📌 زنان، جنس و جنسیت در تاریخنگاری ایران مدرن
مانا کیا، افسانه نجمآبادی، سیما شاخساری
✍🏽 مترجم: طه رادمنش
#بیدارزنی: این مقاله که در پی ارزیابی سهم تاریخنگاری فمینیستی در شکلگیری تاریخنگاری و فرهنگ سیاسی ایران در قرن بیستم است یکی از مجموعه مقالات کتاب «ایران در قرن بیستم: تاریخنگاری و فرهنگ سیاسی» به ویرایش ایرج اتابکی است که توسط مانا کیا، افسانه نجمآبادی و سیما شاخساری به نگارش درآمده است. نویسندگان این مقاله به دنبال طرح و پاسخ به این پرسش هستند که تاریخنگاری فمینیستی چه تاثیری بر دانش تاریخی ما داشته است.
طرح موضوع
مریلین بوث، در ارزیابی خود از تاریخ جنسیت و تاریخ زنان در خاورمیانه، نتیجهگیری میکند که بهرغم رشد فزاینده و گاه ساختارشکن بخش زیادی از آثار تاریخی فمینیستی که در دهۀ قبل منتشر شده، بخش زیادی از حوزۀ تخصصی تاریخی که دغدغۀ خود را متوجه بحث جنسیت کرده، همچنان در راستای مباحث کلانِ رشتۀ تاریخ در منطقۀ شاخ آفریقا و خاورمیانه پیش رفته است. این قبیل آثار در بین مورخان خاورمیانه، همچون مقاومتی خاموش در برابر مفهوم جنس، بهعنوان شاخصۀ سازنده، رقمزنندۀ تفاوتهای اجتماعی در حوزۀ ارتباط ساختارهای قدرت است و در اغلب موارد تاریخ، زنان همواره دالی بر رویکرد «زن را داخل تاریخ اضافه کنید و تکاناش دهید» ارزیابی شده است.
هدف ما در این مقاله، ارزیابی سهم تاریخنگاری فمینیستی در شکلگیری تاریخنگاری و فرهنگ سیاسی ایران در قرن بیستم است. بدین منظور کار خود را با این سوالات آغاز میکنیم:
اگر اصلا تاریخنگاری فمینیستی دانش تاریخی ما را تغییر داده، این تغییر به چه صورت بوده است؟ آیا این نوع از تاریخنگاری، جریان اصلی تاریخنگاری در ایران مدرن را تغییر داده؟ آیا تاریخنگاری فمینیستی توانسته در عناوین مباحث تاریخی یا این منطق – که چه موضوعات تاریخی برای پژوهش مناسب هستند – دگرگونی ایجاد کند؟
بهرغم حرکت سازنده از «تاریخ زنان» به سمت «تاریخ جنسیتی»، حوزۀ علمی و تخصصی فمینیستی همچنان به عنوان دغدغهای خاص باقی مانده که چندان مورد توجه آن دسته از مورخانِ شیفتۀ نگارش تاریخ عمومی قرار نگرفته و فقط، توجه مورخان متخصص حوزۀ زنان و جنسیت را جلب کرده است. موضوع جنسیت، حتی در بین افرادی که دغدغۀ مطالعات جنسیتی دارند و بیشتر در باب سیاستهای هویت پژوهش میکنند نیز به حاشیه رانده شده است. این دستور کارِ سیاسیِ مفروض، اغلب همچون تهدیدی علیه عینیت بیطرفانۀ تاریخ واقعی قلمداد شده که سعی دارد تا در برابر تفاسیر و اظهارات سیاسی، خود را مصون دارد؛ و این گونه است که این مورخان واقعینویس، تاریخهای عمومی ما را مینویسند.
▪️در این مقالهی جامع، کتابهای بسیاری از جمله «ایران بین دو انقلاب» یرواند آبراهامیان، «زنان و فرآیند سیاسی در ایران، سدهی ۲۰» پروین پایدار، «انقلاب مشروطه ۱۹۰۶ _ ۱۹۱۱، دموکراسی تودهای، دموکراسی اجتماعی و ریشههای فمینیسم» ژانت آفاری، «شکلگیری ملیت ایرانی ۱۸۰۴ _ ۱۹۴۶» فیروزه کاشانی ثابت، «بازسازی ایران، شرقشناسی، غربشناسی، تاریخنگاری» محمد توکلی طرقی، «مدرن بودن در ایران» فریبا عدالتخواه و مقالاتی از شیرین مهدوی و رستم کلایی با هدف بررسی #تاریخ_نگاری_زنان و #نقد همه جانبهی فقدان این مهم در پژوهشهای تاریخی/سیاسی صورت گرفته است.
