🖍 #عاشقی به سبک "عاطفه" و"منوچهر"
قسمت چهل و چهارم💌
من هم نمی توانستم ببخشم. هر چیزی که منوچهر را می آزرد، من را بیش تر آزار می داد. انگار همه #غریبه شده بودند. چقدر بهش گفتم گله کند و حرف هایش را جلوی دوربین بگوید؛ هیچ نگفت.
اما من توقع داشتم. توقع داشتم #روز_جانباز از بنیاد یکی زنگ بزند و بگوید یادشان هست. چه قدر منتظر ماندم. همه جا را جارو کشیده بودم. پله ها را شسته و دستمال کشیده بودم. میوه ها را آماده چیده بودم و چشم به راه تا شب ماندم.
فقط به خاطر منوچهر که فکر نکند فراموش شده. نمی خواستم بشنوم«کاش ماهم رفته بودیم.» نمی خواستم منوچهر غم این را داشته باشد که کاری از دستش برنمی آید؛ که زیادی است.
نمی خواستم بشنوم« ما را بیندازند توی دریاچه نمک، نمک شویم، اقلا به یک دردی بخوریم.» همه ی ناراحتیش می شد یک حلقه اشک توی چشمش و سکوت می کرد.
اما من وظیفه خودم می دانستم که حرف بزنم، اعتراض کنم. داد بزنم توی بیمارستان ساسان که چرا تابلو می زنید اولیت با جانبازان است. اما نوبت ما را می دهید به کس دیگر و به ما می گویید فردا بیایید.
چرا منوچهر باید آنقدر وسط راهروی بیمارستان بقیة الله بماند برای اسکن که ریه هایش عفونت کند و چها ماه به خاطرش بستری شود. منوچهر سال هفتاد و سه رادیوتراپی شد.
تا سال هفتاد و نه نفس عمیق که می کشید، می گفت:«بوی گوشت سوخته را از دلم حس می کنم.» این دردها را می کشید، اما توقع نداشت از یک دوست بشنود اگر جای تو بودم حاضر می شدم بمیرم از درد؛ اما#معتاد نشوم.
منوچهر دوست نداشت ناله کند. راضی می شد به مرفین زدن. و من دلم می گرفت این حرف ها را کسی می زد که نمی دانست جبهه کجاست و جنگ یعنی چه.
دلم می خواست با ماشین بزنم پایش را خرد کنم، ببینم می تواند مسکن نخورد و دردش را تحمل کند
#شهید_منوچهر_مدق
#کتاب_اینک_شوکران
@bisimchi1
قسمت چهل و چهارم💌
من هم نمی توانستم ببخشم. هر چیزی که منوچهر را می آزرد، من را بیش تر آزار می داد. انگار همه #غریبه شده بودند. چقدر بهش گفتم گله کند و حرف هایش را جلوی دوربین بگوید؛ هیچ نگفت.
اما من توقع داشتم. توقع داشتم #روز_جانباز از بنیاد یکی زنگ بزند و بگوید یادشان هست. چه قدر منتظر ماندم. همه جا را جارو کشیده بودم. پله ها را شسته و دستمال کشیده بودم. میوه ها را آماده چیده بودم و چشم به راه تا شب ماندم.
فقط به خاطر منوچهر که فکر نکند فراموش شده. نمی خواستم بشنوم«کاش ماهم رفته بودیم.» نمی خواستم منوچهر غم این را داشته باشد که کاری از دستش برنمی آید؛ که زیادی است.
نمی خواستم بشنوم« ما را بیندازند توی دریاچه نمک، نمک شویم، اقلا به یک دردی بخوریم.» همه ی ناراحتیش می شد یک حلقه اشک توی چشمش و سکوت می کرد.
اما من وظیفه خودم می دانستم که حرف بزنم، اعتراض کنم. داد بزنم توی بیمارستان ساسان که چرا تابلو می زنید اولیت با جانبازان است. اما نوبت ما را می دهید به کس دیگر و به ما می گویید فردا بیایید.
چرا منوچهر باید آنقدر وسط راهروی بیمارستان بقیة الله بماند برای اسکن که ریه هایش عفونت کند و چها ماه به خاطرش بستری شود. منوچهر سال هفتاد و سه رادیوتراپی شد.
