🍃🌺🍃
سوره المائدة آیه 7 :
وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
ترجمه :
و به یاد آورید نعمت خدا را بر شما، و پیمانی را که با تأکید از شما گرفت، آن زمان که گفتید: «شنیدیم و اطاعت کردیم»! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که خدا، از آنچه درون سینههاست، آگاه است!
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
سوره المائدة آیه 7 :
وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
ترجمه :
و به یاد آورید نعمت خدا را بر شما، و پیمانی را که با تأکید از شما گرفت، آن زمان که گفتید: «شنیدیم و اطاعت کردیم»! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که خدا، از آنچه درون سینههاست، آگاه است!
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
از رفته و نامده چه گویم
چون حاصل عمرم این زمان است
ما را سر بودن جهان نیست
ما را سر یار مهربان است.
#عطار
@book_tips 🐞
چون حاصل عمرم این زمان است
ما را سر بودن جهان نیست
ما را سر یار مهربان است.
#عطار
@book_tips 🐞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از چشمانداز جوانی که بنگری، زندگی آیندهای دراز و بیپایان است؛ ولی از چشمانداز پیری، تنها گذشتهای بسیار کوتاه به چشمت میآید. وقتی با کشتی دور میشویم، اجزای ساحل ریز و ریزتر میشوند و امکان شناسایی و تمایزشان نیز کمتر؛ همچون سالهایی که پشت سر نهادهایم با همه رویدادها و تکاپوهایشان.
#آرتور_شوپنهاور
@book_tips 🐞
#آرتور_شوپنهاور
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت چهارم
عربستان کشور ثروتمندی است؛ به مدد پول نفت و توریسم مذهبی. پول سرشار این دو منبع در چند دهه اخیر چهره این کشور را دگرگون کرده است. آنقدر هتلهای برافراشته رنگارنگ و فشرده درهم در اطراف مسجدالنبی درست شده که وقتی در وسط آنان قرار میگیری برای دیدن آسمان مجبوری سرت را بالا بیاوری. فُندق اینها مانند خوشه فَندق خودمان از دل خاک بیرون روییده و دور مسجد را به تسخیرخود آورده است.
اسمهایی که برای هتلها انتخاب کردهاند ملغمهای است از فرهنگ اسلامی، عربی و غربی. دیدم نام هتل را گذاشتهاند دارالایمان انتر کونتینانتال؛ با یک تیر دو نشانه زدهاند هم به لاهوت، هم ناسوت؛ هم دم از سرزمین ایمان میزند و هم تمدن جدید.
امروز زائران را بردند برای بازدید بعضی اماکن تاریخی اسلامی؛ فرصتی شد برای دیدن بهتر شهر مدینه. شهر مدرن شده و این را میشود از بنای ساختمانهای مسکونی و مغازههای جدید تجاری دریافت؛ معماری ساختمانهای مسکونی در مدینه با آنچه در شهرهای بزرگ ایران میبینیم تا اندازهای متفاوت است. ساختمانها را متراکم نساختهاند، پنجرهها کوچک است و اهمیت زیادی به نورگیری بنا، آنطور که در ایران راجعبه آن سختگیری میکنند، نمیدهند. شاید وجود آفتاب همیشگی که در شش ماه سال داغی را به جان مردم میریزد و باید از آن تا حد ممکن احتراز شود و تعصب شدید مردان از دیده شدن زنهایشان باعث شده تا آپارتمانها دارای پنجرههای کوچکی باشند؛ اثر فرهنگ است بر معماری، نه حُسن است که آن را ستایش کنیم و نه عیب که آن را مذمت؛ جغرافیای متفاوت است و انتخاب روش زیست اجتماعی؛ معماری جدید با چاشنی اعتقادات دینی؛ تلاقی مدرنیته با سُنَت. هر چه چشم انداختم تا یک بانک پیدا کنم نشد. برایم سوال شد زیرا بانک برای یک کشور نفتی چون ابزار تنفسی است برای یک موجود زنده.
ما در ایران بر سر هر کوی و برزن یک دکه بانک علم کردهایم و نمیشود که سعودیها به نقش این نهاد اقتصادی مهم اعتنا مانده باشند؟ شاید به این نتیجه رسیدهاند که بانک را باید کنترل کرد و یله و رها نساخت. نمیدانم، شاید هم به همان چیزی میاندیشم که شما در فکرتان مرور میکنید؛ بانک کمتر ولی پویا و کارآمد.