#تاریخ_سیاسی_زنان
#زنان_مبارز
#تاریخنگاری_فمینیستی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44152
@bidarzani
مانا کیا، افسانه نجمآبادی، سیما شاخساری
✍🏽 مترجم: طه رادمنش
#بیدارزنی: این مقاله که در پی ارزیابی سهم تاریخنگاری فمینیستی در شکلگیری تاریخنگاری و فرهنگ سیاسی ایران در قرن بیستم است یکی از مجموعه مقالات کتاب «ایران در قرن بیستم: تاریخنگاری و فرهنگ سیاسی» به ویرایش ایرج اتابکی است که توسط مانا کیا، افسانه نجمآبادی و سیما شاخساری به نگارش درآمده است. نویسندگان این مقاله به دنبال طرح و پاسخ به این پرسش هستند که تاریخنگاری فمینیستی چه تاثیری بر دانش تاریخی ما داشته است.
طرح موضوع
مریلین بوث، در ارزیابی خود از تاریخ جنسیت و تاریخ زنان در خاورمیانه، نتیجهگیری میکند که بهرغم رشد فزاینده و گاه ساختارشکن بخش زیادی از آثار تاریخی فمینیستی که در دهۀ قبل منتشر شده، بخش زیادی از حوزۀ تخصصی تاریخی که دغدغۀ خود را متوجه بحث جنسیت کرده، همچنان در راستای مباحث کلانِ رشتۀ تاریخ در منطقۀ شاخ آفریقا و خاورمیانه پیش رفته است. این قبیل آثار در بین مورخان خاورمیانه، همچون مقاومتی خاموش در برابر مفهوم جنس، بهعنوان شاخصۀ سازنده، رقمزنندۀ تفاوتهای اجتماعی در حوزۀ ارتباط ساختارهای قدرت است و در اغلب موارد تاریخ، زنان همواره دالی بر رویکرد «زن را داخل تاریخ اضافه کنید و تکاناش دهید» ارزیابی شده است.
هدف ما در این مقاله، ارزیابی سهم تاریخنگاری فمینیستی در شکلگیری تاریخنگاری و فرهنگ سیاسی ایران در قرن بیستم است. بدین منظور کار خود را با این سوالات آغاز میکنیم:
اگر اصلا تاریخنگاری فمینیستی دانش تاریخی ما را تغییر داده، این تغییر به چه صورت بوده است؟ آیا این نوع از تاریخنگاری، جریان اصلی تاریخنگاری در ایران مدرن را تغییر داده؟ آیا تاریخنگاری فمینیستی توانسته در عناوین مباحث تاریخی یا این منطق – که چه موضوعات تاریخی برای پژوهش مناسب هستند – دگرگونی ایجاد کند؟
بهرغم حرکت سازنده از «تاریخ زنان» به سمت «تاریخ جنسیتی»، حوزۀ علمی و تخصصی فمینیستی همچنان به عنوان دغدغهای خاص باقی مانده که چندان مورد توجه آن دسته از مورخانِ شیفتۀ نگارش تاریخ عمومی قرار نگرفته و فقط، توجه مورخان متخصص حوزۀ زنان و جنسیت را جلب کرده است. موضوع جنسیت، حتی در بین افرادی که دغدغۀ مطالعات جنسیتی دارند و بیشتر در باب سیاستهای هویت پژوهش میکنند نیز به حاشیه رانده شده است. این دستور کارِ سیاسیِ مفروض، اغلب همچون تهدیدی علیه عینیت بیطرفانۀ تاریخ واقعی قلمداد شده که سعی دارد تا در برابر تفاسیر و اظهارات سیاسی، خود را مصون دارد؛ و این گونه است که این مورخان واقعینویس، تاریخهای عمومی ما را مینویسند.
▪️در این مقالهی جامع، کتابهای بسیاری از جمله «ایران بین دو انقلاب» یرواند آبراهامیان، «زنان و فرآیند سیاسی در ایران، سدهی ۲۰» پروین پایدار، «انقلاب مشروطه ۱۹۰۶ _ ۱۹۱۱، دموکراسی تودهای، دموکراسی اجتماعی و ریشههای فمینیسم» ژانت آفاری، «شکلگیری ملیت ایرانی ۱۸۰۴ _ ۱۹۴۶» فیروزه کاشانی ثابت، «بازسازی ایران، شرقشناسی، غربشناسی، تاریخنگاری» محمد توکلی طرقی، «مدرن بودن در ایران» فریبا عدالتخواه و مقالاتی از شیرین مهدوی و رستم کلایی با هدف بررسی #تاریخ_نگاری_زنان و #نقد همه جانبهی فقدان این مهم در پژوهشهای تاریخی/سیاسی صورت گرفته است.
#تاریخ_سیاسی_زنان
#زنان_مبارز
#تاریخنگاری_فمینیستی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44152
@bidarzani
بیدارزنی
زنان، جنس و جنسیت در تاریخنگاری ایران مدرن - بیدارزنی
نویسندگان در این مقاله به دنبال طرح و پاسخ به این پرسش هستند که تاریخنگاری فمینیستی چه تاثیری بر دانش تاریخی ما داشته است.