[ کانال برهان ]
11.4K subscribers
23.7K photos
1.97K videos
745 files
13.7K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ:
@EDborrhan

کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
[ کانال برهان ]
صورت کبود مادر💔 در جریان پاره کردن سند #فدک ، وقتی جلوی حضرت زهرا سلام الله علیها را گرفته شد و پس از آنکه قباله را از دست حضرت گرفتند و پاره کردند ، عمر ابن خطاب آن حضرت را مورد ضرب و شتم قرار داد... امام صادق علیه‌السلام این ماجرا را چنین‌‌ روایت می‌فرمایند:…
...پس عمر سند [مالکیت فدک] را از فاطمه سلام‌الله‌علیها گرفت و آن را مچاله و سپس پاره کرد.
پس حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در حالی که گریان بود از مسجد خارج شد و می‌فرمود: «خدا شکمت را پاره کند؛ آن‌چنان که تو سند مرا پاره کردی!»
📚 الصحیح من سیرة النبی الاعظم، جلد ۱۸، صفحۀ ۲۳۰ (به نقل از احتجاج طبرسی)

#فدک (۱۹۶) #فرحة_الزهراء #معجزات_الائمه
@borrhan
#خط_فکری_یهود (۴۲)
#عرضه_قرآن (۷) #فرحة_الزهراء
#شهادت_رسولخدا (۷۳)

🔻خلیفه و اهل کتاب

💡کمتر شنیده‌اید!

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

🔖رابطهٔ قدیمی خلیفه با اهل کتاب که به سالهای پیش از #هجرت او برمی‌گشت، در دوران خلافت به نقطهٔ عطف جدیدی رسید.

❗️خلیفه که اصولاً در زمان خلافتش همگان را از نقل احادیث و روایات دوران پیامبر صلی‌الله علیه و آله به شدت نهی می‌کرد و متخلفان را با تازیانه پاسخ می‌گفت، اهل کتاب(:یهودیان) را در نقل داستان‌های تاریخی آزاد گذاشته بود.

کعب الاحبار ، بزرگ یهودیان در یمن، در زمان عمَر ایمان آورد و بلافاصله مسئولیت حکومتی گرفت و شروع به نقل حدیث کرد. او به نوعی مفسر اصلی مورد تأیید دستگاه خلافت بود که نقل او تفسیر آیات قرآن محسوب می‌شد.
در منابع اهل تسنن، صحابهٔ زیادی از او حدیث نقل کرده‌اند و این در حالی است که صحابه، پیامبرخدا را دیده بودند و کعب الاحبار در زمان آن حضرت اصلاً مسلمان نبود! این وقایع در حالی اتفاق می‌افتاد که در همان زمان، حتی فردی مانند #ابوهریره ، نیز به دستور خلیفه ، از نقل حدیث منع شده بود و به همین علت تازیانه خورده بود.(۱)
همو می‌گوید: کسی در دوران عمَر نبود که حدیث نقل کند و خون از پشتش جاری نشود(۲)

تَمیم دارِی (۳) و زید بن ثابت ، دو یهودی زادهٔ دیگر بودند که در زمان عمر به مشاغل رسمی منصوب شدند.(۴)
جالب آن که این زید بن ثابتِ تازه مسلمان بود که در زمان ابوبکر و با تأیید عمر ، مسئول جمع آوری قرآن شد تا در مقابل قرآن امیرمؤمنان علیه‌السلام ، دستگاه خلافت ، قرآنی برای عرضه داشته باشد.(۵) نام یهودی تازه مسلمانی مانند عبدالله بن سَلام را نیز باید به این فهرست افزود!

در ستودن راه و روش یهودیان، اشارات فراوانی برای اهل دقت در سفر خلیفه به سال ۱۶ یا ۱۷ هجری به فلسطین و شام و به خصوص شهر بیت‌المقدس (:اورشلیم) وجود دارد.(۶)
البته در مقابل نیز یهودیان خلیفه را می‌ستودند و ادعا می‌کردند که نام او در تورات و کتب پیشینیان آمده است (۷) و یا کعب الاحبار ادعا می‌کرد که خصوصیات و صفت عمر را در تورات یافته است؛ که این تملق گویی حتی تعجب شخص خلیفه را به همراه داشت.(۸) در منابع اهل تسنن آمده است که :
« به ما چنین رسیده است که نخست، اهل کتاب به عمر، #فاروق (جدا کننده حق و باطل) لقب دادند و مسلمانان این را از سخن آنان نقل می‌کردند.»(۹: تصویر الحاقی)

به هر روی آنچه از عملکرد خلیفه دوم در دوران خلافتش استنباط می‌شود، این است که او دست یهودیان را در اموری که به ظاهر امور فرهنگی جامعهٔ مسلمانان تلقی می‌شد، باز گذاشته بود. به نظر می‌رسد که اینگونه انتصاب‌ها ، 🔚وام خلیفه به اهل کتاب باشد که رابطه و همکاری صمیمانهٔ آنان در دوران حیات نبوی، باعث به ثمر نشستن سقیفه شد.

