🟣 پروندهسازی امنیتی علیه «هستی امیری» فعال دانشجویی به دلیل انتشار تصویر در ۸ مارس، روز جهانی زن و اعلام مخالفت با حکم ارتجاعی و ضدانسانی «اعدام» در توییتر
#توییت_خوان
@bidarzani
#توییت_خوان
@bidarzani
📌 «آنها که ماندهاند استقامت میکنند و استقامت، نَفَس طولانی میخواهد»
🟣 گفتگو با «پرستو فروهر» درباره فصل دادخواهی قتلهای سیاسی پاییز ۷۷
🟡 (پروندهی ویژهی بررسی ۴ دهه دادخواهی زنان در ایران)
#بیدارزنی: قتلهای سیاسی سیستماتیک نویسندگان و روشنفکران در ایران طی دهههای پنجاه، شصت و هفتاد شمسی در داخل یا خارج ایران که گاهی با خونبارترین شکل ممکن و اغلب با عاملیت وزارت اطلاعات انجام میشد، ابعاد بسیط و مبهمی دارد؛ از تعداد این قتلها گرفته تا شیوه اعمال و دلایل احتمالی آن. اما قتلهای سیاسی با کاردآجین کردن #پروانه_اسکندری و #داریوش_فروهر در یکم آذرماه ۱۳۷۷ و ربودن و خفه کردن #محمد_مختاری در ۱۲ آذرماه و #محمدجعفر_پوینده در ۱۸ آذرماه شکل دیگری به خود گرفت. نه به دلیل شیوه جنایت، یا مکان یا عاملیت آن بلکه به دلیل آن چه حکومت در نهایت آنها را به عنوان قتل سیاسی توسط نهاد ذیل خود پذیرفت. هر چند این پذیرش با عنوان «نیروهای خودسر» بود و تنها به چند نفری که عامل بودند ختم شد و در نهایت هیچگاه آمرین قتلها محاکمه نشدند، محاکمهها در کل ناتمام ماند و در نهایت این خانوادههای کشتهشدگان و حامیان آنها بودند که بارها تهدید و زندانی شدند.
در این میان آذر ۷۷ آبستن فصل جدیدی از دادخواهی قتلهای سیاسی در ایران شد. این فصل جدید دادخواهی چگونه شکل گرفت؟ چه شد که در میان همه این قتلهای سیاسی، خانوادههای کشتهشدگان آذر ۷۷ پیامآوران حق دادخواهی در دهه هفتاد شدند؟ آنها چه مسیری را طی کردند و با دادخواهی در دورههای قبل و بعد از خود چه نسبتی دارند؟ برای پاسخ به این سوالات با پرستو فروهر، دختر زندهیادان پروانه اسکندری و داریوش فروهر گفتگویی داشتیم تا نظرات ایشان را نسبت به روند دادخواهی در این مقطع زمانی جویا شویم.
از متن:
▪️__چه شد که در مقطع آذر ۷۷ توانستید حاکمیت را مجاب به موضعگیری کنید و این تبدیل به یک صدا شد؛ صدای هماهنگی که در جامعه مثل بمب ترکید و به هر حال واکنشهای خیلی زیادی به دنبال داشت؟
▪️__ پرستو فروهر: خب، بیش از هر عاملی به شرایط سیاسی-اجتماعی وقوع این جنایتها برمیگردد. واقعگرایانه که نگاه کنیم، تفاوت را میشود در واکنش اجتماعی و حتی واکنش اطرافیان قربانیان دید. مثلاً اگر به مراسم خاکسپاری پدر و مادر من نگاه کنید، که البته در مراسم دیگر قربانیان قتلهای سیاسی پس از آن دو هم تکرار شد، شاهد یک حضور اجتماعی گسترده در اعتراض به این جنایتها هستیم، که اصلاً در قتلهای پیش آن امکان بروز نیافت. قتلهای سیاسی تا پیش از آن، هیچ واکنش اجتماعیای در درون ایران در پی نداشتند؛ حتی گردهمآیی برای سوگواری در جمعهای کوچک خانواده و اطرافیان مقتولان به شدت ممنوع شد و اغلب هم برگزار نشد. اعتراض نتوانست ابعاد بیرونی به خود بگیرد...
اگرچه در آن زمان شبکههای مجازی به عنوان بدیلی برای رسانههای تحت سانسور وجود نداشتند ولی رادیوهای بیرون از کشور وجود داشتند و بلندگوی بخشی از اپوزوسیون بودند که در درون ایران، صدایش امکان بروز نمییافت. به گزارشهای این رادیوها در آن دوره که رجوع کنید، از همان ابتدا یک واکنش اعتراضی شدید را بازتاب دادهاند. گزارشها و گفتگوها پر از خشم و درد هستند و با یک وضوح بیسابقه، انگشت اتهام به سمت ساختار قدرت نشانه گرفته است. و این، شرایط اجتماعی دگرگونشدهای است که در بسترش قتلهای سیاسی آذر ۷۷ اتفاق افتاد و به چنان واکنش اعتراضی انجامیدند. بدون این بستر اجتماعی، ما بازماندگان قربانیان، به هیچ وجه چنین امکان تاثیرگذاری و کانالیزه کردن اعتراضها را نمیتوانستیم داشته باشیم.
در آن روز، طبق گزارش بیبیسی بینالمللی، پنجاه هزار نفر در مراسم حضور داشتند. مسافت بین مسجد فخرالدوله، سر فخرآباد تا میدان بهارستان، مملو از جمعیت بود و فضایی کاملاً اعتراضی حاکم بود، با آنکه به وضوح حس میشد که بسیاری از آدمها میترسند. این به نظر من نمایانگر یک سرمایه اجتماعی-اعتراضی بزرگ بود که از یک سو به حکومت نشان داد که در به پاشنهی دیگری میچرخد. از سوی دیگر نیز دستمایهای شد در درون جامعه برای اعتراض به قتلها و پافشاری بر خواست دادخواهی. پس از آن روز هم، علیرغم موج ترس در میان مخالفان سیاسی و جامعه فرهنگی که با قتلهای سیاسی بعد مجید شریف، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده- بسیار سنگین شده بود؛ با این همه وقتی به سخنرانیها، مصاحبهها، یا گزارشهایی که داده شده، نگاه میکنید، نشاندهنده ترسخوردگی صرف نیستند، بلکه با وجود التهاب و واهمه، نمایانگر اعتراض و خشمی فروخورده است، که دارد سعی میکند مجرای بروز پیدا کند. این مجرا را در پافشاری بر دادخواهی یافت.
#جنبش_زنان_دادخواه #قتل_های_زنجیرهای
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43947
@bidarzani
🟣 گفتگو با «پرستو فروهر» درباره فصل دادخواهی قتلهای سیاسی پاییز ۷۷
🟡 (پروندهی ویژهی بررسی ۴ دهه دادخواهی زنان در ایران)
#بیدارزنی: قتلهای سیاسی سیستماتیک نویسندگان و روشنفکران در ایران طی دهههای پنجاه، شصت و هفتاد شمسی در داخل یا خارج ایران که گاهی با خونبارترین شکل ممکن و اغلب با عاملیت وزارت اطلاعات انجام میشد، ابعاد بسیط و مبهمی دارد؛ از تعداد این قتلها گرفته تا شیوه اعمال و دلایل احتمالی آن. اما قتلهای سیاسی با کاردآجین کردن #پروانه_اسکندری و #داریوش_فروهر در یکم آذرماه ۱۳۷۷ و ربودن و خفه کردن #محمد_مختاری در ۱۲ آذرماه و #محمدجعفر_پوینده در ۱۸ آذرماه شکل دیگری به خود گرفت. نه به دلیل شیوه جنایت، یا مکان یا عاملیت آن بلکه به دلیل آن چه حکومت در نهایت آنها را به عنوان قتل سیاسی توسط نهاد ذیل خود پذیرفت. هر چند این پذیرش با عنوان «نیروهای خودسر» بود و تنها به چند نفری که عامل بودند ختم شد و در نهایت هیچگاه آمرین قتلها محاکمه نشدند، محاکمهها در کل ناتمام ماند و در نهایت این خانوادههای کشتهشدگان و حامیان آنها بودند که بارها تهدید و زندانی شدند.
در این میان آذر ۷۷ آبستن فصل جدیدی از دادخواهی قتلهای سیاسی در ایران شد. این فصل جدید دادخواهی چگونه شکل گرفت؟ چه شد که در میان همه این قتلهای سیاسی، خانوادههای کشتهشدگان آذر ۷۷ پیامآوران حق دادخواهی در دهه هفتاد شدند؟ آنها چه مسیری را طی کردند و با دادخواهی در دورههای قبل و بعد از خود چه نسبتی دارند؟ برای پاسخ به این سوالات با پرستو فروهر، دختر زندهیادان پروانه اسکندری و داریوش فروهر گفتگویی داشتیم تا نظرات ایشان را نسبت به روند دادخواهی در این مقطع زمانی جویا شویم.
