مثال هایی برای حال ساده و حال استمراری
قاعده حال استمراری:
صرف estar در حال ساده + اسم مصدر
yo escucho música
من موزیک گوش میکنم
yo estoy escuchando música
من دارم موزیک گوش میکنم
yo trabajo
من کار میکنم
yo estoy trabajando
من دارم کار مبکنم
yo miro una película
من یک فیلم نگاه میکنم
yo estoy mirando una película
من دارم یک فیلم نگاه میکنم
yo desayuno
من صبحانه میخورم
yo estoy desayunando
من دارم صبحانه میخورم
¿qué haces?
چی کار میکنی؟
¿qué estás haciendo?
چی کار داری میکنی؟
tú hablas con tus padres
تو با پدر و مادرت صحبت میکنی
tú estás hablando con tus padres
تو داری با پدر و مادرت صحبت میکنی
tú hablas español muy bien
تو خیلی خوب اسپانیایی صحبت میکنی
tú estás hablando español muy bien
تو داری خیلی خوب اسپانیایی صحبت میکنی
tú compras una camisa
تو یک پیراهن میخری
tú estás comprando una camisa
تو داری یک پیراهن میخری
él/ella limpia su casa
او خانه را تمیز میکند
él/ella está limpiando su casa
او دارد خانه را تمیز میکند
el niño juega en el parque
بچه توی پارک بازی میکنه
el niño está jugando en el parque
بچه داره توی پارک بازی میکنه
mi hermana estudia
خواهرم درس می خونه
mi hermana está estudiando
خواهرم داره درس می خونه
juan descansa
خوآن استراحت میکنه
juan esta descansado
خوآن داره استراحت میکنه
el/la cantante canta una canción francesa
خواننده یک ترانه فرانسوی می خونه
el/la cantante está cantando una canción francesa
خواننده داره یک ترانه فرانسوی میخونه
carmen cocina
کارمن آشپزی میکنه
carmen está cocinando
کارمن داره آشپزی میکنه
este hombre fuma
این مرد سیگار میکشه
este hombre está fumando
این مرد داره سیگار میکشه
nosotros decidimos
ما تصمیم میگیریم
nosotros estamos decidiendo
ما داریم تصمیم میگیریم
yo y mi amigo hablamos por teléfono
من و دوستم با تلفن صحبت میکنیم
yo y mi amigo estamos hablando por teléfono
من و دوستم داریم با تلفن صحبت میکنیم
nosotros/as entramos
ما وارد میشویم
nosotros/as estamos entrando
ما داریم وارد میشویم
vosotros/as salís
شما خارج میشوید
vosotros/as estáis saliendo
شما دارید خارج میشوید
ellos abren la puerta
آنها در را باز میکنند
ellos están abriendo la puerta
آنها دارند در را باز میکنند
#فعل #قواعد
قاعده حال استمراری:
صرف estar در حال ساده + اسم مصدر
yo escucho música
من موزیک گوش میکنم
yo estoy escuchando música
من دارم موزیک گوش میکنم
yo trabajo
من کار میکنم
yo estoy trabajando
من دارم کار مبکنم
yo miro una película
من یک فیلم نگاه میکنم
yo estoy mirando una película
من دارم یک فیلم نگاه میکنم
yo desayuno
من صبحانه میخورم
yo estoy desayunando
من دارم صبحانه میخورم
¿qué haces?
چی کار میکنی؟
¿qué estás haciendo?