در عین حال یهودیان به عنوان یک اقلیت صاحب تمدن و فرهنگ اصیل، همواره در سیاست‌ها به سمت قدرت‌های جدید و بالقوه تمایل داشتند و به 🔚نوعی نقش ستون پنجمی را برای حکومت‌های وقت بازی می‌کردند. عمر نیز از این موضوع بی‌اطلاع نبود.

←همین یهودیان بودند که به فناوری تولید سم آگاهی داشتند و در مسموم کردن پیامبر به منافقان کمک کردند. همینان نیز به کمک خلیفهٔ دوم و همکارانش آمدند و شروع بیماری خلیفهٔ اول نیز به سم آنان بود.

خلیفهٔ دوم با آگاهی کامل از این موضوع که محل فرآوری این سم در مناطق یهودی نشین #خیبر (هم چنین احتمالا تیماء و وادی القری جایی در شمال منطقه خیبر) بود را با کوچ دادن یهودیان این مناطق از بین برد. این کار به بهانه‌های واهی(۱۰) و یا ادعای این که پیامبر در آخرین لحظات عمر خویش فرموده‌اند:
«در جزیره العرب دو دین نباشد» اتفاق افتاد(۱۱) تا او نیز به سم از میان نرود. آری علیرغم ممنوع بودن نقل حدیث این بار نیز حدیث مجعول دیگری به کمک عمر بن خطاب می‌آید تا او را در سیاست‌های راهبردی‌اش هدایت کند!

دستور قابل تأمل دیگری که عمر آن را وضع کرد عدم اجازه برای حضور بیش از ۳روز بازرگانان اهل کتاب بود. در این مدت آنان باید کالای خود را فروخته و مدینه را ترک می‌کردند.(۱۲) این دستور که به ظاهر تنها در شهر مدینه (و نه کوفه، بصره، و حتی در مکه و طائف) به شکلی جدی پیگیری می‌شد ، در راستای ماجرای فوق‌الذکر شنیدنی است.

---------------
۱- شرح نهج‌ ابن ابی الحدید ۳۶۰/۱
۲- تاریخ ابن عساکر ۱۱/۳
۳- نام او نیز به عنوان یکی از روایت مشهور حدیث در تاریخ ثبت است. او آنچنان مشهور است که نام او در قاب‌های حکاکی شده در ایوان اول مسجدالنبی در کنار نام بزرگان اسلام مانندامیرمؤمنان و حسنین ع، خلفای راشدین و امامان فقه عامه مانند شافعی، مالکی،...نگاشته شده است‌!
۴- التنبیه و الاشراق ص۲۵۴
۵- امتاع الاسماع ۲۴۸/۴
۶- ر.ک: سنن بیهقی ۴۱/۵
۷- تاریخ طبری ۴۶۶/۴
۸- تاریخ طبری ۱۹۱/۴
۹- سخن محمد بن شهاب‌الدین زهری از تاریخ نگاران قرن اول، به نقل از تاریخ المدینة المنورة ٦٢٢/٣

(1⃣)
🔚 #هجوم عمر بن الخطاب به بیت شریف فاطمی سلام الله علیها موافق با طبع تند و خشن اوست!

📌علّامة «شبلی النعمانی» از عالمان و سیره نویسان متبحر عامه در کتاب «سیرة الفاروق» چنین می‌گوید:

