مرادازهایلومورفیسم،یعنی دیدگاه
مبتنی برماده وصورت
شکل گیری منسجم این دیدگاه از
زمان ارسطوآغازمیشود
بخوانید👆🌹
مبتنی برماده وصورت
شکل گیری منسجم این دیدگاه از
زمان ارسطوآغازمیشود
بخوانید👆🌹
با سلام و احترام خدمت استاد فتحی عزیز، اساتید و دوستان
بحث تعیین حداقل دستمزد این ایام داغه
آیا مبنای فقهی برای الزام کارفرما در تامین حداقل معیشت کارگران وجود داره؟
یا تامین حداقل معیشت وظیفه دولته؟
بنظر میرسه کارفرما باید زحمت کارگر را طبق قرار داد اجاره جبران کنه و الزامی برای تامین حداقل درآمد برای هزینه های زندگی حداقلی نداره...
سپاس
بحث تعیین حداقل دستمزد این ایام داغه
آیا مبنای فقهی برای الزام کارفرما در تامین حداقل معیشت کارگران وجود داره؟
یا تامین حداقل معیشت وظیفه دولته؟
بنظر میرسه کارفرما باید زحمت کارگر را طبق قرار داد اجاره جبران کنه و الزامی برای تامین حداقل درآمد برای هزینه های زندگی حداقلی نداره...
سپاس
بسمه تعالی
« پنجه کارِ گِران و رنجه کارگران »
(بررسی فقهی قرارداد کارگروکارفرما)
قراردادفیمابین کارگرو
کارفرمابایدمبتنی برتراضی باشدو
نبایدغرری وضرری باشد
همچنین این قراردادنسبت به تأمین حداقل معیشت کارگرلابشرط
است(میتواندبنابرتراضی شرط شود
اماالزامی نیست)چراکه ملاحظه
حداقل معیشت برای دولت اسلامی،فریضة وبرای کارفرما،فضیلة است .
بااین حال،درحدتوان،محتملات را
بررسی نمودیم تاگویا تر شود.
-محتملات :
اگرحقوق درنظرگرفته شده؛
الف)به میزان کارانجام شده باشدو
حداقل معیشت کارگرراتامین:
۱.کند
۲.نکند
ب)بیشترازمیزان کارانجام شده باشدو:
ب۱)بارضایت کارفرمابوده وحداقل معیشت کارگرراتأمین:
۳.کند
۴.نکند
ب۲)بدون رضایت کارفرمابوده وحداقل معیشت کارگرراتأمین:
۵.کند
۶.نکند
ج)کمترازمیزان کارانجام شده باشدو:
ج۱)بارضایت کارگربوده وحداقل معیشت کارگرراتأمین:
۷.کند
۸.نکند
ج۲)بدون رضایت کارگربوده وحداقل معیشت کارگرراتأمین:
۹.کند
۱۰.نکند
-احکام(مبتنی بررأی مختار):
۱.عین عدل است
۲.بایدازبیت المال جبران نمودو
وفق لاضرر،اجبارکارفرماممنوع
۳.مقداراضافه،بخشش است با
حفظ خیارغبن برای کارفرما
۴.بایدازبیت المال جبران نمودو
وفق لاضرر،اجبارکارفرماممنوع
۵و۶.اگرکارفرماصرفامکره باشد،عقداجاره،حرام واگرمجبورباشد،حرام وباطل
۷.کاراضافه،بخشش است باحفظ
خیارغبن برای کارگر
۸.وفق لاضرروازباب ظلم به نفس
حرام است نه باطل
۹و۱۰.اگرکارگرصرفامکره باشدعقد
اجاره،حرام واگرمجبورباشدحرام و
باطل است.
نکاتی چند:
۱.فرض الف لابشرط ازرضایت شد
چراکه عدم رضایت أحدالطرفین
مقدمه ظلم به طرف دیگراست
۲.به زعم حقیرماده۳۱قانون کارکه
کارفرماراملزم به پرداخت درهنگام
بازنشستگی وازکارافتادگی میداند
مشروع نیست زیرا:
۱)دلیل شرعی برالزام اوموجودنیست واصل بربرائت است
۲)محل تأمین ازکارافتادگی وبازنشستگی،بیت المال است و
بازنشستگی دراینجامعلول ازکار
افتادگی کلی ویاادواری ویاکبراست(نه کبربه تنهایی).نمونه ای ازادله:
باب«أن نفقة النصرانی إذاکبروعجز
عن الکسب ،من بیت المال»
۳.استفاده ازتعطیلات ومرخصی
بنابرتراضی طرفینیست وحقی از
پیش ثابت شده نیست.
