بيدارزنى
4.36K subscribers
5.41K photos
1.25K videos
176 files
4.22K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
Download Telegram
بيدارزنى
Photo
🟣 #بیدارزنی : حفر قبر در خاوران، داغی دیگر بر تن خانواده‌های جانباختگان دهه ۶۰


طی روزهای گذشته، تصاویر حفر قبرهای جدید در قبرستان خاوران، انتقاد حداکثری خانواده‌های جان‌باختگان کشتار تابستان ۶۷ را در پی داشته است. از سوی دیگر، «وبسایت بیداران» که اخبار مربوط به دادخواهی برای اعدام‌های سیاسی در دهه ۶۰ را پوشش می‌دهد، با انتشار گزارشی اعلام کرد:
«آیا این ترفند جدید حاکمیت است که در سی و چند سال گذشته، گاه به تزویر و گاه به زورِ سرنیزه کمر به نابودی این خاوران بسته؟ آن‌هم در شرایطی که به خاطرِ خطر کرونا، تجمع خانواده‌ها در خاوران با محدودیت مواجه است؟»

یکی از خانواده‌های دادخواه خاوران در تاریخ ۳ اردیبهشت با ارائه‌ی گزارشی در سایت بیداران نوشت: «امروز که به خاوران رفتم با شرایطی بسیار تلخ و دردناک روبرو شدم. در قطعه بالایی خاوران، بر گورهای جمعی عزیزان ما و در کنار قطعه بهاییان، تعدادی گور کنده و به نظر می‌رسید که دو بهایی را در آن جا دفن کرده‌اند. شوربختانه به تازگی بهائیان که فوت می‌کنند، سازمان بهشت زهرا که زیر نظر شهرداری است، اجازه دفن به بهاییان در محلی که هنوز جای زیادی برای دفن بهاییان دارند، نمی‌دهد و آن‌ها را وادار کرده‌اند که اجساد را در خاوران در قطعه گروهی اعدام شدگان دفن کنند. برای ما خانواده‌ها بسیار غم انگیز و دردناک است. حتی جای پدر، مادر، همسر، برادر و خواهرمان را نمی‌دانیم. تلاش‌های بسیاری نیز کرده‌ایم تا بدانیم که آن‌ها را کجا دفن کرده‌اند، ولی هیچ جوابی تا به حال به ما نداده‌اند و خاوران مثل همیشه خاری در چشمان‌شان است».

از سوی دیگر، منع دفن اجساد جامعه‌ی بهایی در زمین و‌ گورستان بهاییان از سوی سازمان بهشت‌زهرا و سازمان شهرداری، باعث شده است تا بهاییان، هیچ گزینه‌ی دیگری جز قبرهای از پیش آماده شده‌ی خاوران را در دست نداشته باشند.

🟣 وبسایت رادیو زمانه، در قالب گزارشی از این اقدام نوشته است: «تلاش حکومت ایران برای تخریب گورستان جمعی خاوران، به‌عنوان سندی برای اثبات اعدام‌ها در دهه ۶۰، پیش از این هم مسبوق به سابقه بوده است. منابع حقوق بشری در سال‌های گذشته از تخریب بخشی از گورستان خاوران و تبدیل آن به پارک خبر داده بودند. همچنین شرکت گاز در چند نوبت اقدام به حفر کانال در نزدیکی این گورستان کرده است».

جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران هم با انتشار اطلاعیه‌ای از حضور شماری از خانواده‌های اعدام شدگان ۶۷ در محل گورستان خاوران خبر داده و اعلام کرده که دست‌کم ۱۰ قبر جدید در این گورستان حفر شده که دو فرد درگذشته هم در این قبرها دفن شده‌اند.

این نهاد حقوق بشری در ادامه درباره‌ی نحوه برخورد مأموران امنیتی با خانواده‌ جان‌باختگان تابستان ۶۷ نوشته است: 
«مأموران امنیتی به خانواده‌ها هشدار دادند که گل نگذارند و زود بروند. یک فرد لباس شخصی هم مدت کوتاهی حضور داشت. خانواده‌ها قبلاً گل‌ها را بین بوته‌های خشک می‌گذاشتند‌، ولی مأموران اخیراً تمامی بوته‌های خشک را جمع و در گوشه‌ای آتش زده‌اند؛ زمین را هم صاف و برای دفن آماده کرده‌اند.»

#مادران_دادخواه
@bidarzani
🔴 بیانیه‌ی جمعی از فرزندان اعدام شدگان دهه شصت و قتل عام تابستان شصت و هفت

در طی چند روز گذشته چندین قبر جدید در محل گورهای دسته‌جمعی #خاوران حفر شده‌اند. این اولین بار نیست که حکومت جمهوری اسلامی تلاش می‌کند بقایای جنایاتش در سال های دهه ۶۰ و قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷ را بپوشاند و به فراموشی تاریخ بسپارد.
ما فرزندان اعدامیان سال های دهه ۶۰ و قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷ ادامه دهنده همان راهی هستیم که مادران، پدران و همسران دادخواه بیش از ۳۰ سال طی کرده و بسیاری از آنان دیگر در میان ما نیستند. ما تا روشن شدن وضعیت اجساد اعدام شدگان پنهانی سال ۱۳۶۷ هر تغییری در این خاک را محکوم می‌کنیم. پرچم دادخواهی ما تا همیشه برافراشته خواهد بود.

