کانال رسمی بنیاد نیشابور
3.8K subscribers
1.01K photos
395 videos
874 files
2.32K links
#بنیاد_نیشابور
راه ارتباط مجازی با ما bonyadeneyshaboor.ir@gmail.com
برای تهیه کتاب
شنبه تا چهارشنبه، جز روزهای تعطیل رسمی، ساعت ۱۱-۱۴ و ۱۶-۱۸
با شماره تلفن
۸۸۹۶۲۷۸۴
تماس بگیرید.
Download Telegram
https://t.me/bonyad_neyshaboor
کاپیطولاسیون/ #کاپیتولاسیون_و_ایران كتابی است از روانشاد دکتر #محمد_مصدق که در سال 1290 خورشیدی به چاپ رسیده است. در آغاز دههٔ شست خورشیدی این کتاب با مقدمه و حواشی و تعلیقات استاد #فریدون_جنیدی تجدید چاپ شده است. مقدمۀ كتاب یاد شده به قلم استاد #فریدون_جنیدی
مقدمه
زندگی مردان بزرگ را از آثار آنان می توان سنجید. برخی از این آثار: ساختمان‌ها، راه‌ها، کاروانسراها  را شامل می‌گردد، و برخی رساله‌ها، کتاب‌ها، و اشعار را، و برخی از این آثار اگر چه به چشم دیده نمی‌شوند اما در حرکت رگ‌های زمان به پیش می روند، و با زندگی ملت‌ها آمیخته‌اند، و جزئی از زندگی ملل را تشکیل می‌دهند.
مصدق، رهبر مبارزات ضد استعماری ملل شرق، از جمله کسانی است که حرکت نبض او را در لرزش رگ‌های هر جوان ایرانی، می توان احساس کرد.
مصدق، فریاد زمانۀ ما بود! بانگ پرطنین و باشکوهی که در فضای قرون و اعصار خواهد پیچید.
مصدق در رود عظیم و پرتلاطم زندگی ایرانیان، موجی بزرگ بود. موجی که بر صخره‌های سخت کوبید، و بنیان آن صخره‌ها را سست کرد. آن موج به امواج بعدی نشان داد که چگونه، با لطافت و رقت عجیبی که در جان موج هست، می‌توان با ایجاد همبستگی و تلاطم، قدرت ایجاد کرد، و می‌توان سر به خارا سنگ کوبید، و می‌توان خارا سنگ را خوار و بی‌مقدار فرو افکند، و راه را برای امواج لطیف دیگری که آوازخوان از معبر تاریخ عبور می‌کنند، گشود.
آثار زندگی مصدق ، آثار زندگی ملت ایران است. ملتی که بیست و پنج سال با سکوت و تفکر، فیلسوفانه به بازی موش، با دم شیر می‌نگریست، و با یک جنبش سپاه موشان را به داخل سوراخ های تنگ و تیره شان رمانید. اما آن رادمرد ، علاوه براین، از خود یادگارهایی نیز به نام رساله و کتاب برجای گذاشته است که مرور و مطالعۀ آن، جوانان را در راهی که برگزیده‌اند، راهنما خواهد بود، و یکی از این کتاب ها «کاپیتولاسیون و ایران» است.
همین کتاب نشان می‌دهد که مصدق، مبارزه علیه کاپیتالیسم را از چه زمانی شروع کرده است.
67 سال پیش از این تاریخ، مصدق یکی از اصولی‌ترین مبارزات را علیه امپریالیسم آن زمان بنیان گذاشت، زیرا که او به خوبی می دانست، با برقرار بودن کاپیتولاسیون، ایران هیچگاه نخواهد توانست که به جنبه‌های دیگر آزادی دست یازد.
پس کار بنیانی را با مبارزه با اساس امپریالیسم آغاز نمود. زیرا که آغاز هر نوع مبارزۀ دیگر در آن زمان در حکم این کلام سعدی بود که:
خانه از پای بَست ویران است خواجه دربند نقش ایوان است

