کانال برهان
1K subscribers
419 photos
48 videos
106 files
309 links
کانال رسمی حجت الاسلام دکتر میثم فتحی
استاد حوزه و دانشگاه

ارتباط با ادمین کانال


..


..

..
@navidvahidi12
Download Telegram
📝#خلاصه‌ی_سخنرانی

🔊 موضوع سخنرانی: قرآن و زبان استعاره
📆هجدهم مهر ماه ۱۴۰۲

جلسه قبل عرض کردیم خدمت دوستان که تفاوتی هست بین تصور و استعاره. یک وقت من می‌گویم که این یک لیوان آب هست. هر کدام از ما یک تصویری از این لیوان آب در ذهنمان ایجاد می‌شود. به این می‌گویند تصور و تقریبا می‌توانیم مطمئن باشیم که تصورهای ما خیلی با همدیگر متفاوت نیست به دلیل اینکه این لیوان آب یک وجود خارجی محسوس و ملموسی دارد که خیلی متفاوت برای ماها به نظر نمی‌رسد. اما یک موقع هست من می‌گویم درد مثلا. می‌گویم خدا. این‌ها مفاهیمی‌ هست که یک مابازای خارجی محسوس و ملموسی ندارد. هر‌کس از منظری می‌نگرد و اینجا پای استعاره به میان می‌آید.

پیامبران هم این را به ما می‌آموزند. و آن‌ها هم از اموری سخن می‌گویند که در واقع این امور مابازای محسوس و ملموسی برای ما ندارد. شرط اعتقاد به دین، ایمان به غیب هست. غیب یعنی اموری که از دسترس ما خارج است. شما چه خداباور باشید و چه خداباور نباشید، امور غیب وجود دارد. مثلا در روانشناسی یکی از این مصادیق غیب چیست؟ فروید به آن میگوید آنکانشس یا ناخودآگاه. این هم از امور غیب هست. یعنی الزاما نیاز نیست که یک کسی حتما خداباور باشد تا به این معتقد باشد که یک سری امور غیب در دنیا وجود دارد. ما متدینان به این قائل هستیم که یک سری از مصادیق امور غیب مثل خدا، وحی و مثلا فرض کنید ضمائر افراد نسبت به دیگران هم جزو امور غیب است. ما در آیات قرآن هم این را داریم در سوره مبارکه بقره «یومنون بالغیب».

من دوتا نگرش را به شما می‌گویم مثلا در مورد زیبایی. یک عده معتقدند که زیبایی را مبتنی بر ابژه تعریف می‌کنند. روی آبجکت یعنی آن چیزی که ما داریم آن را می‌بینیم. مثلا می‌گویند اگر فرمش اینجوری باشد زیباست و معتقدند اصلا فارغ از اینکه ذهنیت ما چه باشد و نگرش و دید ما چه باشد، زیبایی یک امر مستقلی است که وجود دارد. اما عده‌ای زیبایی را می‌آورند روی سوژه. روی آن کسی که اثر را می‌بیند. این‌ها توصیه‌شان این هست که این‌طوری نیست که آن شی بیرونی از ذهن یا زیبا است یا زشت است. این تو هستی که می‌توانی زیبا ببینی یا زیبا نبینی. بعضی‌ها به رویکرد اول می‌گویند رویکرد اسنشیالیزم یا ذات‌گرایی. یعنی شما یک ذاتی برای زیبایی قائل هستی فارغ از اینکه تصور تو چه باشد. به رویکرد دوم می‌گویند نان‌اسنشیالیزم‌ یعنی رویکرد ضد ذات‌گرایی.

آیا غیب یک ماهیت مستقل خارج از ذهن دارد؟ یا نه ساخته ذهن ما است؟ برخی از متدینان مثل کانت ایده آلیست هستند. کانت خداباور بود اما قائل به ایده آلیزم بود. می‌گفت این را ما داریم می‌سازیم پس لازمه حرفش هم این بود که این غیب ساخته ما است. اما خیلی از اندیشمندان، خیلی از متدینان معتقدند به رئالیزم. می‌گویند عالم غیب وجود دارد.

آن‌هایی که معتقدند عالم غیب یک ماهیت و وجود مستقل خارج از ذهن دارد، دو دسته هستند. یک عده نص گرا هستند. می‌گویند عالم غیب یک ماهیت مستقل دارد. داستان‌های قرآن استعاره نیست. واقعی است. اما عده قابل توجهی از متدینان می‌گویند که نه این‌ها استعاره است. یعنی معتقدند عالم غیب واقعیتی دارد. اما این چیز‌هایی هم که در قرآن آمده، استعاره است.‌ البته برخی از روشنفکران اینجا سبیل افراط را در پیش گرفتند.‌ این‌ها معتقد بودند قرآن یک کتاب ادبی است. یعنی همه‌ آن استعاره است. یک کتابی مثل کلیله و دمنه مثلا که همه آن استعارات است. بزرگانی مثل علامه طباطبایی هم که حتی رئالیست‌های تاویل‌ گرا هستند، یعنی معتقدند استعارات در قرآن زیاد و فراوان است، هم معتقدند همه قرآن استعاره نیست. بلکه در آن فکت‌های تاریخی وجود دارد. ششصد آیه فقهی ما داریم که باید و نبایدهای زندگی را به ما می‌گوید. اما یک نکته‌ای در این‌ها وجود دارد. آن‌هایی که می‌گویند قرآن یک متن ادبی است، می‌گویند این ظواهر را ول کن. برو سراغ دلالت آن. ببین این چه چیزی میخواهد به تو بگوید. این قابل تامل است.
🗣️ حجت‌الاسلام میثم فتحی

