📌 اجتماع دستها
برای همسایگان، همسنگران و همباوران
✍🏽نوشتهی: افسون همصدایی
در این جستار که حاصل گفتگوی جمعی ماست از خشونت میگوییم، اما از امکانهای مقاومت، گفتوگو و زیست جمعی آغاز خواهیم کرد، زیرا به باور ما خشونت چیزی نیست جز ابزاری برای سرکوب زندگی. سرکوبِ تمایل ما انسانها به با هم بودن و با هم کار کردن، مراقبت از هم و شریک بودن با همدیگر.
گفتگو مقاومت را امکانپذیر میکند
گفتگو کمک میکند جور دیگری به مسائل فکر کنیم یا چیز تازهای یاد بگیریم، به دانش عملیمان چیزی اضافه شود، به این نتیجه برسیم که مثلا باید کارهایمان را تقسیم کنیم یا اصلا روش یا ابزار جدیدی بسازیم، از هم مراقبت کنیم و رسوم و آیینهای جمعی را برگزار کنیم.
گفتوگوهای ما بخشی از همدستی ما است. ما از دل این گفتگوکردنها، روایتکردنها، تولیدکردنها و بهطور خلاصه این همجواری بدنهایمان یاد میگیریم که چطور در برابر خواستههای جنسی صاحب کار بایستیم، چطور شبها دیرتر به خوابگاه برویم، در مواجهه با گشت ارشاد چگونه برخورد کنیم، چطور به بارداری ناخواستهمان پایان دهیم و در این راه دروغهایی سر هم کنیم که شاید ماجرا را پنهان کند.
زنان گاه میپندارند که راه نجات از موقعیت فرودستشان این است که رفتارهای مردانه را الگوبرداری کنند. یعنی از طریق خاموشکردن صدای دیگران صدای خود را بلند کنند و بهزور، تهدید، تحقیر و دیگریسازی متوسل شوند. یعنی بهجای اینکه رابطه ستمی که زن را زن و مرد را مرد کرده است به هم بزنیم، میخواهیم خود به ستمگر دیگری تبدیل شویم.
خشونت ابزاری است برای درهم شکستن مقاومت
خشونت در مقابل مقاومت ما برای بازپسگیری و ساخت فضاهای جدید بوده است. مگر میتوانستند و میتوانند بدون خشونت حجاب را اجباری کنند؟ مگر میتوانند بدون خشونت ساعت ورودمان را به خوابگاه تنظیم کنند؟ آب، غذا، هوا و محل زندگی را پولی کنند؟
خشونت ابزاریست برای رامکردن بدنها و در دست گرفتن تولیدهای ما انسانها. تولیداتی که منشأ میل ما به زندگی است. بدن زن که خود تولیدگر است در طول تاریخ بهطور مستقیم هدف این خشونت بودهاست. از این روست که خشونت جنسی فقط خشونت یک فرد علیه دیگری نیست. در نظام مردسالار بدن زنانه به شیای قابل تصرف و مصرف تبدیل شده است.
این تهدیدشدگی بدنها منحصر به بدن زنان نیست. هر بدنی که در سلسلهمراتب اجتماعی در جایگاه فرودست قرار میگیرد و با استانداردهای تعریفشده در تضاد است بهنحوی هدفِ خشونت است؛ برای مثال کودکی که در مدرسه آزار میبیند، فردی که روی صندلی چرخدار مینشیند و فضای شهری جایی برای او ندارد، بدنی با هویت جنسی متفاوت که برچسب بیماری میخورد، مهاجری که رد مرز میشود و بدنهایی که در کوهستانها و نیزارها هدف گلوله قرار میگیرند.
پتانسیلهای حوزهی عمومی و جمعها برای شکلدادن به گفتگو
با وجود تمام اینها، ما باید به سمت ساختن جمعهای خود پیش برویم. جمعهایی حول محلی که زندگی میکنیم، فضایی که کار میکنیم، فضایی که درس میخوانیم و … . جاییکه میتوانیم دربارهی تجربههای زیست مشترکمان با هم گفتگو کنیم، همدردی کنیم، دانش خلق کنیم و دست به تولید بزنیم. جمعهایی که به ما امکان خلق فضاهای جدید و بازپسگیری فضاهای پیشین را میدهد. جمعهایی که به ما این امکان را بدهد که فراتر از گفتگو برویم، در آنها احساس امنیت کنیم، بتوانیم خودِ واقعیمان را فارغ از قضاوتها روایت کنیم، همدستانی پیدا کنیم، مشکلاتمان را برای هم مطرح کنیم، برای آنها راهحل پیدا کنیم و با هم برای حل آنها اقدام کنیم.
شعار «شخصی سیاسی است» از مهمترین شعارهای فمینیستی از دهه هفتاد به این سو است. بیان خشونت و زور، اَشکال روزمره سلطه و مرئیکردن سازوکارهای پنهان ستم از اولین قدمها برای نشاندادن ابعاد سیاسی و ساختاری خشونت علیه زنان است و در همین فرایند است که جایگزین رهاییبخش خود را مییابیم.
متن کامل این نوشتار را در #نقد بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-271
#مقاومت #همبستگی #افسون_همصدایی #جنبش_زنان #سازمانیابی
@naghd_com
@bidarzani
برای همسایگان، همسنگران و همباوران
✍🏽نوشتهی: افسون همصدایی
در این جستار که حاصل گفتگوی جمعی ماست از خشونت میگوییم، اما از امکانهای مقاومت، گفتوگو و زیست جمعی آغاز خواهیم کرد، زیرا به باور ما خشونت چیزی نیست جز ابزاری برای سرکوب زندگی. سرکوبِ تمایل ما انسانها به با هم بودن و با هم کار کردن، مراقبت از هم و شریک بودن با همدیگر.
گفتگو مقاومت را امکانپذیر میکند
گفتگو کمک میکند جور دیگری به مسائل فکر کنیم یا چیز تازهای یاد بگیریم، به دانش عملیمان چیزی اضافه شود، به این نتیجه برسیم که مثلا باید کارهایمان را تقسیم کنیم یا اصلا روش یا ابزار جدیدی بسازیم، از هم مراقبت کنیم و رسوم و آیینهای جمعی را برگزار کنیم.
گفتوگوهای ما بخشی از همدستی ما است. ما از دل این گفتگوکردنها، روایتکردنها، تولیدکردنها و بهطور خلاصه این همجواری بدنهایمان یاد میگیریم که چطور در برابر خواستههای جنسی صاحب کار بایستیم، چطور شبها دیرتر به خوابگاه برویم، در مواجهه با گشت ارشاد چگونه برخورد کنیم، چطور به بارداری ناخواستهمان پایان دهیم و در این راه دروغهایی سر هم کنیم که شاید ماجرا را پنهان کند.
زنان گاه میپندارند که راه نجات از موقعیت فرودستشان این است که رفتارهای مردانه را الگوبرداری کنند. یعنی از طریق خاموشکردن صدای دیگران صدای خود را بلند کنند و بهزور، تهدید، تحقیر و دیگریسازی متوسل شوند. یعنی بهجای اینکه رابطه ستمی که زن را زن و مرد را مرد کرده است به هم بزنیم، میخواهیم خود به ستمگر دیگری تبدیل شویم.
خشونت ابزاری است برای درهم شکستن مقاومت
خشونت در مقابل مقاومت ما برای بازپسگیری و ساخت فضاهای جدید بوده است. مگر میتوانستند و میتوانند بدون خشونت حجاب را اجباری کنند؟ مگر میتوانند بدون خشونت ساعت ورودمان را به خوابگاه تنظیم کنند؟ آب، غذا، هوا و محل زندگی را پولی کنند؟
خشونت ابزاریست برای رامکردن بدنها و در دست گرفتن تولیدهای ما انسانها. تولیداتی که منشأ میل ما به زندگی است. بدن زن که خود تولیدگر است در طول تاریخ بهطور مستقیم هدف این خشونت بودهاست. از این روست که خشونت جنسی فقط خشونت یک فرد علیه دیگری نیست. در نظام مردسالار بدن زنانه به شیای قابل تصرف و مصرف تبدیل شده است.
این تهدیدشدگی بدنها منحصر به بدن زنان نیست. هر بدنی که در سلسلهمراتب اجتماعی در جایگاه فرودست قرار میگیرد و با استانداردهای تعریفشده در تضاد است بهنحوی هدفِ خشونت است؛ برای مثال کودکی که در مدرسه آزار میبیند، فردی که روی صندلی چرخدار مینشیند و فضای شهری جایی برای او ندارد، بدنی با هویت جنسی متفاوت که برچسب بیماری میخورد، مهاجری که رد مرز میشود و بدنهایی که در کوهستانها و نیزارها هدف گلوله قرار میگیرند.
پتانسیلهای حوزهی عمومی و جمعها برای شکلدادن به گفتگو
با وجود تمام اینها، ما باید به سمت ساختن جمعهای خود پیش برویم. جمعهایی حول محلی که زندگی میکنیم، فضایی که کار میکنیم، فضایی که درس میخوانیم و … . جاییکه میتوانیم دربارهی تجربههای زیست مشترکمان با هم گفتگو کنیم، همدردی کنیم، دانش خلق کنیم و دست به تولید بزنیم. جمعهایی که به ما امکان خلق فضاهای جدید و بازپسگیری فضاهای پیشین را میدهد. جمعهایی که به ما این امکان را بدهد که فراتر از گفتگو برویم، در آنها احساس امنیت کنیم، بتوانیم خودِ واقعیمان را فارغ از قضاوتها روایت کنیم، همدستانی پیدا کنیم، مشکلاتمان را برای هم مطرح کنیم، برای آنها راهحل پیدا کنیم و با هم برای حل آنها اقدام کنیم.