#مادران_دادخواه
👈🏽متن کامل بیانیه به همراه امضاها
@bidarzani
📌روایت سی و چهارم


چندین ماه بود که همسرم آشفته، درونگرا و غمگین بود به همین دلیل دچار مشکلاتی در رابطه‌مان شده بودیم. بالاخره با اصرار من برای حرف زدن، یک روز اشاره کرد حالم خوب نیست و یه چیزی رو باید بهت بگم و هر موقع تونستم میگم، پس‌اجازه بده به موقعش بگم. بالاخره بعد از یکی دو ماه تونستیم بشینیم صحبت کنیم. مشخصا از چهره‌اش اضطراب و ترس رو می‌خوندم. منو دعوت به آرامش کرد و گفت لطفا قول بده قاطی نکنی. گفتم مطمئن باش من برای گوش دادن و‌ حمایت اینجام فقط. هنوز نمی‌تونم فراموش کنم چقدر در رنج بود وقتی می‌خواست بگه، و گفت: توسط نزدیک‌ترین دوست من مورد تجاوز قرار گرفته ... از احساسش در حین و بعد از تجاوز گفت، اینکه شوکه شده بود و وحشتزده و هیچ کاری نمی‌تونست بکنه، انگار فلج شده بود و توان هیچ حرکتی نداشت ...
خشکم زده بود و از ابتدای حرف‌های همسرم داشتم به زمین نگاه می‌کردم، قدرت تفکر نداشتم. در اون لحظه فقط و فقط داشتم به این فکر می‌کردم که چطور باید به همسرم، یک آزاردیده و مورد تجاوز قرارگرفته واکنش نشون بدم؟ چطور حمایت کنم بدون اینکه حس بدی بهش بدم؟ چطور خشمم رو مدیریت کنم و یه وقت خشمم متوجه او نشه، چرا که یکی از علل ترس و سکوت او ترس از خشم من و واکنش بد من بود .علی‌رغم اینکه شناخت خوبی از واکنش‌های منطقی من داشت و به من اطمینان داشت، باز هم ترس از افشای این موضوع و واکنش من باعث شده بود چند ماه سکوت کنه و روز به روز حالش بدتر بشه.
در اون لحظه فقط سلامت روان و حال همسرم برام مهم بود. یکسال گذشته اخبار و روایات تجاوز رو می‌خوندم و همیشه دنبال می‌کردم، چون خودم در کودکی قربانی تجاوز بودم و با کمک مشاوره تونسته بودم از ترومای ناشی از اون اتفاق خلاص بشم. در نتیجه همیشه به دنبال کمک به قربانیان تجاوز بودم چون می‌دونستم در این جامعه چقدر سخته که حرف بزنند و مقصر شناخته نشن. اولین اقدام من این بود که یک جلسه اضطراری با روانشناسش بگذاریم که بدونیم چکار باید بکنیم.
در این جلسه من هم حضور داشتم. اولین نکته این بود که ماجرا را برای مشاور بازگو کرد در حالی که من کنارش بودم. مشاور گفت مهمترین چیز اینه که بتونید در موردش حرف بزنید. حالا در حدی که همسرم توان داشت، نیازی به گفتن جزییات نبود و منم حق نداشتم اصرار کنم که مو به مو جزییات رو بگه ولی لازم بود ما بتونیم در موردش بدون پرده حرف بزنیم و من فقط گوش بدم و همدلی کنم. باید از اینکه در سکوت فرو بره و سرکوب کنه اجتناب می‌کردیم. اما فقط موقعی که او می‌خواست باید حرف می‌زدیم. نباید من فشار میاوردم گرچه برام سخت بود که جزییات رو ندونم اما هدفم فقط سلامت روان همسرم بود. بنابرین سعی کردم به این میل کنجکاوی دامن نزنم و شرایطش را درک کنم. ‌مهمترین نکته این بود که تحت هیچ شرایطی او مقصر نبود با توجه به اینکه کاملا شرایط اون اتفاق از دست ما خارج و غیرقابل تصور بود. در نتیجه اینکه بگوییم شاید اشتباه از رفتار ما بوده که یک دوست نزدیک ‌به خودش اجازه داده به همسر دوستش تجاوز بکنه غلط بود!

ادامه روایت

#تجاوز #آزارجنسی #روایت #روایت_آزارجنسی

@bidarzani | بیدارزنی
📌يادداشت مددكار اجتماعي انجمن حمايت از حقوق كودكان درباره تجاوز جنسی

فاجعه مرگ ساناز ١٧ ماهه اولین خبر تجاوز به کودکان نبوده که ما را در بهت فرو برد، اما آنقدر تلخ و دردناک است که حتی برای صدمین یا هزارمین مورد همچنان برای مان تازگی دارد و هرگز عادی نمی شود. هر تکرار، عمق فاجعه و ضرورت اقدامات جهت اتمام این آسیب ها را بیش از پیش بر ما روشن می سازد. کودک آزاری جنسی به ویژه با تأکید بر آنچه بر طفل ١٧ ماهه گذشت، از چند منظر قابل توجه است...

ادامه مطلب

📌خشن ترين تجاوز به حريم كودكي در خانواده و ضرورت آموزش و بازنگری در قوانين

در يادداشت مديرعامل انجمن حمايت از حقوق كودكان، به بهانه واقعه منجر به مرگ كودك ١٧ ماهه آمده است: اکنون که سه روز از حادثه دردناک مرگ ساناز، بر اثر تجاوز پدر گذشته است، پلیس تهران اعلام کرده است که «پدر افغانی و روانی بوده است.» لازم به ذکر است که ملیت و وضعیت پدر نافی حق حمایت همه جانبه از کودک و خانواده‌اش نیست. چنین نگاه‌هایی تنها شرایط را دشوارتر می‌کند و از مسئولیت جامعه و دولت از سویی و هولناک بودن مساله از سوی دیگر نمی‏‌کاهد.

ادامه مطلب

@bidarzani | @irsprcorg
📌نام عزیزان ما را از صفحات تاریخ حذف نكنید!

