حکایتهای بهلول و ملانصرالدین
15.8K subscribers
4.91K photos
2.88K videos
3 files
243 links
📚حکایتهای آموزنده
👳ملانصرالدین و بهلول دانا😊

کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید
😍❤️
ادمین
@kurd1_pi
تبلیغات در شش کانال
@tablighat_bohlol
Download Telegram
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلّه اندوزند

عالمی را که گفت باشد و بس
هر چه گوید نگیرد اندر کس

عالِم آن کس بُود که بد نکند
نه بگوید به خلق و خود نکند....

#سعدی

📚حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
وقتی میمیریم
ما را به اسم صدا نمیکنند
و درباره ما میگویند:
جسد کجاست ؟

و بعد از غسل دادن میگویند:
جنازه کجاست؟

و بعد از خاک سپاری میگویند:
قبر میت کجاست؟

همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم،
بعد از مرگ فراموش ميشه؛
مدير، مهندس، مسؤول، دکتر، بازرس...

زخاك آفريدت خداوند پاك
پس ای بنده افتادگی كن چو خاك

#سعدی

📚حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی
بی فایده کردند یکی آن که اندوخت
و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد

علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی

#سعدی


📙حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
‌ده آدمی بر سفره ای بخورند
و دو سگ بر مُرداری با هم به سر نبرند.

حریص با جهانی گرسنه است
و قانع به نانی سیر.

حکما گفته اند توانگری به قناعت
بهتر از توانگری به بضاعت.


روده ی تنگ به یک نانِ تهی پرگردد
نعمتِ رویِ زمین پُر نکند دیده ی تنگ

📚گلستان، باب هشتم
👤#سعدی


📙حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
ده آدم بر سفره ای بخورند
و دو سگ بر مرداری با هم بسر نبرند،
حریص با جهانی گرسنه است
و قانع به نانی سیر

روده تنگ به یک نان تهی پرگردد
نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ

#سعدی

📙مجموعه حکایات و داستانهای آموزنده
📚 @Bohlol_Molanosradin
‌ده آدمی بر سفره ای بخورند
و دو سگ بر مُرداری با هم به سر نبرند.

حریص با جهانی گرسنه است
و قانع به نانی سیر.

حکما گفته اند توانگری به قناعت
بهتر از توانگری به بضاعت.


روده ی تنگ به یک نانِ تهی پرگردد
نعمتِ رویِ زمین پُر نکند دیده ی تنگ

📚گلستان، باب هشتم
👤#سعدی

‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
بر پيشانى ايوان كاخ فريدون شاه نوشته اند :

جهان اى برادر نماند به كَس
دل اندر جهان آفرين بند و بس
مكن تكيه بر مُلک دنيا و پُشت
كه بسيار كَس چون تو پروَرد و كُشت
چو آهنگ رفتن كُند جان پاک
چه بر تخت مُردن چه بر روى خاک


👤#سعدی

📙مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
هر بدیی را، به دشمن نرسان
که ممکن است روزی دوستت گردد

و هر رازی را با دوستت در میان نگذار
که ممکن است روزی
دشمنت گردد....

#سعدی

‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده

📚 @Bohlol_Molanosradin
یکی خوبکردار خوشخوی بود
که بد سیرتان را نکوگوی بود

به خوابش کسی دید چون درگذشت
که باری حکایت کن از سرگذشت

دهانی به خنده چو گل باز کرد
چو بلبل به صوتی خوش آغاز کرد

که برمن نکردند سختی بسی
که من سخت نگرفتمی بر کسی

📕بوستان سعدی
در باب تواضع

#سعدی

📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📕#حکایتی_زیبا_از_سعدی

توانگر زاده ای را دیدم برسر گور پدر نشسته و با درویش بچه ای مناظره در پیوسته که صندوق تربت ما سنگین است و کتابه رنگین وفرش رخام انداخته و خشت پیروزه درو به کار برده
به گور پدرت چه ماند خشتی دو فراهم آورده و مشتی دو خاک بر آن پاشیده
درویش پسر این بشنید و گفت تا پدرت زیر آن سنگهای گران برخود بجنبیده باشد پدر من به بهشت رسیده بود.