بانک برای ما داستان تکراری پرداخت تسهیلات با نرخهای سود بالا و اختلاسهای پیدرپی است. شما را نمیدانم ولی اخبار فسادهای پی در پی مالی در بانکها بر سلامتی جسمی من تاثیر بد گذاشته است. چرا جسم؟ من یکی که از دلایل مهم خرابی دندانهایم را اختلاس بانکی میدانم. چطور؟چطور ندارد؛ از بس با شنیدن اخبار مولمه این گونه فسادها دندانهایم را از روی عصبانیت به هم چلاندم و کسی هم نبود بگوید به تو چه مرد حسابی که اختلاس شده؟ مگر ارث پدر تو را خوردهاند و یک آب هم رویش که اینطور دندان بر هم میسایی، به خرجم نرفت و دست آخر آنها گوهرهای تابناک را نابود کردم و فرستادم لای دست دیگر اندام در حال اضمحلالم و خدا نیامرزد اختلاسچی را که پولش را او بالا کشیده و درد و مرضش به جان دیگری افتاده... دیگر چه بگویم؟
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت چهارم
عربستان کشور ثروتمندی است؛ به مدد پول نفت و توریسم مذهبی. پول سرشار این دو منبع در چند دهه اخیر چهره این کشور را دگرگون کرده است. آنقدر هتلهای برافراشته رنگارنگ و فشرده درهم در اطراف مسجدالنبی درست شده که وقتی در وسط آنان قرار میگیری برای دیدن آسمان مجبوری سرت را بالا بیاوری. فُندق اینها مانند خوشه فَندق خودمان از دل خاک بیرون روییده و دور مسجد را به تسخیرخود آورده است.
اسمهایی که برای هتلها انتخاب کردهاند ملغمهای است از فرهنگ اسلامی، عربی و غربی. دیدم نام هتل را گذاشتهاند دارالایمان انتر کونتینانتال؛ با یک تیر دو نشانه زدهاند هم به لاهوت، هم ناسوت؛ هم دم از سرزمین ایمان میزند و هم تمدن جدید.
امروز زائران را بردند برای بازدید بعضی اماکن تاریخی اسلامی؛ فرصتی شد برای دیدن بهتر شهر مدینه. شهر مدرن شده و این را میشود از بنای ساختمانهای مسکونی و مغازههای جدید تجاری دریافت؛ معماری ساختمانهای مسکونی در مدینه با آنچه در شهرهای بزرگ ایران میبینیم تا اندازهای متفاوت است. ساختمانها را متراکم نساختهاند، پنجرهها کوچک است و اهمیت زیادی به نورگیری بنا، آنطور که در ایران راجعبه آن سختگیری میکنند، نمیدهند. شاید وجود آفتاب همیشگی که در شش ماه سال داغی را به جان مردم میریزد و باید از آن تا حد ممکن احتراز شود و تعصب شدید مردان از دیده شدن زنهایشان باعث شده تا آپارتمانها دارای پنجرههای کوچکی باشند؛ اثر فرهنگ است بر معماری، نه حُسن است که آن را ستایش کنیم و نه عیب که آن را مذمت؛ جغرافیای متفاوت است و انتخاب روش زیست اجتماعی؛ معماری جدید با چاشنی اعتقادات دینی؛ تلاقی مدرنیته با سُنَت. هر چه چشم انداختم تا یک بانک پیدا کنم نشد. برایم سوال شد زیرا بانک برای یک کشور نفتی چون ابزار تنفسی است برای یک موجود زنده.
ما در ایران بر سر هر کوی و برزن یک دکه بانک علم کردهایم و نمیشود که سعودیها به نقش این نهاد اقتصادی مهم اعتنا مانده باشند؟ شاید به این نتیجه رسیدهاند که بانک را باید کنترل کرد و یله و رها نساخت. نمیدانم، شاید هم به همان چیزی میاندیشم که شما در فکرتان مرور میکنید؛ بانک کمتر ولی پویا و کارآمد.
بانک برای ما داستان تکراری پرداخت تسهیلات با نرخهای سود بالا و اختلاسهای پیدرپی است. شما را نمیدانم ولی اخبار فسادهای پی در پی مالی در بانکها بر سلامتی جسمی من تاثیر بد گذاشته است. چرا جسم؟ من یکی که از دلایل مهم خرابی دندانهایم را اختلاس بانکی میدانم. چطور؟چطور ندارد؛ از بس با شنیدن اخبار مولمه این گونه فسادها دندانهایم را از روی عصبانیت به هم چلاندم و کسی هم نبود بگوید به تو چه مرد حسابی که اختلاس شده؟ مگر ارث پدر تو را خوردهاند و یک آب هم رویش که اینطور دندان بر هم میسایی، به خرجم نرفت و دست آخر آنها گوهرهای تابناک را نابود کردم و فرستادم لای دست دیگر اندام در حال اضمحلالم و خدا نیامرزد اختلاسچی را که پولش را او بالا کشیده و درد و مرضش به جان دیگری افتاده... دیگر چه بگویم؟
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
سوره المائدة آیه 9 :
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۙ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
خداوند، به آنها که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، وعده آمرزش و پاداش عظیمی داده است.
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
سوره المائدة آیه 9 :
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۙ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ
ترجمه :
خداوند، به آنها که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، وعده آمرزش و پاداش عظیمی داده است.
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
دشمن چیز مفیدی است، اگر کم آوردید خودتان درست کنید!
۱- دشمن یعنی کسی که شما می توانید همه ضعف ها و کم کاری هایتان را بر گردن او بیندازید
۲- دشمن یعنی چیزی که شما می توانید مردم را با آن بترسانید تا ناگزیر به آغوش شما پناه بگیرند.
۳- دشمن یعنی کسی که اگر کاری کردید، با وجود او مهم تر جلوه اش دهید و اگر نکردید او را مقصر جلوه کنید.