چی کار داری میکنی؟
tú hablas con tus padres
تو با پدر و مادرت صحبت میکنی
tú estás hablando con tus padres
تو داری با پدر و مادرت صحبت میکنی
tú hablas español muy bien
تو خیلی خوب اسپانیایی صحبت میکنی
tú estás hablando español muy bien
تو داری خیلی خوب اسپانیایی صحبت میکنی
tú compras una camisa
تو یک پیراهن میخری
tú estás comprando una camisa
تو داری یک پیراهن میخری
él/ella limpia su casa
او خانه را تمیز میکند
él/ella está limpiando su casa
او دارد خانه را تمیز میکند
el niño juega en el parque
بچه توی پارک بازی میکنه
el niño está jugando en el parque
بچه داره توی پارک بازی میکنه
mi hermana estudia
خواهرم درس می خونه
mi hermana está estudiando
خواهرم داره درس می خونه
juan descansa
خوآن استراحت میکنه
juan esta descansado
خوآن داره استراحت میکنه
el/la cantante canta una canción francesa
خواننده یک ترانه فرانسوی می خونه
el/la cantante está cantando una canción francesa
خواننده داره یک ترانه فرانسوی میخونه
carmen cocina
کارمن آشپزی میکنه
carmen está cocinando
کارمن داره آشپزی میکنه
este hombre fuma
این مرد سیگار میکشه
este hombre está fumando
این مرد داره سیگار میکشه
nosotros decidimos
ما تصمیم میگیریم
nosotros estamos decidiendo
ما داریم تصمیم میگیریم
yo y mi amigo hablamos por teléfono
من و دوستم با تلفن صحبت میکنیم
yo y mi amigo estamos hablando por teléfono
من و دوستم داریم با تلفن صحبت میکنیم
nosotros/as entramos
ما وارد میشویم
nosotros/as estamos entrando
ما داریم وارد میشویم
vosotros/as salís
شما خارج میشوید
vosotros/as estáis saliendo
شما دارید خارج میشوید
ellos abren la puerta
آنها در را باز میکنند
ellos están abriendo la puerta
آنها دارند در را باز میکنند
#فعل #قواعد
Palabra del día
—---------------------------------------------------------------------------------------------------------
Morir = مردن، از کار افتادن
Murió a temprana edad.
در سن خیلی زود مرد.
estoy muriendo de risa
دارم از خنده می میرم
¡Ay, no! Mi computadora murió en medio de la película.
آه، نه! کامپیوتر من وسط فیلم از کار افتاد.
Me muero por hablar contigo.
من برای صحبت با تو میمیرم.
La princesa se convirtió en reina al morir su padre, el rey.
پرنسس بعد از مرگ پدرش، شاه، تبدیل به ملکه شد.
Él murió en mil novecientos noventa y nueve.
او در سال هزار و نهصد و نود و نه مرد.
#لغت #Palabra_del_día #فعل
—---------------------------------------------------------------------------------------------------------
Morir = مردن، از کار افتادن
Murió a temprana edad.
در سن خیلی زود مرد.
estoy muriendo de risa
دارم از خنده می میرم
¡Ay, no! Mi computadora murió en medio de la película.
آه، نه! کامپیوتر من وسط فیلم از کار افتاد.
Me muero por hablar contigo.
من برای صحبت با تو میمیرم.
La princesa se convirtió en reina al morir su padre, el rey.
پرنسس بعد از مرگ پدرش، شاه، تبدیل به ملکه شد.
Él murió en mil novecientos noventa y nueve.
او در سال هزار و نهصد و نود و نه مرد.
#لغت #Palabra_del_día #فعل
طبق این نمودار، زبان اسپانیایی، بعد از زبان چینی، بیشترین صحبت کننده در سطح جهان را دارد.
و همچنین، زبان اسپانیایی از نظر تعداد کشورهای صحبت کننده، گسترده ترین زبان دنیا است.
البته آمارهاش زیاد دقیق نیست یا شاید آمار، مربوط به سال های پیش هست. مثلا مکزیک الآن نزدیک 130 میلیون جمعیت داره اما توی نمودار نوشته 103 میلیون.
و همچنین، زبان اسپانیایی از نظر تعداد کشورهای صحبت کننده، گسترده ترین زبان دنیا است.
البته آمارهاش زیاد دقیق نیست یا شاید آمار، مربوط به سال های پیش هست. مثلا مکزیک الآن نزدیک 130 میلیون جمعیت داره اما توی نمودار نوشته 103 میلیون.
lenguasdelmundo.png
1.7 MB
دانلود با کیفیت بالا و قابلیت زوم
Palabra del día
—---------------------------------------------------------------------------------------------------------
Dentro = داخل، در ، درون
los niños están jugando dentro del parque
بچه ها دارن داخل پارک بازی میکنند
dentro del coche
داخل ماشین
dentro de la caja
داخل جعبه
nadie vive dentro de este apartamento
هیچ کس داخل این آپارتمان زندگی نمیکنه
espera aquí dentro
همینجا (داخل) منتظر بمون
cuando mira dentro de si mismo
وقتی به درون خودش نگاه میکند
desde fuera y dentro del país
از داخل و خارج کشور
mi abuelo siempre llevaba un lienzo dentro del bolsillo de su chaqueta.