از متن:
▪️__چه شد که در مقطع آذر ۷۷ توانستید حاکمیت را مجاب به موضعگیری کنید و این تبدیل به یک صدا شد؛ صدای هماهنگی که در جامعه مثل بمب ترکید و به هر حال واکنشهای خیلی زیادی به دنبال داشت؟
▪️__ پرستو فروهر: خب، بیش از هر عاملی به شرایط سیاسی-اجتماعی وقوع این جنایتها برمیگردد. واقعگرایانه که نگاه کنیم، تفاوت را میشود در واکنش اجتماعی و حتی واکنش اطرافیان قربانیان دید. مثلاً اگر به مراسم خاکسپاری پدر و مادر من نگاه کنید، که البته در مراسم دیگر قربانیان قتلهای سیاسی پس از آن دو هم تکرار شد، شاهد یک حضور اجتماعی گسترده در اعتراض به این جنایتها هستیم، که اصلاً در قتلهای پیش آن امکان بروز نیافت. قتلهای سیاسی تا پیش از آن، هیچ واکنش اجتماعیای در درون ایران در پی نداشتند؛ حتی گردهمآیی برای سوگواری در جمعهای کوچک خانواده و اطرافیان مقتولان به شدت ممنوع شد و اغلب هم برگزار نشد. اعتراض نتوانست ابعاد بیرونی به خود بگیرد...
اگرچه در آن زمان شبکههای مجازی به عنوان بدیلی برای رسانههای تحت سانسور وجود نداشتند ولی رادیوهای بیرون از کشور وجود داشتند و بلندگوی بخشی از اپوزوسیون بودند که در درون ایران، صدایش امکان بروز نمییافت. به گزارشهای این رادیوها در آن دوره که رجوع کنید، از همان ابتدا یک واکنش اعتراضی شدید را بازتاب دادهاند. گزارشها و گفتگوها پر از خشم و درد هستند و با یک وضوح بیسابقه، انگشت اتهام به سمت ساختار قدرت نشانه گرفته است. و این، شرایط اجتماعی دگرگونشدهای است که در بسترش قتلهای سیاسی آذر ۷۷ اتفاق افتاد و به چنان واکنش اعتراضی انجامیدند. بدون این بستر اجتماعی، ما بازماندگان قربانیان، به هیچ وجه چنین امکان تاثیرگذاری و کانالیزه کردن اعتراضها را نمیتوانستیم داشته باشیم.
در آن روز، طبق گزارش بیبیسی بینالمللی، پنجاه هزار نفر در مراسم حضور داشتند. مسافت بین مسجد فخرالدوله، سر فخرآباد تا میدان بهارستان، مملو از جمعیت بود و فضایی کاملاً اعتراضی حاکم بود، با آنکه به وضوح حس میشد که بسیاری از آدمها میترسند. این به نظر من نمایانگر یک سرمایه اجتماعی-اعتراضی بزرگ بود که از یک سو به حکومت نشان داد که در به پاشنهی دیگری میچرخد. از سوی دیگر نیز دستمایهای شد در درون جامعه برای اعتراض به قتلها و پافشاری بر خواست دادخواهی. پس از آن روز هم، علیرغم موج ترس در میان مخالفان سیاسی و جامعه فرهنگی که با قتلهای سیاسی بعد مجید شریف، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده- بسیار سنگین شده بود؛ با این همه وقتی به سخنرانیها، مصاحبهها، یا گزارشهایی که داده شده، نگاه میکنید، نشاندهنده ترسخوردگی صرف نیستند، بلکه با وجود التهاب و واهمه، نمایانگر اعتراض و خشمی فروخورده است، که دارد سعی میکند مجرای بروز پیدا کند. این مجرا را در پافشاری بر دادخواهی یافت.
#جنبش_زنان_دادخواه #قتل_های_زنجیرهای
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43947
@bidarzani
بیدارزنی
«آنها که ماندهاند استقامت میکنند و استقامت، نَفَس طولانی میخواهد» - بیدارزنی
با پرستو فروهر درباره دادخواهی قتلهای سیاسی پاییز ۷۷ و پیوند آن با دادخواهان دوران دیگر در ایران به گفتگو نشستیم.
بيدارزنى
Photo
🟣 بخشی از گفتگو با «پرستو فروهر» درباره فصل دادخواهی قتلهای سیاسی پاییز ۷۷
#بیدارزنی : آیا در تمام این سالها شما تجربه مشترکی هم داشتید؟ یعنی جایی بوده که در واقع این پیوند، بین خانوادهها یا نهادهایی که در این دورههای مختلف برای همین حق دادخواهی ایجاد شدند، برقرار شود؟
___«نهاد نه، ولی ارتباطهای ارگانیک بسیاری وجود داشته است. در واقع، درد مشترک ما را اینجا و آنجا کنار هم قرار داده است. یادم است که در سالگردهای قتل پدر و مادر من، #مادر_لطفی به عنوان یک چهره درخشان و نیروبخش در جنبش دادخواهی، حاضر بود. از او به عنوان چهرهای شاخص نام بردم که یادآور طیف مادران و خانوادههای #خاوران است. ما همدیگر را در مسیر تلاش برای یادآوری و دادخواهی، پیدا کردهایم، در مناسبتهای گوناگون.
برای مثال وقتی #مادر_میلانی از دنیا رفت، پروانه میلانی عزیز در خانهاش مراسمی گرفت. آن موقع من تهران بودم و وظیفهام بود که در آن جمع باشم. طیفهای گوناگونی آمده بودند. یعنی این ارتباط بر مبنای همدردی و همدلی بنا و در طی زمان حفظ شده است جابجا هم باعث همراهی و همدستی شده است. بعد از ما خانوادههای قربانیان قتلهای سیاسی پاییز ۷۷، دادخواهانی مانند #اکرم_نقابی، #پروین_فهیمی مادر سهراب، #شهناز_اکملی مادر مصطفی کریمبیگی، #گوهر_عشقی مادر ستار بهشتی و … به این جمعها اضافه شدند.
⚪️ درست است که این زنانی که نام بردم، انگشتشمارانی هستند از طیف گستردهای از مادران و خانوادههای قربانیان سرکوب حکومتی، ولی این افراد، چهرههایی شدند برای دردی که طیف گستردهای در آن شریک هستند. این چهرهها نقش مهمی در رویتپذیر کردن ستم و خواست دادخواهی در عرصه اجتماعی ایفا میکنند. منتها بایستی همیشه به یاد داشت که اینان تنها خودشان نیستند؛ بلکه مانند همه چهرههای نمادین، یک طیف را نمایندگی میکنند. هم خودشان باید بر این نکته آگاه باشند و هم مایی که با آنها برخورد میکنیم باید بدانیم که آنها چهرهای از یک جریان هستند نه تنها فرد خودشان».
▪️تصویر اول: شهناز اکملی (مادر مصطفی کریمبیگی از کشتهشدگان ۸۸ و از دادخواهان ۸۸)، منصوره بهکیش (خواهر ۴ برادر و یک خواهر کشته شده در سرکوب دهه ۶۰ و از دادخواهان خاوران)، پرستو فروهر، اکرم نقابی (مادر سعید زینالی از ناپدیدشدگان ۱۸ تیر ۷۸) و … در مراسم مادر میلانی از مادران خاوران
▪️تصویر دوم: گوهر عشقی مادر ستار بهشتی از کشتهشدگان ۸۸ و پرستو فروهر در سالروز به قتل رسیدن پروانه اسکندری و داریوش فروهر
ادامهی متن در وبسایت بیدارزنی در دسترس است.
@bidarzani
#بیدارزنی : آیا در تمام این سالها شما تجربه مشترکی هم داشتید؟ یعنی جایی بوده که در واقع این پیوند، بین خانوادهها یا نهادهایی که در این دورههای مختلف برای همین حق دادخواهی ایجاد شدند، برقرار شود؟
___«نهاد نه، ولی ارتباطهای ارگانیک بسیاری وجود داشته است. در واقع، درد مشترک ما را اینجا و آنجا کنار هم قرار داده است. یادم است که در سالگردهای قتل پدر و مادر من، #مادر_لطفی به عنوان یک چهره درخشان و نیروبخش در جنبش دادخواهی، حاضر بود. از او به عنوان چهرهای شاخص نام بردم که یادآور طیف مادران و خانوادههای #خاوران است. ما همدیگر را در مسیر تلاش برای یادآوری و دادخواهی، پیدا کردهایم، در مناسبتهای گوناگون.
برای مثال وقتی #مادر_میلانی از دنیا رفت، پروانه میلانی عزیز در خانهاش مراسمی گرفت. آن موقع من تهران بودم و وظیفهام بود که در آن جمع باشم. طیفهای گوناگونی آمده بودند. یعنی این ارتباط بر مبنای همدردی و همدلی بنا و در طی زمان حفظ شده است جابجا هم باعث همراهی و همدستی شده است. بعد از ما خانوادههای قربانیان قتلهای سیاسی پاییز ۷۷، دادخواهانی مانند #اکرم_نقابی، #پروین_فهیمی مادر سهراب، #شهناز_اکملی مادر مصطفی کریمبیگی، #گوهر_عشقی مادر ستار بهشتی و … به این جمعها اضافه شدند.
⚪️ درست است که این زنانی که نام بردم، انگشتشمارانی هستند از طیف گستردهای از مادران و خانوادههای قربانیان سرکوب حکومتی، ولی این افراد، چهرههایی شدند برای دردی که طیف گستردهای در آن شریک هستند. این چهرهها نقش مهمی در رویتپذیر کردن ستم و خواست دادخواهی در عرصه اجتماعی ایفا میکنند. منتها بایستی همیشه به یاد داشت که اینان تنها خودشان نیستند؛ بلکه مانند همه چهرههای نمادین، یک طیف را نمایندگی میکنند. هم خودشان باید بر این نکته آگاه باشند و هم مایی که با آنها برخورد میکنیم باید بدانیم که آنها چهرهای از یک جریان هستند نه تنها فرد خودشان».