✍🏽فرزانه راجی

این گونه دست‌اندازیها و محو کردن آثار جنایات پیشین تازگی ندارد، گاه به بهانه «ساماندهی» و گاه به بهانه «کمبود جا». نوشته زیر را شهریور ماه سال ١٣٨٤ نوشتم و پخش کردم، امروز هنوز همانجایم و این بار در اوضاع نابسامان مملکت که همواره برایشان «نعمت» محسوب می‌شود، وقیحانه تر کمر به نابودی نام و نشان عزیزان ما بسته‌اند.
----
ایمیل را كه خواندم دچار اضطراب شدم. جزییات آن را یادم نیست ولی مضمونش این بود كه مسئولین شهرداری و بهشت زهرا تصمیم گرفته‌اند گورستان خاوران را «ساماندهی» كنند. و دقیقا همین «ساماندهی» نگرانم كرد. باید كاری كرد. برای مرده‌ها یا برای زنده‌‌ها؟ نمی‌دانم. فرقی ندارد به هرحال به نظر می‌رسد گاهی مرده‌ها اهمیتشان از زنده‌ها بیشتر می‌شود.
شاید هم ترس از «ارواح» این زنده‌هاست كه عده‌ای را برآن‌داشته خانه‌ی ابدی آن‌ها را «ساماندهی» كنند. بر در هر«خانه»ای سنگی، پلاكی یا نشانی بگذارند و نام صاحب‌خانه را برآن بنویسند. و اگر جا كم آمد چی؟ نمی‌دانم. شاید همین باعث اضطرابم شد. حتما جا كم می‌آید. نمی‌دانم در آن گورستان چندصدمتری یا حداكثر ۱۰۰۰ متری، چند تا سنگ، پلاك یا نشان می‌شود گذاشت.
می‌دانم كه به راحتی می‌توان حق وحقوق مرده‌ها را نادیده گرفت، بویژه اگر كه صاحبی نداشته باشد. پس آن‌ها خیلی هم نگران «ارواح» مردگان نیستند، آن‌چه آن‌ها را نگران كرده زنده‌ها هستند. آن هم نه حق وحقوقشان، بلكه سوالاتشان. و ناتوانی اینان در پاسخ به این سوالات. پاسخ برای آن‌هم كشتار ویا پاسخ برای دفن دسته‌جمعی آن‌ كشته شدگان. مشكل آن‌ها زنده‌ها هستند، نه مرده‌ها. زنده‌ها هستند كه می‌دانند اگر مرده‌اشان را گوربه گور كنند و یا نشان گورش را پاك كنند دیگر پیدایش نخواهند كرد.
به خود گفتم: «خب تو كه تمام این سال‌ها یك بار بیشتر سرخاكش نرفتی، اضطرابت از چیست؟» اضطرابم نه از گور به گور شدن او است و نه از ناپدید شدن قبرش. آن‌چه مرا مضطرب می‌كند ناپدید شدن خودش است، خاطره‌اش است و پاك كردن اسمش از صفحه تاریخ. ومی‌دانم كه اگر بخواهند این كار را بكنند او خودش قادر نیست كاری بكند. تمام بار حفظ این نام به عهده من است. حفظ صفحات و یا حتی كلماتی از تاریخ.
یادم آمد اوایل دهه شصت بود كه تاریخ ایران را می‌خواندم و در هیچ كتابخانه‌ای دولتی و دانشگاهی نتوانستم نشانی از صفحات تاریخ سلسله پهلوی پیدا كنم. تمامی آن صفحات به عیان و با كمال گستاخی و بی‌مسئولیتی از كتاب‌های تاریخ كنده شده بود. مرده‌ها اینطوری حذف می‌شوند و تاریخ به اینگونه ابتر می‌شود و تحریف، بخصوص اگر كه مدعی نداشته باشد. بخصوص كه همه مخالف آن اشخاص و نام‌ها باشند، انگار كسی دلش برای تاریخ نمی‌سوزد!
خب اگر تصمیم بگیرند آن‌جا را دوباره بلدوز بیاندازند واین‌بار چمن بكارند و چندتایی هم سنگ قبر بگذارند، آن‌وقت چه كسی باور خواهد كرد كه فرشید نامی هم در آن گورستان به خاك سپرده شده یا اصلا چه كسی باور خواهد كرد كه او چگونه كشته شده‌؟ شاید هم كسانی بیایند و اساسا وجود چنین كسی در تاریخ را انكار كنند. آن‌وقت چه كسی باور خواهد كرد كه من برادری به نام فرشید داشتم كه روز ۱۷ مهر سال ۶۰، درست ۱۷ روز پس از دستگیری‌اش و حتما بدون محاكمه و دادگاه اعدام شد و هرگز ندانستیم در كدامین كنج و گوشه گورستان #خاوران با لباس‌های خونین برتنش به خاك سپرده شد؟ اضطرابم بخاطر از دست دادن دوباره او بود. بخصوص كه می‌دانستم این بار می‌توانم كاری بكنم و باید بجنبم...

👈🏽مطلب کامل در سایت «زنان ایران جهان»
@bidarzani
بيدارزنى pinned «📌استادآوازه‌خوان در آغوش مردسالاری ✍🏽منیژه مؤذن، مهتاب محبوب بیدارزنی:‌ آنچه در ادامه خواهید خواند نه دادگاهی در راستای صدور حکم گناهکار بودن یا نبودن یک متهم به آزار جنسی و یا تلاش برای حذف یک‌‌‌‌ هنرمند خطاکار از عرصه عمومی بلکه بررسی الگوی رایج جامعه…»
📌پیرامون اندیشه‌ی فمینیستیِ سیاه
تاملی در باب سلطه و مقاومت به میانجی پارادایم تقاطعی

نوشته‌ی: مینو علی‌نیا
ترجمه‌ی: مهتاب حاتمی‌طاهر


🔸 پاتریشیا هیل کالینز سطح اندیشگی در سه عرصه‌ی تجارب روزمره و تاریخی سرکوب و مقاومت زنان آمریکاییِ آفریقایی تبار، معرفت‌شناسی فمینیستیِ سیاه و نظریه‌ی اجتماعی انتقادی را ارتقا بخشیده است. بالندگی و بسط یافتن اندیشه‌ی فمینیستی سیاه به واسطه‌ی تعامل پویای آن با مبارزات هر روزه‌ی زنان سیاه است، از این رو اهمیت اندیشه‌ی فمینیستی سیاه نه تنها به سبب سهم آن در نظریه‌ها و روش‌شناسی‌های اجتماعی/اانتقادی، بلکه در ارائه‌ی دانشی است که جنبش‌های عدالت اجتماعی می‌توانند از آن بهره‌مند شوند. اندیشه‌ی فمینیستی سیاه به منظور روشن ساختن پیوندهای میان وجوه ساختاری، نمادین و روزمره‌ی سلطه و مبارزات فردی و جمعی در عرصه‌های متفاوت زندگی اجتماعی، از تحلیل‌های تقاطعی (Intersectional) بهره می‌گیرد. کالینز برای درک تجربیات زنان آمریکاییِ آفریقایی‌تبار رهیافتی تفسیرگرایانه ارائه می‌دهد. با این‌حال، اهمیت اندیشه‌ی فمینیستی سیاه بسیار فراتر از ایالات‌متحده و اجتماع‌های سیاه‌پوستان آمریکا است.
این مقاله به مفاهیم کالینز از جمله تقاطع‌یافتگی، نسبت میان ستم و مقاومت، و سیاست توانمندسازی می‌پردازد.

🔸 اندیشه‌ی فمینیستی سیاه به افشای نحوه‌ی سامان‌یابی سلطه و عملکرد آن در حوزه‌های مختلف قدرت می‌پردازد. در همان حال که مسیر مبارزه و توانمندسازی را نشان می‌دهد، چالش‌ها و دشواری‌های مبارزه با ستم‌ تقاطع‌یافته و درهم‌تنیده را برجسته می‌سازد، زیرا جایگاه‌های متعدد و چندگانه‌ی عاملان اجتماعی از یک ‌سو، و همزمانی موقعیت‌های متعدد و متقاطع ستم‌گری از دیگر سو، نسبت سلطه و مقاومت را به شدت پیچیده می‌سازد. افراد و گروه‌ها، بسته به اینکه در ساختارها و سلسله مراتب اجتماعی چه جایگاه و موقعیتی را اشغال کرده باشند می‌توانند به یکی از چرخ‌دنده‌های نظام‌های سرکوب‌گر بدل شده و سلطه را بازتولید کنند. افراد می‌توانند بطور همزمان در یک شرایط تحت سلطه باشند و در شرایط دیگری سلطه‌گر باشند.

