🇮🇷 بولتن محرمانه 🇮🇷
17.5K subscribers
4.16K photos
5.01K videos
60 files
20.5K links
Download Telegram
Forwarded from عکس نگار
چرا مرید پیر جماران هستیم؟

از ویژگی های کلام امام خمینی (ره) این است که سخنان 40 سال پیش او پاسخی همیشگی برای یک سری مسئولین جمهوری اسلامی و حتی دشمنان ایران است!
در این مطلب به یکی از آن سخنان اشاره میکنیم...

حضرت روح الله فرمود:
آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری می‌کنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی داده‌اید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کرده‌ایم و صدها چرای دیگر. و نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحمهای بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونه‌ای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سئوال بروند.
(صحیفه نور ، جلد ۲۱ - صفحه ۲۸۶)

پی نوشت: همین سخنان پاسخ آقایان #علی_مطهری ، #صادق_زیباکلام ، #حسن_روحانی ، #جواد_ظریف ، #هاشمی_رفسنجانی و دیگر منافقین است که قصد تحریف امام و مکتب امام را دارند.

#فرزند_روح_الله
#منیب_پارسا

🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶

☑️ عضويت در بولتن(محرمانه)
https://telegram.me/boltan
چرا مرید پیر جماران هستیم؟


نقل است که امام در نوجوانی با تفنگ در خمین با قزاق‏ها یعنی پاسبانهای رضا شاه می جنگید و در خمین به پهلوان مشهور بود.

بعد از انقلاب بعضی ها رفتند خدمت آیت الله بهاءالدینی و گفتند ما هر چه از امام خمینی (رحمة الله علیه) دیدیم در پیری دیدیم شما از نوجوانی و جوانی‏های ایشان خاطره‏ای دارید؟
گفت: بله امام 22 سالش بود از خمین آمده بود قم ، یک آدم 75 ساله سیاستمدار که نفر اول سیاست در زمام رضاشاه در قم بود یک چرندی گفت. گاهی افراد چرندهایی می گویند روی نادانی آدم باید قورتش بدهد کظم غیظ کند برخورد نکند. بعضی چرندگوها غرض و مرض دارند، اینها را باید آدم برخورد کند.
می گفت تا آن پیرمرد 75 ساله چرندی گفت این جوان 22 ساله چنان زد توی گوش این پیرمرد که عینک اش چهار قطعه شد می گفت همه رنگمان را باختیم... چه جگری... مثل اینکه از مخ تا کف پا جگر است. چه سیلی! چه جراتی! زمان رضا شاه که عمامه را برمی دارند طلبه را می گیرند چادر را از سر زنان برمی دارند در مسجدها را بسته ‏اند و روضه خوانی تعطیل شده...
توی آن رژیم یک پسر از خمین آمد سیلی زد به یک پیرمرد 75 ساله شخص اول سیاستمدار قم در آن زمان. بعد وقتی امام پیر شد از پاریس آمد بهشت زهرا به محمدرضا و شاپور بختیار گفت من توی دهن این دولت می زنم...
آن کسی که در پیری می گوید من توی دهن می زنم باید جوهر زدن را در بچگی داشته باشد.

#منیب_پارسا
#فرزند_روح_الله

__________________________________

📡 كانال بولتن(محرمانه)

🆔 https://t.me/boltan
چرا مرید پیر جماران هستیم؟

حقیقت آن است که حضرت امام خمینی (ره) به معنای واقعی یک عارف و سالک الی الله بود.
بر هیچ کس پوشیده نیست که اگر ایشان نبودند انقلاب هم نبود.
خمینی هم روح الله بود و هم یدالله...

حال سوال این است که چگونه روح الله روح الله شد؟
برای درک این مسئله ابتدا باید حدیث معتبری از منابع شیعه و سنی را مطالعه و آن را درک کنیم.