🔸 هیئت سوره
اینستاگرام | ایتا | بله | تلگرام
@heyatsoore
📝#خلاصه‌ی_سخنرانی

🔊 موضوع سخنرانی: مرگ‌اندیشی
📆چهارم آبان ماه ۱۴۰۲

موضوع ما مرگ‌اندیشی هست. من فارغ از بحث‌های فلسفی که اصلا مرگ چه هست و بحث‌های پزشکی و بایولوژیک، می‌روم سراغ نگاه پدیدارشناسانه به مرگ. بحث خودم را از یک مسئله روانشناختی آغاز می‌کنم در باب خود.
در یک زمانی فشار کلیسا در اروپا بر روی مردم خیلی زیاد بود که آقا شما گناهکار هستید.

می‌دانید یک آموزه بزرگ مسیحیت، آموزه گناه اولیه است. اینکه شما با گناه زاده می‌شوید. راهی به سوی سعادت ندارید. 

افرادی مثل آلبرت الیس مطرح کردند که خودت را هم دوست داشته باش. بعد افراد دیدند این کسانی که می‌گویند خودت را هم دوست داشته باش، مثل آلبرت الیس، بیماران آن‌ها دچار سلامت روان می‌شوند. دیدید از یک جایی که به ظاهر فقط خدا بود، کشانده شد به یک جایی که مفهوم خود پررنگ می‌شود. مفهوم اعتماد به نفس از اینجا آغاز می‌شود.

یک مقدار که تب و تاب‌ها می‌خوابد، روانشناسانی مثل روی بومایستر پژوهش می‌کنند. یک سندرمی وجود دارد به نام سندروم ایمپاستر. سندروم ایمپاستر در نقطه مقابل اعتماد به نفس کاذب است. اصلا چیزی به نام خود نمی‌بیند شخص. بعد این‌ها دیدند کسانی که سندروم ایمپاستر دارند، اتفاقا رشدشان در زندگی خیلی بیشتر از کسانی‌ است که اعتماد به نفس دارند.

شما نگاه کنید این موج سینوسی را. من به شما قول می‌دهم همین‌طوری که این موج طی بشود، انتهایی نخواهد داشت. چون مساله خود در اینجا مشخص نشده است که اساسا این خود یعنی چه؟

حالا این چه ربطی به مرگ دارد؟ این یک نحوه پرداختن به خود است. یک مدل دیگر عده‌ای از روانشناسان به خود پرداختند، آن هم از طریق مواجهه با مرگ است. یک کتابی هست به نام روان‌درمانی اگزیستانسیال از اروین یالوم. در این کتاب اساسا مسئله مرگ را همجنس خود پنداشته است. اروین یالوم در همین کتاب جمله زیبایی دارد در فصل اول. می‌گوید که درست است مرگ انسان را نابود می‌کند اما یاد مرگ انسان را زنده می‌کند. هایدگر در کتاب هستی و زمان، می‌گوید که اینگونه یاد مرگ انسان را زنده می‌کند که ما می‌توانیم اساسا زندگی را تقسیم بکنیم به زندگی پیش از مواجهه با مرگ و پس از مواجهه با مرگ. او معتقد است زندگی پیش از مواجهه با مرگ یک زندگی فراموش کارانه نسبت به هستی است و بعد از مواجهه با مرگ، یک زندگی آگاهانه. گزارشاتی که حتی خود اروین یالوم در این کتاب می‌دهد، می‌گوید از این ده نفری که خودکشی کردند در سال فلان، این شش نفری که زنده ماندند، من این کیس‌ها را مطالعه کردم. کاملا زندگی این‌ها عوض شد. اصلا یک زندگی دیگری شد. به همین خاطر این‌ها این آموزه‌ها را که دیدند، گفتند که از این مواجهه با مرگ استفاده بکنیم برای تغییر کیفیت زندگی آدم‌ها. برای همین ما در روایات هم داریم که اگر کسی می‌خواهد خودش را ارزیابی بکند، ببیند موضع‌اش نسبت به مرگ چیست. آماده است یا نه؟

وقتی آدم اینگونه بخواهد نگاه کند می‌بیند خیلی از کارها در زندگی شده است سرگرمی. یکی سرگرمی‌اش شرب خمر و زن بارگی و این‌ها هست، یکی سرگرمی‌اش علم هست، یکی سرگرمی‌اش فلسفه هست و یکی سرگرمی‌اش مناسک دینی هست. یعنی هرکاری ما می‌کنیم، جز اینکه به این خویش بپردازیم. مثل اسنپ هم می‌ماند. زمانی که ما مبدا مشخص نکنیم، مقصد و طریق مشخص نمی‌شود. برای همین می‌فرمایند: «مَعرِفَةُ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ.» برای همین می‌فرمایند که معرفة النفس مقدمه معرفة اللّه است. این خودکاوی و سلف آنالیز خیلی دردناک است. این نکته خیلی مهمی‌ است...
🗣️ حجت‌الاسلام میثم فتحی

🔸 هیئت سوره
اینستاگرام | ایتا | بله | تلگرام
@heyatsoore