🔸«زمانی که بنی هاشم که از #بیعت با ابوبکر سر باز زدند و در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها اجتماع کردند. عمر چنین تصمیم گرفت که ایشان را به زور به بیعت با خلیفه غاصب وا دارد، لکن بنی هاشم دلشان با کسی جز امیرالمؤمنین علی علیه السلام نبود.
در کتب معتبر چنین آمده است که عمر گفت: ... اگر اجتماع این اشخاص در خانه شما استمرار یابد خانه را آتش خواهم زد ... از جهت بحث درایی و تفحص در بافت و فضا شناخت روحیات عمر دلیلی برای ردّ این مسئله وجود ندارد بلکه اصلا بعید نیست عمر چنین کرده باشد. زیرا اخلاق عمر را می‌دانیم که معروف به شدت و حدت در تعامل و برخورد بوده و اعمال آتش به اختیار و حماسی او چه بسا به تجاوز به حقوق الناس ختم می‌شد لکن این تجاوزات و تعدی به حقوق الناس جهت خاموش سازی آتش فتنه بود تا تفرقه در امت اسلام به وجود نیاید!!»
(مصلحت اسلامشان اینگونه اقتضاء می‌کرد)

📕 سیرة الفاروق ص۶۲

#احراق #بیعت_اجباری #تهدید #فرحة_الزهراء
@borrhan
#نقل_فضایل_از_کتب_مخالفین (۱۳۴۹)
#عقد_اخوت (۳۹) #ابوبکر_شناسی (۳۷)
#فرحة_الزهراء

🔻مختصری از واقعه جنگ #خندق با نگاهی به روایت حاکم حسکانی از این فراز مهم تاریخ

❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄

« ...پس از آن عمرو بن عبدود به میدان جنگ درآمده و مبارز طلبید، علی بن ابی‌طالب از جای برخاست به پیغمبر عرض کرد من مبارز او هستم؛ آن حضرت فرمود : بنشین این عمرو است باز عمرو تکرار کرده و شروع نمود به سرزنش کردن مسلمین و رجزخوانی نمود و می‌گفت: صدای من گرفت بس که مبارز طلبیدم شجاعت در جوان‌مرد آنست وجود بهترین صفت می‌باشد. علی بن ابی‌طالب متقابلاً به او خطاب نموده و گفت: ای عمرو شتاب مکن، آمد به سوی تو اجابت کننده ای که عاجز نیست از مقاومت در برابر تو و دارای نیّت درست و در راه حق بیناست و راستگویی نجات‌بخش هر رستگاری می‌باشد.
پیغمبر(ص) زره آهنین خود را به علی بن ابی‌طالب پوشانید و #ذوالفقار را به دست او داد و درباره او این چنین دعا کرد: بار خدایا یاری کن او را این برادر من است و پسر عموی منست مرا تنها مگذار که تو بهترین وارثین هستی. علی بن ابی‌طالب روانه میدان گشت و با عمرو روبه‌رو شد و به او گفت: تو گفته‌ای هر کس سه چیز از من درخواست کند یکی از آن‌ها را برآورده می‌کنم عمرو گفت آری چنین است، علی بن ابی‌طالب گفت من از تو درخواست می‌کنم که بگویی: اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله و تسلیم پروردگار شوی؟ عمرو گفت این را از من نخواه پس از آن علی بن ابی‌طالب گفت خواسته دوم آن‌که تو برگردی به وطن خود که اگر محمد در ادعای نبوّتش راستگو است در نتیجه تو سعادت‌مندترین مردم خواهی بود (زیرا از کشتن پیغمبری خودداری نمودی) و اگر در این ادعایش دروغ‌گو می‌باشد که این همان خواسته تو است عمرو در جواب گفت: زنان قریش این موضوع را واگو می‌کنند و من به آن تن در نمی‌دهم، علی ابن ابی‌طالب گفت : خواسته سوم آنست که با من در نبرد درآیی. عمرو بخندید و گفت من گمان نمی‌کردم کسی در میان عرب مرا با چنین درخواستی بترساند سپس گفت تو کیستی؟ (چون علی پیچیده به لباس آهنین بود او را نمی‌شناخت) گفت من علی بن ابی‌طالبم عمرو گفت ای پسر برادر سوگند به خدا من دوست ندارم ترا بکشم ؛ علی بن ابی‌طالب گفت : سوگند به خدا من دوست دارم که ترا بکشم در این هنگام تکبّر و نخوت او به جوش آمد ؛ علی بن ابی‌طالب به او گفت تو سوار بر اسبی و من پیاده چگونه با تو بجنگم؟ او به سرعت از اسب خود به زیر آمد و شمشیر از غلاف بیرون کشید مانند آتش شعله‌ور گردید و به یک‌دیگر درافتادند غبار میدان را گرفت علی بن ابی‌طالب سپر خود را حایل کرد شمشیر عمرو بر آن فرود آمد و آن را بشکافت و سر او را زخمین کرد پس از آن علی بن ابی‌طالب شمشیری بر دوش او زد عمر بر زمین افتاد و جان سپرد و مسلمانان صدا به تکبیر بلند کردند. چون پیغمبر صدای تکبیر بشنید دانست که عمرو کشته شد.
علی بن ابی‌طالب با صورتی درخشان به سوی پیغمبر(ص) آمد، پیغمبر(ص) به علی بن ابی‌طالب فرمود هنگامی که او را کشتی خود را چگونه یافتی؟ عرض کرد آن چنان خویش را نیرومند یافتم که اگر تمام اهل مدینه با من روبه‌رو می‌شدند بر آنان غلبه می‌کردم پس از آن لشگر دشمن شکسته خورده و فرار کردند چون با ابوسفیان روبه‌رو شدند او به ایشان گفت برگردید که این واقعه برای ما سودی نداشت....»