▪️تصویر اول: شهناز اکملی (مادر مصطفی کریمبیگی از کشتهشدگان ۸۸ و از دادخواهان ۸۸)، منصوره بهکیش (خواهر ۴ برادر و یک خواهر کشته شده در سرکوب دهه ۶۰ و از دادخواهان خاوران)، پرستو فروهر، اکرم نقابی (مادر سعید زینالی از ناپدیدشدگان ۱۸ تیر ۷۸) و … در مراسم مادر میلانی از مادران خاوران
▪️تصویر دوم: گوهر عشقی مادر ستار بهشتی از کشتهشدگان ۸۸ و پرستو فروهر در سالروز به قتل رسیدن پروانه اسکندری و داریوش فروهر
ادامهی متن در وبسایت بیدارزنی در دسترس است.
@bidarzani
📌روایتی از تبعیضها و فشارها بر «پرستاران زن»
🟡 گفتگوی ویژه با #زنان_پرستار، پیرامون تجمع اخیر پرستارانْ مقابل ساختمان وزارت بهداشت، وضعیت بیثباتکاری، معیشت و تبعیض جنسیتی علیه زنان پرستار
#بیدارزنی: شاغلان بهداشت و درمان، بهخصوص پرستاران، از آبان سال ۹۸، بهشدت درگیر یک همهگیری جهانی به نام ویروس« کرونا» شدند که جان بسیاری را ستانده و هنوز هم جانهای بسیاری را تهدید میکند. پرستاران در صف مقدم مبارزه با مرگومیر ناشی از این ویروس بودهاند. با شیوع ویروس، آنها در بیمارستانهایشان در چند شیفت متوالی کار کردهاند؛ تعداد بالای مرگومیر بیمارانشان را تاب آوردهاند؛ مشکلات روحی زیادی را متحمل شدهاند و طبق گزارشها تعداد ۴۰۰ پرستار بهدلیل مشکلات ریوی از چرخهی درمان خارج شدهاند[۱]. این فقط بخشی از مصائب شغلی آنهاست.
بسیاری از آنها، بهخصوص در اوایل بحران کرونا، تا چندین روز از دیدن فرزندان، پدر، مادر و خانوادهی خود محروم ماندند. در اوج این بیماری، برخی از آنها حداقل روزی بیست گواهی فوت مینوشتند که منجر به آمار بالای افسردگی و اضطراب در میان آنها شد. مشکلات معیشت، گرانی و آمار بالای تورم و مشکلات مربوط به مسکن نیز در این مدت آنها را آسیبپذیرتر کرده است.
▪️مدتی پیش، آنها موفق شدند تجمعی را در مقابل ساختمان وزارت بهداشت شکل دهند که تقریباً از سراسر کشور گرد آمده بودند. دو خواستهی عمده در این تجمع هم بر روی بنرها و هم در شعارهایشان دیده میشد: تبدیل وضعیت نیروهای قراردادی و برقراری فوقالعاده خاص برای شاغلان در مراکز بهداشتی درمانی و دانشگاههای علوم پزشکی کشور.
🟣 به همین بهانه با چند تن از زنان شاغل در این حوزه مصاحبه کردهایم. آنها از شرایط زندگی کاری و خانوادگی خود و اینکه چگونه به صفوف مطالبهگری این صنف پیوستهاند، میگویند.
از متن: «مریم» از شیفتهای طولانی، تعداد بالای مرگومیر و بغضی که دائم در گلوی کادر سلامت است میگوید. او پرستاری است که از سال ۹۰ تا کنون بهصورت قراردادی کار میکند.
او تصریح میکند: «با همهی این کمبود نیروی پرستار و نیازی که بیمارستانها دارند، تعداد زیادی از ما دارای ثبات شغلی نیستیم و هنوز، هرساله، ما قراردادیها را گزینش میکنند. این یعنی هربار ممکن است برای ادای توضیح به مدیریت گزینش برویم و مثلاً بگوییم چرا با فلان همکار مرد در حال خندیدن دیده شدهایم و یا چرا آرایش میکنیم یا چرا مقنعهمان عقب است و موهایمان دیده میشود.»
مریم ادامه میدهد: «واقعیت این است که در محیط کارِ ما، همیشه امکان تأمین خواستههای آنها وجود ندارد؛ تقصیر من نیست که موقع کار با این ماسکها و این گانها و دستکشها، امکان مرتب کردن این مقنعهی روی سرم، آنطور که آنها انتظار دارند، وجود ندارد. ما در محیط کارمان آنقدر استرس و نگرانی و آه و نالههای مریض داریم که این بیثباتی هرساله و گاهی هر شش ماه فقط بر استرس ما دامن میزند و هربار روحمان را میخراشد.»
مریم همچنین اضافه میکند: «این فشارها بیشتر بر روی زنان است. هم جامعه و هم بهتبعآن مسئولان مربوطه، مثل گزینش و حراست، روی زنها خیلی بیشتر حساساند. وضعیت پوشش و نحوهی ارتباط ما با همکار، بیمار و همراهانشان همیشه تحت کنترل بوده است. نه اینکه رسمیها آزاد بوده باشند، بلکه لزوم تأیید مدیریت گزینش برای ما، در ابتدای هر سال، برای بستن قرارداد جدید اهمیت اساسی دارد و این موقعیتمان را بیثبات و تابع سلایق کسانی میکند که شایستگی شغلی ملاک تأیید یا عدم تأییدشان نیست. آنها بارها به ما گفتهاندکه شما نیروهای قراردادی هستید و گزینش میتواند تأییدتان نکند.»
او در ادامه ماجرای دوستی را تعریف میکند که گویا عکسهای بدون حجابش در صفحهی اینستاگرامش توسط شخصی به گزینش گزارش میشود و گزینش بهدلیل داشتن عکس بیحجاب در شبکههای مجازی قراردادش را فسخ کرده است. او تأکید میکند که «سایهی ترس از عدم تمدید قراردادمان همیشه روی سر ماست.»
مریم توضیح میدهد: «علاوه بر این موارد، ما هیچگونه حق اعتراضی به هیچ وضعیت ناخوشایندی نداریم. اگر مثلاً گفتیم چرا تعداد شیفتمان زیاد است و یا چرا حقوقمان کم است و یا حرفی حاکی از اعتراض به زبان بیاوریم، بلافاصله به ما یادآوری میکنند که شماها قراردادی هستید و بهراحتی با یک عدم نیاز و یا هر بهانهی دیگر میتوانند قراردادمان را فسخ کنند.»
#اشتغال_زنان #پرستاران #فقر_و_تبعیض #بیثباتکاران #بهداشت_و_درمان_خصوصی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43931
@bidarzani
🟡 گفتگوی ویژه با #زنان_پرستار، پیرامون تجمع اخیر پرستارانْ مقابل ساختمان وزارت بهداشت، وضعیت بیثباتکاری، معیشت و تبعیض جنسیتی علیه زنان پرستار
#بیدارزنی: شاغلان بهداشت و درمان، بهخصوص پرستاران، از آبان سال ۹۸، بهشدت درگیر یک همهگیری جهانی به نام ویروس« کرونا» شدند که جان بسیاری را ستانده و هنوز هم جانهای بسیاری را تهدید میکند. پرستاران در صف مقدم مبارزه با مرگومیر ناشی از این ویروس بودهاند. با شیوع ویروس، آنها در بیمارستانهایشان در چند شیفت متوالی کار کردهاند؛ تعداد بالای مرگومیر بیمارانشان را تاب آوردهاند؛ مشکلات روحی زیادی را متحمل شدهاند و طبق گزارشها تعداد ۴۰۰ پرستار بهدلیل مشکلات ریوی از چرخهی درمان خارج شدهاند[۱]. این فقط بخشی از مصائب شغلی آنهاست.
بسیاری از آنها، بهخصوص در اوایل بحران کرونا، تا چندین روز از دیدن فرزندان، پدر، مادر و خانوادهی خود محروم ماندند. در اوج این بیماری، برخی از آنها حداقل روزی بیست گواهی فوت مینوشتند که منجر به آمار بالای افسردگی و اضطراب در میان آنها شد. مشکلات معیشت، گرانی و آمار بالای تورم و مشکلات مربوط به مسکن نیز در این مدت آنها را آسیبپذیرتر کرده است.
▪️مدتی پیش، آنها موفق شدند تجمعی را در مقابل ساختمان وزارت بهداشت شکل دهند که تقریباً از سراسر کشور گرد آمده بودند. دو خواستهی عمده در این تجمع هم بر روی بنرها و هم در شعارهایشان دیده میشد: تبدیل وضعیت نیروهای قراردادی و برقراری فوقالعاده خاص برای شاغلان در مراکز بهداشتی درمانی و دانشگاههای علوم پزشکی کشور.
🟣 به همین بهانه با چند تن از زنان شاغل در این حوزه مصاحبه کردهایم. آنها از شرایط زندگی کاری و خانوادگی خود و اینکه چگونه به صفوف مطالبهگری این صنف پیوستهاند، میگویند.
از متن: «مریم» از شیفتهای طولانی، تعداد بالای مرگومیر و بغضی که دائم در گلوی کادر سلامت است میگوید. او پرستاری است که از سال ۹۰ تا کنون بهصورت قراردادی کار میکند.
