[ کانال برهان ]
11.1K subscribers
23K photos
1.8K videos
742 files
13K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ @EDborrhan


کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
پس عمر برخاست و جمعى با او حركت كردند تا به در خانه فاطمه رسيدند، در زدند وقتى كه زهرا عليها السلام صداى آنها را شنيد با صداى بلند و گريه کنان گفت:
اى پدر. اى رسول خدا! (ببين) بعد از تو چه چيزها از پسر خطاب و قحافه به ما رسيد؟!

هنگامى كه آنان صدا و گريه فاطمه را شنيدند، با گريه برگشتند و داشت دلهايشان پاره و جگرهايشان آتش مى‏‌گرفت، عمر با جمعى ماندند على عليه السلام را از خانه بيرون آوردند و پيش ابو بكر بردند و به او گفتند با او #بيعت كن، على گفت: اگر بيعت نكنم چه مى‏شود؟ گفتند: در آن صورت بخدائى كه جز او خدائى نيست گردنت را خواهيم زد!
على گفت: در آن صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را مى‏ كشيد!!
عمر گفت: اما بنده خدا آرى اما برادر رسول خدا را نه و در اينحا ابو بكر ساكت بود و حرفى نمى‏ زد، عمر به او گفت: آيا به او فرمان نمى‏ دهى كه بيعت كند؟ او گفت: ما دامى كه فاطمه در كنارش هست او را به چيزى كه ميل ندارد مجبور نمى‏ كنم،
آنگاه على خود را به قبر رسول خدا رسانيد و با صداى بلند گريه می‌كرد و مى‏گفت: ان القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى: "مردم ضعيفم شمردند و نزديك بود مرا بكشند"
عمر به بوبكر گفت برويم نزد فاطمه زيرا ما او را به خشم آورديم پس هر دو برفتند و از فاطمه اجازه ورود خواستند او اجازه نداد پس به نزد على شدند و با او گفتگو كردند تا آندو را به خانه فاطمه راه داد و چون نزد او نشستند ،
روى خويش را به سوى ديوار برگرداند پس بر وى سلام كردند جواب سلام به ايشان نداد ؛
پس بوبكر به سخن پرداخت و گفت اى حبيبه رسول خدا بخدا خويشان رسول خدا نزد من از خويشان خودم محبوب‏ترند و تو در نزد من از دخترم #عايشه محبوب‏ترى و من دوست می‌داشتم كه روزى كه پدرت درگذشت من مرده بودم و پس از او نمی‌ماندم آيا گمان دارى من با آنكه ترا می‌شناسم و از فضيلت و شرف تو آگاهم تو را از رسيدن به حق خويش و به سهم الارثت از رسول خدا جلوگيرى می‌كنم؟
جز اين نبوده كه من از پدرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنيدم می‌گفت ما ارث نمی‌گذاريم آنچه از ما بجا ماند صدقه است؛
فاطمه گفت مرا آگاه كنيد ببينم كه اگر حديثى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) براى شما باز گويم آن را می‌شناسيد و به آن عمل می‌كنيد؟
گفتند آرى گفت شما را بخدا سوگند می دهم آيا از رسول خدا (ص) نشنيديد كه مى‏گويد خشنودى فاطمه از خشنودى من است و خشم فاطمه از خشم من پس هر كه دخترم فاطمه را دوست داشت مرا دوست داشته و هر كه فاطمه را به خشم آورد مرا بخشم آورده؟ گفتند آرى ما اين را از رسول خدا (ص) شنيديم گفت:
پس من خدا و فرشتگان او را گواه مى‏گيرم كه شما مرا به خشم آورديد و خشنود نداشتيد و من هر گاه پيامبر را ببينم شكايت شما را به او خواهم كرد. ابوبكر گفت اى فاطمه من بخداى تعالى پناه مى‏برم از خشم او و خشم تو. پس بوبكر چنان سخت به گريه و زارى افتاد كه نزديك بود جانش بدهد ؛
حضرت زهرا مى‏ گفت به خدا در هر نمازى كه بگزارم بر تو نفرين مى‏ فرستم.

📒📕کتاب : بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسي    جلد : 28  صفحه : 356
http://lib.eshia.ir/71860/28/356

اسکن ذیل مطلب


🔝کانال برهان و نقل فرازهای مهم تاریخ مسلمانان

http://Sapp.ir/borrhann
http://eitaa.com/borrhann
http://instagram.com/borrhangroup

@borrhan
#شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
#بیعت_اجباری

🔥 #مهاجمین به خانه وحی را بشناسید!