شعار «شخصی سیاسی است» از مهمترین شعارهای فمینیستی از دهه هفتاد به این سو است. بیان خشونت و زور، اَشکال روزمره سلطه و مرئیکردن سازوکارهای پنهان ستم از اولین قدمها برای نشاندادن ابعاد سیاسی و ساختاری خشونت علیه زنان است و در همین فرایند است که جایگزین رهاییبخش خود را مییابیم.
متن کامل این نوشتار را در #نقد بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-271
#مقاومت #همبستگی #افسون_همصدایی #جنبش_زنان #سازمانیابی
@naghd_com
@bidarzani
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
اجتماع دستها
برای همسایگان، همسنگران و همباوران نوشتهی: افسون همصدایی کنش رسانهای بدون مواجهه فیزیکی و گفتگوی رودررو، ما را بهسمت کنشهای فستفودی هدایت میکند. چرا که وقتی کنشی از رسانه آغاز میشود و به رسا…
📌پیرامون اندیشهی فمینیستیِ سیاه
تاملی در باب سلطه و مقاومت به میانجی پارادایم تقاطعی
نوشتهی: مینو علینیا
ترجمهی: مهتاب حاتمیطاهر
🔸 پاتریشیا هیل کالینز سطح اندیشگی در سه عرصهی تجارب روزمره و تاریخی سرکوب و مقاومت زنان آمریکاییِ آفریقایی تبار، معرفتشناسی فمینیستیِ سیاه و نظریهی اجتماعی انتقادی را ارتقا بخشیده است. بالندگی و بسط یافتن اندیشهی فمینیستی سیاه به واسطهی تعامل پویای آن با مبارزات هر روزهی زنان سیاه است، از این رو اهمیت اندیشهی فمینیستی سیاه نه تنها به سبب سهم آن در نظریهها و روششناسیهای اجتماعی/اانتقادی، بلکه در ارائهی دانشی است که جنبشهای عدالت اجتماعی میتوانند از آن بهرهمند شوند. اندیشهی فمینیستی سیاه به منظور روشن ساختن پیوندهای میان وجوه ساختاری، نمادین و روزمرهی سلطه و مبارزات فردی و جمعی در عرصههای متفاوت زندگی اجتماعی، از تحلیلهای تقاطعی (Intersectional) بهره میگیرد. کالینز برای درک تجربیات زنان آمریکاییِ آفریقاییتبار رهیافتی تفسیرگرایانه ارائه میدهد. با اینحال، اهمیت اندیشهی فمینیستی سیاه بسیار فراتر از ایالاتمتحده و اجتماعهای سیاهپوستان آمریکا است.
این مقاله به مفاهیم کالینز از جمله تقاطعیافتگی، نسبت میان ستم و مقاومت، و سیاست توانمندسازی میپردازد.
🔸 اندیشهی فمینیستی سیاه به افشای نحوهی سامانیابی سلطه و عملکرد آن در حوزههای مختلف قدرت میپردازد. در همان حال که مسیر مبارزه و توانمندسازی را نشان میدهد، چالشها و دشواریهای مبارزه با ستم تقاطعیافته و درهمتنیده را برجسته میسازد، زیرا جایگاههای متعدد و چندگانهی عاملان اجتماعی از یک سو، و همزمانی موقعیتهای متعدد و متقاطع ستمگری از دیگر سو، نسبت سلطه و مقاومت را به شدت پیچیده میسازد. افراد و گروهها، بسته به اینکه در ساختارها و سلسله مراتب اجتماعی چه جایگاه و موقعیتی را اشغال کرده باشند میتوانند به یکی از چرخدندههای نظامهای سرکوبگر بدل شده و سلطه را بازتولید کنند. افراد میتوانند بطور همزمان در یک شرایط تحت سلطه باشند و در شرایط دیگری سلطهگر باشند.
🔸 زنان سیاه در سرتاسر زندگیشان در آمریکا، همواره احساس کردهاند که بر سر دوراهی وفاداری به پیوندهای نژادیشان ازیکسو و پیوندهای جنسیتی از سوی دیگر قرار داشتهاند. بیگمان، برای آنها، انتخاب یکی به نفع دیگری به معنای موضعگیری علیه خود بوده است، اما آنها تقریبا همیشه نژاد را انتخاب کردهاند: گونهای ایثار خویشتن زنانه و انسانیشان به طرفداری از همبستگی نژادی... این (دوراهی) برای بسیاری از گروههای تحت انقیاد در سرتاسر جهان، به ویژه زنان که با ستم تقاطعیافته و چندلایه روبهرو هستند، تجربهای مشترک است. فرهنگِ مقاومت که حول مبارزه با استعمارگری، نژادپرستی و اشغال خارجی شکل گرفته است اغلب فرهنگی مذکرمحور و پدرسالار بوده است. این فرهنگ مردانه، خواست زنان برای کسب حقوقشان را تهدید و خسرانی برای اتحاد و یگانگیِ اجتماع و مبارزهی مشترک میبیند. خود زنان نیز اشتیاقی به برابری با مردانِ خود، مردانی که همچون خودشان آزاد نیستند نشان نمیدهند. ایدهی متحدشدن در برابر دشمن مشترک و چشمپوشی از بیعدالتیهای داخلی، نشاندهندهی شکلگیری آن چیزی است که کالینز تحت عنوان «زمینهی فرهنگی منسجم» توصیف میکند.
🔸 مبارزهی جداگانهی هر گروهی به عنوان بخشی از جنبش بزرگتر مبارزه با مناسبات سلطهجویی و سلطهپذیری، به سایر پروژههای عدالت اجتماعی وابسته است. به این جهت مبارزه با همهی اشکال سلطه و انقیاد مستلزم گفتوگو، همبستگی و ائتلاف گروهها و جنبشهای مختلف است. اما، به این سبب که گروهها جایگاههای متفاوتی را اشغال میکنند، آنها به نحو متفاوتی به قدرت و منابع دسترسی دارند، در شکلگیری سلطه و مقاومت نقشهای متفاوتی ایفا میکنند و تجارب و اهداف متفاوتی دارند. کالینز بر این باور است که به رسمیت شناختن تواریخ متفاوت گروهی، تجارب متفاوت و اهداف و پروژههای سیاسی متفاوت «شالوده و بنیان جدیدی برای توسعهی سیاست تقاطعی» فراهم میسازد...
🔹متن کامل مقاله را در نقد بخوانید
#فمینیسم #تقاطعیافتگی #اینترسکشنالیتی #جنبش_زنان #عدالت_اجتماعی
@bidarzani
تاملی در باب سلطه و مقاومت به میانجی پارادایم تقاطعی
نوشتهی: مینو علینیا
ترجمهی: مهتاب حاتمیطاهر
🔸 پاتریشیا هیل کالینز سطح اندیشگی در سه عرصهی تجارب روزمره و تاریخی سرکوب و مقاومت زنان آمریکاییِ آفریقایی تبار، معرفتشناسی فمینیستیِ سیاه و نظریهی اجتماعی انتقادی را ارتقا بخشیده است. بالندگی و بسط یافتن اندیشهی فمینیستی سیاه به واسطهی تعامل پویای آن با مبارزات هر روزهی زنان سیاه است، از این رو اهمیت اندیشهی فمینیستی سیاه نه تنها به سبب سهم آن در نظریهها و روششناسیهای اجتماعی/اانتقادی، بلکه در ارائهی دانشی است که جنبشهای عدالت اجتماعی میتوانند از آن بهرهمند شوند. اندیشهی فمینیستی سیاه به منظور روشن ساختن پیوندهای میان وجوه ساختاری، نمادین و روزمرهی سلطه و مبارزات فردی و جمعی در عرصههای متفاوت زندگی اجتماعی، از تحلیلهای تقاطعی (Intersectional) بهره میگیرد. کالینز برای درک تجربیات زنان آمریکاییِ آفریقاییتبار رهیافتی تفسیرگرایانه ارائه میدهد. با اینحال، اهمیت اندیشهی فمینیستی سیاه بسیار فراتر از ایالاتمتحده و اجتماعهای سیاهپوستان آمریکا است.
این مقاله به مفاهیم کالینز از جمله تقاطعیافتگی، نسبت میان ستم و مقاومت، و سیاست توانمندسازی میپردازد.
🔸 اندیشهی فمینیستی سیاه به افشای نحوهی سامانیابی سلطه و عملکرد آن در حوزههای مختلف قدرت میپردازد. در همان حال که مسیر مبارزه و توانمندسازی را نشان میدهد، چالشها و دشواریهای مبارزه با ستم تقاطعیافته و درهمتنیده را برجسته میسازد، زیرا جایگاههای متعدد و چندگانهی عاملان اجتماعی از یک سو، و همزمانی موقعیتهای متعدد و متقاطع ستمگری از دیگر سو، نسبت سلطه و مقاومت را به شدت پیچیده میسازد. افراد و گروهها، بسته به اینکه در ساختارها و سلسله مراتب اجتماعی چه جایگاه و موقعیتی را اشغال کرده باشند میتوانند به یکی از چرخدندههای نظامهای سرکوبگر بدل شده و سلطه را بازتولید کنند. افراد میتوانند بطور همزمان در یک شرایط تحت سلطه باشند و در شرایط دیگری سلطهگر باشند.