🔸 زنان سیاه در سرتاسر زندگی‌شان در آمریکا، همواره احساس کرده‌اند که بر سر دوراهی وفاداری به پیوندهای نژادی‌شان ازیک‌سو و پیوندهای جنسیتی از سوی دیگر قرار داشته‌اند. بی‌گمان، برای آن‌ها، انتخاب یکی به نفع دیگری به معنای موضع‌گیری علیه خود بوده است، اما آن‌ها تقریبا همیشه نژاد را انتخاب کرده‌اند: گونه‌ای ایثار خویشتن زنانه و انسانی‌شان به طرفداری از همبستگی نژادی... این (دوراهی) برای بسیاری از گروه‌های تحت انقیاد در سرتاسر جهان، به ویژه زنان که با ستم‌ تقاطع‌یافته و چندلایه روبه‌رو هستند، تجربه‌ای مشترک است. فرهنگِ مقاومت که حول مبارزه با استعمارگری، نژادپرستی و اشغال خارجی شکل گرفته است اغلب فرهنگی مذکرمحور و پدرسالار بوده است. این فرهنگ مردانه، خواست زنان برای کسب حقوق‌شان را تهدید و خسرانی برای اتحاد و یگانگیِ اجتماع و مبارزه‌ی مشترک می‌بیند. خود زنان نیز اشتیاقی به برابری با مردانِ خود، مردانی که همچون خودشان آزاد نیستند نشان نمی‌دهند. ایده‌ی متحدشدن در برابر دشمن مشترک و چشم‌پوشی از بی‌عدالتی‌های داخلی، نشان‌دهنده‌ی شکل‌گیری آن چیزی است که کالینز تحت عنوان «زمینه‌ی فرهنگی منسجم» توصیف می‌کند.

🔸 مبارزه‌ی جداگانه‌ی هر گروهی به عنوان بخشی از جنبش بزرگتر مبارزه با مناسبات سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری، به سایر پروژه‌های عدالت اجتماعی وابسته است. به این جهت مبارزه با همه‌ی اشکال سلطه و انقیاد مستلزم گفت‌وگو، همبستگی و ائتلاف گروه‌ها و جنبش‌های مختلف است. اما، به این سبب که گروه‌ها جایگاه‌های متفاوتی را اشغال می‌کنند، آن‌ها به نحو متفاوتی به قدرت و منابع دسترسی دارند، در شکل‌گیری سلطه و مقاومت نقش‌های متفاوتی ایفا می‌کنند و تجارب و اهداف متفاوتی دارند. کالینز بر این باور است که به رسمیت شناختن تواریخ متفاوت گروهی، تجارب متفاوت و اهداف و پروژه‌های سیاسی متفاوت «شالوده و بنیان جدیدی برای توسعه‌ی سیاست تقاطعی» فراهم می‌سازد...

🔹متن کامل مقاله را در نقد بخوانید


#فمینیسم #تقاطع‌یافتگی #اینترسکشنالیتی #جنبش_زنان #عدالت_اجتماعی

@bidarzani
کلوئی ژائو، سینماگر رنگین‌پوست زن در نود و سومین دوره جوایز اسکار توانست با کسب اسکار بهترین فیلم و بهترین کاگردانی تاریخ‌ساز شود.

این سینماگر که متولد پکن است اولین زن رنگین‌پوستی محسوب می‌شود که اسکار بهترین کارگردانی را نصیب خود می‌کند. او همچنین فارغ از رنگ پوست خود نیز دومین زنی است که این جایزه را می‌برد. پیش از او تنها کاترین بیگلو با فیلم «مهلکه» توانسته بود به چنین موقعیتی دست یابد.

اما این دو جایزه تنها موفقیت فیلم «عشایر» در شب به‌یادماندنی اسکار نبود، بلکه فرانسیس مک‌دورماند، بازیگر اصلی زن این فیلم نیز توانست به اسکار دست یابد.
@bidarzani
@radiofarda
📌📌مارکسیسم، فمینیسم، و «اینترسکشنالیتی»

✍️شهرزاد مجاب و سارا کارپنتر/ ترجمه جلوه جواهری

«اینترسکشنالیتی» یکی از مفاهیم کلیدی فمینیستی است که برای تبیین چندگانگی تفاوت‌های برساخته‌ی اجتماعی به کار می‌رود. با آنکه این اصطلاح، برآمده از کنشگری فمینسیت‌های سیاه در دهه ۱۹۷۰ است؛ اما به مسئله‌ای اشاره دارد که دهه‌ها در خط مقدم مبارزات جهانی فمینیستی بوده است، اینکه چگونه باید سازمان زندگی انسان را براساس نژاد، جنسیت، سکسوالیته، طبقه، توانایی (جسمی و ذهنی) و موارد دیگر درک کنیم، و پروژه‌های سیاسی ما چطور به تعدد این عوامل در واقعیت زندگی پاسخ می‌دهند؟ مفهوم اینترسکشنالیتی یکی از پاسخ‌هایی است که می‌توان به این پرسش داد.

مفهوم اینترسکشنالیتی ریشه در فمینیسم سیاه دارد. نخست فعالان و محققان این مفهوم را برای بیان تجربه زنان سیاه‌پوستِ آمریکا از اشکال چندگانه و توأمان ستم، به کار بردند. آثار برجسته‌ی باربارا اسمیت، پاتریشیا هیل کالینز و انجمن رودخانه کمباهی تلاش‌هایی در همین راستا است (تیلور، ۲۰۱۷).

سپس، کیمبرلی کرنشاو، حقوقدان فمینیستِ آمریکایی-آفریقایی تبار، این مفهوم را برای گفتگو درباره تلاقی نژاد و جنسیت با خشونت و فقر در نظام عدالت کیفری آمریکا، گسترش داد. تألیف پاتریشیا هیل کالینز (۱۹۹۲) در زمینه‌ی فمینیسم سیاه و تدوین «ماتریس‌های سلطه» نیز به نظریه‌پردازی کامل‌تر مفهوم کمک کرد. در طول سه دهه‌ی گذشته، این اصطلاح در میان [رشته‌های] آموزش‌ انتقادی ضدنژادپرستی، مطالعات فمینیستی و مطالعات فرهنگی و دیگر [رشته‌ها] مقبولیت نظری و روش‌شناختی یافته است.