📔اقتباسی از شواهدالتنزیل ج۲صص۵-۶-۷


پی‌نوشت:
در سال پنجم و در جنگ خندق شرایط بر مسلمانان به جهت حضور سپاه پرتعداد مشرکان که از اقوام (و احزاب) (۱) گوناگون بودند و در عین حال خیانت یهودیان مدینه، بسیار سخت می‌گردد.
در این جنگ پس از عبور پنج قهرمان قریش ، از جمله عمرو بن عبدود از خندق ، عده‌ای از اصحاب که از فریادهای عمرو برای مبارزه به شدت هراسان شده بودند تصمیم گرفتند تا رسول خدا را تحویل قریش دهند! (آیه ۱۲/احزاب تلویحا به این مطلب اشاره دارد) و خود فرار کرده (۲) به قریش پناه آورند؛(۳) تاریخ نویسان از میان صحابه‌ ، نام ابوبکر و عمر را آورده‌اند(۴) که به تعبیر قرآن وعدهٔ خدا و رسول را فریبی بیش نمی‌انگاشتند،(۵) منابع تاریخی اصل پیشنهاد تحویل رسول خدا را به عمر بن خطاب نسبت میدهند.(۶)

در منابع شیعی مدارکی است که نشان می‌دهد در این جنگ شیخین (۷) ، آن چنان به هراس افتاده بودند که بت‌هایی را در محلی امن پنهان نمودند تا در صورت غلبه مشرکان ، با آشکار ساختن آن بتان ، خود را هم آیین مشرکان جلوه دهند. به امر پیامبر ص ، امیرمؤمنان ع بت‌ها را از بین می‌برند (۸) ؛ و البته به لطف رسول رحمت ، آبروی این دو نفر حفظ شده و ماجرا علنی نمی‌شود.


۱- سوره احزاب به ماجراهای این جنگ اشاره دارد.
۲- اشاره به ۱۰/ احزاب
۳ و ۶- تفسیر البرهان ۲۹۸/۳
۴- تفسیر قمی ، بحار ج۲۰ ص۲۰۲ و ۲۲۹
۵- اشاره به ۱۲/احزاب
۷- در کتب تاریخی ، دو خلیفه اول را شیخین می‌نامند.
۸- محتضر ص۵۸-۵۹ ؛ بحار ج۳۰ ص۳۲۴-۳۲۵ و ۳۳۲-۳۳۳


@borrhan
#تبعیض_نژادی (۲۱) #زبان_فارسی
#فتوحات (۴۷) #فرحة_الزهراء
#اسلام_و_ایرانیان


دشمنی با فرهنگ و مردم ایران زمین

🔖 پست ویژه کانال برهان به مناسبت روز ۲۵/اردیبهشت ، روز بزرگداشت #فردوسی و پاسداشت زبان فارسی

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄


#مقدمه : آنهايی که نام خود را خليفه مسلمين ناميدند و بعد از پيامبر با مقام خلافت و جانشینی رسول رحمت صلی الله علیه و آله بازی کردند ، بر عکس دستورات و‌ آموزه‌های آن حضرت عمل نمودند ، یکی از این تخلف‌های این جماعت سفله بازگشت به دوران جاهليت بود؛ از جمله آنکه←تعصبات جاهلی را برافروختند و يک سيستم طبقاتی بر مبنای قوم و نژاد در جامعه ايجاد کردند!!
و در این میان ظالمانه‌ترین رفتارها با ایرانیان بود.

