میلِ به زندگی در من مُرده، رفیق. میشه کاریش کرد؟ گمون نکنم. فقط میتونم امیدوار باشم یهجایی توی ادامهی این راهی که بیهدف پیش گرفتمش، معجزهای اتفاق بیافته.
فعلاً ادامه میدم، چون تو بهم میگی که بدم. صادقانه، من هم ترجیح میدم چراش رو نپرسم. تهش جالب نمیشه. شروع میکنی به بلند بلند شمردنِ دلایلی واسه بودنم که توی سرت داری و من بیشتر میفهمم که چقدر ازشون دورم.. چقدر نباید باشم، اما هستم.
and u can’t stand the sight of me, so what’s the point of this fucked up catastrophe?