والسلام علیکم ورحمة الله
میثم فتحی
« پنجه کارِ گِران و رنجه کارگران »
(بررسی فقهی قرارداد کارگروکارفرما)
قراردادفیمابین کارگرو
کارفرمابایدمبتنی برتراضی باشدو
نبایدغرری وضرری باشد
همچنین این قراردادنسبت به تأمین حداقل معیشت کارگرلابشرط
است(میتواندبنابرتراضی شرط شود
اماالزامی نیست)چراکه ملاحظه
حداقل معیشت برای دولت اسلامی،فریضة وبرای کارفرما،فضیلة است .
بااین حال،درحدتوان،محتملات را
بررسی نمودیم تاگویا تر شود.
-محتملات :
اگرحقوق درنظرگرفته شده؛
الف)به میزان کارانجام شده باشدو
حداقل معیشت کارگرراتامین:
۱.کند
۲.نکند
ب)بیشترازمیزان کارانجام شده باشدو:
ب۱)بارضایت کارفرمابوده وحداقل معیشت کارگرراتأمین:
۳.کند
۴.نکند
ب۲)بدون رضایت کارفرمابوده وحداقل معیشت کارگرراتأمین:
۵.کند
۶.نکند
ج)کمترازمیزان کارانجام شده باشدو:
ج۱)بارضایت کارگربوده وحداقل معیشت کارگرراتأمین:
۷.کند
۸.نکند
ج۲)بدون رضایت کارگربوده وحداقل معیشت کارگرراتأمین:
۹.کند
۱۰.نکند
-احکام(مبتنی بررأی مختار):
۱.عین عدل است
۲.بایدازبیت المال جبران نمودو
وفق لاضرر،اجبارکارفرماممنوع
۳.مقداراضافه،بخشش است با
حفظ خیارغبن برای کارفرما
۴.بایدازبیت المال جبران نمودو
وفق لاضرر،اجبارکارفرماممنوع
۵و۶.اگرکارفرماصرفامکره باشد،عقداجاره،حرام واگرمجبورباشد،حرام وباطل
۷.کاراضافه،بخشش است باحفظ
خیارغبن برای کارگر
۸.وفق لاضرروازباب ظلم به نفس
حرام است نه باطل
۹و۱۰.اگرکارگرصرفامکره باشدعقد
اجاره،حرام واگرمجبورباشدحرام و
باطل است.
نکاتی چند:
۱.فرض الف لابشرط ازرضایت شد
چراکه عدم رضایت أحدالطرفین
مقدمه ظلم به طرف دیگراست
۲.به زعم حقیرماده۳۱قانون کارکه
کارفرماراملزم به پرداخت درهنگام
بازنشستگی وازکارافتادگی میداند
مشروع نیست زیرا:
۱)دلیل شرعی برالزام اوموجودنیست واصل بربرائت است
۲)محل تأمین ازکارافتادگی وبازنشستگی،بیت المال است و
بازنشستگی دراینجامعلول ازکار
افتادگی کلی ویاادواری ویاکبراست(نه کبربه تنهایی).نمونه ای ازادله:
باب«أن نفقة النصرانی إذاکبروعجز
عن الکسب ،من بیت المال»
۳.استفاده ازتعطیلات ومرخصی
بنابرتراضی طرفینیست وحقی از
پیش ثابت شده نیست.