پس او تصمیم گرفت که مشکلات جامعۀ ایرانی را یکایک حل کند و نخستین آن نَسخ کاپیتولاسیون، به شمار می‌آمد.
مبارزه‌ای را که او، در این مورد شروع کرد به‌نتیجه رسید، زیرا که انگلیسی‌ها که حامی رژیم گذشتۀ ایران بودند، لازم می‌دیدند که با انجام یک عمل قهرمانانه، رضاخان را در انظار عامه بزرگ جلوه دهند، و قهرمانانه‌تر از این کار در آن روزگار نبود که یکباره اساس کاپیتولاسیون را بر هم ریزند.
اما برای آن که حتی المقدور، پیروی از مصدق، در این مبارزه، مشهور نباشد، این عمل را نه با آن عنوان که مصدق نوشته بود، بلکه با عنوان «الغاء» کاپیتولاسیون به ایرانیان معرفی کردند!.
همین سیاست در مورد یکی دیگر از رسالات او نیز صورت گرفت . . .
مصدق که با مطالعۀ سیاست‌های اقتصادی در حال توسعۀ جهان غرب، پی برده بود که ایران فقط با برخورداری از یک سیاست اقتصادی صحیح می تواند با غول نوخاسته غرب مبارزه کند، سعی می‌کرد که حتی المقدور، و در هر فرصت راه گشای ایرانیان در این مسیر باشد. بنابراین بدون آن که منتظر کمک دولت ضعیف قاجاریه باشد، خود در صدد برآمد که نخستین مدرسۀ اقتصاد را در ایران دایر کنند، و پس از مکاتبه با استادان اقتصاد و اطمینان از همکاری آنان، اعلانی به شرح زیر در پشت جلد یکی از کتابهای خود به چاپ رسانید:
https://t.me/bonyad_neyshaboor