2️⃣ #قنفذ

👈 نحوه بردن امیرعالم امیر المومنین علی علیه السلام برای بیعت با غاصبین

▪️▪️▪️

⚫️ ان ابابكر بعد ما اخذ البيعة لنفسه من الناس بالارهاب و السيف و القوة ارسل عمر، و قنفذاً و جماعة الي دار علي و فاطمه (ع) و جمع عمر الحطب علي دار فاطمة (ع) و احرق باب الدار.

🍂 هنگامي كه ابوبكر از مردم با تهديد و شمشير و زور #بيعت گرفت ، عمر ، #قنفذ و جماعتي را به سوي خانه علي و فاطمه (علیهما السلام) فرستاد، و عمر هيزم جمع كرد و درِ خانه ی فاطمه (علیهاالسلام) را آتش زد...

📚 الامامة و الخلافة، مقاتل بن عطيه، ص160 و 161



⚫️ ...فانطلق قنفذ الملعون فاقتحم هو وأصحابه بغیر إذن ، وثار علی علیه السلام إلى سیفه فسبقوه إلیه وکاثروه وهم کثیرون، فتناول بعضهم سیوفهم فکاثروه وضبطوه فألقوا فی عنقه حبلا وحالت بینهم وبینه فاطمة علیها السلام عند باب البیت، فضربها قنفذ الملعون بالسوط فماتت حین ماتت وإن فی عضدها کمثل الدملج من ضربته، لعنه الله ولعن من بعث به.

🍂 ...قنفذ ملعون رفت و با یارانش بدون اجازه به خانه یورش برد، على به سوى شمشیرش شتافت، مهاجمان که بسیار بودند بر او پیشى گرفتند و بر وى غالب آمدند. برخی‌شان شمشیر برگرفتند و بر او دست یافتند و او را در بر گرفتند و بر گردنش ریسمان انداختند. در کنار در خانه، فاطمه میان آنان و على حائل شد، #قنفذ ملعون با تازیانه بر او نواخت که بر اثر همان ضربه درگذشت و بر بازوى آن حضرت کبودى تازیانه قنفذ مشهود بود، خدا او و کسى که وى را بر این کار واداشت لعنت کند.

📚 کتاب سلیم بن قیس هلالی، ج1، ص150



⚫️ إنّ محسناً فَسَدَ مِن زخم القنفذ العدوی

🍂 محسن به خاطر زخمی که #قنفذ وارد کرد سقط شد و از بین رفت.

📚 المعارف، ابومحمد عبدالله قتیبه الدینوری، 276 ق.

▫️▪️▫️▪️▫️
http://l1l.ir/4330



پ.ن::
عده‌ای قنفذ را غلام اولی گفته اند و عده‌ای این خبیث را غلام دومی ذکر کرده‌اند.
و علت آن اینست که ردی از این افراد بی‌‌سر و پا در کتب رجالی مخالفان دیده نمی شود. یکی بوده به نام «قنفذ بن عُمیر بن جُدعان التیمی» که در زمان عمر مدتی والی مکه بوده است (اسدالغابة و الاصابة). و معلوم نیست که قنفذ حمله کننده همو بوده یا نه؟
اگر خود او بوده، تیمی بودن به معنی خویشاوند ابوبکر بودن است.

لعنت خدا بر تمامی هتاکین حریم فاطمی!

http://instagram.com/borrhangroup
http://Sapp.ir/borrhann
http://eitaa.com/borrhann

🆔 @borrhan
🔥 #تهدید به آتش زدن بیت فاطمی سلام الله علیها (۸)

🅾 ابن ابی شیبه با سند صحیح پیرامون تهدید به آتش افروزی نسبت به خانه حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها چنین می‌نویسد:

هنگامى كه مردم با ابوبكر #بيعت كردند، علي و زبير در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره پرداخته بودند، اين خبر به عمر بن خطاب رسيد. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوب‌ترين فرد نزد ما پدر تو است و پس از او خودت!!! ولى سوگند به خدا اين محبت مانع از آن نيست كه اگر اين افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آن‌ها بسوزانند.
اين جمله را گفت و بيرون رفت، هنگامى كه علي (عليه السلام) و زبير به خانه بازگشتند، دخت گرامى پيامبر به حضرت علي (عليه السلام) و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر اجتماع شما تكرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را كه قسم خورده است انجام مى دهد.

📚المصنف لابن أبی شیبة، ج13، ص468و469.

