🇮🇷 بولتن محرمانه 🇮🇷
18K subscribers
4.09K photos
4.88K videos
60 files
20.3K links
Download Telegram
🔴🔴کدام نوه، آقای کری؟

🔻پایگاه اینترنتی وزارت امور خارجه آمریکا متن اظهارات جان کری، در جمع کارکنان سفارت آمریکا در وین که در هتل بریستول این شهر گردهم آمده بودند را منتشر کرد.

🔻جان کری خطاب به دیپلمات های امریکایی مقیم وین : برای نوه‌های خود تعریف کنید، به آنها بگوئید چطور با آقای ظریف در یک اتاق نشستید و چطور قدرت متقاعد کننده ای که داشتید موجب شد او کوتاه بیاید [تسلیم شود] (همراه با خنده و شوخی).

و اما پاسخ آقای کری:

⤴️هرچند که جایی دور از خاک امریکا لاف در غریبی زده اید اما بد نیست نکاتی را آویزه گوش کنید :

1- همکاران خود را به نوه هایشان ارجاع داده اید درحالی که به دلیل #فرهنگ رایج در کشور #شما غالباً معلوم نیست چه کسی #پدر_کدام_بچه و #چه_کسی #نوه ی چه کسی است!

🔻فلذا عمده همکاران شما که شنونده صدای لاف شما در غربت وین بوده اند امکان ارتباط با نوه های #واقعی خود را #ندارند زیرا #ملت شما یکی درمیان، #پدر_حقیقی خود را نمی شناسد.

2- به اندک همکارانی که موفق به شناسایی نوه های #حلال گوشت خود میشوند توصیه کنید در کنار خاطره تسلیم شدن جواد ظریف ، موارد ذیل را نیز برای نوه های حلال گوشت خود تعریف کنند :

الف) تعریف کنند که غیر از جواد ظریف، حاج قاسمی هم بین ایرانیان بود که اوباما آرزوی دیدار و #دست_بوسی اش را به #گور_برد.


ب) تعریف کنند که چند دانشجوی ساده ایرانی یک گله دیپلمات امریکایی را بیش از یکسال همچون #گوسفند در #آغل سفارت امریکا در تهران #علیق کردند.

ج) تعریف کنند که حاج قاسم لشکرهای زرهی امریکا را از عراق با خفت و خواری بیرون کرد. همان عراقی که امریکا #فتحش کرد و حاج قاسم میوه اش را #چید.

د) تعریف کنند که بچه های سپاه نیروهای تا بن دندان مسلح ناوهای تان را خلیج فارس در حالی که #مثل_سگ ترسیده بودند دستگیر کرده و همچون #موش_وحشت زده #تحویلتان دادند.

ه) تعریف کنند که سپاه پاسداران پیشرفته ترین پهبادتان را همچون کفتر کاکل بسر بر زمین نشاندند و #مهندسی معکوسش کردند.

و) تعریف کنند که چگونه حاج قاسم پوزه تان را در سوریه به #خاک_مالیده است.

ز) تعریف کنند که نیروهایی که پشتشان به ایران گرم است اسراییل را در مرزهای خودش زندانی کرده اند.

ح) تعریف کنند که چگونه بیست سال تمام ناوهای هواپیمای شما با هزاران نیروی فوق مسلح در خلیج فارس حضور داشتند اما ذره اش جرات و #مردانگی برای نزدیک شدن به مرزهای ایران را نداشتند.

ط) تعریف کنند که دولت امریکا برای تحلیل سخنان و سیاستهای رهبر حکیم ایران ناچار شد یک مرکز مطالعات #ویژه تاسیس کند .

☑️آری آقای جان کری،

دیپلماتهایتان اگر #توانستند نوه های حلال گوشت داشته باشند تا برایشان تعریف کنند #حتما_تعریف_کنند آنچه را که در #بالا گفته شد.


🌷 عضويت در بولتن ⬇️⬇️

https://telegram.me/boltan
Forwarded from عکس نگار
🔻روحانی هر دفعه تو خونه با داداشش دعواش میشه میگه تا حالا ده دفعه #مردانگی کردم نذاشتم بگیرنت

______________________

ارتباط با ادمين
@hezbollah110

📡 كانال بولتن(محرمانه)
🆔 https://t.me/boltan
برای شهیدی که بیچاره‌مان کرده است!

l1l.ir/shmhjj
یکم؛ لنز دوربین
نمی‌شناختمت؛ اما به خیالم تا آخر عمر، هر بار که این عبارت «سرت را بالا بگیر» را بشنوم؛ یاد تو بیفتم. شاید هم حالا حالاها، هیچ جا و در هیچ جمعی، روی آن را نداشته باشم که سرم را بالا بگیرم. اصلا آن‌طور که تو در #لنز_دوربین نگاه می‌کردی، یعنی هنوز هم نگاه می‌کنی، دیگر نمی‌شود با هیچ دوربینی مواجه شد. حتی دوربین #سلفی موبایل. بعد از تو همه سلفی‌ها #سلفی_حقارت خواهند بود. وقتی دارم با رفقا و بستگان می‌خندم و به دوربین نگاه می‌کنم یاد تو خواهم افتاد، یاد آن داعشی زشت منظر که پشتت ایستاده است. یاد آن چهره زیبای تو که اصلا اثری از غم یا شکست در آن نیست. خنده‌ام تلخ خواهد شد...