تا سال هفتاد و نه نفس عمیق که می کشید، می گفت:«بوی گوشت سوخته را از دلم حس می کنم.» این دردها را می کشید، اما توقع نداشت از یک دوست بشنود اگر جای تو بودم حاضر می شدم بمیرم از درد؛ اما#معتاد نشوم.
منوچهر دوست نداشت ناله کند. راضی می شد به مرفین زدن. و من دلم می گرفت این حرف ها را کسی می زد که نمی دانست جبهه کجاست و جنگ یعنی چه.
دلم می خواست با ماشین بزنم پایش را خرد کنم، ببینم می تواند مسکن نخورد و دردش را تحمل کند
#شهید_منوچهر_مدق
#کتاب_اینک_شوکران
@bisimchi1
Forwarded from KHAMENEI.IR
🌹شما جانبازان، به هیچوجه مشروطیِ دانشگاه شهادت نيستيد
🔻رهبر انقلاب: یک جمله به این برادر عزیزِ جانبازمان که میگوید «من مشروطىِ دانشگاه شهادتم» عرض کنم: به هیچوجه شما مشروطی نیستید. 🔹شما #جانبازان ذخیرههای باارزش دانشگاه جهادید. جهاد لزوماً با #شهادت همراه نیست؛ اما لزوماً با فوزِ به رتبهی مجاهدان و تقرّب به پروردگار همراه است.
🔺میدان جهاد هم همه جاست؛ هم در دفاع نظامىِ از کشور، هم در دفاع سیاسی و آبرویىِ از کشور و هم در تلاش برای پیشبرد کشور و ملت، که امروز شما در این سنگر کار میکنید. اینها همه #مبارزه است و همه باید مبارزه کنیم. ٨٢/٩/٢۶
🌹 #روز_جانباز
☑️اخبارومطالبدربارهرهبرانقلاب👇
http://telegram.me/joinchat/BVJQOTudY71xuff_eM03yg
🔻رهبر انقلاب: یک جمله به این برادر عزیزِ جانبازمان که میگوید «من مشروطىِ دانشگاه شهادتم» عرض کنم: به هیچوجه شما مشروطی نیستید. 🔹شما #جانبازان ذخیرههای باارزش دانشگاه جهادید. جهاد لزوماً با #شهادت همراه نیست؛ اما لزوماً با فوزِ به رتبهی مجاهدان و تقرّب به پروردگار همراه است.
🔺میدان جهاد هم همه جاست؛ هم در دفاع نظامىِ از کشور، هم در دفاع سیاسی و آبرویىِ از کشور و هم در تلاش برای پیشبرد کشور و ملت، که امروز شما در این سنگر کار میکنید. اینها همه #مبارزه است و همه باید مبارزه کنیم. ٨٢/٩/٢۶
🌹 #روز_جانباز
☑️اخبارومطالبدربارهرهبرانقلاب👇
http://telegram.me/joinchat/BVJQOTudY71xuff_eM03yg
یکی #نفس کم میآورد؛
یکی سالهاسٺ ڪه
تخٺ مونس او شده است؛
و یکی شان هم ڪه
هر وقت #موج_انفجار او را میگیرد، دیگر هیچ کس را نمیشناسد...
اینها همان جوانان رشید دهه شصتاند ڪه روزی چشم امید پدر و مادر به آنها بود نه فقط به بهانهی #روز_جانباز که معتقدیم باید همیشه به دیدارشان رفت، میتوانیم کنارشان واحدهای عملی ِ اخلاق را بگذرانیم، اینها اسطورههای دورانند و خوب میتوانند در خنثی سازی مینهاے تظاهر و منیٺها برایمان استادے کنند...
مے نخورده کے ٺوانی
وصف مستان را کنے
@bisimchi1
یکی سالهاسٺ ڪه
تخٺ مونس او شده است؛
و یکی شان هم ڪه
هر وقت #موج_انفجار او را میگیرد، دیگر هیچ کس را نمیشناسد...
اینها همان جوانان رشید دهه شصتاند ڪه روزی چشم امید پدر و مادر به آنها بود نه فقط به بهانهی #روز_جانباز که معتقدیم باید همیشه به دیدارشان رفت، میتوانیم کنارشان واحدهای عملی ِ اخلاق را بگذرانیم، اینها اسطورههای دورانند و خوب میتوانند در خنثی سازی مینهاے تظاهر و منیٺها برایمان استادے کنند...