🔸 زنان سیاه در سرتاسر زندگیشان در آمریکا، همواره احساس کردهاند که بر سر دوراهی وفاداری به پیوندهای نژادیشان ازیکسو و پیوندهای جنسیتی از سوی دیگر قرار داشتهاند. بیگمان، برای آنها، انتخاب یکی به نفع دیگری به معنای موضعگیری علیه خود بوده است، اما آنها تقریبا همیشه نژاد را انتخاب کردهاند: گونهای ایثار خویشتن زنانه و انسانیشان به طرفداری از همبستگی نژادی... این (دوراهی) برای بسیاری از گروههای تحت انقیاد در سرتاسر جهان، به ویژه زنان که با ستم تقاطعیافته و چندلایه روبهرو هستند، تجربهای مشترک است. فرهنگِ مقاومت که حول مبارزه با استعمارگری، نژادپرستی و اشغال خارجی شکل گرفته است اغلب فرهنگی مذکرمحور و پدرسالار بوده است. این فرهنگ مردانه، خواست زنان برای کسب حقوقشان را تهدید و خسرانی برای اتحاد و یگانگیِ اجتماع و مبارزهی مشترک میبیند. خود زنان نیز اشتیاقی به برابری با مردانِ خود، مردانی که همچون خودشان آزاد نیستند نشان نمیدهند. ایدهی متحدشدن در برابر دشمن مشترک و چشمپوشی از بیعدالتیهای داخلی، نشاندهندهی شکلگیری آن چیزی است که کالینز تحت عنوان «زمینهی فرهنگی منسجم» توصیف میکند.
🔸 مبارزهی جداگانهی هر گروهی به عنوان بخشی از جنبش بزرگتر مبارزه با مناسبات سلطهجویی و سلطهپذیری، به سایر پروژههای عدالت اجتماعی وابسته است. به این جهت مبارزه با همهی اشکال سلطه و انقیاد مستلزم گفتوگو، همبستگی و ائتلاف گروهها و جنبشهای مختلف است. اما، به این سبب که گروهها جایگاههای متفاوتی را اشغال میکنند، آنها به نحو متفاوتی به قدرت و منابع دسترسی دارند، در شکلگیری سلطه و مقاومت نقشهای متفاوتی ایفا میکنند و تجارب و اهداف متفاوتی دارند. کالینز بر این باور است که به رسمیت شناختن تواریخ متفاوت گروهی، تجارب متفاوت و اهداف و پروژههای سیاسی متفاوت «شالوده و بنیان جدیدی برای توسعهی سیاست تقاطعی» فراهم میسازد...
🔹متن کامل مقاله را در نقد بخوانید
#فمینیسم #تقاطعیافتگی #اینترسکشنالیتی #جنبش_زنان #عدالت_اجتماعی
@bidarzani
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
پیرامون اندیشهی فمینیستیِ سیاه
تاملی در باب سلطه و مقاومت به میانجی پارادایم تقاطعی نوشتهی: مینو علینیا ترجمهی: مهتاب حاتمیطاهر پاتریشیا هیل کالینز ، سطح اندیشگی در سه عرصهی تجارب روزمره و تاریخی سرکوب و مقاومت زنان آمریکای…
#معرفی_کتاب
📚تاریخ سیاسی زنان، مبارزات طبقاتی و آزادیخواهی زنان
✍🏽 تونی کلیف / مترجم: نیکزاد زنگنه
از مقدمهی کتاب:
جنبش زنان به درستی از اینکه زنان «از دید تاریخ پنهان ماندهاند» شکایت دارد اما میان این ناپیدایی و ماهیت طبقاتی شیوهی نگارش و آموزش تاریخی جامعهی ما ارتباطی نمیبیند. تاریخی که تنها بر فعالیتهای نخبگان حاکم یعنی پادشاهان، ژنرالها، نخستوزیرها، پاپها، بانکدارها، کارخانهدارها، هنرمندان بزرگ، دانشمندان و فلاسفه متمرکز است و در میان آنها به جز چند ملکه، امپراتریس و ژاندارک باقی همه مرد هستند. ازاینرو، تاریخ در قالب یک داستان مردانه نگاشته شده است. اما در میان مردان نیز تنها تعداد محدودی افتخار ورود به این تاریخ را یافتهاند. پس این شکایت که زنان از تاریخ حذف شدهاند، بدون توجه به این که اکثر مردان نیز عملاً دچار سرنوشت مشابهی شدهاند، به معنای پذیرش انگارههای نخبهگرایانهی بنیادین تاریخِ «رسمی» است. تنها مخالفان ثابتقدم این مجموعهی عقاید غالب، مارکسیستها هستند؛ آنها اعلام میکنند که «تاریخِ جوامع، تاریخِ مبارزهی طبقاتی است» و از این رو است که طبقات استثمارشده و ستمدیده نیز – چه مرد و چه زن – به اندازهی طبقات حاکم سوژهی تاریخ هستند... تأکید ما در سراسر این کتاب بر زنان طبقهی کارگر بهعنوان سوژههای تاریخ است؛ به عنوان تاریخسازان...تاریخِ تلاش برای سازماندهی زنان طبقهی کارگر در سازمانهای سوسیالیستی مانند تاریخ عمومی جنبش طبقهی کارگر، داستان طولانی فرازها و فرودها است؛ داستان دستاوردهای شگرف و ناکامیهای جانسوز. با این وجود مبارزه ادامه دارد؛ حتی اگر قرار باشد که همه چیز را از نو آغاز کنیم.
#جنبش_زنان #تاریخ_زنان #زنان_طبقه_کارگر
نشر افکار/ چاپ اول: بهار ۱۴۰۰/ ۴۵۰ صفحه/ ۱۲۵ هزار تومان
@bidarzani | @NashrAfkar
📚تاریخ سیاسی زنان، مبارزات طبقاتی و آزادیخواهی زنان
✍🏽 تونی کلیف / مترجم: نیکزاد زنگنه
از مقدمهی کتاب:
جنبش زنان به درستی از اینکه زنان «از دید تاریخ پنهان ماندهاند» شکایت دارد اما میان این ناپیدایی و ماهیت طبقاتی شیوهی نگارش و آموزش تاریخی جامعهی ما ارتباطی نمیبیند. تاریخی که تنها بر فعالیتهای نخبگان حاکم یعنی پادشاهان، ژنرالها، نخستوزیرها، پاپها، بانکدارها، کارخانهدارها، هنرمندان بزرگ، دانشمندان و فلاسفه متمرکز است و در میان آنها به جز چند ملکه، امپراتریس و ژاندارک باقی همه مرد هستند. ازاینرو، تاریخ در قالب یک داستان مردانه نگاشته شده است. اما در میان مردان نیز تنها تعداد محدودی افتخار ورود به این تاریخ را یافتهاند. پس این شکایت که زنان از تاریخ حذف شدهاند، بدون توجه به این که اکثر مردان نیز عملاً دچار سرنوشت مشابهی شدهاند، به معنای پذیرش انگارههای نخبهگرایانهی بنیادین تاریخِ «رسمی» است. تنها مخالفان ثابتقدم این مجموعهی عقاید غالب، مارکسیستها هستند؛ آنها اعلام میکنند که «تاریخِ جوامع، تاریخِ مبارزهی طبقاتی است» و از این رو است که طبقات استثمارشده و ستمدیده نیز – چه مرد و چه زن – به اندازهی طبقات حاکم سوژهی تاریخ هستند... تأکید ما در سراسر این کتاب بر زنان طبقهی کارگر بهعنوان سوژههای تاریخ است؛ به عنوان تاریخسازان...تاریخِ تلاش برای سازماندهی زنان طبقهی کارگر در سازمانهای سوسیالیستی مانند تاریخ عمومی جنبش طبقهی کارگر، داستان طولانی فرازها و فرودها است؛ داستان دستاوردهای شگرف و ناکامیهای جانسوز. با این وجود مبارزه ادامه دارد؛ حتی اگر قرار باشد که همه چیز را از نو آغاز کنیم.
#جنبش_زنان #تاریخ_زنان #زنان_طبقه_کارگر
نشر افکار/ چاپ اول: بهار ۱۴۰۰/ ۴۵۰ صفحه/ ۱۲۵ هزار تومان
@bidarzani | @NashrAfkar
Telegram
نشر افکار
منتشر شد:
تاریخ سیاسی زنان
مبارزات طبقاتی و آزادیخواهی زنان
نویسنده: تونی کلیف
مترجم: نیکزاد زنگنه
نشر افکار
چاپ اول: بهار 1400
450 صفحه
125000 تومان
@NashrAfkar
تاریخ سیاسی زنان
مبارزات طبقاتی و آزادیخواهی زنان
نویسنده: تونی کلیف
مترجم: نیکزاد زنگنه
نشر افکار
چاپ اول: بهار 1400
450 صفحه
125000 تومان
@NashrAfkar
بيدارزنى
🟣 #بیدارزنی : تصاویری از تجمعات بیست و دوم خرداد سالهای ۱۳۸۵ و ۱۳۸۴ #همبستگی_جنبش_زنان_ایران @bidarzani
🟣 #بیدارزنی : تاریخچهی بیست و دوم خرداد در جنبش زنان ایران
دههی هشتاد دورهی ظهور ائتلافها و کارزارهایی از جمله کمپین زنان و مردان علیه خشونت تا ۸ مارس، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز، کمپین قانون بیسنگسار، کمپین حق ورود به استادیومها، کمپین علیه خشونتهای ناموسی، ائتلاف اعتراضی به لایحه حمایت از خانواده، ائتلاف علیه طرحهای تبعیضآمیز جنسیتی در دانشگاهها، در تاریخ جنبش زنان بوده است.
▪️روز بیست و دوم خرداد روز #همبستگی_جنبش_زنان_ایران نامگذاری شده است.
برگزاری تجمع ۲۲ خرداد سال ۸۴ از سوی گروهی از زنان به نام «جمع همانديشی فعالان جنبش زنان» مطرح شد و در ادامه حدود ۹۰ گروه و ۳۵۰ فعال سیاسی و مدنی برای این تجمع فراخوان دادند.
در ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ با عنوان «نقض حقوق زنان در قانون اساسی ايران» مقابل دانشگاه تهران در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد.
اين تجمع با استقبال و حمايت گروههای مختلف زنان، انجمنها و سازمانهای اجتماعی و فرهنگی و سياسی روبرو بود، اگر چه با خشونت پلیس آغاز شد اما به دلیل شرایط پیش از انتخابات و فشار تجمعکنندگان برگزار شد.