دوم؛ شرمندگی ما
آهای! جناب آقای #محسن_حججی! صدای من را می‌شنوی؟ یعنی صدای ما به شما می‌رسد؟ می‌شود کمی هم به این پایین‌ترها توجه کنی؟ آخر تو با ما چه کردی؟! از جان ما چه می‌خواهی؟ داشتیم زندگیمان را می‌کردیم. اصلا گفتیم، داستان سوریه و مدافعان حرم دیگر تمام شد. خدا را شکر این هم #به_خیر_گذشت و دیگر نیازی به حضور و دفاع نیست؛ که از نبودن در آن معرکه شرمگین باشیم. #شرمندگی خیلی چیز بدی است...

سوم؛ غریبی
روضه‌خوان‌ها چند سالی است در اوج روضه #سیدالشهداء، یک عبارت را تکرار می‌کنند، که بیشتر به تکه کلام لوطی‌ها و مشتی‌های تهران قدیم می‌ماند. همان‌ها که #جوانمردی و مردانگی برایشان حرف اول و آخر را می‌زد. شاید خودت شنیده باشی. حتما شنیده‌ای. حتما شنیده‌ای و از خود ارباب همین را خواسته‌ای. روضه‌خوان‌های سنگ‌دل شهر ما، در اوج حرارت روضه قتل‌گاه، خطاب به سیدالشهداء می‌گویند: #غریب_گیر_آوردنت. از آن جملاتی که مردانگی را شعله‌ور می‌کند. از آنها که غیرت‌سوز می‌کند مرد را. از آن دست حرف‌هایی که جان آدم را در روضه به لب می‌رساند، اما صد افسوس که به در نمی‌برد...

چهارم؛ فرمانده فاتح
#غریبی خیلی چیز بدی است. #داعش هم حسابی ترسناک است. یعنی برای ما ترسناک است. چون تو که ظاهراً نترسیدی. چهره‌ات به هرچه و هرکه شبیه باشد به ترسیده‌ها نمی‌ماند. چنان مستحکم #چشم دوخته‌ای به #دوربین که انگار تو آنها را به اسارت گرفته‌ای. اگر دستانت بسته نبود، چهره پلشت آن داعشی بد سیرت، بیشتر به یک اسیر ترسیده و مستأصل می‌مانست تا تو که انگار فرماندهی یک سپاه فاتح در صبح نبرد را برعهده داری...

پنجم؛ یتیمی
می‌گویند فرزندت دو ساله است. گاهی به حس شما #شهدای_مدافع_حرم که همسر جوان و فرزندان خردسال در خانه دارید فکر کرده‌ام. به اینکه چطور برای دفاع از حرم به این سادگی ترک خانواده می‌کنید. اما داستان تو فرق می‌کند. فرزندت٬ حالا که دو سال بیشتر ندارد و درد #یتیمی را چندان درک نمی‌کند. بعد از آن هم، فکر می‌کنم تو پدری را در حق او با همین تصویر تمام کرده‌ای. برای یتیم یک #شهید چه فخری از این بالاتر که قاب عکس پدر برای همیشه پر از #صلابت و #مردانگی است. از آن قاب عکس‌ها که با دیدنشان دل آدم گرم می‌شود...

ششم؛ چهره تو
نمی‌دانم در هنگام ثبت آن عکس، داعشی‌ها به تو چه گفته‌اند. شاید به تنهایی و غربتت می‌خندیدند، شاید هم به سخت‌ترین شکنجه‌ها و دردناک‌ترین نوع قتل‌ها تهدیدت می‌کردند. از همان روش‌های سبوعانه و وحشیانه که فقط از دست آنها بر می‌آید. پس تو چرا خم به ابرو نیاوردی؟ چرا اینقدر به این وحوش از خدا بی‌خبر که آماده ذبح تو می‌شوند بی‌اعتنایی؟ قبل از سفر به #سوریه فیلم جنایات آنها را ندیده بودی؟ یا داعشی‌ها را نمی‌شناسی یا مرگ را و یا پاک هوش و حواست را به کسی باخته‌ای. که اگر جز این است چرا در چهره‌ات ترس نیست؟ چرا؟ می‌بینی! چهره تو در آن تصویر مرا #دیوانه کرده؟ مرا و بسیاری از جوانان هم‌وطنت را. دو سه شب است که دست از سر ما بر نمی‌دارد. بیچاره‌مان کرده‌ای آقا محسن...

هفتم؛ روضه
محسن‌جان! زیاد وقتت را نمی‌گیرم. حالا دیگر با شهدا و اولیا هم صحبتی و کلام چون منی جز ملال برایت نیست. اما بگذار بگویم که چهره‌ات و آن چشم‌ها، مرا یاد روضه #حضرت_عباس انداخته است. روضه وفای برادر حسین. آنجا که روضه‌خوان‌ها می‌گویند، برایش #امان‌نامه آوردند تا دست از برادر بردارد و او با ناراحتی آن را پس زد. نمی‌دانم خودت در آن لحظات آخر یاد کدام روضه افتاده‌ای. حتما در آن لحظات غریبی، در حلقه پر سر و صدای وحوش داعشی، وجودت آنقدر شبیه اربابت در لحظات واپسین #قتل‌گاه شده است که #روضه دیگری جز آن، در یادت نقش نبسته باشد. روضه همان لحظاتی که اربابت زیر لب زمزمه می‌کرد: الهی رِضاً بِرِِضِاکَ، صََبراً عَلی قَضائِک
______________________

📡 كانال بولتن(محرمانه)

🆔 https://t.me/boltan
.
.
.