مے نخورده کے ٺوانی
وصف مستان را کنے
@bisimchi1
Telegram
attach 📎
دلنوشته #فرزند_شهيد
پدرم دست هاى قدرتمندى داشت
اما اين روز هاى آخر
قرص ها
قوى تر از بازوانش شده بودند
با هر قرص و شربت و مُسَكنى
براى مدتى به مرخصى ميرفت
و دوباره ساعتى بعد
با فريادى بلند
به جبهه برميگشت!!!
براى ما كه تمام نشده است
خانه ما هنوز هم خط مقدم است
هنوز بوى خَردِل جانمان را ميسوزاند...
میدانستم!
يك روز از دنیا خسته میشوی و میروی
و من میمانم و يك عمر...دلتنگی
از تو گُفتَن کارِ اشْکِ چَشم باشَد بِهتَر است
گِریه وَقتی هَست، دیگر جایِ صُحبت نیسْت که...
راستی یکم اردیبهشت که میشود،عجیب دلشوره میگیرم...
همزمـان بـا فـرا رسيـدن سالـروز ولادت حضـرت ابوالفـضل العبـاس(ع)
#پنجميـن_سالگـرد عـروج مظلومـانه #جانبـاز_شيميائـى
سرتـيپ پاسـدار شهيـد حـاج علـى لسـانى را گـرامى ميداريـم.
نثار روح و قبرشان فاتحه مع الصلوات
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#يكم_ارديبهشت_سالـروز_شهـادت
#بـابـا_بـرام_دعـا_كـن
#روز_جانباز_مبارك
ارسالی فرزند شهید
@bisimchi1
پدرم دست هاى قدرتمندى داشت
اما اين روز هاى آخر
قرص ها
قوى تر از بازوانش شده بودند
با هر قرص و شربت و مُسَكنى
براى مدتى به مرخصى ميرفت
و دوباره ساعتى بعد
با فريادى بلند
به جبهه برميگشت!!!
براى ما كه تمام نشده است
خانه ما هنوز هم خط مقدم است
هنوز بوى خَردِل جانمان را ميسوزاند...
میدانستم!
يك روز از دنیا خسته میشوی و میروی
و من میمانم و يك عمر...دلتنگی
از تو گُفتَن کارِ اشْکِ چَشم باشَد بِهتَر است
گِریه وَقتی هَست، دیگر جایِ صُحبت نیسْت که...
راستی یکم اردیبهشت که میشود،عجیب دلشوره میگیرم...
همزمـان بـا فـرا رسيـدن سالـروز ولادت حضـرت ابوالفـضل العبـاس(ع)
#پنجميـن_سالگـرد عـروج مظلومـانه #جانبـاز_شيميائـى
سرتـيپ پاسـدار شهيـد حـاج علـى لسـانى را گـرامى ميداريـم.
نثار روح و قبرشان فاتحه مع الصلوات
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#يكم_ارديبهشت_سالـروز_شهـادت
#بـابـا_بـرام_دعـا_كـن
#روز_جانباز_مبارك
ارسالی فرزند شهید
@bisimchi1
#فداکاران
خانمهائی رفتند همسر جانبازان شدند. یک مرد [با مشکلات فراوان] را انسان به عنوان یک متعهد و مسئول، داوطلبانه پذیرائیاش را به عهده بگیرد، خیلی فداکاری کرده است. یک وقت شما میگوئید من میآیم روزی دو ساعت از شما پذیرائی میکنم. خب او از شما تشکر میکند. یک وقت هست که نخیر، شما خودتان را به عنوان همسر او توی خانهی او میگذارید... اینها این فداکاری را کردند. اصلاً نمیشود نقش زنان را محاسبه کرد. ۱۳۹۰/۱۰/۱۴
#روز_جانباز
☑️ @Khamenei_ir
@bisimchi1
خانمهائی رفتند همسر جانبازان شدند. یک مرد [با مشکلات فراوان] را انسان به عنوان یک متعهد و مسئول، داوطلبانه پذیرائیاش را به عهده بگیرد، خیلی فداکاری کرده است. یک وقت شما میگوئید من میآیم روزی دو ساعت از شما پذیرائی میکنم. خب او از شما تشکر میکند. یک وقت هست که نخیر، شما خودتان را به عنوان همسر او توی خانهی او میگذارید... اینها این فداکاری را کردند. اصلاً نمیشود نقش زنان را محاسبه کرد. ۱۳۹۰/۱۰/۱۴
#روز_جانباز
☑️ @Khamenei_ir
@bisimchi1