بیست و هفتم تیر 1367_ پادگان دوکوهه_محوطه جلوی ساختمان گردان حبیب و صدای بغض آلود اخبار گویی که پیام امام برای پذیرش قطعنامه 598 را می خواند. صدایی که در میان صدای لاینقطع ضجه و زاری رزمندگان ، محو و گم می شد...
🔴این تلخ ترین تصویر باقی مانده از دوران جنگ در ذهنم است و هنوز که هنوز است با یادآوری آن،اشک از چشمانم جاری می شود و به بخت کوتاه و عمل تباه خود لعنت می فرستم که چرا از آن روزنه باقی مانده استفاده نکردم و ماندم.... تا امروز!
🔴چرا وقتی علی توکلی ،گریبان خدا را گرفته بود و زار میزد:«خدا!چرا با ما این کار رو کردی!چرا!؟چرا رفقامونو بردی و مارو جا گذاشتی!؟...» من اخلاص و عمل صالحی نداشتم تا مثل او چند روز بعد جواب بگیرم و از روزن باقیمانده «درِ باغ شهادت» جواز عبور بگیرم؟
وقتی پیام امام به عبارت«جام زهر» رسید، در و دیوار دوکوهه گریه می کرد و کسی نبود که در خودش نشکند و مچاله نشود.
هرکس خود را عامل نوشاندن جانم زهر به امام می دانست و آرزو میکرد دیگر هرگز به شهر و دیارش بازنگردد.
در همه عمرم روزی به آن تلخی و سوگی به آن جمعی را فقط یکبار دیگر دیدم و آن روزی بود که امام ، تنها یازده ماه پس از آن واقعه جانکاه، در جوار قرب الهی به آرامشی ابدی رسید. 🔴حالا سی سال از آن روز می گذرد، درست سی سال!
در همه این سالها صدها بار آن پیام را خوانده ام و هربار مثل شیشه ای شکسته، تیزتر شده ام. در هوای آن روز باریده ام و سر کلاس های #ادامه_راه ، کام همشاگردی هایم را تلخ کرده ام.
اما امروز...
🔴این روزها،هرروز صبح که از خواب بلند می شوم،در دلم حسینیه حاج همت برپاست، صدای هق تق علی توکلی ، حمید ایزدی، علی واعظی و ... بعد از واقعه جام زهر در گوشم می پیچد،می بینم که دقیقا مثل آن روزها،نه عملیاتی طراحی می شود تا آرایش جبهه تغییر کند، نه حرف های امام که «جنگ را مساله اول کشور می داند» شنیده می شود ،نه برای نیروها و مردمی که حامی اصلی جنگ هستند کاری می شود، گویی دستی به همه جا گرد مرگ می پاشد،عین تیر 67!
🔴حس می کنم جماعتی با تجربه سی ساله، همه راهها را بسته نشان می دهند و «جام زهر» در دست ،پی در پی گزارش عجز و ناتوانی به حسینه امام خمینی می برند تا ...!
چقدر این حس تلخ و سنگین است،باید کاری کرد.
پی نوشت اول:
🔴پیام قطعنامه را که در جلد بیست و یک صحیفه امام است بخوانید،بخش نخست آن درباره سالگرد کشتار حجاج توسط آل سعود جنایتکار است و بخش دوم آن مربوط به پذیرش قطعنامه.همه اصول دین و همه اصول مبارزه و متعالی ترین معنای حیات در همین یک پیام جمع شده است. این سروش غیبی را بچشید تا شما هم شیفته راه مردی شوید که به شما جهان بینی و قدرت پیش بینی آینده را می دهد.
پی نوشت دوم:
🔴آنقدر همه چیز در حال تکرار است که گویا حتی عذر خواهی امام از مردم و پدران و مادران شهدا بخاطر «تعبیر های غلط» هم برای همین امروز بوده است! اخیرا دیدم کسیکه در پایان جنگ کودکی 9ساله بوده و در اثر چند روز آویختن از قبای برخی جام دهندگان به امام، داعیه تاریخ نگاری پیدا کرده، با بافتن آسمان و ریسمان به هم و مغالطه با چند عدد، چند بار حرف مراد مقبورش را درباره جنگ پس از خرمشهر تکرار کرده ، پایان جنگ را خواست عمومی نشان داده و برای امروز نسخه پیچیده!! یادم به جزوه نهضت آزادی در ماه های آخر جنگ افتاد و کارهای هاشمی! چقدر همه چیز تکرار می شود!
✔️حسین شمسیان
______________________
📡 كانال بولتن محرمانه
.
.
✔️تلگرام
🆔 https://t.me/Boltan
.
.
✔️پیام رسان “بله”
🆔 ble.im/booltan
.