۴- دشمن یعنی کسی که وقت و بی وقت به او فحش دهید، بی آنکه جواب فحش بشنوید.
۵- دشمن یعنی کسی که حواس مردم را پرت او کنید تا هوس نکنند که از شما چیزی بخواهند.
۶- دشمن یعنی مترسکی که با آن می توانید بچه های بزرگ را بترسانید.
پس دشمن، با این همه خاصیت، یک موضوع حیاتی است. ولی همه خوبی اش به این است که نباشد، که اگر باشد دَمار از روزگارتان در می آورد.
#مهدی_شجاعی
@book_tips 🐞
دشمن چیز مفیدی است، اگر کم آوردید خودتان درست کنید!
۱- دشمن یعنی کسی که شما می توانید همه ضعف ها و کم کاری هایتان را بر گردن او بیندازید
۲- دشمن یعنی چیزی که شما می توانید مردم را با آن بترسانید تا ناگزیر به آغوش شما پناه بگیرند.
۳- دشمن یعنی کسی که اگر کاری کردید، با وجود او مهم تر جلوه اش دهید و اگر نکردید او را مقصر جلوه کنید.
۴- دشمن یعنی کسی که وقت و بی وقت به او فحش دهید، بی آنکه جواب فحش بشنوید.
۵- دشمن یعنی کسی که حواس مردم را پرت او کنید تا هوس نکنند که از شما چیزی بخواهند.
۶- دشمن یعنی مترسکی که با آن می توانید بچه های بزرگ را بترسانید.
پس دشمن، با این همه خاصیت، یک موضوع حیاتی است. ولی همه خوبی اش به این است که نباشد، که اگر باشد دَمار از روزگارتان در می آورد.
#مهدی_شجاعی
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت پنجم
در مسجدالنبی در کنارم زائری از ترکیه نشسته بود و آن طرفتر از کشور مالی. رنگ به شدت تیره این یکی نشان میداد که از قاره سیاه آمده است. سعی کردم با آنها حرف بزنم، نشد. نه زبان انگلیسی میدانستند و نه عربی. من هم در حدی که گلیم خود را از آب بیرون بکشم میدانم ولی آنها همینقدر هم نمیدانستند. آن یکی ترکی میگفت و دیگری زبانی که تا به حال نشنیده بودم. از طریق ترجمه گوشی همراه توانستم بفهمم که زائر ترک کارگر است. زبان حالش میگفت که بر خود سختی بسیار روا داشته تا توانسته به این سفر بیاید. زائران فقیر در مدینه کم نیستند، از پاکستانی و بنگلادشی گرفته تا آفریقایی، مسافران زن و مردی که با رنج مالی و بدنی زیاد خودشان را رساندهاند تا در این مراسم بزرگ اسلامی شرکت کنند.
در فکرم که این چگونه جذبهای است که آدمی تنگدست پولی را که با رنج فراوان جمع کرده و به آن محتاج است با رضایت کامل و بی هیچ شِکوِه و اعتراضی در کشور دیگری میریزد به پای باورهایش؟ اینجا بسیارند زائران فقیری که اشکریزان و نالهکنان در حال تضرع و ابتهال هستند. اگر انسان منحصر در نیازهای مادیش بود، سخن کارل مارکس بیوجه نبود که دین افیون تودههاست چون مالی را که سخت به آن محتاج است آورده در این صحرای خشک و هیچ نیازی از او رفع نشده است ولی واقعیت این است که آدمی ورای دنیای مادی، زیست دیگری نیز دارد که برای آن نیز ارزش قائل است. اگر جز این بود این همه آدم سرخ و سیاه و روشن پوست که اینجا کنار هم جمع شدهاند با این همه اختلاف زبانی، تاریخی و نژادی، چگونه در یک صف قرار میگیرند و بر گرد مکعبی از سنگ و چوب میگردند و با زبانهایی متفاوت یک دل صاحب خانه دوست را صدا میزنند.
بنگلادشیها کار نظافت مسجد و اطراف آن را عهدهدار هستند، نیروی کار ارزانی که به وفور در دسترس کشورهای ثروتمند عرب خلیج فارس هستند. تیره پوست هستند و اردو زبان؛ بعضی که زیاد ماندهاند تا حدی عربی میدانند. در هتل کارگری که آمده بود زباله اتاق را ببرد بسیار جوان بود، فکر کردم عرب است، گفت که بنگلادشی است؛ دلم سوخت، پسرکی بیش نبود؛ کدام پدر یا مادر بینوا چشم انتظار ریالی است که پسر از کارفرمای سعودی میگیرد و حواله داکا یا فلان روستای دور افتاده بنگلادش میکند. همه جا و همه وقت هم حاضرند. هنوز دقایقی به ساعت ۳ صبح مانده عازم حرم بودم که جوان اردو زبانی با وسایل تنظیف ایستاده بود. سلام کردم، انتظارنداشت، لبخند زد و من هم که زبان او را نمیدانستم با زبان صورت جواب دادم؛ بر رویش لبخند زدم تا اول صبح هر دو انرژی گرفته باشیم.