والسلام علیکم ورحمة الله
میثم فتحی
سوال:
نمیتوان الزام کارفرما به پرداخت حداقل دستمزد و نیز پرداخت بازنشستگی و ازکارافتادگی را، حکم ثانویه و از نوع مصلحت سنجی برای عامه تلقی کرد ؟
نمیتوان الزام کارفرما به پرداخت حداقل دستمزد و نیز پرداخت بازنشستگی و ازکارافتادگی را، حکم ثانویه و از نوع مصلحت سنجی برای عامه تلقی کرد ؟
خیر
زیرا:
۱.عناوین ثانویه عندالاضطراراست و
اینجااضطراری نیست
۲.اگرهم اضطراری عام باشدحکم
ثانوی آن بایدبه نفع همه باشد
۳.اگرهم اضطرارعام باشدبایدازبیت المال تأمین شود
ملتمس دعا🌹
زیرا:
۱.عناوین ثانویه عندالاضطراراست و
اینجااضطراری نیست
۲.اگرهم اضطراری عام باشدحکم
ثانوی آن بایدبه نفع همه باشد
۳.اگرهم اضطرارعام باشدبایدازبیت المال تأمین شود
ملتمس دعا🌹
قال رسول الله(صلی الله علیه وآله):
«مثل أهل بیتی کسفینة نوح من رکبها نجی ومن تخلف عنها غرق»
«حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفان حوادث بِبَرَد بنیادت»
🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸
«مثل أهل بیتی کسفینة نوح من رکبها نجی ومن تخلف عنها غرق»
«حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفان حوادث بِبَرَد بنیادت»
🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸
سخنرانی
حجتالاسلام والمسلمین شیخ میثم فتحی
🎧#گزارش_صوتی
▪️شهادت امام موسی کاظم علیه السلام | دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۹
🎤سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین شیخ میثم فتحی
▫️#هیئت_الرضا
➖➖➖➖
⚫️ @HelaliAbdolreza
▪️شهادت امام موسی کاظم علیه السلام | دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۹
🎤سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین شیخ میثم فتحی
▫️#هیئت_الرضا
➖➖➖➖
⚫️ @HelaliAbdolreza
Forwarded from زبانشناسی همگانی
ریشه ی فعلهای ایرانی .pdf
5.2 MB
بسمه تعالی
تحدیدالعقل،تهدیدالإعتزال(۸):
« رخسار عدالت در آیینه سرابِ
خیر و شر »
درتلقی حکما،خیروشرچون ازمفاهیم کیفیست همواره باطرف
مقابلش تحقق داردمانندهرسبکی
که سنگین هم هست وبالعکس اما
ازدومنظرپس هرشری خیرهم هست(باهرتعریفی ازخیروشر).
امابه نظرمیرسدمعناوعمق معنای
آدمی ازخیروشردرگروشادی وغم است(خوشایندوبدآیند)
ومعلوم نیست چه کسی؟چگونه؟وباچه مکانیسمی؟ازخوشایندهابه خیروازبدآیندهابه شرنقب زده
وآیااصلانقبی وجودداردیاخیر؟
وبدترآنکه همین تلقی ازخیروشر،مبنای تعریف عدالت قرارمیگیرد.
هرفعلی مراشادکندعادلانه وهرآن
فعلی که غمگینم کندظالمانه است
فاعل آن خداباشدیاخلق خدا.
غم وشادی—>خیروشر—>عدل وظلم
تحدیدالعقل،تهدیدالإعتزال(۸):
« رخسار عدالت در آیینه سرابِ
خیر و شر »
درتلقی حکما،خیروشرچون ازمفاهیم کیفیست همواره باطرف
مقابلش تحقق داردمانندهرسبکی
که سنگین هم هست وبالعکس اما
ازدومنظرپس هرشری خیرهم هست(باهرتعریفی ازخیروشر).
امابه نظرمیرسدمعناوعمق معنای
آدمی ازخیروشردرگروشادی وغم است(خوشایندوبدآیند)
ومعلوم نیست چه کسی؟چگونه؟وباچه مکانیسمی؟ازخوشایندهابه خیروازبدآیندهابه شرنقب زده
وآیااصلانقبی وجودداردیاخیر؟
وبدترآنکه همین تلقی ازخیروشر،مبنای تعریف عدالت قرارمیگیرد.
هرفعلی مراشادکندعادلانه وهرآن
فعلی که غمگینم کندظالمانه است
فاعل آن خداباشدیاخلق خدا.
غم وشادی—>خیروشر—>عدل وظلم
یکی ازاسباب جهل مرکب درتلقی
خیروشر،غفلت ازنکته ایست که
حکمانیزمطرح میکردندوآن اینکه
شر،همواره درنسبتهاشکل میگیرد
ور نه یک شیئ به تنهایی شرنیست
غفلت ازاین نکته اینگونه است که
کمال هرشیئ رادرمناسبات اوهم
کمال بدانیم مثلااگرکمال یک چاقو
برندگیست ممکنست دربرخی ساحتها این کمال،کمال نباشد
مانندقاتلی که میگویدای کاش چاقوبرنده نبودویااصلاچاقویی در
دست نبود.
حال که خوشایندوبدایندهاکاملا
فردی(Subjective)هستندپس
این مبنای ملون ومتغیرنمیتواند
مقدمی باشدکه تالی آن،مفهومی
جهانشمول وهمه فهم ومقبول
همه باشدیعنی عدالت.
به راحتی قابل اثبات است که مقدمی که نتایج متناقض به دنبال
داردمردوداست:
P—>Q , P—>~Q l— ~P
پس به زعم ناقص حقیر،خیروشر
واقعیتی جزانفعالات نفسانی ما
نداردپس نمیتواندملاک عدالت باشد.