تجمع ۲۲ خرداد سال ۸۵ را با حمایت طيف وسيعی از فعالان دانشجويی و سنديکايی برگزار شد و خواست مشخص آن، تغيير قوانين تبعيض آميز در جمهوری اسلامی بود.
همزمان متن حقوقی سادهای دربارهی قوانین تبعیضآمیز در رابطه با چندهمسری، طلاق، ولایت و حضانت فرزند، ارث، تابعیت، سن مسئولیت کیفری و ... منتشر و توزیع شد.
این تجمع با حمله نيروهای پليس و ضرب و شتم زنان و مردان شرکتکننده مواجه شد و حدود ۷۰ نفر بازداشت شدند که گرچه به تدريج آزاد شدند اما برای آنها پروندههای قضايی تشکيل شد. اولین حضور زنان نیروی انتظامی بود که برای پراکندن تجمعکنندگان به میدان آمده بودند.
شیرین عبادی، نسرین ستوده و لیلی علی کرمی به عنوان وکلای این زنان شکایتی را علیه «اقدام غیرقانونی نیروی انتظامی» تنظیم کردند. به گفتهی نسرین ستوده، پزشک قانونی آثار ضرب و جرح را روی بدن شاکیان تأیید کرده بود و بازپرس سه بار نماینده نیروی انتظامی را خواسته بود، اما «هر سه بار نماینده نیروی انتظامی از حضور در مرجع قضایی خودداری کرد.» در نهایت قرار منع تعقیب علیه متهمان صادر شد و در عوض دستگیرشدگان میدان هفت تیر برای محاکمه به دادگاه انقلاب سپرده شدند.
🟣 آن چه که به عقيده فعالان جنبش زنان، اهميت ۲۲ خرداد را برجسته میکند به وجود آمدن تشکلهای زنان (کمپين جمعآوری يک ميليون امضا برای تغيير قوانين تبعيض آمیز و گروه مادران صلح) از دل آن تجمع است.
▪️برخی از شعارها و پلاکاردها عبارت بودند از:
«ما زنیم، انسانیم، اما حقی نداریم»، «قانون ضد زن منسوخ باید گردد»، «قانون ضد انسانی ملغی باید گردد».
👈 جزئیات تجمعات بیست و دوم خرداد سال ٨۴ و ٨۵ را در مصاحبهی جلوه جواهری، گزارش ژیلا بنییعقوب و گزارش مریم حسینخواه میتوانید مطالعه کنید.
#جنبش_زنان
#بیستودومخردادماه
@bidarzani
دههی هشتاد دورهی ظهور ائتلافها و کارزارهایی از جمله کمپین زنان و مردان علیه خشونت تا ۸ مارس، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز، کمپین قانون بیسنگسار، کمپین حق ورود به استادیومها، کمپین علیه خشونتهای ناموسی، ائتلاف اعتراضی به لایحه حمایت از خانواده، ائتلاف علیه طرحهای تبعیضآمیز جنسیتی در دانشگاهها، در تاریخ جنبش زنان بوده است.
▪️روز بیست و دوم خرداد روز #همبستگی_جنبش_زنان_ایران نامگذاری شده است.
برگزاری تجمع ۲۲ خرداد سال ۸۴ از سوی گروهی از زنان به نام «جمع همانديشی فعالان جنبش زنان» مطرح شد و در ادامه حدود ۹۰ گروه و ۳۵۰ فعال سیاسی و مدنی برای این تجمع فراخوان دادند.
در ۲۲ خرداد ۱۳۸۴ با عنوان «نقض حقوق زنان در قانون اساسی ايران» مقابل دانشگاه تهران در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد.
اين تجمع با استقبال و حمايت گروههای مختلف زنان، انجمنها و سازمانهای اجتماعی و فرهنگی و سياسی روبرو بود، اگر چه با خشونت پلیس آغاز شد اما به دلیل شرایط پیش از انتخابات و فشار تجمعکنندگان برگزار شد.
تجمع ۲۲ خرداد سال ۸۵ را با حمایت طيف وسيعی از فعالان دانشجويی و سنديکايی برگزار شد و خواست مشخص آن، تغيير قوانين تبعيض آميز در جمهوری اسلامی بود.
همزمان متن حقوقی سادهای دربارهی قوانین تبعیضآمیز در رابطه با چندهمسری، طلاق، ولایت و حضانت فرزند، ارث، تابعیت، سن مسئولیت کیفری و ... منتشر و توزیع شد.
این تجمع با حمله نيروهای پليس و ضرب و شتم زنان و مردان شرکتکننده مواجه شد و حدود ۷۰ نفر بازداشت شدند که گرچه به تدريج آزاد شدند اما برای آنها پروندههای قضايی تشکيل شد. اولین حضور زنان نیروی انتظامی بود که برای پراکندن تجمعکنندگان به میدان آمده بودند.
شیرین عبادی، نسرین ستوده و لیلی علی کرمی به عنوان وکلای این زنان شکایتی را علیه «اقدام غیرقانونی نیروی انتظامی» تنظیم کردند. به گفتهی نسرین ستوده، پزشک قانونی آثار ضرب و جرح را روی بدن شاکیان تأیید کرده بود و بازپرس سه بار نماینده نیروی انتظامی را خواسته بود، اما «هر سه بار نماینده نیروی انتظامی از حضور در مرجع قضایی خودداری کرد.» در نهایت قرار منع تعقیب علیه متهمان صادر شد و در عوض دستگیرشدگان میدان هفت تیر برای محاکمه به دادگاه انقلاب سپرده شدند.
🟣 آن چه که به عقيده فعالان جنبش زنان، اهميت ۲۲ خرداد را برجسته میکند به وجود آمدن تشکلهای زنان (کمپين جمعآوری يک ميليون امضا برای تغيير قوانين تبعيض آمیز و گروه مادران صلح) از دل آن تجمع است.
▪️برخی از شعارها و پلاکاردها عبارت بودند از:
«ما زنیم، انسانیم، اما حقی نداریم»، «قانون ضد زن منسوخ باید گردد»، «قانون ضد انسانی ملغی باید گردد».
👈 جزئیات تجمعات بیست و دوم خرداد سال ٨۴ و ٨۵ را در مصاحبهی جلوه جواهری، گزارش ژیلا بنییعقوب و گزارش مریم حسینخواه میتوانید مطالعه کنید.
#جنبش_زنان
#بیستودومخردادماه
@bidarzani
رادیو فردا
سالگرد تجمع ۲۲ خرداد؛ کامیابی ها و ناکامی جنبش زنان
روز بيست و دوم خرداد در ميان طيف وسيعی از فعالان مدافع برابری حقوق زن و مرد در ايران، «روز همبستگی زنان» نام گرفته است.
📌 پیشگامان تغییر: جنبش زنان در ترکیه
✍🏽 بورجو کاراکاش
برگردان: مهتاب محبوب
#بیدارزنی : «من اول یک زنم و بعد یک روزنامهنگار. در کشوری که سرکوب سیاسیْ زندگیهای روزمرهمان را احاطه کرده، چندان که هر روز نفس کشیدن را سختتر میکند، من یک «روزنامهنگار فمینیست»ام و زندگی و روزنامهنگاری را از منظر فمینیستی میبینم. من نمیتوانم در ترکیه، جایی که حقوق زنان مدام زیر ضرب میرود و روزی نیست که زنی کشته نشود، جور دیگری [بدون رویکرد فمینیستی] بیندیشم. به رغم این واقعیت، ما باید امیدوار باشیم، چرا که جنبش زنان در ترکیه سرکوب زنان را در این کشور که ما آن را خانه میدانیم، برملا میکند.
زنان و جامعه LGBTI+[۱] از جمله گروههایی از مردم بودند که از طرف رژیم توتالیتر حزب عدالت و توسعه (آ.ک.پ) به عنوان دشمن، برچسب خوردهاند. این البته تصادفی نیست. همچنین تصادفی نبود که نخستوزیر سابق و رئیس جمهور فعلی رجب طیب اردوغان، درست بعد از آن که آ.ک.پ در سال ۲۰۱۱ «وزارت سیاستهای خانواده و امور اجتماعی» را جایگزین «وزارت امور زنان» کرد، گفت: «ما یک حزب دموکراتیک محافظهکار هستیم. خانواده برای ما مهم است».
ما به جای صحبت درباره لغو کنوانسیون استانبول، باید بحث کنیم که در صورت عدم اجرای این کنوانسیون چه خواهد شد. از همین الان میبینیم که دولت عامدانه تمرکز این بحثها را تغییر میدهد. اما ما درباره چه موضوعی باید حرف بزنیم؟ پیش از هر چیز، مردان هر روزه زنان را در ترکیه میکشند، اما ما به اندازه کافی خانههای امن زنان نداریم. خانههای امن موجود برای قدرتمندسازی زنان کار نمیکنند، چه برسد به انجام مطالعاتی برای حل مسئله (خشونت). علیرغم خواسته کنوانسیون، آموزش متمرکز بر جنسیت به قضات و دادستان ها ارائه نمی شود».
#جنبش_زنان_ترکیه #خروج_کنوانسیون_استانبول
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/42884
@bidarzani
✍🏽 بورجو کاراکاش
برگردان: مهتاب محبوب
#بیدارزنی : «من اول یک زنم و بعد یک روزنامهنگار. در کشوری که سرکوب سیاسیْ زندگیهای روزمرهمان را احاطه کرده، چندان که هر روز نفس کشیدن را سختتر میکند، من یک «روزنامهنگار فمینیست»ام و زندگی و روزنامهنگاری را از منظر فمینیستی میبینم. من نمیتوانم در ترکیه، جایی که حقوق زنان مدام زیر ضرب میرود و روزی نیست که زنی کشته نشود، جور دیگری [بدون رویکرد فمینیستی] بیندیشم. به رغم این واقعیت، ما باید امیدوار باشیم، چرا که جنبش زنان در ترکیه سرکوب زنان را در این کشور که ما آن را خانه میدانیم، برملا میکند.