اعلان

«عوض فرستادن عدۀ قلیلی به اروپا و تحمل مخارج کثیره، ممکن است با مخارج قلیلی، معلم از اروپا آورده و جمع کثیری در ایران از آن ها استفاده نمایند.
چهار نفر معلم از اهل سوییس داوطلبند که در تهران تشکیل مدرسه تجارتی که از الزم مدارس است بنمایند، به شرط این که این اقدام باعث ضرر آن‌ها نشود.
اشخاصی که مایل به ترقی تجارت این مملکت هستند می‌توانند اطمینانی بدهند که ماهی پانصد تومان در ازای خدمتی که این چهار نفر می‌نمایند به آن‌ها برسد، ممکن است مدرسه را به خودشان واگذار نمود، و اگر از عایدات مدرسه، این مبلغ به آن‌ها عاید نشد، معارف ـ خواهان این مملکت، تا مدت دو سال از خود کمک نمایند و نیز ممکن است که با آن‌ها قراردادی نمود، که از عهدۀ دروس برآمده، و این مبلغ را ماه به ماه به آن‌ها رساند، ضرر و نفع مدرسه کلیته راجح به اشخاصی باشد، که در تأسیس مدرسه اقدام و شرکایی که بعد داخل می‌شوند.
آقایانی که مایل به تأسیس چنین مدرسه هستند، به مؤلف اظهار فرمایند.» 
این آگهی ساده، وسعت اندیشه و عمق مبارزات آن شادروان را روشن می‌دارد. مصدق، سعی کرد که بازرگانان را با انتشار رساله‌ای، از وجود یک نوع شرکت بازرگانی در غرب بیاگاهاند . بنابراین، رسالۀ شرکت «اسهامی» را نوشت و انتشار داد، تا بازرگانان رغبت کنند که با تشکیل این چنین شرکت‌هایی، اقتصاد ایران را رونق دهند، و کم کم یارای مقابله با اقتصاد غربی را پیدا کنند.
زمانی که دستگاه دولتی ایران ناچار گردید که این شرکت را بپذیرد، نام آن را از «اسهامی» به «سهامی» برگرداندند.
درحالی که همان نام «اسهامی» صحیح بوده و جامع . . .
این سیاستگران می‌خواستند با چنین کارهای کودکانه، همچون لکه‌ای ابر، جلو آفتاب را بگیرند.
در سال ۱۹۵۶که چهارمین سخنرانی از سلسله سخنرانی‌های بین المللی «رتنبای آکسفورد» توسط j. duchesn. Guilmin. برگزار می‌شد؛ آن مستشرق بزرگ، با کرشمه‌ای عارفانه به نقل قول از «لنتز» ایران شناس دیگر، مصدق را در کنار حافظ و زردشت آورد.
و این اشاره، بدان معنی است که سخنرانی های رهبر کهن سال ایران مورد توجه جهانیان است، و؛
 شب پره گر وصل آفتاب نخواهد    رونق بازار آفتاب نکاهد
مصدق در این کتاب، مقدماتی در حقوق شخصی و عمومی و مدنی و . . . بیان می‌کند تا به موضوع کاپیتولاسیون می‌رسد، و مقصود او از بیان این مقدمات نیز آشنا کردن ملت بوده است به حقوقی که داشته، و  دارد.
در این مقدمات جابه جا عقایدی از خود ابراز می‌کند که پس از چهل سال هنگامی که به نخست وزیری ایران می‌رسد، در سیاست او به روشنی آفتاب دیده می‌شود.
و به زبان دیگر بررسی همین مطالب، که در پانویس ها به آن اشاره کرده‌ام، نشان می‌دهد که مصدق از آن گروه افرادی است که پس از آن که برایش مسلم گردید که امری، برابر حق و عدالت است، تا پایان عُمر بدان اعتقاد داشته، و مخالف آن رفتار نکرده است.
بسیار دیده‌ایم سیاستمدارانی را که در زمان مبارزه، دم از عناوین مردم پسند زده‌اند، اما همین که به قدرت رسیدند، به کلی خط مشی گذشته خود را فراموش کردند، و در بسیاری از موارد حتی برعکس عقیدۀ قبلی خود رفتار کردند . . . و تاریخ  باز هم از این نوع اشخاص در آستین دارد! اما مصدق، با پایمردی در راه عقیده‌ای که داشت کوشید و زندگی و مرگ قهرمانانۀ او گواه این مدعاست. از مطالبی که به طور آشکار در این کتاب و سایر کتاب‌های او به چشم می‌خورد، یکی و شاید بالاتر از همه اعتقاد راسخ و بی پیرایه به دین اسلام است.
هم او در نخستین کوشش‌های خود برای روشنگری اذهان ایرانیان کتاب «مدارک حقوق اسلامی» را نوشت، و در زمان نوشتن کتاب حاضر همه جا ملت ایران را در برابر دولت های اروپایی موظف به دفاع از اسلام می‌داند.
در این روزها زمزمه‌ای ساز شد که کوشش‌های هشتاد سالۀ مصدق را برای اعتلای ایران ناچیز جلوه دهند، اما شخصیت اساطیری آن رادمرد بالاتر از آن بود که چنین زمزمه‌هایی ادامه پیدا کند.
من که سال‌ها پیش در کتابخانۀ ملی، این كتاب مصدق را خوانده بودم مجددا ً برای خواندن آن به کتابخانۀ مزبور مراجعه کردم. اما معلوم شد در چند سال اخیر، آن را به عنوان «کتب ضاله» سربه نیست کرده‌اند!
در کتابخانه‌های دیگر تهران جست و جو را ادامه دادم و معلوم گردید که دو نسخه از آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانه حکمت دانشکده ادبیات، از دست برد مأموران مصون مانده است.
با خود اندیشیدم که چاپ مجدد این کتاب چند فایده در بر خواهد داشت، نخستین این که جوانان ایران زمین خواهند دانست، که این ابر مرد، 68 سال پیش مبارزۀ خود را در مقابل بیداد ستمگران شروع کرده است. دیگر آن که مبارزۀ او اساسی و همه جانبه بود و فقط منحصر به احقاق حق ملت ایران در مورد نفت! نمی‌شد.
https://t.me/bonyad_neyshaboor

