🔴 وحید یامین پور:
♦️ نعره های هماهنگ گردبادی ایجاد می کند که جرات متفاوت بودن و متفاوت ماندن دیگران را سلب کند. اگر به این گردباد بپیوندی آرام آرام تفاوت های خود را فراموش می کنی و یا ترجیح می دهی رنج تخطئه شدن را نکشی و سکوت کنی.
🔸️تفکر راست آمریکایی مستقر در ایران در چندسال اخیر برای یکدست کردن صداهای مختلف(و پشت شعار وحدت)، موجی از تندخویی و تعابیر اهانت آلود را با لحن تحکّم آمیز خود درآمیختند تا اعتماد به نفس دیگری های گفتمان خود را تضعیف و نهایتا منهدم کنند.
این رویکرد با حمایت رسانه های غیررسمی مورد حمایت سعودی، ترکیه و امریکا به یک گردباد رسانه ای مستدام بدل شده است. "نئول نیومن" بانوی نظریه پرداز ارتباطات جمعی اسم این اتفاق را "مارپیچ سکوت" می گذارد.
🔻برای درک نظریه ی ارتباطی جالب او به این مثال توجه کنید:
تصادف کرده اید؛ راننده خودرو مقابل در یک چشم بهم زدن با نعره های بلند و تعابیر زشت سراغ شما می آید. او منتظر واکنش شماست؛ اگر شما در مقابل او سکوت کنید او نعره بلندتری خواهد کشید تا آنجا که تمام اثر وجودی شما را بر صحنه محو کند.
🔸️سکوت در مقابل نعره ها، به هضم و انقضاء خواهد انجامید. و صد البته واکنش نامناسب که جبهه انقلاب را مدیون رقیب کند و یا #مدعیان_پوچ_اندیش را طلبکار کند، خطای تاکتیکی است.
رهبر معظم انقلاب مفهوم #آتش_به_اختیار را در چنین شرایطی برای ایجاد تحرک در جبهه انقلاب ابداع و ابلاغ کردند.
شعر امروز میثم مطیعی یک اقدام "تمیز" از نوع #آتش_به_اختیار بود که تکرار و ادامه آن رقیب را منفعل و به جبهه انقلاب گرما و حرکت خواهد بخشید.
#میثم_مطیعی
#شعر_حماسی
#مارپیچ_سکوت
#کار_تمیز
#خدایا_به_تو_پناه_میبرم_از_بستن_دهان_منتقدان
🆔 @boltan
♦️ نعره های هماهنگ گردبادی ایجاد می کند که جرات متفاوت بودن و متفاوت ماندن دیگران را سلب کند. اگر به این گردباد بپیوندی آرام آرام تفاوت های خود را فراموش می کنی و یا ترجیح می دهی رنج تخطئه شدن را نکشی و سکوت کنی.
🔸️تفکر راست آمریکایی مستقر در ایران در چندسال اخیر برای یکدست کردن صداهای مختلف(و پشت شعار وحدت)، موجی از تندخویی و تعابیر اهانت آلود را با لحن تحکّم آمیز خود درآمیختند تا اعتماد به نفس دیگری های گفتمان خود را تضعیف و نهایتا منهدم کنند.
این رویکرد با حمایت رسانه های غیررسمی مورد حمایت سعودی، ترکیه و امریکا به یک گردباد رسانه ای مستدام بدل شده است. "نئول نیومن" بانوی نظریه پرداز ارتباطات جمعی اسم این اتفاق را "مارپیچ سکوت" می گذارد.
🔻برای درک نظریه ی ارتباطی جالب او به این مثال توجه کنید:
تصادف کرده اید؛ راننده خودرو مقابل در یک چشم بهم زدن با نعره های بلند و تعابیر زشت سراغ شما می آید. او منتظر واکنش شماست؛ اگر شما در مقابل او سکوت کنید او نعره بلندتری خواهد کشید تا آنجا که تمام اثر وجودی شما را بر صحنه محو کند.
🔸️سکوت در مقابل نعره ها، به هضم و انقضاء خواهد انجامید. و صد البته واکنش نامناسب که جبهه انقلاب را مدیون رقیب کند و یا #مدعیان_پوچ_اندیش را طلبکار کند، خطای تاکتیکی است.
رهبر معظم انقلاب مفهوم #آتش_به_اختیار را در چنین شرایطی برای ایجاد تحرک در جبهه انقلاب ابداع و ابلاغ کردند.
شعر امروز میثم مطیعی یک اقدام "تمیز" از نوع #آتش_به_اختیار بود که تکرار و ادامه آن رقیب را منفعل و به جبهه انقلاب گرما و حرکت خواهد بخشید.
#میثم_مطیعی
#شعر_حماسی
#مارپیچ_سکوت
#کار_تمیز
#خدایا_به_تو_پناه_میبرم_از_بستن_دهان_منتقدان
🆔 @boltan
زنده زنده سوخت....
اما آخ نگفت....
😭😭
حسین خرازی نشست ترک موتورم.
بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در #آتش می سوخت.
فهمیدیم یک #بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد!
من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.
گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش!
جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا #ضجه و #ناله نمی زد!
و همین پدر همه ی ما را درآورده بود!
بلند بلند فریاد می زد:
#خدایا!
الان پاهام داره می سوزه!
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی!
خدایا!
الان سینه ام داره می سوزه!
این سوزش به سوزش سینه ی حضرت #زهرا نمی رسه!
خدایا!
الان دست هام سوخت!
می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم!
نمی خوام دست هام گناه کار باشه!
خدایا!
صورتم داره می سوزه!
این سوزش برای امام زمانه!
برای ولایته!
اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت!
آتش که به سرش رسید، گفت:
خدایا! دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمی تونم،
دارم تموم می کنم.
لااله الا الله،
خدایا!
خودت #شاهد باش!
خودت شهادت بده آخ نگفتم!
آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم!
بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.
حال حسین آقا از همه بدتر بود.
دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت:
خدایا!
ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟
ما #فرمانده ایناییم؟
اینا کجا و ما کجا؟
اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟
زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم.
تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر #گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ #اشک شد.
______________________
📡 كانال بولتن(محرمانه)
🆔 https://t.me/boltan
.
.
.
اما آخ نگفت....
😭😭
حسین خرازی نشست ترک موتورم.
بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در #آتش می سوخت.
فهمیدیم یک #بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد!
من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.
گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش!
جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا #ضجه و #ناله نمی زد!
و همین پدر همه ی ما را درآورده بود!
بلند بلند فریاد می زد:
#خدایا!
الان پاهام داره می سوزه!
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی!
خدایا!
الان سینه ام داره می سوزه!
این سوزش به سوزش سینه ی حضرت #زهرا نمی رسه!
خدایا!
الان دست هام سوخت!
می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم!
نمی خوام دست هام گناه کار باشه!
خدایا!
صورتم داره می سوزه!
این سوزش برای امام زمانه!
برای ولایته!
اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت!
آتش که به سرش رسید، گفت:
خدایا! دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمی تونم،
دارم تموم می کنم.
لااله الا الله،
خدایا!
خودت #شاهد باش!
خودت شهادت بده آخ نگفتم!
آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم!
بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.
حال حسین آقا از همه بدتر بود.
دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت:
خدایا!
ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟
ما #فرمانده ایناییم؟
اینا کجا و ما کجا؟
اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟
زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم.
تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر #گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ #اشک شد.
______________________
📡 كانال بولتن(محرمانه)
🆔 https://t.me/boltan
.
.
.