اما همانطور که آگیلار گوشزد می‌کند، کرنشاو «اینترسکشنالیتی را به عنوان یک نظریه مطرح کرد، اما ابداً آن را به عنوان نظریه‌ای تمامیت‌نگر، یا حتی یک روش‌شناسی در نظر نداشت و مطمئناً نمی‌دانست چه مناقشاتی را دامن می‌زند یا چه اندازه در میان رشته‌ها[ی درسی] و جغرافیاهای مختلف پیش می‌رود» (آگیلار، ۲۰۱۵: ۲۰۸).

#اینترسکشنالیتی

ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید:

https://bidarzani.com/34942
بيدارزنى pinned «📌📌مارکسیسم، فمینیسم، و «اینترسکشنالیتی» ✍️شهرزاد مجاب و سارا کارپنتر/ ترجمه جلوه جواهری «اینترسکشنالیتی» یکی از مفاهیم کلیدی فمینیستی است که برای تبیین چندگانگی تفاوت‌های برساخته‌ی اجتماعی به کار می‌رود. با آنکه این اصطلاح، برآمده از کنشگری فمینسیت‌های سیاه…»
🔴 #بیانیه مشترک پانزده تشکل شامل: سندیکاها و دیگر تشکلات مستقل کارگری، کانون‌های صنفی معلمان، تشکلات مستقل بازنشستگان و تشکلات مدافع حقوق زنان به مناسبت اول ماه مه (یازده اردیبهشت)، روز جهانی کارگر


گرامی باد "اول ماه مه" (یازده اردیبهشت)، روز همبستگی بین‌المللی کارگران جهان!

امسال هم در حالی به استقبال "اول ماه مه" روز همبستگی بین‌المللی طبقه‌ی کارگر می‌رویم که بحران جهانی سلامت، زندگی کارگران را تحت‌الشعاع قرار داده است.
واگیری جهانی کرونا (کوید-۱۹) همراه با بحران اقتصادی، کارگران و مزدبگیران و کسبه خرد را در تنگنا قرار داده است. در ایران بر اثر بی‌قابلیتی و ناکارآمدی حاکمیت و دولت، این وضعیت وخیم‌تر از گذشته و هر جای دیگری شده است.

فقدان سیاست‌های کارآمد بهداشتی و عدم اعمال قرنطینه‌های لازم، همراه با تامین هزینه‌های زندگی مردم، از سوی دولت، بحران معیشتی فرودستان را دامن زده است. با وجود آن که کارگران و زحمت‌کشان به درستی خواست اجرای واکسیناسیون فوری، رایگان و عمومی را فریاد می‌زنند و بر آن اصرار می‌ورزند، فرادستان و قدرت‌مداران در تامین واکسن کوتاهی آگاهانه و عامدانه‌ای دارند و می‌کوشند با بحران آفرینی‌ها، منافع گروه‌های خاصی از بدنه حاکمیت را تامین کنند. اصرار بر ساخت واکسن داخلی و واگذاری تامین واکسن به بخش خصوصی در این راستاست.

این مسئله به نوبه خود، بخش‌های وسیعی از جمعیت، به ویژه اقشار متوسط جامعه را در فقر روز افزونی گرفتار کرده و تعداد هر دم فزاینده ای از آنان را حاشیه‌نشین کرده است. در این میان وضع زنانِ کارگر و زحمت‌کش، از همه اسفبارتر است. بنا بر آمارهای موجود، در ادامه‌ی موج افزایش بیکاری‌ها و ‌اخراج‌ها، به‌ بهانه پاندمی کرونا، ۷۰ درصد زنان کارگر اخراج و از کار بیکار شده‌‌اند. در بحث معیشت نیز، این بی‌ثباتی و روندِ فقیرسازی سیستماتیک مزدبگیران، با تبعیض حداکثری، بیش از همه، خود را در وضعیت معیشتی زنان نمایان کرده است که حق اشتغال پایین، قرار گرفتن در صفِ نخست اخراج و بیکارسازی و منزوی‌ شدن زنان کارگر، از تبعات آن بوده، که به نوبه خود، زخم بزرگ دیگری را بر پیکر طبقه‌ی کارگر ایران وارد کرده است. در این میان وضع زنان کارگر خانگی که ممر درآمد خود را از دست داده‌اند از همه بدتر می‌باشد. هم تبعیض جنسیتی و هم بیکاری و ورشکستگی، فشار مضاعفی را بر این بخش از نیروی کار ایران وارد کرده است.

با اینهمه کارگران ایران و متحدانش در سال گذشته، مبارزه‌ی خستگی‌ناپذیر و پیگیری را در شرایطی که توازن قوا حاکم به نفع‌شان نبوده و فعالین کارگری و دیگر جنبش‌های اجتماعی زیر سرکوب چند لایه و نظام‌مندی قرار داشتند، به پیش برده‌اند. کارگران و حقوق‌بگیران در بخش‌های مختلف اقتصاد از صنعت بزرگ همچون پتروشیمی، هپکو، آذرآب، نیشکر هفت‌تپه، شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، فولاد خوزستان و . . . تا معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و زنان به اشکال‌ و طرق مختلف مبارزات خود را به پیش برده و مخالفت خود را با سیاست‌های خشن و نئولیبرالی دولت و حاکمیت نشان داده‌اند که در این میان می توان بطور ویژه از مبارزات خستگی‌ناپذیرِ کارگران هفت‌تپه یاد کرد که مسائل مهم و پایه‌ای چون خصوصی‌سازی، اختلاس‌های بزرگِ سهامداران و صاحبان اصلی هفت‌تپه را در سطح جامعه مطرح کرده و در مقابل، از نقش کارگر در تصمیم‌گیری‌ها و اداره شورائی سخن گفته‌اند. مبارزاتی که از جانب هم طبقه‌ای‌های آنان در اقصا نقاط جهان مورد حمایت قرار گرفته است. تا آن جا که بارها شاهد بیانیه‌ها و کمپین‌های حمایتی از جانب کارگران، سندیکاها و اتحادیه‌های بزرگ کارگری در نقاط دور و نزدیک جهان بوده‌ایم.