.
✔️“سروش”
🆔 http://sapp.ir/boltan
.
.
✔️اینستاگرام
🆔 https://www.instagram.com/booltan
🔴این تلخ ترین تصویر باقی مانده از دوران جنگ در ذهنم است و هنوز که هنوز است با یادآوری آن،اشک از چشمانم جاری می شود و به بخت کوتاه و عمل تباه خود لعنت می فرستم که چرا از آن روزنه باقی مانده استفاده نکردم و ماندم.... تا امروز!
🔴چرا وقتی علی توکلی ،گریبان خدا را گرفته بود و زار میزد:«خدا!چرا با ما این کار رو کردی!چرا!؟چرا رفقامونو بردی و مارو جا گذاشتی!؟...» من اخلاص و عمل صالحی نداشتم تا مثل او چند روز بعد جواب بگیرم و از روزن باقیمانده «درِ باغ شهادت» جواز عبور بگیرم؟
وقتی پیام امام به عبارت«جام زهر» رسید، در و دیوار دوکوهه گریه می کرد و کسی نبود که در خودش نشکند و مچاله نشود.
هرکس خود را عامل نوشاندن جانم زهر به امام می دانست و آرزو میکرد دیگر هرگز به شهر و دیارش بازنگردد.
در همه عمرم روزی به آن تلخی و سوگی به آن جمعی را فقط یکبار دیگر دیدم و آن روزی بود که امام ، تنها یازده ماه پس از آن واقعه جانکاه، در جوار قرب الهی به آرامشی ابدی رسید. 🔴حالا سی سال از آن روز می گذرد، درست سی سال!
در همه این سالها صدها بار آن پیام را خوانده ام و هربار مثل شیشه ای شکسته، تیزتر شده ام. در هوای آن روز باریده ام و سر کلاس های #ادامه_راه ، کام همشاگردی هایم را تلخ کرده ام.
اما امروز...
🔴این روزها،هرروز صبح که از خواب بلند می شوم،در دلم حسینیه حاج همت برپاست، صدای هق تق علی توکلی ، حمید ایزدی، علی واعظی و ... بعد از واقعه جام زهر در گوشم می پیچد،می بینم که دقیقا مثل آن روزها،نه عملیاتی طراحی می شود تا آرایش جبهه تغییر کند، نه حرف های امام که «جنگ را مساله اول کشور می داند» شنیده می شود ،نه برای نیروها و مردمی که حامی اصلی جنگ هستند کاری می شود، گویی دستی به همه جا گرد مرگ می پاشد،عین تیر 67!
🔴حس می کنم جماعتی با تجربه سی ساله، همه راهها را بسته نشان می دهند و «جام زهر» در دست ،پی در پی گزارش عجز و ناتوانی به حسینه امام خمینی می برند تا ...!
چقدر این حس تلخ و سنگین است،باید کاری کرد.
پی نوشت اول:
🔴پیام قطعنامه را که در جلد بیست و یک صحیفه امام است بخوانید،بخش نخست آن درباره سالگرد کشتار حجاج توسط آل سعود جنایتکار است و بخش دوم آن مربوط به پذیرش قطعنامه.همه اصول دین و همه اصول مبارزه و متعالی ترین معنای حیات در همین یک پیام جمع شده است. این سروش غیبی را بچشید تا شما هم شیفته راه مردی شوید که به شما جهان بینی و قدرت پیش بینی آینده را می دهد.
پی نوشت دوم:
🔴آنقدر همه چیز در حال تکرار است که گویا حتی عذر خواهی امام از مردم و پدران و مادران شهدا بخاطر «تعبیر های غلط» هم برای همین امروز بوده است! اخیرا دیدم کسیکه در پایان جنگ کودکی 9ساله بوده و در اثر چند روز آویختن از قبای برخی جام دهندگان به امام، داعیه تاریخ نگاری پیدا کرده، با بافتن آسمان و ریسمان به هم و مغالطه با چند عدد، چند بار حرف مراد مقبورش را درباره جنگ پس از خرمشهر تکرار کرده ، پایان جنگ را خواست عمومی نشان داده و برای امروز نسخه پیچیده!! یادم به جزوه نهضت آزادی در ماه های آخر جنگ افتاد و کارهای هاشمی! چقدر همه چیز تکرار می شود!
✔️حسین شمسیان
______________________
📡 كانال بولتن محرمانه
.
.
✔️تلگرام
🆔 https://t.me/Boltan
.
.
✔️پیام رسان “بله”
🆔 ble.im/booltan
.
.
✔️“سروش”
🆔 http://sapp.ir/boltan
.
.
✔️اینستاگرام
🆔 https://www.instagram.com/booltan