اماآنچه بایدملاک باشدخوب وبد
است نه خیروشر
اینجاست که میتوان ازعقل،به
عدل نقب زدبه عبارتی ازفلسفه
اخلاق به فلسفه حقوق والبته سیاست
بنابررأی مختار،نقب مادرمیانه راه
بایدازاقلیم مصفای شریعت عبور
کندامااین اقلیم ازنقشه حسن وقبح عقلی،بیرونست.
عالم همانگونه است که هست
عینک روحی آدمی بنابرملائمات و
منافرات اوعوض میشود
اگرمقصوداوحاصل باشددنیازیباو
عادلانه است وإلا فلا.
آنچه مایه آرامش است کاردرست است نه مطلق شادی
حال الزامی نیست که همواره کار
خوب باحال خوش همراه باشد اما
ای خوش آن که حال خوش اوحاصل کارخوب باشد.
اگردرتحلیل قربانی اسماعیل در
میمانیم ازاینروست که یاامربه ظاهر،اخلاقی برساخته ازملائمات
نفسانی راازامرالهی برترمیدانیم
ویاهمتراز
ویاخیروشربرساخته ملائمات ومنافرات نفسانی رادرمقابل خوب وبدالهی
مبتنی برعقل قرارمیدهیم
این ساحت ساحتیست که کیرکگارد
درمقابل کانت،خوش میدرخشد.
بایدرخساره عدالت رادرزلالی شریعت به تماشانشست نه در
سرابِ کورابهای خیروشرنفسانی🌹
والسلام علیکم ورحمة الله
میثم فتحی
خیروشر،غفلت ازنکته ایست که
حکمانیزمطرح میکردندوآن اینکه
شر،همواره درنسبتهاشکل میگیرد
ور نه یک شیئ به تنهایی شرنیست
غفلت ازاین نکته اینگونه است که
کمال هرشیئ رادرمناسبات اوهم
کمال بدانیم مثلااگرکمال یک چاقو
برندگیست ممکنست دربرخی ساحتها این کمال،کمال نباشد
مانندقاتلی که میگویدای کاش چاقوبرنده نبودویااصلاچاقویی در
دست نبود.
حال که خوشایندوبدایندهاکاملا
فردی(Subjective)هستندپس
این مبنای ملون ومتغیرنمیتواند
مقدمی باشدکه تالی آن،مفهومی
جهانشمول وهمه فهم ومقبول
همه باشدیعنی عدالت.
به راحتی قابل اثبات است که مقدمی که نتایج متناقض به دنبال
داردمردوداست:
P—>Q , P—>~Q l— ~P
پس به زعم ناقص حقیر،خیروشر
واقعیتی جزانفعالات نفسانی ما
نداردپس نمیتواندملاک عدالت باشد.
اماآنچه بایدملاک باشدخوب وبد
است نه خیروشر
اینجاست که میتوان ازعقل،به
عدل نقب زدبه عبارتی ازفلسفه
اخلاق به فلسفه حقوق والبته سیاست
بنابررأی مختار،نقب مادرمیانه راه
بایدازاقلیم مصفای شریعت عبور
کندامااین اقلیم ازنقشه حسن وقبح عقلی،بیرونست.
عالم همانگونه است که هست
عینک روحی آدمی بنابرملائمات و
منافرات اوعوض میشود
اگرمقصوداوحاصل باشددنیازیباو
عادلانه است وإلا فلا.
آنچه مایه آرامش است کاردرست است نه مطلق شادی
حال الزامی نیست که همواره کار
خوب باحال خوش همراه باشد اما
ای خوش آن که حال خوش اوحاصل کارخوب باشد.
اگردرتحلیل قربانی اسماعیل در
میمانیم ازاینروست که یاامربه ظاهر،اخلاقی برساخته ازملائمات
نفسانی راازامرالهی برترمیدانیم
ویاهمتراز
ویاخیروشربرساخته ملائمات ومنافرات نفسانی رادرمقابل خوب وبدالهی
مبتنی برعقل قرارمیدهیم
این ساحت ساحتیست که کیرکگارد
درمقابل کانت،خوش میدرخشد.
بایدرخساره عدالت رادرزلالی شریعت به تماشانشست نه در
سرابِ کورابهای خیروشرنفسانی🌹
والسلام علیکم ورحمة الله
میثم فتحی
سلام و عرض احترام محضر اعزه گروه و حضرت استاد فتحی🙏🌹
سوالاتی پیرامون بحث اجتهاد و تقلید داشتم؛
۱)در اینکه مرجع تقلید بودن در مردان منحصر است یا خیر ظاهراً میان فقهای عظام اختلاف است، جدای از این اختلاف(که مایلم نظر شمارا نیز در اینباره بدانم)، اگر یک خانمی که تازه میخواهد مرجع تقلیدی انتخاب نماید، وقتی هنوز مرجعی ندارد و مقلد نیست، چگونه مواجهای باید داشته باشد در برابر اینگونه ملاکات و شروط مرجعیت که به صورت پیشینی قرار دارد؟!