در برابر این همبستگی‌های ملی و بین‌المللی، گرایش‌های طرفدار سرمایه‌داری، انواع و اقسام طرح‌ها و آلترناتیوهای خروج از بحران را یکی بعد از دیگری پیشنهاد کرده و می‌کنند. هر روز ترفندی تازه ارائه می‌شود. اما کارگران ایران به تجربه دریافته‌اند که:

- راه چاره‌ی این مشکلات و رهائی از این وضعیت نمی‌تواند از جانب کسانی که خود در ایجاد آن‌ها نقش اصلی را تحت این یا آن نام ایفا کرده و می‌کنند مطرح شود. کارگران دیگر فریب دروغ‌ها و از جمله وعده و وعیدهای انتخاباتی را که هر چند سال یک‌بار تکرار می‌شود نمی‌خورند.

- راه چاره، همچنین از دل‌بستن به قدرت‌های بزرگ جهانی (از هر رنگ و قماشی که باشند) و سیاست‌بازی میان آن‌ها نیز به دست نمی‌آید. چنین دلبستگی‌هایی به قدرت‌هایی در جغرافیای سیاسی - چه جهانی و چه منطقه‌ای - در واقع گروگذاری و بخشیدن پیشاپیشِ دسترنج توده‌های زحمتکش و جاده صاف‌کنی برای سلطه‌گران جهت بهره‌برداری از منابع کشور و همین‌طور نفوذ تعیین کننده بیگانگان در تصمیم‌گیری‌های کلانِ اقتصادی، سیاسی و سوق‌الجیشی است.
ادامه👇
@bidarzani
ادامه 👈🏽مسأله‌ی قدرت‌های سلطه‌گر جهانی، هیچگاه، حفاظت از منافع طبقه‌ی کارگر و توده‌های زحمت‌کش در هیچ نقطه از جهان نبوده و نیست. راه چاره در ایران، مانند مبارزه‌ی طبقاتی در دیگر نقاط جهان، تنها از اتحاد و همبستگی طبقاتی میان خود کارگران و پیوند و همکاری مبارزاتی آن‌ها با دیگر زحمت‌کشان شهر و روستا حاصل می‌شود. کارگران و حقوق بگیران ایران بایستی با تشکیل و حفظ صفوف مستقل خود، اجازه سوءاستفاده به نیروهای غیرکارگری و طرح‌های فریبکارانه و پرطمطراق آن‌ها، در دفاع از سرمایه‌داری - که هیچ نشانی از عدالت اجتماعی و پذیرش نقش کارگران در مدیریت جامعه ندارند را - ندهند.

واقعیت این است که ما کارگران در شرایط کنونی با مشکل پراکندگی مواجه هستیم و این مسئله خود هشداری است که علی‌رغم ادامه کاری و ازخودگذشتگی در مبارزه و علی‌رغم اعلام همبستگی و همدلی آشکار و واقعی میان فعالان جنبش‌های اجتماعی، بدون یک همکاری جدی و سازمان‌یافته و سراسری در میان تمامی کارگران و زحمت‌کشان، قادر به مقابله با سیاست‌های ضدکارگری و تغییر شرایط موجود نخواهیم بود.

بارها تجربه کرده‌ایم که چگونه در نبود سازمان‌ها و نمایندگان مستقل کارگری باز هم مسئله تعیین حقوق حداقل به مضحکه‌ای تکراری و ملال‌آور تبدل شده است. در شرایطی که خط فقر برای یک خانوار ایرانی ساکن شهرهای بزرگ، باید حداقل ۱۲ میلیون تومان باشد و حتی تشکیلات وابسته و حکومتی چون خانه‌ کارگر از ۸ تا ۹ میلیون سخن می‌گوید، از پذیرش هزینه‌ی سبد خانوار برآورد شده‌ی هشت میلیون و دویست هزار تومانی سر باز زد و حتی به ناله‌ها و ضجّه‌های نمایندگان تشکل‌های مورد قبول و وابسته هم توجهی نکرد.

اکنون فقدان تشکیلات درون واحدهای کار و تشکیلات منطقه‌ای و سراسری کارگران با شدتی بیش‌تر از پیش، خود را نمایان ساخته و مبارزه‌ی خستگی ناپذیری را برای ایجاد آن‌ها را می‌طلبد.
بدون چنین تشکیلات منسجم و سراسری، تاثیرات حضور و مبارزه‌ی کارگران خیلی چشم‌گیر نبوده و نتایج کار، حداقلی، بی‌پشتوانه و شکننده خواهد بود.

در شرایط موجود، ایجاد یک شورای همکاری میان بخش‌های مختلف کارگران، کارمندان و مزدبگیران، معلمان، بازنشستگان، زنان، دانشجویان و بیکاران، بیش از پیش ضرورت دارد. این امر نه وظیفه‌ای در میان وظائف دیگر، بلکه حلقه اصلی کار سازمان‌دهی در جامعه و در بین کارگران و زحمت‌کشان است. بدون هماهنگی و رفتن به سوی ایجادِ نهادهای همکاری و سراسری برای هدایت مشترک جنبش‌های مطالباتی، قدرت این حرکات شجاعانه و پیگیر اعتراضی – مطالباتی به هدر می‌رود و راه برای سرکوب آن‌ها هموارتر می‌شود. تلاش برای همگرائی میان مبارزات پراکنده و گسترش همبستگی این مبارزات در سال پیش‌رو، ضرورتی فوری و حیاتی خواهد بود.

اعتصاب، ایجاد تشکل‌های آزاد و مستقل کارگری، حق مسلم کارگران ایران است!
رهائی کارگران تنها به دست خود کارگران ممکن خواهد شد!

۶‌‌ اردیبهشت ۱۴۰۰

۱- سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۲- سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه
۳- کانون صنفی فرهنگیان اسلامشهر
۴- کانون صنفی فرهنگیان گیلان
۵- انجمن صنفی معلمان مریوان_کردستان
۶- کانون صنفی فرهنگیان الیگودرز
۷- انجمن صنفی معلمان کردستان/ سقز و زیویه
۸- گروه فعالان زنان "بیدارزنی"
۹- اتحاد بازنشستگان
۱۰- شورای بازنشستگان ایران
۱۱- اتحاد سراسری بازنشستگان ایران
۱۲- گروه اتحاد بازنشستگان
۱۳- کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری
۱۴-کمیته پیگیری ایجاد تشکل‌های کارگری
۱۵- کانون گفتگوی بازنشستگان تامین اجتماعی

https://bidarzani.com/35012
@bidarzani
🔖‏ این روایت‌های زنان از سقط جنین و همراه نبودن مردها خیلی ترسناکه. تازه اینها که در چهارچوب ازدواج قانونیه. اونهایی که خارج از ازدواج چنین تجربه‌هایی داشتن چه دردی کشیدن.