دیگر آن که، در ضمن مبارزه، به علت اشتغال به مطالب مهم موارد کوچک را نیز از نظر دور نمی‌داشت، از قبیل آن که به رهبران مذهبی هشدار دهد که با زبانی ساده‌تر با مردمان سخن گویند، آن چنان که غلیان لغات عربی موجب نشود که شنونده فارسی زبان معنای سخن سخنران را نفهمد!.
دیگر آن که راه‌های مختلف مبارزه را عملا ً به ایرانیان تعلیم می‌داد: که اگر نمی‌توان وزیر اقتصاد بود، می‌توان مدرسۀ اقتصاد دایر کرد. . .
و بالاخره آن که، او می‌دانست مبارزۀ سیاسی در مسیری است که به ناچار مخالفت‌های غیر اصولی بعضی از مردمان را برمی‌انگیزد و در پایان همین کتاب است که پس از بیان همۀ موارد لزوم نسخ کاپیتولاسیون، می‌گوید: «برخی از افراد ملت به گمان آن که من در اروپا تحصیل کرده‌ام مدافع منافع آنانم، با من مخالفت می‌کنند! اروپاییان نیز خود می‌دانند اقدامات من به نفع ایران و اسلام است، و بنابراین به ضرر آنان می‌باشد، خود مخالف من هستند، بنابراین من در میان دو قطب قرار گرفته ام!.»
اما البته این حالت مانع از ادامۀ مبارزه او نشد. و آن قدر ادامه یافت تا بزرگ‌ترین استعمارگر جهان آن روزگار از ایران رانده شد. سفارت خانه‌اش را بستند، دیوان داوری لاهه به نفع ایران رأی داد . . .
و پس از آن که مشتی رجاله، کودتایی ننگین به راه انداختند و او را روانه زندان، و پس از آن احمدآباد کردند، ملت ایران در نخستین فرصتی که به دست آورد، سی ام تیر ۱۳۴۰ با وجود همه اشکال تراشی‌هایی که دستگاه به عمل آورده بود، در میدان جلالیه میتینگ با عظمت بی‌نظیری برگزار کرد که هلیکوپترهای نظامی از فراز آن پرواز می‌کردند.
همکاری دانشجویان جبهۀ ملی و سایر جبهه‌ها در ایجاد مسیل جوادیه پس از سیل مهیب جوادیه نیز یکی از جلوه‌های این جنبش بود که در آن روزهای سیاه به وقوع پیوست، و اهالی محل با شگفتی به یکدیگر می‌گفتند:
«اینان فرزندان دکتر مصدقند. . .»
ابراز همبستگی مردمان در مجلس ختم شادروان شمشیری نیز در دنبالۀ همین جریانات بود، من که خود در آن روز در میدان ارگ بودم، دیدم که جمعیت حاضر چه گونه پس از شنیدن پیام مصدق، صلوات های پی در پی می‌فرستادند . . .
من در نوشته های خود مثال بارزی از غلیان احساسات دکتر مصدق در سخنرانی‌هایش شدم، و تحت تأثیر این غلیان به مطالبی پرداختم که امروز آشکار است و اگر مقداری از آن هنوز آشکار نیست گذشت زمان، آن را آشکار خواهد کرد.
اما راجع به کتاب حاضر به دلایل گفته شده تصمیم به چاپ مجدد آن گرفتم و چون ترکیب جملات چه از نظر لغات به کار گرفته شده، و چه از نظر علامت گذاری‌ها ، مربوط به ۶۸ سال پیش است، به طوری که خوانندگان جوان در دریافت بعضی از جملات آن دچار اشکال خواهند شد، به ناچار ضمن علامت گذاری، برخی پانویس‌ها را بدان اضافه کردم. بنابراین پانویس‌هایی که از خود آن شادروان است با شماره معین شده و پانویس‌هایی که من اضافه کرده‌ام با علامت ستاره * روشن گردیده، و اگر گاهی پانویس‌های من بسیار ساده است، برای آن است که حتی نوجوانان نیز معنی آن را دریابند.
موضوع دیگری که آن شادروان همیشه در نظر داشت این بود که در صفحه اول رسالاتش بنوسید: «این کتاب مجانی است و طبع و ترجمه آن آزاد است»!.
و با این کار خود درسی به ما ایرانیان می‌داد که هنوز ادامه آن ضروری به نظرمی‌رسد، زیرا که برخی از نویسندگان امروز ما درپای کتاب خود می‌نویسند: «استفاده از مطالب این کتاب ممنوع است» و برخی که روشن تر فکر می کنند، استفاده از مطالب کتاب خود را با ذکر مأخذ، یا کسب اجازه آزاد می‌گذارند.
اما باید دانست، همان طور که اندیشه ما زاییدۀ اندیشه درگذشتگان است. هیچ مطلبی نمی توانیم بنویسیم مگر آن که اثری از پیشینیان در آن نباشد و کتاب یکی از این آثار است. بنابراین بهتر است که آیندگان نیز از نتایج اندیشۀ ما برخوردار گردند همان طور که ما از گذشتگان برخورده‌ایم.
با توجه به اوضاع امروز و بهای کاغذ و اجرت چاپ و غیره، آرزوی دیگر آن روانشاد ، که این جزوه بدون بها در دسترس خوانندگان قرار گیرد برآورده نمی‌شود . اما امیدوارم همین اندازه اقدام من، در انتشار کتابی که سال‌هاست که نایاب است، مقداری از وظایفی را که نسبت به آن روانشاد دارم شامل گردد.
فریدون جنیدی ۱۳۵۸
https://t.me/bonyad_neyshaboor