اگر به قولی عمل کند و مرد انتخاب نماید یا در قولی دیگر مرجع تقلید زن انتخاب نماید، در هر صورت طبق نظری فقهی عمل کرده حال آنکه پیش از انتخاب مرجع رایی بر او مطاع نیست و هنوز مقلد مرجعی خاص نشده....از طرفی هم گویی نقض غرض است و تقلیدی اولیه از رای مجتهدی با پذیرش اینگونه ملاکات پیشینی حاصل شده!
.
برخی اینگونه میگویند که ما عقلا و عقلایا، صرفا میرسیم به عدالت و فقاهت و سپس دیگر ملاکات در حوزه مرجع انتخاب شده هست و پس از تقلید مواجهه صورت میگیرد و این بحث را اینگونه حل مینمایند(البته چنان که حقیر یافتم ظاهراً با مبنای حسن و قبح شرعی این قول هم مخدوش است و غیر آن نیز مجمل)
.
۲)نهاد مرجعیت به معنای کنونی و این طرقی که جامعه مدرسین و ... برپا کردهاند را شاید بتوان نهادی مدرن دانست، اما در مثالی اگر بنده مجتهدی عالم عادل یافتم(نظیر مرحوم آیت الله مهدوی کنی در زمان حیاتشان) ولو اینکه مرجعیت به معنای مشهور(نخب جامعه مدرسین و شیوع اجتماعی رسانهای) را ندارند، آیا میتوانم ایشان را به عنوان مرجع تقلید خود برگزینم یا اینکه مقبولیت و مرجعیت اثباتی نیز از مقومات است؟!
در صورت اخیر همچنان اشکال ملاکات باپرجاست و از طرفی با انتخاب و اختیار تشخیص فردی نیز گویی نمیسازد.
.
التماس دعا در این ایام و لیالی نورانی🍃
سوالاتی پیرامون بحث اجتهاد و تقلید داشتم؛
۱)در اینکه مرجع تقلید بودن در مردان منحصر است یا خیر ظاهراً میان فقهای عظام اختلاف است، جدای از این اختلاف(که مایلم نظر شمارا نیز در اینباره بدانم)، اگر یک خانمی که تازه میخواهد مرجع تقلیدی انتخاب نماید، وقتی هنوز مرجعی ندارد و مقلد نیست، چگونه مواجهای باید داشته باشد در برابر اینگونه ملاکات و شروط مرجعیت که به صورت پیشینی قرار دارد؟!
اگر به قولی عمل کند و مرد انتخاب نماید یا در قولی دیگر مرجع تقلید زن انتخاب نماید، در هر صورت طبق نظری فقهی عمل کرده حال آنکه پیش از انتخاب مرجع رایی بر او مطاع نیست و هنوز مقلد مرجعی خاص نشده....از طرفی هم گویی نقض غرض است و تقلیدی اولیه از رای مجتهدی با پذیرش اینگونه ملاکات پیشینی حاصل شده!
.
برخی اینگونه میگویند که ما عقلا و عقلایا، صرفا میرسیم به عدالت و فقاهت و سپس دیگر ملاکات در حوزه مرجع انتخاب شده هست و پس از تقلید مواجهه صورت میگیرد و این بحث را اینگونه حل مینمایند(البته چنان که حقیر یافتم ظاهراً با مبنای حسن و قبح شرعی این قول هم مخدوش است و غیر آن نیز مجمل)
.
۲)نهاد مرجعیت به معنای کنونی و این طرقی که جامعه مدرسین و ... برپا کردهاند را شاید بتوان نهادی مدرن دانست، اما در مثالی اگر بنده مجتهدی عالم عادل یافتم(نظیر مرحوم آیت الله مهدوی کنی در زمان حیاتشان) ولو اینکه مرجعیت به معنای مشهور(نخب جامعه مدرسین و شیوع اجتماعی رسانهای) را ندارند، آیا میتوانم ایشان را به عنوان مرجع تقلید خود برگزینم یا اینکه مقبولیت و مرجعیت اثباتی نیز از مقومات است؟!
در صورت اخیر همچنان اشکال ملاکات باپرجاست و از طرفی با انتخاب و اختیار تشخیص فردی نیز گویی نمیسازد.
.
التماس دعا در این ایام و لیالی نورانی🍃