تو هفته ۸‌ام بارداری خونریزی شدیدی کردم. دکترم گفت برو سونوگرافی نرگس اونجا اگه سقط رو تایید کرد، به من زنگ بزن بعد خودت رو برسون بیمارستان عرفان من عصر میام اونجا. تو راه زنگ زدم که وسط خیابونم و خونریزی دارم. هیچ چیز جلودارش نیست.

‏گفت: خانم نجفی رو به زور گیرآوردم و داریم صفحه‌آرایی می‌کنیم. روز دیگه‌ای وقت نداره. از خ آذربایجان پریدم تو یه تاکسی و رفتم بلوار کشاورز. صندلی تاکسی کثیف شد. پول بیشتری دادم و عذر خواهی کردم. داشتم از شرم و درد می‌مردم‌.

مسئول پذیرش تا من رو دید برد تو آبدارخونه یه ملافه پیچید ‏دورم و فرستاد تو اتاق. دکتر تاکید کرد جنین کوچک شده و در حال سقطه.

گواهی نوشت دوباره آژانس گرفتم و با چند ملافه اضافه که از مسئول پذیرش گرفتم سوار ماشین شدم و رفتم سعادت‌آباد. تمام راه از درد به خودم می‌ پیچیدم. راننده مضطرب بود و میگفت: آبجی طاقت بیار الان میرسونمت.

بعد ماشین رو ‏وسط خیابون رها کرد و من رو تا پذیرش بیمارستان همراهی کرد. مرد بیچاره شرم من رو که می‌دید دائما تکرار میکرد: "تو هم مثل خواهر منی ناراحت نباش مریضی مال آدمیزاده."

جواب سونوگرافی را به پذیرش دادم و گفتم دکتر فلاحپور منتظرمه. یه فرم گذاشت جلوم که این رو باید همسرت پر کنه پر کنه.
‏گفتم نیومده
گفت زنگ بزن بیاد.

شدت درد شرم و درد تحقیر طاقتم را طاق کرده بود. خواستم اون کاغذ رو مچاله کنم و بیمارستان رو بذارم روی سرم ولی چشمام سیاهی رفت...
دیدم آقایی با لباس سفید بالای سرم ایستاده میگه: نفیسه خانم بهتری؟ صدام رو میشنوی؟میخوام بیهوشت کنم اگه میتونی تا ده بشمار.

‏ساعت ۹ شب بیدار شدم و دیدم اومده بالای سرم. اصلا نفهمیدم کی و چطوری خبرش کرده بودن.



شبی که سر دخترم درد زایمان اومد سراغم،رفتم بهش گفتم فکر کنم درد زایمانم شروع شده،گفت سردیت کرده بگیر بخواب،بعدم خوابید،من نیمه شب حموم کردم،زنگ زدم مامانم از اونور تهران اومد،مامانم که رسید از خواب بیدار شد که چرا به من نگفتی،تقریبا دیگه داشتم وضع حمل می‌کردم.



‏ شاهکار این قضیه بابای منه. سر هیچ کدوم از ما بیمارستان که‌ نیومد‌ هیچ، تمام هزینه زایمان و بیمارستان رو‌ مامانم از اداره‌اش وام‌ گرفت داد. یک تجربه سقط مشابه هم قبل بچه آخری داشت. اون موقع من ۱۰ سالم بود و اون حال بد مامانم از جلوی چشمم هیچ وقت کنار نمیره و طبق معمول بابام نبود!


‏برخی تو کامنت‌ها می‌نویسن: 《مردها همینن دیگه.》نه عزیزان.
خیلی از مردانی که من می‌شناسم همین نیستن. این 《همین》نبود همدلی یا مراقبت نکردن از دیگری، نتیجه:
۱. آموزش ندادن مردان در خانواده و جامعه
و
۲. احساس نیاز نکردن خود مردان برای یادگیریه.

هر دو هم قابل تغییر.



‏آموزش! آموزش! آموزش!

همسر سابق من با افتخار تعریف می‌کرد که مادرش در شب زایمانش با اینکه از سر شب درد داشته صبوری کرده و ساعت ۲ نیمه شب با هزار رودربایستی شوهرش را از خواب بیدار کرده گفته فاصله‌ی دردهام کم شده و شدیدتر. پدر تا رفته حاضر بشه مادر با اون حالش ‏شیر گرم کرده تا همسرش بخوره چون معلوم نبوده تا کی زایمان طول بکشه و شوهرش معطل بیمارستان بشه.

بعد بچه به خاطر دیر رسیدن مادر به بیمارستان سیاه و کبود به دنیا اومده بوده.

از مردی که در همچی بستری تربیت بشه، چه انتظاری میره؟
پی‌نوشت: خانواده من هم از مردسالاری کم و کسری ندارن‌.



چقد قشنگ، بچه تو بدن ماست، درد و بدبختیش مال ماست، امضاشو یکی دیگه باید بزنه، حالا چی قشنگ‌تره؟ اینکه گاهی اون یکی دیگه یه بی مسئولیته.


#مادری
#بدن_زن
#حضانت
#ولایت_پدر
#سقط_جنین
#توییت

@bidarzani
@Zane_Ruz_Channel
📌صدایمان از دیوار «دانشگاه» بلندتر است

سروناز احمدی، البرز مشیری

📍بیدارزنی: سابقه تبعیض جنسیتی نه‌تنها در ساختار دانشگاه، بلکه در گروه‌های فعال دانشجویی نیز دیرینه است. درحالی‌که ستم جنسیتی موضوع فعالیت بسیاری از این گروه‌هاست، اما بسیاری‌شان به علت تفوق ساختار مردسالار بر گروه و مناسباتشان، با تبعیض دست‌ به‌ گریبان‌اند. بدون شک جنبش دانشجویی معاصر به علت مشارکت روزافزون زنان و افزایش حساسیت‌ها نسبت به ستم جنسیتی و پراتیک‌ها و فعالیت‌های معطوف به مسئله زنان، گامی بلند به‌سوی برابری برداشته است؛ اما گفتمان جریان‌های دانشجویی دغدغه‌مند نسبت به ستم جنسیتی، هنوز تا درونی کردن آگاهی فمینیستی در اعضا و گفتمانش فاصله دارد.