او تصریح میکند: «با همهی این کمبود نیروی پرستار و نیازی که بیمارستانها دارند، تعداد زیادی از ما دارای ثبات شغلی نیستیم و هنوز، هرساله، ما قراردادیها را گزینش میکنند. این یعنی هربار ممکن است برای ادای توضیح به مدیریت گزینش برویم و مثلاً بگوییم چرا با فلان همکار مرد در حال خندیدن دیده شدهایم و یا چرا آرایش میکنیم یا چرا مقنعهمان عقب است و موهایمان دیده میشود.»
مریم ادامه میدهد: «واقعیت این است که در محیط کارِ ما، همیشه امکان تأمین خواستههای آنها وجود ندارد؛ تقصیر من نیست که موقع کار با این ماسکها و این گانها و دستکشها، امکان مرتب کردن این مقنعهی روی سرم، آنطور که آنها انتظار دارند، وجود ندارد. ما در محیط کارمان آنقدر استرس و نگرانی و آه و نالههای مریض داریم که این بیثباتی هرساله و گاهی هر شش ماه فقط بر استرس ما دامن میزند و هربار روحمان را میخراشد.»
مریم همچنین اضافه میکند: «این فشارها بیشتر بر روی زنان است. هم جامعه و هم بهتبعآن مسئولان مربوطه، مثل گزینش و حراست، روی زنها خیلی بیشتر حساساند. وضعیت پوشش و نحوهی ارتباط ما با همکار، بیمار و همراهانشان همیشه تحت کنترل بوده است. نه اینکه رسمیها آزاد بوده باشند، بلکه لزوم تأیید مدیریت گزینش برای ما، در ابتدای هر سال، برای بستن قرارداد جدید اهمیت اساسی دارد و این موقعیتمان را بیثبات و تابع سلایق کسانی میکند که شایستگی شغلی ملاک تأیید یا عدم تأییدشان نیست. آنها بارها به ما گفتهاندکه شما نیروهای قراردادی هستید و گزینش میتواند تأییدتان نکند.»
او در ادامه ماجرای دوستی را تعریف میکند که گویا عکسهای بدون حجابش در صفحهی اینستاگرامش توسط شخصی به گزینش گزارش میشود و گزینش بهدلیل داشتن عکس بیحجاب در شبکههای مجازی قراردادش را فسخ کرده است. او تأکید میکند که «سایهی ترس از عدم تمدید قراردادمان همیشه روی سر ماست.»
مریم توضیح میدهد: «علاوه بر این موارد، ما هیچگونه حق اعتراضی به هیچ وضعیت ناخوشایندی نداریم. اگر مثلاً گفتیم چرا تعداد شیفتمان زیاد است و یا چرا حقوقمان کم است و یا حرفی حاکی از اعتراض به زبان بیاوریم، بلافاصله به ما یادآوری میکنند که شماها قراردادی هستید و بهراحتی با یک عدم نیاز و یا هر بهانهی دیگر میتوانند قراردادمان را فسخ کنند.»
#اشتغال_زنان #پرستاران #فقر_و_تبعیض #بیثباتکاران #بهداشت_و_درمان_خصوصی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43931
@bidarzani
بیدارزنی
روایتی از تبعیضها و فشارها بر پرستاران زن - بیدارزنی
با چند تن از بهیاران و پرستاران زن گفتگو کردهایم تا از شرایط زندگی کاری و خانوادگی آنها و چگونگی پیوستن به صفوف مطالبهگری بشنویم.
Forwarded from زاگاه
زاگاه- چند شب پیش برنامهای با نام نجات آرزوها در برج میلاد تهران برگزار شده است که در آن مخالفان #سقط_جنین با هوا کردن هزار بادکنک، به یاد کودکان سقط شده، مخالفتشان را با سقط جنین اعلام کردند. در حالی که سازمان بهداشت جهانی در روزهای اخیر طی بیانیهای از همه دولتها خواسته بود که خدمات سقط جنین را بطور امن و قانونی در اختیار زنان قرار دهند، برگزاری چنین برنامهای در قلب تهران با خرج بودجهای کلان نشان میدهد که چطور گروههای همسو با سیاستهای جمعیتی و باروری جدید در ایران، از همهگونه حمایت و پشتیبانی برخوردار و میتوانند تجمعی بزرگ تدارک ببینند بدون آنکه با هیچ برخورد امنیتی مواجه شوند.
◽️این یک واقعیت است که محدودسازی دسترسی به شیوهها و لوازم پیشگیری از بارداری تنها به افزایش سقط جنینهای ناامن دامن میزند و حق خودمختاری بدنی زنان از آنان سلب میکند. طبق آمار سازمان جهانی بهداشت، سالانه ۴۷۰۰۰ زن بر اثر عوارض ناشی از سقط خودخواسته غیرایمن جان خود را از دست میدهند.
◽️#سقط_خودخواسته_جنین در ایران همواره غیرقانونی بوده و زنان و پزشکان در صورت انجام آن میتوانند با برخوردهای قضایی مواجه شوند. مطابق ماده شصتویک قانون جدید جوانی جمعیت و تعالی خانواده، «کلیه کسانی که بطور گسترده دارو و وسایل سقط جنین فراهم سازند و یا معاونت و مباشرت وسیع در این امر داشته باشند از مصادیق موضوع ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی یعنی افساد فی الارض با مجازات اعدام دانسته میشوند.
◽️حال این سوال مطرح میشود که حاضران در این تجمع به چه چیز اعتراض دارند و از نجات کدام آرزوها حرف میزنند؟ آیا برگزاری چنین تجمعاتی قرار است بیش از این حق انتخاب زنان را محدود کند؟ آیا تجمعکنندگان خواستار مجازات بیشتر مرتکبان سقط جنین هستند؟ بودجه چنین مراسمی که ظاهرا قرار است در شهرهای دیگر ایران نیز برگزار شود از کجا تأمین میشود؟
چرا گروههای مدافع حقوق زنان و موافقان سقط خودخواسته جنین، این امکان را ندارند که جایی در شهر جمع شوند و از مطالباتشان دفاع کنند؟
@zaagaah
◽️این یک واقعیت است که محدودسازی دسترسی به شیوهها و لوازم پیشگیری از بارداری تنها به افزایش سقط جنینهای ناامن دامن میزند و حق خودمختاری بدنی زنان از آنان سلب میکند. طبق آمار سازمان جهانی بهداشت، سالانه ۴۷۰۰۰ زن بر اثر عوارض ناشی از سقط خودخواسته غیرایمن جان خود را از دست میدهند.
◽️#سقط_خودخواسته_جنین در ایران همواره غیرقانونی بوده و زنان و پزشکان در صورت انجام آن میتوانند با برخوردهای قضایی مواجه شوند. مطابق ماده شصتویک قانون جدید جوانی جمعیت و تعالی خانواده، «کلیه کسانی که بطور گسترده دارو و وسایل سقط جنین فراهم سازند و یا معاونت و مباشرت وسیع در این امر داشته باشند از مصادیق موضوع ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی یعنی افساد فی الارض با مجازات اعدام دانسته میشوند.
◽️حال این سوال مطرح میشود که حاضران در این تجمع به چه چیز اعتراض دارند و از نجات کدام آرزوها حرف میزنند؟ آیا برگزاری چنین تجمعاتی قرار است بیش از این حق انتخاب زنان را محدود کند؟ آیا تجمعکنندگان خواستار مجازات بیشتر مرتکبان سقط جنین هستند؟ بودجه چنین مراسمی که ظاهرا قرار است در شهرهای دیگر ایران نیز برگزار شود از کجا تأمین میشود؟
چرا گروههای مدافع حقوق زنان و موافقان سقط خودخواسته جنین، این امکان را ندارند که جایی در شهر جمع شوند و از مطالباتشان دفاع کنند؟
@zaagaah
📌 تحولات در زمینه سقط جنین در آمریکای لاتین
✍🏽 مهتاب محبوب
#بیدارزنی: کشورهای آمریکای لاتین و منطقهی کارائیب که اغلب جوامعی با نهاد کلیسای کاتولیک قدرتمند نیز هستند، تاریخاً یکی از سختگیرانهترین قوانین در مورد #سقط_جنین را داشتهاند. با این حال، در پنج سال اخیر و در نتیجه تلاشهای جنبشهای فمینیستی به نفع جرمزدایی از پایان خودخواسته بارداری تحولاتی قانونی در این زمینه صورت گرفته است.
#کوبا تنها کشوری در این جغرافیاست که از ۱۹۶۵ سقط جنین در آن قانونی بوده و از ۱۹۷۹ به صورت رایگان و به سهولت در دسترس تمام زنان قرار داد شده است. اعتراض فمینیستها به فقدان این حق در سایر کشورها به ویژه در آرژانتین، شیلی و مکزیک با شعار سقط جنین «قانون، امن و رایگان» در یک دهه گذشته اغلب با تحریک نهادهای مذهبی و سازماندهی راهپیمایی متقابل مخالفان حق سقط جنین مواجه شده است.
🟣 از متن: «جنبش موج سبز، حدود چهار دهه پس از آنکه کوبا به عنوان اولین کشور آمریکای لاتین و منطقهی کارائیب سقط جنین را برای همهی زنان قانونی کرد، شروع شده است.
اولین موفقیت مهم این جنبش در سال ۲۰۱۲ بود وقتی اروگوئه سقط جنین را برای همه زنان قانونی کرد و اجازه پایان دادن به بارداری تا دوازدههفتگی را به زنان داد.