خلیفهٔ دوم که به ظاهر با ایرانیان خصومت شخصی داشت و در عین حال در نظر او مجوس بودن هم بدترین نوع اهل کتاب محسوب می‌شد. خصمانه‌ترین راه‌ها را در برابر اینان پیش می‌گرفت؛


✖️او تمامی ایرانیان و به اصطلاح مجوس را برده می‌دانست. در نتیجه کشته شدن ایرانیان اسیر و مغلوب توسط والیان و فاتحان عرب حکم کشته شدن برده را داشت، تنها دیه - حتی اگر مسلمان شده بود - به وارثان تعلق می‌گرفت و←قاتل عرب از مصونیت در برابر قصاص بهره می‌برد!
(مصنف عبدالرزاق ۱۲۶/۶ و..‌)

✖️عمر بن الخطاب ، عرب را بر عجم در تمامی امور برتری بخشید.
(تاریخ طبری ۵۱۳/۳)

✖️و اعاجم را شهروند درجه دو لحاظ نمود.
(الغدیر۳۷۵/۱۱)

✖️و در دادن بیت المال بر خلاف سنت صریح نبوی تبعیض قائل شد.
(کامل ابن اثیر۵۰۲/۳؛ تاریخ یعقوبی۰۶/۲؛ ۴۷۱/۳)

✖️عمر بن خطاب حتی شستن دست را کاری ناشایست و از سنت‌های تجملاتی ایرانیان و عجم‌ها می‌دانست (طبقات ابن سعد ۳۱۸/۳) و خود دست چرب خویش را با کف پا( طبقات ابن سعد ۳۱۸/۳ - الجامع فی السنن قیروانی ص۲۲۲) ، کف کفش (طبقات ابن سعد ۳۱۸/۳) و یا ماتحت(کنزالعمال ۶۳۲/۱۲ ح۳۵۹۴۹) خود پاک میکرد و یا اعلام می‌کرد که اصلا لازم نیست دست خود را تمیز نمایند و به دیگران سفارش میکرد که چنین کنند!

✖️منع ازدواج زن عرب با عجمان (محاضرات الادباء)

✖️عمر بن خطاب در مورد تبعیض بین عرب و عجم چنان افراط میکرد که گویی غیر عرب از انسانیت هیچ بهره‌ای نبرده است. برای مثال در زمان ابوبکر که او را در رأس امور فقهی قرار داده بود ، زنی از عمر دربارهٔ آزاد کردن بنده‌اش و سپس ازدواج با این بندهٔ آزاد شده می‌پرسد؛ این سوال در نظر عمر بن خطاب، تساوی بندگان غیر عرب با اعراب را تداعی می‌کند، نتیجه آنکه زن پرسشگر آن چنان تأدیب میشود که در زیر تازیانهٔ خلیفهٔ دوم خود را نجس می‌کند و خلیفه بر سرش فریاد می‌کشد که قوم عرب تا زمانی که مانع زنان بشود در خیر و صلاح است!!
(مصنف عبدالرزاق ج۷ ص ۲۱۰ ح۱۲۸۱۹ - ر.ک:تصویر الحاقی)

✖️دستور داد اگر یک عجم از عربی بلند تر بود گردن عجم را بزن! یک قطعه ریسمان یا چوب فرستاده بود؛ و نوشته بود اگر یک عجم از این شاخص بلند تر بود گردنش را بزن؛

✖️در چند جا به حضرت امیر علیه‌السلام اعتراض داشت که طرفدار اعاجم هستند؛
(اتحاف الخیرة - البحر الزخار - درج الدرر - اانهایة في غريب الحديث - بحار ۴۶/۱۵)

✖️عمر دستور داده بود که حق یادگیری زبان غیر عرب را ندارید! و فرزندش عبدالله بن عمر صریحا میگفت از زبان فارسی بدم می‌آید!!
(مصنف عبدالرزاق[عبدالرزاق استاد بخاری است.])

✖️دشمنی عمر با غیر عرب به گونه‌ای بود که فردی مانند مغیرة که از هم پیمانان او بود صریحا میگوید: مایل‌ترین فرد به موالی(اسرای جنگهای خلفا و خاصتا ایرانیها) علی بن ابیطالب بود و دشمن ترین با آنان عمر بن الخطاب!!
(مصنف عبدالرزاق)