پدر فقر بسوزد که برای لقمه نانی پنج هزار کیلومتر راه را بکوبی و بیایی برای فعلگی در کشوری با زبان و فرهنگی دیگر. همه جوان نیستند؛ کارگران خارجی میانسال با ریشهای تمام سفید هم کم نیستند؛ به دنبال اندک خرده کاغذ یا پلاستیکی هستند تا جمع کنند و نظافت کرده باشند و نانی برای پدر و مادر پیر و یا زن و فرزند چشم انتظار بفرستند. اینجا غنی و فقیر در کنار هم نماز میخوانند، جنگ پابرهنگان و شکمفربگان نیست، دیالکتیک طبقاتی مارکس و انگلس کار نمیکند، توحید است و ندای وحدت سیاه حبشی و سید قریشی که عُمر به هنگام خلافت خود بلال تیرهپوست و برده سابق را "سیدنا" میخواند...
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت پنجم
در مسجدالنبی در کنارم زائری از ترکیه نشسته بود و آن طرفتر از کشور مالی. رنگ به شدت تیره این یکی نشان میداد که از قاره سیاه آمده است. سعی کردم با آنها حرف بزنم، نشد. نه زبان انگلیسی میدانستند و نه عربی. من هم در حدی که گلیم خود را از آب بیرون بکشم میدانم ولی آنها همینقدر هم نمیدانستند. آن یکی ترکی میگفت و دیگری زبانی که تا به حال نشنیده بودم. از طریق ترجمه گوشی همراه توانستم بفهمم که زائر ترک کارگر است. زبان حالش میگفت که بر خود سختی بسیار روا داشته تا توانسته به این سفر بیاید. زائران فقیر در مدینه کم نیستند، از پاکستانی و بنگلادشی گرفته تا آفریقایی، مسافران زن و مردی که با رنج مالی و بدنی زیاد خودشان را رساندهاند تا در این مراسم بزرگ اسلامی شرکت کنند.
در فکرم که این چگونه جذبهای است که آدمی تنگدست پولی را که با رنج فراوان جمع کرده و به آن محتاج است با رضایت کامل و بی هیچ شِکوِه و اعتراضی در کشور دیگری میریزد به پای باورهایش؟ اینجا بسیارند زائران فقیری که اشکریزان و نالهکنان در حال تضرع و ابتهال هستند. اگر انسان منحصر در نیازهای مادیش بود، سخن کارل مارکس بیوجه نبود که دین افیون تودههاست چون مالی را که سخت به آن محتاج است آورده در این صحرای خشک و هیچ نیازی از او رفع نشده است ولی واقعیت این است که آدمی ورای دنیای مادی، زیست دیگری نیز دارد که برای آن نیز ارزش قائل است. اگر جز این بود این همه آدم سرخ و سیاه و روشن پوست که اینجا کنار هم جمع شدهاند با این همه اختلاف زبانی، تاریخی و نژادی، چگونه در یک صف قرار میگیرند و بر گرد مکعبی از سنگ و چوب میگردند و با زبانهایی متفاوت یک دل صاحب خانه دوست را صدا میزنند.
بنگلادشیها کار نظافت مسجد و اطراف آن را عهدهدار هستند، نیروی کار ارزانی که به وفور در دسترس کشورهای ثروتمند عرب خلیج فارس هستند. تیره پوست هستند و اردو زبان؛ بعضی که زیاد ماندهاند تا حدی عربی میدانند. در هتل کارگری که آمده بود زباله اتاق را ببرد بسیار جوان بود، فکر کردم عرب است، گفت که بنگلادشی است؛ دلم سوخت، پسرکی بیش نبود؛ کدام پدر یا مادر بینوا چشم انتظار ریالی است که پسر از کارفرمای سعودی میگیرد و حواله داکا یا فلان روستای دور افتاده بنگلادش میکند. همه جا و همه وقت هم حاضرند. هنوز دقایقی به ساعت ۳ صبح مانده عازم حرم بودم که جوان اردو زبانی با وسایل تنظیف ایستاده بود. سلام کردم، انتظارنداشت، لبخند زد و من هم که زبان او را نمیدانستم با زبان صورت جواب دادم؛ بر رویش لبخند زدم تا اول صبح هر دو انرژی گرفته باشیم.
پدر فقر بسوزد که برای لقمه نانی پنج هزار کیلومتر راه را بکوبی و بیایی برای فعلگی در کشوری با زبان و فرهنگی دیگر. همه جوان نیستند؛ کارگران خارجی میانسال با ریشهای تمام سفید هم کم نیستند؛ به دنبال اندک خرده کاغذ یا پلاستیکی هستند تا جمع کنند و نظافت کرده باشند و نانی برای پدر و مادر پیر و یا زن و فرزند چشم انتظار بفرستند. اینجا غنی و فقیر در کنار هم نماز میخوانند، جنگ پابرهنگان و شکمفربگان نیست، دیالکتیک طبقاتی مارکس و انگلس کار نمیکند، توحید است و ندای وحدت سیاه حبشی و سید قریشی که عُمر به هنگام خلافت خود بلال تیرهپوست و برده سابق را "سیدنا" میخواند...