@borrhan
Forwarded from اتچ بات
#نقد_ابن_عربی

👤محسن جهانگیری (متولد ۱۳۰۸ در شهر ضیاءآباد استان قزوین ، درگذشت ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ تهران) فیلسوف مطرح ایرانی و استاد ممتاز دانشگاه تهران بود. او در سال ۱۳۸۱ در دومین همایش چهره‌های ماندگار به عنوان چهره ماندگار در رشته فلسفه برگزیده و معرفی شد.
👈 از وی با عنوان یکی از #برترین #ابن_عربی_شناسان_ایران یاد برده می‌شود؛

ایشان درکتاب
📒»محیی الدین ابن عربی چهرۀ برجستۀ عرفان اسلامی» انتشارات دانشگاه تهران، 1375 ،
نظر نهایی خود را درباره #مذهب_ابن_عربی اینچنین بیان می‌دارد:::


«داورى: آنچه به نظر درست مى‏ آيد اين است كه ابن عربى شيعه نبوده و ادله و شواهد مذكور چنان‏كه اشاره شد براى اثبات تشيع وى كافى و بسنده نمى‏ نمايد، اگرچه به‏ طورى كه در آينده گفته خواهد شد او از ارادتمندان و دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت بوده و در موارد كثيرى نسبت به آن بزرگواران اداى احترام و اظهار محبت و ارادت كرده و احيانا سخنانى هم بر زبان آورده است كه كم‏ وبيش با معتقدات شيعه به‏ ويژه شيعه اثنا عشريّه سازگار مى‏ نمايد.
زيرا علاوه بر اينكه جمهور نويسندگان شرح حالش وى را از اهل تسنن قلمداد كرده‏ اند، طبق گفته‏ ها و نوشته‏ هايش به ويژه كتاب فتوحاتش كه استوارترين سند عقايد و افكار وى است،
#او_سنى_است،
نهايت، #سنى_صوفى مجتهد كه در اصول از كشف و عيان استمداد
مى‏ جويد و در فروع، خود به اجتهاد مى‏ پردازد و از هيچ‏ كدام از ائمه اهل سنت تقليد نمى ‏نمايد.
ابن عربى در كتاب فتوحات مكيه با اين كه ادعا كرده است خداوند در كشف، مطّلعش ساخته است كه تقدم و سبق زمانى كسى در خلافت بر ديگرى دليل تقدم وى در فضل نيست، به صحّت خلافت ابو بكر و استحقاقش به امامت و برتريش بر جماعت اشاره كرده؛ عبارت متن فتوحات مکیة اینست:

« 👈 و الذى اطلعنا اللّه من طريق الكشف 👉 انّ تقدم شخص بالامامة على آخر انما هو تقدم بالزمان لا يلزم منه التقدم بالفضل فان اللّه تعالى قد امرنا باتّباع ملّة ابراهيم و ليس ذلك لكونه احقّ بها من محمد- صلى اللّه عليه و سلم- و انما هو لتقدّمه بالزمان فانّ للزّمان حكما فى التقدم من حيث هو زمان لا من حيث المرتبة و ذلك كالخلافة بعد رسول اللّه- صلى اللّه عليه و سلم-.»
(فتوحات مكيه، ج 4، ص 98؛ اليواقيت و الجواهر، ج 2، ص 76)

و نيز در همان كتاب روايتى از ترمذى آورده و پذيرفته است كه بعد از پيامبر خدا افضل مردمان در ميان مسلمانان ابو‌بكر بوده است. البته در عين حال عيسى- عليه السلام- را نيز از امت محمد- صلى الله عليه و آله- و از پيروان وى به شمار آورده و افضل از همۀ امت، حتى از ابوبكر دانسته است.
گذشته از اين‏ها در كتاب «محاضرة الابرار و مسامرة الاخيار»ش نوشته است كه: «ابو بكر، #ابوعبيدة_بن_جراح را پيش حضرت على- عليه السلام- فرستاد و به‏ وسيله وى از خوددارى آن حضرت از بيعت و كناره‏ گيريش از جماعت و نيز از دعوى خلافت وى، اظهار نگرانى كرد، على- عليه السلام- در پاسخ قصد خلافت و امتناع از امر بيعت را نفى و انكار كرد و از كناره‏ گيرى و خانه‏ نشينى‏ اش پوزش طلبيد كه فراق رسول اللّه- صلى اللّه عليه و آله- وى را بيش از پيش اندوهگين ساخته و ديدن مكانهايى كه پيامبر را در آن مكانها مى‏ ديده به اندوه و حسرتش مى‏ افزايد و شوق پيوستن به آن حضرت از علاقه به غيرش باز می‌دارد»، اضافه می‌کند كه:
«على- عليه‏
السلام- به دنبال اين اظهارات پيش ابوبكر مى‏ رود و با وى #بيعت مى‏ كند و ميان او و عمر بحث تندى در مى‏ گيرد و مباحثه و محاجه مى‏ آغازد كه پايان آن به #اعتذار_على- عليه السلام- از عمر می‌انجامد.(❗️❗️)