✖️ هم زمان ، عمَر فشار زیادی بر ایرانیان برای پرداخت مالیات می‌آورد. این فشار مضاعف و بی‌توجهی به وضع عجم‌ها عاملی شد که خلیفه جان خویش را بر سر آن نهاد. تبعیض در رفتار با تازه مسلمانان تأثیری شگرف بر بسیاری از حوادث آینده داشت،
از آن جا که عمر بن خطاب پول باد آوردهٔ فتوحات دربار ایران و سرزمین های منطقه شامات را به اسم بیت‌المال در اختیار داشت، می‌توانست جیب اشراف قریش را پر کند و در عین حال عرب‌هایی که اینک اسم جهادگر در راه خدا بر آنان گذاشته شده بود را نیز راضی نگه دارد.
همین منشأ اختلاف را برای آیندگان به ارمغان آورد. برای مثال در زمان خلافت امیرمؤمنان (بین سالهای ۳۶تا۴۰ هجری) حتی اصحاب ایشان - و نه قریش یا امثال طلحه و زبیر - اصرار داشتند که باید به جای پرداخت مساوی ، بیت‌المال به اشراف عرب و قریش داده شود و موالی و عجم محروم شوند تا خلافت امیرمؤمنان علیه‌السلام طولانی تر باشد.
(الغارات ص۷۵)

«1⃣↓ادامه↓»
[ کانال برهان ]
🔻از روزهای پایانی عمر بن خطاب جملات عجیبی گزارش شده از آن‌جمله آنکه : ای کاش مدفوع💩گوسفند بودم!! ✍️عمر گفت: ای کاش گوسفندی بودم در خانواده‌ام که هر چه می‌خواستند مرا می‌پروریدند تا وقتی پروار شدم ، برخی از دوستان ایشان به دیدنشان می‌آمدند و قسمتی از گوشت…
🔻 عمر بن خطاب چهار روز پس از ضربت خوردن در سن ۵۵ یا ۶۵ سالگی از دنیا می‌رود و بار سنگینی را از اعمال خود و آیندگان به همراه می‌برد! یکی از جملاتی که در لحظات آخر عمْر ، بر زبان رانده بنا به اعتراف مخالفین این عبارت است: «وای بر من و وای بر مادرم اگر خدا بر من رحم نکند!»

🔸ابن عمر قال : كان رأس عمر على فخذي في مرضه الذي مات فيه، فقال لي: ضع رأسي، قال:  فوضعته على الأرض، فقال: ويلي وويل أمي إن لم يرحمني ربي.

#عبدالله_بن_عمر مى‌گويد: «سر پدرم در وقت بيماري‌اش كه در همان بيمارى از دنيا رفت، روى زانويم بود، گفت: سرم را روى زمين بگذار، سپس گفت: واى بر من و بر مادرم، اگر خدا بر من رحم نكند.»

📔البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاي516هـ)، شرح السنة، ج 14، ص 373، تحقيق:  شعيب الأرناؤوط - محمد زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - دمشق _ بيروت،  الطبعة: الثانية، 1403هـ - 1983م.

#فرحة_الزهراء
@borrhan
#ترور (۵۶) #فرحة_الزهراء
#ابوبکر_شناسی (۴۷)
#مالک_بن_نویره (۱۵)
#شاگردان_مکتب_الصادق (۲۰)


عمَر و مخالفان!

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

🔻با بررسی صفحات تاریخ در‌می یابیم که مخالفین شخص خلیفه که آرام نمی‌نشستند و یا حتی کسانی که حضورشان احتمال خطر بالقوه داشت ، معمولا به مرگ‌های مشکوک از صحنه حذف می‌شدند و یا خشونت خلفا گریبان آن ها را می‌گرفت!

در دوران ابوبکر داستان #شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ؛ کشتن ام فروه ؛ سوزاندن فجائه سلمی ؛ کشته شدن مالک بن نویره ؛ مرگ مشکوک ام ایمن و .... به وقوع پیوست که در همگی آنان خلیفه دوم نقش به سزایی داشت ؛

در واکاوی بیشتر آنچه بر سر مخالفین حکومت عمری آمد ، موارد ذیل را می‌توان در نظر گرفت:

🔻طبیب ابوبکر ، پزشک مشهور عرب ، حارث بن کَلده مدتی پس از مرگ ابوبکر مرد! (۱) مرگ او این شک را تقویت می‌کند که او مطالبی درباره‌ی فرد یا افراد مسئول مرگ ابوبکر می‌دانسته است، می‌گویند که عمر آخرین نفری بوده است که ابوبکر را زنده دیده بود. در برخی منابع آمده است او که از اثر نکردن سریع سم بر روی ابوبکر و ادامه زنده ماندنش نگران بود با گذاشتن بالش بر روی دهان ابوبکر به زندگی او پایان داد.(۲)