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
Forwarded from Daily English practice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#positive_thoughts
چقدر طول می کشد تا یک نفر فراموش شود؟
برخی از داروها می گویند که بر اساس داده های پزشکی، اگر صبح از خواب بیدار شوید و همچنان به فردی که قبل از خواب شبانه به او فکر می کردید فکر کنید، حداقل شش تا هشت ماه طول می کشد تا از این وابستگی عاطفی رها شوید.
و فراموش کردن کامل این شخص، هفت سال طول می کشد.
دانشمندان می گویند حتی اگر واقعاً صدمه دیده باشید، معمولاً هفت سال طول می کشد تا احساسات آسیب دیده از بین بروند.
به این دلیل که در عرض هفت سال، تمام سلول های بدن شما با سلول های جدید جایگزین می شوند.
بنابراین سلول های قدیمی که در خاطرات نگه داشته اند، هر روز شروع به محو شدن می کنند.
دلیل اینکه فراموش کردن یک شخص سخت است،
این است که آنها زمانی نقش مهمی در خاطرات ما داشتند و نیازهای شخصی ما را برآورده می کردند.
همچنین وقتی با کسی وقت می گذرانیم عادت های خاصی شکل می گیرد.
هنگامی که این فرد ترک می کند، معادل ترک این عادت ها به صورت نامرئی است که منجر به احساس درد و ناراحتی می شود.
این همان چیزی است که روانشناسی آن را "درماندگی آموخته شده" می نامد.
@dailyenglish2024
چقدر طول می کشد تا یک نفر فراموش شود؟
برخی از داروها می گویند که بر اساس داده های پزشکی، اگر صبح از خواب بیدار شوید و همچنان به فردی که قبل از خواب شبانه به او فکر می کردید فکر کنید، حداقل شش تا هشت ماه طول می کشد تا از این وابستگی عاطفی رها شوید.
و فراموش کردن کامل این شخص، هفت سال طول می کشد.
دانشمندان می گویند حتی اگر واقعاً صدمه دیده باشید، معمولاً هفت سال طول می کشد تا احساسات آسیب دیده از بین بروند.
به این دلیل که در عرض هفت سال، تمام سلول های بدن شما با سلول های جدید جایگزین می شوند.
بنابراین سلول های قدیمی که در خاطرات نگه داشته اند، هر روز شروع به محو شدن می کنند.
دلیل اینکه فراموش کردن یک شخص سخت است،
این است که آنها زمانی نقش مهمی در خاطرات ما داشتند و نیازهای شخصی ما را برآورده می کردند.
همچنین وقتی با کسی وقت می گذرانیم عادت های خاصی شکل می گیرد.
هنگامی که این فرد ترک می کند، معادل ترک این عادت ها به صورت نامرئی است که منجر به احساس درد و ناراحتی می شود.
این همان چیزی است که روانشناسی آن را "درماندگی آموخته شده" می نامد.
@dailyenglish2024
Forwarded from Daily English practice
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
وی به عنوان نماد «جنتلمن و راسخ بودن» بر روی آرمان هایش در رمان بینوایان ویکتور هوگو به مخاطب معرفی شد اشاره به کدام شخصیت رمان مذکور دارد
Anonymous Poll
23%
بازرس ژاور
5%
خانم و آقای تنرادیه
4%
ازلما
68%
ژان وال ژان
Forwarded from Daily English practice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#positive_thoughts
چگونه خود را در 6 ماه تغییر دهید:
1. تعیین اهداف
اهداف بالاتری را تعیین کنید و آنها را مرور کنید تا مطمئن شوید که در مسیر درست حرکت می کنید.
2. ورزش کردن
هر روز ورزش کنید مثل یوگا، دویدن یا رفتن به ورزشگاه.
شما می توانید از کارهای کوچک مانند پیاده روی ۱۵۰ قدم در روز شروع کنید و سپس این عادت را حفظ کنید.
۳. مطالعه
زیاد بخوانید مثلا هفته ای یک کتاب.
۴. یک زبان جدید یاد بگیرید یا مراقبه را یاد بگیرید.
۵. مهربان باش
هر روز با یک غریبه خوب باش.
@dailyenglish2024
چگونه خود را در 6 ماه تغییر دهید:
1. تعیین اهداف
اهداف بالاتری را تعیین کنید و آنها را مرور کنید تا مطمئن شوید که در مسیر درست حرکت می کنید.
2. ورزش کردن
هر روز ورزش کنید مثل یوگا، دویدن یا رفتن به ورزشگاه.
شما می توانید از کارهای کوچک مانند پیاده روی ۱۵۰ قدم در روز شروع کنید و سپس این عادت را حفظ کنید.
۳. مطالعه
زیاد بخوانید مثلا هفته ای یک کتاب.
۴. یک زبان جدید یاد بگیرید یا مراقبه را یاد بگیرید.
۵. مهربان باش
هر روز با یک غریبه خوب باش.
@dailyenglish2024
🍃🌺🍃
سوره محمد آیه 24 :
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
ترجمه :
آیا آنها در قرآن تدبّر نمیکنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
سوره محمد آیه 24 :
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
ترجمه :
آیا آنها در قرآن تدبّر نمیکنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!