مسلم است كه #هيچ_شيعه‏‌اى از دل روا نمى‏ دارد چنين سخنانى را كه ابن عربى بر زبان آورده به زبان آورد.
بالاخره آنان كه در اثبات تشيع ابن عربى كوشيده‏ اند با اين که نيتشان خالص و قصدشان پاك است، سعيشان عاطل و باطل است،
همچنان‏كه كوشش عبد الوهاب شعرانى كه خواسته است وى را يك سنّى پاي بند به جميع اصول و فروع مذهب تسنن قلمداد كند و حتى عقيده به وحدت وجود را نيز از وى نفى كند بيهوده و عبث است، كه او نه شيعه به معناى متداول لفظ است و نه سنّى به معناى متعارف آن،
بلكه آن #يك_صوفى_وحدت_وجودى است كه هم وجود را واحد می‌داند
و هم حقيقت را و هم احيانا دين و مذهب را.»

(محیی الدین عربی چهرۀ برجستۀ عرفان اسلامی، صص 490-491)



©کانال برهان و نقد تصوف و بزرگان تصوف

@borrhan
#شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
#بیعت_اجباری

🔥 #مهاجمین به خانه وحی را بشناسید!

8⃣ #سلمة_بن_اسلم

▪️▪️

⚫️ و ذهب عمر و معه عصابة إلى بيت فاطمة (س) منهم أسيد بن حضير و سلمة بن أسلم فقال لهم انطلقوا فبايعوا فأبوا عليه و خرج إليهم الزبير بسيفه فقال عمر عليكم الكلب فوثب عليه سلمة بن أسلم فأخذ السيف من يده فضرب به الجدار ثم انطلقوا به و بعلي (ع) و معها بنو هاشم.

🍂 عمر به همراه گروهي که أسيد بن حضير و سلمة بن أسلم جزء آنها بودند سراغ بیت فاطمه (سلام الله علیها) رفتند و گفتند بياييد با ابوبکر #بيعت کنيد . آنها از بيعت با ابوبکر خودداري کردند ، زبير با شمشير از خانه خارج شد (و به آنها حمله ور شد) عمر گفت : زبير را بگيريد، #سلمة_بن_اسلم به او حمله کرد و شمشيرش را از دستش گرفت و به ديوار زد سپس او را به همراه علی (علیه‌السلام) و همراهان هاشمی شان بردند.

📚 شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد ، ج6، ص11
📚 السقيفة وفدك، الجوهري، ص 62



⚫️ و أما علي والعباس بن عبد المطلب ومن معهما من بني هاشم فانصرفوا إلى رحالهم ومعهم الزبير بن العوام فذهب إليهم عمر في عصابة فيهم👈 أسيد بن حضير وسلمة بن أسلم👉 فقالوا انطلقوا فبايعوا أبا بكر فأبوا فخرج الزبير بن العوام رضي الله عنه بالسيف فقال عمر رضي الله عنه عليكم بالرجل فخذوه فوثب عليه سلمة بن أسلم فأخذ السيف من يده فضرب بن الجدار وانطلقوا به فبايع...

🍂 و اما علي و عباس بن عبدالمطلب و زبیر ودیگر کسانی که همراه آنها بودند به خانه برگشتند و بیعت نکردند، پس عمر به همراه جماعتی که اسید بن حضیر و سلمة بن اسلم از جمله آنها بودند نزد آنها رفتند و گفتند بیایید و با ابوبکر بیعت کنید ، آنها ممانعت کردند سپس زبیر با شمشیر به سمت آنها یورش برد که عمر گفت به حساب او برسید، 👈 #سلمة_بن_اسلم شمشیر را از زبیر گرفت به دیوار زد و آن را شکست👉 او را دستگیر کردند و نزد خلیفه بردند و بیعت کرد...

📚الإمامة والسياسة - أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري 1/ 15

http://l1l.ir/44bw



پ.ن ::

به خاطر داشته باشید سردستهٔ اراذل تحت فرمان خلفای غاصب، ابوعبیده،خالد، قنفذ، مغیره، و سالم بودند و بقیه پادو بودند. و در مورد تک تک آنان اطلاعاتی وجود دارد. بهترین مراجع برای اهل تحقیق به ترتیب طبقات، اصابة، اسدالغابة و استیعاب هستند و البته غالباً مشابه یکدیگر نوشته اند؛
اما باید بدانید مکی ها یا به اصطلاح مهاجران خبیث تر و جسور تر بودند.