انتخاب رنگ سبز برای این جنبش اتفاقی نبود. اوایل دهه ۲۰۰۰، فعالان حقوق زنان در آرژانتین تلاش برای قانونی شدن سقط جنین را شروع کردند. آنها از الگوی دیرین #مادران_میدان_مایو الهام گرفتند که با روسریهای سفیدرنگ خود در تظاهرات رسمی در اعتراض به کشتار فعالان سیاسی و ربودن فرزندان آنها در دوران حکومت نظامی آرژانتین (۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳) شرکت میکردند. فعالان قانونی شدن سقط جنین هم از این ایده الهام گرفتند اما رنگ آن را تغییر دادند.
در سال ۲۰۱۸، میراندا گونزالس مارتین، مردمشناس و فعال اجتماعی در مصاحبه با روزنامه آرژانتینی لاناسیون گفت «تنها رنگی بود که در طیف رنگها میتوانستیم انتخاب کنیم، رنگهای دیگر در پیشینههای تاریخی به جناحهای گوناگون سیاسی مربوط میشدند». در این سال در جریان مذاکرات در کنگره آرژانتین برای قانونی کردن سقط جنین، فمینیستهای مدافع این طرح در تظاهرات خود از این نماد به صورت گسترده استفاده کردند. از آن زمان چه در خیابان و چه در فضای مجازی (توییتر و غیره) این رنگ به نمادی پیونددهنده در میان تمام مدافعان حق زنان بر بدن خود در این قاره تبدیل شده است».
#حق_سقط_جنین_امن #حق_باروری_آگاهانه
#آمریکای_لاتین #مبارزات_زنان
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43980
@bidarzani
✍🏽 مهتاب محبوب
#بیدارزنی: کشورهای آمریکای لاتین و منطقهی کارائیب که اغلب جوامعی با نهاد کلیسای کاتولیک قدرتمند نیز هستند، تاریخاً یکی از سختگیرانهترین قوانین در مورد #سقط_جنین را داشتهاند. با این حال، در پنج سال اخیر و در نتیجه تلاشهای جنبشهای فمینیستی به نفع جرمزدایی از پایان خودخواسته بارداری تحولاتی قانونی در این زمینه صورت گرفته است.
#کوبا تنها کشوری در این جغرافیاست که از ۱۹۶۵ سقط جنین در آن قانونی بوده و از ۱۹۷۹ به صورت رایگان و به سهولت در دسترس تمام زنان قرار داد شده است. اعتراض فمینیستها به فقدان این حق در سایر کشورها به ویژه در آرژانتین، شیلی و مکزیک با شعار سقط جنین «قانون، امن و رایگان» در یک دهه گذشته اغلب با تحریک نهادهای مذهبی و سازماندهی راهپیمایی متقابل مخالفان حق سقط جنین مواجه شده است.
🟣 از متن: «جنبش موج سبز، حدود چهار دهه پس از آنکه کوبا به عنوان اولین کشور آمریکای لاتین و منطقهی کارائیب سقط جنین را برای همهی زنان قانونی کرد، شروع شده است.
اولین موفقیت مهم این جنبش در سال ۲۰۱۲ بود وقتی اروگوئه سقط جنین را برای همه زنان قانونی کرد و اجازه پایان دادن به بارداری تا دوازدههفتگی را به زنان داد.
انتخاب رنگ سبز برای این جنبش اتفاقی نبود. اوایل دهه ۲۰۰۰، فعالان حقوق زنان در آرژانتین تلاش برای قانونی شدن سقط جنین را شروع کردند. آنها از الگوی دیرین #مادران_میدان_مایو الهام گرفتند که با روسریهای سفیدرنگ خود در تظاهرات رسمی در اعتراض به کشتار فعالان سیاسی و ربودن فرزندان آنها در دوران حکومت نظامی آرژانتین (۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳) شرکت میکردند. فعالان قانونی شدن سقط جنین هم از این ایده الهام گرفتند اما رنگ آن را تغییر دادند.
در سال ۲۰۱۸، میراندا گونزالس مارتین، مردمشناس و فعال اجتماعی در مصاحبه با روزنامه آرژانتینی لاناسیون گفت «تنها رنگی بود که در طیف رنگها میتوانستیم انتخاب کنیم، رنگهای دیگر در پیشینههای تاریخی به جناحهای گوناگون سیاسی مربوط میشدند». در این سال در جریان مذاکرات در کنگره آرژانتین برای قانونی کردن سقط جنین، فمینیستهای مدافع این طرح در تظاهرات خود از این نماد به صورت گسترده استفاده کردند. از آن زمان چه در خیابان و چه در فضای مجازی (توییتر و غیره) این رنگ به نمادی پیونددهنده در میان تمام مدافعان حق زنان بر بدن خود در این قاره تبدیل شده است».
#حق_سقط_جنین_امن #حق_باروری_آگاهانه
#آمریکای_لاتین #مبارزات_زنان
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43980
@bidarzani
بیدارزنی
تحولات در زمینه سقط جنین در آمریکای لاتین - مهتاب محبوب - بیدارزنی
این مطلب به دستاوردهای زنان در دستیابی به حق سقط جنین در آمریکای لاتین- کلمبیا،مکزیک، دومنیکن و ... در طول سال گذشته می پردازد.
Forwarded from تاریخ طبقه کارگر
در چنین روزی ۲۶ اسفند ماه ۱۳۹۸، فریبرز رئیس دانا، نویسنده و اقتصاددان مارکسیست درگذشت. او که دانش آموخته مدرسه اقتصاد لندن بود، در کنار پژوهش و تدریس اقتصاد به فعالیت های ادبی و اجتماعی هم می پرداخت. پدر فریبرز رئیس دانا دکتر آزمایشگاهی در تهران و یکی از خان های منطقه بوئین زهرا بود. تجربه های کودکی و مشاهده وضعیت های متفاوت زندگی در فقر و رفاه، باعث نخستین جرقه های تفکر و پرسش او درباره نابرابری های اجتماعی بود.
به گفتهٔ خودش در مقاله «درسی از قصهٔ بوق حمام»، «از این اختلاف پتانسیل اجتماعی، ناخواسته، نیرویی زیادی ذخیره میکردم تا نوبت به پاسخ فراخوانهای سیاسی زمانهام برسد.»
او که تا آخرین روزهای عمرش به فعالیت در جهت دموکراسی و عدالت اجتماعی و مخالفت با سیاست های اقتصادی نولیبرال ادامه داد، نگارنده مقالات و کتاب ها بسیاری از جمله «رویکرد و روش در اقتصاد» و «اقتصاد سیاسی توسعه» بود.
@TarTaKar
به گفتهٔ خودش در مقاله «درسی از قصهٔ بوق حمام»، «از این اختلاف پتانسیل اجتماعی، ناخواسته، نیرویی زیادی ذخیره میکردم تا نوبت به پاسخ فراخوانهای سیاسی زمانهام برسد.»
او که تا آخرین روزهای عمرش به فعالیت در جهت دموکراسی و عدالت اجتماعی و مخالفت با سیاست های اقتصادی نولیبرال ادامه داد، نگارنده مقالات و کتاب ها بسیاری از جمله «رویکرد و روش در اقتصاد» و «اقتصاد سیاسی توسعه» بود.
@TarTaKar
📌 تامین فضای آموزشی و استاندارد، حق اولیه دانشآموزان است
🟣 گفتگو با معلمان مدارسِ کپری و کانکسی از «سیستان بلوچستان»، «هرمزگان» و «کهگیلویه و بویراحمد»
#بیدارزنی : شامگاه ۳۰ دی ماه ۹۹ بود که #مدرسه_کانکسی در روستای کنگرستان بخش سردشت دزفول دچار آتشسوزی شد. در این حادثه، ۶ نفر دچار سوختگی شدند که ۳ نفر معلم و ۳ نفر از دانشآموزان بازمانده از تحصیل بودند که برای کمک به خاموش کردن آتش به آنجا رفتند. یکی از معلمها بر اثر سوختگی شدید فوت کرد. چند روز بعد نیز خبر آمد که دو نفر از آن کودکان نیز بر اثر شدت سوختگی جان باختهاند. آتشسوزی در مدرسه روستای کنگرستان اولین حادثه از ایندست در مدارس کانکسی نبود و آخرین هم نخواهد بود.
حادثهی #آتشسوزی در ساختمان مدرسه شینآباد از توابع شهرستان مرزی پیرانشهر در آذربایجان غربی (۱۵ آذر ۱۳۹۱ خورشیدی) که در این حادثه ۲۸ دانشآموز دختر دچار سوختگی شدند و یک نفر از دانشآموزان هم درگذشت.
آتشسوزی در مدرسه اسوه حسنه در زاهدان (۲۷ آذر ۱۳۹۷ خورشیدی)که باعث مرگ ۳ دانشآموز شد، آتشسوزی در خوابگاه دبیرستان شبانهروزی وابسته به دانشگاه چابهار (آبان ۱۳۹۰ خورشیدی) که در آن یک دانشآموز فوت کرد، آتشسوزی در مدرسه شهید رحیمی درودزن فارس (آذر ۱۳۸۵ خورشیدی) که ۸ دانشآموز دچار سوختگی شدید شدند.