پدربزرگم همیشه یک بوم کوچک نقاشی داخل جیب کتش با خودش حمل میکرد
hay varios restaurantes de comida rápida dentro del centro comercial
رستورانهای مختلف فست فود داخل مرکز تجاری وجود دارد
yo prefiero dentro, pero quizás señora prefiera fuera
من داخل را ترجیح میدم، اما شاید خانم بیرون را ترجیح میدهد
#لغت #Palabra_del_día
—---------------------------------------------------------------------------------------------------------
Dentro = داخل، در ، درون
los niños están jugando dentro del parque
بچه ها دارن داخل پارک بازی میکنند
dentro del coche
داخل ماشین
dentro de la caja
داخل جعبه
nadie vive dentro de este apartamento
هیچ کس داخل این آپارتمان زندگی نمیکنه
espera aquí dentro
همینجا (داخل) منتظر بمون
cuando mira dentro de si mismo
وقتی به درون خودش نگاه میکند
desde fuera y dentro del país
از داخل و خارج کشور
mi abuelo siempre llevaba un lienzo dentro del bolsillo de su chaqueta.
پدربزرگم همیشه یک بوم کوچک نقاشی داخل جیب کتش با خودش حمل میکرد
hay varios restaurantes de comida rápida dentro del centro comercial
رستورانهای مختلف فست فود داخل مرکز تجاری وجود دارد
yo prefiero dentro, pero quizás señora prefiera fuera
من داخل را ترجیح میدم، اما شاید خانم بیرون را ترجیح میدهد
#لغت #Palabra_del_día
یک نکته
تفاوت Persa و Pérsico/a در چیست؟
اسپانیایی ها به "فارس" یا "فارسی" میگن Persa .همچنین، این کلمه به معنای "ایرانی" هم میتونه باشه.
idioma persa زبان فارسی
lengua persa زبان فارسی
alfabeto persa الفبای فارسی
imperio persa امپراطوری فارسی، امپراطوری پارس
alfombra persa فرش فارسی (ایرانی
gato persa گربه فارسی (ایرانی
(ویژگی کلمه persa این هست که هم برای مذکر و هم برای مونث به کار برده میشه)
کلمه pérsico/a هم به معنای (فارس، فارسی) هست. اما خیلی کم در اسپانیایی استفاده میشه. تنها استفادشو، من در golfo pérsico (خلیج فارس) میشناسم.
کلمه persico/a در اصل، یک کلمه ایتالیایی هست. که وارد اسپانیایی شده.
مثل persiano/a که این هم ایتالیایی هست اما در برخی موارد به جای persa استفاده میشه.
#نکته
تفاوت Persa و Pérsico/a در چیست؟
اسپانیایی ها به "فارس" یا "فارسی" میگن Persa .همچنین، این کلمه به معنای "ایرانی" هم میتونه باشه.
idioma persa زبان فارسی
lengua persa زبان فارسی
alfabeto persa الفبای فارسی
imperio persa امپراطوری فارسی، امپراطوری پارس
alfombra persa فرش فارسی (ایرانی
gato persa گربه فارسی (ایرانی
(ویژگی کلمه persa این هست که هم برای مذکر و هم برای مونث به کار برده میشه)
کلمه pérsico/a هم به معنای (فارس، فارسی) هست. اما خیلی کم در اسپانیایی استفاده میشه. تنها استفادشو، من در golfo pérsico (خلیج فارس) میشناسم.
کلمه persico/a در اصل، یک کلمه ایتالیایی هست. که وارد اسپانیایی شده.
مثل persiano/a که این هم ایتالیایی هست اما در برخی موارد به جای persa استفاده میشه.