🔚کانال برهان و نقل فرازهای مهم تاریخ مسلمانان

@borrhan
[ کانال برهان ]
‍ ‍ #پیشگویی ⚠️ هشدار! ائمه شیطانی و ماجرای غصب خلافت‼️ ~~~~▪️~~~~~~~ ☑️ از جمله حوادثی که رسول الله (صلی الله علیه و آله) از آن به عنوان واقعه بعد از رحلت‌شان خبر داده‌اند؛ آمدن ائمه شیطانی بر تخت خلافت و غصب آن است. محدثین اهل سنت در این باره اخباری…
⚠️ گوشه‌هایی از نحوه انتخاب ابوبکر در سقیفه؛ بزن بزن و کتک‌کاری و فحاشی صحابه!

بخاري به نقل از عمر گويد:
وَنَزَوْنَا على سَعْدِ بن عُبَادَةَ فقال قَائِلٌ منهم قَتَلْتُمْ سَعْدَ بن عُبَادَةَ فقلت قَتَلَ الله سَعْدَ بن عُبَادَةَ.

بر سعد بن عباده هجوم برديم، يكى از آنها گفت: سعد را كشتيد.من گفتم: خدا سعد را بكشد بخدا ما هيچ كارى بهتر و نيرومندتر از #بيعت ابى بكر نديديم.‏

📗البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج 6، ص 2506 ،تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

بیشتر بخوانید!

منابع شیعی:
https://t.me/borrhan/44277
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ #باید_بدانیم

گوشه‌هایی از نحوه انتخاب ابوبکر در سقیفه در کلام حاج شیخ عباس قمی رضوان الله علیه

▪️

⚫️ قال الشيخ في تلخيص الشافي والطبرسي في الاحتجاج، وابن أبي الحديد في شرح النهج، عن كتاب السقيفة لأحمد بن عبد العزيز الجوهري ما ملخصه: إنه لما قبض رسول الله صلى الله عليه وآله، إجتمعت الأنصار في سقيفة بني ساعدة، وأخرجوا سعد بن عبادة ليولوه الخلافة وكان مريضا فخطبهم ودعاهم إلى إعطائه الرياسة والخلافة، فأجابوه بأجمعهم، ثم ترادوا الكلام فقالوا: [ إن أبت مهاجرة قريش فقالوا ] نحن المهاجرون وصحابة رسول الله صلى الله عليه وآله الأولون وعشيرته وأوليائه فعلام تنازعوننا الأمر من بعده ؟ قالت طائفة منهم: فإنا نقول إذا: منا أمير ومنكم أمير. ولن نرضى بدون هذا أبدا. فقال سعد بن عبادة حين سمعها: هذا أول الوهن. وسمع عمر الخبر، فأرسل إلى أبي بكر أن اخرج إلى، فأرسل إليه أني مشتغل. فأرسل عمر ثانيا إليه أن قد حدث أمر لا بد لك من حضوره، فخرج إليه فقال: أما علمت أن الأنصار قد اجتمعت في سقيفة بني ساعدة، يريدون أن يولوا هذا الأمر سعد بن عبادة، وأحسنهم مقالة من يقول: منا أمير ومنكم أمير. ففزع أبو بكر أشد الفزع وخرجا مسرعين إلى السقيفة ومعهما أبو عبيدة بن الجراح، فجاؤا وفي السقيفة خلق كثير، فقال عمر بن الخطاب: أتيناهم وقد كنت زودت كلاما أردت أن أقوم به فيهم، فلما اندفعت إليهم ذهبت لأبتدء المنطق فقال لي أبو بكر: رويدا حتى أتكلم.

شيخ طوسي در تلخيص الشّافي، و علّامه ي طبرسي در كتاب احتجاج، و ابن ابي الحديد [از علماي معروف اهل تسنّن]در شرح نهج البلاغه، از كتاب «السّقيفه» تأليف احمد بن عبدالعزيز جوهري، ماجراي سقيفه را نقل مي‌كنند كه خلاصه‌اش چنين است:

هنگامي كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رحلت كرد، انصار(مسلمين مدينه) در سقيفه ي بني ساعده (كه مركز اجتماع بود و سايباني داشت) اجتماع نمودند،
و سعد بن عُباده (بزرگ طايفه ي خزرج) را از خانهء خود بيرون آوردند تا او را خليفه ي رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و رهبر مسلمين كنند، او بيمار بود او را با بسترش به سقيفه آوردند، او سخنرانی كرد و مردم را دعوت نمود تا زمام امور را بدست او بدهند.
همه ي حاضران (از انصار) دعوت او را اجابت كردند، سپس بين خود به گفتگو پرداختند و گفتند:
اگر مهاجران (مسلمين مكّه) بگويند: ما با رسول خدا (ص) هجرت كرديم، و اصحاب نخستين پيامبر (صلی الله علیه و آله) ما هستيم، و ما از دودمان آن حضرت مي‌باشيم، چرا در مورد خلافت و امارت بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با ما ستيز مي‌كنيد؟ چه پاسخ بدهيد؟
جمعي از آنها گفتند: در پاسخ چنين اعتراضي مي‌گوئيم: مِنّا اَمِيرٌ وَ مِنْكُمْ اَميرٌ: «يك رئيس را ما انتخاب مي‌كنيم و يك رئيس را شما تعيين كنيد»، و به غير از اين پيشنهاد، هيچ پيشنهادي را نمي‌پذيريم.
وقتي سعد بن عُباده، اين گفتگو و ترديد انصار را شنيد، گفت: هذا اَوَّلُ الْوَهْنِ «اين آغاز سُستي و نخستين مخالفت با #بيعت است» ؛
عمر بن خطاب از جريان مطلع شد، براي ابوبكر پيام فرستاد كه از خانه بيرون شو و نزدم بيا.
ابوبكر در جواب گفت: فعلاً مشغول كاري هستم. عمر براي بار دوّم براي او پيام فرستاد كه: حادثه اي رخ داده كه لازم است تو حاضر باشي، حتماً بيا.
ابوبكر برخاست و نزد عمر رفت. عمر به او گفت: مگر نمي داني كه انصار در سقيفه ي بني ساعده اجتماع كرده اند و مي‌خواهند زمام امور خلافت را به سعد بن عباده بسپارند، و در ميان آنها نيكوترين افرادي كه سخن گفتند، اين پيشنهاد است كه: «يك رئيس را ما انتخاب كنيم و يك رئيس را شما انتخاب كنيد».
#ابوبكر، سخت هراسان گرديد و همراه #عمر با شتاب به سقيفه آمدند، #ابوعبيده ي جرّاح نيز همراهشان بود، وقتي به سقيفه وارد شدند، جمعيّت بسياري را در آنجا ديدند. عمر مي‌گويد، ما به سقيفه رفتيم، خواستم در ميان جمعيت برخيزم و سخنراني كنم، ابوبكر به من گفت: آهسته باش تا من سخنراني كنم و بعد از من هر چه خواستي بگو. ابوبكر سخنراني كرد....

📗 نام کتاب : بيت الأحزان نویسنده : القمي، الشيخ عباس جلد : 1 صفحه : 55


🆔 @borrhan
Forwarded from اتچ بات
#باید_بدانیم

عرضه قرآن

▪️

روى سليم بن قيس عن سلمان حديث السقيفة، وساق الكلام إلى أن قال: فلما أن رآى علي عليه السلام غدرهم وقلة وفائهم له، لزم بيته وأقبل على القرآن يؤلفه ويجمعه، فلم يخرج من بيته حتى جمعه وكان في الصحف والشظاظ والأكتاف والرقاع فلما جمعه كله وكتبه بيده تنزيله وتأويله، والناسخ منه والمنسوخ بعث إليه أبو بكر اخرج فبايع، فبعث إليه علي عليه السلام: إني لمشغول وقد آليت على نفسي يمينا أن لا أرتدي برداء إلا للصلوة، حتى أؤلف القران وأجمعه، فسكتوا عنه أياما فجمعه في ثوب واحد وختمه  وروي عن غيره أنه عليه السلام جاء به الى قبر رسول الله صلى الله عليه وآله فتركه وصلى ركعتين وسلم على رسول الله صلى الله عليه وآله، ثم خرج الى الناس وهم مجتمعون مع أبي بكر في مسجد رسول الله صلى الله عليه وآله فنادى علي عليه السلام بأعلى صوته: أيها الناس، إني لم أزل منذ قبض رسول الله صلى الله عليه وآله مشغولا بغسله، ثم بالقرآن حتى جمعته كله في هذا الثوب الواحد، فلم ينزل الله على رسوله آية منه إلا وقد جمعتها، وليست منه آية إلا وقد إقرأنيها رسول الله صلى الله عليه وآله وعلمني تأويلها، ثم قال علي عليه السلام: لئلا تقولوا غدا إنا كنا عن هذا غافلين، ثم قال لهم علي عليه السلام: لا تقولوا يوم القيامة إني لم أدعكم إلى نصرتي، ولم اذكر كم حقي، ولم أدعكم إلى كتاب الله من فاتحته إلى خاتمته فقال له عمر: ما أغنانا بما معنا من القرآن عما تدعونا إليه