آتشسوزی در مدرسه روستای سفیلان شهرستان لردگان چهارمحال و بختیاری (آبان ۱۳۸۳ خورشیدی) که همه ۱۳ دانشآموز کلاس در آتش محاصره و دچار سوختگی شدید شدند و معلم مدرسه نیز بر اثر سوختگی شدید فوت کرد، آتشسوزی در مدرسه روستای بیجارسر شهرستان شفت گیلان (بهمن ۱۳۷۶خورشیدی) که منجر به سوختگی شدید معلم شد. او به دلیل نجات جان دانشآموزان خود و گیر افتادن در حلقه آتش با سوختگی بالا هرگز نتوانست به کار خود باز گردد.
سقوط پنجره آهنی کلاس کانکسی به سر یکی از دانشآموزان به نام عبدالرحمن در شهرستان سرباز استان سیستان و بلوچستان که منجر به کما رفتن وی و از دست دادن حافظهاش شد (۱۰ مهر ۱۳۹۶)، ریزش کوه بر سر مدرسه کانکسی در روستای کوته کومه آستارا و تخریب کامل این کانکس که خوشبختانه حادثه جانی در پی نداشت اما اگر دانشآموزان و معلمان در آن حاضر بودند یک فاجعه جبران ناپذیر رخ میداد (۲۶ آبان ۱۳۹۹).
اینها تنها موارد اندکی از آتشسوزیها و حوادث جانخراشی است که در مدارس کانکسی اتفاق افتاده است و در هر کدام از اینها دانش آموزان و معلمان دچار آسیبهای جدی جسمی و به تبع روحی شدهاند.
مسئله آتشسوزی و حوادث ناگوار در مدارس از جمله معضلاتی است که دست کم در بیش از ۲۵ سال گذشته نیز بوده است. ایمنسازی مدارس و فراهم آوردن فضای آموزشی ایمن و استاندارد از جمله موارد اولیه و ابتدایی است که وزارت آموزش و پرورش موظف است که برای معلمان و دانشآموزان فراهم کند.
▪️اما میبینیم که نه تنها در این زمینه تلاشی نمیکند بلکه متوسل فعالیتها و کمکهای خیّران مدرسهساز است و مشخص نیست بودجه این وزارتخانه صرف چه چیزی میشود که نه حقوق معلمان را در بالای خط فقر پرداخت میکند و نه مدرسه ایمن و استاندارد در اختیار کادر آموزشی و دانشآموزان میگذارد. اکنون که ما در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ هستیم همچنان مدارس کانکسی وجود دارند؛ مدارسی که به لحاظ ایمنی و امکانات در وضعیت بسیار بدی هستند و معلمان و دانشآموزان بسیاری را در خود جای دادهاند.
طبق گفته وزیر آموزش و پرورش در زمستان ۱۳۹۹ تعداد ۳۹۰۰ مدرسه کانکسی در سطح کشور داریم. یعنی ۳۹۰۰ مکان آموزشی که هر لحظه مستعد هر گونه اتفاق ناگوار است؛ در کشور وجود دارد. همچنین بر اساس گفتههای رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس در مهر ۱۴۰۰، چهار هزار مدرسه سنگی نا ایمن (خشت و گلی، نیمه کپری، چادر عشایری ) تک کلاسه در ایران وجود دارد که عشایر و کوچروها از آن استفاده میکنند.
🟡 این شرایط ما را بر آن داشت تا با پنج معلم از سیستان بلوچستان، هرمزگان و کهگیلویه و بویراحمد که در مدرسه کانکسی/کپری درس میدهند یا درس میدادهاند، گفتگو کنیم. در این گفتگو آنها به شرایط تحصیل و تدریس در این کانکسها و تاثیر آن بر دانشآموزان میگویند.
#فقیرسازی_سیستماتیک
#حق_آموزش_رایگان_و_برابر #مدارس_کپری #مدارس_کانکسی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44004
@bidarzani
🟣 گفتگو با معلمان مدارسِ کپری و کانکسی از «سیستان بلوچستان»، «هرمزگان» و «کهگیلویه و بویراحمد»
#بیدارزنی : شامگاه ۳۰ دی ماه ۹۹ بود که #مدرسه_کانکسی در روستای کنگرستان بخش سردشت دزفول دچار آتشسوزی شد. در این حادثه، ۶ نفر دچار سوختگی شدند که ۳ نفر معلم و ۳ نفر از دانشآموزان بازمانده از تحصیل بودند که برای کمک به خاموش کردن آتش به آنجا رفتند. یکی از معلمها بر اثر سوختگی شدید فوت کرد. چند روز بعد نیز خبر آمد که دو نفر از آن کودکان نیز بر اثر شدت سوختگی جان باختهاند. آتشسوزی در مدرسه روستای کنگرستان اولین حادثه از ایندست در مدارس کانکسی نبود و آخرین هم نخواهد بود.
حادثهی #آتشسوزی در ساختمان مدرسه شینآباد از توابع شهرستان مرزی پیرانشهر در آذربایجان غربی (۱۵ آذر ۱۳۹۱ خورشیدی) که در این حادثه ۲۸ دانشآموز دختر دچار سوختگی شدند و یک نفر از دانشآموزان هم درگذشت.
آتشسوزی در مدرسه اسوه حسنه در زاهدان (۲۷ آذر ۱۳۹۷ خورشیدی)که باعث مرگ ۳ دانشآموز شد، آتشسوزی در خوابگاه دبیرستان شبانهروزی وابسته به دانشگاه چابهار (آبان ۱۳۹۰ خورشیدی) که در آن یک دانشآموز فوت کرد، آتشسوزی در مدرسه شهید رحیمی درودزن فارس (آذر ۱۳۸۵ خورشیدی) که ۸ دانشآموز دچار سوختگی شدید شدند.
آتشسوزی در مدرسه روستای سفیلان شهرستان لردگان چهارمحال و بختیاری (آبان ۱۳۸۳ خورشیدی) که همه ۱۳ دانشآموز کلاس در آتش محاصره و دچار سوختگی شدید شدند و معلم مدرسه نیز بر اثر سوختگی شدید فوت کرد، آتشسوزی در مدرسه روستای بیجارسر شهرستان شفت گیلان (بهمن ۱۳۷۶خورشیدی) که منجر به سوختگی شدید معلم شد. او به دلیل نجات جان دانشآموزان خود و گیر افتادن در حلقه آتش با سوختگی بالا هرگز نتوانست به کار خود باز گردد.
سقوط پنجره آهنی کلاس کانکسی به سر یکی از دانشآموزان به نام عبدالرحمن در شهرستان سرباز استان سیستان و بلوچستان که منجر به کما رفتن وی و از دست دادن حافظهاش شد (۱۰ مهر ۱۳۹۶)، ریزش کوه بر سر مدرسه کانکسی در روستای کوته کومه آستارا و تخریب کامل این کانکس که خوشبختانه حادثه جانی در پی نداشت اما اگر دانشآموزان و معلمان در آن حاضر بودند یک فاجعه جبران ناپذیر رخ میداد (۲۶ آبان ۱۳۹۹).
اینها تنها موارد اندکی از آتشسوزیها و حوادث جانخراشی است که در مدارس کانکسی اتفاق افتاده است و در هر کدام از اینها دانش آموزان و معلمان دچار آسیبهای جدی جسمی و به تبع روحی شدهاند.
مسئله آتشسوزی و حوادث ناگوار در مدارس از جمله معضلاتی است که دست کم در بیش از ۲۵ سال گذشته نیز بوده است. ایمنسازی مدارس و فراهم آوردن فضای آموزشی ایمن و استاندارد از جمله موارد اولیه و ابتدایی است که وزارت آموزش و پرورش موظف است که برای معلمان و دانشآموزان فراهم کند.
▪️اما میبینیم که نه تنها در این زمینه تلاشی نمیکند بلکه متوسل فعالیتها و کمکهای خیّران مدرسهساز است و مشخص نیست بودجه این وزارتخانه صرف چه چیزی میشود که نه حقوق معلمان را در بالای خط فقر پرداخت میکند و نه مدرسه ایمن و استاندارد در اختیار کادر آموزشی و دانشآموزان میگذارد. اکنون که ما در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ هستیم همچنان مدارس کانکسی وجود دارند؛ مدارسی که به لحاظ ایمنی و امکانات در وضعیت بسیار بدی هستند و معلمان و دانشآموزان بسیاری را در خود جای دادهاند.
طبق گفته وزیر آموزش و پرورش در زمستان ۱۳۹۹ تعداد ۳۹۰۰ مدرسه کانکسی در سطح کشور داریم. یعنی ۳۹۰۰ مکان آموزشی که هر لحظه مستعد هر گونه اتفاق ناگوار است؛ در کشور وجود دارد. همچنین بر اساس گفتههای رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس در مهر ۱۴۰۰، چهار هزار مدرسه سنگی نا ایمن (خشت و گلی، نیمه کپری، چادر عشایری ) تک کلاسه در ایران وجود دارد که عشایر و کوچروها از آن استفاده میکنند.
🟡 این شرایط ما را بر آن داشت تا با پنج معلم از سیستان بلوچستان، هرمزگان و کهگیلویه و بویراحمد که در مدرسه کانکسی/کپری درس میدهند یا درس میدادهاند، گفتگو کنیم. در این گفتگو آنها به شرایط تحصیل و تدریس در این کانکسها و تاثیر آن بر دانشآموزان میگویند.