خر که کمتر نهند بر وی بار
بی شک آسوده تر کند رفتار

مرددرویش که بار ستم فاقه کشید
به در مرگ همانا که سبکبار آید
و آنکه در نعمت و آسایش و آسانی زیست
مردنش زین همه شک نیست که دشخوار آید
به همه حال اسیری که ز بندی برهد
بهتر ازحال امیری که گرفتار آید

#سعدی


📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇

📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#حکایتی_آموزنده_از_سعدی

سعدی در یکی از خاطرات کودکی خودمی گوید:

یاد دارم که در ایام کودکی ، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم .

شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته ، می خواندم در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند .

پدر را گفتم :

از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند.
خواب غفلت ، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند .

پدر گفت :
تو نیز اگر می خفتی ، بهتر از آن بود
که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!

📕گلستان سعدی
#سعدی

📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇

📚 @Bohlol_Molanosradin
مبخشای بر هر کجا ظالمیست
که رحمت بر او جور بر عالمیست
هر آنکس که بر دزد رحمت کند
به بازوی خود کاروان میزند
جفاپیشگان را بده سر به باد
ستم بر ستم پیشه عدل است و داد

#سعدی

📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚#تاریخ‌باشکوه

۲۰۰ سال از حمله اعراب به ایران میگذشت زبان فارسی رفته رفته از مدارس و مکاتبات دیوانی حذف و بجای آن زبان عربی اجباری و تعلیم داده میشد

خلفای عباسی در بغداد با اینکه خلافت خود را مدیون ایرانیان میدانستند با تکبر و غرور خاصی ایرانیان مسلمان را موالی خوانده و از هیچگونه ظلم و ستمی بر آنان کوتاهی نمیکردند

در سیستان خشکسالی اتفاق افتاده بود ولی مامورین خلیفه بيرحمانه خراج و مالیات سنگینی را از دهقانان و بازرگانان طلب کرده و بسوی بغداد میفرستادند تا صرف خوشگذراني خلفای عباسی گردد

در این میان جوانمردی رویگر زاده از سیستان برمیخیزد #یعقوب‌ليث‌صفاری یا رادمان پسر ماهک سیستانی او با گردآوری دلاوران سیستان و ديگر نقاط ایران زمین به جنگ با خلیفه میپردازد و تمامی سیستان و خراسان تا ماورانهر و مازندران و گیلان و ری و اصفهان و فارس و کرمان تا قسمتی از خوزستان را از تسلط متجاوزان آزاد میکند

#يعقوب‌لیث در فرمانی به تمام نقاط ایران زبان عربی را حذف و زبان فارسی دری را رایج میکند (در دفاتر دیوانی و حکومتی) تا بعدها ما شاهد ظهور عارفان و شاعران بسیاری در فرهنگ و ادب ایران همچون #فردوسی #مولوی #نظامی #حافظ و #سعدی باشیم که چگونه در رونق و گسترش زبان پارسی پاسداری کردند...

اگر #یعقوب‌ليث چنین کار عظیمی برای زبان و ادب پارسی انجام نمیداد کشور ما هم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند خلیفه عباسی که تجربه برافتادن خاندان بنی اميه بدست ایرانیان را داشت هراسان پیکی بسوی یعقوب میفرستد و میگوید تمامی نقاطی که در ايران تصرف کردید از آن تو باشد ولی مرا به خلافت مسلمین بپذیرید

#يعقوب‌ليث نان و پیاز و شمشیری را در یک سینی ميگذارد و در پاسخ به خلیفه چنين میگوید : تو یک متجاوز به خاک ایران هستی و در مقامی نیستی که ملک ایران را به ایرانی ببخشی من یک رویگرزاده ایرانی هستم غذای من ساده است نان و پیاز ولی پاسخ من به متجاوزی مانند تو به خاک ایران هرچند خود را خلیفه مسلمین بخوانی این شمشیر است...
(برگرفته از تاریخ سیستان و ايران)

#یعقوب‌لیث یکی از آزادگان و فرماندهان وطنپرست ایران بود که در هنگام جنگ با لشکر خلیفه عباسی در دزفول بعلت بیماری درگذشت او با لشکری جنگید که فرمانده آن لشکر متجاوز محمد ابن جعفر بود و این فرمانده هم در این جنگ کشته شد اکنون قبر این دو نفر چنان تفاوتی با هم دارد که هرکس تاریخ نداند گمان میکند که #یعقوب متجاوز به این کشور بود و محمدابن جعفر مدافع

#وای‌برنادانی‌ما...

