلام به عده ای منافق بر می گردد.
نقل است که پس از جنگ بصره ( #جمل )، حضرت امیر علیه السلام مشاهده فرمودند که جوانکی قلم به دست گرفته و به دنبال ایشان و اصحاب راه افتاده است؛ و مطالبی را می‌نویسد. فرمودند: «تو چه کار می‌کنی؟» گفت دارم فرمایش های شما را می‌نویسم. امام رو به اطرافیان کرده فرمودند: «سامری این امت این است. سامری بنی اسرائیل می گفت: «لا مساس» و این سامری می گوید: «لا قتال».

#حسن_بصری #پرچمدار_تصوف در میان مسلمین بوده است.
پس از او «سفیان ثوری» است که معاصر امام صادق بوده است. نفرات بعدی از این قرارند:

جنید بغدادی متولد شده در سال ۲۲۰ در جنید در اواخر حکومت امین عباسی؛
بایزید بسطامی معاصر مامون؛

و دیگران از قبیل ذوالنون مصری، حسین حلاج، ابو سعید ابی الخیر، ابوالحسن خرقانی، احمد جام، شهاب الدین سهره وردی و . . .

همۀ اینان سنی های دو آتشه و مقدم بر ابن عربی بودند.
اما ابن عربی نقطۀ عطفی در تصوف و عرفان به حساب می‌آید.


هم به خاطر
۱) حجم بسیار زیاد تالیفات و تصنیفات،
و هم به خاطر
۲) تاکید زیاد بر نظریۀ « وحدت وجود ».

جلال الدین مولوی اندکی پس از ابن عربی می زیسته و آراء او با ابن عربی مشابه است.

ابن عربی دو شاگرد مهم داشت که آراء او را توسعه دادند. یکی «صدر الدین قونوی» است؛ و دیگری «عزالدین نسفی».

👈👈 «محیی الدین» لقبی است که خود او و شاگردانش بر وی نهاده اند. پس از او رسم شد که صوفیه به مرشدان خود لقب می دادند؛ مانند «صدر الدین قونوی»، «عزالدین نسفی»، «فریدالدین عطار» و دیگران.

#عمروعاص #وحدت_وجود
《1》