#فقیرسازی_سیستماتیک
#حق_آموزش_رایگان_و_برابر #مدارس_کپری #مدارس_کانکسی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44004
@bidarzani
بیدارزنی
تامین فضای آموزشی و استاندارد حق اولیه دانشآموزان است - بیدارزنی
در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ هستیم و همچنان مدارس کانکسی وجود دارند؛ مدارسی که به لحاظ ایمنی و امکانات در وضعیت بسیار بدی هستند.
Forwarded from ديدبان آزار
🔻دادخواستی علیه خشونت و تبعیض
🔶 آزار و اذیت در دانشگاه نادیده گرفته میشود
🔹️جمعی از دانشجویان و فارغالتحصیلان رشتههای علوم اجتماعی در کشور بر آن شدند تا نامهای اعتراضی علیه تبعیض و آزار موجود در دانشگاهها منتشر کنند و از سایر دانشجویان خواستهاند که این نامه را امضا کنند. در بخشی از این نامه آمده است: «اغلب ما دانشجویان (اگر نگوییم همه)، در طول مدت تحصیلمان با مواردی از آزار و تبعیض در محیط دانشگاهی روبرو شدهایم. این آزار و تبعیض میتواند ما یا کسی که میشناسیم را نشانه گرفته باشد. مواردی همچون سوءاستفاده از قدرت، آزار کلامی، آزار جنسی، خشونت یا تهدید به خشونت، دریغداشتن اطلاعات از فرد، سوءاستفاده روانی، کارشکنی در کار یا درس، قلدری، شرمسار کردن فرد در معرض عموم، حرمتشکنی و بیاحترامی، افترا بستن، منزویسازی، تهدید آکادمیک، رعایتنکردن حریم خصوصی و... مواردی است که به کرات در دانشگاه رخ داده است. اغلب بدین شکل که کسی که در سلسلهمراتب قدرت در میدان دانشگاهی از جایگاه «فرادست» برخوردار است، به پشتوانه جایگاه خود، به اشخاص «فرودست» خشونت میورزد، آزار میدهد، قلدری میکند و...»
🔹️نویسندگان نامه در پاسخ به دیدبان آزار، هدف خود را از تدوین و انتشار این نامه اینگونه توضیح میدهند: «مسئله آزار، قلدری و تبعیض در فضاهای دانشگاهی، سالها موضوع گفتگوهای دوستانه و غیررسمی دانشجویان و فارغالتحصیلان علوم اجتماعی بوده است؛ اما قطعاً محدود به این رشته دانشگاهی یا یکی دو دانشگاه خاص نیست. با این وجود، مسئلهای با این سطح از گستردگی، مدتهاست که تنها به حلقههای کوچک ما محدود ماندهاست و فراتر از آن طرح و پیگیری نشده است. دلایل بسیاری را میتوان برای این علنینشدن مطرح کرد. از جمله اینکه بسیاری از ما حتی حقی جهت اعتراض به این رویه برای خود قائل نبودیم. اگر هم به صرافت طرح بحث و پیگیری موضوع در نهادها و انجمنهای دانشگاهی میافتادیم، میدانستیم که نه تنها از حمایت و پشتیبانی لازم برخوردار نخواهیم شد، بلکه ممکن است متحمل خشونت بیشتر یا حتی طرد شویم و مجبور شویم بابت آن اعتراض، هزینه گزافی بدهیم. حالا اما انباشت سالها تجارب شخصی و جمعی، ما را به حرکتکردن وا داشته است، به برداشتن قدم اول از طریق اعتراض جمعی به این رویه ریشهدوانده و سیستماتیک در دانشگاه.»
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1919
🔶 آزار و اذیت در دانشگاه نادیده گرفته میشود
🔹️جمعی از دانشجویان و فارغالتحصیلان رشتههای علوم اجتماعی در کشور بر آن شدند تا نامهای اعتراضی علیه تبعیض و آزار موجود در دانشگاهها منتشر کنند و از سایر دانشجویان خواستهاند که این نامه را امضا کنند. در بخشی از این نامه آمده است: «اغلب ما دانشجویان (اگر نگوییم همه)، در طول مدت تحصیلمان با مواردی از آزار و تبعیض در محیط دانشگاهی روبرو شدهایم. این آزار و تبعیض میتواند ما یا کسی که میشناسیم را نشانه گرفته باشد. مواردی همچون سوءاستفاده از قدرت، آزار کلامی، آزار جنسی، خشونت یا تهدید به خشونت، دریغداشتن اطلاعات از فرد، سوءاستفاده روانی، کارشکنی در کار یا درس، قلدری، شرمسار کردن فرد در معرض عموم، حرمتشکنی و بیاحترامی، افترا بستن، منزویسازی، تهدید آکادمیک، رعایتنکردن حریم خصوصی و... مواردی است که به کرات در دانشگاه رخ داده است. اغلب بدین شکل که کسی که در سلسلهمراتب قدرت در میدان دانشگاهی از جایگاه «فرادست» برخوردار است، به پشتوانه جایگاه خود، به اشخاص «فرودست» خشونت میورزد، آزار میدهد، قلدری میکند و...»
🔹️نویسندگان نامه در پاسخ به دیدبان آزار، هدف خود را از تدوین و انتشار این نامه اینگونه توضیح میدهند: «مسئله آزار، قلدری و تبعیض در فضاهای دانشگاهی، سالها موضوع گفتگوهای دوستانه و غیررسمی دانشجویان و فارغالتحصیلان علوم اجتماعی بوده است؛ اما قطعاً محدود به این رشته دانشگاهی یا یکی دو دانشگاه خاص نیست. با این وجود، مسئلهای با این سطح از گستردگی، مدتهاست که تنها به حلقههای کوچک ما محدود ماندهاست و فراتر از آن طرح و پیگیری نشده است. دلایل بسیاری را میتوان برای این علنینشدن مطرح کرد. از جمله اینکه بسیاری از ما حتی حقی جهت اعتراض به این رویه برای خود قائل نبودیم. اگر هم به صرافت طرح بحث و پیگیری موضوع در نهادها و انجمنهای دانشگاهی میافتادیم، میدانستیم که نه تنها از حمایت و پشتیبانی لازم برخوردار نخواهیم شد، بلکه ممکن است متحمل خشونت بیشتر یا حتی طرد شویم و مجبور شویم بابت آن اعتراض، هزینه گزافی بدهیم. حالا اما انباشت سالها تجارب شخصی و جمعی، ما را به حرکتکردن وا داشته است، به برداشتن قدم اول از طریق اعتراض جمعی به این رویه ریشهدوانده و سیستماتیک در دانشگاه.»
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1919
هرس واچ | دیدبان آزار
آزار و اذیت در دانشگاه نادیده گرفته میشود
جمعی از دانشجویان و فارغالتحصیلان رشتههای علوم اجتماعی در کشور بر آن شدند تا نامهای اعتراضی علیه تبعیض و آزار موجود در دانشگاهها منتشر کنند و از سایر دانشجویان خواستهاند که این نامه را امضا کنند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سال نوی اینسالها چیزی باید باشد شبیه چهرهی غزاله علیزاده در این ویديوی کمدیده شده: گلشیری شعر میخواند، دوربین چهرهی علیزاده را میگیرد: چهرهی او را نمیتوان توضیح داد: اضطراب، خشم با بارقههایی از شعف؟
در اینجا یک تجربهی سینماتوگرافیک اتفاق افتاده. دستکم به سیاق کریس مارکر و یا حتی تارکوفسکی: «تصاویری سینمایی توضیحناپذیرند و احساس، پروردگارشان.»*
سپس غریبترین صحنه کلید میخورد: سپانلو وارد قاب میشود و شعری پیشگویانه میخواند از تقدیرِ غزاله علیزاده، داستان خودکشی علیزاده وقتی خود علیزاده در پسزمینه حضور دارد و زنده است:
زیر انبوه درختانی که پنداری/ یک نفر با وسوسه خودکشی/ تحریک حلق آویز بودن/ چشم میدوزد به هر شاخهاش.
* هر شَعَف راستینی را، کیفیتی از غم و سوگواری همراهی میکند، هالهای از اندوه و حسرت. هر چه مشعوفتر، ردّ غمْ فزونتر میشود تا بجایی که در منتهیالیهها و شدتها، در افقهای دورْ تمامِ احساساتِ متناقض به هم بیآمیزند، در خلسه، در اکستازی.
سال نو مبارک.
منبع: تصویر و زندگی
@poster_cinematography
@bidarzani
در اینجا یک تجربهی سینماتوگرافیک اتفاق افتاده. دستکم به سیاق کریس مارکر و یا حتی تارکوفسکی: «تصاویری سینمایی توضیحناپذیرند و احساس، پروردگارشان.»*
سپس غریبترین صحنه کلید میخورد: سپانلو وارد قاب میشود و شعری پیشگویانه میخواند از تقدیرِ غزاله علیزاده، داستان خودکشی علیزاده وقتی خود علیزاده در پسزمینه حضور دارد و زنده است:
زیر انبوه درختانی که پنداری/ یک نفر با وسوسه خودکشی/ تحریک حلق آویز بودن/ چشم میدوزد به هر شاخهاش.
* هر شَعَف راستینی را، کیفیتی از غم و سوگواری همراهی میکند، هالهای از اندوه و حسرت. هر چه مشعوفتر، ردّ غمْ فزونتر میشود تا بجایی که در منتهیالیهها و شدتها، در افقهای دورْ تمامِ احساساتِ متناقض به هم بیآمیزند، در خلسه، در اکستازی.
سال نو مبارک.