🔖 سُلَيم بن قيس، جريان سقيفه را از سلمان نقل می‌كند، تا به اينجا مي‌رسد: وقتي كه علي (ع) عذرتراشي و فريب و بي وفائي مردم را ديد، به خانه اش رفت و به جمع آوري و تنظيم آيات قرآن پرداخت، و از خانه اش بيرون نيامد، تا اينكه قرآن را تا آخر، جمع و تنظيم نمود. قبلاً آيات قرآن در ورقها و تخته شانه گوسفند و رقعه و پارچه‌ها نوشته شده بود، هنگامي كه آن حضرت همه را جمع نمود و با دست خود نوشت و تنزيل و تأويل، ناسخ و منسوخ آن را مشخص كرد، در آن وقت ابوبكر براي علي (ع) پيام داد كه از خانه بيرون بيا و #بيعت كن. امام علي (ع) پاسخ داد: من اشتغال به جمع آوري قرآن دارم، و سوگند ياد كرده‌ام كه رداء بر دوش نيفكنم مگر براي نماز، تا قرآن را تأليف و تنظيم بنمايم.
ابوبكر و قوم، چند روز فرصت دادند، علي (ع) قرآن را جمع و تنظيم نمود و در پارچه اي (مانند كيسه) نهاد و سرش را مهر كرد. در روايت ديگر آمده: آن حضرت آن قرآن را برداشت و كنار قبر پيامبر (ص) آمد، آن را بر زمين نهاد، و دو ركعت نماز خواند، و بر رسول خدا (ص) سلام فرستاد، سپس مردم با ابوبكر در مسجد جمع شدند، امام علي (ع) با صداي بلند، مردم را مورد خطاب قرار داد و فرمود:
اي مردم! من از آن هنگام كه رسول خدا (ص) رحلت كرد اشتغال داشتم، نخست به تجهيز جنازه ي رسول خدا (ص). و سپس به تنظيم قرآن، تا اينكه همه ي قرآن را جمع نمودم و در داخل اين كيسه است، هر آيه اي كه بر رسول خدا (ص) نازل شد، همه را ضبط كردم، هيچ آيه اي در قرآن نيست مگر اينكه رسول خدا (ص) آن را براي من قرائت كرد و به من املاء نمود و تأويل (معني باطني آن آيات) را به من تعليم نمود. سپس علي (ع) فرمود: اين اعلام براي آن است كه فردا نگوئيد، ما از اين موضوع غافل بوديم، آنگاه فرمود: «تا در روز قيامت نگوئيد كه من شما را به ياري خودم دعوت ننموده ام، و حقّ را به ياد شما نياوردم، و شما را به كتاب خدا از آغاز تا انجام آن اطلاع ندادم».
عمر گفت: «دعوت شما به قرآني كه جمع نموده اي ما را با وجود قرآني كه داريم بي نياز نگرداند» (ما خودمان قرآن داريم، و با وجود آن، ديگر قرآن شما ما را بي نياز و در روايت ديگر آمده،
عمر گفت: «قرآن را بگذار و خودت دنبال كار خود برو! ».

📗📔نام کتاب : بيت الأحزان نویسنده : القمي، الشيخ عباس جلد : 1  صفحه : 107

پ.ن : برخی مدارک عرضه قرآن را روز #هفتم بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌دانند: شیخ صدوق/توحید/۷۳ - شیخ کلینی/کافی/ج۸ص۱۸؛ برخی دیگر از مدارک این عرضه را روز #نهم گزارش کرده‌اند؛ به جهت برخی رجحان‌ها در رجال گروه اول و همخوانی بیشتر با وقایع، روز هفتم ترجیح دارد.


💠 @borrhan
ترجمه:::