زنان و جامعه LGBTI+[۱] از جمله گروههایی از مردم بودند که از طرف رژیم توتالیتر حزب عدالت و توسعه (آ.ک.پ) به عنوان دشمن، برچسب خوردهاند. این البته تصادفی نیست. همچنین تصادفی نبود که نخستوزیر سابق و رئیس جمهور فعلی رجب طیب اردوغان، درست بعد از آن که آ.ک.پ در سال ۲۰۱۱ «وزارت سیاستهای خانواده و امور اجتماعی» را جایگزین «وزارت امور زنان» کرد، گفت: «ما یک حزب دموکراتیک محافظهکار هستیم. خانواده برای ما مهم است».
ما به جای صحبت درباره لغو کنوانسیون استانبول، باید بحث کنیم که در صورت عدم اجرای این کنوانسیون چه خواهد شد. از همین الان میبینیم که دولت عامدانه تمرکز این بحثها را تغییر میدهد. اما ما درباره چه موضوعی باید حرف بزنیم؟ پیش از هر چیز، مردان هر روزه زنان را در ترکیه میکشند، اما ما به اندازه کافی خانههای امن زنان نداریم. خانههای امن موجود برای قدرتمندسازی زنان کار نمیکنند، چه برسد به انجام مطالعاتی برای حل مسئله (خشونت). علیرغم خواسته کنوانسیون، آموزش متمرکز بر جنسیت به قضات و دادستان ها ارائه نمی شود».
#جنبش_زنان_ترکیه #خروج_کنوانسیون_استانبول
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/42884
@bidarzani
بیدارزنی
پیشگامان تغییر: جنبش زنان در ترکیه ترجمه مهتاب محبوب - بیدارزنی
این مطلب به سرکوب زنان، به عقب راندن دستاوردهای حقوقیشان توسط حزب عدالت و توسعه، عدم اجرای قوانین و مقاومت جنبش زنان دربرابر آن میپردازد.
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ همه از انقلاب زنانه میگویند، اما چگونه؟
نوشتهی: شکیبا عسگرپور
17 اوت 2021
🔸 طی سالهای گذشته، صدای رسای زنان معترض، دادخواه، مطالبهگر و یا «بدنهای مفرد شورشگر» همچون خطشکن فضاهایی راکد و منجمد منعکس شده است. از فریادهای تاریخساز زن معترض عرب و تکرار «آقا، مظاهرات سلمیه» تا ردیف اول اعتراضات صنفی، معیشتی و یا همراهی با بدنهی دیگر کارگران، این زنان هستند که دلیرانه و متکی بر خشمی ناشی از سالها انباشتِ «گستره» تبعیض و خشونت، صدا و حضورشان، فضا و مکان را تسخیر میکند.
به موازات این دینامیسم طبقاتی و جنسیتی و بحرانهای درونْ قدرتِ پیاپی، خیزشهای شهری در اتحاد با اعتراضات خوزستان شکل گرفت. پس از طرح مطالبات مشترک و اعتصابات هفتتپه و مابقی تشکلهای کارگری، حالا بزرگترین اعتصاب «واحدهای نفت، گاز و پتروشیمی» وارد دومین ماه خود شده است و دامنهی این اعتصاب، بیش از ۱۱۴ مرکز نفتی را دربرگرفته است.
🔸 از «کمیته زنان» کارخانه ماشینسازی تبریز و اعلان اتحاد با کارگران زنِ «بدون قرارداد کاری» آذرالکتریک در ۵ خرداد ۱۳۵۸ تا حضور کارگران زن در اعتصابات عظیم نفت در ۵ خرداد ۱۴۰۰، یک تاریخ ۴۲ ساله از اقتصاد سیاسی اشتغال زنان وجود دارد. از ایستادگی زنان روستاهای لاهیجان و سیاهکل مقابل ماموران مراتع و جنگلبانی رژیم شاه تا وادار نمودن دولت احمدینژاد در عقبنشینی، عدم پرداخت قبوض برق/آب/گاز و مخالفت با تبعات ویرانگر اقتصادی آزادسازی قیمتها، یک تاریخ مقاومت روزمره تهیدستان جریان دارد.
🔸 با مجزا قراردادن بدنهی فعالان حقوق زنان و نقش آنان در آگاهیبخشی، احقاق حقوق زنان و ایستادگی علیه آپارتاید جنسیتی، اقتصادی و سیاسی، تاریخ صفوف زنان دانشجو در عرصههای سیاسی و همچنین جریانات صنفی «معلمان» و «پرستارانِ» زن طی سالهای گذشته، میتوانیم وجوهِ دیگرِ نقش زنان و اعتراضات آنان را در سه بخش:
الف) کارگران و بیثباتکاران، ب) بدنهی حمایتگر و ج) کالبدهای مطرود و شورشگر قرار دهیم.
🔸 اما پیش از بررسی این موارد، نگاهی به ظهور، عملکرد و افول «سازمانهای سیاسی زنان» در سه سال حیاتی پس از انقلاب ۵۷ تا سرکوب تابستان ۶۰ درج شده است، چرا که پاسخ به این پرسشها بسیار ضروری است:
۱) آیا آلترناتیو رهاییبخش در زمان فعلی، نوعی بازیابیِ صرفِ همان سازمانها خواهد بود؟
۲) آیا وجود سازمانهای سیاسی زنان، مانع از شکل مبارزهی «خودانگیخته» و «غیر متشکل» زنان میشد؟
۳) در اطلاق این انقلاب زنانه، تبعات شیوهی تولید سرمایهداری ایران با محوریت تحمیل رنج مضاعف بر زنان و ضرورت گذار از آن بررسی شده است؟ و یا بدیلهای بوروکراتیک آن در یک «بورژوازی ملی» از جانب یک پارلمانیسمِ کمترِ نابرابر و جنسیتزده خواهد بود؟
۴) آیا شاخص جنسیت و زنانه بودنِ چهرهی اعتراضات باعث اطلاق گزارهی انقلاب زنانه میشود؟ و اگر پاسخ مثبت است، بر چه بستر مادی و تشکلیابی، از بالقوگی این انقلاب گفته میشود؟
🔹متن کامل این مقاله را در #وبسایت_نقد بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2r9
#شکیبا_عسگرپور #مبارزه_طبقاتی #پاندمی_کرونا
#انقلاب_زنانه #جنبش_زنان #ستم_جنسیتی
👇🏽
@naghd_com
@bidarzani
▫️ همه از انقلاب زنانه میگویند، اما چگونه؟
نوشتهی: شکیبا عسگرپور
17 اوت 2021
🔸 طی سالهای گذشته، صدای رسای زنان معترض، دادخواه، مطالبهگر و یا «بدنهای مفرد شورشگر» همچون خطشکن فضاهایی راکد و منجمد منعکس شده است. از فریادهای تاریخساز زن معترض عرب و تکرار «آقا، مظاهرات سلمیه» تا ردیف اول اعتراضات صنفی، معیشتی و یا همراهی با بدنهی دیگر کارگران، این زنان هستند که دلیرانه و متکی بر خشمی ناشی از سالها انباشتِ «گستره» تبعیض و خشونت، صدا و حضورشان، فضا و مکان را تسخیر میکند.
به موازات این دینامیسم طبقاتی و جنسیتی و بحرانهای درونْ قدرتِ پیاپی، خیزشهای شهری در اتحاد با اعتراضات خوزستان شکل گرفت. پس از طرح مطالبات مشترک و اعتصابات هفتتپه و مابقی تشکلهای کارگری، حالا بزرگترین اعتصاب «واحدهای نفت، گاز و پتروشیمی» وارد دومین ماه خود شده است و دامنهی این اعتصاب، بیش از ۱۱۴ مرکز نفتی را دربرگرفته است.
🔸 از «کمیته زنان» کارخانه ماشینسازی تبریز و اعلان اتحاد با کارگران زنِ «بدون قرارداد کاری» آذرالکتریک در ۵ خرداد ۱۳۵۸ تا حضور کارگران زن در اعتصابات عظیم نفت در ۵ خرداد ۱۴۰۰، یک تاریخ ۴۲ ساله از اقتصاد سیاسی اشتغال زنان وجود دارد. از ایستادگی زنان روستاهای لاهیجان و سیاهکل مقابل ماموران مراتع و جنگلبانی رژیم شاه تا وادار نمودن دولت احمدینژاد در عقبنشینی، عدم پرداخت قبوض برق/آب/گاز و مخالفت با تبعات ویرانگر اقتصادی آزادسازی قیمتها، یک تاریخ مقاومت روزمره تهیدستان جریان دارد.
🔸 با مجزا قراردادن بدنهی فعالان حقوق زنان و نقش آنان در آگاهیبخشی، احقاق حقوق زنان و ایستادگی علیه آپارتاید جنسیتی، اقتصادی و سیاسی، تاریخ صفوف زنان دانشجو در عرصههای سیاسی و همچنین جریانات صنفی «معلمان» و «پرستارانِ» زن طی سالهای گذشته، میتوانیم وجوهِ دیگرِ نقش زنان و اعتراضات آنان را در سه بخش:
الف) کارگران و بیثباتکاران، ب) بدنهی حمایتگر و ج) کالبدهای مطرود و شورشگر قرار دهیم.