#کلام_پروردگار
@book_tips 🐞
🍃🌺🍃
هر آدمی از کودکی باید یاد بگیره که چطور وقتش رو به تنهایی بگذرونه؛ این به این معنی نیست که باید تنها باشه، بلکه به این معنیه که نباید از تنهایی حوصلهش سربره. چون افرادی که حوصلهشون از تنهایی سر میره، ازلحاظ عزتنفس در خطر قرار دارن.
@book_tips 🐞
هر آدمی از کودکی باید یاد بگیره که چطور وقتش رو به تنهایی بگذرونه؛ این به این معنی نیست که باید تنها باشه، بلکه به این معنیه که نباید از تنهایی حوصلهش سربره. چون افرادی که حوصلهشون از تنهایی سر میره، ازلحاظ عزتنفس در خطر قرار دارن.
@book_tips 🐞
Forwarded from Sanaz Gh
دوستان عزیز و همراهان گرامی🌺🌺🌺 انتخاب شما برای مطالعه گروهی تیر ماه (هفتادمین کتاب) کدام است؟
Final Results
35%
جهان و تأملات فیلسوف / آرتور شوپنهاور
29%
حسرت (در ستایش زندگی نازیسته) / آدام فیلیپس
17%
موبی دیک / هرمان ملویل
19%
بندباز / ساسان حبیبوند
🍃🌺🍃
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۶
صبح زود که هنوز تاریکی هوا غلبه داشت رفتم برای زیارت مقابر بقیع. بسیاری از بزرگان صحابه، زوجات حضرت رسول و نیز چهار امام شیعیان در آنجا به خاک سپرده شدهاند. در روز، تنها یک تا دو ساعت این قبرستان بر روی مردم باز میشود و در ساعات دیگر امکان ورود به آن نیست. برخلاف مقابر شیعی، هر قبرستان مشتی خاک برآمده است و یک سنگ که عمود بر خاک در دل زمین فرو رفته است. عقاید خاص وهابیت و همراهی حکومت سعودی هرگونه توجه به مقابر و آراستن و تزیین آن را شرک میداند و سخت با ارتباط زندگان حاضر با زندگان سابق مقابله میکند. میگویند که هر که مُرد دیگر دیدار نمیخواهد، او به پیش خدا رفته و درنگ بر قبر او و توسل جستن به روحش راه شرک را بر قلوب میگشاید. اگر چنین است چرا جناب عُمر از زنان پیامبر خواست تا اجازه دفن او را در کنار پیامبر دهند و او چسبیده به مزار نبی دفن شده است؟
مأموران پر تعداد، جدی و گاه خشن سعودی با فرمان "حرّک حرّک" مردم را به حرکت وا میدارند. تنها جنب و جوش در این قبرستان را کبوتران دارند که از روی خاک دانهای را که زائران نثار کردهاند بَرمیچینند. بیچاره زنها! آنها را به بقیع راه نمیدهند و من تعداد بسیاری از بانوان را دیدم که پشت دیوارها ایستاده و فاتحه میخواندند. این هم از ثمرات ابداعات خلیفه دوم است که از تشييع جنازه از سوی زنان و گریه آنها بر مردگان نهی کرده بود.
معروف است که خود دست به تازیانه شده و جماعتی از زنان را که بر مردهای میگریستند به ضرب تازیانه مهیب خود متفرق ساخته بود. آخر یک نفر نبوده بگوید: مرد حسابی! این مُرده که بیکس و کار نیست و از زیر بوته عمل نیامده؛شاید مادر، خواهر، همسر یا دختری داشته باشد که از فقدان او سخت غمگین و متأثر هستند و تنها اشک چشم میتواند آبی بر آتش حرمان عزیزشان باشد و آن وقت تو بر سر و شانههای آنان تازیانه میزنی که عاطفه و مِهر و عشق را در خود بکشند و یک سره بر باد دهند؟ مگر هویج یا چغندر و دست بالا سیب زمینی را در خاک پنهان میکنند؟
البته من شیعی در این کنج عافیت و زیر کولر خنک مسجدالنبی چنين شجاعتی را ابراز میدارم که اگر آن موقع بودم از ترس "درّه"جناب خلیفه یا همان تازیانه او دهان میبستم و ماستها را کیسه میکردم و حرفی از حقوق زنان نمیزدم. به من چه؟ چرا من باید از حقوق زنان دفاع میکردم در حالی که سایه تازیانه خلیفه زهرهام را آب میساخت. خدا را شکر زنان مسلح به قدرت جیغ و شیون هستند که کمتر از تازیانه خلیفه ترسناک نمیباشد!