اگر گذرتان به دزفول افتاد حتما به قبر این دو نفر سر بزنید قبر محمدابن‌جعفر (مم بن جعفر) در غرب دزفول با شکوه و عظمت خاصی همه روزه پذیرای زائران است و در شرق دزفول در مسیر جاده شوشتر قبری مخروبه و دورافتاده قبری که اکثر مردم شهر او را نمیشناسند وجود دارد در این قبر یکی از شجاع ترین متعصب ترین و وطن پرست ترین فرماندهان تاریخ این سرزمین #یعقوب‌لیث‌صفاری آرمیده است

📚ملتی که تاریخ نمیخواند محکوم به فناست



📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇

📚 @Bohlol_Molanosradin
خشم بیش از حد گرفتن وحشت‌آرد
و لطف بی‌وقت هیبت ببرد ،
نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند

#سعدی | 📚گلستان

📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
بر پيشانى ايوان كاخ فريدون شاه نوشته اند :

جهان اى برادر نماند به كَس
دل اندر جهان آفرين بند و بس
مكن تكيه بر مُلک دنيا و پُشت
كه بسيار كَس چون تو پروَرد و كُشت
چو آهنگ رفتن كُند جان پاک
چه بر تخت مُردن چه بر روى خاک


👤#سعدی

📙مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📘#اشعار_ناب

آدمیزاد اگر بی ادب است انسان نیست

فرق ما بین بنی آدم و حیوان ادب است

کردم از عقل سوالی که بگو ایمان چیست؟

عقل در گوش دلم گفت که ایمان ادب است

عاقبت هر چه کند خواجه پشیمان گردد

آن که از وی نشود هیچ پشیمان ادب است


#سعدی_شیرازی

📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
وقتی میمیریم
ما را به اسم صدا نمیکنند
و درباره ما میگویند:
جسد کجاست ؟
و بعد از غسل دادن میگویند:
جنازه کجاست؟
و بعد از خاک سپاری میگویند:
قبر میت کجاست؟

همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم،
بعد از مرگ فراموش ميشه؛
مدير، مهندس، مسؤول، دکتر، بازرس...

ز خاك آفريدت خداوند پاك
پس ای بنده افتادگی كن چو خاك


#سعدی

📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📕#حکایتی_زیبا_از_سعدی

توانگر زاده ای را دیدم برسر گور پدر نشسته و با درویش بچه ای مناظره در پیوسته که صندوق تربت ما سنگین است و کتابه رنگین وفرش رخام انداخته و خشت پیروزه درو به کار برده
به گور پدرت چه ماند خشتی دو فراهم آورده و مشتی دو خاک بر آن پاشیده
درویش پسر این بشنید و گفت تا پدرت زیر آن سنگهای گران برخود بجنبیده باشد پدر من به بهشت رسیده بود.

خر که کمتر نهند بر وی بار
بی شک آسوده تر کند رفتار

مرددرویش که بار ستم فاقه کشید
به در مرگ همانا که سبکبار آید
و آنکه در نعمت و آسایش و آسانی زیست
مردنش زین همه شک نیست که دشخوار آید
به همه حال اسیری که ز بندی برهد
بهتر ازحال امیری که گرفتار آید

#سعدی


📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇

📚 @Bohlol_Molanosradin
درد نهانی به که گویم که نیست
باخبر از درد من الا خبیر

عیب کنندم که چه دیدی در او
کور نداند که چه بیند بصیر..

#سعدی


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚
@Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گر تو را هست شکیب از من و امکان فراغ
به وصالت که مرا طاقت هجران تو نیست

دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب
عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست
#سعدی

پ.ن.
در توضیح این کلیپ نوشته شده که:
مادر بزرگ بعد از هفته‌ها بستری بودن در بیمارستان
و بعد از مرخص شدن، بدون اطلاع قبلی...
پدر بزرگم رو غافلگیر کرد
و پدر بزرگم به این شکل واکنش نشون داد.

✍🏽 آکاردئون

📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚
@Bohlol_Molanosradin