منبع: تصویر و زندگی
@poster_cinematography
@bidarzani
🟣 #بیدارزنی : «بهار» در راه است و زایش دیگربارهی طبیعت، تلنگری بر ارجحیتِ «تغییر» بر استیصال است. بهار، یادآور ضرورتِ پیشروی و سرخم نکردن، باز نایستادن و حرکت است. گویی بهار، همان سرودی است که زمزمهاش، ورای تقویمها جاری است:
«از درون شب تار، میشکوفد گل سرخ،
خنده بر لب، گل خورشید کُنَد، جلوه بر کوه بلند،
نیست تردید زمستان گذرد،
وز پیاش پیک بهار، با هزاران گل سرخ، بیگمان میآید...»
ما نیز با ایمانی راسخ به تحقق برابری، رهایی و حق تعیین سرنوشت، به استقبال بهار میرویم...سال نو مبارک.
▪️تصاویر: دو نقاشی از «فریده لاشایی» (۱۳۲۳_ ۶ اسفند ۱۳۹۱) نقاش نوگرا، نویسنده و مترجم
@bidarzani
«از درون شب تار، میشکوفد گل سرخ،
خنده بر لب، گل خورشید کُنَد، جلوه بر کوه بلند،
نیست تردید زمستان گذرد،
وز پیاش پیک بهار، با هزاران گل سرخ، بیگمان میآید...»
ما نیز با ایمانی راسخ به تحقق برابری، رهایی و حق تعیین سرنوشت، به استقبال بهار میرویم...سال نو مبارک.
▪️تصاویر: دو نقاشی از «فریده لاشایی» (۱۳۲۳_ ۶ اسفند ۱۳۹۱) نقاش نوگرا، نویسنده و مترجم
@bidarzani
Forwarded from فراسوی کندوکاو
شماره دوم نشریه کندوکاو.pdf
2 MB
🔴 شماره #دوم #نشریه_کندوکاو منتشر شد
در این شماره میخوانیم :
🌹 بهاران خجسته باد/ پیام تبریک نوروز نشریه🌹
🔹زنگ اول / یادداشتی پیرامون جنبش معلمان ایران
🔹 از مجمع عمومی در خیابان تا سازمانیابی شورایی/ #جعفر_ابراهیمی
🔹دهه نود ، دهه جریانهای صنفی / #ابراهیم_خوشنویس
🔹سهم زنان در جنبش اجتماعی معلمان/ #امرالله_نصراللهی
🔹 مطالبات معلمان و کنشگری زنان معلم / #جلوه_جواهری
🔹 هشت مارس مبارک باد/بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹 افق و مسائل پیش روی جنبش معلمان / #عبدالرضا_امانیفر
🔹 جنبش معلمان و ضرورت آموزش به زبان مادری / #مجید_کریمی
🔹 گفتگو با #شهریار_نادری پیرامون شورای عالی آموزش و پرورش
🔹یک معلم یک شعر / شعری از #شیرین_احمدی
🔹 یک معلم یک نویسنده / معرفی کتاب « در سراب امن و امان » اثری از #محمدرضا_رهبریان
🔻🔻🔻
فراسوی کندوکاو
نگاهی نقادانه به آموزش و پرورش
https://t.me/farasookandokav
در این شماره میخوانیم :
🌹 بهاران خجسته باد/ پیام تبریک نوروز نشریه🌹
🔹زنگ اول / یادداشتی پیرامون جنبش معلمان ایران
🔹 از مجمع عمومی در خیابان تا سازمانیابی شورایی/ #جعفر_ابراهیمی
🔹دهه نود ، دهه جریانهای صنفی / #ابراهیم_خوشنویس
🔹سهم زنان در جنبش اجتماعی معلمان/ #امرالله_نصراللهی
🔹 مطالبات معلمان و کنشگری زنان معلم / #جلوه_جواهری
🔹 هشت مارس مبارک باد/بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔹 افق و مسائل پیش روی جنبش معلمان / #عبدالرضا_امانیفر
🔹 جنبش معلمان و ضرورت آموزش به زبان مادری / #مجید_کریمی
🔹 گفتگو با #شهریار_نادری پیرامون شورای عالی آموزش و پرورش
🔹یک معلم یک شعر / شعری از #شیرین_احمدی
🔹 یک معلم یک نویسنده / معرفی کتاب « در سراب امن و امان » اثری از #محمدرضا_رهبریان
🔻🔻🔻
فراسوی کندوکاو
نگاهی نقادانه به آموزش و پرورش
https://t.me/farasookandokav
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟣 #بیدارزنی : فریادِ «تحصیل، حق ماست» را چه کسانی میشنوند؟
از صبح امروز، وقتی دختران دانشآموز مقاطع ششم به بالای افغانستان، از ورود به مدرسه منع شدند، اعتراض خود را به خیابانها آورده و روبهروی نیروهای طالبان فریاد زدند: «تحصیل حق ماست».
مراحل پلکانیِ قدرتگیریِ ارتجاع و سلب حقوق اساسی بشر، با همان متد همیشگیِ سکوت خبری و عادیسازی از جنایت، بهپیش میرود. دولت نروژ برای سفر نمایندگان طالبان، جت شخصی ارسال کرد، ۱۰ نفر از زنان کابینهی ۱۹ نفرهی نروژ، با مشروعیتبخشی به ارتجاع طالبان، جهت پیشبرد گفتگو با آنان، حجاب بر سر کردند و «۳۲ میلیون دلار، کمک بشردوستانه» به نیروهای طالبان اعطا شد.
آیا این رقم، هزینهی حق تحصیل کودکان دختر افغانستان و برچیده شدن فقر و فلاکت شده است؟ خیر. آنچه که محرز است، صفهای کوچک اما قدرتمند زنان و حالا کودکان ۱۲ سالهای است که برای مدرسه رفتن خود نیز، مشت گرده کرده و علیه طالبان ایستادند. جمعیتی که از جمهوری اسلامی و کشورهای منطقه تا دولتهای اروپا و آمریکا، علیهشان ایستادهاند.
▪️منبع ویدئو: هرات ۲۴
#زنان_حذف_شدنی_نیستند
#حق_تحصیل_کودکان
#ارتجاع #طالبان
@bidarzani
از صبح امروز، وقتی دختران دانشآموز مقاطع ششم به بالای افغانستان، از ورود به مدرسه منع شدند، اعتراض خود را به خیابانها آورده و روبهروی نیروهای طالبان فریاد زدند: «تحصیل حق ماست».
مراحل پلکانیِ قدرتگیریِ ارتجاع و سلب حقوق اساسی بشر، با همان متد همیشگیِ سکوت خبری و عادیسازی از جنایت، بهپیش میرود. دولت نروژ برای سفر نمایندگان طالبان، جت شخصی ارسال کرد، ۱۰ نفر از زنان کابینهی ۱۹ نفرهی نروژ، با مشروعیتبخشی به ارتجاع طالبان، جهت پیشبرد گفتگو با آنان، حجاب بر سر کردند و «۳۲ میلیون دلار، کمک بشردوستانه» به نیروهای طالبان اعطا شد.
آیا این رقم، هزینهی حق تحصیل کودکان دختر افغانستان و برچیده شدن فقر و فلاکت شده است؟ خیر. آنچه که محرز است، صفهای کوچک اما قدرتمند زنان و حالا کودکان ۱۲ سالهای است که برای مدرسه رفتن خود نیز، مشت گرده کرده و علیه طالبان ایستادند. جمعیتی که از جمهوری اسلامی و کشورهای منطقه تا دولتهای اروپا و آمریکا، علیهشان ایستادهاند.
▪️منبع ویدئو: هرات ۲۴
#زنان_حذف_شدنی_نیستند
#حق_تحصیل_کودکان
#ارتجاع #طالبان
@bidarzani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟣 رضا براهنی (۲۱ آذر ۱۳۱۴ _ ۵ فروردین ۱۴۰۱)
«به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید
نیامد
چو گرگ زوزه کشیدم
چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
دریدم
شبانه روز دریدم
که آفتاب بیاید
نیامد
چه عهدِ شومِ غریبی!
زمانه صاحبِ سگ، من سگاش
چو راندم از درِ خانه
ز پشت بامِ وفاداری
درون خانه پریدم
که آفتاب بیاید
نیامد...»
@bidarzani
«به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید
نیامد
چو گرگ زوزه کشیدم
چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
دریدم
شبانه روز دریدم
که آفتاب بیاید
نیامد
چه عهدِ شومِ غریبی!
زمانه صاحبِ سگ، من سگاش
چو راندم از درِ خانه
ز پشت بامِ وفاداری
درون خانه پریدم
که آفتاب بیاید
نیامد...»
@bidarzani
🟣 این مصاحبه #بیدارزنی با مادران دادخواه بسیار روشنگرانه و البته افشاگرانه است.
این مادران ضمن موضع مترقی، چهره کاسبان حقوق بشر و بوقچیهای مدیای مسلطِ عشق جایزه را که میخواهند به هر قیمت و با هزینه کردن از خون جانباختگان برای خود رزومه و اعتبار کسب نمایند را افشا میکنند.
@kahimeh
@bidarzani
این مادران ضمن موضع مترقی، چهره کاسبان حقوق بشر و بوقچیهای مدیای مسلطِ عشق جایزه را که میخواهند به هر قیمت و با هزینه کردن از خون جانباختگان برای خود رزومه و اعتبار کسب نمایند را افشا میکنند.
@kahimeh
@bidarzani