🔸 اما پیش از بررسی این موارد، نگاهی به ظهور، عملکرد و افول «سازمانهای سیاسی زنان» در سه سال حیاتی پس از انقلاب ۵۷ تا سرکوب تابستان ۶۰ درج شده است، چرا که پاسخ به این پرسشها بسیار ضروری است:
۱) آیا آلترناتیو رهاییبخش در زمان فعلی، نوعی بازیابیِ صرفِ همان سازمانها خواهد بود؟
۲) آیا وجود سازمانهای سیاسی زنان، مانع از شکل مبارزهی «خودانگیخته» و «غیر متشکل» زنان میشد؟
۳) در اطلاق این انقلاب زنانه، تبعات شیوهی تولید سرمایهداری ایران با محوریت تحمیل رنج مضاعف بر زنان و ضرورت گذار از آن بررسی شده است؟ و یا بدیلهای بوروکراتیک آن در یک «بورژوازی ملی» از جانب یک پارلمانیسمِ کمترِ نابرابر و جنسیتزده خواهد بود؟
۴) آیا شاخص جنسیت و زنانه بودنِ چهرهی اعتراضات باعث اطلاق گزارهی انقلاب زنانه میشود؟ و اگر پاسخ مثبت است، بر چه بستر مادی و تشکلیابی، از بالقوگی این انقلاب گفته میشود؟
🔹متن کامل این مقاله را در #وبسایت_نقد بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2r9
#شکیبا_عسگرپور #مبارزه_طبقاتی #پاندمی_کرونا
#انقلاب_زنانه #جنبش_زنان #ستم_جنسیتی
👇🏽
@naghd_com
@bidarzani
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
همه از انقلاب زنانه میگویند، اما چگونه؟
نوشتهی: شکیبا عسگرپور پاسخ به این پرسشها بسیار ضروری است: ۱) آیا آلترناتیو رهاییبخش در زمان فعلی، نوعی بازیابیِ صرفِ همان سازمانها خواهد بود؟ ۲) آیا وجود سازمانهای سیاسی زنان، مانع از شکل مبار…
📌گفتگو با سمیرا نبیپور درباره مجموعه مستند «زنان ملت»
زنانی که منتظر هیچ کس نماندند و سرنوشت خود را رقم زدند
#بیدارزنی: سمیرا نبیپور در نخستین تجربهی مستندسازی مستقل خود، قصد دارد مجموعه مستند «زنان ملت» را بسازد. قسمت نخست این مجموعه با عنوان «دبستان ناموس» به روایت تلاشهای «طوبی آزموده» (۱۳۱۵ _۱۲۵۷) برای راهاندازی مدرسهای برای دختران می پردازد؛ در دورانی که تحصیل دختران، پذیرفته شده نبود.
به گفته وی، قصد او از ساخت این مجموعه، شناساندن شخصیتهای زن تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران و شرح مبارزات آنها در راه به دست آوردن حقوق برابر در ایران پس از انقلاب مشروطه است: «زنانی که از جان و دل، از مال و آبرو و اعتبار و امنیت خود مایه گذاشتند؛ زنانی که منتظر هیچ کس نماندند، خود دست به کار شدند و با وجود ناملایمات و موانع بسیار در جامعهی سنتی ایران، تغییراتی شگرف در موقعیت و جایگاه زنان ایرانی به وجود آوردند. با این حال از تاریخ ایران معاصر، حذف شدهاند، هیچ نامی و نشانی در آن ندارند و زنان و دختران این سرزمین، از تاریخ تلاشها و تواناییهای آنها، بی اطلاع هستند.»
او برای ساخت اولین فیلم این مجموعه، کمپینی را به راه انداخته و مخاطبان خود را دعوت به حمایت مادی و معنوی از ساخت آن کرده است. با او گفتگویی کردیم تا از دلایل ساخت مجموعهی «زنان ملت» برای مخاطبان بیدارزنی بگوید.
از متن: _ با وسعت مطالعاتم درباره تاریخ زنان ایرانی به این نتیجه رسیدم که زنان، خود نخستین کسانی بودند که در موقعیت و جایگاه خویش تغییر و تحول بوجود آوردند. آنها خودشان اولین مدرسهها، روزنامهها و انجمنهای زنان را در دورهی مشروطه بنیان گذاشتند. خودشان به دنبال حق تحصیل بودند، برای مجلس نامه نوشتند و تقاضای مدرسه کردند. در اسناد تاریخی آمده که آنها تجمعی مقابل مجلس برگزار کردند و خواهان حق تحصیل دختران شدند و در پایان هم بیانیهای امضا کردند و به خودشان خرده گرفتند که چرا برای دختران پول جمع میکنید تا بزرگتر که شدند (۹-۱۰ ساله) جهیزیه برایشان بخرید و آنها را به خانهی شوهر بفرستید؟ این پول را صرف هزینه تحصیل دخترانتان کنید. این آگاهی از آن دوران، برای من باورنکردنی بود!
_ من فکر کردم خیلی خوب است این پروژه را به شیوه Crowd-funding (تامین سرمایه جمعی) و از طریق همیاری جمعی و اطلاعرسانی پیش ببرم. با این هدف که مخاطبان را نسبت به این موضوع حساس کنم. به آنها اطلاعات بیشتری بدهم تا بخواهند بیشتر بدانند و با ما همراه شوند...یکی دیگر از اهدافی که من در این کمپین در پیاش بودم، شناساندن فعالان، پژوهشگران و نویسندگان دغدغهمند واقعی بود. یعنی حامیان اصلی این کمپین را خواستم از میان چنین زنانی جستجو و معرفی کنم. بسیار به من گفتند که برای جلب حمایت به سراغ سلبریتیهای سینمایی و اینستاگرامی بروم که شاید در جذب حامی تاثیر داشته باشد. اما من نخواستم چنین پروژهای را به چنین سطحی تنزل بدهم. چند نفر از خانمهای سینماگر را درنظر داشتم، به دونفر هم پیام دادم که البته فرهنگی هستند و سلبریتی نیستند؛ ولی پاسخ ندادند و اتفاقا خوشحالم!
من میخواهم مخاطبان و حامیان ما، زنان دغدغهمند واقعی را بشناسند.
#جنبش_زنان_ایران #زنان_مشروطه
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43165
@bidarzani
زنانی که منتظر هیچ کس نماندند و سرنوشت خود را رقم زدند
#بیدارزنی: سمیرا نبیپور در نخستین تجربهی مستندسازی مستقل خود، قصد دارد مجموعه مستند «زنان ملت» را بسازد. قسمت نخست این مجموعه با عنوان «دبستان ناموس» به روایت تلاشهای «طوبی آزموده» (۱۳۱۵ _۱۲۵۷) برای راهاندازی مدرسهای برای دختران می پردازد؛ در دورانی که تحصیل دختران، پذیرفته شده نبود.
به گفته وی، قصد او از ساخت این مجموعه، شناساندن شخصیتهای زن تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران و شرح مبارزات آنها در راه به دست آوردن حقوق برابر در ایران پس از انقلاب مشروطه است: «زنانی که از جان و دل، از مال و آبرو و اعتبار و امنیت خود مایه گذاشتند؛ زنانی که منتظر هیچ کس نماندند، خود دست به کار شدند و با وجود ناملایمات و موانع بسیار در جامعهی سنتی ایران، تغییراتی شگرف در موقعیت و جایگاه زنان ایرانی به وجود آوردند. با این حال از تاریخ ایران معاصر، حذف شدهاند، هیچ نامی و نشانی در آن ندارند و زنان و دختران این سرزمین، از تاریخ تلاشها و تواناییهای آنها، بی اطلاع هستند.»
او برای ساخت اولین فیلم این مجموعه، کمپینی را به راه انداخته و مخاطبان خود را دعوت به حمایت مادی و معنوی از ساخت آن کرده است. با او گفتگویی کردیم تا از دلایل ساخت مجموعهی «زنان ملت» برای مخاطبان بیدارزنی بگوید.
از متن: _ با وسعت مطالعاتم درباره تاریخ زنان ایرانی به این نتیجه رسیدم که زنان، خود نخستین کسانی بودند که در موقعیت و جایگاه خویش تغییر و تحول بوجود آوردند. آنها خودشان اولین مدرسهها، روزنامهها و انجمنهای زنان را در دورهی مشروطه بنیان گذاشتند. خودشان به دنبال حق تحصیل بودند، برای مجلس نامه نوشتند و تقاضای مدرسه کردند. در اسناد تاریخی آمده که آنها تجمعی مقابل مجلس برگزار کردند و خواهان حق تحصیل دختران شدند و در پایان هم بیانیهای امضا کردند و به خودشان خرده گرفتند که چرا برای دختران پول جمع میکنید تا بزرگتر که شدند (۹-۱۰ ساله) جهیزیه برایشان بخرید و آنها را به خانهی شوهر بفرستید؟ این پول را صرف هزینه تحصیل دخترانتان کنید. این آگاهی از آن دوران، برای من باورنکردنی بود!
_ من فکر کردم خیلی خوب است این پروژه را به شیوه Crowd-funding (تامین سرمایه جمعی) و از طریق همیاری جمعی و اطلاعرسانی پیش ببرم. با این هدف که مخاطبان را نسبت به این موضوع حساس کنم. به آنها اطلاعات بیشتری بدهم تا بخواهند بیشتر بدانند و با ما همراه شوند...یکی دیگر از اهدافی که من در این کمپین در پیاش بودم، شناساندن فعالان، پژوهشگران و نویسندگان دغدغهمند واقعی بود. یعنی حامیان اصلی این کمپین را خواستم از میان چنین زنانی جستجو و معرفی کنم. بسیار به من گفتند که برای جلب حمایت به سراغ سلبریتیهای سینمایی و اینستاگرامی بروم که شاید در جذب حامی تاثیر داشته باشد. اما من نخواستم چنین پروژهای را به چنین سطحی تنزل بدهم. چند نفر از خانمهای سینماگر را درنظر داشتم، به دونفر هم پیام دادم که البته فرهنگی هستند و سلبریتی نیستند؛ ولی پاسخ ندادند و اتفاقا خوشحالم!
من میخواهم مخاطبان و حامیان ما، زنان دغدغهمند واقعی را بشناسند.