📍پس از برآمدن حرکت #من_هم در ایران بنا داریم در این متن پاره‌ای از ملاحظات را در خصوص گروه‌های دانشجویی فعال دغدغه‌مند نسبت به تبعیض جنسیتی و مورد مشخص آزار جنسی بیان کنیم. ما معتقدیم حرکت به‌سوی راه حلی جمعی بدون عزیمت از خود و نقد درون ماندگار گروه‌های فعال ممکن نیست؛ یعنی ابتدا باید از درون تنگناهای نظم موجود به ستیز علیه همین نظم برخاست تا بتوان افقی برای مبارزات آتی و بازکردن کلاف پیچیده تبعیض جنسیتی ترسیم کرد.

ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید:


https://bidarzani.com/35018
📌به مناسبت اول ماه مه (روز کارگر)- از روز جهانی زن تا روز معلم

✍🏽زنان آرزم (آورد رهایی زنان و مردان)
اردیبهشت ١۴٠٠

در چنان اوضاع آشفته و ویرانی به پیشواز روز کارگر و معلم می‌رویم که هر روز جان‌های عزیز بیشماری، قربانی به ظاهر ویروسی وحشی و در واقع قربانی بی‌تدبیری مسوولانی می‌شوند که سودایی جز قدرت و ثروت ندارند. مروری کوتاه بر آنچه که از روز زن (هشت مارس) تا روز کارگر (اول ماه مه) و روز معلم (١٢ اردیبهشت) بر مردم این دیار رفته، نشان از بی‌پناهی فرودستانی دارد که فقط در تلاش برای زنده ماندن‌اند. تعیین حداقل حقوقی چندین برابر زیر خط فقر در میانه‌ی تورمی به عنان گسیختگی ویروس کرونا، زندگی را بیش از پیش برای مردم دشوار کرده، عدم تهیه‌ی واکسن، اعلام پولی شدن و واگذاری ورود واکسن به سه شرکت بخش خصوصی بی‌نام و نشان، انجام ندادن اقدامات پیشگیرانه جدی و موثر برای جلوگیری از اوج مجدد همه گیری … همه وهمه حکایت از کیسه‌های گشادی دارد که قرار است از قِبَل این فاجعه‌ی انسانی پُر شوند و بهای آن را نیروی کار زحمتکش بخش درمان (پرستاران، بهیاران، کمک بهیاران، پزشکان، کارگران خدماتی بیمارستان‌ها) و سایر زحمتکشانی بپردازند که با مایه گذاشتن از جان خود، با دستمزدهای بسیار کم که گاه تا ماه‌ها به تعویق می‌افتد، مشغول کارند. البته اگر جزو آن بخشی باشند که به اصطلاح «خوش شانس‌اند» و کاری دارند! چه زمانه‌ای که استثمار شدن رویای بسیاری شده است!

بدیهی است حاکمانی که خود عامل تمامی این مشکلاتند، نه خواست و نه اراده‌ی پاسخگویی به مشکلات و مسائل مردم و مملکت را دارند و تمام تلاششان تحمیق و فریب مردم و یا سرکوب آنان، در جهت حفظ خود باشد: روزی با بستن قراردادهای بی‌درو پیکر وبی‌سرانجام با ابرسرمایه‌داران شرق، روزی با تلاش برای بازگرداندن تبانی برجام با ابرسرمایه‌داران غرب، تلاش مداوم برای فریب مردم از طریق کشاندن آنان به پای صندوق‌های رای، ایجاد تشکل‌ها و سازمان‌های موازی و ضدمردمی برای منحرف کردن مبارزات مردم … و «راه حل» نهایی: تدارک برای فراهم آوردن امکانات سرکوب و بگیر و ببند. روانه کردن هر روزه‌ی خیل گسترده‌ای از نیروهای انتظامی‌ برای سرکوب بازنشستگان، کارگران، معلمان، پرستاران، کشاورزان، زنان، دانشجویان، فعالین محیط زیست، دادخواهان، اقلیت‌ها و ملیت‌ها، تا غارت شدگان بورس و خودرو و کسانی که برای عزیزان خود دربدر به دنبال دارو هستند؛ اقشار و طبقاتی که چشم اندازی جز گرسنگی، استیصال، ستم و تبعیض روزافزون ندارند و در بلند کردن فریاد حق‌خواهی خود، خطر ابتلای به کرونا را به جان می‌خرند و هر روز جان برکف در خیابان‌ها دست به اعتراض می‌زنند. آن‌هم در مقابله با نظامی که برای «حل» مشکلات آن‌ها به جز تحمیق و فریب، دستگیری، احضار، به بند کشیدن، شکنجه و شلاق و اعدام «راه حلی» ندارد، «راه‌حل‌هایی» که تمامی این سال‌ها در مقابل خواست‌های مردم به کار برده است. اما و به‌رغم فریبکاری و سرکوب گسترده و شدید اعتراضات، نه تنها هیچ صدا و فریادی فروکش نکرده که فریادها روزبه‌روز بلندتر و فراگیرتر می‌شود. در وحشت همین فریاد‌های گسترده و روزافزون است که چه حاکمیت‌داخلی و چه جناح‌های وابسته به سرمایه‌‌ی جهانی در ترس از دست رفتن نظام حاکم و منافعشان، برای حفظ آن به تکاپو افتاده‌اند.

این سه روز (روز جهانی زن، روز کارگر و روز معلم) که نماد مبارزه‌ی بی امان ِ ستم دیدگان و بی‌چیزشدگان برای زندگی بهتر است، به ما یادآوری می‌کند که اگر همچنان استوار بایستیم، بی‌هراس از سرکوب و بگیر و ببند، سِیلی خواهیم شد که نه فقط قدرت جابه‌جا کردن وزیر و وکیل را خواهیم داشت که بنیان هر چه ظلم است درهم خواهیم پیچید.

متن کامل
@bidarzani
‏"چیزی برای از دست دادن نداریم، جز زنجیرهایمان"
دیوارنویسیِ روزِ جهانیِ کارگران-تبریز ۱۳۹۸

#توئیت_خوان
#روزکارگر
@bidarzani
🔴 یازده اردیبهشت روز جهانی کارگر روز تلاش برای مطالبات مشترک آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه برای دنیایی عاری از بهره‌کشی و استبداد است.
یازده اردیبهشت روز اتحاد بزرگ همه‌ی جنبش‌هاست؛ روز اتحاد و همبستگی کارگران، معلمان، بازنشستگان، پرستاران، زنان، زحمتکشان، بیکاران، فرودستان اعماق فقر و محرومیت و همه‌ی کسانی که برای یک زندگی انسانی، عادلانه و آزاد تلاش می‌کنند.

شنبه ۱۱ اردیبهشت ساعت ۱۰:۳۰
تهران: مقابل وزارت کار
دیگر شهرها: مقابل اداره کل تامین اجتماعی

@bidarzani