🔻چنین وضعیتی را در ماجرای ابن کعب نیز می‌توان جستجو کرد در اوایل هفته‌ای اهل عراق برای پرسیدن سوالاتی درباره مسئله نفاق به سراغ ابی بن کعب صحابی مشهور رفتند ابی بن کعب در پی سوالات اهل عراق تحریک شده با صدای بلند اعلام می‌کند که در روز جمعه منافقان زمان رسول خدا را معرفی خواهد کرد؛ او در چهارشنبه یا پنجشنبه همان هفته در سال ۲۲ هجری می‌میرد(۳) تا نشان دهد زبان سرخ در زمان خلیفه عادلی مانند عمر بن خطاب با سرعت زیادی سر سبز را بر باد می‌دهد! ترور ابی بن کعب تلاش برای کشتن فردی بود که می‌خواست خلیفه واقعی رسول خدا صلی‌الله علیه و آله را به مردمان ناآگاه آخرین سال‌های خلافت عمر بشناساند.(تفصیل ماجرا و مدرک)

🔻اما شاید یکی از اولین ترورها در سال ۱۴ یا ۱۵ هجری اتفاق افتاد ؛ سعد بن عُباده که در سقیفه با ابوبکر به مخالفت پرداخت و بعدها نیز از جمله مخالفان عمر بود ، از جمله این ترور شدگان است.
او در دوران حکومت عمر به بهانه مخالفت با خلیفه به شام رفت و در آنجا کشته شد شایعه کردند که جنیان او را به قتل رساندند(۴- ر.ک: تصویر الحاقی).
جالب آنکه این مطلب در منابع شیعی به صورت احتجاجی جالب به یادگار مانده است ؛ ←در منابع آمده است که #ابوحنیفه بزرگ حنفیان در پی مناظره‌ای با مومن الطاق از شاگردان مبرز امام صادق علیه السلام می‌گوید: «اگر واقعاً حق با علی بود پس چرا خود او دم از این حق نزد و بر گرفتن آن اصرار نکرد؟!» مومن الطاق پاسخ می‌دهد: ترسید که جنیان او را بکشند! [همانطور که سعد بن عباده را کشتند](۵)

🔻 همین ماجرا بر سر #خالد_بن_ولید که او نیز از مخالفان خلیفه بود می‌آید و او نیز در شام توسط همین جنیان کشته می‌شود.


۱- دیدگاه‌های دو خلیفه، نجاح ، مترجم ص۱۸۰-۱۸۱
۲- ر.ک : اغتیال الخلیفه ابی‌بکر ، نجاح طائی
۳- مستدرک الصحیحین ج۲ صص۲۲۶-۲۲۷ ؛ برای بررسی بیشتر ر.ک : بحارالانوار ج۲۸ صص۱۱۷-۱۲۰
۴- اسدالغابه ج۲ ص۲۰۶
۵-احتجاج ۳۸۰/۱ - مناقب ۲۷۰/۱ - بحارالانوار ۴۴۲/۲۹


@borrhan
[ کانال برهان ]
‍ #ترور (۵۶) #فرحة_الزهراء #ابوبکر_شناسی (۴۷) #مالک_بن_نویره (۱۵) #شاگردان_مکتب_الصادق (۲۰) عمَر و مخالفان! ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🔻با بررسی صفحات تاریخ در‌می یابیم که مخالفین شخص خلیفه که آرام نمی‌نشستند و یا حتی کسانی که حضورشان احتمال خطر بالقوه داشت ، معمولا…
فایل pdf نسخه خطی مقالید الابواب في مخالفات عمر بن الخطاب للوحي والکتاب
تألیف موسوی زنجانی، ابوالقاسم بن محمد (۱۲۹۲- ۱۲۲۴ق) در «کتابخانه برهان» بارگذاری شد↓↓
https://t.me/borrhanlibrary/7956?single

یکی از جامع‌ترین کتب در بیان مطاعن خلفای اهل سقیفه - با توضیحی از استاد سیدمحمود مرعشی درباره این کتاب ارزشمند

مشخصات: کتاب حاضر در پنج جلد به اثبات مخالفت خلفای سقیفه با نصوص قرآنی و حدیث، و اثبات نادرستی فضائلی که به آنها نسبت داده شده می‌پردازد. (کتابخانه مرعشی، نسخه شماره ۱۳۲۸۵ ۶۲۵برگ)

نسخه کتابخانه مرعشی، گویا تنها نسخه برجای مانده از کتاب است. رساله در زمان حیات مولف استنساخ شده، و ایشان با دستخط خود حاشیه‌هایی به جلد اول زده است. (به تاریخ نیمه شعبان ۱۲۸۱ق) در پایان جلد دوم نیز دستخط فرزند مولف آمده است. (معرفی در فنخا، ج۳۱، ص۷۵)

#بررسی_روایات_مدح_خلفا
#فرحة_الزهراء
#فرحة_الزهراء
#بررسی_روایات_مدح_خلفا (۹۷)

🔻غذای خلیفه

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

#باید_بدانیم غذای سفرهٔ خلیفهٔ دوم به نمونه‌ای عجیب در تاریخ اسلام تبدیل شده است.