#جنبش_زنان_ایران #زنان_مشروطه
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43165
@bidarzani
بیدارزنی
دبستان ناموس - گفتگو با سمیرا نبیپور درباره مجموعه مستند «زنان ملت» - بیدارزنی
در گفتگو با سمیرا نبیپور کارگردان مجموعه مستند زنان ملت، او هدف از ساخت این مجموعه و دبستان ناموس را معرفی تاریخ مبارزات زنان دانست.
📌کردستان؛ میدان مبارزه علیه قتل زنان و قتلهای ناموسی در سالهای اخیر
✍🏽 گفتگوی نوشین شادکام با اوین مصطفیزاده
▪️در مدتی که فعالیت داشتید شاهد چه تغییراتی در شکل و شدت خشونتهای ناموسی در کردستان بودید؟ این تغییرات را بیشتر ناشی از چه میدانید؟
در ابتدا این را بگویم که نمیتوان هرشکل از قتل زنان را «قتل ناموسی» نامید؛ حال آنکه ما با نبود پژوهش و بررسیهای علمی در این رابطه، بسته به زمان و مکان در ایران روبرو هستیم و این پرداختن به قتلهای ناموسی را بسیار دشوار ساخته است، اما باتوجه به اینکه «قتل ناموسی» یک پدیده جهانیست و با تاکید به تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته، میتوان گفت این نوع قتل دارای مشخصههایی هست؛ مانند اینکه در ارتباط با مردان و دیگر جنسیتها نیز اتفاق میافتد، اغلب با برنامهریزی شده و همدستی ازقبل، دستهجمعی و از طرف خانواده خود زن انجام میگیرد و قاتل بعد از قتل احساس افتخار کرده و انگیزه قتل را مخفی نمیکند و مشخصه بارز آن این است که در ارتباط با «آبرو» است.
در رابطه با تغییراتی که حول قتل زنان یا قتلهای ناموسی روی داده میتوان به دو نوع آن اشاره کرد؛ اول اینکه در سالهای اخیر پرداختن به قتل زنان در سطح رسانههای کُردی و مبارزه زنان فعال با آن بیشتر شده و منجر گردیده موارد بیشتری از قتل زنان به نسبت قبل آشکار شود، به همین دلیل ما میبینم که قتل زنان در کردستان بیشتر از دیگر نقاط ایران برجستگی پیدا میکند. در حالی که در تمام نقاط ایران نیز موارد بسیاری از قتل زنان اتفاق میافتد اما با این حجم، رسانهای نمیشوند و ما این پوشش خبری را در ارتباط با دیگر جاهای ایران مشاهده نمیکنیم که من به شخصه این را رویهای از مبارزه علیه قتل زنان در کردستان میبینم....
این موضوع هم حائز اهمیت است که در ارتباط با اتنیکها بخشی از «فمنیست مرکز» ویژگیها و شرایط مختص این گروهها از لحاظ تقاطعیافتگی ستم را به رسمیت نمیشناسد. طوریکه خودشان را به عنوان جنبش فمینیستی سراسر ایران در دنیا مطرح کرده و مسئله را فقط در چهارچوب ستم جنسیتی به تنهایی مورد خوانش قرار میدهند. در مورد قتل زنان درمیان اتنیکها این موضوع به عنوان مسلهای «فرهنگی» چنان برجستە میشود که دیدگاه متفاوت و غیرواقعی از آنچه هست، بدون درنظرگرفتن ستم درهمتنیده و تاثیرات مضاعف آن بر خشونت علیه زنان را نمایان میکند.
#جنبش_زنان_کردستان #بیست_و_پنج_نوامبر #زن_کشی #نابرابری_و_تبعیض
▪️ادامهی متن را در وبسایت #بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43245
@bidarzani
✍🏽 گفتگوی نوشین شادکام با اوین مصطفیزاده
▪️در مدتی که فعالیت داشتید شاهد چه تغییراتی در شکل و شدت خشونتهای ناموسی در کردستان بودید؟ این تغییرات را بیشتر ناشی از چه میدانید؟
در ابتدا این را بگویم که نمیتوان هرشکل از قتل زنان را «قتل ناموسی» نامید؛ حال آنکه ما با نبود پژوهش و بررسیهای علمی در این رابطه، بسته به زمان و مکان در ایران روبرو هستیم و این پرداختن به قتلهای ناموسی را بسیار دشوار ساخته است، اما باتوجه به اینکه «قتل ناموسی» یک پدیده جهانیست و با تاکید به تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته، میتوان گفت این نوع قتل دارای مشخصههایی هست؛ مانند اینکه در ارتباط با مردان و دیگر جنسیتها نیز اتفاق میافتد، اغلب با برنامهریزی شده و همدستی ازقبل، دستهجمعی و از طرف خانواده خود زن انجام میگیرد و قاتل بعد از قتل احساس افتخار کرده و انگیزه قتل را مخفی نمیکند و مشخصه بارز آن این است که در ارتباط با «آبرو» است.
در رابطه با تغییراتی که حول قتل زنان یا قتلهای ناموسی روی داده میتوان به دو نوع آن اشاره کرد؛ اول اینکه در سالهای اخیر پرداختن به قتل زنان در سطح رسانههای کُردی و مبارزه زنان فعال با آن بیشتر شده و منجر گردیده موارد بیشتری از قتل زنان به نسبت قبل آشکار شود، به همین دلیل ما میبینم که قتل زنان در کردستان بیشتر از دیگر نقاط ایران برجستگی پیدا میکند. در حالی که در تمام نقاط ایران نیز موارد بسیاری از قتل زنان اتفاق میافتد اما با این حجم، رسانهای نمیشوند و ما این پوشش خبری را در ارتباط با دیگر جاهای ایران مشاهده نمیکنیم که من به شخصه این را رویهای از مبارزه علیه قتل زنان در کردستان میبینم....
این موضوع هم حائز اهمیت است که در ارتباط با اتنیکها بخشی از «فمنیست مرکز» ویژگیها و شرایط مختص این گروهها از لحاظ تقاطعیافتگی ستم را به رسمیت نمیشناسد. طوریکه خودشان را به عنوان جنبش فمینیستی سراسر ایران در دنیا مطرح کرده و مسئله را فقط در چهارچوب ستم جنسیتی به تنهایی مورد خوانش قرار میدهند. در مورد قتل زنان درمیان اتنیکها این موضوع به عنوان مسلهای «فرهنگی» چنان برجستە میشود که دیدگاه متفاوت و غیرواقعی از آنچه هست، بدون درنظرگرفتن ستم درهمتنیده و تاثیرات مضاعف آن بر خشونت علیه زنان را نمایان میکند.
#جنبش_زنان_کردستان #بیست_و_پنج_نوامبر #زن_کشی #نابرابری_و_تبعیض
▪️ادامهی متن را در وبسایت #بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43245
@bidarzani
بیدارزنی
قتلهای ناموسی و عملکرد جنبش زنان در کردستان در گفتگو با اوین مصطفیزاده - بیدارزنی
در سالهای اخیر پرداختن به قتلهای ناموسی در رسانههای کُردی و مبارزه زنان فعال بیشتر شده که نشان از همراهی نکردن جامعه کردستان با آن دارد.
📌 «آنها که ماندهاند استقامت میکنند و استقامت، نَفَس طولانی میخواهد»
🟣 گفتگو با «پرستو فروهر» درباره فصل دادخواهی قتلهای سیاسی پاییز ۷۷
🟡 (پروندهی ویژهی بررسی ۴ دهه دادخواهی زنان در ایران)
#بیدارزنی: قتلهای سیاسی سیستماتیک نویسندگان و روشنفکران در ایران طی دهههای پنجاه، شصت و هفتاد شمسی در داخل یا خارج ایران که گاهی با خونبارترین شکل ممکن و اغلب با عاملیت وزارت اطلاعات انجام میشد، ابعاد بسیط و مبهمی دارد؛ از تعداد این قتلها گرفته تا شیوه اعمال و دلایل احتمالی آن. اما قتلهای سیاسی با کاردآجین کردن #پروانه_اسکندری و #داریوش_فروهر در یکم آذرماه ۱۳۷۷ و ربودن و خفه کردن #محمد_مختاری در ۱۲ آذرماه و #محمدجعفر_پوینده در ۱۸ آذرماه شکل دیگری به خود گرفت. نه به دلیل شیوه جنایت، یا مکان یا عاملیت آن بلکه به دلیل آن چه حکومت در نهایت آنها را به عنوان قتل سیاسی توسط نهاد ذیل خود پذیرفت. هر چند این پذیرش با عنوان «نیروهای خودسر» بود و تنها به چند نفری که عامل بودند ختم شد و در نهایت هیچگاه آمرین قتلها محاکمه نشدند، محاکمهها در کل ناتمام ماند و در نهایت این خانوادههای کشتهشدگان و حامیان آنها بودند که بارها تهدید و زندانی شدند.
در این میان آذر ۷۷ آبستن فصل جدیدی از دادخواهی قتلهای سیاسی در ایران شد. این فصل جدید دادخواهی چگونه شکل گرفت؟ چه شد که در میان همه این قتلهای سیاسی، خانوادههای کشتهشدگان آذر ۷۷ پیامآوران حق دادخواهی در دهه هفتاد شدند؟ آنها چه مسیری را طی کردند و با دادخواهی در دورههای قبل و بعد از خود چه نسبتی دارند؟ برای پاسخ به این سوالات با پرستو فروهر، دختر زندهیادان پروانه اسکندری و داریوش فروهر گفتگویی داشتیم تا نظرات ایشان را نسبت به روند دادخواهی در این مقطع زمانی جویا شویم.