یکی از کسانی که در بقیع آرمیده عباس عموی پیامبر است. او نیای عباسیان است که ۵۰۰ سال به عنوان جانشینان پیامبر بر سرزمینهای اسلامی حکومت راندند تا آخر سر تیغ هلاکوخان مغول به حیات مادی و معنوی آنان برای همیشه پایان داد. عموی دیگر حضرت رسول هم قدری آن طرفتر در احد دفن است؛ حمزه سیدالشهدا. این را نوشتم بدان جهت که این دو بزرگوار از برادرزاده خود به خوبی دفاع کردند؛ یکی با شمشیر و آن دیگری با رسانیدن اخبار دشمن از مکه ولی شگفت آنکه نام عمویی دیگر در قرآن آمده که سفت و سخت با برادرزاده دشمنی کرد. او ابولهب بود؛ پدر آتش که آتشها سوزانید و همسر دشنامگوی دژم خوی او سنگها بر محمد(ص) زد و دست آخر هر دو در مکه مُردند و مزد آن همه جفا را دیدند؛ حک و ثبت نامشان در قرآن.
هر روز ساعت ۳ صبح هنگام عبور برای رسیدن به مسجدالنبی صحنه تکراری ولی دیدنی را شاهد هستم. گربه مادهای با چند بچه خود جلوی فروشگاه مرغ بریانی خوابیده است. مادر طوری دراز کشیده تا بچه گربهها هر وقت که خواستند به پستان او بیاویزند. صاحب مغازه هر شب قدری از پس ماندهها را جلوی مغازه گذاشته تا مادر سیر و بچهها هم بینصیب نمانند. مادر در خواب است و این فرصتی است تا من قدری به جست و خیز و بازیگوشی بچه گربهها نگاه کنم.
چند متر آن طرفتر حرم است، حرمی حریم؛ من غذای روح در آنجا میجویم و خرسند به راز گفتن با خدا و رسولش هستم و گربهها به غذایی که روزشان را با آن سر میکنند. هر دو بهره خود را از حرم و پیرامون آن میگیریم، یکی روح را آکنده میسازد و دیگری جسم را. هر دو زندهایم و با این زندگی شاد...
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
#داستانک
#سفرنامه_حج قسمت ۶
صبح زود که هنوز تاریکی هوا غلبه داشت رفتم برای زیارت مقابر بقیع. بسیاری از بزرگان صحابه، زوجات حضرت رسول و نیز چهار امام شیعیان در آنجا به خاک سپرده شدهاند. در روز، تنها یک تا دو ساعت این قبرستان بر روی مردم باز میشود و در ساعات دیگر امکان ورود به آن نیست. برخلاف مقابر شیعی، هر قبرستان مشتی خاک برآمده است و یک سنگ که عمود بر خاک در دل زمین فرو رفته است. عقاید خاص وهابیت و همراهی حکومت سعودی هرگونه توجه به مقابر و آراستن و تزیین آن را شرک میداند و سخت با ارتباط زندگان حاضر با زندگان سابق مقابله میکند. میگویند که هر که مُرد دیگر دیدار نمیخواهد، او به پیش خدا رفته و درنگ بر قبر او و توسل جستن به روحش راه شرک را بر قلوب میگشاید. اگر چنین است چرا جناب عُمر از زنان پیامبر خواست تا اجازه دفن او را در کنار پیامبر دهند و او چسبیده به مزار نبی دفن شده است؟
مأموران پر تعداد، جدی و گاه خشن سعودی با فرمان "حرّک حرّک" مردم را به حرکت وا میدارند. تنها جنب و جوش در این قبرستان را کبوتران دارند که از روی خاک دانهای را که زائران نثار کردهاند بَرمیچینند. بیچاره زنها! آنها را به بقیع راه نمیدهند و من تعداد بسیاری از بانوان را دیدم که پشت دیوارها ایستاده و فاتحه میخواندند. این هم از ثمرات ابداعات خلیفه دوم است که از تشييع جنازه از سوی زنان و گریه آنها بر مردگان نهی کرده بود.
معروف است که خود دست به تازیانه شده و جماعتی از زنان را که بر مردهای میگریستند به ضرب تازیانه مهیب خود متفرق ساخته بود. آخر یک نفر نبوده بگوید: مرد حسابی! این مُرده که بیکس و کار نیست و از زیر بوته عمل نیامده؛شاید مادر، خواهر، همسر یا دختری داشته باشد که از فقدان او سخت غمگین و متأثر هستند و تنها اشک چشم میتواند آبی بر آتش حرمان عزیزشان باشد و آن وقت تو بر سر و شانههای آنان تازیانه میزنی که عاطفه و مِهر و عشق را در خود بکشند و یک سره بر باد دهند؟ مگر هویج یا چغندر و دست بالا سیب زمینی را در خاک پنهان میکنند؟
البته من شیعی در این کنج عافیت و زیر کولر خنک مسجدالنبی چنين شجاعتی را ابراز میدارم که اگر آن موقع بودم از ترس "درّه"جناب خلیفه یا همان تازیانه او دهان میبستم و ماستها را کیسه میکردم و حرفی از حقوق زنان نمیزدم. به من چه؟ چرا من باید از حقوق زنان دفاع میکردم در حالی که سایه تازیانه خلیفه زهرهام را آب میساخت. خدا را شکر زنان مسلح به قدرت جیغ و شیون هستند که کمتر از تازیانه خلیفه ترسناک نمیباشد!