#نکته
Palabra del día
—------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Cielo = آسمان
las estrellas brillan en el cielo de la noche
ستاره ها در آسمان شب می درخشند
¿por qué el cielo es azul?
چرا آسمان آبی است؟
Con un cielo despejado, emprendimos nuestro viaje.
با یک آسمان صاف سفرمون رو شروع کردیم
La cometa subió alto en el cielo sobre el parque.
بادبادک روی پارک بالای آسمان رفت
¿Ves mi cometa muy alto en el cielo?
بادبادک من را اون بالای آسمون میبینی؟
El cielo estaba oscuro y tormentoso antes del huracán.
آسمان قبل از طوفان، تاریک و متلاطم بود
Una mujer resultó herida por una piedra que cayó del cielo.
یک خانم با سنگی که از آسمان افتاد مجروح شد
El cielo está oscuro; creo que va a llover.
آسمان تیره است فکر کنم که بارون بیاد
#لغت #Palabra_del_día
—------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Cielo = آسمان
las estrellas brillan en el cielo de la noche
ستاره ها در آسمان شب می درخشند
¿por qué el cielo es azul?
چرا آسمان آبی است؟
Con un cielo despejado, emprendimos nuestro viaje.
با یک آسمان صاف سفرمون رو شروع کردیم
La cometa subió alto en el cielo sobre el parque.
بادبادک روی پارک بالای آسمان رفت
¿Ves mi cometa muy alto en el cielo?
بادبادک من را اون بالای آسمون میبینی؟
El cielo estaba oscuro y tormentoso antes del huracán.
آسمان قبل از طوفان، تاریک و متلاطم بود
Una mujer resultó herida por una piedra que cayó del cielo.
یک خانم با سنگی که از آسمان افتاد مجروح شد
El cielo está oscuro; creo que va a llover.
آسمان تیره است فکر کنم که بارون بیاد
#لغت #Palabra_del_día
Palabra del día
—------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Bajo = پایین، کوتاه، کم
Es un poco bajo para su edad.
برای سن او یک مقدار کم است.
Esta mesa es demasiado baja para trabajar bien.
این میز برای خوب کارکردن (راحت کار کردن) بیش از اندازه کوتاه است.
Estamos probando una dieta de comida baja en calorías.
در حال آمادهکردن یک رژیم غذایی کم کالری هستیم.
¿Quién te gusta más? ¿El alto o el bajo?
کی رو بیشتر دوست داری؟ بلند قد رو یا کوتاه رو؟
No quiero comprar nada que sea de baja calidad.
نمیخوام چیزهایی که کیفیت پایین دارند رو بخرم.
Realizaron esa película con un presupuesto muy bajo.
آنها این فیلم را با یک بودجه ی خیلی پایین ساختند.
#لغت #palabra_del_día
—------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Bajo = پایین، کوتاه، کم
Es un poco bajo para su edad.
برای سن او یک مقدار کم است.
Esta mesa es demasiado baja para trabajar bien.
این میز برای خوب کارکردن (راحت کار کردن) بیش از اندازه کوتاه است.
Estamos probando una dieta de comida baja en calorías.
در حال آمادهکردن یک رژیم غذایی کم کالری هستیم.
¿Quién te gusta más? ¿El alto o el bajo?
کی رو بیشتر دوست داری؟ بلند قد رو یا کوتاه رو؟
No quiero comprar nada que sea de baja calidad.
نمیخوام چیزهایی که کیفیت پایین دارند رو بخرم.
Realizaron esa película con un presupuesto muy bajo.
آنها این فیلم را با یک بودجه ی خیلی پایین ساختند.
#لغت #palabra_del_día
- نام فیلم: una mujer fantástica - یک زن فوق العاده
- ژانر: درام
- کشور: شیلی
- سال: 2017
- زبان: اسپانیایی
- زیرنویس: فارسی
- خلاصه داستان فیلم:
یک زن فوق العاده داستان مارینا، پیشخدمت و خواننده اورلاندو، مرد مسن تر است که در عشق و برنامه ریزی برای آینده هستند. پس از آنکه اورلاندو ناگهان بیمار می شود و می میرد، ماریانا مجبور است با خانواده و جامعه خود مقابله کند و دوباره به مبارزه بپردازد تا نشان دهد که چه کسی است: پیچیده، قوی، مستقیم، فوق العاده...