حدیث قرب نوافل

حدیث قرب نوافل حدیثی است که امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) آن را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) نقل کرده اند. البته اهل سنت هم در کتاب های خود به آن حدیث اشاره کرده اند.
علت نامگذاری حدیث مذکور این است که در آن صحبت از تقرب بندگان خوب خدا، آن هم به خاطر انجام مستحبات به میان آمده است.

أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) : «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ…»

امام صادق(علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت کرد که فرمود: خداوند عزوجل فرمود: کسی که به یکی از اولیا و دوستان من اهانت کند، به دشمنی با من برخواسته است.
هیچ بنده ای به چیزی به من نزدیک نشده که دوست داشتنی تر از انجام واجبات باشد.
همانا بنده ای (بعد از انجام واجبات) به وسیلۀ نوافل و مستحبات به من نزدیک می شود تا این که محبوب من می گردد. وقتی که محبوب من شد، من گوش او می شوم که با آن می شنود، چشم او می شوم که با آن می بیند، زبان او می شوم که با آن صحبت می کند، دست او می شوم که با آن کار انجام می دهد.
اگر مرا دعا کند، اجابتش می کنم.
اگر درخواستی از من داشته باشد، به او اعطا می کنم.
[ الکافی، ج۲، ص۳۵۲٫ ]

در حدیث قرب نوافل بین بنده و مولا فرق از میان می رود. یعنی عبد به مقام فناء فی الله می رسد. به طوری که خداوند می فرماید ؛ من چشم او می شوم که با آن می بیند ، من گوش او می شوم که با آن می شنود، من دست او می شوم که با آن کار می کند ، و ....

آیه ی «وما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» انفال/17 ؛ «و تو تیر نیانداختی آنگاه که تیر انداختی بلکه خداوند بود که آن تیر را انداخت» نیز اشارتی به این موضوع دارد.

مرحوم مرتضایی‌فر که روز 21 بهمن سال 57 در حالی که امام دستور شکستن حکومت نظامی را دادند و مرحوم طالقانی با امام تماس تلفنی گرفتند در منزل آیت‌الله طالقانی حضور داشته و شاهد و شنونده مکالمه تلفنی آن دو بزرگوار بوده است، در مصاحبه ای فرمود: «ما روز 21 بهمن 1357 در منزل آیت‌الله طالقانی نشسته بودیم. به ایشان گفتند: «امام(ره) پیام داده که مردم در خانه‌های خود نمانند، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند.» آقای طالقانی گفت: «امام مدت پانزده سال از ایران دور بوده‌اند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بی‌رحم هستند. اگر مردم بیرون بریزند، همه را قتل عام می‌کنند؛ بنابراین صلاح در آن است که در منازل و خانه‌ها بنشینیم، ببینیم عاقبت کار چه می‌شود.» بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفتگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را از خانه‌هایشان بیرون نیاورند. ما حرف‌های آقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هرطور شده، از تصمیم خود مبنی بر بیرون آمدن مردم از خانه‌ها و اهمیت ندادن به حکومت نظامی، منصرف نماید تا اینکه آقای طالقانی گوشی را گذاشت و در گوشه‌ای زانوانش را بغل گرفت و ساکت ماند. حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت. ما با خود گفتیم حتماً امام حرفی زده و مثلاً به ایشان گفته شما دخالت نکنید و ... بنابراین آقای طالقانی ناراحت شده است امّا چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوانش برداشت و به حال طبیعی و عادی برگشت. سؤال کردیم: «آقا چه شده؟ آیا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید؟» آقای طالقانی گفت: «نه؛ نه؛ اصلاً مسأله این نیست. من اصرار کردم که امام اعلامیه‌هایش را پس بگیرد و امام هرچه می‌گفت، من قانع نمی‌شدم؛ در آخر فرمود: «آقای طالقانی! اصرار نکن! به من دستور داده شده است.» تا امام این جمله را گفت، من به خود لرزیدم و بی‌اختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد.»

و کلام آخر آنکه حضرت حافظ فرمودند:
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم

#منیب_پارسا
#فرزند_روح_الله

________________________

📡 كانال بولتن(محرمانه)

🆔 https://t.me/boltan