از متن:
▪️__چه شد که در مقطع آذر ۷۷ توانستید حاکمیت را مجاب به موضعگیری کنید و این تبدیل به یک صدا شد؛ صدای هماهنگی که در جامعه مثل بمب ترکید و به هر حال واکنشهای خیلی زیادی به دنبال داشت؟
▪️__ پرستو فروهر: خب، بیش از هر عاملی به شرایط سیاسی-اجتماعی وقوع این جنایتها برمیگردد. واقعگرایانه که نگاه کنیم، تفاوت را میشود در واکنش اجتماعی و حتی واکنش اطرافیان قربانیان دید. مثلاً اگر به مراسم خاکسپاری پدر و مادر من نگاه کنید، که البته در مراسم دیگر قربانیان قتلهای سیاسی پس از آن دو هم تکرار شد، شاهد یک حضور اجتماعی گسترده در اعتراض به این جنایتها هستیم، که اصلاً در قتلهای پیش آن امکان بروز نیافت. قتلهای سیاسی تا پیش از آن، هیچ واکنش اجتماعیای در درون ایران در پی نداشتند؛ حتی گردهمآیی برای سوگواری در جمعهای کوچک خانواده و اطرافیان مقتولان به شدت ممنوع شد و اغلب هم برگزار نشد. اعتراض نتوانست ابعاد بیرونی به خود بگیرد...
اگرچه در آن زمان شبکههای مجازی به عنوان بدیلی برای رسانههای تحت سانسور وجود نداشتند ولی رادیوهای بیرون از کشور وجود داشتند و بلندگوی بخشی از اپوزوسیون بودند که در درون ایران، صدایش امکان بروز نمییافت. به گزارشهای این رادیوها در آن دوره که رجوع کنید، از همان ابتدا یک واکنش اعتراضی شدید را بازتاب دادهاند. گزارشها و گفتگوها پر از خشم و درد هستند و با یک وضوح بیسابقه، انگشت اتهام به سمت ساختار قدرت نشانه گرفته است. و این، شرایط اجتماعی دگرگونشدهای است که در بسترش قتلهای سیاسی آذر ۷۷ اتفاق افتاد و به چنان واکنش اعتراضی انجامیدند. بدون این بستر اجتماعی، ما بازماندگان قربانیان، به هیچ وجه چنین امکان تاثیرگذاری و کانالیزه کردن اعتراضها را نمیتوانستیم داشته باشیم.
در آن روز، طبق گزارش بیبیسی بینالمللی، پنجاه هزار نفر در مراسم حضور داشتند. مسافت بین مسجد فخرالدوله، سر فخرآباد تا میدان بهارستان، مملو از جمعیت بود و فضایی کاملاً اعتراضی حاکم بود، با آنکه به وضوح حس میشد که بسیاری از آدمها میترسند. این به نظر من نمایانگر یک سرمایه اجتماعی-اعتراضی بزرگ بود که از یک سو به حکومت نشان داد که در به پاشنهی دیگری میچرخد. از سوی دیگر نیز دستمایهای شد در درون جامعه برای اعتراض به قتلها و پافشاری بر خواست دادخواهی. پس از آن روز هم، علیرغم موج ترس در میان مخالفان سیاسی و جامعه فرهنگی که با قتلهای سیاسی بعد مجید شریف، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده- بسیار سنگین شده بود؛ با این همه وقتی به سخنرانیها، مصاحبهها، یا گزارشهایی که داده شده، نگاه میکنید، نشاندهنده ترسخوردگی صرف نیستند، بلکه با وجود التهاب و واهمه، نمایانگر اعتراض و خشمی فروخورده است، که دارد سعی میکند مجرای بروز پیدا کند. این مجرا را در پافشاری بر دادخواهی یافت.
#جنبش_زنان_دادخواه #قتل_های_زنجیرهای
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43947
@bidarzani
🟣 گفتگو با «پرستو فروهر» درباره فصل دادخواهی قتلهای سیاسی پاییز ۷۷
🟡 (پروندهی ویژهی بررسی ۴ دهه دادخواهی زنان در ایران)
#بیدارزنی: قتلهای سیاسی سیستماتیک نویسندگان و روشنفکران در ایران طی دهههای پنجاه، شصت و هفتاد شمسی در داخل یا خارج ایران که گاهی با خونبارترین شکل ممکن و اغلب با عاملیت وزارت اطلاعات انجام میشد، ابعاد بسیط و مبهمی دارد؛ از تعداد این قتلها گرفته تا شیوه اعمال و دلایل احتمالی آن. اما قتلهای سیاسی با کاردآجین کردن #پروانه_اسکندری و #داریوش_فروهر در یکم آذرماه ۱۳۷۷ و ربودن و خفه کردن #محمد_مختاری در ۱۲ آذرماه و #محمدجعفر_پوینده در ۱۸ آذرماه شکل دیگری به خود گرفت. نه به دلیل شیوه جنایت، یا مکان یا عاملیت آن بلکه به دلیل آن چه حکومت در نهایت آنها را به عنوان قتل سیاسی توسط نهاد ذیل خود پذیرفت. هر چند این پذیرش با عنوان «نیروهای خودسر» بود و تنها به چند نفری که عامل بودند ختم شد و در نهایت هیچگاه آمرین قتلها محاکمه نشدند، محاکمهها در کل ناتمام ماند و در نهایت این خانوادههای کشتهشدگان و حامیان آنها بودند که بارها تهدید و زندانی شدند.
در این میان آذر ۷۷ آبستن فصل جدیدی از دادخواهی قتلهای سیاسی در ایران شد. این فصل جدید دادخواهی چگونه شکل گرفت؟ چه شد که در میان همه این قتلهای سیاسی، خانوادههای کشتهشدگان آذر ۷۷ پیامآوران حق دادخواهی در دهه هفتاد شدند؟ آنها چه مسیری را طی کردند و با دادخواهی در دورههای قبل و بعد از خود چه نسبتی دارند؟ برای پاسخ به این سوالات با پرستو فروهر، دختر زندهیادان پروانه اسکندری و داریوش فروهر گفتگویی داشتیم تا نظرات ایشان را نسبت به روند دادخواهی در این مقطع زمانی جویا شویم.
از متن:
▪️__چه شد که در مقطع آذر ۷۷ توانستید حاکمیت را مجاب به موضعگیری کنید و این تبدیل به یک صدا شد؛ صدای هماهنگی که در جامعه مثل بمب ترکید و به هر حال واکنشهای خیلی زیادی به دنبال داشت؟
▪️__ پرستو فروهر: خب، بیش از هر عاملی به شرایط سیاسی-اجتماعی وقوع این جنایتها برمیگردد. واقعگرایانه که نگاه کنیم، تفاوت را میشود در واکنش اجتماعی و حتی واکنش اطرافیان قربانیان دید. مثلاً اگر به مراسم خاکسپاری پدر و مادر من نگاه کنید، که البته در مراسم دیگر قربانیان قتلهای سیاسی پس از آن دو هم تکرار شد، شاهد یک حضور اجتماعی گسترده در اعتراض به این جنایتها هستیم، که اصلاً در قتلهای پیش آن امکان بروز نیافت. قتلهای سیاسی تا پیش از آن، هیچ واکنش اجتماعیای در درون ایران در پی نداشتند؛ حتی گردهمآیی برای سوگواری در جمعهای کوچک خانواده و اطرافیان مقتولان به شدت ممنوع شد و اغلب هم برگزار نشد. اعتراض نتوانست ابعاد بیرونی به خود بگیرد...
اگرچه در آن زمان شبکههای مجازی به عنوان بدیلی برای رسانههای تحت سانسور وجود نداشتند ولی رادیوهای بیرون از کشور وجود داشتند و بلندگوی بخشی از اپوزوسیون بودند که در درون ایران، صدایش امکان بروز نمییافت. به گزارشهای این رادیوها در آن دوره که رجوع کنید، از همان ابتدا یک واکنش اعتراضی شدید را بازتاب دادهاند. گزارشها و گفتگوها پر از خشم و درد هستند و با یک وضوح بیسابقه، انگشت اتهام به سمت ساختار قدرت نشانه گرفته است. و این، شرایط اجتماعی دگرگونشدهای است که در بسترش قتلهای سیاسی آذر ۷۷ اتفاق افتاد و به چنان واکنش اعتراضی انجامیدند. بدون این بستر اجتماعی، ما بازماندگان قربانیان، به هیچ وجه چنین امکان تاثیرگذاری و کانالیزه کردن اعتراضها را نمیتوانستیم داشته باشیم.
در آن روز، طبق گزارش بیبیسی بینالمللی، پنجاه هزار نفر در مراسم حضور داشتند. مسافت بین مسجد فخرالدوله، سر فخرآباد تا میدان بهارستان، مملو از جمعیت بود و فضایی کاملاً اعتراضی حاکم بود، با آنکه به وضوح حس میشد که بسیاری از آدمها میترسند. این به نظر من نمایانگر یک سرمایه اجتماعی-اعتراضی بزرگ بود که از یک سو به حکومت نشان داد که در به پاشنهی دیگری میچرخد. از سوی دیگر نیز دستمایهای شد در درون جامعه برای اعتراض به قتلها و پافشاری بر خواست دادخواهی. پس از آن روز هم، علیرغم موج ترس در میان مخالفان سیاسی و جامعه فرهنگی که با قتلهای سیاسی بعد مجید شریف، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده- بسیار سنگین شده بود؛ با این همه وقتی به سخنرانیها، مصاحبهها، یا گزارشهایی که داده شده، نگاه میکنید، نشاندهنده ترسخوردگی صرف نیستند، بلکه با وجود التهاب و واهمه، نمایانگر اعتراض و خشمی فروخورده است، که دارد سعی میکند مجرای بروز پیدا کند. این مجرا را در پافشاری بر دادخواهی یافت.
#جنبش_زنان_دادخواه #قتل_های_زنجیرهای
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43947
@bidarzani
بیدارزنی
«آنها که ماندهاند استقامت میکنند و استقامت، نَفَس طولانی میخواهد» - بیدارزنی
با پرستو فروهر درباره دادخواهی قتلهای سیاسی پاییز ۷۷ و پیوند آن با دادخواهان دوران دیگر در ایران به گفتگو نشستیم.