برنده جایزه اسکار در بخش بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان
لینک دانلود:
https://uploadboy.com/1qk7p8n83orb/1170/mp4
#فیلم #زیرنویس
- ژانر: درام
- کشور: شیلی
- سال: 2017
- زبان: اسپانیایی
- زیرنویس: فارسی
- خلاصه داستان فیلم:
یک زن فوق العاده داستان مارینا، پیشخدمت و خواننده اورلاندو، مرد مسن تر است که در عشق و برنامه ریزی برای آینده هستند. پس از آنکه اورلاندو ناگهان بیمار می شود و می میرد، ماریانا مجبور است با خانواده و جامعه خود مقابله کند و دوباره به مبارزه بپردازد تا نشان دهد که چه کسی است: پیچیده، قوی، مستقیم، فوق العاده...
برنده جایزه اسکار در بخش بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان
لینک دانلود:
https://uploadboy.com/1qk7p8n83orb/1170/mp4
#فیلم #زیرنویس
Palabra del día
—------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Puerta = درب، گیت
la puerta está cerrada
در بسته است
por favor abre la puerta
لطفا در رو باز کن
deja la puerta abierta
بذار در باز باشه
siempre cierra la puerta de casa con llave
همیشه در خونه رو با کلید ببند (قفل کن)
puerta principal
درب اصلی
entra por la puerta principal
از درب اصلی وارد شو
se abrió la puerta
در باز شد
Es mejor que toques a la puerta antes de entrar.
بهتره که قبل از وارد شدن در رو لمس کنی.
Los guardas de la puerta solo dejan entrar a personas con invitación.
نگهبانان درب فقط به کسانی که دعوت نامه دارن اجازه ی ورود میدهند.
Los pasajeros del vuelo a Quito, por favor acudan a la puerta de embarque número dos.
مسافران بازگشت به کیتو، لطفا به گیت ترانزیت شماره ی دو بروند.
Dibujamos una cara feliz al lado de la puerta como señal de identificación.
یک صورت خوشحال کنار در به عنوان علامت شناسایی کشیدیم.
Tuvimos que comprar las entradas en la puerta del teatro.
باید بلیط های تئاتر رو دم درب میخریدیم.
¿Puedes sostener mi mochila mientras abro la puerta?
میتونی کوله پشتی منو نگه داری درحالیکه من دارم درب رو باز میکنم.
Había una mujer junto a la puerta.
یک زن کنار در کنار در بود.
#لغت #palabra_del_día
—------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
Puerta = درب، گیت
la puerta está cerrada
در بسته است
por favor abre la puerta
لطفا در رو باز کن
deja la puerta abierta
بذار در باز باشه
siempre cierra la puerta de casa con llave
همیشه در خونه رو با کلید ببند (قفل کن)
puerta principal
درب اصلی
entra por la puerta principal
از درب اصلی وارد شو
se abrió la puerta
در باز شد
Es mejor que toques a la puerta antes de entrar.
بهتره که قبل از وارد شدن در رو لمس کنی.
Los guardas de la puerta solo dejan entrar a personas con invitación.
نگهبانان درب فقط به کسانی که دعوت نامه دارن اجازه ی ورود میدهند.
Los pasajeros del vuelo a Quito, por favor acudan a la puerta de embarque número dos.
مسافران بازگشت به کیتو، لطفا به گیت ترانزیت شماره ی دو بروند.
Dibujamos una cara feliz al lado de la puerta como señal de identificación.
یک صورت خوشحال کنار در به عنوان علامت شناسایی کشیدیم.
Tuvimos que comprar las entradas en la puerta del teatro.
باید بلیط های تئاتر رو دم درب میخریدیم.
¿Puedes sostener mi mochila mientras abro la puerta?
میتونی کوله پشتی منو نگه داری درحالیکه من دارم درب رو باز میکنم.
Había una mujer junto a la puerta.
یک زن کنار در کنار در بود.
#لغت #palabra_del_día