آفرین نوروزی استاد فریدون جنیدی در سال۱۳۹۸

آسمان ستاره باران شب
بر آغوش گلهای نوشکفته
شبنم ریخت
و باد سپیده دمان، جان وزان خویش را
با بوی گل و اشگ شبنم
آمیخت

کاروان اشگ و شبنم و بوی و باد
دشت های گستردهٔ ایرانویج را
درنوردید
و بر افراز البرز کوه
به پیشواز مهر سپیده دمان
فراز رفت

مهر ایران با گردونه ای بر چهار چرخ بوی و
برگ و باد
با درخشش پرتوهای خورشید
با ناز مهر و نوازش و امید
با آرزوی پاک زیوی و نوید
روی به خوان همواره گستردهٔ مهر ایران؛
روان گردید
نوروز ایران، بر همهٔ ایرانیان و جهانیان
خجسته باد

بنیاد نیشابور
نوروز ۱۳۹۸
فریدون جنیدی
https://t.me/bonyad_neyshaboor
باز آمد بهار/با چندین نگار/خرم شد چمنها/ای یاران برآیید/
گل شد نی سوار/بلبل بیقرار/در دشت و دمنها/ای یاران کجایید؟/ای حبیبان ما/نوبهاران خوش است/جوشش چشمه ها/ابر و باران خوش است/وصل گل در چمن/پیش سرو و سمن/یاد یاران خوش است/یاد یاران خوش است/
شور آزادگی را گر بهای جان بود/عشق و دلدادگی را هم بهای آن بود/جوشش گل نگر؛ در چمن ریشه کن/بیستون شد جهان؛ ناخن از تیشه کن/آری ای آدمی، عاشقی پیشه کن/
شور بلبل ببین؛ در گل اندیشه کن/به داغ عاشقان/ببار ای آسمان/چو کاروان روان/سرشک همرهان/چنین دیده گریان/چه فارغی ای بهار؟/که اندرین روزگار/شوری داری/
مشکین باری/به ماتم گلی، نشسته بلبلی غمین/ به داغ او، تو اینچنین/چون سبکباران/فارغ از یاران/ای بهار از خزان/
فارغند عاشقان/ گو خزانی میا/ گو بهاری ممان/
عاشقان، عاشقان/نامتان جاودان/بازو بگشایید به داد یاران/
عالم خونین شد به داغ انسان/آری ای آدمی، عاشقی پیشه کن/شور بلبل ببین در گل اندیشه کن/ خیز و رها کن من و ما/ درصف هنگامه درآ/ حیلهٔ دشمن بشکن/ نغمهٔ نصرت بسرا/ببین به داغ لاله در دشت و دمن/ نگر به رخت سبزه در باغ و چمن/ در غم ابنای وطن/ الا تا گل از گل بدمد/
غم میهن از دل بدمد/ زنده در ادوار و زمن/
یاد شهیدان وطن/ ای دیار خرم ما/
در پناه لطف خدا/ زی به عز و عزم و وقار/
ای گل همیشه بهار/
https://t.me/bonyad_neyshaboor