یکی از کسانی که در بقیع آرمیده عباس عموی پیامبر است. او نیای عباسیان است که ۵۰۰ سال به عنوان جانشینان پیامبر بر سرزمینهای اسلامی حکومت راندند تا آخر سر تیغ هلاکوخان مغول به حیات مادی و معنوی آنان برای همیشه پایان داد. عموی دیگر حضرت رسول هم قدری آن طرفتر در احد دفن است؛ حمزه سیدالشهدا. این را نوشتم بدان جهت که این دو بزرگوار از برادرزاده خود به خوبی دفاع کردند؛ یکی با شمشیر و آن دیگری با رسانیدن اخبار دشمن از مکه ولی شگفت آنکه نام عمویی دیگر در قرآن آمده که سفت و سخت با برادرزاده دشمنی کرد. او ابولهب بود؛ پدر آتش که آتشها سوزانید و همسر دشنامگوی دژم خوی او سنگها بر محمد(ص) زد و دست آخر هر دو در مکه مُردند و مزد آن همه جفا را دیدند؛ حک و ثبت نامشان در قرآن.
هر روز ساعت ۳ صبح هنگام عبور برای رسیدن به مسجدالنبی صحنه تکراری ولی دیدنی را شاهد هستم. گربه مادهای با چند بچه خود جلوی فروشگاه مرغ بریانی خوابیده است. مادر طوری دراز کشیده تا بچه گربهها هر وقت که خواستند به پستان او بیاویزند. صاحب مغازه هر شب قدری از پس ماندهها را جلوی مغازه گذاشته تا مادر سیر و بچهها هم بینصیب نمانند. مادر در خواب است و این فرصتی است تا من قدری به جست و خیز و بازیگوشی بچه گربهها نگاه کنم.
چند متر آن طرفتر حرم است، حرمی حریم؛ من غذای روح در آنجا میجویم و خرسند به راز گفتن با خدا و رسولش هستم و گربهها به غذایی که روزشان را با آن سر میکنند. هر دو بهره خود را از حرم و پیرامون آن میگیریم، یکی روح را آکنده میسازد و دیگری جسم را. هر دو زندهایم و با این زندگی شاد...
ادامه دارد...
#دکتر_علی_رادان
#حقوقدان_و_استاد_دانشگاه_اصفهان
@book_tips 🐞
کتاب «آسمان و ریسمان» اتر کدام نویسنده زیر میباشد؟
Anonymous Quiz
58%
محمدعلی جمالزاده
8%
احمد شاملو
21%
صادق هدایت
13%
سیمین دانشور
Forwarded from Daily English practice
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#positive_thoughts
10 قانون برای محل کار برای داشتن زندگی شاد.
1. به هیچ کس اعتماد نکنید، اما به همه افراد احترام بگذارید.
2. آنچه در دفتر اتفاق می افتد، در دفتر می ماند. هرگز شایعات خود را به خانه نبرید و برعکس.
3. به موقع وارد دفتر شوید، به موقع خارج شوید.
4. اجتناب از رابطه در محل کار. آنها اغلب می توانند نتیجه معکوس داشته باشند.
5- هیچ انتظاری نداشته باشید. اگر کسی به شما کمک کرد سپاسگزار باشید اگر نه، یاد می گیرید که به تنهایی کارها را مدیریت کنید.
6. برای یک موقعیت عجله نکنید. اگر ترفیع گرفتید، تبریک می گوییم! اگر نه خوب است.
7. دنبال امتیازات اداری نباشید. چیزهای بهتری برای لذت بردن در زندگی داری.
8. از گرفتن چیزی بصورت شخصی خودداری کنید. حقوق شما مهم است و شما حقوق می گیرید. از منابع خود برای یافتن خوشبختی استفاده کنید.
9. مهم نیست مردم با شما چگونه رفتار می کنند، متواضع باشید. تو فنجان چای همه نیستی.
10. در نهایت چیزی جز خانواده، دوستان و آرامش درونی مهم نیست.
@dailyenglish2024
10 قانون برای محل کار برای داشتن زندگی شاد.
1. به هیچ کس اعتماد نکنید، اما به همه افراد احترام بگذارید.
2. آنچه در دفتر اتفاق می افتد، در دفتر می ماند. هرگز شایعات خود را به خانه نبرید و برعکس.
3. به موقع وارد دفتر شوید، به موقع خارج شوید.
4. اجتناب از رابطه در محل کار. آنها اغلب می توانند نتیجه معکوس داشته باشند.
5- هیچ انتظاری نداشته باشید. اگر کسی به شما کمک کرد سپاسگزار باشید اگر نه، یاد می گیرید که به تنهایی کارها را مدیریت کنید.
6. برای یک موقعیت عجله نکنید. اگر ترفیع گرفتید، تبریک می گوییم! اگر نه خوب است.
7. دنبال امتیازات اداری نباشید. چیزهای بهتری برای لذت بردن در زندگی داری.
8. از گرفتن چیزی بصورت شخصی خودداری کنید. حقوق شما مهم است و شما حقوق می گیرید. از منابع خود برای یافتن خوشبختی استفاده کنید.
9. مهم نیست مردم با شما چگونه رفتار می کنند، متواضع باشید. تو فنجان چای همه نیستی.
10. در نهایت چیزی جز خانواده، دوستان و آرامش درونی مهم نیست.
@dailyenglish2024