←می‌گویند در زمان خلافت، #حفصه دخترش و #عبدالله_بن_عمر پسرش و بسیاری اصرار داشتند که اگر پدر و خلیفهٔ شان غذای بهتری بخورد، به مملکت‌داری هم بهتر می‌رسد، در ادامه خلیفه در طی جمله‌ای حکمت آموز و عرفانی می‌گوید که از دو مصاحبش - پیامبر و ابوبکر - در جاده جدا شده و او با خوردن طعام آنچنانی نمی‌تواند در منزل مقصود به آنان ملحق شود!!!

بدین ترتیب داستان‌های فراوانی می‌خوانیم که در آن‌ها روغن ، غذاهای چرب، گوشت، ماهی، ... و هر غذایی که رنگ و بوی دوری خلیفه از زهدش می‌دهد از لیست غذایی خلیفه حذف شده است.(۱) تعجبی نخواهد داشت که بدانیم برخی از این داستان‌ها دقیقا همان‌هایی است که در منابع شیعه و سنی در باب غذای امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در دوران خلافت نقل می‌کنند!!

برای مثال ادعا شده خلیفهٔ دوم هیچگاه بر سر سفره‌ای که دو نوع غذا در آن بود نمی‌نشست(۲) همین عبارت دقیقاً در مورد سفرهٔ امیرمؤمنان علی علیه‌السلام هم حکایت شده است.

❗️اما جالب است بدانیم، اگر خلیفه بر سر سفره‌ای می‌نشست که چند غذا در آن بود همگی را بر روی هم می‌ریخت و بدین ترتیب غذا از چند نوع به یک غذای زاهدانه تبدیل می‌شد!! (۳) و با این ترفند او بر سر سفره‌ای نشسته بود که فقط یک غذا در آن وجود داشت.«انه کان اذا أتی بألاوان من الطعام خلطها جمیعا و جعلها لونا واحدا»❗️

🔚 از آن جا که دروغگو کم حافظه است، در همان کتب و متون، همان خلیفه‌ای که گوشت را بر خود حرام کرده بود چنین توصیف شده است:
«سائب بن یزید (که صحابی بود) می‌گفت: چه بسیار می‌شد که شب را با عمر بن خطاب بودیم او‌ پس از خوردن نان و گوشت دست چربش را با کف پایش پاک می‌کرد و می‌گفت: «این حوله عمر و خاندان عمر است.» (۴) ←بدین ترتیب هم لب به گوشت نزدن خلیفه در طول خلافتش از زهد اوست و هم پس از خوردن گوشت ، پاک کردن دست با کف پای خلیفه در همان زمان رفتار زاهدانهٔ خلیفه است! و در هر صورت خلیفه عابد و زاهدِ مسلمانان است!!(۵)

از سوی دیگر در همان منابع می‌خوانیم که غذای لذیذ و مورد توجه خلیفه ملخ بود ، گاهی آرزو می‌کرده که کاش ظرف بزرگی از ملخ حاضر بود و او می‌توانست یک شکم سیر ملخ بخورد. دیگری او را دیده که آب دهانش جاری است و پس از جویا شدن علت، شنیده است که خلیفه هوس خوردن ملخ سرخ کرده (= جراداً مقلیاً) به سرش زده است! (۶)

آنگاه که از ملخ‌های بیابان ربذه یاد می‌کنند خلیفه آرزو می‌کند که ای کاش یک دو کاسه از آن را می‌توانست بخورد! (۷) و برایش ملخ از آبگوشت هم لذیذتر و بهتر بود. (۸)

هم چنین او براساس غذاهایی که یاد آور دوران جاهلیت بود، به سوسمار و «ضَب» هم علاقهٔ ویژه‌ای داشت. او سوسمار و مارمولک را از هر غذایی ولو مرغ بیشتر دوست داشت.(۹- ر.ک: تصویر الحاقی)


👇👇ادامه👇👇