آفرین نوروزی استاد فریدون جنیدی در سال۱۳۹۸

آسمان ستاره باران شب
بر آغوش گلهای نوشکفته
شبنم ریخت
و باد سپیده دمان، جان وزان خویش را
با بوی گل و اشگ شبنم
آمیخت

کاروان اشگ و شبنم و بوی و باد
دشت های گستردهٔ ایرانویج را
درنوردید
و بر افراز البرز کوه
به پیشواز مهر سپیده دمان
فراز رفت

مهر ایران با گردونه ای بر چهار چرخ بوی و
برگ و باد
با درخشش پرتوهای خورشید
با ناز مهر و نوازش و امید
با آرزوی پاک زیوی و نوید
روی به خوان همواره گستردهٔ مهر ایران؛
روان گردید
نوروز ایران، بر همهٔ ایرانیان و جهانیان
خجسته باد

بنیاد نیشابور
نوروز ۱۳۹۸
فریدون جنیدی
MANZAR_Volume_1_Issue_5_نوروز_ستایش.pdf
205.7 KB
نوروز، ستایش دانش ایرانیان
مقاله ای کوتاه از استاد #فریدون_جنیدی ، مجله #منظر اسفند ۸۸
https://t.me/bonyad_neyshaboor
همه با هم برای شادی #گلستان جان #ایران یاری کنیم.
#گلستان جان #ایران است. همراه با #ترکمنان گرامی، مردمان عزیز #آق_قلا، #گرگان و #گنبد و همه زمین پاک #گلستان باشیم که امروز قلب تپنده و جان تبدار #ایران گرامی است.❤️

https://t.me/bonyad_neyshaboor
عرض تسلیت به ملت
کانال رسمی بنیاد نیشابور
پیشگفتار فرهنگ واژه های اوستا.pdf
پیشگفتار استاد #فریدون_جنیدی بر کتاب #فرهنگ_واژه های_اوستایی بر پایهٔ فرهنگ #کانگا و نگرش به فرهنگ های دیگر، نوشتهٔ استاد روانشاد #احسان_بهرامی، به یاری استاد #فریدون_جنیدی
سال چاپ ۱۳۶۹
نشر #بلخ، وابسته به #بنیاد_نیشابور.
https://t.me/bonyad_neyshaboor

ای خطه #ایران مهین، ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من

دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ و گل و لاله و سرو و سمن من

تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من

دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ
که از بافته خویش نداری کفن من

امروز همی گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من وطن من

#ملک_الشعرای_بهار

عرض تسلیت به ملت شریف #ایران❤️
وطن من
بسطامی _ مشکاتیان
https://t.me/bonyad_neyshaboor

تصنیف وطن من در مخالف سه گاه.
شعر از ملک الشعرای بهار،
آهنگ از پرویز مشکاتیان،
با صدای ایرج بسطامی
اجرای گروه عارف
عرض تسلیت خدمت ملت شریف ایران❤️
https://t.me/bonyad_neyshaboor

آبی که از این دیده چو خون میریزد
خون است بیا ببین که چون می ریزد

پیداست که خون من چه برداشت کند
دل میخورد و دیده برون می‌ ریزد


می روی و گریه می آید مرا
اندکی بنشین که باران بگذر

عرض تسلیت خدمت ملت شریف #ایران
Gerye Miayad Mara
Homayoun Shajarian
https://t.me/bonyad_neyshaboor

آبی که از این دیده چو خون میریزد
خون است بیا ببین که چون می ریزد

پیداست که خون من چه برداشت کند
دل میخورد و دیده برون می‌ ریزد


می روی و گریه می آید مرا
اندکی بنشین که باران بگذر

عرض تسلیت خدمت ملت شریف #ایران
https://t.me/bonyad_neyshaboor

آبی که از این دیده چو خون میریزد
خون است بیا ببین که چون می ریزد

پیداست که خون من چه برداشت کند
دل میخورد و دیده برون می‌ ریزد


می روی و گریه می آید مرا
اندکی بنشین که باران بگذر

عرض تسلیت خدمت ملت شریف #ایران