علّامه ي مجلسي در كتاب بحار از كتاب «سُلَيم بن قيس هلالي كوفي»، نقل كرده كه ابان بن عيّاش از سُلَيم نقل نموده كه سلمان و عبداللَّه بن عبّاس گفتند:
هنگامي كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رحلت كرد، هنوز جنازه اش را به خاك نسپرده بودند كه مردم پيمان خود را (نسبت به رسول خدا) شكستند و مُرتد شدند، و برخلاف مسير (تعيين شده از جانب پيامبر) اجتماع كردند، علي (ع) به تجهيز جنازه ي
رسول خدا (ص) مشغول شدند تا اينكه آن را غسل دادند و كفن نمودند و حنوط كردند و نماز بر آن خواندند و آن را در ميان قبر گذاشتند.
سپس به خانه مراجعت كردند و طبق وصيّت پيامبر (صلی الله علیه و آله) به جمع آوري و تنظيم آيات قرآن پرداختند، و اين امور او را از جريانات ديگر بازداشت.
عمر به ابوبكر گفت: «همه ي مردم با تو بيعت كرده اند جز اين مرد (علي عليه السلام) و اهل بيت او، شخصي را نزد او بفرست كه بيايد و #بيعت كند.
ابوبكر، پسر عموي عمر را كه قُنْفُذْ» نام داشت براي اين كار انتخاب كرد و به او گفت: نزد علي (علیه‌السلام) برو و بگو: دعوت خليفه رسول خدا را اجابت كن.
قنفذ چند بار از طرف ابوبكر نزد علي (علیه‌السلام) رفت و پيام ابوبكر را ابلاغ كرد، ولي علي (علیه‌السلام) از آمدن ابوبكر، امتناع ورزيد.
عمر خشمگين برخاست و #خالد_بن_وليد و #قنفذ را طلبيد و به آنها امر كرد تا هيزم و آتش بردارند، آنها از دستور عمر اطاعت كردند، هيزم و آتش برداشتند و همراه عمر كنار در خانه ي فاطمه (س) رهسپار شدند، فاطمه (سلام الله علیها) پشت در بودند، هنوز شال عزا (از رحلت پبامبر) بر سرش بود، و از فراق پيامبر (صلی الله علیه و آله) سخت نحيف و ناتوان شده بود، عمر به سر رسيده و در را زد و فرياد برآورد: اي پسر ابوطالب! در را باز كن!
فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند:
💠 «اي عمر! ما را به تو چه‌كار، چرا دست از ما برنمي داري؟ با اينكه ما عزادار هستيم؟ »
عمر گفت: در را باز كن، وگرنه آن را به روي شما مي‌سوزانم فاطمه (سلام الله علیها) فرمود:
💠اي عمر! آيا از خدا نمي ترسي؟ بدون اجازه وارد خانه ي من مي‌شوي و به خانه‌ام هجوم می‌بری؟
عمر از تصميم خود منصرف نشد، سپس آتش طلبيد و در خانه را به آتش كشيد، آنگاه در نيم سوخته را فشار داد، در اين هنگام فاطمه (سلام الله علیها) با عمر روبرو شد، و فرياد زد: يا اَبَتاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ: «اي پدر جان اي رسول خدا». 👈🏾عمر شمشير را كه در نيام بود بلند كرد و به پهلوي زهرا (س) زد، فاطمه (س) شيون كشيد، عمر اين بار تازيانه اش را بلند كرد و بر بازوي حضرت زهرا (سلام الله علیها) زد، فاطمه (سلام الله علیها) فرياد زدند يا اَبَتاه! (اي پدر جان! ) در اين هنگام حضرت علي (علیه‌السلام) با شتاب آمد و گريبان عمر را گرفتند و كشيدند و او را بر زمين افكندند به طوري كه بيني و گردن عمر مجروح گرديد و تصميم گرفتند كه او را بقتل برساندند، به ياد وصيّت و سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) افتادند كه آن حضرت امر به صبر و تحمل و اطاعت كرده بود، فرمودند:
💠 «اي پسر صحّاك! به خداوندي كه محمّد (صلی الله علیه و آله) را به مقام نبوّت، گرامي داشت، اگر وصيّت پيامبر (صلی الله علیه و آله) نبود، البتّه مي‌دانستي كه بدون اجازه قدرت بر وارد شدن به خانه ي مرا نداشتي».
عمر فرياد مي‌زد و كمك مي‌طلبيد، جمعي به ياري او شتافتند و وارد خانه حضرت علي (علیه‌السلام) را كشان كشان به سوي مسجد (براي بيعت) بردند،👈🏾👈🏾 در اين هنگام فاطمه (سلام الله علیها) كنار در خانه بود، قنفذ با تازيانه، آن حضرت را مضروب نمود، هنگامي كه حضرت زهرا (سلام الله علیها) از دنيا رفت ؛آثار آن تازيانه مانند بازوبند در بازوي آن بانوي بزرگ، نمايان بود، سپس همين قنفذ، در خانه را آنچنان فشار داد و گشود، 👈🏾👈🏾و در راه به پهلوي فاطمه (سلام الله علیها) زد كه يك دنده از دنده‌هاي پهلوي ایشان شكست، و جنين كه در رحِم داشتند، سقط شد، از آن پس همچنان بستري بودند تا اينكه به شهادت رسيدند.

نام کتاب : بيت الأحزان نویسنده : القمي، الشيخ عباس  جلد : 1  صفحه : 114


🆔 @borrhan